آیا آیه ۷۳ سوره اسراء بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)
آیا آیه ۷۳ سوره اسراء بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
آیا آیه ۷۳ سوره اسراء بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ | |
---|---|
![]() | |
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبران |
مدخل اصلی | عصمت پیامبر خاتم |
مدخل وابسته | عصمت - پیامبران - پیامبر خاتم |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
تبیین شبهه
از جمله مواردی که منکران عصمت پیامبران بدان استناد کردهاند، آیاتی است که در ظهور ابتدایی خود، لغزشی در مورد وحی به حضرت رسول (ص) نسبت میدهد؛ از جمله آن آیات، این آیه است: ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا﴾[۱].[۲]
برخی با استناد به این آیه و نقل افسانهای ساختگی به نام غرانیق، در عصمت پیامبر(ص) در دریافت و ابلاغ وحی شبهه کردهاند. بر اساس برخی از روایات وارد شده در تفاسیر و منابع حدیثی اهل سنت که کسانی چون سیوطی[۳]، ابن حجر[۴] و دیگران آن را صحیح خواندهاند، هنگامی که سوره نجم نازل شد، پیامبر(ص) آن را در مکه قرائت کرد. هنگام تلاوت، وقتی به این آیات رسید که ﴿أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى* وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى﴾[۵]. شیطان دو جمله را بر زبان او جاری ساخت: "تِلْكَ الْغَرَانِيقُ الْعُلَى وَ إِنَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجَى"؛ «آنها بتهای غرانیق[۶] والایی هستند و از آنها امید شفاعت میرود». پیامبر(ص) بدون اینکه بداند این جملات جزء وحی نیست، آن را نیز برای مردم تلاوت کرد. جبرئیل هر شب از رسول خدا(ص) میخواست آیاتی را که آن روز نازل شده است، برای وی بازگو کند. هنگامی که پیامبر به جملات فوق رسید، جبرئیل گفت: اینها را من نگفتهام و از القائات شیطانی است. رسول خدا(ص) نیز به مردم اعلام کرد که این دو جمله جزء قرآن نیست.
چون حضرت متوجه القائات شیطان و اشتباه خویش در تلاوت آن به عنوان آیات وحیانی برای مردم شد، ترس و اضطراب وجودش را فرا گرفت و آن حضرت به فرجام کار خویش و چگونگی برخورد خداوند با او اندیشید. در چنین شرایطی، آیات زیر در نکوهش و سرزنش وی نازل شد: ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾[۷].[۸]
پاسخ جامع اجمالی
پاسخ نخست: افسانه غرانیق دارای اشکالات سندی و دلالی است این افسانه افزون بر اینکه با دلایل عقلی و نقلی عصمت در مقام دریافت و ابلاغ وحی سازگار نیست، خود نیز اشکالات مختلف سندی و محتوایی دارد که به عمده آنها اشاره میشود:
- بسیاری از اهل سنت در سند این حدیث خدشه وارد کرده و آن را ساخته و پرداخته کفار و زنادقه دانستهاند[۹].
- محتوای این افسانه خود بزرگترین دلیل بر دروغ و ساختگی بودن آن است؛ زیرا اولاً پیامبر(ص) از روز نخست دعوت و حتی بسیار پیشتر از آن، سرلوحه کارش بر یکتاپرستی و مبارزه با بتها مبتنی بود. بارها در جریان دعوت به اسلام، شعور و شفاعت بتها را زیر سؤال برده و شفاعت را حق ویژه خداوند خوانده بود؛ بنابراین، چگونه ممکن است چنین کسی از بتها تعریف کند و امیدوار شفاعت آنان باشد و سپس، در برابر آنها سجده کند؟! چنین کاری از یک موحد و یکتاپرست معقول و پسندیده نیست تا چه رسد به پیامبر خدا(ص). ثانیاً، چگونه ممکن است مخاطبان پیامبر(ص) و شنوندگان تلاوت او با آن همه حساسیت و آشنایی با آموزههای توحیدی قرآن و تکتک سخنان پیامبر(ص) هیچ توجه و اعتراضی به این تناقض نداشته باشند[۱۰]. افزون بر آن، افسانه غرانیق و جملات شیطانی در جریان نزول سورهای پنداشته شده است که در آیه ۲۳ آن سنگینترین نکوهشها درباره بت آمده است[۱۱]. با این حال، چگونه ممکن است پیامبر(ص) و مخاطبان مسلمان به این تناقض آشکار توجهی نداشته باشند؟ کسی که اندکی با سیره پیامبر آشنا باشد، هرگز این افسانه را نمیپذیرد[۱۲].
