نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Bahmani(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۵ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۵ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۱۲ توسط Bahmani(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جاهلیت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
جاهلیت، که در حوزه ادب و فرهنگعربی از آن سخن به میان میآید، در حقیقت به دوران قبل از اسلام اطلاق میشود. علت نامگذاری این دوره به این عنوان، نص صریح قرآن کریم است که میفرماید: آیا خواستار حکم جاهلیتاند؟ و برای مردمی که یقین دارند، داوری چه کسی از خدا بهتر است؟ ﴿ أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[۱]. همچنین میفرماید: و در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید﴿ وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۲]. و درباره خدا، گمانهای ناروا، همچون گمانهای دوران جاهلیت میبردند﴿ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِّنكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[۳]. آنگاه که کافران در دلهای خود، تعصّب آنهم تعصّبجاهلیّت ورزیدند[۴]. مصداق اصلی دوران جاهلیت زمان پیش از اسلام است که نادانان در آن دوران بسیار بودند[۵].
جاهلیت در مفهومی دیگر، زمان فترت، یعنی عصر بین دو پیامبر است. گاهی نیز دوران کفر را جاهلیت گویند به زمان پیش از فتح و عصر بین ولادت و بعثتپیامبر اسلام(ص) نیز اطلاق میشود. ابن خالویه گوید: این کلمه از واژگانی است که در دوره اسلامی وضع شده و به زمان قبل از اسلام گفته میشود. تفصیل کلام آنکه کلمه "جاهلیت" گاهی به حالت نادانی اطلاق میشود که در قرآن و اخبار بیشتر به این معناست و گاهی به صاحب حالت "نادانی" یعنی فرد جاهل و نادان گفته میشود[۶].
در روایت است که ابوذر، کسی را به زشتی یاد کرد، پیامبر(ص) به او فرمود: تو مردی هستی که ریشههای جاهلیت در تو باقی است. در همه این شواهد، ریشه "جهل" بهمعنای خیرهسری و تندی و بیخردی است و عصر جاهلیت با همه جنبههای شرکآمیز و اخلاق مبتنی بر عصبیت و انتقامجویی و خونخواری و تبهکاریاش به دوره پیش از اسلام گفته میشود[۱۱].
اما در قرآن کریم اصطلاح دیگری با عنوان "الجاهلیة الاولی" برای این دوره بهکار برده میشود. در سوره احزاب میفرماید: و در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید[۱۲]. واژه "الجاهلیة الأولی" در آیه بالا یک ترکیب وصفی و به معنای نادانی نخستین است. میان مفسران در مقصود از جاهلیت اولیاختلاف است، برخی از مفسران آن دورانهای گذشته دانستهاند که زنان با لباسی نامناسب در میان مردان به گردش میپرداختند و خود را بر آنان عرضه میکردند. در هر حال میتوان از آیه شریفه فهمید که حضور تحریک کننده زنان در بین مردان که باعث گسترش فساد میشود، امری بسیار ناپسند است. آنچه عصر جاهلی را، گذشته از سنتها و عادتها غلط، به عنوان یک موضوع قابل تأمل در نزد پژوهشگران و محققان مطرح ساخته و تاکنون کتابها و تحقیقات متعددی درباره آن انجام شده، فنون و آثار ادبی فاخر و شکوهمند بهویژه در حوزه شعر و گفتار هنری است. از بارزترین این آثار، مجموعههای شعری اصحاب معلّقات سبع[۱۳] است.
قومعرب در جاهلیت به دو گروه حَضَری (شهرنشین، متمدن) و بدوی (صحرا نشین) تقسیم میشدند[۱۴].
