ابراهیم بن محمد همدانی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابراهیم بن محمد همدانی[۱] در سند ۱ روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از اصول کافی آمده:

«سَهْلٌ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمَذَانِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الرَّجُلِ (ع)[۲] أَنَّ مَنْ قِبَلَنَا مِنْ مَوَالِيكَ قَدِ اخْتَلَفُوا فِي التَّوْحِيدِ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ جِسْمٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ صُورَةٌ فَكَتَبَ (ع) بِخَطِّهِ سُبْحَانَ مَنْ لَا يُحَدُّ وَ لَا يُوصَفُ ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ[۳]؛ ﴿وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۴] أَوْ قَالَ: ﴿وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۵]»[۶][۷]

ابراهیم همدانی

ابراهیم همدانی[۸] در سند ۲ روایت تفسیر کنز الدقائق[۹] به نقل از کتاب شریف کافی یاد گردیده:

«و فی اصول الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْهَمْدَانِيِّ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ[۱۰] قَالَ الْمَوَازِينُ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ»[۱۱].

مقصود از راوی، به قرینه اتحاد راوی و مروی عنه، ابراهیم بن محمد همدانی است؛ زیرا احمد بن محمد از شاگردان ابراهیم بن محمد همدانی است و از او حدیث نقل کرده: «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيِّ، قَالَ:، كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ (ع) أَصِفُ لَهُ صُنْعَ السَّمِيعِ...»[۱۲][۱۳]

شرح حال

ابراهیم بن محمد همدانی یا همذانی[۱۴]، مکنی به «ابوالحسن»[۱۵] از راویان و اصحاب معروف امامان رضا، جواد و هادی (ع) است. این ۳ امام را درک و از آنها روایت کرده و مکاتباتی با آن بزرگواران هم داشته که در جوامع روایی نقل شده[۱۶] و از روایات فهمیده می‌شود که وی دارای منصب وکالت از امام جواد (ع) نیز بوده[۱۷] و جایگاه والایی نزد آن حضرت داشته است[۱۸].

نجاشی در ترجمه محمد بن علی بن ابراهیم بن محمد همذانی: روی عن أبیه عن جده عن الرضا (ع)... وکیل الناحیة، و أبوه وکیل الناحیة، و جده علی وکیل الناحیة، وجد أبیه إبراهیم بن محمد وکیل الناحیة[۱۹].

علامه حلی: وکیل؛ کان حج أربعین حجة[۲۰][۲۱]

طبقه راوی

از تاریخ ولادت و وفات ابراهیم بن محمد همذانی اطلاع دقیقی در دست نیست[۲۲]؛ لکن برقی و شیخ طوسی وی را از اصحاب امامان امام رضا، امام جواد و امام هادی (ع) به شمار آورده‌اند[۲۳] و در اسناد روایات، از آن بزرگواران حدیث نیز نقل کرده است.

آیت الله بروجردی، در طبقات رجال الکافی، ابراهیم بن محمد همدانی را از طبقه هفتم شمرده؛ و در طبقات رجال التهذیب و طبقات رجال الفقیه احتمال می‌دهد که از طبقه ششم یا هفتم باشد[۲۴][۲۵]

استادان و شاگردان

بیشترین روایات ابراهیم بن محمد همدانی از معصومان (ع) بی‌واسطه است؛ لکن در بعضی موارد به وساطت افرادی مانند محمد بن عبیدة همدانی و السلمی[۲۶] بوده که می‌‌توان آنها را از مشایخ وی به شمار آورد، چنان که راویان فراوانی از ایشان روایت کردند که از شاگردان وی شمرده می‌شوند؛ مانند سهل بن زیاد[۲۷]، فرزندش (علی بن ابراهیم بن محمد همذانیابراهیم بن هاشم[۲۸]، علی بن مهزیار، احمد بن ابی عبدالله[۲۹]، عمر بن علی بن عمر[۳۰]، ابوعبدالله حسین بن حسن حسینی، یعقوب بن یزید انباری، محمد بن عیسی عبیدی، احمد بن محمد بن عیسی[۳۱]، حمدان بن سلیمان نیسابوری[۳۲] و احمد بن علی تفلیسی[۳۳][۳۴]

جایگاه حدیثی

در کتب رجالی قدما، ابراهیم بن محمد همذانی توثیق نشده و رجالیان بزرگی مانند نجاشی و شیخ طوسی به وثاقت وی تصریح نکرده‌اند؛ لکن نجاشی وی را از وکلای ناحیه مقدسه معرفی کرده و علامه حلی ایشان را در قسم اول رجالش که به راویان ثقه اختصاص دارد، یاد کرده و می‌نویسد: وکیل؛ کان حج أربعین حجة[۳۵] و مرحوم کشی سه روایت درباره‌اش نقل کرده است[۳۶].

بعضی با تمسک به امور ذکر شده (چهل سال به حج رفتن، وکیل معصوم (ع) بودن و روایات کشی) به وثاقت یا ممدوح بودن ابراهیم بن محمد همدانی حکم کرده‌اند[۳۷]؛ ولی بعضی از بزرگان دیگر امور مذکور را برای اثبات وثاقت کافی ندانسته، در نتیجه توثیق ابراهیم بن محمد را زیر سؤال برده‌اند[۳۸].

تحقیق

حج چهل سال

بی‌تردید، تنها چهل سال به حج رفتن، برای اثبات وثاقت شخص بس نیست؛ لکن کنار قرائن دیگر، می‌شود از آن برای تأیید وثاقت استفاده کرد؛ زیرا چهل سال به حج رفتن، دلیل بر اعتقاد بالا و دین باوری شخص است که به طور طبیعی از محرمات و معاصی دوری می‌کند؛ به ویژه در نقل حدیث و نسبت دادن گفتار و رفتاری به معصوم (ع)، چون نسبت ناروا به امام معصوم (ع) از اعظم کبائر شمرده می‌شود و با عنایت به همین معنی بوده که علامه حلی عبارت کان حج أربعین حجة را درباره ابراهیم بن محمد به کار برده است.

