با توجه به برهان شکر منعم چگونه ضرورت وجود امام ثابت می‌شود؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
با توجه به برهان شکر منعم چگونه ضرورت وجود امام ثابت می‌شود؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلی؟
تعداد پاسخ۱ پاسخ

با توجه به برهان شکر منعم چگونه ضرورت وجود امام ثابت می‌شود؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امامت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد تقی فیاض‌بخش

آقایان محمد تقی فیاض‌بخش و آقای دکتر فرید محسنی در کتاب «ولایت و امامت از منظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌‌اند:

«با حدّ وسط قرار دادن مسئله شکر از سه جهت، می‌توان ضرورت امامت و ارزش نعمت ولایت در میان بشریّت را اثبات نمود:

اول، ضرورت وجود دائمی شاکران کامل الهی، برای تحقق عینی هدف از خلقت.

دوم، ضرورت دائمی حضور آنان، برای تعلیم راه و رسم شکر پروردگار به انسان‌ها.

سوم، وجود دائمی معلّمی برای معرفی و تبیین ارزشمندترین نعمت الهی، یعنی حضور مقام ولایت در میان مردم.

از سوی دیگر، شکر در خداوند، از صفات فعل الهی است؛ که به واسطه آن، خداوند از بندگان شاکر خود تقدیر می‌نماید و شکر آنان را به نحو احسن و به طور مضاعف پاسخ می‌دهد[۱].

شکر الهی در قرآن، با توصیف جلوه‌های مختلف هدایت به سعادت ابدی و نجات از جهنم[۲] و ورود به مراتب بهشت الهی، بیان شده است[۳]. در رأس این مواهب، اولاً، مغفرت پروردگار و ثانیاً، توفیق بهره‌مندی از بالاترین نعمت الهی، یعنی هدایت به نعمت ولایت است؛ چنان‌که می‌فرماید: ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ[۴].

شکر در انسان‌ها نیز از صفات ذات اضافه است، که برای تحقق آن محتاج سه جهت می‌باشد:

اولاً، شناخت صحیح نعمت؛ از آن جهت که بنده بتواند با توجه به بزرگی نعمت، شکر مناسب را ادا نماید.

ثانیاً، معرفت به منعم و صاحب نعمت؛ یعنی شناخت صحیح خداوند و مقام ولایت، که طریق معرفت الهی است.

ثالثاً، با توجه به آنکه شکر بالاترین ادب بندگی است، نحوه ابراز ادب در درگاه الهی، راه و رسم خاص خود را می‌طلبد و شاکر نیازمند به استاد در آموختن طریق شکر مرضی پروردگار است.

با روشن‌شدن مقدمات ذکر شده، می‌توان ضرورت وجود امام را با رویکرد ضرورت شکر کامل پروردگار، برای عبث‌نشدن هدف از خلقت، ثابت نمود. توضیح آنکه: هدف از خلقت، عبادت پروردگار است و شکر، بالاترین مرتبه و تجلی عبادت الهی است. لذا همیشه می‌باید در میان خلق، شاکر کاملی وجود داشته باشد تا از یک‌سو، امر الهی به شکر را به‌طور کامل امتثال نماید و در نتیجه، امر الهی به شکر عبث نباشد و از سوی دیگر، هدف از خلقت، که همانا شکر الهی است، ابتر نماند. به این ترتیب، ضرورت وجود امام در همه زمان‌ها ثابت می‌گردد.

شکل منطقی این بیان در اثبات امامت، بنابر ضرورت وجود شاکر کامل در میان مردم برای ابتر نماندن هدف از خلقت انسان، بدین ترتیب است:

اولاً، عباد مخلص، شاکران کامل در درگاه پروردگار هستند (صغری)؛

ثانیاً، وجود شاکران کامل برای ابتر نماندن امر به شکر الهی در میان امت ضروری است (کبری)؛

نتیجه آن‌که، وجود عباد مخلَص -یعنی امام معصوم – در میان امت در همه زمان‌ها، برای تحقق شکر الهی و هدف از خلقت ضروری است.

توضیح آنکه: کمال حقیقی انسان در قرآن، رسیدن به مقام یقین به توحید و عوالم غیب است. فلسفه خلقت انسان نیز بر همین اساس تعریف می‌شود. لذا همه آنها مقدمه‌ای برای رسیدن به مقام حقیقت شکر است. هر مقدار که این باور برای انسان محقق‌تر شود، او در درگاه الهی شاکرتر جلوه خواهد نمود و مدارج انسانیّت را به نحو کامل‌تری طی خواهد کرد. تعبیر ظریف پروردگار در قرآن پیرامون شاکران چنین است: وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ[۵].

