اسم اعظم در قرآن
اسم اعظم بزرگترین نام خداوند است که پیامبران و اولیای الهی به وسیلۀ آن، دست به تصرفات غیر طبیعی و خوارق عادات میزنند و از امور غیبی آگاهی پیدا میکنند. در روایات، اسم اعظم الهی اصل و عنوانی دانسته شده که شامل امور و حروف متعددی است که قابل انتقال به دیگران است. این اسم یکی از منابع علم ائمه (ع) دانسته شده است.
مقدمه
واژۀ اسم اعظم در قرآن به کار نرفته، اما برخی از آیات قرآن، مشتمل بر آن دانسته شده است؛ مانند:
- حروف مقطعه؛
- ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾؛
- ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[۱].
- ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۲].
- ﴿اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾[۳].
- ﴿اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾[۴].
- ﴿اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا﴾[۵].
- ﴿اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى﴾[۶].
- ﴿اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾[۷].
- ﴿اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۸].
- ﴿ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لّا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ﴾[۹].
در تفاسیر، ذیل آیات دیگری نیز از اسم اعظم بحث شده است؛ مانند:
- ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾[۱۰]؛
- ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ﴾[۱۱]؛
- ﴿وَلِلَّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ﴾[۱۲].
- ﴿وَلِلَّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ]]﴾[۱۳].
- ﴿قُلِ ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً ﴾ [۱۴].
- ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۵].[۱۶]
حاملان اسم اعظم
از آیات و روایات استفاده میشود برخی از انسانها اسم اعظم را میدانستند؛ ولی مقدار بهرهمندی آنان از این اسم شریف یکسان نبود و هرکس مقدار بیشتری از اسم اعظم نزد او بود، به همان اندازه، قدرت بیشتری برای تصرّف در جهان در اختیار داشت. هر انسان کاملی چون مظهر اسم اعظم است، آن را میداند[۱۷]؛ ولی پیامبر اسلام (ص) و اهلبیت (ع) بیشترین بهرهمندی را از اسم اعظم دارند و از ۷۳ حرف اسم اعظم، ۷۲ حرف آن نزد آنان وجود دارد[۱۸].[۱۹]
در قرآن کریم به برخی از کسانی که اسم اعظم را میدانستند، اشاره شده است:
اهل بیت پیامبر (ع)
در آیه ۴۳ سوره رعد از کسی یاد شده که همه علم کتاب نزد اوست: ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۲۰] براساس روایات، مقصود از این آیه امیرمؤمنان (ع) و پس از ایشان بقیه اهلبیت (ع) هستند[۲۱]. کسی که علم کتاب نزد او باشد، اسم اعظم را نیز دارد، زیرا امام صادق (ع) در روایتی فرموده است: نزد سلیمان (ع) فقط یک حرف از اسم اعظم بود؛ ولی نزد علی (ع) تمام علم کتاب وجود داشت[۲۲]. همچنین در آیه ۴۰ سوره نمل آمده است که نزد آصف بن برخیا بخشی از علم کتاب بود که آن بخش در احادیثی به یک حرف از اسم اعظم تفسیر شده است[۲۳]. در روایات دیگری، علم آصف بن برخیا در مقایسه با علم امامان (ع) که دارای همه علم کتاب بودند، مانند قطرهای در برابر دریا دانسته شده است[۲۴]. از مقایسهای که در اینگونه روایات بین علم کتاب و حرفی از اسم اعظم شده، به دست میآید که علم کتاب شامل اسم اعظم نیز میشود[۲۵].
