آیا آیه ۶۳ سوره کهف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ (پرسش)
آیا آیه ۶۳ سوره کهف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبران |
مدخل اصلی | عصمت حضرت موسی |
مدخل وابسته | عصمت - پیامبران - حضرت موسی |
تعداد پاسخ | ۴ پاسخ |
آیا آیه ۶۳ سوره کهف بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
تبیین شبهه
برخی با استناد به پارهای از آیات قرآنی، عصمت آن حضرت را زیر سوال برده و معتقدهاند به نص قرآن آن حضرت دچار فراموشی شده و فراموشی با عصمت ناسازگار است. آیات ۶۱ تا ۶۳ سوره کهف شاهدی بر مدعای این گروه آورده شده. قرآن میفرماید: ﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا* فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا* قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا﴾[۱].
پاسخ جامع اجمالی
پاسخ نخست: لغزش نبودن این گونه فراموشی: نسیان در موارد معینی که متعلق آن امر مهمی نباشد و به حدی هم تکرار نشود که مایه سلب اعتماد گردد، هیچ خدشهای بر عصمت وارد نمیسازد. این مورد را میتوان از موارد اینگونه نسیان دانست. البته نسیان شخص همراه حضرت موسی(ع) به شیطان نسبت داده شده است و باید این تصرف را همچون تصرف شیطان در حضرت ایوب(ع) دانست: ﴿...أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾[۲] که هیچگونه تأثیری در امر نبوت ندارد[۳].
این پاسخ چنین نقد شده است که اولاً موضوع فراموشی در مورد حضرت تکرار شده است؛ ثانیاً موضوع فراموش شده امر مهمی بوده (اعتراض نداشتن) چون حضرت متعهد شده بود که اعتراضی نکند. البته فراموش کردن ماهی امر مهمی نبوده است[۴].
پاسخ دوم: نسبت فراموشی به موسی(ع) از باب تغلیب: نسبت دادن فراموشی به حضرت موسی(ع) از باب تغلیب است؛ چون ماهی غذای هر دو نفر بود، ولی تنها یوشع آوردن ماهی را بر عهده داشت. پس در حقیقت حضرت موسی(ع) دچار هیچگونه فراموشی نشده است. گرچه هیچ دلیل عقلی این نوع فراموشی را از پیامبران نفی نمیکند، به اتفاق نظر تمام مسلمانان، پیامبران در رساندن پیام الهی دچار فراموشی نمیشوند؛ چراکه از نوعی بینش ذاتی و آگاهی درونی، شبیه آنچه برای انسان به حالت ملکه نفسانی در میآید، برخوردارند که به سبب آن فراموشی در مورد آنان بیمعناست؛ زیرا در این بینش ویژه، میان امور مربوط به وحی و غیر آن تفاوتی نخواهد بود[۵]. پس باید گفت پیامبران از فراموش کردن نیز مصوناند. به این پاسخ نقدهایی وارد شده است.
پاسخ سوم: لغزش نبودن فراموشی در امور غیردینی: فراموشی، تنها در صورتی که در مورد رساندن آموزهها و احکام دینی صورت گیرد، لغزش پیامبران شمرده میشود؛ اما اگر از این دایره بیرون باشد، به هیچ وجه لغزش به شمار نمیآید[۶]. در مورد این دو فراموشی که برای حضرت موسی(ع) اتفاق افتاده است، این پاسخ چنین تبیین میگردد که از آنجا که حضرت موسی(ع) در مورد درک حضور حضرت خضر(ع) دلمشغولی داشت، فراموش کردن غذا برایش مهم نبوده است[۷]. اساساً چه مانعی دارد که حضرت موسی(ع) به دلیل اینکه مشتاقانه و با عجله به دنبال این مرد عالم میرفت، غذای خود را که امری عادی بود، فراموش کرده باشد. همچنین چه مانعی دارد که عظمت حوادثی همچون شکستن کشتی، کشتن یک نوجوان و تعمیر بیدلیل دیوار در شهر بخیلان، او را چنان هیجان زده کند که تعهد شخصی خود را با دوست دانشمندش فراموش کند. این نه از یک پیامبر بعید مینماید و نه با مقام عصمت ناسازگار است.
