آزادی انتخاب وطن در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث آزادی است. "آزادی انتخاب وطن" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آزادی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

براساس اصل زمین برای زندگی، همه‌جا صلاحیت زندگی برای انسان وجود دارد و انسان می‌تواند به تناسب نیازها، استعدادها، خواسته‌ها و آرمان هایش در هرگوشه‌ای از زمین که بخواهد بساط زندگی خویش را بگستراند. رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «البلاد بلاد الله و العباد عيال الله أينما أصبحت خيرا فاقم»[۱].

مفاد این کلام آن است که گرچه شهرها را انسان‌ها می‌سازند و کشورها را مردم آن به وجود می‌آورند، ولی با وجود این، شهرها همچنان بلاد خداوند است و همۀ انسان‌ها هم جزو خانواده بزرگ بشری و خلق و عیال خداوندند و به تعبیر دیگر مجموعۀ بزرگ انسانی، خانواده خدا و حق استفاده از شهرهای خدا را دارند. اینک هر انسانی می‌تواند هرکجا را که برای زندگی مناسب و جای خیر و برکت تشخیص دهد، بگزیند و در آنجا سکونت اختیار کند و آن را وطن خویش قرار دهد. علی(ع) فرمود: «لَيْسَ بَلَدٌ أَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ، خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَكَ»[۲] (هیچ شهر و وطنی بر تو حق اولویت ندارد، تو می‌توانی در میان بلاد وطنی را انتخاب کنی که ترا می‌تواند در خود جای دهد و امکانات لازم برای برآوردن نیازها و خواسته‌های ترا داشته باشد). برای گزینش وطن، معیار آن است که سرزمین، ترا با شخصیتی که داری و نیازها و آرمان‌ها و خواسته است تحمل کند. با وجود این اصل، ما در متون اسلامی به مضامینی برخورد می‌کنیم که سرزمین‌ها و شهرها را به دو قسم ممدوح و مذموم تقسیم می‌کند[۳]، و برخی از این مضامین مربوط به اصل زمین و بعضی دیگر بیان‌کننده خصلت‌های ساکنان آن سرزمین‌هاست.

و نیز در برخی از روایات اسلامی از سکونت در سرزمین‌ها و شهرها و کشورهایی که فاقد امنیت و رفاه و اقتصاد سالم است، نکوهش شده است: «شَرُّ الْأَوْطَانِ مَا لَمْ يَأْمَنْ فِيهِ الْقُطَّانُ»[۴] (بدترین وطن‌ها جایی است که ساکنان آن از نعمت امنیت بی‌بهره باشند). علایقی که انسان را به یک سرزمین مرتبط می‌کند تا وطن او باشد، بدون احراز امنیت در آن سرزمین نمی‌تواند اولویتی را بر سکونت انسان ایجاب کند: «شَرُّ الْبِلَادِ بَلَدٌ لَا أَمْنَ فِيهِ وَ لَا خِصْبَ»[۵] (بدترین و ناشایسته‌ترین شهرها و کشورها جایی است که نه امنیت دارد و نه ارزانی و رفاه زندگی). این روایات در عین اینکه معیار انتخاب وطن را مشخص می‌کند بر اصل آزادی مسکن و وطن آزاد تأکید می‌کند.

اصولاً وقتی شرایط اقلیمی و اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در شهر و یا کشوری به گونه‌ای باشد که مسلمان در چنان شرایط و اوضاع نتواند به گونه‌ای که اسلام می‌طلبد زندگی کند و قادر به انجام فرائض و وظائف و تعهداتش نشود، باید بر اساس اصل هجرت جایی را مسکن و وطن انتخاب کند که چنین امکاناتی را در برداشته باشد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا * إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا[۶].

بر اساس اصل آزادی وطن، ماندن در شهر و یا کشوری که توانایی‌ها را برای زندگی مناسب و انجام وظایف و تعهدات سلب می‌کند و استعدادها و توان‌های بالقوه را از انسان می‌گیرد و راه رشد را به روی انسان می‌بندد و در برابر حرکت تکاملی انسان سد و مانع ایجاد می‌کند، با وجود همۀ علایق و کشش‌ها و مناسبت‌ها، نامشروع است. مواردی که قرآن در آیۀ ﴿إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا استثنا می‌کند، اختصاص به صورتی دارد که فاقد هرگونه امکان و نیرو و وسیله برای دگرگون کردن شرایط زندگی در شهر و یا کشوری که زندگی می‌کنند، بوده و به هیچ راه و رهنمودی هدایت نشده باشند. اما در شرایطی که می‌توانند با نظام موجود و شرایط حاکم مبارزه کنند و رهبری صالح برای پیمودن این راه را در اختیار دارند، به جای هجرت باید به تغییر وضع موجود همت گمارند و نهادهای حاکم را دگرگون کنند.

