استثمار در قرآن
بهرهکشی به ناحق از دیگران
این واژه از ریشه «ث ـ م ـ ر» به معنای میوه و حاصل هر شیء است[۱] و در اصطلاح به بهرهکشی یک طرفه و تصاحب دسترنج دیگران گفته شده[۲]، و مرادف با «استغلال» است. واژه استثمار در قرآن کریم نیامده است؛ اما از واژههای عَبَّدتَّ[۳] و نیز برخی آیات دیگر در ارتباط با سوء استفاده از زنان و فرزندان[۴] قابل استفاده است، افزون بر آن، مصادیق متعددی از استثمار و ابعاد گوناگون حقوقی و اخلاقی آن در آیات فراوانی از قرآن مورد توجّه قرار گرفته است. این پدیده در قرآن از نگاهی کلی، امری ناروا و تعرضی ظالمانه و غاصبانه به شمار رفته و برخلاف فطرت انسانها و سنت الهی و سبب نابودی جامعه تلقی شده و هرگونه رابطه استثمارگرایانه، حرام و معاملات استثماری به سبب تضییع حقوق دیگران، باطل شمرده شده است.[۵].[۶].
منشا استثمار
خداوند انسانها را جهت پیمودن مسیر تکاملی و عدم طغیان و سرکشی، محتاج همدیگر[۷] و دارای قوا و استعدادهای گوناگون آفریده است؛ زیرا یکسانی، ویرانی و رکود[۸] و نابودی زندگی را در پی دارد[۹]. این امر ضرورت بهرهگیری و استخدام متقابل انسانها را قطعی و اجتنابناپذیر میسازد: أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِى ٱلْحَيَوٰةِ ٱلدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍۢ دَرَجَـٰتٍۢ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًۭا سُخْرِيًّۭا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌۭ مِّمَّا يَجْمَعُونَ[۱۰] بنابراین، تسخیر و بهرهکشی متقابل و عادلانه و در جهت صلاح و نظم جامعه[۱۱] و ساختن تمدن بشری امری فطری است[۱۲] و مزایای همگانی تسخیر همگانی را ضروری میسازد[۱۳]. از نظر علامه طباطبایی، اصل استخدام و بهرهکشی متقابل به تشکیل اجتماع تعاونی و عدالت اجتماعی و رسیدن هر صاحب حقی به حق خود منتهی میشود[۱۴]. و این مصالحه دائمی که ضامن حفظ و ترقی جامعه و عدم تباهی آن است از فضل خدا ناشی میشود: فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ ٱللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلْمُلْكَ وَٱلْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُۥ مِمَّا يَشَآءُ وَلَوْلَا دَفْعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍۢ لَّفَسَدَتِ ٱلْأَرْضُ وَلَـٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى ٱلْعَـٰلَمِينَ[۱۵]؛ ولی چون اصل استخدام و بهرهکشی، ریشه در طبیعت بشری دارد و اضطرار او را به عدالت اجتماعی سوق داده است[۱۶] هرگاه اضطرار منتفی شود و او بتواند بدون بهرهدهی به دیگران، آنان را به خدمت گیرد چنین خواهد کرد و پدیده بردهداری و نظایر آن گواه وجود چنین طبع سرکشی است و همین روحیه استثماری موجب بهرهکشی زورمندان از ضعیفان و پیدایش منازعه در میان انسانها میشود[۱۷]، از همین روی انسان در کلام الهی بسیار ستمکار و نادان: إِنَّهُۥ كَانَ ظَلُومًۭا جَهُولًۭا[۱۸]، ناسپاس: إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ لَظَلُومٌۭ كَفَّارٌۭ[۱۹]، طغیانگر و سرکش: كَلَّآ إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ لَيَطْغَىٰٓ * أَن رَّءَاهُ ٱسْتَغْنَىٰٓ[۲۰] و بسیار حریص: إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا[۲۱] خوانده شده است[۲۲]. از سوی دیگر امکانات و ثروت فراوان نیز زمینه استثمار و بهرهکشی و ستم را فراهم میسازد[۲۳]: وَلَوْ بَسَطَ ٱللَّهُ ٱلرِّزْقَ لِعِبَادِهِۦ لَبَغَوْا۟ فِى ٱلْأَرْضِ وَلَـٰكِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍۢ مَّا يَشَآءُ إِنَّهُۥ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرٌۢ بَصِيرٌۭ[۲۴].[۲۵].
