الهام به معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از الهام معصوم)

یكی از منابع علم غیب پیامبران و معصومین (ع) "الهام" است كه از این طریق با عالم غیب ارتباط برقرار می‌كنند. خداوند به پیامبر (ص) دو نوع علم تعلیم داده است، تعلیم از راه وحی: ﴿وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ[۱] و دیگری تعلیم از راه القاء و الهام بر قلب ایشان: ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ[۲]، یعنی از هر دو راه برای تعلیم پیامبر استفاده شده است. در مورد امامان (ع) باید گفت، علوم امامان (ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم (ص) بی‌واسطه یا باواسطه شنیده بودند نبوده است، بلکه ایشان از نوعی علوم غیرعادی نیز بهره‌مند بوده‌اند که به صورت الهام و تحدیث به ایشان افاضه می‌شده است.

معناشناسی

یكی از منابع علم غیب پیامبران و معصومین (ع) "الهام" و "وحی" است كه از این طریق با عالم غیب ارتباط برقرار می‌كنند. معنای لغوی الهام انداختن چیزی در دل[۳]، افکندن چیزی در دل از سوی خداوند[۴] و تلقین کردن[۵] است. در مقابل الهام که منشأ خیر دارد، وسوسه قرار دارد و آن واردات قلبی است که خیری در آن نیست، بلکه انسان را به انجام کارهای ناپسند تحریک می‌کند[۶].

و در اصطلاح عبارت است از: "القای معنا و معرفتی از سوی عالم بالا بر قلب آدمی به طریق فیض و بدون طلب و اکتساب و استفاضه[۷]، یعنی بدون اینکه انسان درخواستی در این جهت داشته باشد، عنایت خداوندی شامل حال او می‌شود.

هنگامی که نفس از پلیدی طبیعت و زنگار گناهان منزه شود، روی خود را به طرف پروردگار كرده، كار خود را به او وا می‌گذارد، خداوند متعال به او عنایت کرده و از جانب خود تمامی علوم را به لوح نفس او وحی یا الهام می‌کند[۸].

تفاوت الهام با وحی

الهام، یکی از مصادیق وحی به معنای عام آن است، اما تفاوت آن با وحی به معنای خاص "وحی نبوت" در چند چیز است،

  1. شخصی که به او الهام می‌شود نمی‌داند از کجا و به چه وسیله ای به او الهام شده است به خلاف وحی[۹].
  2. الهام، گاهی بدون واسطۀ موجودی از موجودات و از ارتباط خاصی که خداوند با اشیاء دارد حاصل می‌شود، ولی وحی از طریق ملائکه و شهود فرشتگان بر پیامبر افاضه می‌شود، به همین جهت، احادیث قدسیه را با آنکه کلام حق است وحی نمی‌دانند[۱۰]. از طرف دیگر، مطابق آیه شریفه: ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ[۱۱] یکی از اقسام وحی بر انبیاء، وحی بدون واسطه فرشته است[۱۲].
  3. وحی کشف شهودی است که متضمن کشف معنوی است، اما الهام تنها کشف معنوی است.
  4. فرق چهارم آنکه وحی از خواص نبوت است و تبلیغ، از شرایط آن است، ولی الهام از خواص اهل ولایت بوده و شرط تبلیغ به دیگران در آن نیست[۱۳].
  5. فرق پنجم آنکه واضح بودن وحی زیادتر از الهام است[۱۴].[۱۵]

علم غیب بالذات و بالعرض

علم غیب بالذات برای خداوند متعال است، اما این منافاتی ندارد که پیامبران و امامان به واسطۀ وحی و الهام از غیب آگاه شوند، یعنی علم غیب به ایشان تعلیم داده شود، چه اینکه در برخی از آیات به آن اشاره شده است مانند: ﴿ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إِلَيْكَ[۱۶] و ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ‏ غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ‏ مِن رَّسُولٍ[۱۷]. در مجموع غیر از خداوند هر کسی از غیب بهره‌ای دارد، بالعرض و با اذن و تعلیم الهی است[۱۸].

رابطۀ وحی و الهام با علم غیب به پیامبران

خداوند به پیامبر (ص) دو نوع علم تعلیم داده است، تعلیم از راه وحی: ﴿وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ[۱۹] و دیگری تعلیم از راه القاء و الهام بر قلب ایشان: ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ[۲۰]، یعنی از هر دو راه برای تعلیم پیامبر استفاده شده است. در وحی برخی از خبرهای غیبی قرآن اعم از حوادث گذشته و آینده و معارف مربوط به خدا و اسماء و صفات و اوضاع جهان برزخ و معاد به پیامبر تعلیم داده می‌شود و گاهی فرشته‌ای به صورت انسان متمثل می‌گردد و پیامبران و اولیاء الهی را از یک رشته امور پنهان از حس، مطلع می‌سازد. در مجموع یکی از راه‌هایی که پیامبران با غیب آشنا می‌شدند وحی بوده است و اصولا خود وحی امری غیبی محسوب می‌شود[۲۱].

رابطۀ الهام و علم امامان (ع)

در مورد امامان (ع) باید گفت، علوم امامان (ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم (ص) بی‌واسطه یا باواسطه شنیده بودند نبوده است، بلکه ایشان از نوعی علوم غیرعادی نیز بهره‌مند بوده‌اند که به صورت الهام و تحدیث[۲۲] به ایشان افاضه می‌شده است. مانند الهام در شب‌های قدر و جمعه و... که صدای ملائکه را می‌شنوند اما او را نمی‌بینند. این نوع علم از برترین علوم امامان (ع) به شمار می‌رود که یا به وسیله ملک انجام می‌گیرد و از ناحیه گوش است، یا بدون ملک و از ناحیه قلب و یا به وسائل دیگر. نام دیگر الهام را می‌توان وحی تسدیدی نامید که غیر از وحی تشریعی بوده و متعلق به اعمال خیر است، امام در سیر مراتب وجودی با تأیید الهی روح آنان با روح القدس مرتبط و با نیروی الهی تسدید]می‌شود و امور به آنها وحی می‌شود[۲۳].