بازگشت به جاهلیت در گذشته: «در این هنگام، خداجانپیامبر خود (صلی اللّه علیه و آله) را گرفت. قومی به عقب بازگشتند و در راههای گوناگون، که به هلاکتشان میانجامید گام نهادند. بر آن آراء باطل، که در دلشان میگذشت اعتماد کردند و از خویشاوند بریدند و از وسیله ای که به دوستی آن مأمور شده بودند [یعنی اهل بیت] دور گشتند و بنا را از بنیان محکمش برافکندند و در جای دیگر بنیان نهادند. اینان معدن هر خطا بودند و به منزله دروازههایی که هرکه خواهان باطل و گمراهی میبود، از آنها داخل میشد. در حیرت و سرگردانی راه میسپردند و به شیوۀ آل فرعون در بیهوشی و گمگشتگی و غفلت سر میکردند. برخی از ایشان از آخرت بریدند و به دنیا گرویدند و پاره ای پیوند خویش از دین گسستند»[۱۷]؛
بررسی جاهلیت قبل از اسلام: «خداوند، محمد (صلی اللّه علیه و آله) را مبعوث داشت که بیم دهنده جهانیان باشد و امینوحی او و شما ای جماعت عربها، پیش از آن، بدترین آیین را داشتید و در بدترین مکانها به سر میبردید و در زمینهای سنگلاخ و ناهموار زندگی میکردید و با مارهای سخت و کرّ همخانه بودید. آبی تیره و ناگوار مینوشیدید و طعامی درشت و خشن میخوردید و خون یکدیگر را میریختید و از خویشاوندان بریده بودید. بتان در میان شما برپا بودند و خود غرقه گناه بودید»[۱۸]؛
بدبختیجاهلیتعرب: «مردمان در فتنههایی گرفتار بودند که در آن رشته دین گسسته بود و پایۀ یقینشکست برداشته و میلرزید. هرکس به چیزی که خود اصل میپنداشت چنگ زده بود. کارها پراکنده و درهم، راه بیرون شدن از آن فتنهها باریک، طریق هدایت مسدود و کوری و بی خبری آنسان شایع و همه گیر که هدایت را آوازه ای نبود. خدا را معصیت میکردند و شیطان را یار و یاور بودند.ایمان، خوار و ذلیل بود، ستون هایش از هم گسیخته و نشانههایش دگرگون و راه هایش ویران و جاده هایش محو و ناپدید. همگان در راه شیطان گام میزدند و از آبشخور او مینوشیدند. به یاری این قوم بود که شیطانپرچمپیروزی برافراشت و فتنهها برانگیخت و آنان را در زیر پاهای خود فرو کوفت. آنان، در آن حال، حیرت زده و نادان و فریب خورده بودند و بهترین خانهها را بدترین همسایه. شبها خواب به چشمانشان نمیرفت و سرمه دیدگانشان سرشک خونین بود. آنجا سرزمینی بود که بر دانایش چون ستوران لگام میزدند و نادانش را بر اورنگ عزت مینشاندند»[۱۹]؛ «او را هنگامی به رسالت فرستاد که در جهان رسولانی نبودند. زمانی دراز بود که مردم به خواب رفته بودند. فتنهها سربرداشته و کارها نابسامان بود. آتشجنگها شعله میکشید، روشنایی از جهان رخت بربسته و فریب و نادرستیآشکار گردیده بود. جهان به باغی میمانست که برگ درختانش به زردیگراییده بود و کسی از آن امید ثمره ای نداشت. آبش فروکش کرده بود. پرچمهای هدایت کهنه و فرسوده گشته و رایات ضلالت پدیدار شده بود.دنیا در آن روزگاران بر مردمش چهره دژم کرده بود و بر خواستاران خود ترشروی گشته بود. میوهاش فتنه بود و طعامش مردار. در درون وحشت نهفته داشت و از برون شمشیرستم آخته» [۲۰]؛
بعثتپیامبر(ص) و سختیهای جاهلیت: «خدای سبحان، محمد(ص) را به حق به رسالت فرستاد در زمانی که دنیا را سپری شدن نزدیک بود و آخرت روی آورده بود و جهان روشن و شادمان رو به تاریکی داشت و مردمدنیا به مشقت افتاده و جای امن و راحتشان به خشونتگراییده، دنیا را ویرانی نزدیک شده، مدت عمرش به سر رسیده و نشانههای نابودیش پدیدار گشته و از مردمش بریده و حلقههای پیوندشان گسسته و عوامل در هم ریختنش، بسیار و آثار رستگاری، ناپیدا و عیب هایش آشکار و مدت دراز عمرش کوتاه شده بود. در این هنگام، خداوند، رسالت خویش را به او ابلاغ کرد تا امتش را ارجمندی کرامت کند و مردم زمانش را به بهارزندگی رساند و یارانش را سربلند سازد و یاورانش را مشرّف گرداند»[۲۱]؛
