بحث:یومالدار
آیه یومالدار
- در اوایل بعثت پیامبر، وقتی آیۀ ﴿وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ﴾[۱] نازل شد و آن حضرت مأمور گشت که خویشاوندان خود را به اسلام دعوت کند، در خانۀ خود یا خانۀ ابوطالب جلسهای برگزار کرد و چهل نفر را دعوت فرمود و ضمن طعام دادن به آنان، دعوت خود را مطرح کرد و فرمود: هریک از شما که در ایمان آوردن پیشقدم شود و اسلام را بپذیرد، او برادرم، وصیّ، جانشین من و ولیّ مؤمنان است. از حاضران کسی پاسخ مثبت نداد. تنها علی(ع) بود که برخاست و ایمان و پذیرش خود را اعلام کرد. پیامبر نیز فرمود: این برادر من، وصیّ من و خلیفه من بین شماست: إنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیکم، فاسمعوا له و أطیعوا، آن گروه خنده کنان و از روی استهزاء برخاستند و به ابوطالب میگفتند: تو را دستور داده که از پسرت اطاعت کنی![۲] این حدیث و نقل تاریخی با عبارتهای گوناگون در منابع فراوان شیعی و عامّه نقل شده است. چون در خانۀ ابوطالب یا پیامبر بوده، به حدیث الدّار یا یوم الدّار شهرت یافته است. چون پس از نزول آیۀ انذار خویشاوندان بوده، به آن حدیث الإنذار هم میگویند. دعوت پیامبر تنها بر ایمان آوردن نبود، بلکه همکاری در دعوت دینی و پشتیبانی هم بود، چون فرمود: "أیّکم یوازرنی علی هذا الأمر علی أن یکون أخی..."[۳].
حدیث یومالدار
- پیامبر خدا بر اساس آیه: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۴] مأمور میشود خویشان خود را به اسلام دعوت کند[۵]. چون آنان با دعوت پیامبر (ص) گرد میآیند، او میکوشد با فراهم آوردن مقدمات، زمینه را برای رساندن و فهماندن پیام اصلی به جمع حاضر، آماده گرداند. پس میفرماید: «"فَأَيُّكُمْ يُوَازِرُنِي عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ "»[۶]. کدامتان مرا بر این کار، یاری میدهد تا برادر و وصی و جانشین من در میان شما[۷] باشد؟ در آن جمع، تنها کسی که به این فراخوان، پاسخ مثبت میدهد، علی (ع) است. پیامبر خدا پس از آن پاسخ مثبت، میفرماید: «"إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا"»[۸]. این، برادر و وصی و جانشینم در میان شماست. پس، گوشبهفرمان و مطیع او باشید. و بدین سان، پیامبر (ص) در آغازین روز دعوت علنی، ولایت و امامت علی (ع) و نیز دستْیاری او را در رسالت خویش، رقم میزند[۹].
استدلال بر امامت امام علی
- به این حدیث، حدیث یومالدار، حدیث الدار و حدیث بدء الدعوة و حدیث العشیره هم گفته میشود و یکی از فضایل علی بن ابی طالب(ع) و دلایل امامت اوست[۱۰].
حدیث یوم الانذار در معارف و عقاید ۵
حدیث یومالانذار که با نامهای دیگری مانند حدیث الدار، حدیث العشیره، حدیث بدء الدعوه و یا خبرالوزاره از آن یاد شده مربوط است به ماجرای آشکار شدن و عمومی شدن دعوت نبی مکرم اسلام(ص). آن حضرت بعد از سه سال دعوت خاص و غیر علنی – و همراهی جمع انگشتشماری[۱۱] در سال سوم در مکه مکرمه - از سوی خداوند تعالی مامور به دعوت آشکار و عمومی شد[۱۲].
قرآن موضوع آشکار شدن دعوت پیامبر اکرم(ص) را در دو خطاب مطرح کرده است: ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ * إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ﴾[۱۳][۱۴].