وکالت از معصوم (ع)

وکالت از امام معصوم (ع) اولاً منحصر در امور مالی نیست، تا گفته شود امانت‌داری و عدم خیانت شخص بس است که این منصب به ایشان واگذار گردد، اگرچه ثقه هم نباشد[۳۹]، چنان که از روایت کشی فهمیده می‌شود که شعاع وکالت ابراهیم بن محمد همدانی منحصر در امور مالی نبوده است[۴۰].

ثانیاً یکسان دیدن همه وکلاء، عاقلانه و درست نیست؛ اگر درباره فرد مجهول و گمنامی گفته شود «کان وکیلاً للإمام (ع)»، شاید نتوان آن را دلیل بر وثاقت او دانست، لکن در مورد ابراهیم بن محمد که به تصریح نجاشی پدرش و جدش وکیل ناحیه مقدسه بودند و کار خلافی از آنها گزارش نشده و ذمی از معصوم (ع) درباره‌شان نرسیده و این منصب را امام معصوم (ع) به ایشان نیز واگذار کرده، از اعتماد آن بزرگواران به این خانواده حکایت دارد.

روایات کشی

چنان که گذشت سه روایت در رجال کشی درباره راوی نقل شده و کسی در دلالت آنها بر وثاقت و جایگاه ابراهیم بن محمد همذانی مناقشه نکرده، بلکه در صدور آنها از معصوم (ع) شبهه کرده و سند آنها را ضعیف دانسته‌اند که در ادامه به بررسی آن می‌پردازیم.

روایت یکم:

«مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الرَّازِيِّ، قَالَ:، كُنْتُ أَنَا وَ أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ بِالْعَسْكَرِ فَوَرَدَ عَلَيْنَا رَسُولٌ مِنَ الرَّجُلِ[۴۱] فَقَالَ لَنَا الْغَائِبُ الْعَلِيلُ[۴۲] ثِقَةٌ وَ أَيُّوبُ بْنُ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ حَمْزَةَ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ ثِقَاتٌ جَمِيعاً»[۴۳].

شیخ طوسی نیز در کتاب الغیبة حدیث یادشده را با سند دیگر و اندکی تفاوت در متن این گونه نقل کرده: «رَوَى أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الرَّازِيِّ قَالَ: كُنْتُ وَ أَحْمَدَ بْنَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ بِالْعَسْكَرِ فَوَرَدَ عَلَيْنَا رَسُولٌ مِنْ قِبَلِ الرَّجُلِ فَقَالَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ الْأَشْعَرِيُّ وَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمَدَانِيُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ حَمْزَةَ بْنِ الْيَسَعِ ثِقَاتٌ»[۴۴].

یادآوری

علامه حلی در کتاب رجالی خود، فایده هفتم، حدیث یادشده را از کتاب الغیبة شیخ طوسی نقل کرده؛ لکن در سندش به جای ابی محمد رازی، عنوان ابی احمد رازی ثبت شده است[۴۵].

شهید ثانی بعد از نقل روایت کشی: و فی هذا الطریق من هو مطعون و مجهول العدالة و مجهول الحال کما لا یخفی[۴۶].

آیت الله خویی روایت را به جهت مجهول بودن ابی محمد رازی و ابی احمد رازی و ضعف طریق شیخ طوسی به احمد بن ادریس در کتاب فهرست به جهت احمد بن جعفر بزوفری، تضعیف و استنادناپذیر دانسته است[۴۷].

روایت نخست کشی سندش معتبر است و اشکالات مطرح شده وارد نیستند؛ زیرا مقصود از محمد بن مسعود، محمد بن مسعود عیاشی است که نجاشی درباره‌اش می‌نویسد: ثقة، صدوق، عین من عیون هذه الطائفة[۴۸].

مراد از «علی بن محمد»، «علی بن محمد بن فیروزان قمی» است، به قرینه روایت عیاشی از وی با همین عنوان[۴۹] و نام علی بن محمد در مواضع متعدد. شیخ طوسی درباره‌اش می‌نویسد: کثیر الروایة یکنی أبا الحسن کان مقیماً بکش[۵۰].

علامه مجلسی در الوجیزة به حسن و ممدوح بودن وی تصریح کرده[۵۱] و ابوعلی حائری می‌نویسد: و هو لا یقصر عن کثیر من الحسان[۵۲].

مراد از «محمد بن احمد»، «محمد بن احمد بن یحیی» است، به قرینه دیگر اسناد[۵۳]. شیخ طوسی درباره‌اش می‌نویسد: محمد بن أحمد بن یحیی بن عمران الأشعری القمی، جلیل‌القدر، کثیر الروایة[۵۴] و نجاشی می‌نگارد: کان ثقة فی الحدیث[۵۵].

مقصود از «محمد بن عیسی»، «محمد بن عیسی بن عبید یقطینی» است. نجاشی درباره‌اش می‌نویسد: جلیل فی أصحابنا، ثقة، عین، کثیر الروایة، حسن التصانیف[۵۶]؛ اما ابی محمد رازی، نسخه‌ها در ضبط نام این راوی مختلف‌اند: ابی محمد برازی[۵۷]؛ ابی محمد دینوری[۵۸]؛ ابی محمد راوندی[۵۹]؛ ابی احمد رازی[۶۰]، محمد رازی[۶۱].

درباره شناسایی این راوی، احتمالاتی داده شده که هیچ کدام اثبات کردنی نیست[۶۲]، بلکه به احتمال قوی ابوالعباس احمد بن محمد بن اسحاق دینوری است، چون در بعضی نسخه‌ها ابی محمد دینوری ثبت گردیده و مؤید دیگر آنکه ایشان و احمد بن محمد بن خالد برقی در یک طبقه قرار دارند و هر دو، راوی کتب راوی جلیل‌القدر حسین بن سعید اهوازی هستند.