ایراد این تفسیر در این است که اولاً اگر فراموش کردن غذا امر عادی و سادهای بود، چرا به شیطان نسبت داده شده است؟ ثانیاً هیجانزدگی گرچه در امور مثبت باشد، هرگز نباید انسان را از اجرای تعهداتش باز دارد. چگونه میتوان گفت فراموشی تعهد از سوی پیامبر، هیچ ناسازگاری با مقام عصمت پیامبران ندارد؟ برخی مفسران، این تفسیر را با ظاهر آیات ناسازگار دانستهاند[۸]، اما تبیین نشده است که ظاهر کدام فراز از آیات با این تفسیر سازگاری ندارد؟
پاسخ چهارم: نسیان به معنای ترک گفتن: نسیان به معنای ترک است؛ همانگونه که در آیه ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ﴾[۹] به این معنا تفسیر شده است. حضرت موسی(ع) از حضرت خضر(ع) درخواست میکند او را در مورد کاری که ترک کرده است، بازخواست نکند: ﴿لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾[۱۰].[۱۱]، یعنی تعهد خود را ترک کردم و شما در این امر بر من سخت نگیرید و امیدوارم بتوانم صبر کنم؛ نه اینکه سعی میکنم مورد عهد خود را به یاد بسپارم و آن را فراموش نکنم[۱۲].
در نقد این پاسخ میتوان گفت اولاً نسیان گرچه در لغت به معنای ترک آمده است[۱۳]، معنای متداولتر آن همان فراموشی است؛ تا آنجا که برخی لغتشناسان بنام، در معنای نسیان همان فراموشی را مطرح، و معنای ترک را در حد اشاره ذکر کردهاند[۱۴]. در المیزان، معنای فراموشی ظاهرتر است[۱۵]. پس در این مورد، معنای فراموشی ظهور بیشتری دارد[۱۶]؛ برخلاف آیه ۱۱۵ سوره طه که این چنین نیست؛ چراکه حضرت آدم(ع) پیمان الهی را در مورد نخوردن از درخت ممنوع فراموش نکرده بود، ولی چون به آن بیاعتنایی کرد، تعبیر فراموشی به کار رفته است[۱۷]. اما در این آیه، شاهد و قرینهای بر معنای ترک وجود ندارد؛
ثانیاً این تفسیر با ظاهر آیه شریفه ناسازگار است؛ زیرا در این آیه، عامل فراموشی، شیطان معرفی شده است، ولی در آیه ﴿لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾، سخن از گذشت و بازخواست نکردن به میان آمده است که این توجیه را مردود میسازد. پس باید گفت این نسیان از نوع نسیان مذموم است، نه انصراف ممدوح؛ و لحن توجیه، تنها با انصراف ممدوح همخوان است.
پاسخ پنجم: نسیان به معنای تأخیر انداختن: نسیان در این مورد به معنای تأخیر آمده است. در دعا گفته شده است: «أَنسَأَ اللّهُ أَجَلَكَ»؛ «خداوند اجل تو را به تأخیر اندازد». حضرت موسی(ع) و هم سفرش هنگام عبور از صخره، حمل ماهی را به تأخیر انداختند[۱۸].
ایراد این پاسخ در این است که اولاً در لغت میان نسیان و تأخیر انداختن، تفاوت دیده میشود. نسیان به معنای فراموشی از ماده «نسی»، و تأخیر از ماده «نسأ» گرفته شده است؛ مانند: ﴿إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ...﴾[۱۹] که همان تأخیر انداختن پارهای از ماههای قمری به ماهی دیگر است[۲۰]؛
ثانیاً این پاسخ در آیه ﴿لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾ کاربرد نخواهد داشت؛ زیرا در این آیه سخن از تأخیر نیست، بلکه سخن از عهدی است که فراموش شده است[۲۱].
