آداب هم‌نشینی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

از عوامل بسیار اثرگذار در ترقی روح و تعالی اندیشه آدمی، هم‌نشینی با هم‌نوعان است که از نظر اعتقادات انسانی و الهی جایگاه والایی داشته باشند. پیامبر اکرم (ص) نیز در این باره، سخنان و مطالب بسیاری را بیان فرموده است که در ادامه به بخشی از آنها اشاره می‌‌کنیم[۱].

هم‌نشینی در کلام رسول (ص)

اهمیت هم‌نشین تا به آنجاست که رسول خدا (ص) انسان را معتقد به دین دوست و هم‌نشین خود دانسته[۲]، به همگان توصیه می‌‌فرمود که در انتخاب دوست، بیشتر دقت داشته باشند[۳].

آن حضرت، هم‌نشینی با دانشمندان را بابرکت[۴] و هم‌نشینی با آنان را همانند هم‌نشینی با خود می‌‌دانست[۵]؛ اما سفارش می‌‌کرد که با هر عالمی هم‌نشین نشوید؛ مگر عالمی که شما را از پنج چیز به پنج چیز فراخواند: از شک به یقین؛ از دشمنی به خیرخواهی؛ از تکبر به فروتنی؛ از ریا به اخلاص و از رغبت به دنیا به زهد[۶]. در نظر رسول خدا (ص) هم‌نشینی با علما، عبادت محسوب می‌‌شود[۷]؛ عبادتی که با صد هزار رکعت نماز مستحبی و یا صد هزار بار تسبیح خداوند برابر است[۸].

هم‌نشینی با بزرگان[۹]، مؤمنان[۱۰] و نیکان[۱۱] هم از دیگر توصیه‌های پیامبر خدا (ص) است؛ زیرا اگر شخص، عمل خیری انجام دهند، او را می‌‌ستایند و اگر خطایی انجام دهد، رفتار نامناسبی را از خود بروز نمی‌دهند.

رسول خاتم (ص) هم‌نشینی با ابرار و صالحان را به دوستی با عطر فروش تشبیه کرده، فرموده است: "هم‌نشین صالح، همانند عطار است که اگر عطری به تو ندهد، بوی خوش او به تو می‌رسد و هم‌نشین بد، مثل آهنگر است که اگر شعله‌های آتش او تو را نسوزاند، بوی بدش به تو می‌‌رسد"[۱۲].

رسول خدا (ص) بهترین هم‌نشینان را کسانی معرفی فرمود که دیدنشان انسان را به یاد خدا بیندازد و سخنشان باعث زیادی عمل شود، و عملشان فرد را به یاد آخرت بیندازد[۱۳]. پیامبر اکرم (ص) مجالس علما و مؤمنان را باغی از باغ‌های بهشت برمی شمرد و از مسلمانان می‌خواست تا آن را غنیمت شمرده، به خوبی از آن بهره ببرند[۱۴]؛ چرا که در آن، رحمت و مغفرت، چون باران بر آنها فرود می‌‌آید؛ گنهکاران، پیش روی آنها می‌‌نشینند و آمرزیده برمی‌خیزند و تا هنگامی که نزد آنان نشسته‌اند، فرشتگان برایشان آمرزش می‌‌خواهند. خداوند نیز به آنان می‌‌نگرد و دانشمند، دانشجو، تماشاگر و دوستدار آنها را می‌‌آمرزد[۱۵].

حضرت در کنار توصیه به مسلمانان برای انتخاب هم‌نشین شایسته، افراد را از هم‌نشینی با انسان‌های بد کردار بازداشته، هم‌نشینی با آنان را ملاک و معیار شناخت افراد ارزیابی کرده و فرموده است: "از هم نشین بد بپرهیز؛ چرا که تو در دید مردم به وجود او شناخته [و سنجیده] می‌‌شوی"[۱۶]. نبی اکرم (ص) تنهایی را بهتر از هم‌نشین بد دانسته[۱۷]، پیوسته می‌‌فرمود: "خدایا! از یار غافل و هم‌نشین بد، به تو پناه می‌‌آورم"[۱۸].

