نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۷ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
حوادث مصر در دوران ظهور چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین علی کورانی، در کتاب «عصر ظهور» در اینباره گفته است:
«روایات پیشامدهایی که پیرامون مصر وارد شده متعدد است .. نخست روایات بشارتدهنده پیامبر (ص) به مسلمانان جهت فتحمصر بهدست آنان، تا برسد به روایات مربوط به استیلای مغربیها بر مصر در حوادث انقلاب فاطمیان و بالاخره حوادث زمان ظهورحضرت مهدی (ع)، بیان میشود.
اما پیشامدهای زمان ظهور با حوادث تأسیس دولت فاطمی در منابع بیان پیشامدها درهم آمیخته است. زیرا در روایات مربوط به حضرت مهدی (ع)، ورود سپاهمغربی به مصر نیز دیده میشود .. و راه تشخیص آن، وجود روایتی است که دلالت بر پیوستن آن به زمان ظهور و یا پیوستن به حادثه معینی از حادثههای زمان ظهورحضرت، مانند خروج سفیانی و غیر آن داشته باشد. با ملاحظه دقیق، فقط سلسله روایاتی در دست ما میماند که پیشامدهایی را در مصر عنوان کرده است بدون تردید آن حوادث از جمله پیشامدهای زمان ظهورحضرت مهدی (ع) بوده و یا به احتمال قوی از آنهاست.
از آن جمله، روایات مربوط به کشته شدن فرمانروای مصر بهدست مردم آن کشور است که این روایت بطوری که در کتاب بشارة الاسلام ص ۱۷۵ به نقل از ارشاد مفید دیده میشود، بهعنوان یکی از نشانههای ظهورمهدی (ع) آمده است. تعبیر دیگری وجود دارد که در زمان ما زبانزد مردم است و آن اینکه میگوید: "اهل مصرسادات خود را میکشند" و "استیلای بردگان بر کشورسادات"[۱] که آنرا بر قتل "انور سادات" تطبیق میدهند که این اشتباه است زیرا سادات در این روایات، بمعنای رؤساء است و اسم خاص نیست و فرمانروای مصریای که قتل وی از نشانههای ظهورحضرت مهدی (ع) میباشد در پی آن حادثه بوجود میآید. چنانکه این روایت، ورود یک سپاه یا بیشتر را به مصر خاطرنشان میسازد و ممکن است آن سپاه غربی و یا مغربی باشد که بزودی آنرا بیان خواهیم کرد، برخی از روایات میگوید: کشته شدن فرمانروای مصر همزمان با کشته شدن حاکمشام بهدست مردمشام، رخ میدهد، همچنین در کتاب بشارة الاسلام ص ۱۸۵ به نقل از کتاب "القول المختصر" نوشته ابن حجر آمده که گفته است: گفتار شانزدهم: "قبل از وی فرمانروای شام و حاکم مصر کشته میشوند".
در روایتی دیگر این مطلب، یاد شده به اینکه وی قبل از ورود نیروهای غربی، مردم را بهسوی آل پیامبر (ص) دعوت میکند. "اهل غرب به سوی مصر هجوم میآورند همینکه وارد میشوند، فرمانروائی سفیانی برقرار میشود. و قبل از آن شخصی مردم را بهسوی آل پیامبر (ص) دعوت مینماید"[۳]. و احتمال دارد، مرد مصری و سرکرده فرماندهان و مردی که مردم را دعوت به اهل بیتپیامبر (ص) مینماید سه نفر باشند نه یک شخص.
بههرحال این روایات رویهمرفته نشانگر قیام و جنبش در مصر و انقلابی اسلامی است که زمینهساز ظهورحضرت مهدی (ع) در آنجا میباشد. یا حداقل بر وجود جو اسلامی قوی و نیرومندی دلالت دارد و در مصر تحول و انقلاب داخلی رخ میدهد که با جنگ و صلح خارجی و جهانی ارتباط دارد.
و ممکن است منظور از آن، این باشد که ابن حماد آن را در نسخه خطی خود از ابو ذر روایت میکند: "امنیت از مصر رخت برمیبندد. خارجه میگوید به ابو ذر گفتم: در آن هنگام که امنیت از دست میرود، پیشوایی نیست که آن را فراهم آورد. گفت: خیر، بلکه نظام آن از هم پاشیده میشود"[۵] و آنچه را از کعب نیز روایت کرده این است که "مصر چون سرگین شتر از هم میپاشد".
خلاصه اینکه، قبطیهای مصر دست به شورش و آشوب در آن شهر میزنند و از حکومت آن سرپیچی میکنند و بر برخی نواحی سلطه مییابند، همین امر سبب پیدایش ضعف در امنیت و اقتصادمصر میگردد .. و بهطور طبیعی این طغیان و سرکشی بتحریک دشمنانمسلمانان از خارج طراحی میشود. چرا که سابقه ندارد که قبطیان در تاریخ خود دست به تحرک مهمی علیه مسلمانان زده باشند مگر اینکه بیاری قدرتی خارجی بوده چنانکه در جنگهای صلیبی و در عصر کنونی نیز اتفاق افتاده است.
