حق‌گرایی و حق‌طلبی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

کسانی که بی‌سبب با حق، ستیز می‌‌کنند و با آنکه حق را می‌‌شناسند در برابر آن می‌‌ایستند و یا آن را کتمان می‌‌کنند. به این معنا که اگر در برابر آن موضع‌گیری منفی و یا ستیزه جویانه نداشته باشند، دست کم با نوعی خودسانسوری می‌‌کوشند بگویند شتر دیدی، ندیدی. از نظر قرآن حق ستیزی و کتمان حق و نیز خودسانسوری در برابر حق و بیان آن امری نکوهیده است. از این رو شماری از آیات قرآنی به این مسئله توجه داشته است.[۱].

حق‌طلبی، فطرت انسانی

حق در لغت عربی در کاربردهای متفاوت و متنوعی بکار رفته از جمله به معنای مطابقت و موافقت آمده و به خداوند نیز به عنوان موجودی که براساس حکمت و فلسفه عقلانی، آفرینش را پدید آورده، حق اطلاق می‌‌شود [۲] همچنین به معنای وجوب و ثبوت در برابر باطل [۳] آمده و به این معنا در چهار مورد به کار رفته است مانند ایجادکننده چیزی براساس حکمت؛ شی ایجاد شده براساس حکمت؛ اعتقاد به چیزی آن گونه که هست؛ و فعل و سخنی که به اندازه و به هنگام باشد [۴] ولی با این همه، آن چه در این نوشتار مورد توجه است سه معنای اخیر آن است.

از نظر قرآن، انسان به عنوان موجودی مخلوق، گرایش به حق و حق‌طلبی در وی امری ذاتی است و اگر به باطل گرایش دارد همانند گرایش به نقص و کاستی، امری انحرافی و کژ روی در ذات و ماهیت طبیعی و فطری او می‌‌باشد.[۵].

گرایش فطری انسان به حقایق

از نظر قرآن، انسان دارای فطرت الهی است که توانایی شناختی و گرایشی خاصی به او می‌‌دهد تا در مسیر هدایت قرار گرفته و به تمامیت کمالی بایسته و شایسته خویش برسد؛ البته همه موجودات ازاین هدایت فطری و حجت باطنی تکوینی برخوردار هستند و اختصاصی به انسان ندارد، ولی سطح این توانایی در انسان بسیار عالی‌تر و برتر از هر مخلوق دیگری است؛ زیرا انسان برای خلافت الهی انتخاب و گزینش شده است؛ بنابراین، برای آنکه بتواند دیگر مخلوقات هستی را بر اساس «تسخیر» مدیریت کرده و در مقام مظهریت در خلافت الهی، پروردگاری و ربوبیت کند، لازم است تا در چنین سطح عالی از شناخت و گرایش قرار گیرد که سطح عالی‌تری برای مخلوقات نیست.[۶]؛ ﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ «آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بی‌هیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش می‌ورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰؛ ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، نفس انسانی در مرتبه قلب و فؤاد از این توانایی فطری برخوردار است تا ضمن شناخت حق از باطل و مصادیق آنها، به حق و مصادیق آن گرایش یافته و از باطل و مصادیق آن گریزش داشته باشد؛ بنابراین، به طور فطری عدالت، صداقت، امانت، ایمان، شکر، و مانند آنها را می‌‌شناسد و از اضداد آنها یعنی ظلم و دروغ و خیانت و کفر و کفران و مانند آنها گریزش دارد.

البته باید توجه داشت که اضداد حق، که همان باطل است، چیزی جز امر «عدم» نیست که تظاهر به «وجود» می‌‌کند و خود را در تظاهری «آب» نشان می‌‌دهد که در حقیقت «سراب» است که در حالت توهم شکل می‌‌گیرد. پس وقتی ما از ظلم سخن به میان می‌‌آوریم می‌‌بایست نسبت میان آنها در سطح نقیضین بدانیم؛ زیرا مراد از اضدادی چون ظلم و کذب و خیانت در برابر عدالت و صداقت و امانت، چیزی جز «لا عدل» و «لا صدق» و «لاامانت» نیست. در حقیقت آن چه اضداد حق می‌‌دانیم، همان نقیض آنها است و گویی می‌‌بایست گفت نسبت میان آنها همان «لاوجود» در برابر «وجود» است؛ از همین روست که وقتی کافران دنبال «سراب» می‌‌روند، چیزی را نمی‌یابند و وجدان تحقق نمی‌یابد؛ زیرا باطل اصلا «وجود» ندارد و «لاوجود» است و آن چیزی که در هستی «وجود» دارد و انسان آن را به عنوان «وجدان» می‌‌یابد و از وجودش آگاه می‌‌شود، همان وجود خدا است که وجود حقیقی است.[۷]

بنابراین، از نظر قرآن، انسان به سبب سلامت فطرت و نفس و قلب سالم و سلیم، حقیقت را می‌‌شناسد و بدان گرایش دارد و باطل را به عنوان عدم حقانیت نمی‌پذیرد و از آن گریزش دارد؛ زیرا آن را توهم و تخیل می‌‌شمارد که «سلطان» برای وجود و حقانیت آن نیست.

البته از نظر قرآن، نفس وقتی از حالت استوا و اعتدال ذاتی و فطری و تکوینی خویش خارج شود و تغییر یابد و در حقیقت به تعبیر قرآنی، دفن و دسیسه و طبع و ختم شود، دیگر نمی‌تواند کارکردهای فطری خودش را داشته باشد. این گونه است که دچار عدم شناخت و گرایش وارونه می‌‌شود؛ زیرا دیگر تفقه و تعقل ندارد.[۸].[۹].