پاسخ ششم: نسیان به معنای واگذاشتن: از آنجا که پیامبران معصوماند و فراموش نمیکنند، مراد از نسیان ماهی در آیه، کنار گذاشتن ماهی و واگذاشتن آن است. مثل آیاتی که نسبتِ نسیان به خدا میدهد، ﴿الْيَوْمَ نَنْسَاكُمْ﴾ ﴿و إِنّا نَسِينَاكُمْ﴾، به علاوه آن دو بزرگوار، ماهی را فراموش نکردند، بلکه با خود برده بودند و طبق آنچه نقل کردیم همراه موسی چون نخواست حضرت را از خواب بیدار کند، صبر کرد و بعد از بیداری، فراموش کرد ماجرا را بازگو کند»[۲۲].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
1. آیت الله سید محمد حسین طباطبایی؛ |
---|
آیت الله طباطبایی در کتاب «تفسیر المیزان» در اینباره گفتهاند:
«قرآن میفرماید: ﴿نَسِيَا حُوتَهُمَا﴾[۲۳] از دو آیه بعد استفاده میشود که ماهی مذکور ماهی نمک خورده و یا بریان شده بوده و آن را با خود برداشتهاند که در بین راه غذایشان باشد، نه اینکه ماهی زندهای بوده و لیکن همین ماهی بریان شده در آن منزل که فرود آمدند زنده شده و خود را به دریا انداخته است و جوان همراه موسی نیز زنده شدن آن را و شنایش را در آب دریا دیده. چیزی که هست یادش رفته بود که به موسی بگوید و موسی هم فراموش کرده بود که از او بپرسد ماهی کجاست و بنا بر این اینکه فرموده ﴿نَسِيَا حُوتَهُمَا﴾، هر دو، ماهی خود را فراموش کردند معنایش این میشود که موسی فراموش کرد که ماهی در خورجین است و رفیقش هم فراموش کرد که به وی بگوید ماهی زنده شد و به دریا افتاد. این آن معنایی است که مفسرین هم استفاده کردهاند ولی باید دانست که آیات مورد بحث صریح نیست در اینکه ماهی مزبور بعد از مردن زنده شده باشد، بلکه تنها از ظاهر فراموش کردند ماهیشان را و از ظاهر کلام رفیق موسی که گفت: من ماهی را فراموش کردم این معنا استفاده میشود که ماهی را روی سنگی لب دریا گذاشته بودهاند و به دریا افتاده و یا موج دریا آن را به طرف خود کشیده است و در اعماق دریا فرو رفته و ناپدید شده است. این معنا را روایات تأیید میکند؛ زیرا در آنها آمده که قضیه گم شدن ماهی علامت دیدار با خضر بوده نه زنده شدن آن و خدا داناتر است. ﴿فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِنْ سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا﴾[۲۴]. در مجمع البیان گفته: نصب و صب و تعب هر سه نظیر همند و عبارتند از آن سستی که از ناحیه خستگی دست میدهد[۲۵] و مراد از غداء عبارت است از هر چه که با آن چاشت کنند و از همین کلمه فهمیده میشود که موسی این سخن را در روز گفته و معنایش این است: بعد از آنکه از مجمع البحرین گذشتند موسی به جوان ملازم خود فرمود تا چاشتشان که عبارت از همان ماهیی بوده که با خود برداشته بودند بیاورد زیرا از مسافرت خود خسته شده به تجدید نیرو نیازمند شدهاند. ﴿قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ﴾[۲۶] این جمله حکایت پاسخ آن جوان به موسی(ع) است که به یاد آن جناب میاندازد آن ساعتی را که در کنار صخره منزل کردند و دلالت میکند بر اینکه صخره در همان منزل و در کنار آب قرار داشته چون جلوتر فرمود: ماهی راه خود را به سوی دریا پیش گرفت و در اینجا میفرماید آنجا که کنار صخره نشسته بودیم و با در نظر گرفتن جملهای که گذشت که این جریان در مجمع البحرین بوده حاصل پاسخی که به موسی داده این میشود که غذایی نداریم تا با آن سد جوع کنیم، چون غذای ما همان ماهیی بود که زنده شد و در دریا شناور گشت. آری، وقتی به مجمع البحرین رسیدیم و در کنار آن صخره منزل کردیم (ماهی به دریا رفت) و من فراموش کردم به شما خبر دهم. بنا بر این، جمله ﴿أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ﴾[۲۷] به یاد آن جناب میآورد آن حالی را که نزد صخره منزل کردند تا اندکی استراحت کنند و در جمله ﴿فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ﴾ حال در تقدیر است و تقدیر کلام من حال ماهی را فراموش کردم است. دلیل این تقدیر به طوری که دیگران هم گفتهاند جمله «وَ ما أَنْسانِیهُ» است و تقدیرش "و ما انسانی ذکر الحوت لک الا الشیطان" یادآوری ماهی را برای تو از یادم نبرد مگر شیطان میباشد. پس معلوم میشود وی خود ماهی را فراموش نکرده بوده، بلکه ذکر آن را فراموش کرده، یعنی یادش رفته که برای موسی تعریف کند. اگر مسأله فراموشی را به شیطان و تصرفات او نسبت داده عیبی و اشکالی ندارد و این مسأله با عصمت انبیاء از تصرف شیطان منافات ندارد؛ زیرا انبیا(ع) از آنچه برگشتش به نافرمانی خدا باشد (از آن جمله سهلانگاری در اطاعت خدا) معصومند، نه مطلق ایذاء و آزار شیطان حتی آنهایی که مربوط به معصیت نیست؛ زیرا در نفی اینگونه تصرفات دلیلی در دست نیست، بلکه قرآن کریم اینگونه تصرفات را برای شیطان در انبیاء اثبات نموده است. آنجا که میفرماید: ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾[۲۸]. ﴿وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا﴾[۲۹] یعنی راه خود را در دریا گرفت و رفت اما گرفتنی عجیب. بنا بر این، کلمه عجبا وصفی است که در جای موصوف خود که مطلق اتخاذ باشد نشسته است. بعضی[۳۰] گفتهاند: جمله ﴿وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ﴾ کلام رفیق موسی(ع) بوده و کلمه عجبا کلام خود آن جناب است، ولی سیاق این قول را نمیپذیرد. باقی میماند این نکته که باید دانست آن احتمالی که در جمله ﴿نَسِيَا حُوتَهُمَا﴾ دادیم در این جمله نیز میآید و خدا داناتر است»[۳۱]. |
2. آیت الله ناصر مکارم شیرازی؛ |
---|
آیت الله مکارم شیرازی در کتاب «تفسیر نمونه» در اینباره گفتهاند:
«در داستان حضرت موسی(ع) و خضر، کراراً به مسأله نسیان موسی(ع) برخورد میکنیم: یکی در مورد آن ماهی که برای تغذیه فراهم ساخته بودند، و دیگر سه بار در ارتباط با تعهدی که دوست عالمش از وی گرفته بود. اکنون، این سؤال پیش میآید: آیا نسیان برای انبیاء امکان دارد؟ جمعی معتقدند: صدور چنین نسیانی از پیامبران بعید نیست؛ چراکه نه مربوط به اساس دعوت نبوت است و نه فروع آن و نه تبلیغ دعوت، بلکه در یک مسأله صرفاً عادی و مربوط به زندگانی روزمره است، آنچه مسلّم است هیچ پیامبری در دعوت نبوت و شاخ و برگ آن، مطلقاً گرفتار خطا و اشتباه نمیشود و مقام عصمت او را از چنین چیزی مصون میدارد. اما چه مانعی دارد که موسی به خاطر این که مشتاقانه و با عجله به دنبال این مرد عالِم میرفت غذای خود را که یک مسأله عادی بوده فراموش کرده باشد؟ و نیز چه مانعی دارد که عظمت حوادثی همچون شکستن کشتی، و کشتن یک نوجوان و تعمیر بیدلیل یک دیوار در شهر بخیلان، او را چنان هیجان زده کند که تعهد شخصی خود را با دوست عالمش به دست فراموشی سپرده باشد؟ این نه از یک پیامبر بعید است، و نه با مقام عصمت منافات دارد. بعضی از مفسران نیز احتمال دادهاند: نسیان در اینجا به معنی مجازی ـ یعنی ترک ـ بوده باشد؛ چراکه انسان هنگامی که چیزی را ترک میکند، شبیه آن است که آن را نسیان کرده باشد، اما چرا موسی غذای خود را ترک گفت، برای این که نسبت به چنین مسألهای بیاعتنا بود و در مورد تعهدش با دوست عالمش به خاطر این بود که برای او که از دریچه ظاهر به حوادث مینگریست اصلاً قابل قبول نبود که انسانی بیجهت آسیب به اموال یا جان مردم برساند بنابراین، خود را موظف به اعتراض میدید و فکر میکرد اینجا جای آن تعهد نیست»[۳۲]. |
3. حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در کتاب «تفسیر نور» در اینباره گفتهاند:
«اصل این جریان چنین بوده که موسی(ع) ماهی را در سبد قرارداده و به کسی که همراهش بود فرمود: هر کجا ماهی را نیافتی به من خبر بده. موسی و همراهش حرکت کردند تا کنار دریایی رسیدند و برای استراحت کنار سنگی توقّف کردند.