از جمله روایات، حدیث ورود نیروهای مغربی به مصر است که نویسندگان، معمولا این نشانه را از علامتهای ظهورمهدی (ع) شمردهاند و مراد از مغرب در این روایت و روایات دیگر، مغربسرزمینهای اسلامی است که شامل حکومتمغرب و الجزائر و لیبی و تونس میگردد. ولی تا آنجا که من، روایات مربوطه را بررسی و دقت نمودم روایتی نیافتم که بهطور روشن بر آن دلالت کند، بلکه تعدادی از آنها را بر ورود نیروهای مغربیها بهنگام انقلاب فاطمیها به مصر منطبق دیدهام. اما به روایتی در غیبتطوسی ص ۲۷۸ برخوردم که از قدیمیترین و معتبرترین منابع است. در آنجا اهل غرب یاد شده است نه اهل مغرب و صاحببحار الانوار و بشارة الاسلام از او نقل نمودهاند. اما غیر این دو نفر، دیگران، به اشتباه "مغرب" نقل کردهاند.
و این روایت، هنگام ورود اهل غرب را به مصر اندکی قبل از خروج سفیانی در دمشق مشخص میکند و آن یک فقره از روایتی طولانی از عمار یاسر است که میگوید: "دولت اهل بیت پیامبرتان در آخر الزمان برقرار میشود که دارای نشانههایی است ... اهل غرب به سوی مصرخروج میکنند و همینکه داخل مصر میشوند حکومتسفیانی برقرار میگردد" بعید نیست که روایتطوسی (متوفای سال ۴۶۰) اصل و منبع روایتی باشد که راویان بعد از او نقل کردهاند و کلمه غرب به مغرب اشتباه شده باشد.
البته ما ترجیح میدهیم که ورود نیروهای غربی یا مغربی، در پی حادثهای است که در مصر رخ میدهد و موجب تحرک آن میگردد و بنظر میرسد که آن نیروها ضد اسلام و مخالف مصریها هستند که سعی میکنند داخل مصر شوند و چنانچه موفق شوند به مصر وارد گردند نشانه خروج سفیانی در دمشق و تسلط او بر سرزمین شام خواهد بود. با توجه به اینکه سفیانی چند ماه قبل از ظهورحضرت مهدی (ع) خروج میکند، آمدن این نیروها در سال ظهور و یا نزدیک به آن میباشد.
برخی از روایات میگوید: سفیانی با اهل مصر درگیر میشود و وارد آنجا میگردد و چهار ماه دست به جنایت میزند و احتمال قویتر آنکه این روایت از احادیث مبالغهآمیز در مورد سفیانی است. زیرا در منابع درجه یک اشارهای به آن نشده است و بطوری که بعضی از روایات میگوید، آن کسی که سفیانی او را در دمشق بقتل میرساند أبقع است که اهل مصر است و یا با مصر رابطهای دارد، و الله العالم.
روایت دیگری در این زمینه میگوید: مهدی (ع) مصر را منبر (پایگاه تبلیغی) خود قرار میدهد و این مطلب در روایت عبایه اسدی از علی (ع) چنین وارد شده است: "شنیدم امیر مؤمنان (ع) در حالی که شکوائیه میکرد (در حال تکیه) و من ایستاده بودم فرمود: در مصر منبری بنا کنم و دمشق را ویران سازم و یهود و نصاری را از تمام شهرهای عربی بیرون میکنم و با این چوب عربها را میرانم. عبایه گوید: گفتم: بگونهای خبر میدهی که گویا پس از مرگ زنده میشوی؟ فرمود: بعید استای عبایه، به خطا رفتی! مردی از تبار من چنین میکند"[۷].
و نیز از علی (ع) در مورد حضرت مهدی (ع) و یارانش چنین وارد شده است: "آنگاه (مهدی و یارانش) به سوی مصر رهسپار میشوند و حضرت بر منبر آنجا بالا میرود و مردم را مخاطب قرار داده و برای آنها سخن میگوید، زمین در اثر عدالت شاد و خرم میگردد و آسمانبارانرحمت خود را فرومیبارد و درختان بارور میشوند و زمین گیاهان خود را بیرون داده و چهره خویش را با گل و گیاه برای اهل زمین میآراید حیوانات وحشی در امنوامان بسر میبرند بطوری که در راههای روی زمین مانند چهارپایان اهلی به چرا میپردازند، نوردانش در دلهای مؤمنان افکنده میشود، بگونهای که هیچ مؤمنی نیاز علمی، به برادر دانشمند خود ندارد در آن روز آیه "و خداوند بینیاز کند هرکدام را از گشایش خود" مصداق پیدا میکند"[۸].