همزمانی دعوت به رسالت و وصایت
از نکات قابل توجه در حدیث یوم الانذار همزمان بودن دعوت به اسلام با اعلان وصایت و جانشینی است که دارای پیامهای روشن و صریح برای امت اسلام است از جمله: مقام و منصب امامت و جانشینی رسول اکرم(ص) برای هدایت امت بعد از آن حضرت به اندازهای با اهمیت و ارزشمند است که همزمان با اعلام رسالت به آن پرداخته آن هم نه به صورت کلی و مبهم بلکه مصداق را نیز مشخص فرموده است[۱۵].
از دیگر پیامهای این دو ابلاغ همزمان، عدم محدودیت زمانی و استمرار تعالیم حیات بخش اسلام برای بشریت تا آخرالزمان است. به بیان دیگر آغاز دعوت و اعلان رسالت در بردارنده پیام خاتمیت دین اسلام و استمرار آن به وسیله امامان است. همراهی و همدلی امیرالمؤمنین(ع) از آغاز دعوت تا پایان عمر رسول اکرم(ص) از افتخاراتش محسوب میشود آن هم در زمانی که از ابتدا همه عقب رفته و حاضر به همراهی نشدند اما علی(ع) اعلام وفاداری و همکاری نمود و تا آخر بر این عهد باقی ماند. امام امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: اصحاب و یاران رازدار محمد(ص) به خوبی میدانند که من هرگز به معارضه با (احکام و دستورات) خدا و پیامبرش برنخاستم (بلکه پیوسته چشم بر امر وگوش بر فرمان بودم) من با جان خود در صحنههای نبردی که شجاعان فرار میکردند و گامهایشان به عقب بر میگشت او را یاری کردم. این شجاعتی است که خداوند مرا به آن اکرام فرمود[۱۶].
ماجرای یوم الانذار
جزئیات جریان یوم الانذار را منابع روائی و تاریخی و تفسیری در ضمن نقلهای گوناگون از قریب به ده صجابی رسول خدا(ص) ذکر کردهاند[۱۷]. در اینجا روایت طبری (م ۳۱۰) را که به سند خود از ابن عباس در کتاب تاریخ آورده است به صورت خلاصه بیان میکنیم: هنگامی که آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۱۸] نازل شد رسول خدا(ص) امیرالمؤمنین علی(ع) را امر فرمود تا از فرزندان عبدالمطلب[۱۹] دعوت نموده و اطعام کند. بعد از مصرف غذا همین که رسول خدا(ص) خواست شروع به سخن کرده و آنان را به اسلام دعوت نماید ابولهب با متهم کردن آن حضرت به ساحری، مانع از صحبت شد. دعوت مجددا تکرار شد و مجلس مهیای سخنان رسول مکرم اسلام(ص) گشت و با ابلاغ دعوت الهی به دین اسلام فرمود: «فَأَيُّكُمْ يُوَازِرُنِي عَلَى هَذَا الْأَمْرِ عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ» همگی سکوت کردند. اما امیرالمؤمنین(ع) در حالی که در سن از آنان کوچکتر بود ندای رسول خدا(ص) را پاسخ داد و عرضه داشت: «أَنَا يَا نَبِيَّ اللَّهِ أَكُونُ وَزِيرَكَ عَلَيْهِ»
پیامبر اکرم(ص) دست مبارک خود را بر گردن علی(ع) گذاشته و فرمودند: «إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوهُ». حضار در حالی که میخندیدند از جای خود برخاسته و به ابوطالب گفتند: «قَدْ أَمَرَكَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِكَ وَ تُطِيعَ»[۲۰] نقلهای دیگر این ماجرا هرچند در برخی از جزئیات متفاوتند اما در اصل داستان و حمایت امیرالمؤمنین و اعلام وصایت و خلافت وی از سوی نبی مکرم(ص) چندان تفاوتی دیده نمیشود[۲۱][۲۲].