مسئلۀ هجرت برای اتخاذ وطن بهتر در اسلام، تا آنجا پیش می‌رود که حتی در مواردیکه فرد یا افراد در وطن خویش قادر به زندگی مناسب اسلامی و انجام وظایف و تعهدات خویش باشند، هرگاه به منظور سکونت در سرزمین بهتر و مناسب‌تر و راحت‌تر و برای رسیدن به گشایش بیشتر و امکانات وسیع‌تر از وطن خویش مهاجرت کنند، چنین هجرتی در راه خدا محسوب می‌شود: ﴿وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً[۷]. در لغت، مراغم را به زمینی که دارای خاک نرم است معنا کرده‌اند و خاک نرم نشانۀ آمادگی زمین برای فعالیت‌های کشاورزی و در نتیجه زندگی بهتر و شایسته‌تر است. برخی نیز مراغم را به معنای مطلق خاک و اقامتگاه تفسیر کرده‌اند که مفهوم آیه چنین می‌شود: (کسانی‌که در راه خدا از وطن خود هجرت نمایند، از اینکه وطن خویش را با تمام علایقش ترک می‌کنند، نگرانی به دل راه ندهند که در زمین خدا اقامتگاه‌ها و خاک‌ها و جایگاه‌های فراوانی وجود دارد که هرکدام را مناسب دیدند می‌توانند در آن سکنی اختیار نمایند).

کلمۀ سعه که به معنای گشایش و گسترش و پهنی و فراوانی اطلاق می‌شود، در آیه بدون قید و به طور مطلق آمده و به‌وضوح نشانگر آن است که این گشایش فراوانی که بر اثر مهاجرت در سرزمین‌های دیگر در انتظار مهاجرین است، در یک بعد زندگی و مربوط به جهت خاصی نیست و شاید در تمامی ابعاد و شرایط زندگی صادق باشد. روایت معروف «حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الْإِيمَانِ»[۸] بیانگر رابطۀ ایمان و محل سکونت دایمی انسان بوده و مفهومش این است که رابطۀ عقیدتی با وطن، علاقه و محبت نسبت به آن را ایجاب می‌کند و هرگاه چنین رابطه‌ای وجود نداشته باشد، خواه‌ناخواه محبت و علاقه‌ای نیز نخواهد بود.

این معنا درست خلاف برداشت مشهوری است که به استناد این حدیث گفته می‌شود که علاقه و مهر ورزیدن به هر شهر و کشوری که تنها به دلیل اینکه مسکن و وطن انسان است، جزء ایمان می‌باشد. در صورتی که سبک سخن در این حدیث با «النَّظَافَةُ مِنَ الْإِيمَانِ» به طور کامل متفاوت است؛ خود وطن از مقتضیات ایمان نیست چنانچه نظافت خود از دستورات ایمان است، بلکه مهر ورزیدن به وطن مربوط به اعتقاد و باورهاست و این مقتضیات ایمان است که مهروزی را مشخص و ایجاب می‌کند. هرگاه وطن به گونه‌ای باشد که ایمان شخص طلب می‌کند، مهر ورزیدن به جنین وطنی، بی‌شک جزو ایمان و از آثار ایمان است[۹].[۱۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۶۶؛ نهج‌الفصاحه، ص۲۲۳.
  2. غرر الحکم ۸۳/۵.
  3. بحارالانوار، ج۵۷، ص۲۱۰.
  4. غرر الحکم ۱۷۱/۴.
  5. غرر الحکم ۱۶۵/۴.
  6. «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است * بجز آن مردان و زنان و کودکان ناتوان شمرده شده‌ای که نه چاره‌ای می‌توانند اندیشید و نه راه به جایی دارند» سوره نساء، آیه ۹۷-۹۸.
  7. «و هر کس در راه خداوند هجرت گزیند، در زمین سرپناه‌های فراوان و گستردگی (در روزی) خواهد یافت» سوره نساء، آیه ۱۰۰.
  8. وسائل‌الشیعه، سفینة البحار، ج۲، ص۶۶۸.
  9. فقه سیاسی، ج۳، ص۱۳۵-۱۳۹.
  10. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۵.