اسید بن صفوان سلمی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اسید بن صفوان
دیناسلام
اطلاعات علمی
استادانعلی بن ابی طالب
شاگردانعبدالملک بن عمیر لخمی
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث اسید بن صفوان سلمی است. "اسید بن صفوان سلمی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

ابن قانع[۱] او را سلمی نسبت داده است. وی را از صحابه رسول خدا(ص) شمرده‌اند[۲] اما ابن سکن [۳] صحابی ناشناخته وصفش نموده[۴] که شاید به دلیل نبود روایت او از رسول خدا(ص) باشد. خبری که گزارش داده است مربوط به روز شهادت امیرمؤمنان علی(ع) است. وی می‌گوید: گریه مردم، شهر را به لرزه انداخت و آنان مانند روزی که رسول خدا(ص) رحلت کرده بود، حیران بودند. مردی گریان و استرجاع گویان می‌گفت "اَلْيَوْمَ اِنْقَطَعَتْ خِلاَفَةُ اَلنُّبُوَّةِ"؛ تا به در خانه امیر مؤمنان(ع) رسید و گفت: ای ابوالحسن! خدایت رحمت کند؛ زیرا تو در اسلام پیشگام مردم، در ایمان بااخلاص‌تر، از نظر یقین محکم‌تر، خداترس‌تر، و نزدیک‌ترین فرد به رسول خدا(ص) بودی. مناقب تو از همه برتر، سابقه‌ات از همه شریف‌تر، درجه‌ات از همه بالاتر، و شبیه‌ترین افراد از نظر روش و اخلاق و کردار به آن حضرت، مقامت نزد او شریف‌تر، و گرامی‌ترین افراد نزد رسول خدا(ص) بودی. خداوند به تو از طرف اسلام و پیامبر و مسلمانان پاداش خیر دهد. هنگامی که اصحاب پیامبر سستی کردند، قوی بودی، و در خواری و زبونی به میدان آمدی و زمانی که سستی کردند، به پا خاستی. آنگاه که یاران رسول خدا(ص) منحرف شدند، سنت ایشان را گرفتی. خلیفه بر حق بودی و در برابر خواری منافقان و خشم کافران و ناخشنودی حسودان و زبونی فاسقان، ناتوانی نشان ندادی. زمانی که همه سست شدند، تو به امر خلافت قیام کردی و چون از سخن گفتن ناتوان گردیدند، سخن گفتی، و چون توقف کردند، در پرتو نور خدا گام برداشتی. آنگاه از تو پیروی کردند و هدایت یافتند و تو از همه مهربان‌تر، و خدا را فرمانبردارتر، سخن کمتر و رأی محکم‌تر، دل قوی‌تر و با یقین بیشتر و کردار نیکوی‌تر و به امور آشناتر بودی. به خدا تو در آغاز و پایان رئیس و بزرگ دین بودی. آغاز، زمانی بود که مردم پس از وفات پیامبر پراکنده شدند و پایان، زمانی بود که پس از قتل عثمان سست گردیدند. برای مؤمنان پدری مهربان بودی. زمانی که تحت سرپرستی تو درآمدند، بارهای گران را از دوش ناتوانان به دوش کشیدی و آنچه را دیگران درباره دین تباه ساختند، محافظت گردی، و آنچه را رها کردند، رعایت نمودی. زمانی که به سبب دنیا سستی کردند، همت نمودی. زمانی که بی‌تابی کردند، تحمل کردی. زمانی که عجله کردند، شکیبایی ورزیدی. هر خونی را که می‌خواستند تو گرفتی، و از برکت تو به خیراتی رسیدند که گمانش را نداشتند. بر کافران عذابی ریزان و رباینده، و برای مؤمنان پشتیبان و سنگر بودی. به خدا همراه نعمت‌های خلافت (مصیبت‌هایش) پرواز کردی، و به عطایش کامیاب شدی، و سوابقش را احزار کردی و فضایلش را به دست آوردی. شمشیر حجت و دلیلش کند نبود و دلت منحرف نگشت و بصیرتت ضعیف نشد. هراسان نگشتی و سقوط نکردی. تو مانند کوه بودی که توفان آن را تکان نداد، و همچنان بودی که رسول خدا فرمود: «در رفاقت و دارایی خویش امانت نگهدارترین مردم است»، و باز چنان بودی که فرمود: «از لحاظ بدن ضعیف و در انجام امر خدا قوی است». نزد خود فروتن بودی و نزد خداوند عظمت داشتی. در روی زمین بزرگ و نزد مؤمنان شریف بودی. هیچ کس درباره تو راه عیب جویی نداشت و هیچ گوینده‌ای بر تو راه خرده‌گیری نداشت و برای هیچ کس نرمی و مجامله نداشتی. هر ناتوان و زبونی نزد تو توانا و عزیز بود تا حقش را برایش بستانی و هر توانای عزیز، نزدت ناتوان و زبون بود تا حق را از او بستانی و در این موضوع، خویش و بیگانه نزدت برابر بود. شأن و شخصیتت حق، راستی و مدارا بود. گفتارت حکمت و ثابت، و فرمانت خویشتن داری و دوراندیشی، و نظرت علم و تصمیمی بود درباره هرچه انجام دادی، هر آینه راه راست روشن گشت و امر مشکل آسان شد و آتش‌ها خاموش گردید و دین به وسیله تو استوار و اسلام نیرومند شد و امر خدا ظاهر گشت، گرچه کافران دوست نداشتند. اسلام و اهل ایمان از برکت تو پابرجا شد و بسیار پیشی گرفتی و جانشینان خود را به رنج انداختی. تو بزرگ‌تر از آنی که مصیبتت با گریه جبران شود. مرگ تو در اسلام بزرگ جلوه کرد و مصیبت تو بر مردم سنگین شد. إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ. ما به قضای خدا راضی و تو به فرمانش تسلیم هستی. به خدا سوگند! مسلمین هرگز کسی را مانند تو از دست ندهند. تو برای مؤمنان پناه، سنگر و مانند کوهی پابرجا، و بر کافران خشم بودی. خدا تو را به پیامبرش برساند و ما را از اجرت محروم نسازد و بعد از تو گمراه نگرداند. مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد. او گریست و اصحاب پیامبر گریستند، سپس هرچه جستند او را نیافتند[۵].