آدم (ع)
خداوند همه اسمای الهی را به آدم (ع) آموخت و او مظهر اسم اعظم خدا بود[۲۶]: ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ﴾[۲۷].[۲۸].[۲۹]
آصف بن برخیا (ع)
به وی یک حرف از اسم اعظم داده شده بود که با آن یک حرف توانست کمتر از چشم برهم زدنی، تخت ملکه یمن را از یمن به شام، نزد سلیمان (ع)آورد[۳۰]: ﴿الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ﴾[۳۱]. از ابن عباس نقل شده که آصف بن برخیا تخت بلقیس را با ذکر «یا حی یا قیوم» احضار کرد[۳۲].[۳۳]
عیسی (ع)
او میتوانست مردگان را زنده کند و کور مادرزاد و شخص مبتلا به بیماری پیسی را شفا دهد: ﴿قَالَ رَبِّ أَنَّىَ يَكُونُ لِي غُلامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاء﴾[۳۴]؛ ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾[۳۵] بر اساس برخی روایات، عیسی (ع)به سبب برخورداری از اسم اعظم میتوانست این اعمال را انجام دهد[۳۶].[۳۷]
بلعم بن باعورا
در قرآن، داستان شخصی بیان شده که خداوند آیات خویش را به او داد؛ ولی وی خود را از آنها تهی ساخت: ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ﴾[۳۸]. طبق برخی روایات این شخص، بلعم بن باعورا مردی از بنی اسرائیل بود که اسم اعظم به او عطا شده بود و هرگاه با آن دعا میکرد دعایش مستجاب میشد؛ ولی بر اثر پیروی از فرعون و دشمنی با موسی (ع) اسم اعظم را ازدست داد[۳۹]
در روایات به افراد دیگری نیز اشاره شده که اسم اعظم را میدانستند؛ مانند: نوح، ابراهیم، موسی[۴۰]، یعقوب[۴۱]، خضر[۴۲]، یوشع بن نون[۴۳]: و غالب قطّان یکی از اجداد رسول خدا (ص)[۴۴].[۴۵]
علم الکتاب و اسم اعظم
رابطهٔ علم الکتاب با اسم اعظم با توجه به داستان وصی سلیمان و توصیف قرآن دربارهٔ او، به علاوهٔ تبیین روایات از چگونگی امکان حاضر نمودن تخت، روشن میگردد. قرآن کریم در آیهٔ چهلم سورهٔ نمل پس از ذکر داستانِ هدهد و سلیمان و آگاه شدن وی از گروهی از انسانها که به عبادت خورشید میپرداختند، به تدابیر سلیمان برای نشان دادن حقایق به آنها و رها نمودنشان از شرک نیز اشاره مینماید، از جمله سلیمان درخواست حاضر نمودن تخت سرپرست این قوم را از نزدیکان و خواص خود نمود تا قبل از حضور ملکهٔ بلقیس، با این کار اسباب اندیشه و هدایت وی را ایجاد نماید.
قرآن کریم فردی که اینگونه توصیف نموده، ﴿الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾[۴۶] را تحقق بخش این درخواست سلیمان آن هم در زمانی بسیار کوتاه و به شکلی خیره کننده معرفی مینماید. قرآن منشأ چنین کار و قدرتی را آگاهی داشتن او از بخشی از علم کتاب دانسته است. از جانب دیگر روایات با ارتباط دادن دانایی نسبت به علم کتاب و اسم اعظم و تطابق این دو، تصریح دارند که بهرهٔ چنین شخصی از اسم اعظم الهی آن هم یکی از هفتاد و سه حرف آن زمینهٔ قدرت تحقق چنین عملی را برای وی فراهم نمود.
امام جعفر صادق (ع) برای بیان عظمت علم الکتاب با استنادِ به آیهٔ ﴿الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾[۴۷] به سَدیر میفرماید: آیا میدانی چه مقدار از علم الکتاب در اختیار وی بود که چنین کاری را توانست انجام بدهد؟. سدیر از حضرت (ع) درخواست پاسخ این مطلب را مینماید و ایشان میفرماید: به مقدار قطرهای از آب دریا «دریای اخضر»، سپس حضرت برای تذکر به کوچک نشمردن این علم از او سؤال مینماید این قطره آب در برابر علم الکتاب چقدر است؟ سدیر آن را بسیار ناچیز میداند امّا حضرت به او توجّه میدهد که این علم الهی در برابر علوم عادی بسیار پرعظمت است: «فَقَالَ يَا سَدِيرُ مَا أَكْثَرَ هَذَا أَنْ يَنْسُبَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى الْعِلْمِ الَّذِي أُخْبِرُكَ بِه»[۴۸] در این روایت به مقدار و ثمرهٔ علم الکتاب اشاره و تصریح شده است که آصف با توجه به آگاهی از بخش کوچکی از علم الکتاب توانست چه توانایی را از خود نشان دهد. در روایات دیگر این توانایی آصف صراحتاً به بهره مندی او از یک حرف از اسم اعظم نسبت داده شده است.
جابر از امام باقر (ع) نقل میکند: ایشان پس از اشاره به اسم اعظم و تشکیل آن از هفتاد و سه حرف فرمودند: «وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْن»[۴۹].