رسول خدا (ص) هم‌نشینی با اغنیا[۱۹] و مردگان[۲۰] را باعث فساد قلوب و مرگ دل‌ها می‌‌دانست و افراد را از مصاحبت با دروغگو[۲۱] و احمق[۲۲] باز می‌‌داشت و افراد هم‌نشین با متّهمان و افراد مظنون را سزاوارترین مردم به تهمت می‌دانست[۲۳]. همچنین، ایشان مسلمانان را از مصاحبت با کسانی که آنها را هم‌شأن خود نمی‌دانند، منع می‌‌کرد[۲۴].[۲۵]

آداب هم‌نشینی در کلام رسول خدا (ص)

در روایات پیامبر خدا (ص) درباره آداب مجالس نیز مطالبی آمده است. آن حضرت علاوه بر اینکه خود به این آداب، بسیار پایبند بود، اصحاب، یاران و دیگر مسلمانان را نیز به رعایت آنها توصیه می‌‌فرمود؛ در ادامه به برخی از این آداب اشاره می‌‌شود:

  1. رعایت حقوق دیگران : در روایات بسیاری که از رسول خدا (ص) به دست ما رسیده، بر رعایت حقوق هم‌نشینان بسیار تأکید شده و آن حضرت مسلمانان را از جدایی‌افکندن میان دو نفر که در مجلسی، کنار هم نشسته‌اند، بدون اجازه آن دو، برحذر داشته است[۲۶]. همچنین رسول خاتم (ص) از بلند کردن دیگران از جایگاهشان و نشستن در جای آنان منع می‌‌کرد[۲۷]؛ اما به حاضر در مجلس هم سفارش می‌‌فرمود که برای نشستن تازه‌وارد جا باز کنید[۲۸] و می‌‌فرمود: "هرگاه افراد مجلسی در جای خود نشستند [و کسی وارد شد] اگر در آن میان، فردی، برادر تازه‌وارد خود را فراخواند و برای او در کنار خود، جا باز کند، این تازه وارد باید دعوتش را بپذیرد و پهلوی او برود؛ زیرا وی با این کار، به او احترام گذاشته است؛ ولی اگر کسی برایش جایی باز نکرد، نگاه کند و هر کجا جا بود، همان جا بنشیند"[۲۹].
  2. برنخاستن به احترام دیگران : پیامبر اکرم (ص) تکلف‌ورزیدن و برخاستن، پیش پای برادران دینی را روا نمی‌شمرد و می‌‌فرمود: "آن‌سان که ایرانیان برای بزرگداشت یکدیگر، جلوی پای هم برمی خیزند، برنخیزید"[۳۰]. رسول گرامی اسلام (ص) آتش را جایگاه کسی می‌‌دانست که دوست بدارد و خشنود شود که دیگران به احترام او در پیش پای وی برخیزند[۳۱].
  3. رعایت آداب مجلس: پیامبر خدا (ص) اهل مجلس را به رعایت آداب مجلس سفارش می‌‌کرد و آنان را از امور مغایر با ادب و شئون هم‌نشینی، برحذر می‌داشت. آن حضرت در روایتی فرموده است: "در جایی که نشسته‌ای، بدگونه عمل نکن که مردم به دلیل اخلاق بدت، از تو حذر کنند و وقتی کسی کنار تو نشسته است، با دیگری آهسته سخن نگو!"[۳۲].
  4. مجالس؛ امانت‌های الهی: رسول خدا (ص) مجالس و آن‌چه را که میان حاضران می‌‌گذرد، امانت خدا دانسته و فرموده است: "روا نیست که یکی از حاضران چیزی را که برادرش دوست ندارد، فاش سازد"[۳۳]. همچنین آن حضرت، فاش ساختن راز اهل مجلس را خیانت به آنان برشمرده است[۳۴].
  5. ذکر و یاد خدا در مجالس: پیامبر اکرم (ص) یاد نکردن از خداوند و نیز درود نفرستادن بر پیامبر و اهل بیتش را مایه وزر و وبال می‌‌دانست و می‌‌فرمود: «مَا مِنْ قَوْمٍ اجْتَمَعُوا فِي مَجْلِسٍ فَلَمْ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يُصَلُّوا عَلَى نَبِيِّهِمْ إِلَّا كَانَ ذَلِكَ الْمَجْلِسُ حَسْرَةً وَ وَبَالًا عَلَيْهِمْ»[۳۵]. پیامبر (ص) کمال هر مجلسی را بیان خداوند و نیز درود فرستادن بر پیامبر و اهل بیتش برمی‌شمرد و می‌‌فرمود: "اگر گروهی در مجلسی بنشینند و برخیزند و خداوند متعال را در آن مجلس یاد نکنند و بر پیامبرش درود نفرستند، در کارشان نقصان خواهد بود و اگر بخواهد آنان را عذاب و اگر بخواهد می‌‌آمرزد"[۳۶] آن حضرت، مجلسی را که بدون یاد خدا به پایان یابد، مانند است. مایه حضور در بالای نعش درازگوش و آن را دریغ و افسوس اهل آن مجلس برشمرده است[۳۷].[۳۸]