تاریخجاهلیت: «او را به رسالت فرستاد، در زمانی که، هیچ نشانه ای برپا نبود و هیچ چراغی نمیتابید و هیچ راه روشنی پیش پای مردم نبود.»[۲۲]؛
تاریخجاهلیتعرب: «خدای سبحان، محمد(ص) را به حق به رسالت فرستاد در زمانی که دنیا را سپری شدن نزدیک بود و آخرت روی آورده بود و جهان روشن و شادمان رو به تاریکی داشت و مردمدنیا به مشقت افتاده و جای امن و راحتشان به خشونتگراییده، دنیا را ویرانی نزدیک شده، مدت عمرش به سر رسیده و نشانههای نابودیش پدیدار گشته و از مردمش بریده و حلقههای پیوندشان گسسته و عوامل در هم ریختنش، بسیار و آثار رستگاری، ناپیدا و عیب هایش آشکار و مدت دراز عمرش کوتاه شده بود. در این هنگام، خداوند، رسالت خویش را به او ابلاغ کرد تا امتش را ارجمندی کرامت کند و مردم زمانش را به بهارزندگی رساند و یارانش را سربلند سازد و یاورانش را مشرّف گرداند»[۲۳]؛
تاریخسیاسیجاهلیت پس از رسول خدا(ص): «مردمان در فتنههایی گرفتار بودند، که در آن رشته دین گسسته بود و پایه یقینشکست برداشته و میلرزید. هرکس به چیزی که خود اصل میپنداشت چنگ زده بود. کارها پراکنده و درهم، راه بیرون شدن از آن فتنهها باریک، طریق هدایت مسدود و کوری و بی خبری شایع و همه گیر که هدایت را آوازه ای نبود. خدا را گناه میکردند و شیطان را یار و یاور بودند.ایمانخوار و ذلیل بود، ستون هایش از هم گسیخته و نشانههایش دگرگون و راه هایش ویران و جاده هایش محو و ناپدید. همگان در راه شیطان گام میزدند و از آبشخور او مینوشیدند. به یاری این قوم بود که شیطانپرچمپیروزی برافراشت و فتنهها برانگیخت و آنان را در زیر پاهای خود فرو کوفت و پی سپر سُمهای خود نمود. آنان، در آن حال، حیرت زده و نادان و فریب خورده بودند و بهترین خانهها را بدترین همسایه. شبها خواب به چشمانشان نمیرفت و سرمه دیدگانشان سرشک خونین بود. آنجا سرزمینی بود که بر دانایش چون ستوران لگام میزدند و نادانش را بر اورنگ عزت مینشاندند»[۲۴]؛ «خداوند، محمد (صلی اللّه علیه و آله) را مبعوث داشت که بیم دهنده جهانیان باشد و امینوحی او و شما ای جماعت عربها، پیش از آن، بدترین آیین را داشتید و در بدترین مکانها به سر میبردید و در زمینهای سنگلاخ و ناهموار زندگی میکردید و با مارهای سخت و کرّ همخانه بودید. آبی تیره و ناگوار مینوشیدید و طعامی درشت و خشن میخوردید و خون یکدیگر میریختید و از خویش و پیوند بریده بودید. بتان در میان شما برپا بودند و خود غرقه گناه بودید»[۲۵]؛ «ما با رسول الله (صلی اللّه علیه و آله) بودیم. پدران و فرزندان و برادران و عموهای خود را میکشتیم و این جز به ایمان و تسلیم ما نمیافزود، که بر راه راست بودیم و بر سوزش آلام شکیبایی میورزیدیم و در جهاد با دشمن به جدّ در ایستاده بودیم. بسا مردی از ما و مردی از دشمنان ما، مردانه، پنجه در میافکندند، تا کدام یک دیگری را مرگ چشاند. گاه ما بودیم که جام مرگ از دست دشمن میگرفتیم و گاه دشمن بود که جام مرگ از دست ما میگرفت. چون خداوندصداقت ما را در پیکار دید، دشمن ما را خوار و زبون ساخت و ما را پیروزی داد. تا اسلام استقرار یافت و از خوفدشمنان آرمید و در منزل گاههای خود مأوا گزید. به جان خودم سوگند، اگر شیوه و سیرت شما را پیش گرفته بودیم، حتی ستونی از این بنا برپا نمیشد و درخت اسلام را شاخۀ تری نمیرویید. به خداسوگند، آنچه زین پس میدوشید خون خواهد بود و نصیبی جز پشیمانی نخواهید برد»[۲۶]؛
