اثبات عصمت اهل بیت
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث عصمت است. "اثبات عصمت اهل بیت" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اثبات عصمت اهل بیت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- بر اساس بخشی از آیه ۳۳ سوره احزاب که به آیه تطهیر شهرت یافته، اراده تخلفناپذیر خداوند بر این تعلق گرفته است که هرگونه پلیدی را از اهلبیت بزداید و آنان را به طور کامل پاک و پاکیزه گرداند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۱]دانشمندان شیعه این فضیلت را برابر با عصمت میدانند. چنین برداشتی از آیه با توجه به نکات ذیل تأیید میگردد:
- ۱. اراده تکوینی خدا بر تطهیر اهل بیت از هرگونه پلیدی: بیتردید، اراده در آیۀ تطهیر، تکوینی است؛ نه تشریعی، زیرا ارادۀ تشریعی خداوند به تطهیر همه مؤمنان تعلق گرفته است: ﴿وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ﴾[۲] و برای کسی فضیلتی به ارمغان نمیآورد، در حالی که این آیه ویژه اهلبیت(ع) است و به اعتراف همگان آنان را در جایگاهی بس والا مینشاند[۳]. البته ناگفته نماند ارادۀ تکوینی خداوند در طول ارادۀ انسانهاست و با آن منافاتی ندارد. در نتیجه پیام آیه این است که خداوند با اراده تکوینی تخلفناپذیر خود هرگونه پلیدی را از اهلبیت زدوده و آنان را پاک و مطهّر ساخته است، چنانکه برخی از راویان و مفسران اهلسنت، در تفسیر آیه شریفه این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) گزارش کردهاند که من و اهلبیتم از همه گناهان پاکیزه و مبرا هستیم[۴][۵].
- بارزترین ویژگی اهل بیت به معنای أخصّ آن، عصمت است. این ویژگی از آیه تطهیر به روشنی به دست میآید، زیرا در این آیه از اهل بیت به عنوان کسانی یاد شده است که خداوند اراده کرده است هرگونه پلیدی را از آنان دور سازد. بر همین اساس، حدیث ثقلین که از احادیث متواتر است و در سند آن تردیدی وجود ندارد[۶] بر عصمت اهل بیت پیامبر(ص) "به معنای اخصّ آن" دلالت میکند، زیرا در این حدیث، اهل بیت به عنوان ثقل اصغر در کنار قرآن که ثقل اکبر است قرار گرفته و دو میراث گران بهای پیامبر(ص) به شمار آمده که از یکدیگر جدا نخواهند شد و اگر مسلمانان به آن دو تمسک جویند گمراه نخواهند شد. بدون شک، قرآن کریم کلام خداوند است و هیچ گونه خطا و انحرافی در آن راه ندارد: ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۷]، بنابراین، اهل بیت پیامبر(ص) نیز که در کنار قرآن قرار گرفته و تمسک به آن مانع گمراه شدن انسان است، هیچ گونه خطا و انحرافی در آن راه نخواهد داشت[۸].
- ۲. سازگاری "اِذهاب رجس" و "تطهیر" با عصمت: برخی از کسانی که آیه تطهیر را دلیل بر عصمت اهلبیت نمیدانند، بر این نکته پای میفشارند که پاک ساختن از پلیدیها "تطهیر" و زدودن آلودگیها "اِذهاب رجس" نه تنها گواه بر عصمت اهلبیت نیست، بلکه نشان آن است که آنان نیز، همچون دیگران، از آلوده شدن به گناه ایمنی ندارند، زیرا اذهاب و تطهیر درباره «رفع» پلیدیهای موجود به کار میرود؛ نه "دفع" آنچه هنوز تحقق نیافتهاست[۹]، در حالی که دامنه کاربرد این واژه، فراتر از رفع آلودگیهای موجود است و دفع پلیدیهای تحقق نیافته را نیز در برمیگیرد.
- شیخ مفید برای توضیح معنای اذهاب از یکی از مترادفهای آن کمک میگیرد که در قالب دعا چنین به کار میرود: "خداوند هر گونه ناگواری را از شما دور گرداند". روشن است مقصود گوینده تنها بر طرف شدن گرفتاریهای موجود نیست، بلکه میخواهد از آغاز، گَرد بلا بر او ننشیند[۱۰]. چگونگی کاربرد این واژه در روایات نیز شاهدی گویا بر مدعاست، چنانکه پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «مَنْ أَطْعَمَ أَخَاهُ حَلَاوَةً أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ مَرَارَةَ الْمَوْت»[۱۱]. واضح است منظور از این سخن آن نیست که ابتدا تلخی مرگ را به وی میچشاند و سپس آن را برطرف میسازد، بلکه مقصود این است که از ابتدا مرگ برای چنین شخصی گوارا خواهد بود[۱۲].
