آمرزش در معارف دعا و زیارات
مقدمه
در قرآن کریم آمده است: وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ...[۱]. همچنین میفرماید: وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ...[۲].
پیامبر (ص) میفرمایند: "بر شما باد به گذشت و عفو، زیرا گذشت بر عزت بنده میافزاید، پس همدیگر را عفو کنید، تا خداوند شما را عزیز گرداند"[۳]. امام سجاد میفرمایند: "اگر کسی از طرف راستت به تو ناسزا گفت و بلافاصله به سمت چپت آمد و از تو پوزشطلبید، معذرت خواهی او را قبول کن"[۴].
"عفو مترادف صفح و گذشت است"[۵]. "عفو آن بود که بر نفس آسان بود ترک مجازات به بدی یا طلب مکافات به نیکی با حصول تمکن از قدرت بر آن"[۶] "و بدان عفو آن است که استحقاق حقی را داشته باشی و از آن بگذری از قبیل قصاص و یا غرامت"[۷].
مقصود از عفو، صفح و مغفرت یکی است؛ و منظور از این مترادف آوردن، تأکید و تشویق نمودن و توجه دادن به این مطلب است که، خداوند متعال به کسی که رحم نموده، رحم میکند و از کسی که گذشت کرده میگذرد. چشم پوشی از اهانت کننده برای انسان کار آسانی نیست، مگر آن کسی که دارای عقل کامل و اخلاق بزرگوارانه باشد. بسیاری از فلاسفه و روانشناسان گذشت و مسامحه را یکی از اصول و مبانی زندگی اجتماعی دقیقاً مانند همیاری و تعاون میدانند و این یک حقیقت بدیهی است[۸].
به نظر میرسد که بخشش دو وجه دارد، یک وجه آن همان معنای عفو و گذشت از حق خود است و وجه دومش به معنای انفاق، سخاوت و بذل مال میباشد. که در این نوشتار هر دو وجه آن مد نظر است.
عفو و اغماض (روح گذشت از تقصیر دیگران و نادیده گرفتن خطاهای آنان) یکی دیگر از مکارم و محاسن اخلاق و آداب معاشرت است، زیرا در زندگی اجتماعی کمتر کسی دیده میشود که حقی از او ضایع نشده و دیگران حرمت او را نشکسته باشند. ادامه حیات اجتماعی مبتنی بر عفو و گذشت است، زیرا اگر همه مردم در استیفای حقوق خویش سختگیر باشند و از کوچکترین لغزش چشمپوشی نکنند زندگی بسیار تلخ خواهد شد و روح صفا و صمیمیت به کلی از میان جامعه رخت برمیبندد و همکاری و همیاری و تألف میان آنها غیر ممکن میشود[۹].
اگر مؤمن از کسی بدی دید، چنانچه در شرع انور اسلام برای آن انتقام مقرر شده، به همان بسنده کند، نه بیشتر. و نیز اگر از آن هم چشم پوشی و عفو نماید، بهتر است. در عفو لذتی است که در انتقام نیست، عفو ضد انتقام است. از حکما نقل است که گناه هر اندازه بزرگتر باشد فضیلت و ثواب عفو آن بیشتر است و در شرافت عفو و بخشش همین بس که از صفات حق تعالی است. بسیاری از نزاعها و اختلافات، حتی جنگ و قتل، گاهی ناشی از انتقام و عدم عفو است؛ یعنی با یک دعوای لفظی، کار به جاهای بالا، حتی قتل میرسد[۱۰].
"اگر احتمال بدهیم که عفو و گذشت از خطای دیگران باعث تنبیه و اصلاح آنان خواهد شد - که غالباً چنین است - عفو کردن بهتر است. از منظر روایات عفو موجب زایل شدن کینهها، عزت بندگان خدا و تاج همه مکارم اخلاقی است"[۱۱].
جواد یکی از اسمهای الهی است و در دعاهای معصومین (ع) خداوند را به این اسم میخوانیم... هرچند در قرآن کریم، کلمه جواد یا سخی نیامده است... جود و سخاوت آن است که آدمی به دیگران از سر لطف، بخشش کند و در این کار چیزی جز رضای حق نطلبد[۱۲].
