بحث:رحلت یا شهادت پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی
مقدمه
- بیماری خاتم انبیا(ص) هنگام شب، شدت گرفت. بلال، صبحدم نزد حضرت آمد و عرض داشت: "ای رسول خدا! وقت نماز صبح است". پیغمبر(ص) فرمود: "بیماری، تاب و توان را از من گرفته است. امروز دیگری با مردم نماز بخواند". عایشه گفت: "به ابوبکر بگویید (نماز بخواند)". حفصه بنت عمر گفت: "به عمر بگویید".
- رسول خدا(ص) با شنیدن سخن آن دو و دیدن حرص هر یک برای بلند کردن نام پدرشان، فرمود: "از این سخنان پرهیز کنید. شما مانند زنانی هستید که با یوسف همدم بودند (هر کدام میخواهید از این جریان سود ببرید)". سپس با اینکه از بیحالی نمیتوانست روی پای خود بایستد، با شتاب برخاست. تا مبادا آن دو در نماز از ایشان پیشی بگیرند - و به کمک امیرمؤمنان(ع) و فضل بن عباس به مسجد آمد. ابوبکر که در محراب ایستاده بود. با اشاره حضرت از محراب خارج شد؛ سپس پیامبر به نماز ایستاد و با گفتن تکبیر، نمازی را که ابوبکر شروع کرده بود از سر گرفت[۱][۲].
رحلت یا شهادت
- حضرت پس از بازگشت، به سبب سختی رفتن به مسجد و اندوه بسیار ناشی از سرپیچی مسلمانان در پیوستن به لشکر اسامه، از هوش رفت. پس از به هوش آمدن فرمود: "دوات و کتف بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید"[۳]. در برآوردن خواسته حضرت اختلاف شد. عمر گفت: "این مرد هذیان میگوید"[۴]. عدهای در تأیید عمر و عدهای علیه او سخن گفتند تا اینکه پیامبر(ص) بر اثر ناراحتی دوباره از هوش رفت. بعضی از حاضران پس از به هوش آمدن ایشان، سعی در اجابت خواسته حضرت داشتند؛ ولی او فرمود: "بعد از آن سخنان که گفتید نه (دیگر لازم نیست)[۵]؛ ولی شما را به نیکی درباره خاندانم سفارش میکنم". این را گفت و از مردم روی برگرداند[۶]. مردم نیز برخاستند و رفتند.
- رسول اکرم(ص) ظهر همان روز یعنی دوشنبه ۲۸ صفر سال یازدهم هجری وفات کرد[۷]؛ در حالی که بر سینه امیرمؤمنان(ع) تکیه داده بود[۸][۹].
علی و وفات پیامبر(ص)
- در حالی که دست علی(ع)، زیر سر پیامبر(ص) بود، آن حضرت(ص) جان به جان آفرین تسلیم کرد. امام علی(ع) طبق وصیت رسول خدا(ص) دستهایش را به صورت آن حضرت و سپس بر صورت خود کشید و چشمهای آن حضرت(ص) را بست و ایشان را به سوی قبله برگرداند و روپوش را بر روی بدن ایشان کشید. آنگاه برخاست تا بقیه کارها را انجام دهد. هنگامی که علی(ع) میخواست بدن رسول خدا(ص) را غسل بدهد، فضل بن عباس را فرا خواند تا برای غسل دادن ایشان آب بریزد - و طبق وصیت پیامبر(ص) - چشمهای فضل را بست. سپس پیراهن آن حضرت را از یقه تا پایین پاره کرد و به غسل و کفن کردن آن حضرت(ص) پرداخت[۱۰].
- از ابن عباس روایت شد: هنگامی که علی(ع) از غسل (و کفن کردن) آن حضرت(ص) فارغ شد، کفن سرتاسری را از صورت آن حضرت(ص) کنار زد و فرمود: "پدر و مادرم به فدایت؛ پاکیزه زندگی کردی و پاکیزه از دنیا رفتی. با رحلت تو، مقام نبوت و پیامبری قطع شد که با رحلت انبیای دیگر، چنین نشده بود. آن قدر مقام و منزلت یافتی که خداوند بر تو سلام و درود فرستاد و آنقدر وسعت نظر داشتی که همه مردم در مقابل تو مساوی شدند. اگر تو، مرا به صبر توصیه نکرده و از شیون و زاری نهی نفرموده بودی، اشک شیون و زاری جاری میکردم. پدر و مادرم به فدایت؛ ما را نزد پروردگارت به یادآور و به ما توجه خاص داشته باش". سپس خم شد و صورتش را بوسید و پارچه را به روی ایشان انداخت[۱۱].