عصمت اهل بیت در آیه تطهیر
- مقصود از اهل بیت در آیه تطهیر پیامبر(ص)، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین(ع) میباشد. اینک بحث درباره دلالت آیه بر عصمت اهل بیت از خطا و گناه است. تبیین این مطلب در گرو دو چیز است:
- مقصود از رجس در آیه هرگونه انحراف عقیدتی یا رفتاری است.
- اراده الهی که به زدودن رجس از اهل بیت تعلق گرفته، اراده تکوینی است[۱۳].
مفهوم رجس
- به گفته ابن فارس، رجس در اصل بر اختلاط و آمیزش دلالت میکند و به معنای شیء پلید نیز از همین ریشه است، زیرا ناخالص است[۱۴]. دیگر لغتشناسان نیز رجس را به پلیدی یا شیء پلید معنا کردهاند. و بر فعل قبیح، حرام، عذاب، کفر، لعنت، شک و غضب اطلاق میشود[۱۵].
- راغب اصفهانی، پس از آنکه رجس را به شیء ناپاک معنا کرده گفته است: رجس چهارگونه است:
- رجس از نظر طبع؛
- رجس از نظر عقل؛
- رجس از نظر شرع؛
- رجس از جهات سه گانه مزبور. وی، مردار را مصداق نوع چهارم، شراب و قمار را مصداق نوع سوم، و کفر و شرک را مصداق نوع دوم دانسته است[۱۶][۱۷].
- واژه رجس در قرآن کریم نُه بار به کار رفته و بر بت، شراب، قمار، مردار، خون، گوشت خوک، عذاب، نفاق و کفر اطلاق شده است[۱۸]. وجه مشترک موارد یاد شده پلیدی، ناروایی و ناپسندی است[۱۹].
- در حدیثی از پیامبر(ص) آمده است: «أَعُوذُ بِكَ مِنَ الرِّجْسِ النِّجْسِ». ابن اثیر و طریحی مقصود از رجس در این حدیث را فعل حرام دانسته است[۲۰]. مفسران، رجس در آیه را به شیطان، شرک، بدی و زشتی، آلودگی و گناه تفسیر کردهاند[۲۱].
- حاصل اقوال لغتشناسان و مفسران در معنای رجس آن است که این واژه در آیه مورد بحث هرگونه پلیدی و آلودگی معنوی را، خواه اعتقادی باشد، مانند شرک و کفر، یا اخلاقی باشد، مانند نفاق و حسادت، یا رفتاری باشد، مانند دروغگویی، غیبت، تهمت، دزدی و دیگر کارهای ناروا را شامل میشود. بنابراین، خداوند اراده کرده است اهل بیت را از هرگونه آلودگی اعتقادی، اخلاقی، گفتاری و رفتاری پیراسته سازد. این عمومیت از واژه الرجس به دست میآید، زیرا با هیچ گونه تقیید یا تخصیصی همراه نیست[۲۲].
اراده تکوینی
- هرگاه اراده فاعل مختار به انجام کاری توسط خود او تعلق گیرد آن را اراده تکوینی میگویند و هرگاه اراده او به انجام کاری توسط فاعل مختار دیگری تعلق گیرد آن را اراده تشریعی مینامند. اراده تشریعی معمولاً در مورد خداوند به کار میرود، ولی به معنایی که بیان شد هر فاعل مختاری را شامل میشود. اراده تشریعی با امر، دستور یا درخواست همراه است. از اراده تکوینی با نامهای اراده قدری، کونی و خلقی، و از اراده تشریعی با نامهای اراده دینی، امری و شرعی نیز یاد شده است[۲۳]. در احادیث اهل بیت از اراده تکوینی به عنوان اراده حتمیو از اراده تشریعی به عنوان اراده عزمی تعبیر شده است:«إِنَ لِلَّهِ إِرَادَتَيْنِ وَ مَشِيَّتَيْنِ إِرَادَةَ حَتْمٍ وَ إِرَادَةَ عَزْمٍ»[۲۴][۲۵].