پاسخ دوم: صیانت از لغزش با حفظ الهی: ظاهر سیاق آیه حکایت از آن دارد که منظور از ﴿أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ﴾ همان توحید و روش درست و نفی شرک است. برخی اسباب نزول آیه نیز این برداشت را تأیید میکند. سبب نزول این آیه، این سان نقل شده است که مشرکان از حضرت خواستند خدایان آنان را به بدی یاد نکند و بردگانشان را که به حضرت ایمان آوردهاند، از خود دور سازد تا مشرکان با حضرت بنشینند و بحث را دنبال کنند. پس آیه این گونه تفسیر میشود: نزدیک بود مشرکان تو را بلغزانند و از آنچه به تو وحی شده است دور گردانند و در نتیجه بر ما افترا ببندی؛ چراکه رفتار تو افترا بر ما شمرده میشود؛ چون به ما منسوبی؛ اما با حفظ و صیانت ما از این لغزش در امان ماندی[۱۳].
پاسخ سوم: رعایت حال برخی مسلمانان: بر پایه اخباری، آیه درباره امیرمؤمنان، علی (ع) است. حضرت رسول (ص) که میدانست بسیاری از همان مسلمانان، به ویژه منافقان، با علی (ع) دشمنی دارند ـ چراکه او در جنگها پدران و برادران و خویشان آنها را کشته بود ـ هنگامی که امر الهی درباره نصب امیرمؤمنان، علی (ع) بر خلافت رسید، برای اینکه آنها دست از اسلام برندارند، در ابلاغ امر الهی قدری توقف کرد. خداوند برای اینکه مسلمانان بدانند حضرتش در اجرای اوامر الهی کوتاهی نمیکند، این آیه را نازل فرمود و این توقف حضرت هم مخالفت با امر الهی نبود؛ زیرا وقت آن تا موقع غدیر خم که مسلمانان متفرق میشدند، وسعت داشت. در عبارت ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ﴾، «ان» مخففه از مثقله است و فاعل ﴿كَادُوا﴾ همان جماعت مسلمانان است که نزدیک بود پیغمبر (ص) را تفتین کنند و منصرفش سازند. در عبارت ﴿عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ﴾[۱۴]، ﴿الَّذِي﴾ امیرمؤمنان است و موضوع وحی، تبلیغ خلافت و نصب علی (ع) است. ﴿لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ﴾؛ بر اساس این عبارت، توقع و تقاضای آنها این بود که رسول خدا (ص) بر خلاف وحی الهی، غیر علی (ع) را بر خلافت نصب کند ﴿وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا﴾[۱۵] میگفتند اگر چنین کنی، ما تو را دوست خود میگیریم؛ غافل از اینکه آن حضرت، از روی هوای نفس سخن نمیگوید؛ بلکه آنچه میگوید، جز وحی نازل شده بر او نیست ﴿مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۱۶] و خداوند نیز میفرماید: ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ* ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ﴾[۱۷].[۱۸]
پاسخ چهارم: مماشات با مشرکان: در شأن نزول آیه چنین روایت شده است که مشرکان به پیامبر اکرم (ص) گفتند: ما اجازه نمیدهیم بدون دست زدن به بتهای ما حجر الاسود را استلام کنی. پیامبر (ص) نیز عزم داشت تا در ظاهر، این کار را انجام دهد، اما در قلب همچنان این کار را ناپسند میداشت که این آیه نازل شد...[۱۹].
