حق‌گرایی و حق‌طلبی در معارف و سیره امام کاظم

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۰۳ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

امام موسی کاظم(ع) همانند دیگر اوصیای الهی کوشید تا در قول و عمل به عنوان نمونه عینی و شاهد کامل الهی ظاهر شود. زندگی او سرشار از آموزه‌ها و درس‌هایی است که می‌‌تواند راهنمای عمل هر یک از افراد و جوامع بشری باشد.

هر کسی که بخواهد در مسیر کمالی قرارگیرد و زندگی فردی و اجتماعی خود را چنان بسازد که احساس خوشبختی کند و هرگونه اندوهی از گذشته و ترسی از آینده خویش بزداید، می‌‌تواند با رجوع به آن بزرگوار، خود را در این حالت قراردهد.

هر یک از امامان(ع) همانند پیامبران(ع) مظهر اسمی از اسمای الهی هستند که در القاب نام‌های ایشان نمود می‌‌یابد چنان که حضرت موسی(ع) کلیم الله و حضرت محمد(ص) حبیب الله و امام علی بن موسی رضا و امام موسی بن جعفر(ع) کاظم است. آن حضرت در برابر بسیاری از مصایب و شدایدی که در زندگی خویش تحمل کرد کظم غیض نموده و با در پیش گرفتن صبر و شکیبایی بی‌مانند نمونه ای از پایداری در برابر ظلم و ستم ستمگران و دولت‌مردان باطل را به همه جهانیان نشان داده است. نوشتار حاضر تلاش می‌‌کند تا صبر و پایداری آن حضرت(ع) را براساس سیره و قول ایشان بنمایاند و نشان دهد که چگونه آن حضرت(ع) در برابر فشارها حکومت‌های ظالم بنی عباسی صبر پیشه کرد و هرگز دمی از مبارزه با ظلم و احقاق حق دست برنداشت. سال‌های زندان‌های مخوف و وحشتناک را تحمل کرد ولی هرگز از راه مبارزه دست نکشید و همواره درپی احقاق حق و بازگو کردن آن و ستیز با باطل بود[۱].

حق‌گرایی و حق خواهی، آرمان پیامبران

حق به امری گفته می‌‌شود که واجب و ثابت است و در اصل به معنای مطابقت و موافقت می‌‌آید. البته این واژه کاربردهای چندگانه ای دارد که می‌‌توان به ایجاد چیزی براساس حکمت و یا چیزی که براساس حکمت ایجاده شده و یا سخنی که به اندازه و به موقع گفته شود و یا اعتقاد به چیزی چنان که هست [۲] اشاره کرد. در همه این کاربردها اصل مطابقت با واقع هستی مورد توجه می‌‌باشد بر این اساس قرآن گاه خداوند را حق و گاه هستی و آفریده الهی را حق می‌‌شمارد و هر چیزی را که برخلاف آن باشد به عنوان باطل می‌‌شمارد. قرآن در بیان تمثیلی می‌‌کوشد تا این معنا را به مردم بفهماند که باطل از آن جایی که چیزی جز نیستی نمی‌باشد می‌‌کوشد تا خود را با آویختن و آمیختن به حق معنا کند و وجود دهد. از این رو باطل همواره به حق می‌‌چسبد تا خودنمایی بلکه وجودنمایی کند. در آیه ۱۷ سوره رعد خداوند به خودنمایی باطل بر محور حق اشاره می‌‌کند و توضیح می‌‌دهد که چگونه باطل همانند حبابی بر آب، سست و پوچ است و بی‌حق می‌‌ترکد.

از آن جایی که میان حق و باطل هیچ واسطه ای نیست [۳] و در زندگی انسان‌ها آن دو ملازم یک دیگرند [۴] برای بسیاری، مشکل جداسازی پدید می‌‌آید؛ ولی از آن جایی که فطرت و طبیعت آدمی براساس حق جویی و حقیقت پذیری قرارداده شده [۵] و نیز ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ «گفتند: آیا برای ما حقّ را آورده‌ای یا از بازیگرانی؟» سوره انبیاء، آیه ۵۵.</ref> انسان می‌‌تواند با تکیه بر فطرت و طبیعت سالم خویش آن دو را شناخته و با گرایش به حق خود را از گرفتاری‌های باطل و پیامدهای زیانبار آن در امان نگه دارد.