در حالی که موسی در خواب بود و همراهش بیدار، ماهی حرکتی کرده و از سبد به دریا پرید! همراه موسی چون او را در خواب دید، او را صدا نزد. پس از بیداری موسی نیز فراموش کرد به او خبر دهد و هر دو به راه خود ادامه دادند، پس از یک شبانه روز موسی گفت: غذایی بیاور که ما از این سفر خسته شدیم. همراه موسی، ماجرای زنده شدن ماهی و پریدنش در آب را بازگو کرد. موسی گفت: باید برگردیم به همان منطقهای که ماهی در آب پریده که وعدهگاه ما آنجاست. امام باقر و امام صادق(ع) فرمودند: همراه موسی، ماهی نمک زده را کنار دریا برد تا بشوید، ماهی در دست او به حرکت در آمد و به دریا رفت. از آنجا که پیامبران معصوماند و فراموش نمیکنند، مراد از نسیان ماهی در آیه، کنار گذاشتن ماهی و واگذاشتن آن است. مثل آیاتی که نسبتِ نسیان به خدا میدهد، ﴿الْيَوْمَ نَنْسَاكُمْ﴾[۳۳] ﴿و إِنّا نَسِينَاكُمْ﴾[۳۴] به علاوه آن دو بزرگوار، ماهی را فراموش نکردند، بلکه با خود برده بودند و طبق آنچه نقل کردیم همراه موسی چون نخواست حضرت را از خواب بیدار کند، صبر کرد و بعد از بیداری، فراموش کرد ماجرا را بازگو کند»[۳۵]. |
4. حجت الاسلام و المسلمین جعفر انواری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در اینباره گفتهاند:
«پاسخ نخست: لغزش نبودن این گونه فراموشی: نسیان در موارد معینی که متعلق آن امر مهمی نباشد و به حدی هم تکرار نشود که مایه سلب اعتماد گردد، هیچ خدشهای بر عصمت وارد نمیسازد. این مورد را میتوان از موارد اینگونه نسیان دانست. البته نسیان شخص همراه حضرت موسی (ع) به شیطان نسبت داده شده است و باید این تصرف را همچون تصرف شیطان در حضرت ایوب (ع) دانست ﴿...أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾[۳۶] که هیچگونه تأثیری در امر نبوت ندارد. این پاسخ چنین نقد شده است که اولاً موضوع فراموشی در مورد حضرت تکرار شده است؛ ثانیاً موضوع فراموش شده امر مهمی بوده (اعتراض نداشتن) چون حضرت متعهد شده بود که اعتراضی نکند. البته فراموش کردن ماهی امر مهمی نبوده است[۳۷]. این نقد نارساست؛ زیرا اولاً تکرار فراموشی به حدی نبوده است که مایه سلب اعتماد شود؛ ثانیاً حضرت خضر (ع) به حضرت موسی (ع) اظهار میدارد تو نمیتوانی صبر داشته باشی و هرگز نفرمود چرا تعهد خود را فراموش کردی؟ بنابراین فراموشی در این مجال نقشی ندارد؛ زیرا موسی (ع) حتی اگر عهد خود را به یاد داشت، باز اعتراض میکرد؛ زیرا بر حقیقت ماجرا احاطه نداشت[۳۸]. پاسخ دوم: نسبت فراموشی به موسی (ع) از باب تغلیب: نسبت دادن فراموشی به حضرت موسی (ع) از باب تغلیب است؛ چون ماهی غذای هر دو نفر بود، ولی تنها یوشع آوردن ماهی را بر عهده داشت. پس در حقیقت حضرت موسی (ع) دچار هیچگونه فراموشی نشده است. گرچه هیچ دلیل عقلی این نوع فراموشی را از پیامبران نفی نمیکند، به اتفاق نظر تمام مسلمانان، پیامبران در رساندن پیام الهی دچار فراموشی نمیشوند؛ چراکه از نوعی بینش ذاتی و آگاهی درونی، شبیه آنچه برای انسان به حالت ملکه نفسانی در میآید، برخوردارند که به سبب آن فراموشی در مورد آنان بیمعناست؛ زیرا در این بینش ویژه، میان امور مربوط به وحی و غیر آن تفاوتی نخواهد بود[۳۹]. پس باید گفت پیامبران از فراموش کردن نیز مصوناند. این پاسخ از جهاتی چند درخور نقد است:
از آنجا که یوشع بن نون به باور عدهای از مفسران، خود از پیامبران الهی بوده است، این بخش داستان میتواند با عنوان بحث عصمت پیامبران بررسی شود و دیگر پاسخ تغلیب کارایی نخواهد داشت. البته برخی مفسران بین پیامبران اولوالعزم و غیر ایشان تفاوت قائلاند: «اسناد نسیان و نفوذ شیطان به همراه موسی (ع) محذوری ندارد؛ زیرا او [بر فرض نبوت] از پیامبران اولوالعزم نبود»[۴۱]؛ ولی دلیل و وجه این تفاوت روشن نیست. سؤال حضرت موسی (ع) هم به این دلیل بود که وجه فعل برایش روشن نبود، نه اینکه به خضر (ع) ایراد داشته باشد که چرا این کار را انجام دادی. گفتوگوی این دو نفر مصداق اختصام محمود است، مانند اختصام ملائکه ﴿إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴾[۴۲]؛ چون این اختصام نشئت گرفته از رحمت عنداللهی و علم لدی اللهی است، پس اعتراض موسی (ع) به فعل بود، نه به فاعل. اعتراض هم در حد سؤال بود، مانند سؤال ملائکه از خداوند در مورد خلقت حضرت آدم. اگر حضرت موسی (ع) کار خضر را خلاف شرع