ازایندو روایت چنین استفاده میشود که مصر در حکومت جهانیاسلام، بهدست حضرت مهدی (ع) پایگاه علمی و تبلیغی شناخته شدهای در جهان خواهد شد .. بهویژه با توجه به عبارت "در مصر منبری بنا خواهم کرد" و "آنگاه بهسوی مصر روانه میشوند و او بر منبر آنجا بالا میرود" یعنی حضرت مهدی (ع) و یارانش راهی مصر میشوند اما نه برای فتح آنجا یا تثبیت حکومتحضرت در آنجا، بلکه بدینجهت که مصر از امام و یارانش ((ع)م) استقبال میکند ازاینرو آنجا را بهعنوان منبر و کرسی خطابه خویش انتخاب نموده، چنانکه جد بزرگوارش امیر مؤمنان (ع) بدان وعده داده است و نیز برای اینکه پیام خود را از آنجا به اهل مصر و جهان متوجه نماید. و اینکه مصر کرسی علم و پایگاه ارسال پیام آن حضرت به جهان میباشد، هیچگونه منافاتی با سطح علمی مسلمانان ندارد که در آن زمان بدان دست مییابند و این روایت بر آن دلالت دارد، زیرا دانش امری نسبی است.
از زمره این روایات، این خبر است که حضرت مهدی (ع) در دو هرم از اهرام مصر گنجینهها و ذخائری از دانش و غیر آن دارد، که روایت مربوط به آن، در منابع درجه اول، مانند کتاب کمال الدینصدوق ص ۵- ۵۶۴ آمده است. در روایتی از احمد بن محمد شعرانی که از فرزندانعمار یاسر میباشد از محمد بن قاسم مصری آمده است که پسر احمد بن طولون، هزار کارگر را یکسال بهکار گماشت تا کاوش نموده و در هرم را بیابند، سرانجام آنان به سنگی مرمرین برخوردند که در پشت آن عمارتی بود که نتوانستند آن را خراب کنند، لکن کشیشی مسیحی از حبشه، نوشته سنگ را که بزبان یکی از فراعنه مصر بود خواند: "من اهرام و برانی را ساختم و این دو هرم را بنا کردم و گنجها و ذخائر خود را در آن به ودیعت نهادم" ابن طولون گفت: "این چیزی است که هیچکس جز قائم آل محمد (ص) راه و چاره آن را نمیداند، سپس آن تختهسنگ به جای اول آن گذارده شد" در این روایت نقاط ضعفی وجود دارد که شاید افزوده برخی راویان باشد اما در عین حال، نقاط قوت قابل توجهی نیز در آن بچشم میخورد. و الله العالم.
و از آن جمله، روایت "أخنس مصر" است که نویسنده کنز العمال آنرا در کتاب برهان (ص ۲۰۰ به نقل از تاریخ ابن عساکر) از پیامبر (ص) روایت کرده است که فرمود: "مردی از قریش بنام أخنس (و در کتاب فیض القدیر مناوی ج ۴ ص ۱۳۱: از بنی امیه) در مصر وجود دارد که به قدرت میرسد، آنگاه بر او پیروز میشوند و یا قدرت از او گرفته میشود و به روم میگریزد و رومیان را به اسکندریه میآورد و در آنجا با مسلمانان به نبرد میپردازد و این نخستین حادثه است" و منظور از حادثهها، حوادث ظهورحضرت مهدی (ع) و مراد از بنی امیه، خط و مشی آنها میباشد»[۹].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
در روایتی دیگر، این مطلب آمده که وی قبل از ورود نیروهای غربی، مردم را به سوی آل پیامبر (ص) دعوت میکند: "اهل غرب به سوی مصر هجوم میآورند. همینکه وارد میشوند فرمانرواییسفیانی برقرار میشود و قبل از آن، شخصی مردم را به سوی آل پیامبر (ص) دعوت مینماید"[۱۱]. البته احتمال دارد، "مرد مصری" و "سرکرده فرماندهان" و "مردی که مردم را دعوت به اهل بیتپیامبر (ص) مینماید" سه نفر باشند، نه یک شخص.
به هر حال این روایات نشانگر قیام و جنبش در مصر و انقلابی اسلامی است که زمینهساز ظهورحضرت مهدی (ع) در آنجا است. یا حداقل بر وجود جو اسلامی قوی و نیرومندی دلالت دارد و در مصر تحول و انقلاب داخلی رخ میدهد که با جنگ و صلح خارجی و جهانی ارتباط دارد. و اما از روایات مربوط به حوادث و پیشامدها، غلبه قبطیان بر اطراف و نواحی مصر است[۱۲]. قبطیهای مصر دست به شورش و آشوب در آن شهر میزنند و از حکومت آن سرپیچی میکنند و بر برخی نواحی سلطه مییابند. همین امر سبب پیدایش ضعف در امنیت و اقتصادمصر میگردد. روایاتی هم از حضرت علی (ع) داریم که میفرمایند: مهدی (ع) مصر را منبر و پایگاه تبلیغی خود قرار میدهد[۱۳].
از این روایات چنین استفاده میشود که مصر در حکومت جهانیاسلام، به دست حضرت مهدی (ع) پایگاه علمی و تبلیغی شناختهشدهای در جهان خواهد شد. یعنی حضرت و یارانش راهی مصر میشوند، اما نه برای فتح آنجا یا تثبیت حکومت در آنجا؛ از اینرو حضرت آنجا را بهعنوان منبر و کرسی خطابه خویش انتخاب مینماید.