سیاست در نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث سیاست است. "سیاست" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سیاست (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

اصول سیاسی امام علی (ع)

  1. پای‌بندی به قرآن و سنت که از آن به‌عنوان حق جامعه بر گردن حاکم یاد می‌کند و می‌فرماید: حقی که شما بر گردن من دارید عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم (ص) و قیام به حق و برپاداشتن سنت اوست[۹]. در این بینش سیاسی عمل کردن به قرآن، موجب رستگاری و سعادتمندی و عمل نکردن به آن موجب تیره‌بختی است[۱۰]. از این‌رو امام (ع) هنگامی که زمان امور را به‌دست گرفت بر مبنای آگاهی منحصر به فردی که از قرآن کریم و سنت و سیره پیامبر اکرم (ص) داشت، نسبت به اجرای احکام و سنت‌های تعطیل شده الهی، اقدام کرد[۱۱].
  2. عدالت سیاسی: امام (ع) عدالت و اجرای آن‌را به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین اصول سیاسی در نظر داشت؛ مسئولیتی که بر مبنای پیمانی الهی بر عهده دانشمندان گذاشته شده است[۱۲]. از این‌رو امام در روزهای آغازین حکومت خود بر این مسئله پای فشرد، چنان‌که فرمود: به خدا سوگند اگر این املاک کابین همسران و بهای کنیزکان هم شده باشد، آن‌را به بیت المال برمی‌گردانم[۱۳]. عدالت در سیره سیاسی امام، حافظ نظم و امنیت در جامعه است، از این‌رو هرگز نمی‌توان آن‌را نادیده انگاشت. امام نیز در نخستین روزهای حکومت دست به اصلاحات گسترده در امور زد[۱۴].
  3. آزادی سیاسی: اندیشه سیاسی امام علی (ع) مردمان را در تعیین سرنوشت خود آزاد می‌انگارد. از این‌رو گرچه مردمان به‌سوی مردمان ایشان هجوم می‌آورند و ایشان را به خلافت برمی‌گزینند، اما حق کسانی را که با ایشان بیعت نکردند، حفظ و خود ایشان جانشان را ضمانت می‌کند. در نگاه سیاسی امام، مشروعیت خلافت در بیعت آزادانه مردم معنا می‌یابد. از این‌رو حکومت حق توده مردم است و حقی نیست که خداوند آن را به یکی از افراد بشر عطا کرده باشد[۱۵]. در بینش سیاسی امام، انتقاد از دستگاه حکومت حق مردم است. از این‌رو برای ایجاد این فرهنگ با چاپلوسی و تملق که همیشه در کنار دستگاه قدرت وجود دارد، به مبارزه برخاست[۱۶][۱۷].
  4. برخورد با مخالفان سیاسی: بینش سیاسی امام مدارا با مخالفان سیاسی را که اصلی تردیدناپذیر در جوامع مختلف است، می‌پذیرد و حفظ حقوق آن‌ها را تا زمانی‌که نظم و امنیت جامعه را از بین نبرده‌اند، امری واجب تلقی می‌کند. نمونه این امر در فتنه خوارج پیش آمد. امام در کلامی فرمود: "برای آنان زمانی‌که نظم را بر هم نزنند، سه حق مفروض است: حضور در مسجد، پرداخت فیء و آزادی در جامعه"[۱۸].
  5. نقش مردم در ساختار سیاسی: امام (ع) برای مردم نقشی ویژه و محوری قائل است، به‌گونه‌ای که فقدان آن، امر حکومت را با خطر مواجه می‌کند. این نقش متقابل در کلام زیر نمود عینی پیدا می‌کند. فرمود: رعیت اصلاح نمی‌شود مگر این‌که زمان‌دار اصلاح شود و زمام‌دار اصلاح نمی‌شود مگر این‌که رعیت درست‌کار باشد[۱۹]. در منطق امام، انتخاب مردم زمینه تحقیق حکومت است و بدون آن حکومت ممکن نخواهد شد. از این‌رو بیعت اکثریت مردم یک اثر طبیعی و تکوینی داشت و آن حصول قدرت متمرکز و مردمی برای امام بود که در پرتو آن حکومت را به دست گرفت. از این‌رو نقش مردم را از چند جهت می‌توان در سخنان ایشان مورد نظر قرارداد: نقش ایجادی که با بیعت مردم به‌وجود می‌آید[۲۰]؛ ۲- نقش ابقایی که با طاعت و مشارکت مردم در امور فراهم می‌آید؛ ۳- نقش اصلاحی که با نصیحت، مشورت و خیرخواهی مردمان در حکومت پدید می‌آید[۲۱]. از این‌رو امام (ع) به زمام‌داران در ارتباط با مردم اموری را سفارش می‌کند که عبارت‌اند از: فروتنی در برابر مردم[۲۲]، پرهیز از امتیازخواهی[۲۳]، ارتباط رودررو با مردم[۲۴]، دوری از تشریفات در مواجهه با مردم[۲۵]، نزدیکی به سطح زندگی پایین‌ترین مردم[۲۶]، محبت به مردم[۲۷]، جلب رضایت مردم[۲۸]، صداقت با مردم[۲۹]، خیرخواهی[۳۰]، عفو و گذشت نسبت به مردم[۳۱] و عیب‌پوشی[۳۲][۳۳].
  6. تبیین روش و سیره سیاسی کارگزاران: انتخاب کارگزاران و سفارش‌های امام به آن‌ها در مواجهه با خدا، خویشتن و مردم، وجود سه محور را در اندیشه سیاسی امام مطرح می‌کند: محور نخست، فرد در آستانه مسئولیت؛ محور دوم، ویژگی‌های فردی؛ محور سوم، ویژگی‌های حکومتی[۳۴].