میدید، از همان اول، راه را جدا میکرد و ادامه نمیداد[۴۳]. ﴿لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾ یعنی من عهد خودم را در قبال شما فراموش کردم؛ اما در مورد وظیفه خودم کاملاً متوجه بودم[۴۴]. پاسخ سوم: لغزش نبودن فراموشی در امور غیردینی: فراموشی، تنها در صورتی که در مورد رساندن آموزهها و احکام دینی صورت گیرد، لغزش پیامبران شمرده میشود؛ اما اگر از این دایره بیرون باشد، به هیچ وجه لغزش به شمار نمیآید[۴۵]. در مورد این دو فراموشی که برای حضرت موسی (ع) اتفاق افتاده است، این پاسخ چنین تبیین میگردد که از آنجا که حضرت موسی (ع) در مورد درک حضور حضرت خضر (ع) دلمشغولی داشت، فراموش کردن غذا برایش مهم نبوده است[۴۶]. اساساً چه مانعی دارد که حضرت موسی (ع) به دلیل اینکه مشتاقانه و با عجله به دنبال این مرد عالم میرفت، غذای خود را که امری عادی بود، فراموش کرده باشد. همچنین چه مانعی دارد که عظمت حوادثی همچون شکستن کشتی، کشتن یک نوجوان و تعمیر بیدلیل دیوار در شهر بخیلان، او را چنان هیجان زده کند که تعهد شخصی خود را با دوست دانشمندش فراموش کند. این نه از یک پیامبر بعید مینماید و نه با مقام عصمت ناسازگار است. ایراد این تفسیر در این است که اولاً اگر فراموش کردن غذا امر عادی و سادهای بود، چرا به شیطان نسبت داده شده است؟ ثانیاً هیجانزدگی گرچه در امور مثبت باشد، هرگز نباید انسان را از اجرای تعهداتش باز دارد. چگونه میتوان گفت فراموشی تعهد از سوی پیامبر، هیچ ناسازگاری با مقام عصمت پیامبران ندارد؟ برخی مفسران، این تفسیر را با ظاهر آیات ناسازگار دانستهاند[۴۷]، اما تبیین نشده است که ظاهر کدام فراز از آیات با این تفسیر سازگاری ندارد؟ در مورد این دو پاسخ سید مرتضی میتوان گفت که بحث در اینجا جنبه زیربنایی دارد؛ بدین معنا که باید دید آیا گستره عصمت، هرگونه فراموشی را نفی میکند یا اینکه تنها فراموشی در امور دینی با عصمت ناسازگار خواهد بود؟ علامه طباطبایی بر این باور است که این حد تصرف شیطان و فراموشی، که ارتکاب گناهی را در پی ندارد، لغزش شمرده نمیشود[۴۸]. این در حالی است که علامه حلی بر لزوم مصونیت پیامبران از هرگونه خطا و فراموشی پافشاری دارد[۴۹]. همچنین مرحوم مجلسی مینویسد: «... اما اشتباه در امور مباح و مکروه؛ از ظاهر گفتار بسیاری از عالمان شیعی چنین برداشت میشود که عصمت در این امر نیز مورد اتفاق نظر است»[۵۰]. سید محسن امین موضوع عصمت از هرگونه لغزش در امور شرعی و غیر شرعی را به عنوان اعتقاد شیعه مطرح میکند[۵۱]. در پارهای از کتب کلامی برای اثبات این دیدگاه به ادله عقلی و نقلی استدلال شده و ادله دیدگاه مخالف در بوته نقد نهاده شده است[۵۲]. از جمله ادله این است که معصومان با چهره واقعی موجودات در ارتباطاند و در این صورت وقوع اشتباه بیمورد خواهد بود. پیامبران الهی، با واقعیت هستی ارتباط و اتصال درونی دارند و در متن واقعیت اشتباه فرض نمیشود؛ مثلاً اگر ما صد دانه تسبیح را در ظرفی بریزیم و باز صد دانه دیگر را، و این عمل را صد بار تکرار کنیم، ممکن است ذهن ما اشتباه کند؛ اما محال است که خود واقعیت اشتباه کند. پس انسانهایی که از نظر آگاهیها در متن جریان واقعیت قرار میگیرند، از هرگونه اشتباهی مصون و معصوم خواهند بود[۵۳]. به دیگر سخن، واقعیت عصمت در این امور، علم گسترده و استوار فرد معصوم به جهان و اشیاست که هرگز غفلت و اشتباه در آن رخ نمیدهد و چهره واقعی عمل از او پنهان نمیشود[۵۴]. پاسخ چهارم: نسیان به معنای ترک گفتن: نسیان به معنای ترک است؛ همانگونه که در آیه ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ﴾[۵۵] به این معنا تفسیر شده است. حضرت موسی (ع) از حضرت خضر (ع) درخواست میکند او را در مورد کاری که ترک کرده است، بازخواست نکند: ﴿لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾[۵۶][۵۷]، یعنی تعهد خود را ترک کردم و شما در این امر بر من سخت نگیرید و امیدوارم بتوانم صبر کنم؛ نه اینکه سعی میکنم