وحی و الهام منبع علم امام از دیدگاه روایات

روایاتی که در این زمینه وجود دارد برخی به صورت تصریح و برخی دیگر به صورت تلویحی دربارۀ الهام سخن گفته‌اند، برخی از این روایات عبارت‌اند از:

  1. امام صادق (ع) در این زمینه می‌فرمایند: "همانا علم ما يا مربوط به گذشته است و يا نوشته شده و يا وارد شدن در دل و يا تأثير در گوش. سپس فرمود: اما گذشته، علم به امور پيشين است و اما نوشته شده مربوط به امور آينده است و امّا وارد شده به دل الهام است و اما تأثير در گوش امر فرشته است"[۲۴].[۲۵]
  2. همچنین ابوبصیر می‌گوید امام صادق (ع) دربارۀ آیۀ: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي می‌فرماید: «خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ لَمْ‏ يَكُنْ‏ مَعَ‏ أَحَدٍ مِمَّنْ‏ مَضَى‏ غَيْرِ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ وَ لَيْسَ كُلَّمَا طُلِبَ وُجِد»[۲۶].[۲۷]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. سورۀ نساء، آیۀ ۱۱۳.
  2. سورۀ نساء، آیۀ ۱۱۳.
  3. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج ۴، ص ۵۷؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات، ص ۷۴۸؛ مقاییس اللغة، ج ۵، ص۲۱۷؛ الصحاح، ج۵، ص۲۰۳۷ و مجمع البحرین، ج۶، ص ۱۷۱.
  4. لسان العرب، ج۱۲، ص ۳۴۶؛ مفردات راغب، ص ۷۴۸.
  5. لسان العرب، همان؛ ترتیب العین، ص ۷۴۹.
  6. الکلیات، ایوب بن موسی الحسینی الكفوی (ابو البقاء)، تصحیح عدنان درویش و محمد المصری، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۹۲ م، ص ۹۴۱ ـ ۲.
  7. انسان کامل، ص ۲۳۹؛ التعریفات، ص ۱۵؛ الشواهد الربوبیه، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹؛ شرح العقائد النسفیه، ص ۴۵؛ گوهر مراد، ص ۵۸ و کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص ۱۳۰۸.
  8. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج ۷، ص ۳۰۴؛ برنجکار، رضا، شاکر، محمد تقی، حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت، فصلنامه آینه معرفت، ش ۳۷، ص ۱۵۳؛ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۲۵۴؛ فرخ‌زاد، ملک محمد، محمودی، پگاه، تبیینی از چیستی فرا آگاهی در فرآیند وحی، فصلنامه پژوهش‌های اعتقادی کلامی، ش ۱۸، ص ۱۴۴.
  9. الشواهد الربوبیه، ص۳۴۸ـ ۳۴۹؛ علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص ۲۰ ۲۱ و کیمیاء السعادة، ص ۱۰۴.
  10. شرح مقدمه قیصری، ۵۹۰؛ شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶؛ کیمیاء السعادة، ص ۱۰۵.
  11. و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه ۵۱.
  12. المیزان، ج۱۸، ص ۷۳ـ ۷۵.
  13. شرح مقدمه قیصری، ص ۵۸۶ـ ۵۹۱؛ حق الیقین فی معرفة اصول الدین، ص ۱۳۴ و شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶.
  14. علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ المبدأ والمعاد، ص ۶۰۸ـ ۹۰۹؛ الشواهد الربوبیة، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹ و انوار جلیّه، ص۱۷۱.
  15. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.؛ خطیبی، زهرا، تورانی، اعلا، علم امام در آینه حکمت متعالیه، ص ۶۰.
  16. سورۀ آل عمران، آیۀ ۴۴.
  17. سورۀ جن، آیۀ ۲۶ و ۲۷.
  18. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمۀ تفسیر المیزان، ج ۱۸، ص ۲۹۰؛ سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب ص ۱۵۶؛ جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج ۲۵، ص ۲۶۵ و ۲۶۶.
  19. سورۀ نساء، آیۀ ۱۱۳.
  20. سورۀ نساء، آیۀ ۱۱۳.
  21. ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، علم امام، ص ۳۳۷؛ مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص ۸۲ ـ ۱۴۹؛ عرفانی، محمد نظیر، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۸۵؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج ۲، ص ۳۷۲ ـ ۳۷۹.
  22. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۲۶۴ و ص ۲۷۰.
  23. ر.ک: مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۲۸؛ نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۳۳۰؛ عظیمی، محمد صادق، سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی، ص ۱۷۶؛ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۲۵۴.
  24. صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ج ۱، ص ۳۱۸.
  25. ر.ک: نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۳۳۰.
  26. مجلسی، محمد تقی، مرأة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج ۳، ص ۱۷۰.
  27. ر.ک: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۴۷ ـ ۲۵۵؛ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۲۵۴؛ باقری، سید محمد فائز، بررسی علم اولیای الهی، ص ۱۱۴؛ افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۷۴ و ۷۶.