قرآن بیان می‌‌کند که حق پذیری، تنها رمز سعادت و رهایی انسان‌ها از آتش دوزخ و خشم الهی است [۶] و برانسان است تا در برابر حق تسلیم بوده و آن چه از سوی خداوند از راه آموزه‌های وحیانی به آدمی می‌‌رسد بپذیرد. [۷] دل‌های پاک چون دل‌های پاک پیامبران که براساس فطرت است محل نزول کلام حق الهی است [۸] و بر مردم است که از حقی که از سوی خداوند بر دل‌های پیامبران و مردان پاک سیرت الهی فرود می‌‌آید پیروی کنند. [۹] از آن جایی که حق مطلق، خداوند است و حرکت پیامبران و معصومان(ع) برمدار حق است، اراده الهی بر این تعلق گرفته است تا در نهایت حق بر باطل پیروز شود و باطل از میان برود. [۱۰]

حق در تحلیل قرآنی پایه و محور احکام و قوانین وحیانی الهی چون احکام اسلام است [۱۱] و خداوند پیامبرانش را با این هدف فرستاده است تا حق را به مردم معرفی کنند و آن را در جامعه تحقق بخشند. [۱۲].[۱۳].

ویژگی‌های حق‌طلبان و باطل‌ستیزان

حق طلبان کسانی هستند که در برابر هوس‌ها و تمایلات فسادانگیز باطل گرایان و حق ناپذیران تسلیم نمی‌شود [۱۴] و همانند حضرت ابراهیم(ع) جز به حق، روی خوش نشان نداده و با باطل در هر لباس و جامه ای مبارزه می‌‌کنند [۱۵] دل‌هایشان در برابر حق نرم است و از سلامت فطرت و صفا بهره مند می‌‌باشند. [۱۶]

اجتناب از اندیشه‌های سودجویانه [۱۷] در کنار تامل در کیفیت آفرینش [۱۸]، دوری از هرگونه استکبار [۱۹]، داشتن تواضع و فروتنی [۲۰]، دارابودن سلامت قلب و صفای باطن [۲۱] و علم کامل به وحدانیت خداوندی و توحید مطلق [۲۲] از ویژگی‌های حق طلبان است.

حق در اندیشه سیاسی و اجتماعی آموزه‌های قرآنی، محور و میزان قضاوت و نیز حکومت است [۲۳] و کسی که در اندیشه حق و در عمل عامل به حق است، از او چیزی جز عدل و داد بیرون نمی‌آید و در هیچ اندیشه و عملی راه به انحراف نمی‌برد و از راه حق و عدالت خارج نمی‌شود. این مسئله موجب شده تا در تحلیل قرآنی انسان‌های حق‌گرا و عدالت ورز همانند باطل‌گرا و مفسد نباشند و انسان‌های نیکوکار با انسان‌های منحرف و متجاوز و مفسد یکسان شمرده نشوند. [۲۴].[۲۵].

حق خواهی و باطل‌ستیزی امام موسی کاظم(ع)

امام موسی کاظم(ع) به سبب مبارزه دایمی در زندگی خویش به این نام شناخته شده است. او توانست با حق خواهی به عنوان هدف آرمانی در زندگی فردی و اجتماعی خویش و ظلم و باطل‌ستیزی، در چنان جایگاهی قرار گیرد که مصداق بارز کاظم شناخته شود. کاظمیت آن امام همام(ع) زمانی معنای واقعی به خود می‌‌گیرد که در برابر فشارهای ظالمان و سختی‌ها و مصایب بی‌شماری که از سوی دشمنان اعمال می‌‌شد صبر و شکیبایی می‌‌ورزد و با کظم و خود نگه داری و محافظت بر اصول حق و ارزشی به مبارزه خویش ادامه می‌‌دهد. در سیره امام کاظم(ع) حق‌گرایی و باطل ستیزی در عمل اجتماعی و سیاسی از جایگاه خاصی برخوردار است. آن بزرگوار هرگز حاضر نشد تا با همه زندان‌ها و شکنجه‌ها دست از حق گویی و حق‌گرایی برداشته و با باطل کنار آید. این یوسف علوی، حاضر شد ۷ تا ۱۴ سال در زندان خلفای زور و باطل بماند ولی دست از مبارزه با ظلم و باطل نشوید و با آنان کنار نیاید.[۲۶].