دلالت حدیث
متکلمان امامیه مانند سید مرتضی (م ۴۳۶) و علامه حلی (م۷۲۶) این حدیث را به عنوان دلیل بر امامت و نمونهای از نص جلی بر خلافت امیر المؤمنین آوردهاند[۲۳]. در حدیث یومالانذار کلماتی که رسول اکرم(ص) درباره علی(ع) فرمودهاند مانند: «إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوهُ» به صراحت بر مدعای امامیه در خلافت و جانشینی و لزوم اطاعت از امیر المؤمنین(ع) به عنوان خلافت و وصایت دلالت دارد. مخاطبان هم در آن جلسه چیز دیگری برداشت نکردند لذا به ابوطالب از روی طعنه و استهزا گفتند: «قَدْ أَمَرَكَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِكَ وَ تُطِيعَ» تو را فرمان داد تا حرف پسرت را بشنوی و اطاعت کنی.
برخی از نویسندگان اهل سنت برای رهایی از دلالت آشکار و صریح این نص معتبر به پنهان کاری و یا تحریف دست زدهاند؛ برای مثال طبری که خود در کتاب تاریخ این روایت را با لفظ «أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ» نقل کرده، در کتاب تفسیر وصایت و خلافت را حذف کرده به جای آن از لفظ "کذا وکذا" استفاده است[۲۴] بعد از طبری نیز برخی همین راه وی در کتاب تفسیر را پیمودهاند[۲۵]. عدم ارتباط وصیت با جانشینی: گفته شده است: در آن جلسه پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را به امور شخصی وصیت کرده، نه به امر امامت و جانشینی خود. پاسخ: کسی که صدر و ذیل این حدیث را ملاحظه کند، پی خواهد برد که حدیث دار مربوط به امامت و خلافت است. زیرا:
اولاً: پیامبر(ص) در همان ابتدای جلسه خطاب به آنها فرمود: من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام و خداوند به من امر فرموده: که شما را به سوی او بخوانم. پس کدام یک از شما در این امر مرا یاری میکند تا او برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد؟ با توجه به این کلمات و نیز جمله «مَنْ يُؤَازِرُنِي عَلَى هَذَا الْأَمْرِ» - که عبارت از دعوت توحیدی اسلام است- آیا از وصایت، جز جانشینی و امامت برای هدایت امت چیز دیگری فهمیده میشود؟
ثانیاً: در روایت بعد از کلمه "وصیی"، و "خلیفتی" نیز آمده است و خلیفه به معنای جانشینی در تمام امور است که آن امامت و خلافت بلافصل میباشد[۲۶].
ثالثاً: در ذیل حدیث آمده است، «فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا» یعنی همه باید از علی بن ابی طالب(ع) اطاعت کنید و حرف او را بشنوید و این جملات جز با وصایت عمومی و امامت و خلافت بلافصل علی(ع) سازگاری ندارد. عدم تلازم بین قبول دعوت و جانشینی: مجرد اقرار به شهادتین و معاونت بر آن موجب این همه پاداش (وصایت، وزارت و خلافت) نمیشود. اگر این طور بود، همه مؤمنان که اقرار به شهادتین کردند و در این امر پیامبر(ص) را کمک کردند نیز باید اوصیاء، وزراء و خلفای پیامبر(ص) باشند[۲۷].
پاسخ: اوّلاً: نبی اکرم(ص) نفرمود: این اجابت علت تامه برای خلافت است، تا اینکه بگوییم هرکه اجابت کرد او خلیفه است. مضمون روایت این نیست که هرکس ایمان بیاورد وصیّ و خلیفه من خواهد بود، بلکه مضمون این است که هر کس مرا در این کار معاونت و معاضدت نماید و قوت بازوی من گردد و یار و معین من باشد، او خلیفه من است[۲۸].