تلفیق و جمعبندی میان آیات و روایات در این زمینه، نشان میدهد میان اسم اعظم و علم الکتاب یک رابطهٔ عمیقی وجود دارد و به تعبیری آنچه در قرآن از آن تعبیر شده به ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾ و در روایات از آن به بخشی از اسم اعظم الهی تعبیر شده است[۵۰].
اسم اعظم، قرآن، کتاب مبین
با توجه به ویژگیهای برجسته و گستردهای که برای اسم اعظم در کلمات معصومین (ع) نقل شد و با ملاحظهٔ ارتباط علم الکتاب با اسم اعظم که از تلفیق و ارتباط روایات به دست میآید، ادعای اینکه کتاب در آیۀ ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾ و یا علم الکتاب، علم ما کان و ما یکون باشد، ادعای صحیحی خواهد بود و پشتوانهای از آیات قرآن بر عظمت و گستردگی فوقالعادهٔ علم الکتاب دلالت مینماید.
امام باقر (ع) با توجه به همین حقایق قرآنی و پیوند علم الکتاب با کتاب مبین که در آیاتی دیگر بیان شده، پاسخ سؤال هشام بن عبدالملک را بیان مینماید. وقتی هشام با کنایه به حضرت عرض میکند: علی (ع) ادعای علم غیب مینمود در حالی که خداوند احدی را بر آن آگاه نساخته؟ به چه دلیل او چنین ادعائی داشت؟ حضرت با استشهاد به چند آیهٔ قرآن و کنار هم قرار دادن آن، وجود چنین آگاهی را برای پیامبر (ص) اثبات و سپس علم امام علی (ع) را مستند به علم پیامبر مینماید. واضح است که مراد از فراگیری این علم گسترده، ظاهر قرآن نیست، لذا در ادامه حدیث حضرت امام باقر (ع) اشاره به بحث تأویل قرآن و بهرهمندی کامل و تمام امیرالمؤمنین (ع) از آن مینماید[۵۱].
همچنین از روایات و خود آیات قرآن، ارتباط قرآن کریم با کتاب مبین دانسته میشود و به تعبیری باید کتاب مبین را تأویل و حقیقتِ آسمانی و ملکوتی قرآن کریم دانست که حضرت رسول (ص) و امیرالمؤمنین (ع) با توجه به آگاهی از آن، از علم غیب و پنهان مطلع بودهاند، و این خود موجب پیوند میان کتاب مبین و یا تأویل قرآن با علم الکتاب میباشد، یعنی مراد از کتاب در آیه علم الکتاب با توجه به ویژگیهای عظیم آن و کتاب مبین که خداوند آن را دربرگیرندهٔ کلُّ شیءٍ میداند یک امر است و هر دو تعبیر اشاره به یک حقیقت دارند.
پیوند کتاب مبین و اسم اعظم با توجه به کمیت متفاوت بهرهمندی انبیاء از اسم اعظم، مورد تأیید قرار میگیرد، همچنان که روایات با کنار هم گزاردن توصیفات مطرح شده در قرآن، از تورات و انجیل و آیات قرآن به کامل بودن قرآن اشاره و آن را از جهت علم و معرفت بسیار برتر از دیگر کتب آسمانی دانسته تا حدی که قرآن را به فراگیری همه چیز توصیف نمودهاند، در حالی توصیف خداوند از سایر کتب به بهره داشتن از بخش و برخی از علم است: «قَالَ اللَّهُ لِمُوسَى(ع) ﴿وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ﴾ فَعَلِمْنَا أَنَّهُ لَمْ يَكْتُبْهُ لِمُوسَى (ع) الشَّيْءَ كُلَّهُ وَ قَالَ اللَّهُ لِعِيسَى(ع) ﴿لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ﴾ وَ قَالَ اللَّهُ لِمُحَمَّدٍ (ص) ﴿وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ﴾»[۵۲].
از طرف دیگر، دربارهٔ اسم اعظم و بهرهٔ انبیاء از آن از امام صادق (ع) روایت شده:«إِنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ (ع) أُعْطِيَ حَرْفَيْنِ كَانَ يَعْمَلُ بِهِمَا وَ أُعْطِيَ مُوسَى أَرْبَعَةَ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِيَ إِبْرَاهِيمُ ثَمَانِيَةَ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِيَ نُوحٌ خَمْسَةَ عَشَرَ حَرْفاً وَ أُعْطِيَ آدَمُ خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَمَعَ ذَلِكَ كُلَّهُ لِمُحَمَّدٍ (ص) وَ إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ ثَلَاثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً أُعْطِيَ مُحَمَّدٌ (ص) اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ حُجِبَ عَنْهُ حَرْفٌ وَاحِد»[۵۳].