همچنین در روایتی آمده است قریش به حضرت پیشنهاد کردند اگر آیه رحمت را به آیه عذاب و آیه عذاب را به آیه رحمت تبدیل کنی، به تو ایمان میآوریم که این آیه شریفه نازل شد[۲۰]. در پارهای از روایات، نسبتهای ناروایی به پیامبر (ص) داده شده است که تأویل پذیر نیست و حاکی از آن است که دست جعل، این روایات را ساخته و پرداخته است. پس تفسیر را نمیتوان به این روایات پیوند داد[۲۱].[۲۲]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
1. جعفر انواری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در اینباره گفته است:
«از جمله مواردی که منکران عصمت پیامبران بدان استناد کردهاند، آیاتی است که در ظهور ابتدایی خود، لغزشی در مورد وحی به حضرت رسول (ص) نسبت میدهد؛ از جمله آن آیات، این آیه است: ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا﴾[۲۳]. پاسخ نخست: صیانت از لغزش با حفظ الهی: ظاهر سیاق آیه حکایت از آن دارد که منظور از ﴿أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ﴾ همان توحید و روش درست و نفی شرک است. برخی اسباب نزول آیه نیز این برداشت را تأیید میکند. سبب نزول این آیه، این سان نقل شده است که مشرکان از حضرت خواستند خدایان آنان را به بدی یاد نکند و بردگانشان را که به حضرت ایمان آوردهاند، از خود دور سازد تا مشرکان با حضرت بنشینند و بحث را دنبال کنند. پس آیه این گونه تفسیر میشود: نزدیک بود مشرکان تو را بلغزانند و از آنچه به تو وحی شده است دور گردانند و در نتیجه بر ما افترا ببندی؛ چراکه رفتار تو افترا بر ما شمرده میشود؛ چون به ما منسوبی؛ اما با حفظ و صیانت ما از این لغزش در امان ماندی[۲۴]. افزون بر این اولاً معنای «کاد» ﴿وَإِنْ كَادُوا...﴾ نزدیک بودن است و این هرگز از تحقق کار حکایت نمیکند؛ ثانیاً کلمه «لولا» ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ...﴾ دلالت دارد بر اینکه چیزی به دلیل وجود چیز دیگر تحقق نیافته است. در این آیه ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ...﴾ به دلیل تثبیت حضرت از سوی خداوند، آن تمایل و گرایش تحقق نیافته است؛ ثالثاً تهدید هرگز دلالت بر تحقق ندارد...[۲۵]. پاسخ دوم: رعایت حال برخی مسلمانان: بر پایه اخباری، آیه درباره امیرمؤمنان، علی (ع) است. حضرت رسول (ص) که میدانست بسیاری از همان مسلمانان، به ویژه منافقان، با علی (ع) دشمنی دارند - چراکه او در جنگها پدران و برادران و خویشان آنها را کشته بود- هنگامی که امر الهی درباره نصب امیرمؤمنان، علی (ع) بر خلافت رسید، برای اینکه آنها دست از اسلام برندارند، در ابلاغ امر الهی قدری توقف کرد. خداوند برای اینکه مسلمانان بدانند حضرتش در اجرای اوامر الهی کوتاهی نمیکند، این آیه را نازل فرمود و این توقف حضرت هم مخالفت با امر الهی نبود؛ زیرا وقت آن تا موقع غدیر خم که مسلمانان متفرق میشدند، وسعت داشت. در عبارت ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ﴾، «ان» مخففه از مثقله است و فاعل ﴿كَادُوا﴾ همان جماعت مسلمانان است که نزدیک بود پیغمبر (ص) را تفتین کنند و منصرفش سازند. در عبارت ﴿عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ﴾[۲۶]، ﴿الَّذِي﴾ امیرمؤمنان است و موضوع وحی، تبلیغ خلافت و نصب علی (ع) است. ﴿لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ﴾؛ بر اساس این عبارت، توقع و تقاضای آنها این بود که رسول خدا (ص) بر خلاف وحی الهی، غیر علی (ع) را بر خلافت نصب کند ﴿وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا﴾[۲۷] میگفتند