مبانی عدم مشروعیت استثمار
توحید
قرآن با دعوت به توحید در همه ابعاد آن[۲۶]، انسانها را نظیر یکدیگر و از همدیگر و دارای حقوق مساوی میشمارد و ربوبیت را فقطبرای خدا میداند[۲۷] و از تجزیه جامعه به ربّ و مربوب، و استثمارگر و استثمار شده نهی میکند: قُلْ يَـٰٓأَهْلَ ٱلْكِتَـٰبِ تَعَالَوْا۟ إِلَىٰ كَلِمَةٍۢ سَوَآءٍۭ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِۦ شَيْـًۭٔا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًۭا مِّن دُونِ ٱللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا۟ فَقُولُوا۟ ٱشْهَدُوا۟ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[۲۸] و بر تشکیل جامعه انسانی به دور از تبعیض و بهرهکشی تأکید میکند، ازاینرو استثمارگران مشرک که بر پایه نظام شرکآلوده از دیگران بهرهکشی میکردند، از توحید و نفی شرک که نفی طبقات (استثمارکننده و استثمارشده) را در پی داشت به شدّت وحشت داشتند: وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِىٓ ءَاذَانِهِمْ وَقْرًۭا وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى ٱلْقُرْءَانِ وَحْدَهُۥ وَلَّوْا۟ عَلَىٰٓ أَدْبَـٰرِهِمْ نُفُورًۭا[۲۹].[۳۰]. از سوی دیگر فطرت توحیدی انسان اقتضای مطابقت اعمال فردی و اجتماعی وی با دستورات الهی و گسترش قسط و عدل و تساوی انسانها در حقوق فردی و اجتماعی و آزادی اراده را دارد و این جز با قطع ریشههای تبعیض و تجاوز به حقوق دیگران واستثمارگری زورمندان نسبت به ضعیفان میسّر نمیشود[۳۱]. این همان حقیقتی است که خدای سبحان از زبان یوسفS حکایت میکند[۳۲]: يَـٰصَـٰحِبَىِ ٱلسِّجْنِ ءَأَرْبَابٌۭ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلْوَٰحِدُ ٱلْقَهَّارُ * مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسْمَآءًۭ سَمَّيْتُمُوهَآ أَنتُمْ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَـٰنٍ إِنِ ٱلْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوٓا۟ إِلَّآ إِيَّاهُ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلْقَيِّمُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۳۳] و اهلکتاب را بر پذیرش سلطه و استثمار احبار و رهبان سرزنش میکند: ٱتَّخَذُوٓا۟ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَـٰنَهُمْ أَرْبَابًۭا مِّن دُونِ ٱللَّهِ...[۳۴] و پیامبران پیشین به رهایی از آن دعوت کردهاند[۳۵]، بنابراین، قرآن که قوانینش براساس فطرت است تجاوز و استثمار را نفی و آن را موجب نابودی اساس سعادت، ویرانکننده حق و حقیقت[۳۶]، باطلکننده فطرت و منهدمکننده اساس انسانیت[۳۷] میشمارد.[۳۸].
