آمرزش در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

آمرزش" از صفات فعل خداوند است که همۀ بندگان را در برمی‌گیرد. نسبت این صفت به خداوند از آنجا ناشی می‌شود که او بسیار بخشاینده و مهربان و پوشانندۀ گناهان و بدی‌های بندگان است[۱] و عفو ملکه‌ای است که به ‌واسطۀ آن، می‌توان از انتقام و مجازات شخص بدکار گذشت و او را در مقابل کار بدش بخشید. واژۀ "صَفح" نیز که در بسیاری از آیات و روایات یاد شده با عفو تفاوتی کوچک دارد؛ زیرا در صفح اصلاً خطای گنهکار را در نظر نمی‌آورند گویا اصلاً مرتکب چنین خطائی نشده است، اما عفو ملکه‌ای است که با در نظر گرفتن خطا از خطاکار در می‌گذرند[۲]. "عفو" هم در شمار اخلاق است و هم در شمار اخلاقیّات؛ چون هم صفت است و هم فعلی که آدمی در مقابل انسان خطاکار انجام می‌دهد. در ارزشمندی این صفت همان بس که خداوند متعال در قرآن کریم خود را به آن متّصف فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»[۳]. مادّه "غفران" و الفاظ مشتقّ از آن در بیش از سیصد آیه از قرآن کریم بر خداوند متعال اطلاق شده است؛ زیرا خداوند در دنیا و آخرت گناهان و خطاهای انسان را بنابر شرایطی، می‌آمرزد و کسی را از آنها آگاه نمی‌سازد و آبروی گناهکار را نمی‌ریزد و بنا بر روایات شیعی آمرزش خداوند چنان گسترده است که تنها کافران و مشرکان در جهنم خواهند ماند و خداوند دیگر کسان را پس از مدتی عذاب می‌بخشاید و به بهشت راه می‌نماید[۴].[۵]

البته باید توجه داشت گذشت و بخشش، از صفات ارزشمند انسانی و از ویژگی‌های بارز اخلاقی یک انسان خودساخته و باایمان شمرده شده است که نتیجه داشتن روحی بزرگ و صبری عظیم و درکی عمیق است[۶]. یعنی صفت آمرزش و عفو هم دربارۀ خداوند به کار می‌‌رود و هم در مورد انسان‌ها.

علل آمرزش

در نظام هستی اصل، رستگاری و سعادت آدمی است. از این رو مغفرت و آمرزش خداوند همواره بر قهر و غضب او پیشی دارد و آمرزش انسان یکی از شواهد تسلط رأفت و مهربانی خداوند بر عذاب او است[۷]. بخشایش خداوند مانند هر رحمتی دیگر نظام‌مند و محتاجِ سبب است و از اسباب بخشایش، توبه[۸] و شفاعت است[۹]. جای توبه دنیا و جای شفاعت آخرت است. البته شفاعت برای مشرکان و کافران پذیرفته نمی‌شود[۱۰] از این رو مشرکان و کافران باید در دنیا توبه کنند تا مشمول آمرزش و بخشایش الهی شوند و دیگر گناهکاران اگر توفیق نیابند در دنیا توبه کنند در آخرت با شفاعت آمرزیده شوند[۱۱].

شمول آمرزش

بخشایش و آمرزش خداوند همه‌گیر است و حتی اگر مشرکان توبه کنند خدا می‌پذیرد[۱۲][۱۳] برخی آیات قرآن رسیدن به مقام قرب الهی و برخورداری از نعمت‌های فراوان بهشتی را منوط به آمرزش خداوند می‌دانند از این رو دایرۀ آمرزش خداوند حتی بزرگان معصوم (ع) را نیز دربرمی‌گیرد، هر چند آمرزیدن آنان به معنای تقرب بیشتر به خداوند متعال است و هر انسانی نیازمند آمرزش الهی است؛ زیرا نمی‌تواند شکر همۀ نعمت‌های خدا را به جا بیاورد و خداوند این کاستی را با مغفرت خود می‌پوشاند[۱۴] و از این جهت قرآن انسان را تشویق می‌کند برای دریافتن آمرزش پروردگار بشتابد و اگر کار زشتی کرد یا به خویشتن ستمی روا داشت به یاد خدا بیفتد و آمرزش بخواهد؛ زیرا جز خداوند کسی گناهان آدمی را نمی‌آمرزد[۱۵].[۱۶]

