حدیث غدیر از دیدگاه اهل سنت
امامت علی و خلافت خلفا
عدهای از عالمان اهلسنت هم دلالت حدیث غدیر بر امامت امیرالمؤمنین(ع) را پذیرفتهاند و هم خلافت خلفای پیش از علی(ع) را مشروع دانستهاند. به اعتقاد آنان از آنجا که مقصود از حدیث غدیر، امامت علی(ع) پس از پیامبر اکرم(ص) است، و از سوی دیگر زمان امامت او معین نشده است، میتوان گفت: مقصود، امامت وی پس از دوران خلافت ابوبکر، عمر و عثمان بوده است. به این صورت میتوان میان دو دیدگاه شیعه و اهلسنت درباره امامت علی(ع) جمع کرد و گفت: اگر چه علی(ع) از طرف پیامبر اکرم(ص) به امامت منصوب شده است، ولی مقصود، امامت او پس از خلفای سهگانه بوده است.
برخی از عالمان اهلسنت نیز که مولی را در حدیث غدیر به محبت و نصرت معنا کردهاند، گفتهاند بر فرض قبول اینکه معنای مولی در حدیث غدیر، امامت است میتوان گفت: امامت علی(ع) پس از خلافت خلفای پیش از او مقصود است[۱]. در اینجا نمونههایی از عبارت آن دسته از عالمان اهلسنت را میآوریم که دلالت حدیث غدیر را بر امامت امیرالمؤمنین(ع) پذیرفتهاند:
- محمد رشید الدین[۲] گفته است: “ثبوت خلافت علی(ع) بر اساس غدیر با مذهب اهلسنت منافات ندارد، و برای این دلیل مختصر، به مقدمات طولانی نیازی نیست”[۳].
- شهابالدین دولتآبادی به دلالت حدیث غدیر بر امامت علی(ع) اذعان کرده و گفته است: “اهلسنت گفتهاند که مراد از حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» امامت علی(ع) در زمان خلافت و امامت اوست”[۴].
- ابوحامد غزالی در سرّ العالمین، سخن عمر را که گفت: بخ بخ یا أبالحسن أصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه دلیل روشن بر امامت علی(ع) دانسته و یاد شده است که پس از آن، هوای نفس و خودخواهی برخی، سبب شد که به مخالفت برخیزند و سخن پیامبر(ص) را نادیده بگیرند[۵]. سبط ابنجوزی نیز سخن مزبور را از غزالی نقل کرده است[۶].
- سنایی غزنوی در حدیقه الحقیقه گفته است: نائب مصطفی به روز غدیر کرده بر شرع خود مر او را میر؛ سخن وی صریح در این است که پیامبر(ص) در غدیر خم، علی(ع)را به امامت منصوب کرده است. حکیم سنایی از بزرگان، دانشمندان و عارفان اهلسنت است. عبدالرحمان جامی در نفحات الانس وی را ستوده است.(...)
- محمد بن طلحه شافعی گفته است: “هر معنایی که لفظ مولی درباره پیامبر(ص) بر آن دلالت میکند، پیامبر(ص) آن را برای علی(ع) اثبات کرده است. پیامبر(ص) هم نسبت به مؤمنان اولی بود و هم ناصر و سید آنان بود، علی(ع) نیز این چنین است”[۷].
- سبط ابنجوزی نیز گفته است: “مراد از مولی در حدیث غدیر، اطاعت مخصوص از پیامبر است و معنای آن این است: هر کس من نسبت به او اولی هستم، علی نیز نسبت به وی اولی است. حافظ ابوالفرح اصفهانی در مرج البحرین به این معنا تصریح کرده است. وی حدیث غدیر را اینگونه روایت کرده است: من کنت ولیه و اولی به من نفسه فعلی ولیه و جمله «ألست اولی بالمؤمنین من أنفسهم»، صدر حدیث نیز بر این معنا دلالت میکند، زیرا این جمله، نص صریح در اثبات امامت و قبول اطاعت او است. همین گونه است جمله «و أدر الحق معه حیث دار». بر این اساس، در تمام اختلافاتی که میان علی(ع) و دیگر صحابه رخ داده است حق با علی(ع) بوده است، بدین علت است که علما، احکام بُغات را از وقایع جمل و صفین استنباط کردهاند. وی سپس به اشعار حسان بن ثابت در غدیر خم نیز استشهاد کرده است[۸].