حق مجالس

پیامبر اکرم (ص) حقوقی را برای مجالس برشمرده و از حاضران در مجالس خواسته است تا آنها را رعایت کنند. از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: "حق مجالس را ادا کنید"؛ گفتند: "حقش چیست؟" فرمود: "چشمانتان را در آنچه نارواست، ببندید و جواب سلام را بدهید و فرد گمراه را ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر کنید"[۳۹].[۴۰]

مصاحبت با بینوایان

رسول خدا (ص) با فقیران و مسکینان هم‌نشین بود[۴۱] و ‌‌می‌فرمود: "مرا در میان ‌‌ضعیفان بجویید؛ زیرا شما به مردمان ضعیف است که روزی می‌خورید و یاری می‌شوید"[۴۲]. همچنین فرموده است: "خداوند در شب معراج به من فرمود: "ای احمد! دوست‌داشتن من، دوست داشتن فقیران است. به فقیران و مجلسشان نزدیک شو [و آنان را نزدیک خود آور تا تو را به خود نزدیک کنم] و از ثروتمندان و مجلسشان دور شو که فقیران، دوستان من‌اند"[۴۳].

رسول خدا (ص) به اصحاب و یاران خود نیز توصیه می‌‌فرمود که فقیران را دوست بدارند و با آنان هم‌نشین شوند[۴۴]. از سلمان فارسی روایت شده است که می‌‌گفت: "حبیبم، رسول خدا (ص) مرا به هفت خصلت سفارش فرمود و اینکه در هیچ حالی آنها را ترک نکنم: اینکه به پایین‌تر از خود بنگرم و به آن که برتر از من است، ننگرم و اینکه مستمندان را دوست بدارم و به آنان نزدیک شوم..."[۴۵].

هم‌نشینی نبی خدا (ص) با فقیران به حدی بود که روزی عده‌ای از سران و اشراف قریش نزد حضرت آمده، خواستار طرد مستضعفان و فقرا از کنار آن حضرت شدند و شرط ایمان آوردن خود را دور شدن پشمینه‌پوشان بدبوی و کثیف از کنار رسول خدا (ص) اعلام کردند[۴۶]؛ اما خداوند به رسولش فرمود: ﴿وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا[۴۷]. همچنین فرمود: ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ[۴۸].

پیامبر (ص) پس از نزول این آیه به پا خاست و در جستجوی مستضعفان و بینوایان شتافت. و آنان را در انتهای مسجد دید که به ذکر الهی مشغول‌اند؛ سپس به آنان فرمود: "خدای را سپاس که زندگی‌ام را به پایان نرساند تا اینکه به من دستور داد که من در کنار گروهی از امتم با آنها باشم؛ من در زندگی و مرگ با شما هستم"«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُمِتْنِي حَتَّى أَمَرَنِي أَنْ أَصْبِرَ نَفْسِي مَعَ قَوْمٍ مِنْ أُمَّتِي مَعَكُمُ الْمَحْيَا وَ مَعَكُمُ الْمَمَاتُ»[۴۹].[۵۰]

آداب حضرت در هم‌نشینی‌ها

درباره ادب رسول خدا (ص) در مجالس؛ فرقه‌های مختلف مسلمانان روایاتی را نقل کرده‌اند که طبق آنها پیامبر (ص) بیش از دیگران ادب مجلس را رعایت می‌‌کرد.

روایت شده است که آن حضرت در مجالس، زانو پیش زانوی هم‌نشین نمی‌نهاد[۵۱]؛ همان رفتاری که عرب‌ها داشتند؛ آنها دامن لباس خود را بالا می‌‌زدند و ساق‌ها و زانوان لختشان را نمایان می‌‌کردند. اما آن حضرت، همواره پاها و زانوهای خود را می‌‌پوشاند[۵۲]؛ در حضور مردم تکیه نمی‌داد[۵۳] و هرگز دیده نشد که پای خود را در حضور دیگران دراز کند[۵۴]. هرگاه به مجلسی وارد می‌‌شد، در انتهای مجلس می‌‌نشست[۵۵] و به این کار امر می‌‌کرد و می‌‌فرمود: "هر کس در مجلسی وارد شد، در انتهای مجلس بنشیند"[۵۶].