از پیامدهای بخشندگی آن است که عیبها و نقصها در جامعه پوشیده میماند؛ محبت و صفا و صمیمت در جامعه افزایش مییابد؛ از گناهان کاسته میشود؛ اقتصاد جامعه رو به بهبودی میرود و بر رزق و روزی افراد افزوده میشود. این صفت انسان را از عذاب الهی، دور و به رحمت و بهشت الهی نزدیک میکند[۱۳]. یکی از آثار بخشندگی در صحنه زندگی اجتماعی، آن است که دشمنیها را کم میکند و دشمنان را به آشتی میکشاند[۱۴].
سزاوار است که هر پوینده راه آخرت اگر دستش از مال تهی است قناعت ورزد، و اگر ثروت و مالی دارد سخاوت و نیکوکاری پیشه کند... جود و سخا از شریفترین صفات و برترین اخلاق انسانی به شمار میرود و یکی از ریشههای رستگاری است، و مشهورترین اوصاف پیامبران و معروفترین اخلاق فرستادگان الهی است[۱۵].
آنچه بذل آن شرعاً واجب است مقرر و معین شده است مانند زکات و خمس و انفاق بر عیال خود به قدر احتیاج. و اما آنچه از لحاظ مروت و عادت واجب است، ترک مضایقه و تنگگیری است در بذل آنچه مضایقه درباره آن عرفاً و عادتاً زشت است و این نسبت به احوال و اشخاص تفاوت میکند[۱۶].
بذل و بخشش دارای درجات مختلفی است که ایثار برترین درجه جود و سخا است. جود و سخا آن است که مالی را ببخشی با وجود نیاز و احتیاج به آن[۱۷]. "بخشندگی باید بدون خواهش کسی صورت گیرد؛ و نیز بدون منت و برای رضای خدا باشد"[۱۸].
به نظر میرسد که بخشش از امورات شخصی کار پسندیدهای است ولی بخشش از اموال جمعی ضد عدالت است و دولتمردان و مدیران نبایستی از اموال بیتالمال بذل و بخشش نمایند[۱۹].
عفو و بخشش در دعاهای امام سجاد (ع)
امام سجاد (ع) در دعای سیام و در عبارت چهارم آن میفرمایند: "بارخدایا همنشینی فقراء و درویشان را برایم محبوب گردان؛ و مرا به صبر و شکیبایی نیکو (صبری که نفس به آن اطمینان و آرامش داشته اضطراب و نگرانی در آن راه نیابد) بر همنشینی ایشان یاری فرما"[۲۰].
از عبارت فوق این نکته استنباط میشود که علاوه بر رفع نیازهای مادی فقرا و درویشان، میبایست نیازهای عاطفی و معنوی آنان را با دوستی کردن و دلجویی از آنان برآورده ساخت و سخاوت، تنها بذل مال و اموال نیست بلکه بذل مهر و محبت و دوستی نیز از جلوههای سخاوت و بخشش است.
امام (ع) در دعای سیام و در عبارت سوم آن میفرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست، و مرا از اسراف و زیادهروی (در صرف مال) بازدار؛ و به بخشیدن و میانهروی (در زندگی) مستقیم ساز (که اعوجاج و کجی در آن راه نداشته از حد تجاوز ننمایم) و روش نیکو در معیشت و زندگی (صرف مال به اندازه توانایی) را به من بیاموز و روزیهای مرا از وسایل حلال روان گردان؛ و انفاق و خرج کردنم را در راههای خیر و نیکی بگردان و آن دارایی را که برای من گردنکشی و خودبینی آورد، یا به ظلم و ستم بکشاند، یا در پی آن گرفتار طغیان و سرکشی گردم از من بگیر"[۲۱].
از این عبارت میتوان چنین استنباط کرد که سخاوت و بخشش دارای زمان و مکان خاصی است. به عبارتی سخاوت دارای جایگاه صحیح و درست میباشد و اینکه انسان بداند در چه موردی سخاوت به خرج دهد و چه امری را در اولویت کاری قرار دهد نیز نیاز به علم و آگاهی دارد که امام (ع) از خداوند میخواهند که آن علم را به ایشان تفضل فرماید.