اشکال اگر مقصود از حدیث غدیر بیان امامت علی(ع) پس از خلافت خلفای پیش از او بوده است، چرا تنها امامت او بیان شده و امامت و خلافت خلفای سهگانه بیان نشده است؟
پاسخ پیامبر اکرم(ص) میدانست که در زمان علی(ع) تباهی و تعدی رخ خواهد داد، و گروهی امامت او را انکار خواهند کرد، به این سبب امامت وی را بیان کرد تا رفتار شورشیان و مخالفان امامت او را محکوم کند[۹].
نقد
اولاً: متفاهم عرفی در اینگونه موارد امامت و جانشینی بلافصل است، مگر آنکه تقیید شود، چنانکه وقتی ابوبکر، عمر را به جانشینی خود تعیین کرد، هیچ کس این احتمال را مطرح نکرد که شاید مقصود، جانشینی پس از علی(ع) یا دیگران است.
ثانیاً: کلمه “من” موصوله در حدیث غدیر، همه افراد را شامل میشود. بر این اساس؛ ابوبکر، عمر و عثمان نیز مشمول ولایت و امامت علی(ع) شدهاند. این معنا تنها با امامت بلافصل علی(ع) تحققپذیر است.
ثالثاً: ابوبکر و عمر، خود در غدیر خم، ولایت و امامت علی(ع) را به او تبریک گفتهاند: أصبحت یا بن ابیطالب مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة. ملا یعقوب لاهوری (متوفای ۱۰۹۸) در شرح “تهذیب الکلام”، تفتازانی، نخست عبارت وی را که گفته است: ولا حصر فی علی شرح کرده و گفته است: “مقصود، این است که بر فرض اینکه حدیث غدیر بر امامت علی(ع) دلالت کند، مفاد آن امامت او در آینده است، ولی بر نفی امامت دیگران قبل از او دلالت نمیکند، و فایده تنصیص به امامت او الزام بُغات و خوارج است”. سپس در نقد آن گفته است: “همانگونه که کلمه من موصوله بر عمومیت ولایت پیامبر(ص) دلالت میکند، بر عمومیت ولایت علی(ع) نیز دلالت میکند. بنابراین، علی(ع) بر ابوبکر ولایت دارد نه برعکس”[۱۰].
رابعاً: نکتهای که عبدالعزیز دهلوی و دیگران در توجیه تنصیص پیامبر(ص) بر امامت علی(ع) گفتهاند، درست نیست، زیرا شورش و مخالفت با خلیفه پیامبر(ص) به زمان علی(ع) اختصاص ندارد، بلکه در زمان عثمان نیز جمعی از مسلمانان علیه عثمان شورش کردند و سرانجام، او در آن شورش کشته شد. افزون بر این، شورش و مخالفت در زمان عثمان نیز رخ داده است، ولی پیامبر(ص) در خطبه غدیر تنها از امامت علی(ع) سخن گفته است و به خلافت عثمان حتی اشارهای هم نکرده است؛ لازمه این مطلب آن است که پیامبر(ص) در دو موضوع همانند، به دو گونه متفاوت رفتار کرده باشد![۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴؛ الصواعق المحرقة، ص۵۷؛ مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۱۶۱.
- ↑ وی شاگرد عبدالعزیز دهلوی مؤلف کتاب “التحفة الإثنا عشریة” است.
- ↑ نفحات الأزهار، ج۱۹، ص۲۲۷.
- ↑ نفحات الأزهار، ج۱۹، ص۲۲۸.
- ↑ سرّ العالمین، ص۷۴.
- ↑ تذکرة الخواص، ص۹۹. در اینکه کتاب “سر العالمین و کشف ما فی الدارین” از آثار غزالی است، تردیدی نیست، علاوه بر سخن سبط ابن الجوزی که مؤید این مطلب است، ذهبی در میزان الاعتدال نیز بر این مطلب تصریح کرده است. میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۰۰.
- ↑ مطالب السؤول، ص۴۴-۴۵.
- ↑ تذکرة الخواص، ص۶۰.
- ↑ مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۱۶۱؛ الامامة و النص، ص۶۱۳.
- ↑ نفحات الازهار، ج۹، ص۲۶۵. ملا یعقوب لاهوری از مشاهیر علمای اهلسنت است. عبدالعزیز دهلوی در بحث درباره حدیث ثقلین، او را از عالمان اهلسنت شمرده و سخن او را نقل و به آن اعتماد کرده است. حافظ عالم خان در کتاب “الافق المبین فی احوال المقربین”، او را در نهمین طبقه علما در کتاب خود ذکر کرده و جامع معقول و منقول و یگانه عالمان دوران خود دانسته است.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۵۵-۲۶۰.