قسط
قرآن قسط را هدف انبیا دانسته، بر لزوم اجرای آن در جامعه تأکید میکند: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِٱلْبَيِّنَـٰتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ ٱلْكِتَـٰبَ وَٱلْمِيزَانَ لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا ٱلْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌۭ شَدِيدٌۭ وَمَنَـٰفِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُۥ وَرُسُلَهُۥ بِٱلْغَيْبِ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِىٌّ عَزِيزٌۭ[۳۹] در این آیه با کلمه «قسط» نفی استثمار و بهرهکشی و با کلمه «الناس» جامعه بشری را منظور داشته است و بلافاصله از آهن سخن به میان آورده که به ضرورت اجرا و الزامیبودن قسط اشاره دارد، بر این اساس، روابط جامعه دینی از نظر داخلی و خارجی بر نفی ظلم واستثمار استوار شده است. قرآن کریم درباره روابط داخلی میگوید: فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا۟ فَأْذَنُوا۟ بِحَرْبٍۢ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَٰلِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ[۴۰] و این ظلم است که انسانیت را از برکات زندگی و خیرات آن محروم ساخته است[۴۱] و استثمار از غیرانسانیترین روشهای ستمگران و از مصادیق بارز ظلم است و حاکمیّت عدالت در جامعه بشری در گرو نابودی آن است، بنابراین، ادیان الهی و به ویژه اسلام در راستای ماهیّت ظلمستیزشان، مبارزهای آشتیناپذیر با استثمار دارند: وَيَـٰقَوْمِ أَوْفُوا۟ ٱلْمِكْيَالَ وَٱلْمِيزَانَ بِٱلْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا۟ ٱلنَّاسَ أَشْيَآءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا۟ فِى ٱلْأَرْضِ مُفْسِدِينَ[۴۲]، به این جهت پیامبران پس از دعوت به توحید، از سالمسازی روابط اقتصادی در جامعه سخن گفته و با ستم و استثمار و کم بها دادن به کار و کالای مردم و تصاحب ثمره کار دیگران یا به اندازه پرداخت نکردن دستمزد آنان[۴۳] به مبارزه برخاستهاند: وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًۭا قَالَ يَـٰقَوْمِ ٱعْبُدُوا۟ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُۥ قَدْ جَآءَتْكُم بَيِّنَةٌۭ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَوْفُوا۟ ٱلْكَيْلَ وَٱلْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا۟ ٱلنَّاسَ أَشْيَآءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا۟ فِى ٱلْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَـٰحِهَا ذَٰلِكُمْ خَيْرٌۭ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ[۴۴] پیامبراسلامa در پیمان با نصارای نجران برنفی ظلم و استثمار تأکید کرد و یکی از وظایفمهم خود را مبارزه با دوگانگی جامعه که گروهی ثروتمند و اکثریتی محروم باشند دانست و قرآن با تعبیر ...كَىْ لَا يَكُونَ دُولَةًۢ بَيْنَ ٱلْأَغْنِيَآءِ مِنكُمْ...[۴۵] بر ضرورت انفاق و جلوگیری از دست به دست شدن اموال در میان ثروتمندان تأکید کرده و با این مشکل اجتماعی به مبارزه برخاسته و درصدد نفی زمینههای استثمار برآمده است.[۴۶].