امام (ع) در دعای بیستم و در عبارت سوم آن میفرماید:بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست؛ و بینیازم کن از کاری که کوشیدن به آن مرا (از عبادت و بندگیات) بازمیدارد (تا توجه من جز تو نباشد) و وادار مرا به آنچه (انجام اوامر و ترک نواهی) که فردا (روز رستاخیز) از آن سؤال و بازپرسی مینمایی و روزهای مرا در آنچه (عبادت و پرستش) که برای آنم آفریدهای صرف نما و مرا(از دیگران) بینیاز فرما و روزیت را بر من گشایش ده، و به نگاه کردن (چشم به راه بودن) گرفتارم مفرما، و عزیز و گرامی و به کبر و سربلندی (افراط در عزت) دچارم مکن؛ و مرا برای (بندگی) خود رام ساز و عبادتم ر به عجب و خودپسندی (از درجه قبول) تباه مگردان و خیر و نیکی برای مردم را به دست من روان ساز (توانگرم گردان تا به ایشان احسان نمایم) و آن را به منت نهادن باطل مفرما و خوهای پسندیده را به من ببخش (استعداد قبول آن را به من عطا فرما) و (چنانکه آنها را دارا شدم) مرا از به خود نازیدن نگاهدار [۲۲].
از این عبارت میتوان دو نکته را استنباط نمود:
- تا آدمی خود توانمند نباشد نمیتواند به دیگران کمک کند و به همین سبب است که از خداوند طلب توانگری مینماید. همچنانکه در متون اخلاقی آمده که اگر توانگر نیستید میبایستی قناعت پیشه کنید و اگر توانگرید انفاق کنید.
- احسان و بخشش به دیگران میبایست بدون منت گذاردن بر آنها باشد چرا که موجب بطلان ارزش کار خواهد شد و به نحو التزام میتوان فهمید که بخشش بایستی فقط برای رضای حق تعالی باشد و نه چیز دیگر.
امام (ع) در دعای هشتم و در عبارت سوم آن میفرماید: (بارخدایا به تو پناه میبرم)... از خوار شمردن فقرا و نیازمندان... و شکر به جای نیاوردن از کسی که به ما نیکویی کرده.
از این عبارت هم میتوان دو نکته استنباط کرد:
- نیکی و بخشش به دیگران نباید سبب شود که به شخصیت و حیثیت و ارزش والای انسانی آنها در نظر نیکی کننده صدمه وارد شود؛ و کمک دهنده آنان را خوار و ذلیل بشمارد.
- لزوم قدردانی و قدرشناسی یاری شونده از یاری کننده است که مسلماً شکر و سپاسگزاری خداوند که یاری دهنده همه موجودات است در اولویت خواهد بود.
امام (ع) در دعای بیست و چهارم و در عبارت نهم آن میفرمایند: "بارخدایا آنچه پدر و مادر در گفتار با من تعدی نمودهاند (سخنان ناروایی گفتهاند)، در کردار درباره من بیجا رفتار کردهاند (به شایستگی مرا تربیت و پرورش ننمودهاند)، حق مرا تباه ساختهاند، از آنچه واجب است (وظیفه ایشان بوده که آن را انجام دهند) درباره من کوتاهی کردهاند، من آن را به آنان بخشیدم و آن را وسیله احسان بر ایشان گردانیدم؛ و از تو خواهانم وبال و گرفتاری آن را از ایشان برداری (آنان را به گفتار و کردار بیجا و تضییع حق و انجام ندادن وظیفه درباره من به کیفر نرسانی) زیرا من درباره خود به ایشان گمان بد نمیبرم؛ آنان را در مهربانی به خویش سهلانگار نمیدانم؛ و از آنچه درباره من نمودهاند کراهت نداشته و ناراحت نیستم، ای پروردگارم"[۲۳].
از این عبارت میتوان استنباط کرد که اگر کسی حقی بر گردن ما دارد ما بایستی قدردان و قدرشناس او باشیم چرا که علت بخشش والدینی که به فرزندان خود تعدی و ظلم نمودهاند را، حثی میداند که والدین از قبل بر گردن فرزندان خود دارند.