- اراده تکوینی، آخرین جزء علت تامه میباشد، یعنی هرگاه همه مقدمات تکوینی فعل تحقق یافته باشد و اراده فاعل نیز به آن تعلق بگیرد، تحقق آن فعل حتمیو ضروری خواهد بود. البته، اراده تکوینی انسان، چه بسا مغلوب عوامل قاهر و غالب طبیعی و غیر طبیعی قرار میگیرد. در این صورت، نتیجه اراده تکوینی او این خواهد بود که قوای فعاله خود را به حرکت درمیآورد، هر چند فعل تحقق نمییابد. چنین فرضی درباره خداوند راه ندارد، زیرا خداوند مقهور و مغلوب هیچ چیز نخواهد شد. بدین جهت، هرگاه اراده تکوینی خداوند به انجام کاری تعلق گیرد آن کار قطعاً تحقق خواهد یافت: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۲۶]. با توجه به نکات و ویژگیهای موجود در آیه تطهیر و نیز با توجه به اختصاص آیه به اصحاب کساء به دست میآید که اراده در این آیه، تکوینی است. بر این اساس، پیراستگی اهل بیت(ع) از هرگونه آلودگی و انحراف اعتقادی و عملی مورد اراده تکوینی خداوند بوده و قطعاً تحقق یافته است، در نتیجه، اهل بیت "اصحاب کساء" از خطا و گناه معصوماند[۲۷].
- نکتههایی که از مطالب یاد شده به دست میآیند عبارتند از:
- به شهادت بزرگان اهل لغت و ادب عربی، کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ بر اختصاص و حصر دلالت میکند [۲۸]. بر این اساس، مفاد آیه این است که اراده خداوند به زدودن رجس و پلیدی به اهل بیت اختصاص یافته است و خداوند فقط طهارت آنان از پلیدی را خواسته است. از طرفی اراده تشریعی به طهارت بشر، همگانی است؛ چنان که در فلسفه تشریع وضو، غسل و تیمم فرموده است: ﴿يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ﴾[۲۹][۳۰].
- ظاهر آیه و احادیث شأن نزول آن، بیانگر مدح و تکریم ویژه اهل بیت است، در حالی که اراده تشریعی بر مدح و تکریم ویژهای دلالت نمیکند و اگر در بردارنده مدح و تکریم باشد، عمومیت دارد. پس اراده در آیه نمیتواند به معنای اراده تشریعی باشد[۳۱][۳۲].
- گفته شده است: همین که در شأن اهل بیت آیهای خاص نازل شده و این آیه تا قیامت در قرآن تلاوت میشود در وجه مدح و تکریم ویژه آنان کافی است، بنابراین، دلالت آیه بر مدح و تکریم ویژه اهل بیت مستلزم این نیست که اراده در آیه، تکوینی باشد، بلکه مفادش این است که آنان مورد محبت خاص خداوند میباشند، و خداوند بیش از دیگران به پاکی و طهارت آنان اعتنا دارد[۳۳]. حاصل این وجه آن است که حصر و اختصاص در آیه اضافی است، نه حقیقی. مفاد حصر و اختصاص حقیقی در آیه این است که رجس و آلودگی به صورت مطلق از اهل بیت دور شده و این همان عصمت است، ولی مفاد حصر اضافی آن است که چه بسا اهل بیت نیز مانند دیگران مرتکب رجس و گناه گردند، ولی امتیاز آنان در مقایسه با دیگران در آن است که خداوند در مورد پرهیز آنها از گناه اهتمام ویژهای دارد. ولی اصل اولیه در حصر این است که حقیقی باشد و حصر اضافی بر خلاف اصل بوده و دلیل میخواهد، چنین دلیلی در دست نیست[۳۴].
- گفته شده است: دعای پیامبر(ص) که زدودن رجس از اهل بیت و طهارت آنان را از خداوند درخواست کرده است، با اراده تکوینی سازگاری ندارد، زیرا اگر اراده تکوینی خداوند به طهارت اهل بیت تعلق گرفته بود، آنان قطعاً از آلودگی گناه پاک بودند، و در این صورت درخواست طهارت برای آنان از قبیل درخواست چیزی است که حصول آن قطعی است[۳۵]. پاسخ این است که ضرورت و وجوب تکوینی در عالم ممکنات بالذات نیست، بلکه بالغیر و وابسته به مشیت تکوینی خداوند است، در این صورت انسان موحد پیوسته باید دعا کند و بقای آنچه را از مواهب الهی دارد درخواست نماید. بدین جهت، دعا کردن در پیشگاه خداوند از برترین عبادتها به شمار میرود[۳۶].