اهمیت آمرزش و گذشت در قرآن

قرآن انسان را تشویق می‌کند برای رسیدن به آمرزش پروردگار بشتابد و اگر کار زشتی کرد یا به خویشتن ستمی روا داشت به یاد خدا بیفتد و آمرزش بخواهد؛ زیرا جز خداوند کسی گناهان آدمی را نمی‌آمرزد[۱۷][۱۸] قرآن کریم صراحتاً بندگان را امر می‌فرماید تا در بوستان اخلاق خویش، گل شاداب عفو را بنشانند[۱۹].

براساس برخی از آیات قرآن عفو الهی پس از اتّصاف بندگان به صفت بخشش ظاهر می‌شود: وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ[۲۰]. بنابراین آدمی باید به تلاش پرداخته و خود را در مسیر اتّصاف به این حسنۀ اخلاقی قرار دهد.

مطابق برخی دیگر از آیات این صفت در شمار صفات متّقیان و مُحسنان یاد شده است: فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۲۱].

اهمیت آمرزش و گذشت در روایات

در احادیث و روایات نیز بر اهمیت آمرزش و گذشت از طرف انسان اشاره شده است مانند:

  1. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «در روز قیامت فریادی از داخل عرش حضرت حق به گوش آید: هرکس ثوابش بر عهده من است برخیزد! در این هنگام تنها کسانی که دیگران را بخشیده‌اند، برخواهند خاست»[۲۲].
  2. امام سجاد (ع) فرمودند: «دوست ندارم که با ذلّت نفس خود، شتران سرخ مو را به دست آورم و هیچ جرعه‌ای نیاشامیدم، نزد من گواراتر باشد از جرعه غیظی که فروخوردم و آنکه به خشمم آورده بود را بخشیدم»[۲۳].
  3. امام صادق (ع) فرمودند: «ما خاندانی هستیم که روش‌مان بخشیدن کسانی است که به ما ظلم کرده‌اند»[۲۴].
  4. امام رضا (ع) در تفسیر آیۀ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ[۲۵] فرمودند: «مراد آن است که بدون آنکه عتاب و درشتی کند، ببخشاید»[۲۶].
  5. ابوحمزۀ ثمالی می‌‌گوید: شنیدم امام سجاد (ع) می‌فرمودند: «چون روز قیامت برسد، خداوند تمامی مردم روزگاران را در مکانی واحد جمع می‌کند آنگاه کسی ندا در می‌دهد: بزرگواران کجا هستند؟ در این حال برخی از مردم بر می‌خیزند. پس ملائکه آنان را در میان گرفته می‌گویند: بزرگواری شما چه بود؟ می‌گویند: روش ما چنین بود که هر کس با ما قطع ارتباط نمود ما با او ارتباط برقرار ساختیم و هرکس ما را محروم ساخت ما به او بخشش کردیم و هر کس که به ما ظلم کرد ما او را بخشیدیم. حضرت فرمودند: در این حال فرشتگان می‌گویند: راست می‌گوئید، داخل بهشت شوید»[۲۷][۲۸]

آمرزش و گذشت در سیرۀ رسول اکرم (ص)