نجاشی در ترجمه حسین بن سعید اهوازی بعد از یادآوری آثار علمی وی: «و أخبرنا أبو جعفر محمد بن علی بن أحمد بن هشام القمی المجاور قال: حدثنا علی بن محمد بن أبی القاسم ماجیلویه، عن جده أحمد بن محمد بن خالد البرقی، عن الحسین بن سعید بکتبه... و أخبرنا الشریف أبومحمد الحسن بن حمزة بن علی الحسینی الطبری فیما کتب إلینا أن أبا العباس أحمد بن محمد الدینوری حدثهم عن الحسین بن سعید بکتبه و جمیع مصنفاته عند منصرفه من زیارة الرضا (ع)، أیام جعفر بن حسن ناصر، بأمل طبرستان سنة ثلاثمائة. وقال: حدثنی الحسین بن سعید الأهوازی بجمیع مصنفاته»[۶۳].

در سند روایت کشی آمده است: کنت أنا و احمد بن أبی عبدالله البرقی بالعسکر. مراد از احمد بن ابی عبدالله، احمد بن محمد بن خالد برقی است، چون کنیه محمد بن خالد، ابوعبدالله است، از این رو از او به احمد بن ابی عبدالله تعبیر شده است.

رجالیان قدما، درباره احمد بن محمد دینوری گزارشی ندادند، جز اینکه شیخ طوسی وی را در باب من لم یرو عن واحد من الأئمة (ع) ذکر می‌کند: أحمد بن محمد الدینوری، یکنی أبا العباس، یلقب بأستونه[۶۴]، از این رو او را از مجاهیل به شمار آورده‌اند؛ لکن از دو مطلب می‌‌توان برداشت کرد که وی از بزرگان دوران خود، و فردی مورد وثوق و اعتماد بوده است:

  1. ایشان راوی تمام کتب حسین بن سعید اهوازی[۶۵] بوده، چنان که گذشت.
  2. قضیه نسبتاً مفصل و طولانی است که طبری شیعی در دلائل الأمامة نقل کرده است و از آن فهمیده می‌شود که وی مورد وثوق شیعیان بوده، از این رو بعد از شهادت امام حسن عسکری (ع) وجوه فراوانی را در اختیارش نهادند، تا آنها را به دست امام زمان (ع) برساند.

طبری در دلائل الأمامة: ... قال: حدثنی أحمد بن الدینوری السراج، المکنی بأبی العباس، الملقب بآستاره، قال: انصرفت من أردبیل إلی الدینور أرید الحج، و ذلک بعد مضی أبی محمد الحسن بن علی (ع) بسنة، أو سنتین، و کان الناس فی حیرة، فاستبشروا أهل الدینور بموافاتی، و اجتمع الشیعة عندی، فقالوا: قد اجتمع عندنا ستة عشر ألف دینار من مال الموالی، و نحتاج أن تحملها معک، و تسلمها بحیث یجب تسلیمها. قال: فقلت: یا قوم! هذه حیرة، ولا نعرف الباب فی هذا الوقت. قال: فقالوا: إنما اخترناک لحمل هذا المال لما نعرف من ثقتک و کرمک. فأحمله علی ألا تخرجه من یدیک إلا بحجة... ؛ فاغتسلت و انصرفت إلی بیت الرجل، و مکثت إلی أن مضی من اللیل ربعة، فجاءنی و معه درج، فیه: بسم الله الرحمن الرحیم، وافی أحمد بن محمد الدینوری و...[۶۶].

یادآوری

سند روایت کتاب الغیبة شیخ طوسی روی أحمد بن إدریس، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن أبی محمد الرازی نیز صحیح و معتبر است؛ زیرا اولاً در این سند هم أبی محمد الرازی، مصحف ابی محمد دینوری است، چنان‌که ملاحظه طبقه آن را تأیید می‌کند و ثانیاً طریق شیخ طوسی به احمد بن ادریس در کتاب الفهرست نیز صحیح است؛ و احمد بن جعفر بزوفری که در آن یاد شده، برخلاف نظر آیت الله خویی ثقه است[۶۷].

روایت دوم: «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ (ع) أَصِفُ لَهُ صُنْعَ السَّمِيعِ بِي فَكَتَبَ بِخَطِّهِ عَجَّلَ اللَّهُ نُصْرَتَكَ مِمَّنْ ظَلَمَكَ وَ كَفَاكَ مَئُونَتَهُ وَ أَبْشِرْ بِنَصْرِ اللَّهِ عَاجِلًا إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ بِالْأَجْرِ آجِلًا وَ أَكْثِرْ مِنْ حَمْدِ اللَّهِ»[۶۸].

روایت سوم: «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيِّ، قَالَ: وَ كَتَبَ (ع) إِلَيَّ. قَدْ وَصَلَ الْحِسَابُ تَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْكَ وَ رَضِيَ عَنْهُمْ وَ جَعَلَهُمْ مَعَنَا فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ! وَ قَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكَ مِنَ الدَّنَانِيرِ بِكَذَا وَ مِنَ الْكِسْوَةِ كَذَا، فَبَارَكَ لَكَ فِيهِ وَ فِي جَمِيعِ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَيْكَ، وَ قَدْ كَتَبْتُ إِلَى النَّضْرِ أَمَرْتُهُ أَنْ يَنْتَهِيَ عَنْكَ وَ عَنِ التَّعَرُّضِ لَكَ وَ بِخِلَافِكَ وَ أَعْلَمْتُهُ مَوْضِعَكَ عِنْدِي، وَ كَتَبْتُ إِلَى أَيُّوبَ أَمَرْتُهُ بِذَلِكَ أَيْضاً، وَ كَتَبْتُ إِلَى مَوَالِيَّ بِهَمْدَانَ كِتَاباً أَمَرْتُهُمْ بِطَاعَتِكَ وَ الْمَصِيرِ إِلَى أَمْرِكَ وَ أَنْ لَا وَكِيلَ لِي سِوَاكَ»[۶۹].

آیت الله خویی با اعتراف به دلالت روایت بر وثاقت و جلالت و جایگاه رفیع ابراهیم بن محمد همدانی این دو روایت را نیز به جهت ضعف طریق و اینکه ناقلش شخص خود راوی است، تضعیف کرده و برای اثبات وثاقت ابراهیم بن محمد بس ندانسته است [۷۰].