حرمت اکل مال به باطل و اکل سحت
قرآن با پسندیده خواندن نیکرفتاری در روابط اجتماعی و انسانی حتی با کافران و مشرکان: لَّا يَنْهَىٰكُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِينَ لَمْ يُقَـٰتِلُوكُمْ فِى ٱلدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَـٰرِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوٓا۟ إِلَيْهِمْ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلْمُقْسِطِينَ[۴۷] از بهرهکشی و استثمار دیگران و تصرف اموال آنان به باطل و از بین بردن حقوق انسانی مردم به عنوان یک قانون عام[۴۸] و فراگیر نهی کرده و هرگونه استثمار و بهرهکشی و تصرف اموال دیگران از راههای نامشروع را مردود دانسته است[۴۹] و افزون بر نفی مالکیت استثمارگران نسبت به اینگونه اموال در دنیا، گرفتاری به عذاباُخروی را نیز نتیجه اعمال آنان میداند: يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَأْكُلُوٓا۟ أَمْوَٰلَكُم بَيْنَكُم بِٱلْبَـٰطِلِ إِلَّآ أَن تَكُونَ تِجَـٰرَةً عَن تَرَاضٍۢ مِّنكُمْ وَلَا تَقْتُلُوٓا۟ أَنفُسَكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًۭا[۵۰] و نیز بقره[۵۱]؛ توبه[۵۲] اگرچه موارد آیات و شأن نزول آنها یکسان نیست و آیه اوّل اشاره به رباخواری و معاملات حرام و فاسد و آیه دوم ناظر به حرمت رشوهخواری و آیه سوم در ارتباط با زورگویی و غصب و تزویر راهبان و احبار است؛ امّا این آیات همگی عمومیت داشته، منحصر به مصداقهای یاد شده نیست[۵۳]. در همه موارد، «باطل» به معنای ناپایداری[۵۴] و ضد حق به کار رفته[۵۵] که گرفتار آمدن به آن، نابودی جامعه را در پی دارد. علامه طباطبایی مینویسد: آمدن جمله وَلَا تَقْتُلُوٓا۟ أَنفُسَكُمْ در ذیل آیه لَا تَأْكُلُوٓا۟ أَمْوَٰلَكُم بَيْنَكُم بِٱلْبَـٰطِلِ[۵۶] اشارهای گویا به همین واقعیت است[۵۷]. در بسیاری موارد در منابع اسلامی «اکل سُحت» مرادف با «اکل مال به باطل» به کار رفته است و «سُحت» همچون «باطل» به هر درآمد و بهرهکشی نامشروع[۵۸] که خلاف دین و مروّت و مایه ننگ و عار باشد، اطلاق شده است[۵۹]، اگرچه در پارهای از آیات و روایات بر مصادیقی خاص تطبیق شده و پیداست که به آن موارد اختصاص ندارد[۶۰] و هرنوع بهرهکشی و حرامخواری و درآمد نامشروع را شامل میشود. قطبالدین راوندی در ذیل آیه أَكَّـٰلُونَ لِلسُّحْتِ[۶۱] با اشاره به موارد متعدد «سُحت» در روایات مینویسد: آیه عمومیت دارد و همه موارد را شامل میشود[۶۲].[۶۳].
ممنوعیت ربا
تحریم قطعی ربا که از مصادیق بهرهکشی و استثمار است ریشه در عدم مشروعیت استثمار و ربودن بخشی از محصول کار دیگران دارد: يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ وَذَرُوا۟ مَا بَقِىَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓا۟ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا۟ فَأْذَنُوا۟ بِحَرْبٍۢ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَٰلِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ[۶۴] قسمت اخیر آیه که حق دائن را به اصل سرمایه منحصر کرده و بر مبنای آن صاحب سرمایه پس از توبه، جز دریافت اصل سرمایه حقی ندارد دلیل آشکار ممنوعیت هرگونه بهرهکشی و استثمار است؛ کم باشد یا زیاد: وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍۢ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيْسَرَةٍۢ وَأَن تَصَدَّقُوا۟ خَيْرٌۭ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ[۶۵]؛ زیرا رباخواری و استفاده از تنگدستی دیگران برای چپاول، از مصادیق بارز ظلم و استثمار و موجب بر هم خوردن تعادل اجتماعی و تقسیم جامعه به دو قشر برخوردار و نیازمند و در نتیجه ایجاد کینه و حس انتقامجویی است که فساد نظام و نابودی انسانیت و مدنیت[۶۶] را در پی دارد و نیز نابودکننده اساس دین و پوشاننده فطرت انسانی[۶۷] و ناسازگار با ایمان به خدا[۶۸] و در نهایت عامل عدم تعادل در زندگی دنیایی است[۶۹]: ٱلَّذِينَ يَأْكُلُونَ ٱلرِّبَوٰا۟ لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِى يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيْطَـٰنُ مِنَ ٱلْمَسِّ...[۷۰] و عذاب اُخروی را در پی دارد[۷۱].[۷۲].