اگر چنین کنی، ما تو را دوست خود میگیریم؛ غافل از اینکه آن حضرت، از روی هوای نفس سخن نمیگوید؛ بلکه آنچه میگوید، جز وحی نازل شده بر او نیست ﴿مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۲۸] و خداوند نیز میفرماید: ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ* ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ﴾[۲۹][۳۰]. پاسخ سوم: مماشات با مشرکان: در شأن نزول آیه چنین روایت شده است که مشرکان به پیامبر اکرم (ص) گفتند: ما اجازه نمیدهیم بدون دست زدن به بتهای ما حجر الاسود را استلام کنی. پیامبر (ص) نیز عزم داشت تا در ظاهر، این کار را انجام دهد، اما در قلب همچنان این کار را ناپسند میداشت که این آیه نازل شد...[۳۱]. همچنین در روایتی آمده است قریش به حضرت پیشنهاد کردند اگر آیه رحمت را به آیه عذاب، و آیه عذاب را به آیه رحمت تبدیل کنی، به تو ایمان میآوریم که این آیه شریفه نازل شد[۳۲]. در پارهای از روایات، نسبتهای ناروایی به پیامبر (ص) داده شده است که تأویل پذیر نیست و حاکی از آن است که دست جعل، این روایات را ساخته و پرداخته است. پس تفسیر را نمیتوان به این روایات پیوند داد[۳۳]. در مورد این آیات بحث برانگیز ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ...﴾؛ ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ...﴾؛ ﴿إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ...﴾ شأن نزولهای گوناگونی نقل کردهاند که بعضی از آنها با تاریخ نزول این آیات به هیچ وجه سازگار نیست و این شأن نزولها دستاویزی برای برخی منحرفان شده است. شاید نیاز به توضیح نباشد که دلایل نادرست بودن بیشتر این روایات در خودشان نهفته است؛ زیرا آمدن نمایندگان قبایل و تقاضاهای آنها از پیامبر (ص) یا بیرون ریختن بتها از مسجدالحرام و شکستن آنها، همه پس از فتح مکه در سال هشتم هجرت بوده؛ در حالی که این سوره اساساً پیش از هجرت پیامبر (ص) نازل شده است و در آن زمان پیامبر (ص) چنین قدرت ظاهری نداشت که مشرکان در برابرش این چنین تواضع کنند. خود این آیات به قدری گویاست که ما را از اقامه شواهد دیگر بر بطلان این طرز تفکر بینیاز میسازد؛ زیرا دومین آیه مورد بحث با صراحت میگوید «اگر ما تو را ثابت قدم نگاه نداشته بودیم، نزدیک بود به آنها تمایل پیدا کنی» و مفهومش این است که تثبیت الهی که ما از آن به «مقام عصمت» تعبیر میکنیم، مانع این تمایل شد، نه اینکه پیامبر (ص) انعطاف نشان داده بود و خداوند او را نهی و مؤاخذه کرد. در حقیقت، این دو آیه به دو حالت گوناگون پیامبر (ص) اشاره دارد: حالت نخست که حالت بشری و انسان عادی است و در آیه نخست بیان شده است، ایجاب میکند که وسوسههای دشمنان در او اثر بگذارد؛ به ویژه اگر مصالحی ظاهری در این انعطاف به چشم بخورد، مانند امید به اسلام آوردن سران شرک پس از این انعطاف یا پیشگیری از خونریزی و درگیریهای بیشتر. هر بشر عادی هر قدر هم قوی باشد، احتمال دارد تحت تأثیر این وسوسهها واقع شود. آیه دوم جنبه روحانی و عصمت الهی و لطف خاص پروردگار را بیان میکند که شامل حال پیامبران، به ویژه پیامبر اسلام (ص) در بحرانیترین لحظات زندگی شده است. در نتیجه، اگر عنایت الهی، پیامبر اکرم (ص) را حفظ نکرده بود، آن حضرت با طبع بشری تا لب پرتگاه پذیرش وسوسههای مشرکان پیش میآمد. این تعبیر، درست همان تعبیری است که در سوره یوسف میخوانیم که در بحرانیترین لحظات، برهان الهی به سراغ او آمد و اگر مشاهده این برهان نبود، تسلیم وسوسههای فوق