سند روایت دوم و سوم نیز معتبر است و اشکالات آیت الله خویی پذیرفته نیستند:

سند روایت دوم: علی بن محمد، قال: وحدثنی أحمد بن محمد، عن إبراهیم بن محمد الهمدانی قال... مراد از علی بن محمد، علی بن محمد بن قتیبة النیسابوری است که کشی فراوان از وی روایت کرده؛ گاه با عنوان علی بن محمد و گاه با عناوین دیگری مانند علی بن محمد قتیبی، علی بن محمد بن قتیبة و ابوالحسن علی بن محمد بن قتیبة نیسابوری[۷۱].

وی شاگرد راوی جلیل‌القدر و عظیم‌الشأن یعنی فضل بن شاذان[۷۲] و راوی تمام کتبش است[۷۳].

شیخ طوسی: علی بن محمد القتیبی، تلمیذ الفضل بن شاذان، نیسابوری، فاضل[۷۴].

علامه حلی، نام وی را در قسم اول رجالش ذکر[۷۵] و در ترجمه یونس بن عبدالرحمن به صحت طریق حکم کرده، با اینکه علی بن محمد بن قتیبة در آن قرار دارد[۷۶]، از این رو بزرگانی مانند صاحب حدائق، کلباسی، وحید بهبهانی، بحر العلوم، کاظمینی، نمازی و...[۷۷] به وثاقت وی تصریح کرده‌اند.

مراد از احمد بن محمد، احمد بن محمد بن عیسی اشعری است که از راویان بزرگ و اصحاب ائمه (ع) به شمار می‌آید و در امر حدیث بسیار سخت‌گیر بوده است. نجاشی درباره‌اش می‌نویسد: شیخ القمیین، و وجههم، و فقیههم، غیر مدافع[۷۸].

بر این اساس، سند روایت معتبر خواهد بود و اشکالی ندارد.

سند روایت سوم: «علی بن محمد، قال: حدثنی محمد بن احمد، عن عمر بن علی بن عمر بن یزید، عن إبراهیم بن محمد الهمدانی قال:...» مراد از علی بن محمد در این سند نیز، علی بن محمد بن قتیبة نیشابوری است که پیش‌تر درباره‌اش بحث شد و مراد از محمد بن احمد، محمد بن احمد بن ولید است، به قرینه روایت علی بن محمد از وی در رجال کشی[۷۹] و تصریح بزرگان رجالی[۸۰].

در کتب رجالی از این راوی نامی برده نشده، از این رو رجالیان به مجهول بودنش حکم کرده‌اند[۸۱]؛ لکن مرحوم کلباسی احتمال داده که وی عموی محمد بن الحسن بن ولید باشد[۸۲]، چنان که صاحب معالم، وی را با محمد بن ولید بجلی خزاز که در کتب رجالی عنوان و توثیق شده، متحد دانسته است[۸۳].

بررسی اسناد روایات و ملاحظه طبقه راوی، استظهار صاحب معالم را تقویت می‌کند، چون محمد بن ولید بجلی خزاز از معمران بوده و مرحوم کلینی در بعضی اسناد با یک واسطه از وی حدیث نقل کرده[۸۴] و افرادی مانند سعد بن عبدالله اشعری[۸۵]، عبدالله بن جعفر حمیری[۸۶] و محمد بن حسن صفار[۸۷] از وی روایت کرده‌اند، چنان که مرحوم کشی که با مرحوم کلینی هم طبقه هستند، با یک واسطه از محمد بن احمد بن ولید روایت کرده است[۸۸].

نجاشی در ترجمه محمد بن الولید البجلی الخزاز أبو جعفر الکوفی: ثقة، عین، نقی الحدیث، ذکره الجماعة بهذا، روی عن یونس بن یعقوب و حماد بن عثمان و من کان فی طبقتهما و عمر حتی لقیه محمد بن الحسن الصفار و سعد[۸۹].

شیخ طوسی در الفهرست و نجاشی در رجال، عمر بن علی بن عمر بن یزید را عنوان، و صاحب کتاب معرفی[۹۰]، و درباره توثیق و تضعیف ایشان سکوت کرده‌اند، بدان جهت بعضی از بزرگان، روایت وی را تضعیف و استناد نکردنی دانسته‌اند[۹۱]؛ ولی در اسناد روایات، محمد بن احمد بن یحیی بن عمران اشعری از وی روایت کرده[۹۲] و با توجه به اینکه ابن الولید، روایتش را استثنا نکرده، گروهی از بزرگان، آن را گونه‌ای توثیق، و روایاتش را معتبر دانسته‌اند[۹۳]، بنابراین، سند روایت سوم کشی نیز مشکلی نخواهد داشت.[۹۴]

نتیجه

ارزیابی اسناد روایات کشی می‌نمایاند که روایات او از جهت سند معتبر و استناد کردنی‌اند و اشکالات مطرح شده بجا نیستند و از جهت مضمون هم تمام و کامل‌اند و بر وثاقت و جلالت ابراهیم بن محمد همدانی دلالت می‌کنند، چنان که آیت الله خویی به آن تصریح کرده است.

آری! در روایت دوم و سوم، راوی حدیث، شخص ابراهیم بن محمد همدانی است که نوعی خودستایی را شاید به دنبال داشته باشد و سبب سوء ظن دیگران به وی گردد؛ لکن این اشکال هم جواب دارد؛ زیرا نباید همه راویان را یکسان دید، بلکه باید میان راویانی مانند زرارة، محمد بن مسلم، عبدالله بن سنان و امثالهم با راویانی که در این جایگاه نیستند فرق گذاشت، بنابراین اگر مدح و ثنایی از معصوم (ع) درباره راویان دسته یکم رسید و ناقلش خودشان بودند، نباید آن را بر خودستایی حمل کرد، بلکه براساس ﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ[۹۵] است و ابراهیم بن محمد همدانی از راویان قسم یکم است و آنچه درباره خودش از زبان معصوم (ع) نقل کرده، از گونه خودستایی نیست.

مرحوم نمازی بعد از نقل روایات کشی: و هذه الروایات، واضحة الدلالة علی جلالة إبراهیم و عظم شأنه و وثاقته، ولا یضر روایته ذلک بنفسه، لأنه من الواضح من أحوالهم عدم کذبهم علی الإمام (ع)، و عدم جرأتهم علی ذلک خوفاً من الله و من الفضیحة أن یجیء لعنهم و طردهم علی أیدی غیرهم[۹۶].