- گفته شده است: در مورد کسی که از گناه پاک باشد گفته نمیشود میخواهم او را از گناه پاک کنم، زیرا مستلزم تحصیل حاصل خواهد بود، بنابراین، بر فرض این که اراده در آیه تکوینی باشد، عصمت اهل بیت از گناه را پس از تعلق اراده الهی اثبات خواهد کرد، نه از آغاز آن گونه که شیعه معتقد است. و اگر عصمت اهل بیت از آغاز مقصود بود میبایست گفته شود:{{عربی|"إِنَّ اللَّهَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ "}[۳۷][۳۸].
- این اشکال در حقیقت متفرع بر دو مطلب است[۳۹]:
- اذهاب رجس متوقف بر وقوع آن است[۴۰].
- فعل مضارع بر زمان حال و استقبال دلالت میکند و زمان گذشته را دربر نمیگیرد، بنابراین، از آیه، عصمت اهل بیت در زمان گذشته استفاده نمیشود[۴۱].
- پاسخ این است که اذهاب رجس علاوه بر این که در مورد رفع پلیدی به کار میرود، هرگاه زمینه تحقق پلیدی وجود داشته باشد، در مورد دفع و جلوگیری از آن نیز به کار میآید. در انسان معصوم نیز زمینههای تحقق گناه وجود دارد، زیرا او از نظر غرایز بشری مانند افراد دیگر است. حضرت یوسف(ع) که از مقام عصمت برخوردار بود گفته است: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾[۴۲]. در محاورههای عمومی نیز چنین تعبیرهایی رایج است، مانند این که فردی در حق دیگری که سالم است
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ «بلكه مى خواهد كه شما را پاكيزه سازد» سوره مائده، آیه ۶.
- ↑ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۵۰، ۲۵۳؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۰؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۱۲ـ۳۱۳.
- ↑ دلائل النبوه، ج۱، ص۱۷۱؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۶۰۶؛ فتحالقدیر، ج۴، ص۲۸۰.
- ↑ ر.ک. یوسفیان، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
- ↑ نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، جلد ۱.
- ↑ «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۹۴.
- ↑ روح المعانی، مج۱۲، ج۲۲، ص۱۸.
- ↑ سلسله مؤلفات، ج۶، ص۲۷؛ «المسائل العکبریه»؛ منشور جاوید، ج۵، ص۲۹۳ـ۲۹۴.
- ↑ هرکس کام برادر مؤمن خود را شیرین سازد خداوند تلخی مرگ را از وی دور گرداند؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۶؛ ج۲۳، ص۱۱۶؛ ج۴۷، ص۱۳۳؛ ج۶۳، ص۳۹۷؛ ج۷۲، ص۴۵۶.
- ↑ ر.ک. یوسفیان، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ معجم المقاییس فی اللغه، ص ۴۴۳.
- ↑ المصباح المنیر، ج۱، ص ۲۶۵؛ لسان العرب، ج۶، ص ۱۰۶؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۳۹۱؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص ۳۳۰.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۸۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ سوره حج:۳۰؛ سوره مائده:۹۰؛ سوره انعام:۱۴۰؛ سوره اعراف:۷۱؛ سوره توبه:۹۵ و ۱۲۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص ۲۰۰؛ مجمع البحرین،ج۴، ص ۷۴.
- ↑ تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۰؛ الکشاف، ج۳، ص ۵۳۸؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۶؛ المیزان، ج۱۶، ص ۳۱۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ شرح العقیده الطحاویه، ص ۱۱۴.
- ↑ التوحید، باب۲، حدیث۱۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود؛ سوره یس، آیه:۸۲ - ۸۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ القاموس المحیط، ج۴، ص ۱۹۸؛ المطول، ص ۱۶۷ـ ۱۶۸.
- ↑ سوره مائده، آیه:۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ الشافی فی الامامه، ج۳، ص ۱۳۴؛ التبیان، ج۸، ص ۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.