امام (ع) در دعای بیستم و در عبارت هفتم آن میفرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل محمد درود فرست؛ و درباره من تغییر ده دشمنی سخت دشمنان را به دوستی؛ و رشک بردن سرکشان از حق را به محبت؛ و بدگمانی نیکان را به اطمینان و دشمنی آشنایان را به دوستی؛ و بدرفتاری خویشان را به خوشرفتاری؛ و خوار گردانیدن نزدیکان را به یاری کردن و دوستی مداراکنندگان (دوستان ظاهری) را به دوستی واقعی و اهانت آمیزش کنندگان را به آمیزش نیک؛ و تلخی ترس از ستمکاران را به شیرینی ایمن بودن (از ایشان)"[۲۴].
حضرت در پی درخواست مکارم اخلاق، اصلاح و هدایت دشمنان را از پروردگار خواستارند. ایشان عملاً شیوه گذشت و بزرگواری را به ما میآموزد که نه تنها پاسخ دشمنی و عداوت مقابله به مثل نیست، بلکه باید از آن هم فراتر رفته، اصلاح و هدایتشان را از پرودگار درخواست نمود[۲۵].
امام (ع) در دعای بیستم و در عبارت هشتم آن از خداوند میخواهند کسی که ایشان را ترسانده است سلامتی ببخشد نه اینکه او را بترساند که این نهایت بزرگواری و بخشش است[۲۶].
امام (ع) در دعای چهل و پنجم و در عبارت دوم آن میفرمایند: "و ای آنکه بر عطا و بخشش (به بندگانش) پشیمان نمیشود (زیرا پشیمانی بر اثر جهل و نادانی به عواقب امور و پایان کارها است و جهل بر خدای تعالی محال است)"[۲۷].
از این عبارت میتوان چنین استنباط کرد که انسان بخشنده و نیکوکار هم نباید پس از بخشش پشیمان شود چرا که در فرهنگ اسلامی انسان خلیفه خدا بر روی زمین است و انسان میبایست دارای صفات خدایی باشد هرچند با درجه بسیار نازل.
امام (ع) در دعای چهل و هفتم و در عبارت یکصد و دوازدهم آن میفرمایند: "و از چرکی معصیت پاکیزهام گردان؛ و آلودگی به گناهان را از من بیر؛ و پیراهن سلامتی از جانب خود را بر من بپوشان و عبایی به نعمتهای پهناور خود بپوشانم؛ و احسان و بخششات را پی در پی بر من برسان"[۲۸].
از این عبارت نیز میتوان چنین استنباط کرد که انسان بخشنده و نیکوکار میبایست بذل و بخشش خود را استمرار بخشد نه اینکه یکبار بخشش کند و دیگر نه.
امام (ع) در دعای چهل و چهارم و در عبارت دهم آن میفرمایند: "و ما را در آن ماه توفیق ده که با نیکی فراوان و بخشش، به خویشان خود نیکی کنیم؛ و با احسان و عطا از همسایگانمان جویا شویم؛ و داراییهایمان را از مظالم و آنچه از راه ظلم و ستم به دست آمده خالص و آراسته نماییم و آنها را با بیرون کردن زکواتها پاک کنیم؛ و به کسی که از ما دوری گزیده بازگردیم (به او بپیوندیم)؛ و به کسی که به ما ظلم و ستم نموده از روی (آنچه مقتضی) انصاف و عدل (است) رفتار کنیم؛ و با کسی که به ما دشمنی کرده آشتی نماییم (نه آنکه ما هم در صدد دشمنی با او برآییم) جز کسی که در راه تو و برای تو با او دشمنی شده باشد، زیرا او دشمنی است که او را دوست نمیگیریم؛ و حزب و گروهی است که با او از روی دل دوستی نمیکنیم"[۲۹].
به نظر میرسد که امام (ع) در این عبارت دو نکته مهم را یادآوری کرده است:
- بخشش زمان خاص دارد که بهترین زمان آن رمضان و عید فطر است؛
- در بخشش اولویتها رعایت شود؛ چرا که در فرهنگ اسلامی افراد به تناسب دوری و نزدیکی که به ما دارند براساس "اصل اولویت" وظیفه ما نسبت به آنها هم متفاوت است در ابتدا بایستی از خویشان و در درجه بعد همسایگان که مقداری دورترند و سپس به سوی دیگران رفت و بخشش نمود.