حق‌ستیزی

علل حق‌ستیزی

خداوند در آیات ۷۱ سوره بقره و نیز ۵۵ سوره انبیاء حق جویی و حقیقت پذیری را به عنوان فطرت و طبیعت سالم انسانی مطرح می‌‌کند. در آیه اخیر، حق جویی را در مشرکان بت پرست نیز اثبات می‌‌کند و علت اینکه آنان برخی از امور را به عنوان حق نمی‌پذیرند به سبب شک مصداق و یا تغییر در ماهیت و سرنوشت آنان می‌‌داند وگرنه مشرکان نیز به دعوت‌های پیامبران پاسخ‌های مثبت می‌‌دادند، اگر آن را به عنوان حق تشخیص می‌‌دادند.

از جمله مواردی که قرآن برای حق ستیزی برخی با توجه به گرایش طبیعی و فطری آنان به حق بیان می‌‌کند، تندخویی و برخوردهای نادرست بیان کنندگان حق است. چنان که عامل دیگر را نیز سنگدلی اشخاصی می‌‌شمارد که در برابر حق موضع‌گیری منفی دارند. [۱۰] از دیگر عواملی که پذیرش حق را سخت می‌‌کند آمیختگی حق و باطل با هم است که تشخیص حق را برای برخی دشوار می‌‌کند و این گونه است که به حق ستیزی رو می‌‌آورند. خداوند بر این اساس از عالمان و نخبگان جامعه می‌‌خواهد برای این که موجبات حق ستیزی گروهی از مردم را فراهم نیاورند، در بیان حق، روشنگری داشته باشند و با آمیختن حق و باطل، مردم را به گمراهی و ستیز با حق نکشانند. [۱۱] در همین آیات از نقش کتمان و سانسور حق به هر شکلی و نیز به نوعی از خودسانسوری و عدم بیان حق با تحلیل‌های نادرست سخن گفته شده است.

در بسیاری از نشریات و نهادهای علمی و اطلاع رسانی، مشکل کتمان حق (سانسور) و عدم بیان کامل آن به انگیزه‌ها و علل واهی و باطل (خودسانسوری) انجام می‌‌شود. از این رو بسیاری از مسایل حق و آموزه‌های دینی و حتی آموزه‌های قرآنی کتمان می‌‌شود و یا دچار خودسانسوری می‌‌گردد. در آیات قرآنی آن چه اصالت دارد بیان حق است و خداوند به صراحت بیان می‌‌کند که از بیان حق، حیائی ندارد و استحیا در این باره مساوی با کتمان حق و سانسور و خودسانسوری است. از نظر قرآن تنها چیزی که باید در بیان حق مراعات شود، حفظ ادب اجتماعی و خودداری از پرده‌دری است ولی این بدان معنا نیست که حق یا اصولا گفته نشود و یا به شکلی ناقص و نارسا بیان شود و در نتیجه شبهات بسیاری بر حق و اهل حق وارد گردد.

سانسور، کتمان حق، التباس حق به باطل، تحریف و تصحیف و مانند آن از نظر قرآن، نوعی فرار از حق و یا سانسور حق است که ریشه در جهت و یا تغییر سلامت نفس و شخصیت این کسان دارد. این درحالی است که ازنظر خداوند و در بینش قرآنی، حق‌طلبی و حق جویی امری طبیعی و فطری هر انسانی است و علل و عوامل حق ستیزی را می‌‌بایست در جای دیگری جست و با آن مبارزه کرد. حتی اگر این حق ستیزی و یا کتمان آن به ظاهر ریشه در حیا و حفظ آداب اجتماعی و دیگر دستاوردهای ظاهری داشته باشد.

خداوند در آیه ۵۷ سوره انعام به صراحت اعلام می‌‌کند که خداوند حق را به طور دقیق، به کامل بی‌هیچ سانسور و خودسانسوری بیان می‌‌کند و نسبت به بیان حق چنان که باید و شاید، حیا نداشته و بی‌حیایی را دراین بخش درپیش می‌‌گیرد؛ زیرا حیا زمانی باید مراعات شود که حق را تهدید نکند و زمینه التباس و کتمان آن را فراهم نیاورد. از این رو به صراحت می‌‌فرماید:والله لایستحیی من الحق [۱۲]

درحقیقت در این آیات و مانند آن خداوند بر لزوم بیان حق بدون شرم و حیا تاکید کرده و اجازه نمی‌دهد که به بهانه شرم و حیا، کتمان حقی انجام شده و سانسور و خودسانسوری در پیش گرفته شود؛ زیرا آن چه مهم است، بیان حق و راهنمایی مردم به سوی آن است.

از نظر قرآن خودسانسوری و سانسور حقایق و کتمان آن از مصادیق اعراض از حق و افتادن در گمراهی است و انجام این عمل توسط مؤمنان امری نکوهیده و شگفت‌آور است. [۱۳] به این معنا که چگونه خداوند مطلبی را بی‌سانسور و کتمان و حیا و شرم بیان می‌‌کند، ولی مؤمنان به هر عنوانی آن را سانسور می‌‌کنند و حق را به گوش مردم نمی‌رسانند و بلکه بدتر از همه به تحریف قرآن با ترجمه‌های ناروا و نارسا می‌‌پردازند؟ زیرا به حکم آیه ۲۱۳ سوره بقره ترویج و تبلیغ حق خواسته خداوند و وظیفه پیامبران و به تبع آنان، تکلیف و مسئولیت مؤمنان است.