مفاد فوق را، دعای امام جواد (ع)[۹۷] در حق ابراهیم بن محمد همدانی و ترضی شیخ صدوق از وی در بعضی موارد[۹۸] تأیید می‌کند.[۹۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۵۴، ۵۶ و ۵۸؛ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۶۱۱، ح۱۱۳۵-۱۱۳۶؛ رجال النجاشی، ص۳۴۴، ش۹۲۸؛ رجال الطوسی، ص۳۵۲، (ش ۵۲۱۰)، ۳۷۳ (ش ۵۵۱۵) و ۳۸۳ (۵۶۳۷)؛ إیضاح الإشتباه، ص۲۲ و ۲۷۵؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶ (ش۲۳) و ۱۵۵ (۱۰۰)، الرجال(ابن داوود)، ص۱۸، ش۳۵؛ التحریر الطاووسی، ص۱۷، ش۷؛ نقد الرجال، ج۱، ص۸۵، ش۱۳۴؛ جامع الرواة، ج۱، ص۳۳؛ ج۲، ص۱۵۰؛ إکلیل المنهج، ص۹۱، ش۵۱؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۵۵ و ۱۰۴؛ منتهی المقال، ج۱، ص۲۰۱، ش۷۸؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۵۸ (۱۶۵۸) و ۲۷۴ (ش ۱۸۳۲)؛ تنقیح المقال، ج۴، ص۳۵۹، ش۵۵۲؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۲۲۴، ۴۰۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۰۵، ش۴۹۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۶۷، ش۲۹۴؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۲۹۱، ش۲۰۵. ب. منابع سنی: لسان المیزان، ج۱، ص۱۰۷، ش۳۱۸.
  2. مرحوم فیض کاشانی پس از نقل این حدیث: بیان: المراد بالرجل فی الحدیثین أبوالحسن الثالث (ع)؛ (الوافی، ج۱، ص۳۸۸).
  3. چیزی مانند او نیست سوره شوری، آیه ۱۱.
  4. و او شنوای داناست سوره بقره، آیه ۱۳۷.
  5. بیناست سوره شوری، آیه ۱۱.
  6. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۴۸۳ به گزارش از الکافی، ج۱، ص۱۰۲، ح۵.
  7. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۰۵-۵۰۶.
  8. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۳۳۲، ۳۷۰.
  9. ر. ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۴۲۱ - ۴۲۲.
  10. و روز رستخیز ترازوهای دادگری را می‌نهیم، آنگاه بر هیچ کس ستمی نخواهد رفت و اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد آن را (به شمار) خواهیم آورد و ما حسابرسی را بسنده‌ایم سوره انبیاء، آیه ۴۷.
  11. تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۴۲۱ - ۴۲۲.
  12. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۶۱۱.
  13. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۵۹۱.
  14. در ضبط کلمة الهمدانی که پسوند بعضی اسامی، همچون راوی مورد بحث یعنی
  15. ابراهیم بن محمد یاد شده، اختلاف است؛ بعضی ذال ضبط کردند (ر. ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶، ش۱۵۶؛ رجال النجاشی، ص۳۴۴، ش۹۲۸؛ إیضاح الإشتباه، ص۲۷۵، ش۶۰۹) و برخی دیگر دال: القاسم بن محمد بن علی بن إبراهیم الهمدانی بالدال المهملة. (ر. ک: رجال الطوسی، ص۳۵۲، ش۵۲۱۰؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶ (ش ۲۳) و ۱۰۳ (ش۷۴)؛ إیضاح الإشتباه، ص۲۲) علامه حلی: و لا یخفی ما بین النسبتین من اختلاف، فالهمدانی عربی نسبة إلی قبیلة همدان، و الهمذانی أعجمی نسبة إلی مدینة همدان فی إیران. (إیضاح الإشتباه، ص۲۲) سمعانی: الهمدانی: بفتح الهاء و سکون المیم و الدال المهملة، هی منسوبة إلی همدان، و هی قبیلة من الیمن، نزلت الکوفة، و الهمذانی: بالهاء و المیم المفتوحتین و الذال المنقوطة بعدهما، فهی مدینة بالجبال مشهورة علی طریق الحاج و القوافل، أقمت بها فی التوجه و الانصراف أربعین یوماً و کان بها. (الأنساب، ج۵، ص۶۴۷ و ۶۴۹). از مطالب یادشده برداشت می‌شود که هَمَذان با حرف ذال نام شهر و همدان با حرف (دال) نام قبیله است و اگر کسی بخواهد وکیل معصوم (ع) گردد، وکیل یک شهر و ناحیه می‌شود؛ نه وکیل یک قبیله، بنابراین درباره ابراهیم بن محمد که وکیل امام (ع) بوده است، الهمذانی صحیح است، چنان که شهید ثانی نیز به آن اشاره کرده است. (ر. ک: الرعایة فی علم الدرایه، ص۳۸۱ - ۳۸۲).
  16. و فی توقیعات الرضا (ع) إلی إبراهیم بن محمد الهمذانی...؛ (من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۲، ح۱۶۵۲)؛ سهل عن إبراهیم بن محمد الهمذانی قال: کتبت إلی أبی الحسن (ع) (أبو الحسن الثالث، امام هادی (ع)) أقرأنی علی بن مهزیار کتاب أبیک (ع)...؛ (الکافی، ج۱، ص۵۴۷، ح۲۴)؛ ... عن إبراهیم بن محمد الهمذانی قال: کتبت إلی أبی جعفر (ع) (امام جواد (ع))...؛ (الکافی، ج۵، ص۳۴۷، ح۳)