امام (ع) در دعای بیست و ششم و در عبارت دوم آن میفرمایند: "و آنان را توفیق ده برای برپا داشتن طریقه و روش (نگاهداری احکام) و فراگرفتن [[[اخلاق نیک]] خود (که بندگان را به آن امر فرمودهای) در سود رساندن به ناتوانانشان؛ و جلوگیری از فقر و نیازمندیشان؛ و رفتن نزد بیمارشان؛ و راهنمایی راهجویشان؛ و اندرز دادن مشورت کنندهشان؛ و دیدار از سفر آمدهشان؛ و پنهان کردن رازهاشان، و پوشاندن عیبهایشان، و یاری کردن ستمدیدهاشان؛ و خوب کمک کردنشان در ساختن ابزار خانه(دیگ، تبر، نردبان و مانند آنها) و سود رساندنشان به بخشش فراوان؛ و دادن آنچه ایشان را واجب و لازم است پیش از درخواست"[۳۰].
از این عبارت این نکته استنباط میشود که بخشش و نیکوکاری در حق نیازمندان و مستحقان میبایست قبل از درخواست آنان باشد؛ بدین معنی که کرامت انسانیشان حفظ شود و صدمهای نبیند[۳۱].
منابع
پانویس
- ↑ «و باید در گذرند و چشم بپوشند، آیا دوست نمیدارید که خداوند شما را بیامرزد؟» سوره نور، آیه ۲۲.
- ↑ «و گذشت کردنتان به پرهیزگاری نزدیکتر است و بخشش را میان خود فراموش مکنید...» سوره بقره، آیه ۲۳۷.
- ↑ شیخ حر عاملی، آداب معاشرت، ترجمه محمد علی فارابی، یعسوب عباسی علی کمر، ص۱۲۷.
- ↑ م - وجدانی، حدیث تربیت، ص۳۹. به نقل از وسایل الشیعه، ج۸، ص۵۵۳.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات اخلاقی، ص۱۷۶.
- ↑ سید جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۲۶۶. به نقل از اخلاق ناصری خواجه نصیر الدین طوسی، ص۷۹.
- ↑ محسن فیض کاشانی، محجة البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۵، ص۴۴۱.
- ↑ محمد جواد مغنیه، فلسفه اخلاق در اسلام، ص۳۷۹.
- ↑ محمدرضا مهدوی کنی، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، ص۵۹.
- ↑ محمد علی جزایری، دروس اخلاق اسلامی، ص۱۷۳ - ۱۷۴.
- ↑ احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، ص۱۸۲ - ۱۸۳.
- ↑ احمد رضوانفر، فرهنگ اخلاقی معصومین (ع)، ص۲۲ – ۲۳.
- ↑ احمد رضوانفر، فرهنگ اخلاقی معصومین (ع)، ص۴۱.
- ↑ احمد رضوانفر، فرهنگ اخلاقی معصومین (ع)، ص۴۱.
- ↑ مولی مهدی نراقی، جامع السعادات، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ج٢، ص۱۵۶.
- ↑ مولی مهدی نراقی، جامع السعادات، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ج٢، ص۱۶۲.
- ↑ مولی مهدی نراقی، جامع السعادات، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ج٢، ص۱۶۳.
- ↑ احمد رضوانفر، فرهنگ اخلاقی معصومین (ع)، ص۴۸ - ۴۹.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص ۲۳۳ ـ ۲۳۷.
- ↑ «اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ صُحْبَةَ الْفُقَرَاءِ، وَ أَعِنِّي عَلَى صُحْبَتِهِمْ بِحُسْنِ الصَّبْرِ»
- ↑ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْجُبْنِي عَنِ السَّرَفِ وَ الِازْدِيَادِ، وَ قَوِّمْنِي بِالْبَذْلِ وَ الِاقْتِصَادِ، وَ عَلِّمْنِي حُسْنَ التَّقْدِيرِ، وَ اقْبِضْنِي بِلُطْفِكَ عَنِ التَّبْذِيرِ، وَ أَجْرِ مِنْ أَسْبَابِ الْحَلَالِ أَرْزَاقِي، وَ وَجِّهْ فِي أَبْوَابِ الْبِرِّ إِنْفَاقِي، وَ ازْوِ عَنِّي مِنَ الْمَالِ مَا يُحْدِثُ لِي مَخِيلَةً أَوْ تَأَدِّياً إِلَى بَغْيٍ أَوْ مَا أَتَعَقَّبُ مِنْهُ طُغْيَاناً».
