آثار و برکات ظهور امام مهدی چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Ranjbar (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۵۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

آثار و برکات ظهور امام مهدی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / عصر ظهور امام مهدی / کلیات عصر ظهور / برکات ظهور امام مهدی
مدخل اصلیدست امام مهدی

آثار و برکات ظهور امام مهدی(ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

عبدالله جوادی آملی
آیت‌‌الله عبدالله جوادی آملی، در کتاب « امام مهدی موجود موعود» در این‌باره گفته است:
  1. «احیای صراط نعمت داده شدگان: در سوره مبارکه حمد دعایی هست و ما هر روز چند بار از خدای سبحان می‌خواهیم که ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ[۱]. صراط مستقیم، همان راهی است که پویندگان آن نعمت داده‌شدگان‌اند و ما نیز از خدای والا خواستار طی همین راه هستیم. سوره مبارکه نساء بارزترین مصادیق نعمت داده‌شدگان را چنین معرفی می‌کند: ﴿وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقًا[۲]. هنگامی که مشخص شد که نعمت داده شدگان کیان‌اند، حقیقت صراط مستقیم نیز شناخته خواهد شد. پیمودن طریق نعمت داده‌شدگان لوازمی دارد که برای پیوستن به صف آن‌ها می‌باید آن لوازم نیز تحصیل شود که "پشتیبان مجرمان نبودن" یکی از آن‌هاست. پوینده مسیر نعمت داده‌شدگان می‌داند که به پاسداشت نعمت‌های الهی نباید پشتوانه یا پشتیبان مجرمان باشد، آن‌گونه که کلیم الهی موسی (ع) که خود از نعمت‌داده‌شدگان بود، به خدای سبحان عرض می‌کند: ﴿رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِّلْمُجْرِمِينَ[۳]. آن‌گاه که وجود مبارک ولی عصر (ع) ظهور کنند، تمام این راه‌ها احیا می‌شود و در پرتو این نعمت بزرگ، پویندگان این طریق از اینکه به هر شکلی پشتیبان و پشتوانه مجرمان باشند در امان خواهند بود، چرا که بر اثر این نعمت با تمام توان خود در جهت احیای حق و اماته باطل قیام می‌کنند. چنین کسانی به هیچ‌گونه پشتیبان مجرمان نخواهند بود، زیرا پشتیبانی از مجرمان تنها بدان معنی نیست که در صف آن‌ها حضور یافته و آنان را پشتیبانی کنند، بلکه سکوت و بی‌طرفی در جایی که نتیجه‌ای جز انکار یا تضعیف حق و قوت یافتن باطل ندارد، خود از مصادیق پشتیبانی از مجرمان است، همان‌طور که برخی محدثان از وجود گرامی حضرت خاتم‌الانبیاء (ص) نقل کرده‌اند: "إِنَّ الساكت عَنِ الْحَقِّ شَيْطَانٍ أَخْرَسَ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۴]؛ آن‌که رواج باطل را در جامعه‌ای مشاهده کند و بتواند با بیان یا با قلم، حق را اظهار کند ولی نکند، شیطانی دهان بسته است که سخن نمی‌گوید.
  2. ظهور، نقطه عطف تاریخ:بی‌شک، ظهور حضرت ولی عصر (ع) نه تنها آغاز دوران درخشان تاریخ بلکه نقطه عطف تاریخ بشر است، همان‌گونه که وجود مبارک امیر مؤمنان علی (ع) ظهور آن حضرت را چنانچه قبلاً بیان شد با چنین ویژگی‌ای معرفی می‌کند:" يَعْطِفُ‏ الْهَوَى‏ عَلَى‏ الْهُدَى‏ إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى‏ عَلَى‏ الْهَوَى‏ وَ يَعْطِفُ‏ الرَّأْيَ‏ عَلَى‏ الْقُرْآنِ‏ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ‏ عَلَى‏ الرَّأْيِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۵]. شاید اصطلاح "نقطه عطف" که امروزه بسیار به کار می‌رود، برگرفته از همین بیان نورانی باشد. اگر مسیر حرکت جوامع انسانی همچون خطی باشد که در مسیر خود ناگزیر رو به سویی دارد و به سمت غایت و مطلوبی در حرکت است و حوادث اساسی در تاریخ زندگی بشر را هم که هر از گاهی به وقوع می‌پیوندد، بسان نقاطی برجسته بر روی آن در نظر گیریم، خواهیم دید که برخی حوادث (صرف نظر از بار ارزشی آن‌ها) مسیر حرکت جامعه بشریت را تغییر داده و قافله انسانی را به سمت و سویی دیگر جهت بخشیده‌اند؛ گوئیا این خط را به سَمت قبله‌ای که خاص آنهاست خم کرده و از مسیر قبلی برگردانده‌اند. این‌گونه حوادث مهم و اثرگذار را "نقطه عطف" می‌نامند. هر نقطه عطفی، جهتی و گستره‌ای خاص خود دارد. گاهی جهت و عطفِ این نقاط، بازگرداندن مسیر جامعه انسانی از "عدل" به "ظلم" و "علم" به "جهل" است. چنین نقطه عطفی، جز به سقوط جامعه بشر نمی‌انجامد. کسانی که چنین نقاط عطفی در جوامع ایجاد می‌کنند، یا اساساً وحی را انکار می‌کنند و به کناری می‌نهند؛ یا آن را بر اندیشه خام خود عطف کرده و "باوری بی‌بنیان" را به نام دین به جامعه ارائه می‌دهند و مصداق کسانی می‌شوند که ﴿يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ[۶]. اینان، هدایت را بر هوس و کلام خدای سبحان را بررأی خود عطف می‌کنند و از آنجا که معطوف همواره تابع معطوف علیه و فرع بر اوست، رأی خویش را اصل پنداشته و کلام الهی را بر محور زعم خویش تأویل می‌کنند. در برابر این گروه، انبیای الهی و امامان معصوم و برخی از شاگردان آنان نیز تأثیراتی عمیق و حیات‌بخش در تاریخ بشر داشته و جریان حرکت جوامع انسانی را از انحطاط و تیرگی به سوی نور و رستگاری معطوف کرده‌اند. این نقاط درخشان تاریخ، گرچه در سمت و سو بخشیدن به جوامع انسانی به سوی قبله‌ای واحد همداستان بوده‌اند، دامنه تأثیرشان در گوشه‌ای از زمین و زاویه‌ای از زمان متفاوت بوده است. ظهور وجود مبارک امام عصر (ع) همان نقطه عطفِ جهانشمولی است که جریان جامعه بشر را در گستره‌ای به وسعت تمامی زمین و تمامیت زمان خود، به سوی هدایت و تعالی معطوف می‌دارد. از آنجا که دو جنبه علم و عمل یا اندیشه و انگیزه، تأمین‌کننده تمام فراز و فرودهای جوامع انسانی است، وجود مبارک امام عصر (ع) در هر دو جنبه تأثیری شگرف می‌نهد و نقطه عطفی نهایی می‌آفریند: در بُعد اندیشه و علم، آن حضرت با اثاره عقول بشر، حس و خیال و وهم را تحت فرمانروایی عقل و عقل را نیز به خدمت وحی درمی‌آورد و به نور کلام الهی هدایت می‌کند؛ بدینسان تمامی مجاری ادراکی جامعه را به حق معطوف می‌کند و به تعالی می‌رساند. در بعد انگیزه یا عمل نیز گرایش‌ها و گریزها، جذب‌ها و دفع‌ها، شهوت‌ها و غضب‌ها را تحت اراده و اداره عقل عملی می‌برد و آن‌گاه عقل عملی را به رهبری وحی تکمیل و تتمیم می‌سازد و بدینسان هر کجراهه‌ای را بر راه مستقیم نور و هدایت منعطف می‌کند و بدین‌گونه جهانی‌ترین نقطه عطف عالم بشر را شکل می‌دهد؛ نقطه عطفی که هوای نفس را بر هدایت و آرای بشر را بر محور وحی برمی‌گرداند و سعادت جامعه بشر را تأمین می‌کند.
  3. ظهور، روز ثمر دادن جامعه بشر: جامعه بشر در مسیر تکامل و رشد خود هر روز به موفقیتی تازه دست می‌یابد؛ اما این پیشرفت‌ها یا در حوزه انسانیت انسان نیست مانند رشد صنعتی؛ یا تنها یک جنبه از انسان را متکامل می‌سازد، حال آنکه درخت جامعه بشر آن‌گاه به بار خواهد نشست که هم در بُعد اندیشه، رأی صائبی داشته باشد و هم در حوزه انگیزه، بر محور حق و عدالت عمل کند و چنین کمالی که حقیقت حیات انسانی را تأمین می‌کند، جز در پرتو خورشید وحی و نبوت و شعاع درخشان ولایت و امامت به دست نخواهد آمد. همان‌طور که زمین با نور خورشید از تیرگی و تاریکی رهایی می‌یابد و حیاتش مرهون آن است، زمینه قلوب انسان‌ها نیز نیازمند بارقه‌ای الهی است، تا جهل و تیرگی را از آن بزداید و دل‌ها را به نور هدایت روشن سازد و ظلم و تباهی در سرحد عدم قرار گیرد و پرچم عدل و احسان در اوج به اهتزاز درآید و پندارهای باطل به اشراق اندیشه‌های برآمده از خورشید هدایت الهی مضمحل گردند. چنین میوه شیرینی، محصول ظهور ولی الله اعظم (ع) است که آفات اندیشه و انگیزه را از جامعه بشر دور ساخته و گنج‌های پنهان عقل را اثاره می‌کند و زمینه‌های مرده را زنده می‌گرداند. با ظهورش هر آتشی که جنگ‌افروزان ضد بشر برمی‌افروزند خاموش می‌شود: ﴿كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ[۷] و تبلور فروغ الهی از گزند زبان دردزای بدخواهان مصون می‌گردد: ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ[۸] و نور الهی زمینه حیات آدمیان را روشن خواهد کرد: ﴿وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا[۹].