  17. «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) كَتَبَ إِلَيَّ كِتَاباً وَ أَمَرَنِي أَنْ لَا أَفُكَّهُ حَتَّى يَمُوتَ يَحْيَى بْنُ أَبِي عِمْرَانَ قَالَ فَمَكَثَ الْكِتَابُ عِنْدِي سِنِينَ فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الَّذِي مَاتَ فِيهِ يَحْيَى بْنُ أَبِي عِمْرَانَ فَكَكْتُ الْكِتَابَ فَإِذَا فِيهِ قُمْ بِمَا كَانَ يَقُومُ بِهِ أَوْ نَحْوُ هَذَا مِنَ الْأَمْرِ»؛ (بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۶۲ - ۲۶۳، ح۲).
  18. توضیح آن در بحث جایگاه حدیثی راوی خواهد آمد.
  19. رجال النجاشی، ص۳۴۴، ش۹۲۸.
  20. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶، ش۲۳.
  21. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۵۹۱-۵۹۳.
  22. بر پایه بعضی روایات، ابراهیم بن محمد همدانی در سال ۲۴۸ (ق) زنده بوده است: «و کتب إبراهیم بن محمد الهمدانی مع جعفر ابنه فی سنة ثمان و أربعین و مائتین یسأل عن العلیل، و عن القزوینی...»؛ (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۲۷، ش۱۰۰۹).
  23. ر. ک: رجال الطوسی، ص۳۵۲ (ش ۵۲۱۰)، ۳۷۳ (۵۵۱۵) و ۳۸۳ (ش ۵۶۳۷)؛ رجال البرقی، ص۵۴، ۵۶ و ۵۸.
  24. الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ص۳۳؛ (طبقات رجال التهذیب)، ص۳۳؛ طبقات رجال الفقیه)، ص۱۸۶.
  25. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۵۹۳-۵۹۴.
  26. الکافی، ج۱، ص۵۳، ح۲؛ ج۴، ص۴۹۲، ح۱۷.
  27. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۴۸۳.
  28. رجال النجاشی، ص۳۴۴، ش۹۲۸.
  29. الکافی، ج۵، ص۲۷۰ (ح۲) و۳۴۷ (ح۳).
  30. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۲۳۹، ح۵۵۷۲.
  31. تهذیب الأحکام، ج۴، ص۷۹، ح۲۲۶؛ ج۶، ص۲۶۸، ح۷۱۹؛ ج۷، ص۲۰۷، ح۹۱۲؛ ج۸، ص۵۷، ح۱۸۶.
  32. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۷۷، ح۷.
  33. الأمالی (صدوق)، ص۳۰۳، ح۶.
  34. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۵۹۴-۵۹۵.
  35. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶، ش۲۳.
  36. ر. ک: رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۶۱۱ (۱۱۳۵ - ۱۱۳۶) و ۵۵۷ - ۵۵۸ (ح۱۰۵۳).
  37. ر. ک: منتهی المقال، ج۱، ص۲۰۱ - ۲۰۳؛ نقد الرجال، ج۱، ص۸۶، ش۱۳۴؛ جامع الرواة، ج۱، ص۳۳؛ إکلیل المنهج، ص۹۱، ش۵۱؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۰۵ - ۲۰۶، ش۴۹۰.
  38. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۶۷ - ۲۶۸، ش۲۹۴؛ مدارک الأحکام، ج۳، ص۵۹۵.
  39. ایشان بعد از گزارش روایتی که در سند آن ابراهیم بن محمد همدانی یاد شده: لکن الروایة لمکان الضعف غیر صالحة للاستدلال، لعدم ثبوت وثاقة إبراهیم، غیر أنه حج أربعین سنة و کان وکیلاً للناحیة المقدسة، و شیء منهما لا یقتضیان الوثاقة. أما الأول فظاهر، و کذا الثانی، إذ مجرد الوکالة فی الأموال لا تستدعی إلا الأمانة و عدم الخیانة فیها، و هی لا تستلزم الوثاقة فی مقام الحکایة، التی هی مناط حجیة الروایة، فإن بین الأمرین عموماً من وجه؛ (موسوعة الامام الخوئی، کتاب الصلاة، ج۱۲، ص۱۷۱)؛ نیز ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۶۸، ش۲۹۴.
  40. «وَ قَدْ كَتَبْتُ إِلَى النَّضْرِ أَمَرْتُهُ أَنْ يَنْتَهِيَ عَنْكَ وَ عَنِ التَّعَرُّضِ لَكَ وَ بِخِلَافِكَ وَ أَعْلَمْتُهُ مَوْضِعَكَ عِنْدِي، وَ كَتَبْتُ إِلَى أَيُّوبَ أَمَرْتُهُ بِذَلِكَ أَيْضاً، وَ كَتَبْتُ إِلَى مَوَالِيَّ بِهَمْدَانَ كِتَاباً أَمَرْتُهُمْ بِطَاعَتِكَ وَ الْمَصِيرِ إِلَى أَمْرِكَ وَ أَنْ لَا وَكِيلَ لِي سِوَاكَ»؛ (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۶۱۱، ح۱۱۳۶).
  41. علامه بحرالعلوم: والمراد بالرجل فی هذه الروایة إما الإمام أبوالحسن الهادی أو الإمام أبومحمد الحسن العسکری (ع)، إذ کل منهما یلقب به تقیة. (الفوائد الرجالیه (بحر العلوم)، ج۱، پانوشت ص۳۸۶). مجلسی اول: و کأنه العسکری أو الهادی أو الصاحب (ع) و التعبیر عنهم بذلک للتقیة. (روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۱۴، ص۳۷).
  42. الغائب العلیل همان علی بن جعفر الهمانی است، چنان که وحید بهبهانی در تعلیقه به آن تصریح کرده است. (ر. ک: تعلیقة علی منهج المقال، ص۲۴۷ و۳۹۵).
  43. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۵۷ - ۵۵۸، ح۱۰۵۳.
  44. الغیبه (طوسی)، ص۴۱۷، ح۳۹۵.
  45. ر. ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، الفائدة السابعه، ص۲۷۵.
  46. الرسائل الشهید الثانی، ج۲، ص۸۹۵، ش۱۳.
  47. لکنها أیضاً ضعیفة، لجهالة أبی محمد الرازی،... فالروایة أیضاً ضعیفة لجهالة أبی أحمد الرازی. هذا کله، مضافاً إلی أن طریق الشیخ إلی أحمد بن إدریس ضعیف فی الفهرست بأحمد بن جعفر البزوفری؛ (معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۶۸ - ۲۶۹).