مطابقت بهرهمندی با عمل
اتکای انسان بر کار خویش در زندگی، امری فطری است[۷۳] و استحقاق بهرهمندی به میزان سعی و تلاش انسانها بستگی دارد[۷۴]: وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَـٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ[۷۵] در این راستا بر طبق احادیث متعدد بسیاری از فقهای بزرگ درآمد مشروع را مبتنی بر کار مفید دانستهاند[۷۶]. از سوی دیگر نعمتهای الهی برای تأمین مصالح و منافع همه مردم[۷۷] و نه گروهی خاص[۷۸]: هُوَ ٱلَّذِى خَلَقَ لَكُم مَّا فِى ٱلْأَرْضِ جَمِيعًۭا...[۷۹] و مایه قوام جامعه است[۸۰]: وَلَا تُؤْتُوا۟ ٱلسُّفَهَآءَ أَمْوَٰلَكُمُ ٱلَّتِى جَعَلَ ٱللَّهُ لَكُمْ قِيَـٰمًۭا[۸۱] و در صورت به خطر افتادن مصلحت اجتماعی با ظلم و استثمار دیگران، مصلحت اجتماع و مردم مقدم است و باید از استثمار جلوگیری کرد[۸۲]؛ زیرا هر فردی حق دارد با کار و تلاش و استفاده از این حق مشترک همگانی با بهرهمند شدن از ثروتهای طبیعی[۸۳] و خدادادی زندگی خوبی داشته باشد.[۸۴].
استثمار زنان
استثمارگران با اصرار بر بقای زنان و دختران، سعی در تحقیر[۸۵] و آلوده کردن[۸۶] و سوء استفاده از آنان به عنوان خدمتکار[۸۷] یا کامجوییهای جنسی یا هر دو دارند[۸۸] تا به وسیله زنان که از ارکان اصلی جامعهاند و در تربیت و تعالی افراد جامعه نقشی محوری دارند، تسلط استثمارگرانه خود را بر کل جامعه تحمیل و تثبیت کنند.
استثمار زنان در جاهلیت با به ارث بردن آنان همانند سایر اموال میّت و واداشتن کنیزان و دختران به خود فروشی امری رایج بوده است. قرآن کریم با نهی از این اعمال و نکوهش شیء دانستن آنان: أَن تَرِثُوا۟ ٱلنِّسَآءَ كَرْهًۭا[۸۹] و استثمار جنسی آنان را ممنوع ساخته: ...وَلَا تُكْرِهُوا۟ فَتَيَـٰتِكُمْ عَلَى ٱلْبِغَآءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًۭا لِّتَبْتَغُوا۟ عَرَضَ ٱلْحَيَوٰةِ ٱلدُّنْيَا...[۹۰]، و هر یک از زن و مرد را مالک نتیجه کار خویش میشمارد: ...لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌۭ مِّمَّا ٱكْتَسَبُوا۟ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٌۭ مِّمَّا ٱكْتَسَبْنَ...[۹۱] در روابط زناشویی نیز اصل کلی و قانون همیشگی فَإِمْسَاكٌۢ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌۢ بِإِحْسَـٰنٍۢ[۹۲] است. خدای سبحان حقوق زوجیت را مشخص کرده و از قرار دادن زن در تنگنا و استثمار او نهی کرده است: ...وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًۭا لِّتَعْتَدُوا۟...[۹۳] و چنین تشریع فرموده که در صورت تصمیم بر جدایی، همه مهریه باید پرداخت شود: وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا۟ بِبَعْضِ مَآ ءَاتَيْتُمُوهُنَّ[۹۴].[۹۵].
منابع
پانویس
- ↑ ترتیبالعین، ص۱۲۱؛ لسانالعرب، ج ۲، ص۱۲۶؛ التحقیق، ج ۲، ص۲۸، «ثمر».