هرکس به عفو، صفح و غفران زینت یابد در حقیقت به اخلاق الهی متّصف شده است و به خداوند شباهت پیدا کرده است و اوج این صفت اخلاقی و کمال نفسانی در وجود نازنین رسول خدا (ص) در نتیجۀ داشتن روحی بزرگ و صبری عظیم و درکی عمیق ظهور یافته بود. رسول خدا (ص) حلیم‌ترین و بخشنده‌ترین مردم بود و هیچ کس مانند او در راه خدا آزار ندید[۲۹] با این حال کسی صبورتر، حلیم‌تر و بخشنده‌تر از او بر اذیت‌های مردم نبود. گرچه ایشان از قومش بسیار آزار دید؛ اما هرگز برای هلاکت قومش تعجیل نکرد؛ بلکه امید داشت خداوند آنها را هدایت کند. ایشان هیچ گاه بدی را با بدی پاسخ نداد و در امور شخصی انتقام‌جویی نکرد؛ بلکه همواره عفو می‌کرد و از خود بخشش نشان می‌داد و حتی از اموری که برای آنها در شرع حدی معین نشده بود گذشت می‌فرمود[۳۰]. بخشش‌ها و گذشت‌های بسیار ایشان بر اساس روشی اسلامی و بر مبنای شناخت درست انسان و جامعه صورت می‌گرفت و همین گذشت‌ها، همراه نرم‌خویی پیغمبرانۀ ایشان، زمینه‌ساز تحولی عظیم در انسان‌های عصر ایشان شد.

از جمله نمونه‌های بخشش و گذشت بزرگوارانۀ رسول خدا (ص) عبارت‌اند از:

  1. در جنگ احد دندان‌های میانی ایشان شکست و صورت ایشان شکافته شد واقعه بر یارانش سخت بود؛ به آن حضرت گفتند: کاش آنها را نفرین کنی! اما حضرت فرمود: «من برای لعن و نفرین مبعوث نشده‌ام، بلکه برای دعوت به حق و از سر مهر برانگیخته شده‌ام؛ خدایا! قوم مرا هدایت فرما که آنان سخت نادان‌اند»[۳۱] و فرمودند: «جوانمردی و مردانگی ما اهل بیت (ع) در گذشتن از کسانی است که به ما ستم کرده‌اند و بخشش به کسانی است که ما را محروم ساخته‌اند»[۳۲][۳۳]
  2. قبیلۀ قریش پس از بعثت رسول اکرم (ص) و آغاز رسالت الهی ایشان حضرت را می‌آزردند و با مرگ ابوطالب، بی‌باکانه بر شدت این آزارها افزودند. برخی وقتی به آن حضرت می‌رسیدند، زبان به ناسزا گشوده، به طرف آن حضرت، شکمبه و خونابه پرتاب می‌کردند و در مسیرش خار و خاشاک می‌ریختند و به سر و صورت مبارکش، خاک و خاکستر می‌پاشیدند و او را ساحر، مجنون و دیوانه می‌خواندند[۳۴] با این حال در فتح مکه آن حضرت فرمود: «کسی از مردم را نکشید؛ مگر چهار نفر را که گناهان کبیره کرده بودند»[۳۵] و وقتی مکه فتح شد در جمع مردم مکه به سخنرانی پرداخت و پس از حمد و سپاس الهی فرمود: «شما چه می‌گویید و چه تصور می‌کنید؟» ‌ گفتند: «خیر و نیکی می‌گوییم و گمانی جز نیکی نداریم که تو برادری بزرگوار و برادرزاده‌ای گرامی هستی و اکنون به قدرت رسیده‌ای»، اشک در چشمان آن حضرت حلقه زد و فرمود: «من اکنون همان سخنی را با شما می‌گویم که برادرم یوسف گفت: قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ[۳۶]. [۳۷]
  3. ابوسفیان: رسول اکرم (ص) در گرماگرم نبرد فتح مکه ندا داد: «هر کس داخل خانۀ ابوسفیان شود یا در خانه‌اش بماند در امان است»[۳۸]. ابوسفیان از بزرگترین دشمنان او و از تحریک کنندگان مردم بر قتل او پیش از هجرت و در جنگ‌های پس از هجرت بود، کسی که دشمنان را در روز احد و دیگر غزوات پیش از فتح مکه علیه او جمع کرده بود و از کسانی بود که اموالش را در راه جنگ با رسول اکرم (ص) خرج می‌کرد[۳۹].
  4. هند بنت عتبه همسر ابوسفیان: هند بنت عتبه همسر ابوسفیان زنی بود که جنازۀ حمزه سیدالشهداء را مثله کرده بود؛ کسی که حتی ابوسفیان او را به علت کار زشتش توبیخ کرد[۴۰].
  5. صفوان بن امیه: آن حضرت در فتح مکه صفوان بن امیه را نیز بخشید؛ کسی که شدیدترین دشمنی‌ها را نسبت به آن حضرت (ص) داشت در آن زمان، عمیر بن وهب گفت: «ای نبی خدا (ص) صفوان بن امیه فرار کرده تا خودش را در دریا غرق کند به او امان بده»[۴۱]. رسول اکرم (ص) به وی امان داد و عمامۀ خود را برایش فرستاد تا با آن به مکه داخل شود. و...[۴۲].