محدوده فدک

سران خلافت سلطنتی از آن حضرت خواستند تا دست از حق گویی و مبارزه بکشد و در برابر گرفتن حق و حقوقی هرچند حتی فدک، با خلافت سلطنتی کنار آید. از این رو به ایشان پیشنهاد می‌‌دهند ماهانه حقوقی کلان در اختیارش گذاشته و یا زندگی او را تأمین کنند؛ ولی آن حضرت(ع) همانند حضرت یوسف صدیق(ع) می‌‌فرماید: رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه؛ پروردگار من! زندان در نزد من محبوب‌تر است از آن چه آنان بدان می‌‌خوانند. آن حضرت حاضر نمی‌شود تا دست از حق گویی و حق‌طلبی و باطل ستیزی بردارد. و لذا در برابر بخشش فدک بیان می‌‌کند که مفهوم فدک در اندیشه سیاسی خلافت ولایی الهی، چیزی جز همه دارالاسلام نیست. بر این اساس هنگامی که از او می‌‌خواهند تا محدوده فدک را نشان دهد تا آن را به عنوان میراث فاطمی(س) بازگردانند، آن حضرت(ع) همه مرزهای خلافت سلطنتی از آسیای میانه تا سند و ایران و شرق و غرب ممالک اسلامی تا آفریقا و اندلس را نشان می‌‌دهد و محدوده فدک را این گونه مشخص می‌‌کند.[۲۷].

هدف، باطل را توجیه نمی‌کند

حق‌گرایی و باطل ستیزی در همه وجود امام کاظم(ع) آن صابر صدیق نبوی(ع) به خوبی به شکل قول و عمل و گفتار و سیره خودنمایی می‌‌کند. از نظر آن حضرت(ع) هرگز باطل نمی‌تواند راهی به سوی حق باشد و دولت ظالم و باطل نمی‌تواند عدالت و حق را اجرا کند بر این اساس در اندیشه و تحلیل آن حضرت(ع) نمی‌توان به سوی حق با ابزار باطل رسید و اگر کسی بخواهد عدالتی را ایجاد کند و حقی را بر پا دارد نمی‌تواند از ابزار باطل سود برد. به عبارت دیگر هدف هرچند والا و عالی باشد نمی‌تواند ابزار باطل را توجیه و به آن جواز استفاده دهد. در این باره آن حضرت خطاب به یکی از یاران خویش می‌‌فرماید: یا فلان! اتق الله و قل الحق و ان کان فیه هلاکک فان فیه نجاتک و دع الباطل و ان کان فیه نجاتک فان فیه هلاکک؛ خود را از خشم خدا حفظ کن و تقوا پیشه کن و سخن حق را بی‌پروا و هیچ ترسی بگو هرچند که نابودی تو در آن باشد؛ اما بدان که حق، موجب نابودی تو نیست بلکه آن نجات دهنده توست. اما باطل را همواره رها کن هرچند که به ظاهر نجات تو در آن باشد؛ زیرا هرگز باطل نجات بخش نیست بلکه در نهایت موجب هلاکت تو می‌‌شود. حق‌گرایی و حق‌طلبی و باطل ستیزی هرچند که بهای سنگینی دارد که باید پرداخته شود ولی آن حضرت(ص) با کاظمیت خویش توانست با صبر و شکیبایی، همه فشارها و اهانت‌ها و زندان‌ها را تحمل کند.