  4. ظهور، جلوه منت الهی: منت، چنانچه گذشت همان نعمت سنگین الهی است که خدای سبحان به بندگان خاص خود ارزانی می‌دارد؛ نعمتی بس سنگین که جز خاصان درگاه حق دیگران توان حمل آن را ندارند؛ نعمتی نه مانند سایر نعمت‌ها، چرا که سایر نعمت‌ها گرچه به وسعت آسمان و پهنای زمین باشند، ناپایدارند زیرا روزی بساطشان در هم خواهد پیچید و شی‌ء ناپایدار درخور تکریم الهی نیست، تا از آن به "منت" یاد کند. آفتاب با همه تابشش روزی فرسوده خواهد شد و قانون ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ[۱۰] براو حکومت خواهد کرد؛ ماه با تمام جلوه‌اش روزی محکومِ ﴿وَخَسَفَ الْقَمَرُ[۱۱] خواهد شد؛ آنچه روزی روشن است و روزی تاریک می‌شود، شایسته آن نیست که "منت" نام گیرد؛ "منت" آن نعمتی است که افول نمی‌پذیرد و محکوم زوال نیست و هیچ کسوف و خسوفی را برنمی‌تابد و هیچ عاملی توان فسرده کردن سراج منیرش را ندارد. خدای سبحان نبوت نبی اعظم‌ (ص) را چنین نعمتی می‌خواند و آن را منتی بر مسلمانان می‌شمارد: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ[۱۲]. نبوت و رسالت آن وجود مبارک، چراغ روشنی است که هیچ کس را یارای خاموش کردنش نیست، همان‌گونه که زینب کبرا (س) در شام به دستگاه فاسد اموی خطاب کرد: " لَا تَمْحُو ذَكَرْنَا وَ لَا تُمِيتُ‏ وَحْيَنَا‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱۳]؛ هر کار که از شما برمی‌آید انجام دهید، ممکن نیست بتوانید نور نبوت، رسالت و وحی را خاموش سازید چون نور ایزدفروز دین، نه تنها خاموش شدنی نیست، در نهایت، هر نوری را مقهور نور خویش خواهد کرد: ﴿وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ[۱۴]. امامت نیز که جز فروغ مستمر نبوت نیست از منت‌های الهی بر بندگان است و ظهور تام چنین نعمت عظیمی، هنگامی است که خورشید جمال مهدی موجود موعود از پس ابر غیبت به در می‌آید و عالم را روشنی می‌بخشد: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۱۵]»[۱۶].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. سوره حمد، آیات ۶ ـ ۷.
  2. سوره نساء، آیه ۶۹.
  3. سوره قصص، آیه ۱۷.
  4. فقه السنه، ج۲، ص۶۱۱؛ وضوء النبی، ج۱، ص۲۰۳.
  5. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.
  6. سوره بقره، آیه ۷۹.
  7. سوره مائده، آیه ۶۴.
  8. سوره صف، آیه ۸.
  9. سوره زمر، آیه ۶۹.
  10. سوره تکویر، آیه ۱.
  11. سوره قیامت، آیه ۸.
  12. سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  13. اللهوف، ص ۱۹۴؛ بحار الانوار، ج۴۵، ص ۱۳۵.
  14. سوره صف، آیه ۸.
  15. سوره قصص، آیه ۵.
  16. جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی موجود موعود، ص228-233.
  17. رضوانی، علی ‎اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۶۴۵.
  18. برگرفته از نشریه موعود، شماره ۱۲، ص ۷۸.
  19. عقد الدرر، ص ۴۰.
  20. الحاوى للفتاوى، ج ۲، ص ۸۲.
  21. صحیح البخارى، ج ۲، ص ۱۳۶.
  22. بشارة الاسلام، ص ۲۳۶.
  23. المستدرک على الصحیحین، ج ۴، ص ۵۱۴.
  24. إعلام الورى، ص ۴۳۳.
  25. المستدرک على الصحیحین، ج ۴، ص ۵۱۴.
  26. تاریخ ما بعد الظهور، ص ۷۷۴.
  27. ارشاد مفید، ص ۳۶۵.
  28. المحجّة فیما نزل فى القائم الحجة، ص ۱۸۵.
  29. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۲.
  30. موعودنامه، ص ۳۳.
  31. نجم الثاقب، باب دوم.
  32. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۹.
  33. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۱۷.
  34. نجم الثاقب، باب سوم.
  35. کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۴.
  36. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۲۱.
  37. عقد الدرر، ص ۸۴؛ البیان، ص ۱۱۸.
  38. الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۶۸؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۲۴.
  39. غیبة طوسی، ص ۲۶۸.
  40. اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۰.
  41. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۲۴.