قرآن در آیه ۳۳ سوره فرقان، ارائه حق و بهترین تفسیر حقیقت در برابر سخنان باطل و شبهه انگیز را شیوه درست تبلیغ حق می‌‌شمارد و از همه می‌‌خواهد که این شیوه را درپیش گیرند، نه آنکه حق را سانسور و کتمان کنند و یا آن را به شکل نارسا و ناقص ارائه دهند.[۱۴].

عوامل و زمینه‌های حق‌ستیزی

با توجه به مطالب پیش گفته دانسته شده که کتمان و سانسور حق نوعی حق ستیزی است و به قول معروف دفاع بدکردن، بدتر از دشنام و ستیزه کردن است. کسی که به عللی چون حیا و شرم، حق را کتمان و سانسور می‌‌کند و از بیان آموزه‌های قرآنی در مراکز تبلیغی دین و منابر مخصوص و صفحات ویژه آن باز می‌‌دارد، درحقیقت گرفتار حق ستیزی است هرچند که به بهانه حفظ حیا و شرم و ادب اجتماعی، این ستیزه و کتمان و سانسور حق انجام پذیرد.

از دیگر علل و عواملی که ستیزه با حق را سبب می‌‌شود و آدمی را از مسیر طبیعی انسانیت یعنی حق جویی و حق‌طلبی دور می‌‌سازد، می‌‌توان به استکبار شخص اشاره کرد. انسان‌های متکبر به سبب باور بیش از اندازه خود به خود و ظرفیت‌های خویش در برابر خداوند هستی در عمل اجتماعی گرفتار استکبار می‌‌شوند و با هرگونه مصادیق حق به ستیزه می‌‌پردازند. خداوند در آیات ۷۵ و ۷۶ سوره یونس در بیان ستیزه جویی فرعون نسبت به حق، به این عنصر به عنوان عاملی اشاره می‌‌کند.

تعصب‌های جاهلانه به مسایل و اصول باطل و آیین‌های ناروا و نادرست از دیگر علل و عواملی است که موجب کتمان حق، خودسانسوری و سانسور حق و ستیزه جویی با حق می‌‌شود. آن چه درباره مؤمنان گفته شده است می‌‌تواند مصداقی از این معنا و مفهوم باشد؛ زیرا علت کتمان حق و خودسانسوری مطبوعاتی و رسانه ای درباره آموزه‌های وحیانی به ویژه در برخی حوزه‌ها چون حوزه‌های مسایل جنسی و حق و حقوق مردم و ظلم‌های دولتمردان و یا نهادهای دولتی و انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر از سران کشوری و لشکری، می‌‌تواند آیین‌های بزرگداشت ناروا از سران و دفاع از اشراف و سران قوم، یا حفاظت بر اصول حیا و شرم و مانند آن باشد که در آیه ۴۳ سوره سبا به عنوان عامل و زمینه‌ساز کتمان و ستیزه با حق مطرح شده است.

از دیگر علل و عواملی که قرآن برای کتمان حق و ستیزه نسبت به آن بیان می‌‌کند، جرم و جنایت است. کسانی که خود گرفتار جرم و جنایت و خیانتی هستند برای این که در آب گل آلود حق و باطل ماهی بگیرند، حاضر نمی‌شوند تا حق چنان که هست با شفافیت مطرح شود و حقیقت چهره خویش را بنمایاند. از این رو قرآن مجرمان را به عنوان حق ستیزان معرفی می‌‌کند. آیات بسیاری به این مهم توجه می‌‌دهد که می‌‌توان به آیاتی چون ۸ سوره انفال و ۷۵ و ۷۶ و ۸۲ سوره یونس و آیات ۷۴ تا ۷۸ سوره زخرف اشاره کرد.

در این آیات به خوبی نشان داده شده است که یکی از علل حق ستیزی را می‌‌توان در جرم افراد پی‌گیری و ردگیری کرد. اصولا انسان‌های مجرم می‌‌کوشند تا حق، خودنمایی نکند تا بتوانند در کمال آرامش در پس ابری ضخیم و آمیخته از حق و باطل، کارهای خویش را پیش برند. این گونه است که همواره از تحقیق و تفحص نهادهای نظارتی فرار می‌‌کنند و امر به معروف و نهی از منکر را ناخوش دارند و به ستیزه با هرگونه تفکر شفاف‌سازی می‌‌پردازند.

عامل دیگری که قرآن برای حق ستیزی و کتمان حق بیان می‌‌کند حسادت برخی از افراد است. حسادت موجب می‌‌شود تا شخص به انکار حق بپردازد و یا حتی به مبارزه با آن برخیزد. بسیار دیده شده است که دوستان و بستگان و آشنایان تنها به سبب حسادت، از حق گویی پرهیز می‌‌کنند و حتی مطالب و مسایل را به گونه ای دیگر جلوه می‌‌دهند. از این رو خداوند در آیه ۱۰۹ بقره حسادت افراد نسبت به دیگران را یکی از علل و عوامل حق ستیزی و کتمان حق و سانسور و خودسانسوری معرفی و مطرح می‌‌کند.

آیه ۴۳ سوره سبا عامل مهم دیگر را که موجب می‌‌شود افرادی به جنگ و ستیزه با حق اقدام کنند، کفر می‌‌شمارد؛ زیرا کفر به معنای پوشاندن حق است و افرادی که کافر هستند، همواره در اندیشه آن هستند که حق آشکار نشود تا بتوانند کارهای خویش را پیش برند.