  48. رجال النجاشی، ص۳۵۰، ش۹۴۴.
  49. «حدثنی محمد بن مسعود، قال: حدثنی علی بن محمد بن فیروزان القمی، قال: أخبرنی محمد بن أحمد بن یحیی...»؛ (رجال الکشی اختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۹، ح۳۶۹).
  50. رجال الطوسی، ص۴۲۹، ش۶۱۶۴.
  51. الوجیزة فی الرجال، ص۱۲۷.
  52. ر. ک: منتهی المقال، ج۳، ص۳۱۳.
  53. «حدثنی محمد بن مسعود قال حدثنی علی بن محمد بن یزید القمی، قال حدثنی محمد بن أحمد بن یحیی...»؛ (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۲۷۵، ح۴۹۴).
  54. الفهرست (طوسی)، ص۴۰۸، ش۶۲۳.
  55. رجال النجاشی، ص۳۴۸، ش۹۳۹.
  56. رجال النجاشی، ص۳۳۳، ش۸۹۶.
  57. ر. ک: بحار الأنوار، ج۵۱، ص۳۶۳، ح۱۰.
  58. و فی نسخة المولی الشیخ عنایة الله: أبی محمد الدینوری، بدل أبی محمد الرازی، ولکن الموجود فی النسخة المخطوطة القدیمة المصححة و النسخة المطبوعة من الکشی، و فی نسخة العلامة و التفریشی و المیرزا کما نقلناه؛ (یعنی أبی احمد الرازی) (معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۶۸، ش۲۹۴)؛ روی الکشی بسنده عن الدینوری...؛ (موسوعة الامام الخوئی، ج۱۲، ص۱۷۱)
  59. ر. ک: تنقیح المقال، ج۴، پانوشت ص۳۶۱، ش۵۵۲.
  60. ر. ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، الفائدة السابعه، ص۲۷۵.
  61. ر. ک: تنقیح المقال، ج۴، پانوشت ص۳۶۱، ش۵۵۲ به گزارش از تکملة الکاظمی، ج۱، ص۱۳۲.
  62. استرآبادی در الوسیط، مامقانی در تنقیح المقال (ر. ک: قاموس الرجال، ج۱۲، ص۳۴، ش۸۵) و ملا صالح مازندرانی در (شرح الکافی، ج۱، ص۸۶) نوشته‌اند مقصود احمد بن اسحاق است و علامه شوشتری ذیل عنوان «رازی» بعد از نقل روایت کشی: حکی بعض الثقات بنیسابور أنه خرج لإسحاق بن إسماعیل من أبی محمد (ع) توقیع:... ولیحمل ذلک إبراهیم بن عبده إلی الرازی. (رجال الکشی (اختیار معرفه الرجال)، ص۵۷۵) نوشته است: و لا یبعد أن یکون المراد به أبو أحمد الرازی المتقدم، الذی روی الکشی عنه قال: ورد علی بالعسکر رسول من قبل الرجل (ع) و قال: أحمد بن إسحاق و فلان و فلان ثقات. (قاموس الرجال، ج۱۲، ص۳۴ - ۳۵). علامه محمدتقی مجلسی ذیل سند مورد بحث: ... و فی رجال الکشی فی الصحیح عن أبی محمد الرازی (و کأنه الحسن بن الجهم) قال: کنت أنا و أحمد بن أبی عبدالله البرقی بالعسکر...؛ (روضة المتقین، ج۱۴، ص۳۷).
  63. رجال النجاشی، ص۵۹ - ۶۰، ش۱۳۶ - ۱۳۷.
  64. رجال الطوسی، ص۴۰۷، ش۵۹۲۲.
  65. شیخ طوسی درباره حسین بن سعید اهوازی: ثقة، روی عن الرضا و أبی جعفر الثانی و أبی الحسن الثالث (ع)، و أصله کوفی، و انتقل مع أخیه الحسن (ع) إلی الأهواز، ثم تحول إلی قم، فنزل علی الحسن بن أبان، و توفی بقم، و له ثلاثون کتاباً؛ (الفهرست (طوسی)، ص۱۴۹ - ۱۵۰، ش۲۳۰).
  66. دلائل الإمامه، ص۵۱۹ - ۵۲۲، ح۴۹۳.
  67. ایشان از مشایخ شیخ مفید و حسین بن عبیدالله غضائری است و شیخ طوسی درباره‌اش می‌نویسد:روی عنه التلعکبری و سمع منه سنة خمس وستین و ثلاثمائة، وله منه إجازة و کان یروی عن أبی علی الأشعری، أخبرنا عنه محمد بن محمد بن النعمان و الحسین بن عبدالله؛(رجال الطوسی، ص۴۱۰، ش۵۹۵۴). میرداماد درباره احمد بن محمد بن الحسن بن الولید، و أبوعلی أحمد بن جعفر بن سفیان البزوفری می‌نویسد: شیخی الشیخ المفید أبی عبدالله محمد بن محمد بن النعمان أمرهما أجل من الافتقار إلی تزکیة مزک و توثیق موثق. (الرواشح السماویه، ص۱۰۵) محدث نوری نیز درباره تضعیف احمد بن جعفر بزوفری از سوی بعضی می‌نویسد: والجمود فی باب التزکیة یقتضی الحکم بالجهالة، و عد الحدیث من جهته ضعیفاً، إلا أن التأمل فی حال الحسین و المفید و التلعکبری، و اعتمادهم علیه کثیراً یقتضی الحکم بکونه فی أعلی درجة الوثاقة؛ (مستدرک الوسائل الخاتمة)، ج۶، ص۴۰۳ - ۴۰۴).
  68. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۶۱۱ - ۶۱۲، ح۱۱۳۶.
  69. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۶۱۱، ح۱۱۳۵.
  70. و هذه الروایة واضحة الدلالة علی جلالة إبراهیم، و عظم خطره، و وثاقته غیر أنها ضعیفة بجهالة طریقه، علی أنه لا یمکن إثبات وثاقة شخص بروایة نفسه؛ (معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۶۹، ش۲۹۴).
  71. ر. ک: رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۷ (ح۱۶)، ۲۹ (ح ۵۹)؛ ۲۴۶ (ح۴۵۳).
  72. نجاشی درباره فضل بن شاذان: روی عن أبی جعفر الثانی، و قیل عن الرضا أیضاً (ع) و کان ثقة، أحد أصحابنا الفقهاء و المتکلمین. و له جلالة فی هذه الطائفة، و هو فی قدره أشهر من أن نصفه؛ (رجال النجاشی، ص۳۰۷، ش۸۴۰).