یعنی: “اگر شکر مرا به درستی به جا آوردید، مرتبه شما را در انسانیت بالا می‌برم و بر مقام و مرتبه شما می‌افزایم”. مفهوم مخالف این آیه آن است که: “اگر شکر مرا به جا نیاوردید، به نعمت شما نمی‌افزایم”؛ در حالی‌که می‌فرماید: وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ[۶].

بنابراین، عدم شکر نعم الهی، کفران نعمت و یا کفر به پروردگار و در هر صورت، عذاب سخت خداوند را در پی دارد. لذا اگر در میان بندگان در همه دوران، عباد مخلَصی که شکر آنان مرضی رضای پروردگاراست وجود نداشته باشد، فلسفه خلقت در آن دوره ابتر می‌ماند و عذاب و نابودی، اهل عالم را در بر خواهد گرفت.

شکل منطقی برهان برای اثبات ضرورت وجود امام برای ارائه طریق شکر مرضی الهی، به این نحو است:

اولاً، امام تنها ارائه‌دهنده راه شکر منعِم است (صغری)؛

ثانیاً، شکر منعم عقلاً واجب است (کبری)؛

نتیجه آن‌که: وجود امام در همه زمان‌ها عقلاً واجب است. در عین‌حال می‌توان شکل منطقی برهان را بر اساس قیاس استثنائی به این صورت بیان کرد: اگر شکر منعم عقلاً واجب باشد، وجود معلم شکر - امام - بنابر حکمت الهی واجب است. حال که وجود مقدم در قیاس مذکور، ضروری است، در نتیجه تالی نیز ثابت است. به این ترتیب که: شکر منعم عقلاً واجب است؛ در نتیجه، وجود امام به عنوان معلم شکر ضروری می‌گردد.

البته لازمه به جا آوردن شکر نعمت آن است که: اولاً، شاکر، منعِم خود (یعنی خداوند) را بشناسد. هرچند بشر با براهین عقلی می‌تواند بخشی از معرفت به خداوند را تحصیل نماید، اما شناخت دقیق صفات و اسماء الهی، نیازمند شاگردی افرادی است که خود راسخ در توحید و معرفت به پروردگار باشند. اثبات این مطلب در خلال تبیین سایر برهان‌ها ارائه شده است. ثانیاً، شاکر طریق شکر الهی را بداند. لازمه شکر، شناخت راه و رسم صحیح شکر پروردگار است. در این جهت، به طور کامل نیازمند عباد مخلَصی هستیم که اولاً، خود در مقام شکر کامل باشند و ثانیاً، راه و رسم شکر مرضی پروردگار را مستقیماً از طرف خداوند بدانند و به امت ارائه دهند.

نتیجه آنکه، اگر خداوند کمال نهایی انسان را رسیدن به مقام یقین از طریق عبادت بیان می‌دارد و هدف از خلقت انسان، دائر مدار رسیدن او به ایمان مخلصین است، شکر الهی بهترین و افضل انحاء عبادت است و همه انسان‌ها برای رسیدن به مقام شکر کامل و تحقق وصف شکور در درگاه الهی، محتاج شاگردی بندگان مخلَص و معصوم پروردگار هستند؛ تا با استمداد از شیوه شکر آنها، به مقام شاکرین نائل شوند[۷].

ولایت؛ والاترین نعمت برای شکرگزاری: در طی برهان ثابت شد که شکر نعمت عقلاً واجب است. طبعاً هر مقدارکه نعمت با ارزش‌تر باشد، شکر آن ضروری‌تر و وجوب قدردانی از آن، مقدّم بر سایر نعمت‌ها است. تا به آنجا که شرط قبولی سایر عبادات و شکر سایر نعمت‌ها، متوقف بر قبولی عبادت‌های مبنایی و شکر نِعم اصلی است؛ چنان که درباره تقوا می‌فرماید: إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ[۸].

معنای این سخن آن است که قبولی سایر عبادات و اعمال خیر، متوقف بر تقوا است. همچنین درباره نعمت اسلام می‌فرماید: وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۹].