دست یابی به متاع دنیوی [۱۵] نفاق [۱۶]شرک [۱۷] تعصب‌های اهل کتاب [۱۸] و حسادت‌های آنان [۱۹] و تغییر در برخی از مواضع اهل حق [۲۰] از دیگر علل مصداقی و عوامل عینی است که قرآن برای کتمان حق و حق ستیزی افراد بیان می‌‌کند.[۲۱].

آثار حق ستیزی

خداوند در آیات ۱۷۴ تا ۱۷۶ سوره بقره حق ستیزی به انگیزه دست یابی به متاع دنیوی را در پی دارنده عذاب دردناک در آخرت می‌‌شمارد و در آیات ۵ و ۶ سوره انعام و ۵ سوره غافر تشریح می‌‌کند که بسیاری از امت‌های پیشین به سبب حق ستیزی و یا کتمان حق و سانسور و تغییر و تحریف و مانند آن دچار هلاکت و عذاب‌های سخت در دنیا شده‌اند.

بر این اساس می‌‌توان گفت که حق ستیزان از اهل کتمان و سانسور و خودسانسوری باید مواظب باشند تا خشم خدا را در دنیا به جان خویش نخرند و گرفتار عذاب‌های دنیوی و یا اخروی نشوند.

خداوند در آیات ۶۰ و ۶۱ آل عمران کسانی را که در برابر حق لجاجت می‌‌ورزند و به تکذیب آن می‌‌پردازند به عنوان ملعون می‌‌شمارد و آنان را مستحق لعن و نفرین می‌‌داند و به آنان هشدار می‌‌دهد که با این کار از رحمت خداوندی دور خواهند شد.

حق ستیزی موجب می‌‌شود تا انسان‌ها نسبت به دیگری روش‌های نابهنجار رفتاری در پیش گیرند و بی‌جهت مردم را به اموری متهم سازند. ازاین رو خداوند در آیات ۶۹ و ۷۰ سوره مؤمنون حق ستیزی را عامل متهم‌سازی دیگران به امور ناروا و نادرست و باطل می‌‌شمارد.

انحراف در بینش و نگرش و ارائه تفسیرهای غلط و ناروا از مسایل، از جمله آثار حق ستیزی افراد است که در آیات ۵ و ۶ سوره انعام به آن اشاره شده است. این مسئله را می‌‌توان به شکل بارز در احزاب و جناح بندی‌های سیاسی جست وجو کرد؛ زیرا حق ستیزی آنان موجب می‌‌شود تا تفاسیر نادرستی از کارها و عملکرد دیگران ارائه دهند و همواره از یک زاویه دید بسته به مسایل بنگرند و آن را تحلیل و تفسیر کنند.

محاجه با حق و مباهله با اهل آن [۲۲]، گرایش به کفر و افزایش آن [۲۳]، گرفتار شدن در گمراهی و ضلالت [۲۴]، محرومیت از خودسازی و تزکیه نفس و بهره‌مندی از یاری خداوند در تزکیه آن و نیز محرومیت از لطف و توجه و محبت ویژه خداوندی از دیگر آثاری است که خداوند در قرآن برای حق ستیزی بیان داشته است.

هر یک از این آثار، خود آثار و تبعات و پیامدهای دیگری به دنبال دارد که پرداختن به همه آنها در این نوشتار کوتاه ممکن نیست. از این رو به همین مقدار بسنده می‌‌شود. باشد با تصحیح در رفتار خویش، از حق ستیزی به هر شکلی خودداری کرده و از تزکیه الهی و رحمت و فضل خداوندی خود را محروم نسازیم ولو این که این حق ستیزی را به عنوان سانسور و خودسانسوری و حیا و ادب اجتماعی و مانند آن انجام دهیم.[۲۵].

حق‌گرایی، فطرت آدمی

انسان موجودی کمال‌گرا و نقص گریز است. همین طبیعت آدمی موجب شده است تا هر آن چه را که کمال بداند به عنوان مطلوب و مقصد و مقصود خویش قرار دهد و از هر آن چیزی که نقص است بگریزد و کناره گیرد. از نظر انسان، هر آن چیزی که از پایداری و ثبات در هستی برخوردار می‌‌باشد، امری کمالی است. از این روست که حق، را امری کمالی دانسته و حقیقت جویی و حقیقت‌گرایی در فطرت وی نهفته است. در برابر باطل به معنای امور بی‌ثبات و ناپایدار در هستی، امری ضد ارزشی و ضد کمالی دانسته شده و از آن بیزاری می‌‌جوید. انسان‌ها در جهان به سبب گرایش فطری خود به کمال، در جست و جوی حقیقت و شناسایی آن هستند. از این روست که بخش بزرگی از اندیشه و عمل انسانی صرف شناخت حقایق و قرار گرفتن در مسیر آن و دست یابی به آن است. انسانی که حقی را شناخت تا پای جان در کسب و دفاع از آن تلاش می‌‌کند. این بدان معناست که از نظر انسان، شناخت امر کمالی و تحقق آن در زندگی خود و دیگران، از خود جان عزیزتر و گرامی‌تر می‌‌باشد؛ زیرا جهان بی‌حقیقت و زندگی بی‌کمال جویی، ارزشی ندارد و آن چیزی که به زندگی انسان معنا و مفهوم واقعی می‌‌بخشد، کمال جویی و حقیقت‌گرایی انسان و دست یابی به آن می‌‌باشد.[۲۶].