  73. نجاشی بعد از یادآوری آثار فضل بن شاذان: أخبرنا أبو العباس بن نوح قال: حدثنا أحمد بن جعفر قال: حدثنا أحمد بن إدریس بن أحمد قال: حدثنا علی بن محمد بن قتیبة النیشابوری (النیسابوری) عنه بکتبه؛ (رجال النجاشی، ص۳۰۷ - ۳۰۸، ش۸۴۰).
  74. رجال الطوسی، ص۴۲۹، ش۶۱۵۹.
  75. ر. ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۹۴، ش۱۶.
  76. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۸۴ - ۱۸۵، ش۱.
  77. ر. ک: الحدائق الناضره، ج۶، ص۴۸؛ سماء المقال، ج۱، ص۱۲۱؛ الفوائد الرجالیه (بهبهانی)، ص۴۹؛ الفوائد الرجالیه (بحر العلوم)، ج۱، ص۴۰۴؛ هدایة المحدثین، ص۲۱۸؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۵، ص۴۶۶، ش۱۰۴۶۸.
  78. رجال النجاشی، ص۸۲، ش۱۹۸.
  79. «علی بن محمد، قال حدثنی محمد بن أحمد بن الولید، عن حماد بن عثمان قال...»؛ (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۷۲، ش۲۹۴).
  80. ر. ک: الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۲، ص۴۶۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۳۳۵، ش۴۸۱۵.
  81. و محمد بن أحمد بن الولید، غیر مذکور فی الرجال؛ (الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۲، ص۴۶۲)؛ لم أره فی کتب الرجال (التحریر الطاووسی، ص۴۹۲)؛ محمد بن أحمد بن الولید و هو مجهول. (معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۳۳۵، ش۴۸۱۵)
  82. و لعله عم محمد بن الحسن بن الولید، لأنه ابن الحسن بن أحمد بن الحسن بن الولید کما هو مقتضی بعض تعبیرات الصدوق عنه؛ حیث إنه قد یعبر عنه أیضاً بمحمد بن الحسن بن الولید و قد یعبر عنه أیضاً بمحمد بن الحسن بن أحمد بن الولید؛ (الرسائل الرجالیه کلباسی)، ج۲، ص۴۶۲).
  83. صاحب معالم بعد از گزارش عبارت نجاشی در ترجمه محمد بن الولید البجلی الخزاز: والظاهر أن المذکور فی الحدیث (یعنی حدیث کشی) هو هذا. (التحریر الطاووسی، ص۴۹۲).
  84. مانند: «حَبِيبُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) يُقْطَعُ سَارِقُ الْمَوْتَى كَمَا يُقْطَعُ سَارِقُ الْأَحْيَاءِ...»؛ (الکافی، ج۷، ص۲۲۹، ح۴).
  85. «حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ الْخَزَّازِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ...»؛ (کامل الزیارات، ص۶۰، ح۴).
  86. «... عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ الْخَزَّازِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ:...»؛ (الإختصاص، ص۱۹۵).
  87. أخبرنا به ابن أبی جید (عن محمد بن الحسن بن الولید)، عن محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن الولید، عن إسماعیل؛ (الفهرست (طوسی)، ص۳۴، ش۳۹).
  88. ر. ک: رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۷۲، ش۲۹۴.
  89. رجال النجاشی، ص۳۴۵، ش۹۳۱.
  90. ر. ک: الفهرست (طوسی)، ص۳۳۰، ش۵۱۵؛ رجال النجاشی، ص۲۸۶، ش۷۶۱.
  91. ر. ک: موسوعة الإمام الخوئی، ج۱۲، ص۱۷۱، ج۳۳، ص۳۳۳.
  92. ر. ک: تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۰۹، ح۸۱۹؛ الإستبصار، ج۱، ص۳۸۴، ح۱۴۵۵.
  93. مضافاً إلی خبر إبراهیم بن محمد الهمدانی... و لیس فی سنده من یتوقف منه عدا عمر بن علی بن عمر، و فی روایة محمد بن أحمد بن یحیی عنه مع عدم استثناء القمیین روایته من کتاب نوادر الحکمة نوع شهادة علی وثاقته؛ (مستمسک العروه، ج۵، ص۳۰۹ – ۳۱۰)؛ نیز ر. ک: تعلیقة علی منهج المقال، ص۲۶۹؛ ذخیرة المعاد، ج۲، ص۲۳۳.
  94. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۵۹۵-۶۰۹.
  95. و نعمت پروردگارت را باز گوی! سوره ضحی، آیه ۱۱.
  96. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۰۶، ش۴۹۰.
  97. «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمَذَانِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي (ع) مَعَ بَعْضِ أَصْحَابِنَا وَ أَتَانِي الْجَوَابُ بِخَطِّهِ فَهِمْتُ مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَمْرِ ابْنَتِكَ وَ زَوْجِهَا فَأَصْلَحَ اللَّهُ لَكَ مَا تُحِبُّ صَلَاحَهُ فَأَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ حِنْثِهِ بِطَلَاقِهَا غَيْرَ مَرَّةٍ فَانْظُرْ رَحِمَكَ اللَّهُ فَإِنْ كَانَ مِمَّنْ يَتَوَلَّانَا وَ يَقُولُ بِقَوْلِنَا فَلَا طَلَاقَ عَلَيْهِ لِأَنَّهُ لَمْ يَأْتِ أَمْراً جَهِلَهُ وَ إِنْ كَانَ مِمَّنْ لَا يَتَوَلَّانَا وَ...»؛ (تهذیب الأحکام، ج۸، ص۵۷، ح۱۸۶).
  98. «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ زُرَارَةَ...»؛ (کمال الدین، ج۱، ص۷۵).
  99. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۶۰۹-۶۱۰.