- امام باقر(ع) از امام علی(ع) روایت کرده است که فرمود: از رسول خدا(ص) در زمان سلامتی ایشان شنیدم که فرمود آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱۲] درباره من نازل شده است تا بعد از آنکه از دنیا رفتم، بر من خوانده شود[۱۳].
- سپس علی(ع) به مردم دستور داد که هر بار ده نفر به حجره وارد شوند و این آیه را بر حضرت(ص) بخوانند. آنها ده نفر ده نفر به حجره وارد میشدند و دور آن حضرت(ص) میایستادند و امیرالمؤمنین علی(ع) وسط ایشان میایستاد و آیه فوق را میخواند و سپس دیگران این آیه را تکرار میکردند تا اینکه اهل مدینه و اطراف آن بر حضرت(ص) صلوات فرستادند[۱۴].
- مردم، از روز دوشنبه تا صبح روز سهشنبه بر آن حضرت(ص) صلوات فرستادند تا اینکه نزدیکان و خواص خواستند که بر آن حضرت(ص) نماز بخوانند؛ به همین دلیل، علی(ع) ابو بریده اسلمی را پیش اهل سقیفه فرستاد که بیایند، اما نیآمدند. بیشتر نزدیکان در نماز بر رسول خدا(ص) حاضر نشدند، زیرا مشغول مشاجره درباره جانشینی ایشان بودند![۱۵]
- هنگام دفن جنازه، انصار که اطراف حجره پیامبر(ص) بودند، با صدای بلند گفتند: "یا علی، تو را به خدا قسم میدهیم که نگذار سهم ما از شرافت نسبت به رسول خدا ضایع شود. یکی از ما را نیز داخل قبر ببر تا توفیق به خاکسپاری رسول خدا(ص) را از دست ندهیم". علی(ع) فرمود: "اوس بن خولی به حجره داخل شود. او از اهل بدر و خزرج و مردی فاضل بود. پس از آنکه او به حجره وارد شد. علی(ع) به او فرمود: "به قبر داخل شو". او به قبر وارد شد. سپس علی(ع) جنازه را برداشت و به دست اوس و خزرجی که داخل قبر بود، داد. پس از آنکه اوس جنازه را بر کف قبر گذاشت، علی(ع) به او فرمود: "حالا از قبر خارج شو" و او خارج شد.
- وی میگوید: سپس علی(ع) به قبر وارد شد و کفن را از صورت رسول خدا(ص) کنار زد و گونه راست آن حضرت را در جهت قبله بر خاک گذاشت. و سپس خشتهای قبر را گذاشت و از قبر خارج شد و آنگاه خاک را بر روی قبر ریخت[۱۶].
- در حالی که علی(ع) بیلی در دست داشت و مشغول ریختن خاک بر روی قبر رسول خدا(ص) بود، مردی پیش او آمد و گفت: "مردم با ابوبکر بیعت کردند و طلقاء (آزادشدگان به دست پیامبر در روز فتح مکه) به سرعت با او پیمان بستند، زیرا میترسیدند که شما از راه برسید؛ و انصار به خاطر اختلافشان، به ذلت و خواری دچار شدند. علی(ع) با شنیدن این خبر، بیل را بر زمین گذاشت و در حالی که به آن تکیه کرده بود، فرمود: ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ * أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾[۱۷][۱۸].[۱۹]
انحرافات پس از رحلت پیامبر خاتم(ص)
مقدمه
- رسول خدا(ص) در ۶۳ سالگی و پس از ۲۳ سال مجاهدت و سپری کردن فراز و نشیبهای فراوان در راه دعوت به سوی حق، سرانجام، دوشنبه، ۲۸ صفر یازده هجری[۲۰]، پس از چهارده روز بیماری[۲۱] و کسالت، رحلت فرمود. ایشان در منزل خویش و در جوار مسجدشان، به خاک سپرده شد[۲۲].