تاریخسیاسیجاهلیتعرب: «مردمان در فتنههایی گرفتار بودند که در آن رشته دین گسسته بود و پایۀ یقینشکست برداشته و میلرزید. هرکس به چیزی که خود اصل میپنداشت چنگ زده بود. کارها پراکنده و درهم، راه بیرون شدن از آن فتنهها باریک، طریق هدایت مسدود و کوری و بی خبری آنسان شایع و همه گیر که هدایت را آوازه ای نبود. خدا را معصیت میکردند و شیطان را یار و یاور بودند.ایمان، خوار و ذلیل بود، ستون هایش از هم گسیخته و نشانههایش دگرگون و راه هایش ویران و جاده هایش محو و ناپدید. همگان در راه شیطان گام میزدند و از آبشخور او مینوشیدند. به یاری این قوم بود که شیطانپرچمپیروزی برافراشت و فتنهها برانگیخت و آنان را در زیر پاهای خود فرو کوفت. آنان، در آن حال، حیرت زده و نادان و فریب خورده بودند و بهترین خانهها را بدترین همسایه. شبها خواب به چشمانشان نمیرفت و سرمه دیدگانشان سرشک خونین بود. آنجا سرزمینی بود که بر دانایش چون ستوران لگام میزدند و نادانش را بر اورنگ عزت مینشاندند»[۲۷]؛
جاهلیتعرب در زمان بعثت: «خداوند، محمد (صلی اللّه علیه و آله) را مبعوث داشت که بیم دهنده جهانیان باشد و امینوحی او و شما ای جماعت عربها، پیش از آن، بدترین آیین را داشتید و در بدترین مکانها به سر میبردید و در زمینهای سنگلاخ و ناهموار زندگی میکردید و با مارهای سخت و کرّ همخانه بودید. آبی تیره و ناگوار مینوشیدید و طعامی درشت و خشن میخوردید و خون یکدیگر میریختید و از خویش و پیوند بریده بودید. بتان در میان شما برپا بودند و خود غرقه گناه بودید»[۲۸]؛
جاهلیت قبل از اسلام: «در این هنگام مردم روی زمین به کیش و آیین پراکنده بودند و هر کس را باور و عقیده و آیین و رسمی دیگر بود: پاره ای خدا را به آفریدگانش تشبیه میکردند. پاره ای او را به نامهایی منحرف میخواندند و جماعتی میگفتند این جهان هستی، آفریده دیگری است»[۲۹]؛ «خداوند سبحان، محمد(ص) را به پیامبری فرستاد و در میان قوم عرب کسی نبود که کتابی خوانده باشد یا دعوی پیامبری کرده باشد. پس محمد(ص) آنان را براند و به جایی که باید بنشانید و به عرصه رستگاریشان رسانید. پس احوالشان، چونان نیزههایشان استقامت پذیرفت و جای پای محکم کردند و صخره ای که بر آن ایستاده بودند از لرزش باز ایستاد»[۳۰]؛
سیر ارتجاعی امت و جاهلیت دوباره: «در این هنگام، خداجانپیامبر خود (صلی اللّه علیه و آله) را گرفت. قومی به عقب بازگشتند و در راههای گوناگون که به هلاکتشان میانجامید گام نهادند. بر آن آراء باطل که در دلشان میگذشت، اعتماد کردند و از خویشاوند بریدند و از وسیله ای که به دوستی آن مأمور شده بودند [یعنی اهل بیت] دور گشتند و بنا را از بنیان محکمش برافکندند و در جای دیگر برآوردند. اینان معدن هر خطا بودند و به منزله دروازههایی که هرکه خواهان باطل و گمراهی میبود، از آنها داخل میشد. در حیرت و سرگردانی راه میسپردند و به شیوه آل فرعون در بیهوشی و گمگشتگی و غفلت سر میکردند. برخی از ایشان از آخرت بریدند و به دنیا گرویدند و پاره ای پیوند خویش از دین گسستند»[۳۶]؛