قرآن بیان می‌‌کند که حق گرایان همواره از سوی حق ستیزان مورد فشار و تهدید و زندان شکنجه قرار می‌‌گیرند که حضرت یوسف(ع) و ساحران بازگشته به دین توحیدی موسی(ع) از آن جمله هستند که در برابر فشارها صبر و تحمل پیشه کردند. حق ستیزان باطل ستیزان را متهم می‌‌سازند [۲۸] و اجازه نمی‌دهند که آنان زندگی خویش را در مسیر کمالی و رشدی طی کنند. استکبار ورزی و تکبر و خود برتربینی حق ستیزان [۲۹] و تعصب‌های بی‌جا [۳۰] و حسادت [۳۱] و جرم و جنایت و بزهکاری آنان [۳۲] از مهم‌ترین علل و عواملی است که موجب می‌‌شود تا شخص در رفتار شخصی و اجتماعی خویش به سوی حق ستیزی و باطل متمایل شود. از این رو حضرت کاظم(ع) همواره با هرگونه عاملی که موجبات گرایش به حق ستیزی را پدید آورد مبارزه می‌‌کند و از یاران خویش می‌‌خواهد که این گونه عمل کنند و هرگز در هیچ عمل کوچک و بزرگی از حق دست بر ندارند و برای دست یابی به آرامش و آسایش ظاهری به باطل گرایش نیابند. آن حضرت(ع) روش‌های مختلفی را برای احقاق حق و ابطال باطل در پیش گرفت که یکی از آنها نفوذ دادن یاران باوفا و آزموده خویش در دستگاه حکومتی بود تا دوستان ایمانی را یاری کرده و به مردم کمک کنند و جان و مال و عرض ایشان را از ظلم و ستم حاکمان حفظ کنند از جمله این یاران می‌‌توان به علی بن یقطین اشاره کرد که با نفوذ در دستگاه حکومتی توانست کمک‌های بسیاری را به مؤمنان و دفع ظلم کند.

البته این روش مبارزه با ظلم مبتنی بر حق بوده و آن حضرت هرگز از باطل برای دست یابی به حق استفاده نکرد؛ بلکه در همان حال به یاران سفارش می‌‌کرد که هرگز کاری نکنند که برای دست یابی به حقی ظلم و باطلی را مرتکب شوند. بنابراین زمانی که یکی دیگر از یاران خواست تا کاری کند که از نظر امام در حکم بهره‌گیری از باطل برای رسیدن به حق بود، او را بر حذر داشت و آن یار باوفا و شیعه واقعی حق و عدالت، نیز شتران خویش را فروخت تا تن به باطلی نسپارد. امام موسی کاظم(ع) شیر بیشه امامت و شمشیر آخته اسلام و حق ضد کفر و باطل و ظلم بود این مسأله موجب شد تا او را سال‌ها از زندانی به زندانی منتقل کنند. ولی آن حضرت این سخن شاعر عرب را زمزمه می‌‌کرد: مرا ملامت کردند که تو زندانی شدی (و امامت در میان مردم نکردی) گفتم این که عیب نیست. کدام شمشیر کاری هست که او را در غلاف قرار ندهند. مگر نمی‌بینی شیر را که به بیشه خود خو می‌‌گیرد و از آن بیرون نمی‌رود اما درندگان پست و ضعیف هماره آزاد و دایم در تردد و حرکت به این سو و آن سویند. آن حضرت(ع) نیز شیری بود که به زندان افتاد تا علاقه مردم را از وی ببرند و از مقام عظمای ولایت فرو اندازند ولی همه این کارها بی‌فایده و بی‌اثر بود؛ زیرا زندانبان او هم که فضل برمکی بود دل در محبت او باخت و در برابر عظمت وی تواضع کرد.

آن حضرت(ع) حتی در زندان هم میر و والی بر کائنات بود و حتی شیر پرده نیز اسیر اشاره او می‌‌شد. این گونه است که مهر و محبت او هر روز در دل‌ها بیش‌تر می‌‌شد و دشمنان به ویژه هارون الرشید این حاکم جور و باطل را مهر و محبت مردمی، سخت به وحشت می‌‌افکند. و لذا او را به شهادت رساندند تا این نور را خاموش کنند و یکی از باطل ستیزان را از میدان به در برند. این در حالی است که شهادت آن حضرت خود آغازی بر پایان حکومت خلافت سلطنتی شد و بزرگ‌ترین دوران طلایی عباسی آغاز زوال را پذیرفت.[۳۳].