گذشت نکردن رسو ل اکرم (ص) در مسائل اصولی

باید توجه داشت رسول اکرم (ص) با اینکه در مسائل شخصی فردی بسیار ملایم و مهربان و با گذشت بود؛ اما در مسائل اصولی بسیار پرصلابت و انعطاف ناپذیر بود زمانی که حقی یا حدی از حدود الهی خدشه‌دار می‌شد ایشان به پاس حفظ حرمت الهی چنان خشم می‌گرفت که کسی او را نمی‌شناخت و تا حق از کف رفته را باز نمی‌گرداند، غضبش فرو نمی‌نشست[۴۳] از جملۀ این موارد عبارت‌اند از:

  1. اجرای حد در مورد زنی از اشراف قریش: پس از فتح مکه زنی از اشراف قریش چیزی را دزدید و جرمش نیز ثابت شد. خاندان او به جنب و جوش افتادند تا رسول اکرم (ص) را از اجرای این حکم منصرف کنند پس با اسامة بن زید گفتگو کردند. پیامبر اکرم (ص) این حرف را شنید و تلاش خاندان بنی‌مخزوم را برای متوقف کردن حکم الهی دید، رنگش از خشم برافروخته شد و به اسامه فرمود: «آیا برای اجرا نشدن حدی از حدود خداوند وساطت می‌کنی؟»[۴۴]
  2. کشتن یهودیان بنی‌قریظه: رسول اکرم (ص) پس از هجرت به مدینه، پیمانی را با اقوام و ساکنان مدینه مانند یهودیان مدینه به امضا رساند که بر پایۀ آن، یهودیان مدینه از پیمان‌شکنی و همراهی با دشمنان اسلام منع شده بودند[۴۵]؛ اما آنان اندکی بعد پیمان‌شکنی کرده علیه مسلمانان به مبارزه برخاستند. رسول اکرم (ص) نیز با آنان به مقابله پرداخته دژ آنان را به محاصرۀ خود در آورد. سرانجام یهودیان بنی‌قریظه تسلیم شده بر حکم پیامبر اکرم (ص) گردن نهادند.
  3. سخت‌گیری بر سه نفر از یاران خود پس از واقعۀ تبوک: وقتی پیامبر (ص) برای جنگ با رومیان به سوی تبوک رفت، سه نفر از مسلمانان به نام‌های "کعب بن مالک"، "مرارة بن ربیع" و "هلال بن أمیه واقفی" به سبب سستی و دنیاطلبی از شرکت در جنگ سر باز زدند و به هنگام بازگشت پیامبر (ص) از جنگ تبوک برای عذرخواهی، خدمت آن حضرت رسیدند؛ اما برخلاف انتظار با غضب و بی‌مهری او روبرو شدند و پیامبر (ص) حتی یک کلمه با آنان سخن نگفت و به مسلمانان دستور فرمود هیچ کس با آنان سخن نگوید به گونه‌ای که حتی زنان و فرزندان آنان به محضر پیامبر (ص) آمدند و اجازۀ جدایی از آنها را خواستند، متخلفان در محاصرۀ شدید اجتماعی قرار گرفته بودند و فضای شهر مدینه با آن وسعت برای آنان تنگ شده بود به گونه‌ای که مجبور شدند برای نجات از این خواری و رسوایی مدینه را ترک گفته به کوه‌های اطراف پناه برند. آنها مدتی طولانی در کوه‌ها به سر بردند و به دعا و نیایش و توبه به درگاه خدا پرداختند تا اینکه سرانجام این آیۀ شریفه نازل شد: وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۴۶].[۴۷]