شناختجاهلیتعرب: «در روزگاری که مردم روی زمین دارای مذاهب پراکنده، خواستههای گوناگون و روشهای متفاوت بودند: عدّه ای خدا را به پدیدهها تشبیه کرده و گروهی نامهای ارزشمندخدا را انکار و به بتها نسبت میدادند و برخی به غیرخدا اشاره میکردند»[۳۷]؛ «خداوندپیامبر اسلام را به هنگامی مبعوث فرمود که مردم در حیرت و سرگردانی بودند، در فتنهها به سر میبردند، هوی و هوس بر آنها چیره شده و خود بزرگ بینی و تکبّر به لغزشهای فراوانشان کشانده بود، و نادانیهای جاهلیّتپست و خوارشان کرده و در امور زندگی حیران و سرگردان بودند و بلای جهل و نادانی دامنگیرشان بود. پس پیامبر ((ص)) در نصیحت و خیرخواهی نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست راهنمایی، و از راه حکمت و موعظهنیکو، مردم را به خدادعوت فرمود»[۳۸]؛ «پس از ستایش پروردگار، همانا خداوند سبحان، حضرت محمّد ((ص)) را مبعوث فرمود، در روزگارانی که عرب کتابی نخوانده و ادّعای وحی و پیامبری نداشت. پیامبر اسلام ((ص)) با یارانش به مبارزه با مخالفان پرداخت تا آنان را به سر منزل نجات کشاند و پیش از آنکه مرگشان فرا رسد آنان را به رستگاری رساند. با خستگان مدارا کرد و شکسته حالان را زیر بال گرفت تا همه را به راه راست هدایت فرمود، جز آنان که راه گمراهی پیمودند و در آنها خیری نبود. همه را نجات داد و در جایگاه مناسب رستگاری، استقرارشان بخشید، تا آنکه آسیاب زندگی آنان به چرخش در آمد و نیزه شان تیز شد»[۳۹]؛ «شهرهايى به وجود او روشن گشت، پس از آنكه گمراهى وحشتناكى همه جا را فرا گرفته بود و جهل و نادانى بر انديشه ها غالب و قساوت و سنگدلى بر دل ها مسلط بود و مردم حرام را حلال مى شمردند، و دانشمندان را تحقير مى كردند، و جداى از دين الهى زندگى كرده و در حال كفر و بى دينى جان مى سپردند»«أضَاءَتْ بِهِ الْبِلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِيَةِ، وَ النَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ الْحَرِيمَ وَ يَسْتَذِلُّونَ الْحَكِيمَ، يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَةٍ»؛ خطبه ۱۵۱</ref>؛
با نگاهی گذرا به سخنان امامعلی(ع) درباره جاهلیت، به این نتیجه میرسیم که آن حضرتمردم را از بازگشت به کبر و نخوتهای جاهلی و کینههایی که از ویژگیهای آن دوران بهشمار میرود بر حذر داشته است. این امر در خطبه قاصعه به بهترین وجه بیان شده است. حضرت در قسمتی از این خطبه میفرماید: پس آتشعصبیّت و کینههاجاهلی را که در دلهایتان نهفته است خاموش کنید، که بیتردید این ننگ و عار برای مسلمانان از خطرهای شیطان و خودستاییها و تباهیها و وسوسههای اوست»[۴۶].
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑ آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را میجویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟؛ سوره مائده، آیه:۵۰.
↑ و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه:۳۳.
↑ آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند؛ میگفتند: آیا ما در این کار (از خود) اختیاری داریم؟ بگو:بیگمان یکسره کار با خداوند است، (آنان) در خویش چیزی نهان میدارند که بر تو آشکار نمیکنند، میگویند: اگر ما در این کار اختیاری داشتیم اینجا کشته نمیشدیم، بگو: اگر در خانههایتان (نیز) میبودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاههای خویش بیرون میآمدند، و (چنین شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دلهایتان دارید بپالاید و خداوند به اندیشهها داناست؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۴.