آن حضرت در مجلس برای خود جای معینی را در نظر نمی‌گرفت و دیگران را نیز از این کار نهی می‌‌کرد [۵۷]. هرگز پیش نیامد که ایشان جای کسی را تنگ کند؛ بلکه برای مردم، جا باز می‌‌کرد تا بنشینند. نقل کرده‌اند که روزی رسول خدا (ص) تنها در مسجد نشسته بود. پس مردی به مسجد وارد شد و آن حضرت تنگ‌تر نشست تا او بنشیند؛ آن مرد گفت: "ای رسول خدا (ص)، جا که وسیع است!" آن حضرت فرمود: "حق مسلمان بر مسلمان آن است که چون ببیند که او می‌‌خواهد بنشیند، برایش جا باز کند"[۵۸]. و می‌‌فرمود: "شایسته است برای کسانی که در تابستان دور هم می‌‌نشینند، میان هر دو نفر به اندازه یک ذراع، فاصله باشد تا از گرما ناراحت نشوند"[۵۹]. او بهترین کارهای نیک را گرامی داشتن هم‌نشینان می‌‌دانست[۶۰] و هرگاه با کسی هم‌نشین می‌‌شد، از جا برنمی‌خاست تا هم‌نشین او از جا برخیزد[۶۱]. سلمان فارسی نیز نقل می‌‌کند، "روزی که به نزد پیامبر (ص) وارد شدم، در حالی که آن حضرت بر بالشی تکیه کرده بود؛ پس ایشان آن را برای من قرار داد و فرمود: "سلمان! اگر مسلمانی به نزد مسلمانی وارد شود و او به احترامش پشت او پشتی بگذارد، خداوند نیز او را می‌‌آمرزد"[۶۲].

مجلس نبی اکرم (ص) بدون هرگونه تشریفات برگزار می‌‌شد و چنان بود که هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی‌شد و ایشان در میان اصحاب می‌نشست تا هیچ برتری وجود نداشته باشد. مجلسش، صدر و ذیل نداشت و هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی‌شد و همگی حلقه‌وار می‌‌نشستند[۶۳]؛ از این رو، اعرابی که به حضور مبارکش می‌‌رسیدند، حضرت را در میان جمع نمی‌شناختند و می‌‌پرسیدند: "کدام یک پیامبر خدا هستید؟"[۶۴].

از ابوذر غفاری روایت شده است که "پیامبر (ص) به سبب تواضع بدون کوچک‌ترین امتیازی میان اصحاب حاضر می‌‌شد؛ به گونه‌ای که اگر شخص بیگانه‌ای به مجلس وارد می‌‌شد، نمی‌دانست کدام یک از آنها پیامبرند تا اینکه می‌‌پرسید؛ در نتیجه، از حضرتش خواستیم جایگاهی برایش درست شود که وقتی غریبی به جلسه وارد می‌‌شود، او را بشناسد. پس از کسب اجازه، سکویی از گل و سنگ درست کردیم که آن جناب روی آن می‌‌نشست و ما هم در دو طرف ایشان می‌‌نشستیم"[۶۵].

یاد خدا، دعا و استغفار، عادت همیشگی رسول الله (ص) در مجالس بود و هیچ گاه ترک نمی‌شد. راویان و محدثان در کتب خود به موارد بسیاری از این اذکار و دعاها اشاره کرده‌اند. امام صادق (ع) در این باره روایت کرده است: "رسول خدا (ص) از هیچ مجلسی - هر چند کوتاه – برنمی‌خاست؛ مگر اینکه ۲۵ بار استغفار می‌‌کرد"[۶۶].

عبدالله بن عمر نیز می‌‌گوید: کم اتفاق می‌‌افتاد که رسول الله (ص) از مجلسی برخیزد و این دعا را بر زبان جاری نسازد: "خداوندا! از خشیت خود به اندازه‌ای به ما عطا کن که آن را بین ما و سرپیچی از فرمان خود مانع گردانی و از طاعت خود آن قدر به ما ارزانی دار که با آن ما آسان را به بهشت خود برسانی و یقینی به ما بده که با آن سختی‌های دنیا را بر ما آسان فرمایی! خداوندا! خداوندا! ما را از شنوایی و بینایی و توانمان که به آنها ما را زنده داشته‌ای، بهره‌مند فرما! و آن را برای ما پایدار بدار و انتقام ما را از کسانی که به ماستم کرده‌اند، بگیر و ما را بر کسانی که با ما دشمنی ورزیده‌اند، پیروز فرما! مصیبت ما را در دین ما و دنیا را بزرگترین اندیشه و منتهای علم ما قرار نده! و کسانی را که به ما رحم نمی‌کنند، بر ما چیره که نفرما!"[۶۷]؛ در روایت دیگری آمده است که هرگاه رسول خدا (ص) در مجلسی می‌‌نشست، می‌‌فرمود: "اگر در این مجلس به خیر و نیکی، سخن گفته شد، این عمل را خوبی آن قرار ده تا روز قیامت، و اگر به بدی سخن گفته شد، این ذکر را کفاره گناهانش قرار ده! و چون اراده می‌‌فرمود: «سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّاَ اللَّهُ أَنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ»"[۶۸].