آخرین روزهای حیات پیامبر(ص)
- پیامبر(ص)شب پیش از شروع بیماری شدیدش در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برایشان طلب استغفار کرد[۲۳]؛ آنگاه به علی(ع) فرمود: "جبرئیل هر سال یک مرتبه، قرآن را بر من عرضه میکرد؛ ولی امسال دو مرتبه، این امر صورت گرفته است و این، دلیلی ندارد، مگر اینکه اجل من نزدیک باشد"[۲۴]. سپس به علی(ع) فرمود: "اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده"[۲۵]. پیامبر(ص) برای پیشگیری از بدعتها، بر منبر رفته، فرمود: "ای مردم! آتش فتنه، شعلهور شده و فتنهها مانند پارههای شب تاریک، رو آورده است و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید؛ زیرا من حلال نکردم؛ مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم؛ مگر آنچه قرآن حرام داشته است..."[۲۶]. ایشان از مردم حلالیت طلبید و فرمود: "به هر کسی وعدهای دادم، باید آن را بگیرد و به هر کسی دِینی دارم، باخبرم سازد"[۲۷]. سپس از منبر فرود آمد و به منزل امسلمه رفت و دو روز در آنجا ماند[۲۸].
- ابوبکر با وخیمتر شدن اوضاع جسمانی رسول خدا(ص)، برای اقامه نماز به مسجد رفت. حضرت که از کار ابوبکر آگاه شد، با وجود بیماری شدید، شتابان به سوی مسجد رفت و با کنار زدن ابوبکر، نماز صبح را به جماعت خواند. سپس پیامبر(ص) عدهای از مسلمانان از جمله ابوبکر و عمر را که از پیوستن به سپاه اسامه خودداری ورزیده بودند به حضورطلبید و فرمود: "مگر به شما امر نکردم که با لشکر اسامه بروید؟ چرا نرفتید؟"
- ابوبکر گفت: "رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم". عمر گفت: "نرفتم؛ چون نمیتوانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم"[۲۹]. رسول خدا(ص) حتی در بستر بیماری، بارها مسلمانان را برای حضور در سپاه اسامه فرا خوانده بود؛ حتی متخلفان و خودداری کنندگان از این امر را لعن کرد و فرمود: « أَنْفِذُوا جَيْشَ أُسَامَةَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَيْشِ أُسَامَةَ»[۳۰]. وی در اینجا، متخلفان از جیش اسامه را لعن کرد[۳۱].
حدیث دوات و قلم
- بیماری پیامبر(ص) در روز آخر، شدت گرفته بود، از اینرو حضرت، گاه از هوش میرفت و لحظاتی بعد به هوش میآمد. در این زمان، عدهای از اصحاب به دیدار ایشان آمده بودند. رسول خدا(ص) دستور داد قلم و دواتی بیاورند تا برایشان چیزی بنویسند که پس از آن، هرگز گمراه نشوند. در این میان برخی به دنبال آوردن دفتر و دوات رفتند که عمر گفت: "بیماری بر پیامبر(ص) چیره شده است و هذیان میگوید. قرآن، نزد شماست، کتاب خدا برای شما کافی است"[۳۲].
- بعضی از حاضران با نظر عمر مخالفت کردند و بعضی دیگر، جانب او را گرفتند. رسول خدا(ص) از اختلاف و سخنان جسارتآمیز آنان، سخت ناراحت شد و فرمود: "برخیزید و از من دور شوید"[۳۳][۳۴].
وصیت پیامبر(ص) در لحظات پایانی
- پیامبر(ص) در حضور جمع، به حضرت علی(ع) رو کرد و به او وصیت کرد و فرمود: "نزدیک بیا". سپس زره، شمشیر، خاتم و مهر خود را به علی(ع) داد[۳۵]. پس از لحظاتی، بیماری ایشان شدید شد و آنگاه که حالش بهتر شد، علی(ع) را ندید؛ به همسران خود فرمود: "برادرم و صاحبم بیاید". آنان به ابوبکر گفتند و او آمد. پیامبر(ص) جمله را تکرار کرد و این بار، سراغ عمر رفتند و عمر آمد. پیامبر(ص) باز فرمود: "برادرم و صاحبم بیاید". امسلمه گفت: "علی(ع) را میطلبد، به او بگویید بیاید"[۳۶]. علی(ع) آمد و مدتی باهم، خصوصی صحبت کردند. وقتی از علی(ع) پرسیدند: "پیامبر(ص) چه گفت:" در پاسخ فرمود: "هزار باب علم را به من آموخت که از هر بابی، هزار باب دیگر منشعب شده بود و چیزهایی را به من سفارش کرد که انجام خواهم داد"[۳۷].