جهان، آمیزه‌ای از حق و باطل

با آنکه انسان موجودی کمال‌گرا و حقیقت جوست، اما شرایط جهان انسانی به گونه‌ای است که نمی‌تواند به سادگی حق و کمال را بشناسد و در مسیر آن گام بردارد؛ چراکه دنیا، آمیزه‌ای حق و باطل است. به هر چیزی در این دنیا خوب دقیق شویم در می‌‌یابیم که حق و باطل در هم آمیخته است؛ بنابراین نمی‌توان به سادگی حق را شناخت و بدان گرایش یافت و از باطل گریخت. خداوند در آیه ۱۷ سوره رعد بیان می‌‌کند که دنیا حقیقت یکتا و یگانه‌ای را به اشکال مختلف و گوناگون نشان می‌‌دهد؛ زیرا ظرفیت چیزها در نمایش همان حقیقت یکتا و یگانه، بسیار متفاوت است. این گونه است که هر کسی بر پایه ظرفیت خود، حقیقت را به نمایش می‌‌گذارد و گاه حتی نمایش دروغینی را به اجرا در می‌‌آورد.

در این آیه به تمثیلی بیان شده است که اگر آب خالص از آسمان فرو ریزد، هنگامی که بر زمین جاری می‌‌شود، به سبب تفاوت نهرها، هر نهری بخشی از باران را در خود می‌‌گیرد و شکلی بدان می‌‌بخشد و با توجه به نوع خاک و گیاه، تغییراتی در همان آب می‌‌دهد که کدر و تیره شدن و یا خار و خاشاک با آن همراه گشتن، از جمله این تغییرات است. این گونه است که حقیقت آب در هنگام سیلاب در بستر نهرها و جاری شدن بر خاک، چنان دگرگون می‌‌شود که گاه آبی دیده نمی‌شود مگر گل و لایی و یا کف و خار و خاشاک چنان سطح آب را در بر می‌‌گیرد که آب دیگر به چشم نمی‌آید.

بنابراین، یکی از مشکلات انسان در مواجه به حقایق هستی، شرایطی است که جهان مادی دارد. این شرایط مقتضی دگرگونی‌هایی در اصل حقیقت می‌‌شود که شناخت حق را دشوار می‌‌سازد. دشواری دیگری که در این میان وجود دارد، بیماردلانی است که برای مقاصدی پست، شرایط را برای شناخت حق سخت‌تر می‌‌کنند. برخی از دشمنان حق و حقیقت از انسان و جنیان، رفتارهایی را انجام می‌‌دهند تا حقیقت پنهان شود. این گونه است که حقیقت صاف و روشن را در باطلی می‌‌آمیزند تا بتوانند باطل خود را به بهای حقیقت عرضه داشته و بفروشند.

خداوند در آیه ۷۱ سوره آل عمران، گزارش می‌‌کند که برخی از افراد دارای علم و آگاهی نسبت به حقیقت، برای اهداف و مقاصدی پست، حق را با باطل در هم می‌‌آمیزند و شرایط را برای دیگران سخت‌تر می‌‌سازند تا این گونه نتوانند حق را شناخته و در پی آن روند. این عمل هر چند که از نظر حکم خرد و خردمندان جایز و روا نیست، ولی عملی است که از سوی بیماردلان، آگاهانه انجام می‌‌گیرد.

هر چند که خداوند با نهی از این گونه اعمال در آیاتی از جمله ۷۱ سوره آل عمران و ۴۲ سوره بقره، بر آن است تا شرایط بیش از پیش برای انسان‌ها سخت نشود، ولی مشکلی است که جوامع بشری همواره با آن مواجه و رو به رو هستند و کم‌تر می‌‌توان حق را به دور از آمیختگی یافت و شناخت.[۲۷].

اتهام باطل‌انگاری

مشکل دیگری که در شناخت حق وجود دارد، مشکل اتهاماتی است که از سوی دیگر به حقیقت جو زده می‌‌شود. هر کسی که در جست و جوی حقیقت است با سه دسته از انسان‌ها رو به رو می‌‌شود که اجازه نمی‌دهد تا به سادگی به حقیقت برسد. دسته نخست کسانی هستند که خود دچار جهل و نادانی هستند. این دسته افراد به سبب نادانی خویش، حق را نمی‌شناسند. عدم شناخت ایشان نسبت به حق که یک ناتوانی برخاسته از نادانی است، مشکلی را در برابر حقیقت جویان پدید می‌‌آورد؛ زیرا حق جو، هر گاه به سوی شناخت حقیقت گامی برمی دارد و باطلی را از حق جدا می‌‌کند، با واکنش نادان مواجه می‌‌شود.

مشکل زمانی دو چندان می‌‌شود که نادان گمان می‌‌کند که آن چه در جامعه واقعیت دارد همان حق است. به این معنا که تفاوت و فرقی میان واقعیت‌ها و حقایق نمی‌بیند. این در حالی است که هر واقعیتی نمی‌تواند حقیقت باشد، چنان که هر حقیقتی در جهان واقع تحقق خارجی نمی‌یابد. بنابراین، دام حضور و وجود واقعیت‌ها که بخشی یا بسیاری از آنها باطل هستند، اجازه نمی‌دهد که نادان حقیقت را بشناسد و طالبان حقیقت را نیز باطل‌گرا می‌‌انگارد. شما می‌‌دانید که فقر، دزدی، قتل، جنگ و مانند آن در جهان انسانی، واقعیتی انکار ناپذیر است، ولی این را نیز می‌‌دانید که این واقعیت به معنای حقیقت نیست، بلکه حقیقت ضد این امور می‌‌باشد. بنابراین، به مبارزه با فقر می‌‌پردازید که آن را امری باطل ولی امری واقع می‌‌شمارد. اما واقعیت داشتن فقر به معنای حقیقت داشتن آن نیست. انسان خردمند کسی است که واقعیت را می‌‌بیند ولی در اندیشه حقیقت است. از این روست که گفته‌اند مؤمن، انسانی واقع بین و حقیقت گراست.