العاده نیرومند همسر عزیز مصر میشد: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ﴾[۳۴]. آیات یادشده نه تنها دلیل بر نفی عصمت نیست، بلکه یکی از آیات دال بر عصمت است؛ چراکه مسلماً این تثبیت الهی (تثبیت از نظر فکر و عواطف و تثبیت از نظر گامهای عملی) منحصر به این مورد نبوده است؛ زیرا دلیل آن در موارد مشابه نیز وجود دارد و به این ترتیب شاهد گویایی بر معصوم بودن پیامبران و رهبران الهی شمرده میشود. و اما سومین آیه مورد بحث که میفرماید: ﴿إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ﴾[۳۵]، دلیل بر این است که معصوم بودن پیامبران جنبه اضطراری ندارد، بلکه توأم با نوعی خودآگاهی و اختیار و آزادی اراده است. از این رو ارتکاب گناه در چنین حالتی عقلاً محال نیست، بلکه در عمل به دلیل آن آگاهی و ایمان خاص، هرگز وجود خارجی نخواهد یافت و اگر فرضاً وجود هم مییافت، مشمول همان کیفرها و مجازاتهای الهی بود»[۳۶].[۳۷] |
2. سید موسی هاشمی تنکابنی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین هاشمی تنکابنی در کتاب «عصمت ضرورت و آثار» در اینباره گفتهاند:
«یکی از شبهاتی که درباره عصمت پیامبر(ص) در دریافت و ابلاغ وحی طرح شده افسانه غرانیق است. بر اساس برخی از روایات وارد شده در تفاسیر و منابع حدیثی اهل سنت که کسانی چون سیوطی[۳۸]، ابن حجر[۳۹] و دیگران آن را صحیح خواندهاند، هنگامی که سوره نجم نازل شد، پیامبر(ص) آن را در مکه قرائت کرد. هنگام تلاوت، وقتی به این آیات رسید که ﴿أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى* وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى﴾[۴۰]. شیطان دو جمله را بر زبان او جاری ساخت: "تِلْكَ الْغَرَانِيقُ الْعُلَى وَ إِنَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجَى"؛ «آنها بتهای غرانیق[۴۱] والایی هستند و از آنها امید شفاعت میرود». پیامبر(ص) بدون اینکه بداند این جملات جزء وحی نیست، آن را نیز برای مردم تلاوت کرد. جبرئیل هر شب از رسول خدا(ص) میخواست آیاتی را که آن روز نازل شده است، برای وی بازگو کند. هنگامی که پیامبر به جملات فوق رسید، جبرئیل گفت: اینها را من نگفتهام و از القائات شیطانی است. رسول خدا(ص) نیز به مردم اعلام کرد که این دو جمله جزء قرآن نیست. چون حضرت متوجه القائات شیطان و اشتباه خویش در تلاوت آن به عنوان آیات وحیانی برای مردم شد، ترس و اضطراب وجودش را فرا گرفت و آن حضرت به فرجام کار خویش و چگونگی برخورد خداوند با او اندیشید. در چنین شرایطی، آیات زیر در نکوهش و سرزنش وی نازل شد: ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا﴾[۴۲]. هنگامی که آیات فوق نازل شد، غم و اندوه پیامبر(ص) افزون شد تا اینکه پس از مدتی خداوند مهر و محبت و لطف خود را شامل آن حضرت کرد و از لغزش وی درگذشت و آیات زیر که حاکی از عفو و گذشت الهی بود نازل شد: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۴۳]. هرچند «أمنیة» به معنای «آرزو» است، ولی در این آیه به معنای «قرائت» به کار رفته است و نمونه کاربرد آن در این معنا را میتوان در اشعار عربی نیز یافت[۴۴]؛ بر این اساس، معنای آیه چنین میشود: ما هیچ فرستاده و پیامبری پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هر وقت میخواست چیزی را تلاوت و قرائت کند، شیطان چیزهای دیگری بر تلاوت او القا میکرد و میافزود، اما خداوند القائات شیطان را نسخ میکرد. استدلال کنندگان القای جملات مربوط به غرانیق را مصداق این آیه میدانند و اینکه در