- حضرت در روزهای آخر از بلال خواست تا مردم را در مسجد حاضر کند؛ خطبهای خواند. سپس از مردم خواست اگر کسی حقی از او به گردن دارد، مطالبه کند. هیچ کس پاسخی نداد، درخواست خود را سه بار تکرار کرد تا اینکه غلامی به نام "عکاشه" برخاست و حقی را از ایشان مطالبه کرد. به قصد انتقام از پیامبر(ص)، شلاقی آماده کردند؛ ولی همین که خواست قصاص کند، او بر بدن حضرت افتاد و شروع به گریه کرد و ایشان را عفو کرد. پیامبر(ص) فرمود: "او رفیق من در بهشت خواهد بود"[۳۸]. سپس به علی(ع) دستور داد، پولهایی را که نزد یکی از زنان بود، بگیرد و میان فقرا تقسیم کند[۳۹][۴۰].
فاطمه(س) و لحظه وداع با پدر
- در لحظات آخر عمر پیغمبر(ص)، فاطمه(س) بسیار گریان بود. حضرت، او را نزدیک خودطلبید و مطالبی را به او فرمود. گریه فاطمه(س) شدت یافت؛ آنگاه مطلبی را به ایشان فرمود که حضرت زهرا(س) تبسم کرد. حضرت زهرا(س) در پاسخ سؤال دیگران فرمود: "لحظه اول، پیامبر(ص) فرمود: با همین درد میمیرم. من گریه کردم. سپس فرمود: تو اولین کس از اهل بیت(ع) من هستی که به من ملحق میشود و این بود که من تبسم کردم"[۴۱]. در واپسین لحظات عمر پیامبر(ص)، سر مبارک حضرت، در دامان امیرمؤمنان(ع) قرار داشت[۴۲][۴۳].
کفن و دفن پیامبر(ص)
- علی(ع) جسد مطهر پیامبر(ص) را غسل داد و کفن کرد[۴۴] و در حالی که سیلاب اشک از دیدگانش جاری بود، فرمود: "پدر و مادرم فدایت، ای رسول خدا(ص)! با رحلت تو رشته نبوت و وحی الهی و اخبار آسمانها قطع شد... اگر ما را به شکیبایی امر نمیکردید، آن قدر گریه میکردم که سرچشمه اشک میخشکید"[۴۵].
- سپس در قبری که "ابوعبیده جراح" و "زید بن سهل" آماده کرده بودند[۴۶] و در همان حجرهای که وفات یافته بودند، در خانه خودش به خاک سپرده شد[۴۷][۴۸].
پانویس
- ↑ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۸؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۹۲-۱۹۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۷؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵ ص۶۰؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۹۲-۱۹۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص۳۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۷؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۹۲-۱۹۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص۳۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۷؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۴؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۹؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۹ بیشتر مورخان و سپرهنویسان اهل سنت، دوشنبه ۱۲ ربیع الاول را زمان وفات حضرت ذکر کردهاند.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۰۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۷-۲۶۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۴۴-۳۴۵.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۷.
- ↑ الامالی، شیخ مفید، ص۱۰۲.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۵۱.
- ↑ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۵۰.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۸.
- ↑ «آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟ * و بیگمان پیشینیان آنان را (نیز) آزمودهایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب میشناسد و دروغگویان را (نیز) نیک میشناسد * آیا آنان که کارهای بد انجام میدهند پنداشتهاند که بر ما پیشی میگیرند؟ بد داوری میکنند» سوره عنکبوت، آیه ۲-۴.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابیطالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۰۰-۲۰۲.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۹؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۹.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۳؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵ ص۵۶.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، رحلت پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۱.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۱؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۴؛ این شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۳۴.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۱؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۴؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۷.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۳-۶۵۴؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۲؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۴-۲۶۵؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۸.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۳؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۸؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۴۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۶.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، رحلت پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۱-۳۸۲.
- ↑ احمد ابن حبل، مسند احمد، ج۱، ص۳۲۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۲، ص۴۱؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۲، ص۱۳۲.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، رحلت پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۲-۳۸۳.
- ↑ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۵-۱۸۶؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۷.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۶؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۷.
- ↑ انصاری خوئینی زنجانی، اسماعیل موسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا(س)، ج۸، ص۱۹۹؛ با اندکی اختلاف در شیخ صدوق، امالی، ص۶۳۳؛ فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۱، ص۷۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۴.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، رحلت پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۳-۳۸۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۱؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۷؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۲، ص۶۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۰۱-۲۰۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۷.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، رحلت پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۱۲؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۷؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۹.
- ↑ نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۲۳، ص۳۵۵.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۸؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲۳.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، رحلت پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۴-۳۸۵.