حضرت، مجالس خود را نیز با دعا و استغفار به پایان می‌‌‌برد و می‌‌‌فرمود: "کفّاره نشستن، این است که بگویی: "خدایا، تو منزّهی و ستایش، از آنِ توست! خدایی جز تو نیست. پروردگار من، مرا ببخشا و بیامرز![۶۹].[۷۰]

اوصاف مجلس رسول خدا (ص) از زبان امیرالمؤمنین (ع)

از امام حسین (ع) روایت شده است که "از پدرم علی (ع) درباره چگونگی مجالس رسول خدا (ص) پرسیدم؛ فرمود: "رسول خدا (ص) هیچ گاه بدون درباره ذکر نام خدا نه در جایی می‌‌نشست و نه از جایی برمی‌خاست. در مجالس، جایگاه معینی نداشت و از این کار منع می‌‌فرمود. وقتی به گروهی می‌‌رسید، همانجا که رسیده بود - پایین مجلس - می‌‌نشست و دیگران را هم به این کار دستور فرموده بود. در مجالس، حال همه را رعایت می‌‌کرد و هرگز طوری رفتار نمی‌کرد که کسی تصور کند دیگری بر او مقدم است. هر کس برای بیان حاجتی پیش پیامبر (ص) می‌‌آمد، تا هنگامی که نمی‌رفت، ایشان شکیبایی و تلاش می‌‌فرمود تا خواسته‌های مشروع را برآورد و اگر نمی‌توانست، با گفتاری کوتاه و پسندیده، پوزش می‌خواست. اخلاق خوش و گشاده‌رویی او چنان بود که همه اصحاب، وی را چون پدر خویش می‌‌دانستند. همه اصحاب در برابر حق در نظر رسول خدا (ص) یکسان بودند و همه لحظات مجلس او حکمت و بردباری بود. صداها در حضورش بلند نمی‌شد و هیچ کس مطلبی را رد یا تصدیق نمی‌کرد. هیچ‌گاه در سخن پیامبر (ص) لغزشی دیده نشد؛ برتری اصحاب حتی در مجلس پیامبر (ص) هم فقط به سبب تقوای ایشان بود و همه در محضرش فروتن بودند. ایشان سالخوردگان را محترم می‌‌داشتند و به خردسالان مهر می‌‌ورزیدند و به نیازمندان ایثار می‌‌کردند و در حفظ دیگران کوشا بودند". گفتم: رسول خدا (ص) با همنشینان خود چگونه بود؟ فرمود: "همیشه خنده‌رو، خوش خلق و ملایم بود و نه ترشرو و سختگیر؛ هیچ گاه فریاد نمی‌زد و دشنام نمی‌داد و عیب کسی را آشکار نمی‌ساخت و بیهوده کسی را نمی‌ستود، از آن‌چه به آن میل نداشت، یاد نمی‌کرد؛ هرگز تأسف و اندوهی برای امور عادی اظهار نمی‌فرمود و از سه چیز به شدت پرهیز می‌‌فرمود: کبر و پرحرفی و انجام کارهای بیهوده. سه چیز را در حق مردم بسیار رعایت می‌‌فرمود: هیچ کس را سرزنش نمی‌کرد و بر کسی خرده نمی‌گرفت و در جستجوی معایب کسی نبود. فقط در مواردی که امید ثواب و اجر بود، تذکر می‌داد و صحبت می‌کرد و چون پیامبر (ص) صحبت می‌کرد، هم‌نشینان او چنان سکوت می‌کردند که گویی مرغ بر سر ایشان نشسته است؛ چون سکوت می‌‌فرمود، اصحاب، صحبت می‌‌کردند و آنها هرگز در حضور پیامبر (ص) ستیزه نداشتند. اگر اصحاب می‌‌خندیدند، او نیز تبسم می‌‌فرمود و اگر از چیزی تعجب می‌‌کردند، او هم اظهار تعجب می‌‌کرد؛ افراد‌ غریب و بیگانه را خوب تحمل می‌‌کرد و سخن ایشان را کامل می‌‌شنید و به خواسته‌های آنها گوش می‌داد و گاهی اصحاب به آن اشخاص درباره طولانی شدن گفتارشان تذکر می‌‌دادند. پیامبر (ص) به اصحاب می‌‌گفت: "هرگاه نیازمندی را می‌‌بینید، نیازش را بر آورید" و هرگز از کسی ستایش نمی‌خواست؛ مگر اینکه کار نیک را با نیک جبران کنند. سخن هیچ کس را بدون ضرورت، قطع نمی‌کرد و در صورت نیاز، معمولاً از مجلس برمی‌خاست و یا او را از سخن گفتن نهی می‌‌فرمود"[۷۱].[۷۲]