اینجا نیز جبرئیل آمد و آن را نسخ کرد. پس این مسئله موضوع تازهای نیست و در مورد انبیای پیشین نیز سابقه داشته است. متأسفانه افسانه غرانیق در بیشتر منابع اهل سنت وارد شده و بهانه خوبی را به دست بدخواهان داده است[۴۵]؛ کسانی که با دستآویز قرار دادن این افسانههای بیپایه، کتاب نوشته و به خیال خام خود توانستهاند به اسلام ضربه وارد کنند، مانند سلمان رشدی مرتد که به جریان افسانه غرانیق بسیار دامن زده است. نقد و نظر افسانه غرانیق افزون بر اینکه با دلایل عقلی و نقلی عصمت در مقام دریافت و ابلاغ وحی سازگار نیست، خود نیز اشکالات مختلف سندی و محتوایی دارد که به عمده آنها اشاره میشود:
بر اساس آنچه گفته شد، روشن میشود که ترتیب تمام آیات سورهها وحیانی است و گرفتار هیچ تغییر و تحریفی نشده است. از سوی دیگر، نه در خود وحی رخ دادن خطایی ممکن است و نه پیامبر در دریافت و ابلاغ آن گرفتار خطا شده است و لذا میتوانیم به قرآن که یک کتاب آسمانی و الهی است استناد کنیم و به سندیت آن اطمینان داشته باشیم و آن را معجزه جاودان برای دین جاودان و ماندگار بدانیم. در پایان، یادآور میشویم که ممکن است آیات دیگری از قرآن وجود داشته باشد که در گناه ظاهری و اولیه شبههانگیز باشد و یا مغرضان و بدخواهان با آنها درباره پیامبر(ص) شبهه کرده باشند، ولی با آنچه در پاسخ شبهات گذشته یاد شد، پاسخ همه شبهات داده میشود و ضرورت عصمت پیامبر(ص) در تمام شئون و مراتب به اثبات میرسد و دیگر جایی برای هیچ شبهه و اشکال باقی نخواهد بود؛ بنابراین، اگر اشکال و شبههای را یادآور نشدیم، از پاسخ شبهات به ویژه ضابطهای که در طی مباحث گذشته گفته شد، میتوان بهره برد و دیگر جایی برای هیچ شبههای نخواهد گذاشت»[۵۲]. |
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۰۳-۴۰۸.
- ↑ ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۳۶۸.
- ↑ ر.ک: ابن حجر العسقلانی، فتح الباری، ج۸ ص۴۹۸؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۲۶.
- ↑ «آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟ * و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.
- ↑ غرانیق، جمع «غُرنُوق»، «غرنیق» و «غُرانیق» است، که به معنای پرنده گردن سفید است که در فارسی به آن «قو» میگویند و در عربی جوان سفیدرو و زیبا، به آن تشبیه میشود. ر.ک: جوهری، الصحاح، ج۴، ص۱۵۳۷؛ المنجد، ص۵۴۹، ماده «غرق».
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.
- ↑ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۲۳۸-۲۴۳.
- ↑ یکی از پژوهشگران اهل سنت در این باره میگوید: ان قصة الغرانيق المشهورة قصة مختلفة قد وضعها الزنادقة كيدا للدين، و رغبة منهم في إحداث الشك فيه، فتأثر بها من تأثر، و توهم أو ظن صحتتها بعض المفسرين كالطبري في تفسيره (ج ۱۷، ص۱۳۱) و بعض المحدثين كابن سعد في الطبقات (ج ۱، ص۱۸۹) و ابن حجر في الفتح (ج ۸، ص۳۰۶) ولكن رب الدين و حافظه قد قبض له من أهله من رد كيد عدوه و فضح أمره، و كشف ستره، و أقام البرهان القاطع والدليل الساطع على وضع هذه القضية و بطلانها من جهة النقل و العقل و اللغة. عبدالغنی عبدالخالق المصری، حجیة السنة، ص۱۰۰.
- ↑ عبدالغنی عبدالخالق المصری، حجیة السنة، ص۱۰۰؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۶۸ – ۶۹.
- ↑ ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ﴾ «آنها جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوسهایی که در دل دارند پیروی نمیکنند» سوره نجم، آیه ۲۳.