- ↑ فرهنگ فارسی، ج ۱، ص۲۴۱؛ فرهنگ اصطلاحات معاصر، ص۶۱.
- ↑ وَتِلْكَ نِعْمَةٌۭ تَمُنُّهَا عَلَىَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِىٓ إِسْرَٰٓءِيلَ «و (آیا) این نعمتی است که آن را بر من منّت مینهی که بنی اسرائیل را به بردگی گرفتهای؟» سوره شعراء، آیه ۲۲.
- ↑ وَلْيَسْتَعْفِفِ ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ وَٱلَّذِينَ يَبْتَغُونَ ٱلْكِتَـٰبَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَـٰنُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًۭا وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِىٓ ءَاتَىٰكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا۟ فَتَيَـٰتِكُمْ عَلَى ٱلْبِغَآءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًۭا لِّتَبْتَغُوا۟ عَرَضَ ٱلْحَيَوٰةِ ٱلدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ ٱللَّهَ مِنۢ بَعْدِ إِكْرَٰهِهِنَّ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌۭ «و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را میخواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳. يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا۟ ٱلنِّسَآءَ كَرْهًۭا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا۟ بِبَعْضِ مَآ ءَاتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّآ أَن يَأْتِينَ بِفَـٰحِشَةٍۢ مُّبَيِّنَةٍۢ وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكْرَهُوا۟ شَيْـًۭٔا وَيَجْعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيْرًۭا كَثِيرًۭا «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان دادهاید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمیپسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند میدارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص۳۶۴ ـ ۳۷۰؛ ج ۱۸، ص۳۲۷.
- ↑ رضایی بیرجندی، علی، مقاله «استثمار»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۲۹.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص۱۰۰.
- ↑ الفرقان، ج ۲۵، ص۳۱۱.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۵، ص۳۱۸۷.
- ↑ «آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم میکنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کردهایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایههایی برتری دادهایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم میآورند بهتر است» سوره زخرف، آیه ۳۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۹، ص۷۲.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۴۰۹ ـ ۴۱۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص۱۰۰.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۱۱۷.
- ↑ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داوود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۱۱۶ ـ ۱۱۷؛ ج ۶، ص۳۴۱.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص۲۵۰.
- ↑ سوره احزاب، آیه ۷۲.
- ↑ «بیگمان انسان ستمکارهای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
- ↑ «حاشا؛ انسان سرکشی میورزد * چون خود را بینیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.
- ↑ «بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند» سوره معارج، آیه ۱۹.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۱۱۷.
- ↑ التحریروالتنویر، ج ۲۵ ص۹۲؛ المیزان، ج ۱۸، ص۵۶، ۶۹.
- ↑ «و اگر خداوند روزی را برای (همه) بندگانش فراخ میداشت در زمین سرکشی میورزیدند اما هر چه را بخواهد به اندازهای فرو میفرستد که او به بندگانش آگاهی بیناست» سوره شوری، آیه ۲۷.
- ↑ رضایی بیرجندی، علی، مقاله «استثمار»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۲۹.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص۲۴۸.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص۲۴۸؛ ج ۱۰، ص۳۷۰.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آلعمران، آیه ۶۴.
- ↑ «و بر دلهای آنان پردههایی افکندهایم تا آن (آیات قرآنی) را درنیابند و در گوشهایشان سنگینی (نهادهایم) و هنگامی که در قرآن پروردگارت را به تنهایی یاد کنی با رمیدگی واپس میگریزند» سوره اسراء، آیه ۴۶.
- ↑ نمونه، ج ۱۲، ص۱۵۰.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص۲۴۸.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص۲۴۸.
- ↑ «ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟ * شما به جای او جز نامهایی را نمیپرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیدهاید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره یوسف، آیه ۳۹-۴۰.