میزان هم پوشی، آگاهی و معرفت بخشی میان اسم اعظم و کتاب مبین بیان شد، اما در وجه تمایز این دو طبق روایات میتوان گفت اسم اعظم آگاهی داشتنِ بر روابط موجودات و حوادث میباشد که به مرحلهای بالاتر از آکاهی از اشیاء به آگاهی از روابط وعلل و اسباب آن نیز اشاره دارد، که علم به آن به معنای تسط بر تغییر و یا ایجاد امر و چیزی میباشد لذاست که در روایات این آگاهی را سبب اجابت حتمی خواستهٔ عارف به آن دانستهاند، اما کتاب مبین آگاهی یافتن از جریانها وحوادث بدون اشاره به امکان تصرف و تحول درآن میباشد، به تعبییر دیگر برخورداری از کتاب مبین صرف آگاهی است بدون اختیار و تسلطی بر دگرگونی و جابجایی آنها، البته این آگاهی بسیار پر عظمت و خاص میباشد. شاید علت جدا بیان شدن این دو نیز همین باشد[۵۴].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ آنچه در آسمانها و زمین است خداوند را به پاکی میستاید و او پیروزمند فرزانه است. فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، زنده میگرداند و میمیراند و او بر هر کاری تواناست. او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ آنچه به زمین درون میرود یا از آن برون میآید و آنچه از آسمان فرود میآید یا به آن فرا میرود میداند و هر جا باشید او با شماست و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست. فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست و کارها به سوی او باز گردانده میشود. از شب میکاهد و به روز میافزاید و از روز میکاهد و به شب میافزاید و او به اندیشهها داناست؛ سوره حدید، آیه ۱ - ۶.
- ↑ اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است. اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند. اوست خداوند آفریننده پدیدآور نگارگر، نامهای نکوتر او راست؛ هر چه در آسمانها و زمین است او را به پاکی میستایند و او پیروزمند فرزانه است؛ سوره حشر، آیه ۲۲ ـ ۲۴.
- ↑ خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد، همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمانها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است؛ سوره بقره، آیه ۲۵۵.
- ↑ این کتاب را که کتابهای آسمانی پیش از خود را راست میشمارد، به حق بر تو به تدریج فرو فرستاد و تورات و انجیل را یکجا فرو فرستاد؛ سوره آل عمران، آیه ۳.
- ↑ خداوند است که جز او هیچ خدایی نیست؛ بیگمان او شما را به هنگام رستخیز که در برپایی آن تردیدی نیست فراهم میآورد و از خداوند راستگوتر کیست؟؛ سوره نساء، آیه ۸۷.
- ↑ خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست؛ نامهای نیکوتر از آن اوست؛ سوره طه، آیه ۸.
- ↑ خداوند است که خدایی جز او نیست، پروردگار اورنگ سترگ فرمانفرمایی جهان؛ سوره نمل، آیه ۲۶.
- ↑ خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند؛ سوره تغابن، آیه ۱۳.
- ↑ این است خداوند پروردگار شما، آفریننده هر چیز که هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) بازگردانده میشوید؟؛ سوره غافر، آیه ۶۲.
- ↑ و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید؛ سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که دانش آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد؛ سوره اعراف، آیه ۱۷۵.
- ↑ و خداوند را نامهای نیکوتر است، او را بدانها بخوانید! و آنان را که در نامهای خداوند کژاندیشی میکنند وانهید، به زودی بدانچه میکردهاند کیفر میبینند؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۰.
- ↑ آنکه دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
- ↑ بگو: چه «الله» را بخوانید و چه «رحمان» را؛ هر چه بخوانید، نامهای نیکوتر او راست و به نمازت نه بانگ بردار و نه آن را بیآوا بخوان و میان آن (دو)، راهی (میانه) بگزین!؛ سوره اسراء، آیه ۱۱۰.
- ↑ بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی؛ سوره آل عمران، آیه ۲۶.
- ↑ عابدی، احمد، اسم اعظم، دائرة المعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۶۱.
- ↑ تفسير موضوعى، ج۶، ص۲۲۸ ـ۲۳۰.