موارد پسندیده نبودن آمرزش

عمل به فضائل اخلاقی تنها در صورتی جائز است که به ترغیب بدکاران به بدکاری و ظالمان به ظلم نینجامیده و به نشر رذائل منجر نشود و در عفو و بخشش نیز همین گونه است هرچند خود بخشش سراسر نور بوده، هیچ‌گاه به ظلمت آلوده نمی‌شود؛ امّا در مواردی ممکن است به نتایجی نامطلوب ختم شود از این رو بخشش در این موارد نه تنها در شمار محسّنات اخلاقی نیست بلکه می‌تواند خود امری قبیح به حساب آید. از جملۀ مواردی که عفو و صفح در آنها پسندیده نیست عبارت انداز:

  1. بخشش در حقوق عمومیِ جامعه: بخشش در حقوقِ عمومی جامعه تنها در حیطۀ حاکم بوده و دیگران را حقّی در آن نیست از این رو هرچند مثلاً ولیّ مقتول می‌تواند از قصاص قاتل درگذرد امّا در مواردی که حقوق جامعه تضییع شده است کسی جز حاکم و آن هم تنها در صورتی صلاح جامعه را در آن ببیند، نمی‌تواند از مجازات متّهمین صرف‌نظر نماید. مثل مواردی که زنا انجام شده و انجام آن برای عموم مردم به ثبوت رسیده است.
  2. بخشش ظالمان: بخشش ظالمی که در حال ظلم است؛ زیرا بخشش او باعث می‌شود تا بیشتر به ظلم پرداخته بر این عمل شهامت یابد.
  3. بخشش گناهکار: اگر بخشش گناهکار به وقاحت او انجامیده در انجام گناه یاریش نماید پسندیده نیست. خداوند متعال خود به این مطلب اشاره می‌فرماید: فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۴۸]؛ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ[۴۹]؛ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ[۵۰].[۵۱]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۴.
  2. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۱۳۷.
  3. سورۀ حج، آیۀ ۶۰؛ سورۀ مجادله آیۀ ۲.
  4. التوحید، ص ۲۹۴؛ میزان الحکمه، ج۱، ص ۴۷۵.
  5. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۵.
  6. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۳۲.
  7. عدل الهی‌، ص ۲۷۴.
  8. وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ«و اوست که توبه را از بندگانش می‌پذیرد و از گناهان درمی‌گذرد و آنچه می‌کنید می‌داند» سوره شوری، آیه ۲۵.
  9. اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ«خداوند همان است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آنهاست در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ شما را هیچ دوست و میانجی‌یی جز او نیست؛ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره سجده، آیه ۴.
  10. بحارالانوار، ج۸، ص ۵۸.
  11. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۵.
  12. قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ«بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کرده‌اید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را می‌آمرزد؛ بی‌گمان اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره زمر، آیه ۵۳.
  13. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۵.
  14. ر.ک: آشنایی با علوم اسلامی‌، ج۸، ص۱۷۸.
  15. فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ«و از گناهان خود آمرزش می‌خواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را می‌آمرزد؟» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵.
  16. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۵.
  17. وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ«و برای (رسیدن به) آمرزش پروردگارتان و بهشتی به پهنای آسمان‌ها و زمین که برای پرهیزگاران آماده شده است شتاب کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۳.
  18. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۵.
  19. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۱۳۸.
  20. «و باید در گذرند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی‌دارید که خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۲۲.
  21. «عفوشان كن و از گناهشان درگذر كه خدا نيكوكاران را دوست مى‏ دارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
  22. «عَنِ‌ الصَّادِقِ ‌(ع): أَنَّ النَّبِیَّ (ص) قَالَ یُنَادِی‌ مُنَادٍ یَوْمَ‌ الْقِیَامَةِ مِنْ‌ بُطْنَانِ‌ الْعَرْشِ أَلَا فَلْیَقُمْ کُلُّ مَنْ أَجْرُهُ عَلَیَّ فَلَا یَقُومُ إِلَّا مَنْ عَفَا عَنْ أَخِیهِ الْحَدِیثَ بِطُولِهِ»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ‌ ص۴۰۳.