مورد عهد خود را به یاد بسپارم و آن را فراموش نکنم[۵۸]. در نقد این پاسخ میتوان گفت اولاً نسیان گرچه در لغت به معنای ترک آمده است[۵۹]، معنای متداولتر آن همان فراموشی است؛ تا آنجا که برخی لغتشناسان بنام، در معنای نسیان همان فراموشی را مطرح، و معنای ترک را در حد اشاره ذکر کردهاند[۶۰]. در المیزان، معنای فراموشی ظاهرتر است[۶۱]. پس در این مورد، معنای فراموشی ظهور بیشتری دارد[۶۲]؛ برخلاف آیه ۱۱۵ سوره طه که این چنین نیست؛ چراکه حضرت آدم (ع) پیمان الهی را در مورد نخوردن از درخت ممنوع فراموش نکرده بود، ولی چون به آن بیاعتنایی کرد، تعبیر فراموشی به کار رفته است[۶۳]. اما در این آیه، شاهد و قرینهای بر معنای ترک وجود ندارد؛ ثانیاً این تفسیر با ظاهر آیه شریفه ناسازگار است؛ زیرا در این آیه، عامل فراموشی، شیطان معرفی شده است، ولی در آیه ﴿لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾، سخن از گذشت و بازخواست نکردن به میان آمده است که این توجیه را مردود میسازد. پس باید گفت این نسیان از نوع نسیان مذموم است، نه انصراف ممدوح؛ و لحن توجیه، تنها با انصراف ممدوح همخوان است. پاسخ پنجم: نسیان به معنای تأخیر انداختن: نسیان در این مورد به معنای تأخیر آمده است. در دعا گفته شده است: «أَنسَأَ اللّهُ أَجَلَكَ»؛ «خداوند اجل تو را به تأخیر اندازد». حضرت موسی (ع) و هم سفرش هنگام عبور از صخره، حمل ماهی را به تأخیر انداختند[۶۴]. ایراد این پاسخ در این است که اولاً در لغت میان نسیان و تأخیر انداختن، تفاوت دیده میشود. نسیان به معنای فراموشی از ماده «نسی»، و تأخیر از ماده «نسأ» گرفته شده است؛ مانند: ﴿إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ...﴾[۶۵] که همان تأخیر انداختن پارهای از ماههای قمری به ماهی دیگر است[۶۶]؛ ثانیاً این پاسخ در آیه ﴿لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾ کاربرد نخواهد داشت؛ زیرا در این آیه سخن از تأخیر نیست، بلکه سخن از عهدی است که فراموش شده است»[۶۷]. |
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ «پس هنگامی که به محل برخورد دو دریا رسیدند، ماهی خود را [که برای خوردن فراهم کرده بودند] از یاد بردند، [آن] ماهی راه خود را [به طور سرازیر] در دریا پیش گرفت.* پس چون که از آن مکان بگذشتند موسی به شاگردش گفت: چاشت ما را بیاور که ما در این سفر رنج بسیار دیدیم.* وی گفت: در نظر داری آنجا که بر سر سنگی منزل گرفتیم؟ من (آنجا) ماهی را فراموش کردم و آن را جز شیطان از یادم نبرد و شگفت آنکه ماهی بریان راه دریا گرفت و برفت». سوره کهف، آیات ۶۱ ـ ۶۳.
- ↑ «و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۴۷۱-۴۷۳؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۲۶۷-۲۷۴.
- ↑ مصطفی کریمی، ناظر محترم کتاب.
- ↑ ر.ک: محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۴، ص۳۶۰.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۲۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۴۸۴.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۲۱.
- ↑ ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۵۱۳.
- ↑ «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.
- ↑ «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.
- ↑ ر.ک: سید مرتفی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۲۱.
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۲۲؛ نک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص۵۵۷؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۲۶۷-۲۷۴.
- ↑ ر.ک: احمد بن محمد فیومی مقری، المصباح المنیر، ص۶۰۴.
- ↑ نسي فلان شيئا كان يذكره؛ (خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، ج۲، ص۱۷۸۸). النسيان... ضد الذكر والحفظ... فلما كان النسيان ضربا من الترك وضعه موضعه... النسيان الترك (محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۲۲).