منابع

پانویس

  1. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۳.
  2. کلینی، الکافی ج ۲، ص ۳۷۵؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۶۲ و شیخ حر عاملی، وسائل‌ الشیعه، ج۱۶، ص۲۵۹.
  3. شیخ حر عاملی، وسائل‌ الشیعه، ج۱۶، ص۲۵۹؛ شیخ طوسی، الامالی، ص ۵۱۸؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۲، ص ۳۳۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۴، ص ۱۷۱ و ابن سلامه، مسند الشهاب، ج ۱، ص ۱۴۲.
  4. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۱۶۰.
  5. المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۱۰، ص ۱۷۰.
  6. حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص ۲۷۲؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۴۶۶؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص۳۳۵؛ کنزالعمال، ج۹، ص۱۴۷ و ابن عساکر تاریخ مدینه دمشق، ج۲۳، ص۱۳۲.
  7. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۶۸؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۴۸ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۲۰۴.
  8. دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۹۰.
  9. الهیثمی، مجمع الزوائد،، ج ۱، ص ۱۲۵؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج ۸، ص ۲۰۶ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۳۳.
  10. اعلام الدین، ص ۱۹۸؛ امالی طوسی، ص ۵۳۵؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۶۱؛ ابن حبان، صحیح، ج ۲، ص ۳۱۵ و ابن الاشعث السجستانی، سنن ابی‌داوود، ج ۲، ص ۴۴۲.
  11. مجموعه ورام، ج۲، ص۱۲۲.
  12. تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۸۳؛ مسند الشهاب، ج ۲، ص ۲۸۷ و یحیی بن معین، تاریخ ابن‌معین، ج ۱، ص ۳۶.
  13. امالی طوسی، ص ۱۵۷؛ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۳۹۵؛ مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص ۲۲۶؛ ابو یعلی الموصلی، مسند، ج ۴، ص ۳۲۷ و کنز العمال، ج ۹، ص ۱۷۸.
  14. ابن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص ۶۳۵ و بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۸۸.
  15. جامع الاخبار، ص ۳۹.
  16. نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص ۳۵۷، یوسف بن اسماعیل النبهانی، وسائل الوصول الی شمائل الرسول (ص)، ص۳۰۲ و تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص۴۶.
  17. امالی طوسی، ص ۵۳۵: مجموعه ورام، ج ۲، ص ۶۱؛ اعلام الدین، ص ۱۹۸ و مکارم الاخلاق، ص ۴۶۶.
  18. ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۵، ص ۴۶؛ مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۲۲۰؛ المعجم الکبیر، ج ۱۷، ص ۲۹۴ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۲۲۹.
  19. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۹؛ اعلام الدین، ص ۱۵۱ - ۱۵۲ و شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۸۷.
  20. به ایشان گفته شد: مردگان چه کسانی‌اند؟ فرمود: «كُلِ‌ ضَالٍ‌ عَنِ‌ الْإِيمَانِ‌ وَ جَائِرٍ فِي الْأَحْكَامِ» (الامالی طوسی، ص۸۳؛ شیخ مفید، الامالی، ص۳۱۵ و وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۶) و در حدیث دیگر چنین آمده است: غنی مترف، ثروتمند بی‌درد و خوش‌گذران. (الخصال، ج۱، ص۲۲۸؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۲، ص۴۱۴ و ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، ‌ مشکاة الانوار، ص۲۵۶)
  21. زیرا دروغگو ‌‌چون سراب است؛ دور را نزدیک و نزدیک را دور می‌‌نماید. (نهج الفصاحه، ص ۳۵۸).
  22. زیرا احمق می‌خواهد به تو نفع رساند، اما ضرر می‌رساند. (نهج الفصاحه، ص۳۵۸).
  23. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۵؛ اعلام الدین، ص ۳۲۲؛ شیخ صدوق، الامالی، ص ۲۱ و همو، معانی الأخبار، ص ۱۹۶.
  24. مسند الشهاب، ج ۲، ص ۷۳؛ عبدالله بن عدی، الکامل، ج ۳، ص ۲۴۶؛ تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۶۲؛ تاریخ مدینه دمشق، ‌ ج۱۰، ص ۳۶۳ و کنزالعمال، ج ۹، ص ۳۸.
  25. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۶۳ ـ ۶۵.
  26. مسند احمد، ج ۲، ص ۲۱۳؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۴۵ و البخاری، الادب المفرد، ص ۲۴۴.
  27. ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۱۴۳؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۱۲۱؛ البخاری، صحیح، ج ۷، ص ۱۳۸ و مشکاة الأنوار، ص ۲۰۴.