منابع

پانویس

  1. منصوری، خلیل، حق‌گرایی و باطل‌ستیزی در سیره امام کاظم.
  2. مفردات راغب اصفهانی ذیل واژه حق
  3. ﴿فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ «این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.
  4. ﴿أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ «از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش می‌گدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدین‌گونه خداوند درست و نادرست را مثل می‌زند؛ باری، کف، کنار می‌رود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز می‌ماند؛ بدین‌گونه خداوند مثل می‌زند» سوره رعد، آیه ۱۷.
  5. ﴿قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ «گفت: او می‌فرماید که آن، گاوی است نه رام، که زمین را شیار می‌زند و نه به کشت آب می‌دهد، تندرست است بی‌هیچ خالی در آن، گفتند: اکنون حقّ (جستار) را (بجای) آوردی و آن را سر بریدند و نزدیک بود که این کار را انجام ندهند» سوره بقره، آیه ۷۱.
  6. ﴿إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ * لَا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ * وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ * وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ * لَقَدْ جِئْنَاكُمْ بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ «بی‌گمان گناهکاران در عذاب دوزخ جاودانند * (عذاب را) از آنان کاهش ندهند و آنان در آن ناامیدند * و ما به آنان ستم نکرده‌ایم بلکه آنان خود (به خویش) ستمکار بودند * و فریاد برآورند که ای نگهبان (دوزخ)! کاش پروردگارت کار ما را تمام کند! (او در پاسخ) می‌گوید: شما (در این عذاب) ماندگار خواهید بود * به یقین ما برای شما حقّ را آوردیم اما بیشتر شما حقّ را نمی‌پسندید» سوره زخرف، آیه ۷۴-۷۸.
  7. ﴿فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ «پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستاده‌ایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را می‌خواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.
  8. ﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ «بگو بی‌گمان پروردگارم (سخن) حق را (به دل‌ها) می‌افکند؛ بسیار داننده نهان‌هاست» سوره سبأ، آیه ۴۸.
  9. ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ «این از آن روست که کافران از باطل و مؤمنان از- حق که از سوی پروردگارشان است- پیروی کردند، بدین‌گونه خداوند برای مردم مثل‌هایشان را می‌آورد» سوره محمد، آیه ۳.
  10. ﴿وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده می‌فرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست می‌داشتید که آن دسته بی‌جنگ‌افزار از آن شما گردد اما خداوند می‌خواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند» سوره انفال، آیه ۷. و ﴿لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ «بی‌گمان آنان پیش‌تر هم فتنه‌جویی کردند و کارها را برای تو دگرگون ساختند تا آنکه حق فرا رسید و فرمان خداوند آشکار شد با آنکه آنان نمی‌پسندیدند» سوره توبه، آیه ۴۸ و ﴿وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ «و خداوند حقّ را با کلمات خویش درست می‌دارد هر چند گنهکاران نپسندند» سوره یونس، آیه ۸۲. و شورا آیه۲۴
  11. ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
  12. ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.
  13. منصوری، خلیل، حق‌گرایی و باطل‌ستیزی در سیره امام کاظم.
  14. ﴿أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ * وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ «یا می‌گویند که جنونی دارد؛ (نادرست می‌گویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند * و اگر حقّ از خواست‌های آنان پیروی می‌کرد آسمان‌ها و زمین و هر که در آنهاست به تباهی می‌افتادند، بلکه ما قرآن را برای آنها آورده‌ایم اما آنان از قرآن خویش رو گردانند» سوره مؤمنون، آیه ۷۰-۷۱.
  15. ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵ و ﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ «من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹؛ ﴿قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «بگو: بی‌گمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درست‌آیین و (او) از مشرکان نبود» سوره انعام، آیه ۱۶۱ و ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درست‌آیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰ و آیات دیگر
  16. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ * وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است * تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزه‌ای ژرف به سر می‌برند * و تا کسانی که دانش یافته‌اند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دل‌های آنها در برابر آن فروتن گردد و بی‌گمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۲-۵۴.