- ↑ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۲۳۸-۲۴۳.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۱۷۲.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ «و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را میبست * دست راستش را میگرفتیم * سپس شاهرگش را میبریدیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۶.
- ↑ ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۸، ص۲۸۹.
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۵، ص۸۸.
- ↑ ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۲۸۴.
- ↑ ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۸، ص۱۲۳.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۰۳-۴۰۸.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۱۷۲.
- ↑ ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، جزء ۲۱، ص۲۲.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ «و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را میبست * دست راستش را میگرفتیم * سپس شاهرگش را میبریدیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۶.
- ↑ ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۸، ص۲۸۹.
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۵، ص۸۸.
- ↑ ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۲۸۴.
- ↑ ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۸، ص۱۲۳.
- ↑ «و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ «آنگاه بیگمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) میچشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمییافتی» سوره اسراء، آیه ۷۵.
- ↑ ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۲۱۲.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۰۳-۴۰۸.
- ↑ ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۳۶۸.
- ↑ ر.ک: ابن حجر العسقلانی، فتح الباری، ج۸ ص۴۹۸؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۲۶.
- ↑ «آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟ * و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.
- ↑ غرانیق، جمع «غُرنُوق»، «غرنیق» و «غُرانیق» است، که به معنای پرنده گردن سفید است که در فارسی به آن «قو» میگویند و در عربی جوان سفیدرو و زیبا، به آن تشبیه میشود. ر.ک: جوهری، الصحاح، ج۴، ص۱۵۳۷؛ المنجد، ص۵۴۹، ماده «غرق».
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی * آنگاه بیگمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) میچشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمییافتی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.
- ↑ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.
- ↑ حسان بن ثابت از شعرای معروف عرب، «امنیه» را به این معنا در شعر خود به کار برده است: الگو:متن عربی ای قرأ کتاب الله.
- ↑ برای نمونه ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج۴، ص۶۶۱؛ ابن حجر العسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۸ ص۳۳۳؛ طبرسی، جامع البیان، ج۱۰، ص۲۲۰؛ تفسیر البیضاوی، ج۴، ص۱۳۴؛ السیرة الحلیة، ج۲، ص۶؛ شرح المواقف، ج۸ ص۲۷۷؛ شرح الشفا، ح۲، ص۱۲۴؛ فخر رازی، عصمة الانبیاء ص۱۲۲؛ غزالی، کتاب الاربعین فی اصول الدین، ص۱۵؛ الجصاص، احکام القرآن، ج۳، ص۲۴۶.
- ↑ یکی از پژوهشگران اهل سنت در این باره میگوید: ان قصة الغرانيق المشهورة قصة مختلفة قد وضعها الزنادقة كيدا للدين، و رغبة منهم في إحداث الشك فيه، فتأثر بها من تأثر، و توهم أو ظن صحتتها بعض المفسرين كالطبري في تفسيره (ج ۱۷، ص۱۳۱) و بعض المحدثين كابن سعد في الطبقات (ج ۱، ص۱۸۹) و ابن حجر في الفتح (ج ۸، ص۳۰۶) ولكن رب الدين و حافظه قد قبض له من أهله من رد كيد عدوه و فضح أمره، و كشف ستره، و أقام البرهان القاطع والدليل الساطع على وضع هذه القضية و بطلانها من جهة النقل و العقل و اللغة. عبدالغنی عبدالخالق المصری، حجیة السنة، ص۱۰۰.
- ↑ عبدالغنی عبدالخالق المصری، حجیة السنة، ص۱۰۰؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۶۸ – ۶۹.
- ↑ ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ﴾ «آنها جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوسهایی که در دل دارند پیروی نمیکنند» سوره نجم، آیه ۲۳.
- ↑ ر.ک: حسن یوسفیان و احمد حسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۱۲۶.
- ↑ ر.ک: بلاغی، الرحلة المدرسیة، ص۴۵؛ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۶۹ – ۷۰.
- ↑ ر.ک: بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۴؛ معرفت، تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۲۰۷ - ۲۰۸؛ پژوهشی در عصمت معصومان، ص۱۲۸.
- ↑ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۲۳۸-۲۴۳.