اما نادانان و بی‌خردان به سبب پنداری که از روی نادانی و جهل در ایشان پدید آمده است گمان می‌‌کنند که واقعیت‌ها همان حقایق هستند و جست و جوی حق طلبانه خردمندان را امری باطل می‌‌شمارند. خداوند در آیات ۵۸ و ۸۹ سوره روم به این ناتوانی نادانان از درک حقایق و موضع‌گیری منفی آنان نسبت به حق جویان اشاره می‌‌کند و می‌‌فرماید که همین نادانی ایشان موجب شده است تا مؤمنان حقیقت‌گرا و حق جو را متهم با باطل‌گرایی کنند. دومین مشکلی که در برابر حقیقت گرایان وجود دارد، مشکل انسان‌های بیمار دلی است که به سبب دوری از فطرت سالم و عقل سلیم، قدرت تشخیص خود را از دست داده و نمی‌توانند حق را از باطل جدا سازند. در همین آیات از انسان‌هایی یاد شده است که قلوب و دل‌هایشان مهر شده و قدرت تشخیص را از دست داده‌اند.

تفاوت نادان با بیمار دل آن است که نادان، در وضعیتی است که امکان تغییر در وی وجود دارد و محتمل است که به علم و دانایی برسد و جهل برهد، ولی بیمار دل به سبب آنکه از فطرت سلیم و سالم خود بیرون رفته است و بر قوه عاقله و تشخیص خود مهر نهاده و در آن را بسته است، نمی‌تواند از این مشکل برهد. از این روست که گفته‌اند بیماردلی و یا دل‌های مهر نهاده و بسته شده، بهتر از جهل و نادانی است که امکان از میان رفتن آن می‌‌رود. اصولا دل‌هایی که بر آن مهر نهاده شده باشد، همه چیز را وارونه می‌‌بیند و از درک حقیقت و تشخیص آن عاجز و ناتوان است و حتی باطل را عین حقیقت می‌‌شمارد. چنین افرادی، یکی از موانع اصلی در برابر حقیقت جویان هستند که به آسانی به سبب همان نگرش واژگونه نسبت به مسایل و عدم قدرت تشخیص، حقیقت جویان را متهم به باطل‌گرایی می‌‌کنند؛ زیرا حقایق را باطل و باطل را عین حقیقت می‌‌پندارند و در جهل مرکب خود گرفتار هستند و دیگران را نیز متهم به باطل‌گرایی می‌‌کنند. سومین مشکل در برابر حق جویان و اتهام زنی نسبت به ایشان، کافرانی هستند که اصولا با هر حق و حقیقت دشمنی دارند. در همین آیه ۵۸ سوره روم، کفر به عنوان مهم‌ترین عامل در متهم ساختن پیامبر(ص) و مؤمنان معرفی شده است؛ زیرا کافران باطل خود را عین حقیقت می‌‌شمارند و حقیقتی که پیامبر(ص) ارایه می‌‌دهد و مؤمنان آن را می‌‌پذیرند عین باطل می‌‌پندارند. همین اتهام زنی از سوی کافران، یکی از موانع در سر راه حقیقت جویان است که در این آیه تبیین شده است.[۲۸].

باطل‌گرایی، شادمانی گذرا

با آن چه بیان شده می‌‌توان علل و چرایی باطل‌گرایی در افراد را نیز به دست آورد. به این معنا که آدمی به سبب نادانی، مهر شدن دل‌ها و کفر به سوی باطل گرایش داشته و علیه حق می‌‌ستیزد. این گونه است که وضع را برای خود و دیگران مشکل می‌‌سازد. حقیقت جویان، برای اثبات هر باطلی می‌‌بایست تلاش مضاعفی داشته باشند تا پس از بررسی و تحقیق کامل، بطلان امری را آشکار سازند؛ به ویژه آنکه همواره در این جهان حق و باطل در هم آمیخته است.

به عنوان نمونه، اشغالگرانی که مردمانی را از خانه و کاشانه خود آواره ساخته‌اند، قتل و کشتار آنان در مقام دفاع از خود معرفی می‌‌شوند و مردمان آواره خواهان حق خویش، به عنوان تروریست و جنگ طلب معرفی می‌‌شوند و مدال‌های صلح به اشغالگران داده می‌‌شود؛ چرا برخی تنها به وضعیت کنونی اشغالگران نگاه می‌‌کنند و واقعیت را همان حقیقت بر می‌‌شمارند. به این معنا که تن به واقعیت دادن عین پذیرش حق دانسته شده و مبارزه با اشغالگران عین ظلم و باطل معرفی می‌‌شود. این در حالی است که عقل و خرد حکم می‌‌کند که نه تنها واقعیت را عین حق نشمرد بلکه می‌‌بایست به این نکته توجه داشت که اضطرار بالاختیار شخص را از اختیار بیرون نمی‌برد. به این معنا که اگر شخصی خود را به اختیار به اضطراری افکنده باشد نمی‌توان وی را مختار ندانست. آن چه بیان شد در حقیقت بیانگر این معناست که نمی‌توان به سادگی حقیقت را در میان واقعیت‌هایی شناخت که آمیخته با حق و باطل است.