خداوند در آیات متعدد قرآن به نعمت ولایت و هادیان به توحید اشاره می‌نماید و آن را به عنوان گران‌مایه‌ترین نعمت می‌ستاید؛ تا به آنجا که خداوند کریم، اگر درباره هیچ نعمتی بر انسان منّتی نمی‌نهد، درباره نعمت وجود اولیاء خود (ع) در میان مردم، صریحاً می‌فرماید: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱۰].

او درباره حبل‌الله در میان مردم، که مراد از آن قرآن و اهل بیت (ع) هستند، می‌فرماید: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۱۱].

نتیجه آن‌که، اگر شکر نعمت از اوجب واجبات عقلی و شرعی بر هر متنعّمی است، شکر نعمت، متوقف بر شناخت اصل نعمت و صاحب نعمت است. لذا مهم‌ترین وظیفه دینی هر مسلمانی در ادای بالاترین فریضه الهی، یعنی شکر پروردگار، شناخت نعمت مقام ولایت در حیات دنیوی است؛ تا به آنجا که امام صادق (ع) در ذیل آیه ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ[۱۲] که خداوند با قسم و تأکید می‌فرماید: “قطعاً از نعمت بزرگ الهی در قیامت بازخواست خواهید شد”، تعیین مصداق می‌کنند و می‌فرمایند: “چنین نعمت پربرکتی، بعد از شناخت توحید و مقام رسالت، نعمت وجود ما اهل بیت (ع) در میان شما است”[۱۳].

ضرورت وجود امام برای تعلیم چگونگی معرفت به مقام ولایت و شکرآن: شناخت نعمت ولایت، تنها از طریق امام میسر است. با این توضیح که:

اولاً، مسئله امامت در فرهنگ قرآن، امری الهی و فوق مقام نبوت و رسالت است. از این منظر، امام شخصیتی الهی است که منبع و معدن علوم و معارف توحیدی است و از این جهت، مبیّن آیات الهی است. پس شناخت حقیقت و ارزش و جایگاه مقام امامت و ولایت در نظام معرفت دینی، آن چنان برجسته و پیچیده است که از اسرار الهی شمرده شده و معرفت به آن، مانند معرفت به اسرار توحید است. در بیانات متعدد اولیاء الهی (ع) و نیز زیارات حضرات ائمه (ع) به این مهم اشاره شده است. «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) قَالَ: أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَنَا خَلِيفَةُ اللَّهِ‏ وَ أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ وَ أَنَا خَازِنُ عِلْمِ اللَّهِ وَ أَنَا الْمُؤْتَمَنُ عَلَى سِرِّ اللَّهِ وَ أَنَا إِمَامُ الْبَرِّيَّةِ بَعْدَ خَيْرِ الْخَلِيقَةِ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ (ص)»[۱۴].

ثانیاً، از آنجا که معرفت به اسرار الهی و خزائن غیب در ظرفیت ادراک بشر عادی نیست، لذا درک حقیقت مقام ولایت و تبیین ابعاد این نعمت عظمای الهی، تنها در حیطه علم الهی است؛ که خداوند به رسول خود (ص) و امامان معصوم (ع) عنایت می‌نماید.

نتیجه آن‌که، شناخت مقام ولایت (امام)، متوقف بر وجود امام است و چنین علمی منحصر در معرفی مقام ولایت است. بنابراین، وجود امام در همه زمان‌ها برای معرفی نعمت ولایت لازم است؛ چنان که رسول خدا (ص) خطاب به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «‏يَا عَلِيُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ‏ مَعْرِفَتِهِ‏ غَيْرِي‏ وَ غَيْرُكَ وَ مَا عَرَفَكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ غَيْرُ اللَّهِ وَ غَيْرِي»[۱۵]»[۱۶]