  28. ابن منده الاصفهانی، الفوائد، ص ۳۹؛ صحیح بخاری، ج ۷، ص ۱۳۸؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۱۰۲ و عبداللّه بن زبیر الحمیدی، مسند الحمیدی، ج ۲، ص ۲۹۴.
  29. امالی طوسی، ص ۲۹۳؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۷۲؛ مشکاة الانوار، ص ۲۰۵ - ۲۰۶ و کنزالعمال، ج ۹، ص ۱۴۲.
  30. مسند احمد، ج ۵، ص ۲۵۳۵؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۵۲۵؛ کوفی، المصنّف، ج ۶، ص ۱۲۰ و کنزالعمال، ج ۹، ص ۱۵۲.
  31. امالی طوسی، ص ۵۳۸؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۶۵؛ اعلام الدین، ص ۲۲۰؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۹۱؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۵۲۵، المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۳۵۱ و مکارم الاخلاق، ص ۴۷۱.
  32. ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۲۴۴؛ سید بن طاووس، فلاح السائل، ص ۱۲۴ و مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۷۱.
  33. مجموعه ورام، ج ۱، ص ۹۸؛ کنزالعمال، ج ۹، ص ۱۴۴ و ابن حجر، فتح الباری، ج ۱۱، ص ۶۹.
  34. امالی طوسی، ص۵۳۷؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۶۵؛ اعلام الدین، ص ۲۰۲؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۳۴۳ و البیهقی الکافی، السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۲۴۷.
  35. الکافی، ج۲، ص۴۵۷؛ ‌ عدة الداعی، ص ۲۴۶ و مکارم الاخلاق، ص ۲۷۶.
  36. احمد بن محمد قسطلانی، المواهب اللدینه، ج ۲، ص ۶۷۲؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی والرشاد، ج ۱۲، ص۴۲۰ و نووی دمشقی، ریاض الصالحین، ص۲۳۰.
  37. الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۲۲، کنز العمال، ج ۹، ص ۱۳۶؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۵۱۵ و سنن ابی داوود، ج ۲، ص۴۴۶.
  38. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۶-۶۸.
  39. «غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ رُدُّوا السَّلَامَ وَ أَرْشِدُوا الْأَعْمَى وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ»؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص۲۴۱؛ مکارم الاخلاق، ص۲۶ و شرف المصطفی، ج۴، ص۵۵۳.
  40. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۸.
  41. قطب الدین راوندی؛ الخرائج والجرائح الاخلاق، ج ۲، ص ۸۸۶؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۲۶۳؛ نجم الدین راوندی، شرف النبی، ج ۴، ص ۳۴۵؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۴۰۲ و ابن‌شهرآشوب، مناقب فی آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۶.
  42. سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۵۸۴، السنن الکبری، ج ۳، ص ۳۴۵ و النسائی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۳۰ و با اندکی اختلاف در ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۳۲.
  43. «...يَا أَحْمَدُ مَحَبَّتِي مَحَبَّةُ الْفُقَرَاءِ فَأَدْنِ الْفُقَرَاءَ وَ قَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْكَ وَ أَبْعِدِ الْأَغْنِيَاءَ وَ أَبْعِدْ مَجْلِسَهُمْ عَنْكَ فَإِنَ الْفُقَرَاءَ أَحِبَّائِي»؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۲۰۰ - ۲۰۱؛ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۲۳ و مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۳۷.
  44. المستدرک، ج ۴، ص ۳۳۲، الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۴۰ و کنزالعمال، ج ۶، ص ۴۶۹.
  45. «أَوْصَانِي خَلِيلِي رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِسَبْعٍ لَا أَدَعُهُنَّ عَلَى حَالٍ أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِي وَ لَا أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِي وَ أَنْ أُحِبَّ الْفُقَرَاءَ وَ أَدْنُوَ مِنْهُمْ...»؛ عماد الدین طبری، بشارة المصطفی، ص ۲۲۲؛ مستطرفات السرائر، ص ۶۵۱ و شیخ مفید، الحکایات، ص ۹۶.
  46. محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۸۲؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج ۱۵، ص ۱۵۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج ۸، ص ۲۵۰ و حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج ۳، ص ۱۸۸.
  47. «و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کرده‌ایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.
  48. «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.
  49. بحار الانوار، ج۱۷، ص۴۱.