ولی می‌‌بایست دانست که حقایق برای فطرت سالم و عقل سلیم روشن و آشکار است. به عنوان نمونه انسان سالم و خردمند، هرگز شکی در بطلان اموری چون آواره سازی[۲۹]، استکبارورزی[۳۰]، تجاوزگری[۳۱]، حرام خواری[۳۲]، رشوه، غنا و آهنگ‌های لهوی[۳۳] و مانند آن ندارد؛ ولی از آن جایی که انسان اهل توجیه است، حتی پس از شناخت حق از باطل، می‌‌کوشد تا این امور به گونه‌ای جلوه دهد که حق باشد. در این میان، انسان‌های کافر و ظالم، به سبب حق گریزی و باطل‌گرایی تلاش می‌‌کنند که این امور باطل را حق جلوه دهند. البته چنان که گفته شد، کسانی که مهر بر دلهایشان نهاده شده است به سبب نگرش واژگونه به امور، باطل را حق می‌‌پندارند و در تقویت و گسترش آن می‌‌کوشند.

کافران به سبب پیروی از باطل، موجبات تباهی حتی اعمال خوب را سبب می‌‌شوند.[۳۴] و ایمان به باطل زیان و خسارت ابدی ایشان را رقم می‌‌زند[۳۵] و سرزنش خداوندی را در قیامت به همراه خواهد داشت.[۳۶] این گونه است که شادمانی برخاسته از باطل‌گرایی ایشان دوامی نخواهد یافت و حتی بسیاری از باطل گرایان سرانجام بد و شومی را می‌‌بایست در این دنیا تجربه کنند.

خداوند در آیات ۷۱ تا ۷۶ سوره غافر تصویری از متکبران و مستکبران به نمایش می‌‌گذارد که در آن به شادمانی مشغول هستند ولی این شادمانی دیری نمی‌پاید که به عذاب و غم و اندوه تبدیل می‌‌شود.

کسانی که درباره خداوند سخنانی باطل بر زبان می‌‌آورند در همین دنیا هنگام جان کندن با عذابی سخت مواجه خواهند شد و در می‌‌یابند که این سخنان باطل و ناروا تا چه اندازه برای ایشان گران تمام شده است.[۳۷] همچنین افرادی که به مجالس لهو و لعب و غنا می‌‌روند و چنین اعمال باطلی را انجام می‌‌دهند هم فرصت طلایی عمر کوتاه خود را در دنیا از دست می‌‌دهند و هم زمینه برای بسیاری از گناهان را در خود ایجاد می‌‌کنند.

عاقبت شوم باطل گرایان می‌‌بایست انسان‌های خردمند را بیدار و هوشیار کند و اجازه ندهد تا در دام باطل و باطل گرایان بیافتند. خداوند اهل باطل و باطل گرایان را انسان‌های زیانکار بر می‌‌شمارد؛ زیرا در قیامت چیزی در اختیار ندارند؛ چراکه باطل به معنای پوچی است و از این روست که باطل گرایان در قیامت وزنی ندارند؛ زیرا پوچ و باطل وزنی ندارد. این همان خسران و زیان آشکاری است که می‌‌بایست غم و اندوه را بر دل‌ها حاکم نماید.[۳۸]

به هر حال، باطل‌گرایی در انسان امری فطری نیست، بلکه فطرت انسان به سوی کمال و حق می‌‌رود ولی از آن جایی که انسان‌ها گرفتار یا جهالت یا توهم یا مهمور شدن دل می‌‌شوند و از فطرت خود بیرون می‌‌روند، به باطل گرایش می‌‌یابند.

بنابراین برای این که از این مشکل باطل‌گرایی رهایی یابیم می‌بایست همواره متوجه این امور شده و به دانش و آگاهی توجه کرده و اجازه ندهیم تا فطرت ما با کارهای زشت بسته و یا مهمور شود.[۳۹].