- ↑ الكافى، ج۱، ص۲۳۰؛ المصباح، ص۳۱۲؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۱۳ ـ ۱۱۵.
- ↑ عابدی، احمد، اسم اعظم، دائرة المعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۶۷.
- ↑ کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
- ↑ نورالثقلين، ج۲، ص۵۲۱ ـ۵۲۴.
- ↑ نورالثقلين، ج۲، ص ۵۲۴.
- ↑ الكافى، ج۱، ص۲۳۰؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۱۳ ـ ۱۱۵.
- ↑ نورالثقلين، ج۲، ص۵۲۲.
- ↑ عابدی، احمد، اسم اعظم، دائرة المعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۶۷.
- ↑ تفسير موضوعى، ج۶، ص۲۳۱ ـ۲۳۳.
- ↑ و همه نامها را به آدم آموخت؛ سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ المصباح، ص۳۱۲.
- ↑ عابدی، احمد، اسم اعظم، دائرة المعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۶۸.
- ↑ الكافى، ج۱، ص۲۳۰؛ نورالثقلين، ج۴، ص۸۸ ـ۹۰.
- ↑ آنکه دانشی از کتاب آسمانی با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
- ↑ مجمع البيان، ج۲، ص۶۹۶؛ ج۷، ص۳۴۹.
- ↑ عابدی، احمد، اسم اعظم، دائرة المعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۶۸.
- ↑ گفت: پروردگارا! در حالی که سالمندی در من پیش رفته و همسرم نازا است، چگونه مرا فرزندی میتواند بود؟ فرمود: چنین است، خداوند هرچه را بخواهد به انجام میرساند؛ سوره آل عمران، آیه ۴۰.
- ↑ یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را از گور برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از آزار تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها ی روشن آوردی و کافران از ایشان گفتند: این کارها جز جادویی آشکار نیست؛ سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ الكافى، ج۱، ص۲۳۰؛ بحارالانوار، ج۴، ص۲۱۱؛ ميزان الحكمه، ج۲، ص۱۳۶۷.
- ↑ عابدی، احمد، اسم اعظم، دائرة المعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۶۸.
- ↑ و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد؛ سوره اعراف، آیه ۱۷۵.
- ↑ مجمع البيان، ج۴، ص۷۶۸؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۷۷.
- ↑ الكافى، ج۱، ص۲۳۰؛ المصباح، ص۳۱۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۲۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۳۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۲۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۲۶.
- ↑ عابدی، احمد، اسم اعظم، دائرة المعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۶۸.
- ↑ آنکه دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
- ↑ آن که دانشی از کتاب آسمانی با خویش داشت؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۷، ح۳.
- ↑ همانا نزد آصف از اسم اعظم تنها یک حرف بود پس زبان به آن گشود و زمین ما بین خود و تخت بلقیس را شکافت تا با سدیر خود تخت را به چنگ کشید سپس زمین به حالت قبل خود برگشت در سریعتر از یک چشم به هم زدن؛ بصائرالدرجات، ج١، ص٢٠٨.
- ↑ شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۲۵ ـ ۲۶.
- ↑ الامان، ص۶۸.
- ↑ خداوند دربارهٔ موسی (ع) گفت: و در الواح [تورات] برای او در هر موردی پندی، و برای هر چیزی تفصیلی نگاشتیم، پس فهمیدیم که برای موسی (ع) همه چیز را ننگاشته است، و برای عیسی گفت: تا خدا آنچه را در مورد آن اختلاف دارند، برای آنان توضیح دهد، ودربارهٔ محمد (ص) فرمود: و تو را گواه بر آنان قرار میدهیم! و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است؛ تفسیرالعیاشی، ج۲، ص۲۶۶، ح ۵۸؛ بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۰۲، ح۷۸.
- ↑ همانا عیسی (ع) به دو حرف عطا شده بود که با آن دو عمل میکرد، و به موسی (ع) چهار حرف و به ابراهیم (ع) هشت حرف و به نوح (ع) ۲۵ حرف و همانا خداوند متعال برای محمد (ص) تمام آن حروف را جمع کرد و اسم اعظم ۷۳ حرف است که به محمد (ص) ۷۲ حرفش عطا شده و تنها یک حرف از او پوشانده شده است؛ بصائرالدرجات، ص۲۰۸، ح۲؛ الکافی، ج۱، ص۲۳۰، ح۲.
- ↑ شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۲۷.