  50. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۶۸ ـ ۷۰.
  51. شرف النبی، ص ۸۳.
  52. مکارم الاخلاق، ص ۱۷ و مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۳۸.
  53. ملا محسن کاشانی، محجة البیضاء، ج ۴، ص ۱۲۵.
  54. الکافی، ج ۲، ص ۶۷۱ و وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۴۳.
  55. تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۵۰؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۳۱۸؛ مناقب فی آل ابی طالب، ص ۱۴۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۹۰ و الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ص ۳۱۱.
  56. مکارم الاخلاق، ص ۲۶؛ الکافی، ج ۲، ص ۶۶۲ و مشکاة الانوار، ص ۲۰۴.
  57. المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۶؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ص ۳۱۸.
  58. مکارم الاخلاق، ص ۲۵؛ شرف المصطفی، ج ۴، ص ۵۵۷، المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۹۵ و مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۴۰.
  59. الکافی، ج ۲، ص ۶۶۲ و وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۴.
  60. مسند الشهاب، ج ۲، ص ۲۴۷؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۱۸۸ و کنزالعمال، ج ۹، ص ۱۴۰.
  61. عیاشی، تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۰۴ و مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۰۷.
  62. مکارم الاخلاق، ص ۲۱، المعجم الکبیر، ج ۶، ص ۲۲۷ و سید بن طاووس، مهج الدعوات، ص ۱۲۳.
  63. مکارم الاخلاق، ص ۲۲ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۳۶.
  64. مکارم الاخلاق، ص ۱۶، السنن الکبری (النسائی)، ص ۴۴۳؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲ و فتح الباری، ج ۱، ص ۱۰۷.
  65. مکارم الاخلاق، ص ۱۶، السنن الکبری (النسائی)، ص ۴۴۳؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲ و فتح الباری، ج ۱، ص ۱۰۷.
  66. «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ لَا يَقُومُ مِنْ مَجْلِسٍ وَ إِنْ خَفَّ حَتَّى يَسْتَغْفِرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَمْساً وَ عِشْرِينَ مَرَّةً»؛ الکافی، ج ۲، ص ۵۰۴؛ عدة الداعی، ص ۲۶۵ و مکارم الاخلاق، ص ۳۱۳.
  67. «اللَّهُمَ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْيَتِكَ مَا يَحُولُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَعْصِيَتِكَ وَ مِنْ طَاعَتِكَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَكَ وَ مِنَ الْيَقِينِ مَا تُهَوِّنُ بِهِ عَلَيْنَا مَصَائِبَ الدُّنْيَا اللَّهُمَّ مَتِّعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْيَيْتَنَا وَ اجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا وَ اجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا وَ لَا تَجْعَلْ مُصِيبَتَنَا فِي دِينِنَا وَ لَا تَجْعَلْ دُنْيَانَا أَكْبَرَ هَمِّنَا وَ لَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَيْنَا مَنْ لَا يَرْحَمُنَا»؛ شرف المصطفی، ج ۵، ص ۳۴؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۸۲؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۱۵۹ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۱۵۵.
  68. «إِنْ تَكَلَّمَ بِخَيْرٍ كَانَ طَابِعَةً عَلَيْهِنَّ إِلَی يَوْمِ الْقِيامِةِ وَ إِنْ تَكَلَّمَ بِشَرٍّ كانَ كَفَّارَةً لَهُ، سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّاَ اللَّهُ أَنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ»؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۱۵۷ و عماد الدین یحیی عامری، بهجة المحافل و بغیة الأماثل، ج ۲، ص ۳۹۲.
  69. «سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبِ تُبْ عَلَيَ وَ اغْفِرْ لِي»؛ بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۴۶۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۲۹۰؛ المعجم الکبیر، ج ۲، ص ۱۳۹ و کنز العمال، ج ۹، ص ۱۵۱.
  70. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۷۰ ـ ۷۳.
  71. تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۴۷؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۳۱۸ - ۳۱۹؛ معانی الاخبار، ص ۸۲ - ۸۳ مکارم الاخلاق، ص ۱۴ - ۱۵؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۸ و ابن حبان، الثقات، ج۲، ص۱۴۹-۱۵۰.
  72. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۷۴-۷۵.