در منابع اهل سنت، طبق معمول فضایل امیرمؤمنان علی(ع) را برای ابوبکر آورده‌اند. برای نمونه، در روایت یاد شده به جای عبارت "لما قبض اميرالمؤمنين"؛ عبارت "لما توفي (قبض) ابو بكر"؛ و نیز به جای عبارت "جاء رجل باكيا"؛ عبارت "جاء علي بن ابي طالب"؛ قرار داده‌اند تا بگویند امام علی(ع) این فضایل را برای ابوبکر برشمرد! این نمونه‌ای از فضیلت‌سازی جاعلان حدیث است که برخی محدثان اهل سنت آن را نقل کرده‌اند[۶]. برخی به نقل از ترمذی در تفسیرش چند سطر از روایت را آورده‌اند و گفته‌اند حدیث طولانی است. راوی این حدیث عبدالملک بن عمیر است[۷].[۸]

منابع

پانویس

  1. ابن قانع، ج۱، ص۴۰.
  2. ابن قانع، ج۱، ص۴۰؛ ابونعیم، ج۱، ص۲۶۶؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۳۸.
  3. سعید بن عثمان، م ۳۵۳ مؤلف الحروف بالصحابه.
  4. ابن حجر، ج۱، ص۲۳۲.
  5. کلینی، ج۱، ص۴۵۶-۴۴۵؛ صدوق، ص۳۸۸.
  6. ابونعیم، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۳۸؛ ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۱۸؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۳۲.
  7. ابونعیم، ج۱، ص۲۴۶؛ ذهبی، ج۱، ص۲۱.
  8. مرادی‌نسب، حسین، مقاله «اسید بن صفوان سلمی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۸۲-۸۳.