- ↑ «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیدهاند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافتهاند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که میورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص۲۴۸ ـ ۲۴۹.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص۲۴۸ ـ ۲۴۹، ۲۸۷.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص۲۵۰.
- ↑ رضایی بیرجندی، علی، مقاله «استثمار»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۳۰.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.
- ↑ اقتصادنا، ص۳۶۴.
- ↑ «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.
- ↑ غررالحکم، ص۲۵۶.
- ↑ «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵.
- ↑ سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ رضایی بیرجندی، علی، مقاله «استثمار»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۳۱.
- ↑ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱، ص۵۰۶؛ المیزان، ج ۲، ص۵۱؛ الفرقان، ج ۲، ص۸۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۲، ج ۲، ص۲۵۱؛ من وحی القرآن، ج ۴، ص۵۵؛ نمونه، ج ۲، ص۴.
- ↑ «ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
- ↑ وَلَا تَأْكُلُوٓا۟ أَمْوَٰلَكُم بَيْنَكُم بِٱلْبَـٰطِلِ وَتُدْلُوا۟ بِهَآ إِلَى ٱلْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا۟ فَرِيقًۭا مِّنْ أَمْوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلْإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ«و داراییهای همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از داراییهای مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره نیزبقره، آیه ۱۸۸.
- ↑ يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِنَّ كَثِيرًۭا مِّنَ ٱلْأَحْبَارِ وَٱلرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلْبَـٰطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ يَكْنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍۢ «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، داراییهای مردم را به نادرستی میخورند و (مردم را) از راه خداوند باز میدارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص۳۲۲، ۵۱۲.
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۱، ص۲۵۸.
- ↑ مفردات، ص۴۸.
- ↑ سوره نساء، آیه ۲۹.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص۳۲۰.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۳، ص۱۱۹.
- ↑ مفردات، ص۴۰۰، «سحت»؛ من وحی القرآن، ج ۸، ص۲۴۳.
- ↑ نمونه، ج ۴، ص۳۸۶.
- ↑ سوره مائده، آیه ۴۲.
- ↑ فقه القرآن، ج ۲، ص۲۷ ـ ۲۸.
- ↑ رضایی بیرجندی، علی، مقاله «استثمار»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۳۲.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید * و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود» سوره بقره، آیه ۲۷۸-۲۷۹.
- ↑ «و اگر تنگدست باشد، مهلتی باید تا گشایشی یابد و اگر بدانید صدقه دادن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۲۸۰.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۴۰۹، ۴۳۰.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۴۰۹.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۴۱۶.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۴۱۱.
- ↑ «آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۶۶۹؛ المیزان، ج۲، ص۴۲۴.
- ↑ رضایی بیرجندی، علی، مقاله «استثمار»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۳۳.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۴۳۰.
- ↑ الفرقان، ج ۲، ص۸۵ ـ ۸۶.
- ↑ «و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود» سوره نجم، آیه ۳۹.
- ↑ اقتصادنا، ص۶۰۷.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص۱۷۱.
- ↑ اقتصادنا، ص۶۰۷.
- ↑ «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید» سوره بقره، آیه ۲۹.
- ↑ اقتصادنا، ص۶۷۹.
- ↑ سوره نساء، آیه ۵.
- ↑ اقتصادنا، ص۷۰۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص۸.
- ↑ رضایی بیرجندی، علی، مقاله «استثمار»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۳۳.
- ↑ تفسیر مراغی، مج ۵، ج ۱۳، ص۱۲۹.
- ↑ التحریر و التنویر، ج ۲۰، ص۶۹.
- ↑ نمونه، ج ۱، ص۲۴۸.
- ↑ نمونه، ج ۱۶، ص۱۴.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۹.
- ↑ «و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را میخواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.
- ↑ سوره نساء، آیه ۳۲.
- ↑ «به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۹.
- ↑ رضایی بیرجندی، علی، مقاله «استثمار»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۳۴.