منابع

پانویس

  1. منصوری، خلیل، سانسور حق از نظر قرآن.
  2. مفردات الفاظ القرآن الکریم، راغب اصفهانی، ص۲۴۶
  3. همان و نیز لسان العرب ج۳ ص۲۵۵
  4. مفردات ص۱۴۶
  5. منصوری، خلیل، سانسور حق از نظر قرآن.
  6. ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰؛ ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ * وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید * و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید * گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای * فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟ * و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۰ - ۳۴.
  7. ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است» سوره نور، آیه ۳۹.
  8. شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ بقره، آیات ۷ تا ۱۸؛ اعراف، آیه ۱۷۹؛ رعد، آیه ۱۱؛ انفال، آیه ۵۳
  9. منصوری، خلیل، صبر بر حق از نظر قرآن.
  10. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است * و تا کسانی که دانش یافته‌اند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دل‌های آنها در برابر آن فروتن گردد و بی‌گمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۲ و ۵۴.
  11. ﴿وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ «و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲. و نیز ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ «ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.
  12. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا «ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می‌دهد و از شما شرم می‌دارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمی‌کند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پرده‌ای بخواهید، این برای دل‌های شما و دل‌های آنان پاکیزه‌تر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  13. ﴿فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ «این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.
  14. منصوری، خلیل، سانسور حق از نظر قرآن.
  15. ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ * أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ * ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ «بی‌گمان آنان که از کتاب (آسمانی) آنچه را خداوند فرو فرستاده است پنهان می‌دارند و (آن را) به بهای اندک می‌فروشند جز آتش در اندرون خود نمی‌انبارند و روز رستخیز خداوند با آنان سخن نمی‌گوید و آنها را پاکیزه نمی‌گرداند و عذابی دردناک خواهند داشت * آنان، همان کسانند که گمراهی را به (بهای) رهنمود و عذاب را به (بهای) آمرزش خریدند، و بر آتش چه شکیبایند! * این (عذاب) بدان روست که خداوند، کتاب (خود) را به حق فرو فرستاده است و آنان که در این کتاب اختلاف ورزیدند در ستیزی ژرفند» سوره بقره، آیه ۱۷۴-۱۷۶.
  16. ﴿لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ «بی‌گمان آنان پیش‌تر هم فتنه‌جویی کردند و کارها را برای تو دگرگون ساختند تا آنکه حق فرا رسید و فرمان خداوند آشکار شد با آنکه آنان نمی‌پسندیدند» سوره توبه، آیه ۴۸.
  17. ﴿قَالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ «گفت: پروردگارا! به حق داوری فرما و پروردگار ما (خداوند) بخشنده است که در برابر آنچه وصف می‌کنید باید از او یاری جست» سوره انبیاء، آیه ۱۱۲.
  18. ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ «این (عذاب) بدان روست که خداوند، کتاب (خود) را به حق فرو فرستاده است و آنان که در این کتاب اختلاف ورزیدند در ستیزی ژرفند» سوره بقره، آیه ۱۷۶.
  19. ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  20. ﴿قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ «گرداندن رؤیت را به آسمان، می‌بینیم پس رؤیت را به قبله‌ای که می‌پسندی خواهیم گرداند؛ اکنون به سوی مسجد الحرام رو کن و (همه) هرجا هستید به سوی آن روی کنید، و اهل کتاب بی‌گمان می‌دانند که آن (حکم) از سوی پروردگارشان، راستین است و خداوند از آنچه انجام می‌دهند غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۴.
  21. منصوری، خلیل، سانسور حق از نظر قرآن.
  22. ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ * فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ «حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش! * بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۰-۶۱.
  23. ﴿أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ * أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ «یا آنکه پیامبر خود را نشناخته‌اند از این روی او را منکرند؟ * یا می‌گویند که جنونی دارد؛ (نادرست می‌گویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند» سوره مؤمنون، آیه ۶۹-۷۰.
  24. بقره آیات ۱۷۴ و ۱۷۶
  25. منصوری، خلیل، سانسور حق از نظر قرآن.
  26. منصوری، خلیل، چرایی باطل‌گرایی در انسان.
  27. منصوری، خلیل، چرایی باطل‌گرایی در انسان.
  28. منصوری، خلیل، چرایی باطل‌گرایی در انسان.
  29. ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست * همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.
  30. ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ «به زودی کسانی را که در زمین ناحق گردنفرازی می‌ورزند از نشانه‌های خود روگردان خواهم کرد و هر نشانه‌ای ببینند بدان ایمان نخواهند آورد؛ و اگر راه درست را ببینند آن را راه (خویش) نخواهند گزید و چون کژراهه را ببینند آن را راه (خود) برخواهند گزید؛ این از آن روست که آنان نشانه‌های ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۶.
  31. ﴿قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ «بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاری‌های آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است و (نیز) اینکه برای خداوند چیزی را که برهانی بر آن فرو نفرستاده است شریک آورید و اینکه درباره خداوند چیزی بگویید که نمی‌دانید» سوره اعراف، آیه ۳۳.
  32. ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ «و دارایی‌های همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از دارایی‌های مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.
  33. حج، آیه ۳۰
  34. ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ * وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ * ذَلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ «(خداوند) کردارهای کسانی را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند بیراه گرداند * و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید * این از آن روست که کافران از باطل و مؤمنان از- حق که از سوی پروردگارشان است- پیروی کردند، بدین‌گونه خداوند برای مردم مثل‌هایشان را می‌آورد» سوره محمد، آیه ۱-۳.
  35. ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيدًا يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ «بگو: خداوند، میان من و شما گواه بس (که) آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و آنان که به باطل ایمان آورده و به خداوند کفر ورزیده‌اند زیانکارند» سوره عنکبوت، آیه ۵۲.
  36. ﴿وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ «و خداوند از خودتان برای شما همسرانی آفرید و برای شما از همسرانتان فرزندان و فرزندزادگانی پدید آورد و از چیزهای پاکیزه روزیتان داد؛ آیا باز هم آنان به باطل ایمان می‌آورند و به نعمت‌های خداوند ناسپاسی می‌ورزند؟» سوره نحل، آیه ۷۲ و ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ «آیا ندیده‌اند که ما حرمی امن پدید آوردیم (که در آن هیچ چیز را در نمی‌برند) در حالی که (بیرون از شهر مکّه) مردم از پیرامونشان ربوده می‌شوند؟ پس آیا به باطل باور دارند و نعمت خداوند را انکار می‌کنند؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۷.
  37. ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچ‌چیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را می‌دیدی که ستمگران در سختی‌های مرگند و فرشتگان دست گشوده‌اند که: جان‌هایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند می‌گفتید و از آیات او سر برمی‌تافتید با عذاب خوارساز کیفر داده می‌شوید» سوره انعام، آیه ۹۳.
  38. ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ «و به راستی ما پیامبرانی پیش از تو فرستاده‌ایم که (داستان) برخی از آنان را برای تو گفته‌ایم و برخی دیگر را نگفته‌ایم و سزیده هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیه‌ای آورد و چون فرمان خداوند در رسد به حق، داوری می‌شود و در آنجا تباه‌اندیشان، زیانکار می‌گردند» سوره غافر، آیه ۷۸.
  39. منصوری، خلیل، چرایی باطل‌گرایی در انسان.