منبع‌شناسی جامع امامت

پانویس

  1. .فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ «هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید و (در راه خداوند) هزینه کنید که برای خودتان بهتر است؛ و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند * اگر به خداوند وامی نیکو دهید (خداوند) برای شما آن را دو چندان می‌کند و شما را می‌آمرزد و خداوند سپاس‌پذیری بردبار است» سوره تغابن، آیه ۱۶-۱۷.
  2. جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ * وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ «بهشت‌هایی جاودان که بدان درآیند و آنجا به دستبندهایی زرّین و (زیورهایی از) مروارید آراسته گردند و تن‌پوششان در آن پرند است * و می‌گویند: سپاس خداوند را که اندوه را از (دل) ما برد؛ بی‌گمان پروردگار ما آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است» سوره فاطر، آیه ۳۳-۳۴.
  3. در سوره انسان، خداوند بعد از بیان مقامات عالی اولیاء الهی (ع) در آخرت و مراتب بهشت، می‌فرماید: إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا «بی‌گمان این پاداش شماست و تلاشتان را سپاس می‌نهند» سوره انسان، آیه ۲۲.
  4. «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند مژده می‌دهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
  5. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  6. «و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  7. خداوند وصف بارز اولیاء خود را در قرآن، با مقام شکر بیان میدارد؛ چنان که درباره حضرت نوح (ع) و برجستگان از فرزندان ایشان، در سوره اسراء می‌فرماید: سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ * وَآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلًا * ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست * و به موسی کتاب (آسمانی) بخشیدیم و آن را رهنمودی برای بنی اسرائیل کردیم (و گفتیم) که به جای من کسی را کارساز مگیرید * (ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۱-۳.
  8. «خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد» سوره مائده، آیه ۲۷.
  9. «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
  10. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  11. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپراکنید و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌گوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  12. «آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.
  13. «عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيٍّ (ع): قَالَ: ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ نَحْنُ‏ النَّعِيمُ‏» (فضائل أمیرالمؤمنین (ع)، ص۲۲۰، باب ۴۱)؛ نیز ابن ذکوان از امام هشتم (ع) روایت می‌کند که آن حضرت طی بیان استدلالی، نعمت را وجود اولیاء الهی (ع) در میان مردم معنی می‌کنند: «كُنَّا يَوْماً بَيْنَ يَدَيْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى (ع) فَقَالَ لِي لَيْسَ‏ فِي‏ الدُّنْيَا نَعِيمٌ‏ حَقِيقِيٌّ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْفُقَهَاءِ مِمَّنْ يَحْضُرُهُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ أَ مَا هَذَا النَّعِيمُ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (ع) وَ عَلَا صَوْتُهُ كَذَا فَسَّرْتُمُوهُ أَنْتُمْ وَ جَعَلْتُمُوهُ عَلَى ضُرُوبٍ فَقَالَتْ طَائِفَةٌ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ وَ قَالَ غَيْرُهُمْ هُوَ الطَّعَامُ الطَّيِّبُ وَ قَالَ آخَرُونَ هُوَ النَّوْمُ الطَّيِّبُ قَالَ الرِّضَا (ع) وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ (ع) أَنَّ أَقْوَالَكُمْ هَذِهِ ذُكِرَتْ عِنْدَهُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ‏ فَغَضِبَ (ع) وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْأَلُ عِبَادَهُ عَمَّا تَفَضَّلَ عَلَيْهِمْ بِهِ وَ لَا يَمُنُّ بِذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ الِامْتِنَانُ بِالْإِنْعَامِ مُسْتَقْبَحٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ فَكَيْفَ يُضَافُ إِلَى الْخَالِقِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لَا يَرْضَى الْمَخْلُوقُ بِهِ وَ لَكِنَّ النَّعِيمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ (ع) وَ مُوَالاتُنَا يَسْأَلُ اللَّهُ عِبَادَهُ عَنْهُ بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَ النُّبُوَّةِ لِأَنَّ الْعَبْدَ إِذَا وَفَى بِذَلِكَ أَدَّاهُ إِلَى نَعِيمِ الْجَنَّةِ الَّذِي لَا يَزُولُ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي بِذَلِكَ أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَا عَلِيُّ (ع)، إِنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ بَعْدَ مَوْتِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ أَنَّكَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ جَعَلْتُهُ لَكَ فَمَنْ أَقَرَّ بِذَلِكَ وَ كَانَ يَعْتَقِدُهُ صَارَ إِلَى النَّعِيمِ الَّذِي لَا زَوَالَ لَهُ» (عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۲۹).
  14. الأمالی (للصدوق)، ص۳۵، المجلس التاسع.
  15. المناقب (لابن‌شهرآشوب)، ج۳، ص۲۶۷. ایشان در بیان دیگری نیز فرمودند: «مَا عَرَفَكَ يَا عَلِيُّ حَقَّ‏ مَعْرِفَتِكَ‏ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَا» (إرشاد القلوب، ص۲۰۹).
  16. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۳۶۵-۳۷۲.