  23. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (ع) یَقُولُ‌ مَا أُحِبُّ أَنَّ لِی بِذُلِّ نَفْسِی حُمْرَ النَّعَمِ وَ مَا تَجَرَّعْتُ جُرْعَةً أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ جُرْعَةِ غَیْظٍ لَا أُکَافِی بِهَا صَاحِبَهَا»؛ اصول کافی، ‌ ج۲، ‌ص۱۰۹.
  24. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ مُرُوَّتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ‌ ظَلَمَنَا»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۶۸، ‌ ص۴۱۴.
  25. «پس (از آنان) با گذشتی نیکو درگذر» سوره حجر، آیه ۸۵.
  26. «عَنِ الرِّضَا (ع)‌ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ قَالَ الْعَفْوُ مِنْ غَیْرِ عِتَابٍ»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ‌ ص۴۲۱.
  27. «عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‌ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ ثُمَّ یُنَادِی مُنَادٍ أَیْنَ أَهْلُ الْفَضْلِ؟ قَالَ فَیَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ‌ فَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ فَیَقُولُونَ وَ مَا کَانَ فَضْلُکُمْ؟ فَیَقُولُونَ کُنَّا نَصِلُ مَنْ قَطَعَنَا وَ نُعْطِی مَنْ حَرَمَنَا وَ نَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَنَا قَالَ فَیُقَالُ لَهُمْ صَدَقْتُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ»؛ اصول کافی، ‌ ج۲، ‌ص۱۰۷.
  28. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۱۴۲ـ۱۴۴.
  29. ر.ک: متقی هندی، کنز العمال، ج ۳، ص ۱۳۰؛ نهج الفصاحه، ص ۶۹۷.
  30. ر.ک: الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷.
  31. «إِنِّی‌ لَمْ‌ أَبْعَثْ‌ لعّانا و لکنّی‌ بعثت‌ داعیاً و رَحْمَةً، اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی‌ فَإِنَّهُمْ‌ لَا یَعْلَمُونَ‌»؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۹۸.
  32. بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۴۳؛ تحف العقول، ص ۳۸.
  33. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۳۰ ـ ۳۳۱.
  34. ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۳۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۷۸.
  35. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۳۱ـ۳۳۲.
  36. «(یوسف) گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربان‌ترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.
  37. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۱۳۹.
  38. ر.ک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۰۵ ۴۰۶؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۲۲۲.
  39. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۳۲.
  40. ر.ک: انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۳؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۷۲؛ المغازی، ج ۲، ص ۸۶۳.
  41. ر.ک: ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۴، ص ۳۰۸؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۱۸ ـ ۴۱۹.
  42. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۳۳.
  43. ر.ک: دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۸۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۵، ص ۲۷۸.
  44. ر.ک: صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۱؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴.
  45. ر.ک: السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۰۱ ـ۵۰۴ و عیون الأثر، ج ۱، ص ۲۲۷ ـ ۲۲۹.
  46. «و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.» سوره توبه، آیه ۱۱۸.
  47. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۳۵ـ۳۳۷.
  48. «هر كه از آن سرباز زند، بهره او عذابى است دردآور» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  49. «از آنچه در گذشته كرده ‏ايد خدا عفو كرده است، ولى هر كه بدان باز گردد خدا از او انتقام مى‏ گيرد» سوره مائده، آیه ۹۵.
  50. «عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.
  51. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۱۴۰ـ۱۴۲.