- ↑ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ، وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ، وَ أَعِزَّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ، وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ».
- ↑ «اللَّهُمَّ وَ مَا تَعَدَّيَا عَلَيَّ فِيهِ مِنْ قَوْلٍ، أَوْ أَسْرَفَا عَلَيَّ فِيهِ مِنْ فِعْلٍ، أَوْ ضَيَّعَاهُ لِي مِنْ حَقٍّ، أَوْ قَصَّرَا بِي عَنْهُ مِنْ وَاجِبٍ فَقَدْ وَهَبْتُهُ لَهُمَا، وَ جُدْتُ بِهِ عَلَيْهِمَا وَ رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِي وَضْعِ تَبِعَتِهِ عَنْهُمَا، فَإِنِّي لَا أَتَّهِمُهُمَا عَلَى نَفْسِي، وَ لَا أَسْتَبْطِئُهُمَا فِي بِرِّي، وَ لَا أَكْرَهُ مَا تَوَلَّيَاهُ مِنْ أَمْرِي يَا رَبِّ».
- ↑ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ، وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدَّةَ، وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ، وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَيْنَ الْوَلَايَةَ، وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِي الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ، وَ مِنْ خِذْلَانِ الْأَقْرَبِينَ النُّصْرَةَ، وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِينَ تَصْحِيحَ الْمِقَةِ، وَ مِنْ رَدِّ الْمُلَابِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ، وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِينَ حَلَاوَةَ الْأَمَنَةِ»
- ↑ فاطمه رکنی یزدی، ره توشهای از دعای مکارم الاخلاق، مشکوه، ۸۴ و ۸۵ (پاییز و زمستان ۸۳) ص۸۴.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۴۱.
- ↑ «وَ يَا مَنْ لَا يَنْدَمُ عَلَى الْعَطَاءِ».
- ↑ «وَ هَبْ لِيَ التَّطْهِيرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْيَانِ، وَ أَذْهِبْ عَنِّي دَرَنَ الْخَطَايَا، وَ سَرْبِلْنِي بِسِرْبَالِ عَافِيَتِكَ، وَ رَدِّنِي رِدَاءَ مُعَافَاتِكَ، وَ جَلِّلْنِي سَوَابِغَ نَعْمَائِكَ، وَ ظَاهِرْ لَدَيَّ فَضْلَكَ وَ طَوْلَكَ»
- ↑ «وَ وَفِّقْنَا فِيهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَ الصِّلَةِ، وَ أَنْ نَتَعَاهَدَ جِيرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَ الْعَطِيَّةِ، وَ أَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ، وَ أَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَاتِ، وَ أَنْ نُرَاجِعَ مَنْ هَاجَرَنَا، وَ أَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا، وَ أَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا حَاشَى مَنْ عُودِيَ فِيكَ وَ لَكَ، فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِي لَا نُوَالِيهِ، وَ الْحِزْبُ الَّذِي لَا نُصَافِيهِ».
- ↑ «وَ وَفِّقْهُمْ لِإِقَامَةِ سُنَّتِكَ، وَ الْأَخْذِ بِمَحَاسِنِ أَدَبِكَ فِي إِرْفَاقِ ضَعِيفِهِمْ، وَ سَدِّ خَلَّتِهِمْ، وَ عِيَادَةِ مَرِيضِهِمْ، وَ هِدَايَةِ مُسْتَرْشِدِهِمْ، وَ مُنَاصَحَةِ مُسْتَشِيرِهِمْ، وَ تَعَهُّدِ قَادِمِهِمْ، وَ كِتْمَانِ أَسْرَارِهِمْ، وَ سَتْرِ عَوْرَاتِهِمْ، وَ نُصْرَةِ مَظْلُومِهِمْ، وَ حُسْنِ مُوَاسَاتِهِمْ بِالْمَاعُونِ، وَ الْعَوْدِ عَلَيْهِمْ بِالْجِدَةِ وَ الْإِفْضَالِ، وَ إِعْطَاءِ مَا يَجِبُ لَهُمْ قَبْلَ السُّؤَالِ».
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص ۲۳۸ ـ ۲۴۴.