تبیین ویژگی‌های فرد در آستانه پذیرش مسئولیت

تبیین ویژگی‌های فرد کارگزار

  1. تقواپیشگی و خودسازی؛
  2. یاری و اطاعت از اوامر الهی؛
  3. پرهیز از تزویر، فریب و دروغ؛
  4. پندپذیری؛
  5. رأفت نسبت به مردم؛
  6. دوری از استکبار؛
  7. انصاف در امور؛
  8. بهره‌مندی از عقلا و دانشمندان؛
  9. پرهیز از خودپسندی؛
  10. ساده‌زیستی و پرهیز از رفاه‌طلبی[۳۹][۴۰].

تبیین ویژگی‌های سیاسی

  1. عفو و اغماض از خطای مردم.
  2. ملاک، برتری امور، چنان‌که فرمود: باید از کارها آن را بیشتر دوست بداری که نه از حق بگذرد و نه فروماند و عدالت را فراگیرتر بود و رعیت را دل‌پذیرتر.
  3. اولویت با حق‌مداران باشد.
  4. کینه مردم را برنینگیزد.
  5. گمان نیکو را در مردم به‌وجود آورد.
  6. دوری از عیب‌جویان.
  7. بلندهمتی، مدد از خدا و صبر در راه موفقیت.
  8. در رفتارهای اجتماعی افراد، بین نیکوکار و بدکار فرق گذارد.
  9. نظارت مستقیم بر برخی وظایف محوله.
  10. زمام‌دار باید در میان مردم باشد.
  11. زمام‌دار از بذل و عنایت ویژه به نزدیکان و خویشان ممانعت ورزد.
  12. حاکم برتر از قانون نیست، چنان‌که می‌فرماید: اگر مردم بر تو گمان ستم بردند، عذر خود را آشکارا با آنان در میان گذار و با این کار از بدگمانی‌شان در آر؛ که بدین رفتار خود را با عدالت، خوی داده باشی و با رعیت مدارا کرده و با عذری که می‌آوری به آنچه می‌خواهی رسیده و آنان را به راه حق درآورده‌ای.
  13. پرهیز زمام‌دار از ریختن خون افراد بدون مجوز شرعی.
  14. پرهیز از منّت‌گذاری بر جامعه، بزرگ‌نمایی اعمال و وعده دروغ.
  15. تلاش برای کشف حقیقت و عدم لجاجت.
  16. حاکم خود را به بی‌خبری نزند.
  17. از غرور بپرهیزد و زبان را مهار کند.
  • پاسخ‌گویی حاکم در برابر مردم نتایج ارزشمند دارد:
  1. اگر بدگمانی و اتهام خلاف بود، واقعیت احراز و از بروز پدیده بدگمانی و اتهام جلوگیری می‌شود.
  2. کوشش حاکم برای رفع اتهام، خود، نوعی خودسازی و مقدمه قرار گرفتن در جذبه کمال است.
  3. این تلاش به مردم آرامش می‌بخشد و آنان را از اضطراب می‌رهاند و باعث وجود مهر و محبت مردم نسبت به حاکم می‌شود.
  4. بیان دلیل و رفع اتهام، خود، بهترین دلیل برائت حاکم از خطا و انحراف است و به حاکم این امکان را می‌دهد که با قدرت بیشتر به اداره جامعه بپردازد[۴۱].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 473.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۳
  3. نهج البلاغه، حکمت ۲۳۶
  4. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴
  5. نهج البلاغه، خطبه ۳۳
  6. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 473-474.
  7. نهج البلاغه، خطبه ۳
  8. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 473-474.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹؛ نیز نیک: خطبه ۱۰۵
  10. نهج البلاغه، نامه ۵۳
  11. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 474.
  12. نهج البلاغه، خطبه ۳
  13. نهج البلاغه، خطبه ۱۵
  14. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 474.
  15. نهج البلاغه، حکمت ۲۴۷
  16. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶
  17. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 475.
  18. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 475.
  19. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶
  20. خطبه‌های ۳ و ۲۲۰
  21. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۷ و ۲۱۶ و نامه ۵۳ و ۵۷
  22. نهج البلاغه، نامه ۴۶
  23. نهج البلاغه، نامه ۵۳
  24. همان؛ نیز نامه ۶۷
  25. همان؛ نیز حکمت ۳۷
  26. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹ و نامه ۴۵
  27. نامل ۵۳
  28. همان
  29. همان
  30. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵
  31. همان، نامه ۲۹
  32. پیشین
  33. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 475-476.
  34. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 476.
  35. نهج البلاغه، نامه ۲۷؛ نیز نک: نامه ۵۹
  36. نهج البلاغه، نامه ۵۳
  37. نهج البلاغه، نامه ۵
  38. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 476.
  39. نهج البلاغه، نامه ۴۵
  40. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 476.
  41. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 477.