- ↑ ر.ک: طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۴۴.
- ↑ ر.ک: طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۲۷.
- ↑ به نقل از: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۲۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۱۳.
- ↑ «بیگمان واپس افکندن (ماههای حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده میشوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام میشمارند تا با شمار ماههایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال میگ» سوره توبه، آیه ۳۷.
- ↑ ر.ک: حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «نسأ»؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۱۴.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص۲۶۷-۲۷۴.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ج۷، ص۱۹۵.
- ↑ «و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند»، سوره کهف، آیه ۶۱.
- ↑ «و چون (از آنجا) گذشتند، (موسی) به شاگرد خود گفت: چاشتمان را بیاور که به راستی از این سفر خویش خستگی دیدهایم» سوره کهف، آیه ۶۲.
- ↑ طبرسی، مجمع البيان، ج ۶، ص۴۷۹.
- ↑ «گفت: آیا دیدی (چه بر سرمان آمد) آنگاه که بر آن تخته سنگ جای گرفتیم؟» سوره کهف، آیه ۶۳.
- ↑ «گفت: آیا دیدی (چه بر سرمان آمد) آنگاه که بر آن تخته سنگ جای گرفتیم؟» سوره کهف، آیه ۶۳.
- ↑ «به ياد آر بنده ما ايوب را كه پروردگار خود را ندا كرد كه شيطان مرا به شكنجه و عذاب مبتلا كرد». سوره ص، آيه ۴۱.
- ↑ «و شگفتا راه خود را در دریا در پیش گرفت و رفت» سوره کهف، آیه ۶۳.
- ↑ آلوسی، روح المعانى، ج ۱۵، ص۳۱۸.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۴۷۱-۴۷۳.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص۵۵۷.
- ↑ «و گفته میشود که امروز شما را فراموش میکنیم» سوره جاثیه، آیه ۳۴.
- ↑ «پس، برای آنکه لقای امروزتان را فراموش کردید (عذاب را) بچشید؛ ما (نیز) فراموشتان کردهایم و عذاب جاودان را برای آنچه میکردید بچشید» سوره سجده، آیه ۱۴.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ج۷، ص۱۹۵.
- ↑ «و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.
- ↑ مصطفی کریمی، ناظر محترم کتاب.
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۲۲.
- ↑ ر.ک: محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۴، ص۳۶۰.
- ↑ «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۲۰.
- ↑ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، درس تفسیر در حوزه علمیه قم.
- ↑ پرسش شفاهی از آیتالله جوادی.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۲۱؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۴۸۴.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۲۱.
- ↑ ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۵۱۳.
- ↑ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۳۶ و ۳۴۶.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، علق علیه عین الله الحسنی الارموی، ص۱۴۲.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۱۰۸.
- ↑ اعتقادهم في الانبياء... انهم معصومون... عن السهو والنسيان في الشرعيات وغيرها؛ (سید محسن امین، اعیان الشیعه، تحقیق حسن الامین، ج۱، ص۱۰۷). وی در عبارتی دیگر، عصمت را تنها در ترک گناه معرفی کرده است؛ در آنجا (صفحه ۶۳) در مقام پاسخ به اظهارات احمد امین مینویسد: عصمت علم غیب نیست، بلکه پاک بودن از گناه است؛ اما جملهای که در متن نقل شد، پس از این قرار دارد. ثانیاً آن جمله را به عنوان اعتقاد شیعه بیان کرده است.
- ↑ ر.ک: جعفر سبحانی، الالهیات، به قلم حسن محمد مکی العاملی، ج۳، ص۱۹۱.
- ↑ ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۶۱.
- ↑ ر.ک: جعفر سبحانی، منشور جاوید، ص۱۸.
- ↑ «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.
- ↑ «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.
- ↑ ر.ک: سید مرتفی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۲۱.
- ↑ ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۲۲.
- ↑ ر.ک: احمد بن محمد فیومی مقری، المصباح المنیر، ص۶۰۴.
- ↑ نسي فلان شيئا كان يذكره؛ (خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، ج۲، ص۱۷۸۸). النسيان... ضد الذكر والحفظ... فلما كان النسيان ضربا من الترك وضعه موضعه... النسيان الترك (محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۲۲).
- ↑ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۴۴.
- ↑ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۱۲۷.
- ↑ به نقل از: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۲۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۱۳.
- ↑ «بیگمان واپس افکندن (ماههای حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده میشوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام میشمارند تا با شمار ماههایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال میگ» سوره توبه، آیه ۳۷.
- ↑ ر.ک: حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «نسأ»؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۱۴.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۶۷-۲۷۴.