  17. ﴿وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ * وَإِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ «و چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده می‌شوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند ناگاه گروهی از آنان رو می‌گردانند * و اگر حقّ با آنان باشد با پذیرندگی به سوی او می‌آیند» سوره نور، آیه ۴۸-۴۹.
  18. ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ * أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ «بلکه، حقّ را چون نزدشان آمد دروغ انگاشتند پس، در کاری پیچ در پیچ افتادند * آیا در آسمان بر فراز سرشان ننگریسته‌اند که چگونه آن را ساختیم و آراستیم و هیچ رخنه‌ای ندارد؟» سوره ق، آیه ۵-۶.
  19. ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ «بی‌گمان یهودیان و مشرکان را دشمن‌ترین مردم به مؤمنان می‌یابی و نزدیک‌ترین آنان در دوستی به مؤمنان کسانی را می‌یابی که می‌گویند ما مسیحی هستیم؛ این از آن روست که برخی از آنان کشیشان و راهبانی (حقجو) هستند و اینکه آنان گردنکشی نمی‌کنند» سوره مائده، آیه ۸۲.
  20. ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ «و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار!» سوره مائده، آیه ۸۳.
  21. ﴿لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ * وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ «تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزه‌ای ژرف به سر می‌برند * و تا کسانی که دانش یافته‌اند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دل‌های آنها در برابر آن فروتن گردد و بی‌گمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۳-۵۴.
  22. ﴿وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ «و تا کسانی که دانش یافته‌اند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دل‌های آنها در برابر آن فروتن گردد و بی‌گمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۴.
  23. ﴿وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ «و از آفریدگان ما دسته‌ای هستند که به حقّ رهنمون می‌شوند و به حقّ داد می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱.
  24. ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ * أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ «و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این پندار کافران است پس وای از آتش (دوزخ) بر کافران! * آیا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند چون فسادانگیزان در زمین می‌شماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران می‌دانیم؟» سوره ص، آیه ۲۷-۲۸ و ﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ * وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ «آیا کسانی که به گناهان دست یازیده‌اند گمان دارند که آنان را همانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، به گونه‌ای که زندگانی و مرگشان همگون باشد؟! بد داوری می‌کنند! * و خداوند، آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید و (چنین کرد) تا هر کس برابر با آنچه انجام داده است جزا بیند و به آنان ستم نخواهد شد» سوره جاثیه، آیه ۲۱-۲۲.
  25. منصوری، خلیل، حق‌گرایی و باطل‌ستیزی در سیره امام کاظم.
  26. منصوری، خلیل، حق‌گرایی و باطل‌ستیزی در سیره امام کاظم.
  27. منصوری، خلیل، حق‌گرایی و باطل‌ستیزی در سیره امام کاظم.
  28. ﴿أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ * أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ «یا آنکه پیامبر خود را نشناخته‌اند از این روی او را منکرند؟ * یا می‌گویند که جنونی دارد؛ (نادرست می‌گویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند» سوره مؤمنون، آیه ۶۹-۷۰.
  29. ﴿ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ * فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ «آنگاه پس از ایشان موسی و هارون را با نشانه‌های خویش به سوی فرعون و سرکردگانش برانگیختیم اما سرکشی کردند و قومی گناهکار بودند * و چون حقّ از نزد ما به سوی آنان آمد گفتند: بی‌گمان این جادویی آشکار است» سوره یونس، آیه ۷۵-۷۶.
  30. ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ «و چون آیات روشن ما را برای آنان بخوانند می‌گویند: این جز مردی نیست که می‌خواهد شما را از آنچه پدرانتان می‌پرستیدند باز دارد و گفتند: این جز دروغی برساخته نیست؛ کافران درباره حقّ- هنگامی که نزد ایشان آمد- گفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره سبأ، آیه ۴۳.
  31. ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  32. ﴿لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ «تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸ و نیز ﴿فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ «اما هیچ کس (سخن) موسی را باور نکرد جز فرزندانی از قوم وی، (آن هم) با ترس آنکه فرعون و سرکردگانشان آنان را به بلا افکنند و بی‌گمان فرعون در (سر) زمین (مصر) بلند پروازی کرد و او به راستی از گزافکاران بود» سوره یونس، آیه ۸۳.
  33. منصوری، خلیل، حق‌گرایی و باطل‌ستیزی در سیره امام کاظم.