ثانیاً: خداوند و رسول او از اول میدانستند، که این بار سنگین و درخواست مهم را جز علی(ع) نمیتواند اجابت کند، ولی به خاطر تثبیت امامت و اتمام حجت بر قومش، به طور عموم در این جلسه به صورت پیشنهادی مطرح شد. که با این بیان، فرض تعدد اجابت کننده، درست نیست زیرا اگر درست بود پیامبر حتماً معرفی میکرد چرا که پیامبر(ص) در آن روز نیاز مبرم به پشتیبانیهای زیادی داشت. ولی چون امر الهی بود باید فقط به دست اهلش یعنی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع) سپرده میشد.
به بیان دیگر سخنان پیامبر(ص) «أَيُّكُمْ يُؤَازِرُنِي» در واقع یک ابلاغ امر خداوند تعالی نسبت به جعل ولایت و جانشینی برای امیر المؤمنین(ع) است نه یک انشاء و ایجاد ولایت به صورت مشروط تا فرض کنیم اگر فرد دیگری قبول میکرد او صاحب ولایت و خلافت میشد. و این در حالی است که احادیث متواتر دیگر مانند، حدیث ثقلین، غدیر و غیره بر وصایت و خلافت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) تاکید دارد[۲۹][۳۰].
استناد به حدیث یوم الانذار
امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به این سوال که چرا با وجود عباس عموی پیامبر(ص) او وصی و وارث پیامبر اکرم(ص) است؟ به ماجرای یوم الدار استناد فرموده و نصب پیامبر اکرم(ص) را علت و سبب این منصب میداند. این استناد و استشهاد در منابع فریقین ذکر شده است[۳۱] حتی ابوبکر برای فیصله دادن به ادعای عباس عموی رسول الله(ص) به ماجرای یوم الانذار و نصب امیر المؤمنین به عنوان وارث و وصی رسول الله(ص) احتجاج میکند[۳۲]. نکته مهم دیگر در این حادثه دلالت بر نبوت و اعجاز است که توجه دیگر نویسندگان اسلامی را در ضبط حادثه یوم الانذار با تفاصیل آن به خود جلب نموده است زیرا با توشه کم گروه زیادی را اطعام کرده است[۳۳][۳۴].
کتاب امام شناسی
متن آیه: ﴿وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ ﴾[۳۵].
- هنگامی که پیامبر (ص) مأمور شد دعوت خود را علنی کند﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۳۶] به علی (ع) دستور داد چهل تن از بزرگان قومش را به مهمانی فرا خواند. در جلسه اوّل که پیامبر این چهل نفر را از راه اعجاز با ران گوسفندی و ظرف شیری اطعام فرمود، یاوهگوییهای ابولهب، مجلس را از آمادگی خارج نمود، حضرت به علی (ع) دستور داد مجدداً در روز بعد جلسه را تکرار کند. در این جلسه پس از صرف غذا، حضرت پس از ادای شهادت و ابلاغ رسالت فرمود: "... هر کس از شما در امر رسالت یاریام کند، او برادر و وصیّ و جانشین من خواهد بود". همه سکوت کردند، علی بن ابی طالب (ع) برخاست و گفت: من به خدای یکتا و رسالت تو ایمان آوردم و از بتپرستان بیزاری میجویم. پیامبر (ص) دستور داد بنشینید و کلام خود را سه بار تکرار کرد و جز علی (ع) هیچکس به پیامبر پاسخ نداد، در این هنگام فرمود: علی (ع) برادر و وصیّ و جانشین میان شما است، از او اطاعت کنید و سخنانش را بشنوید[۳۷]. با توجّه به اینکه به قول قرآن: "پیامبر (ص) از روی هوا سخن نمیگوید و هر چه بر زبان آورد وحی الهی است" عظمت و اهمیّت کار و سخن حضرت در جریان یومالدّار آشکار میشود و این چنین بود که منصب نبوّت و امامت و امر رسالت پیامبر (ص) با هم و یکباره اعلام شد[۳۸].
بعد از نزول آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۳۹] خداوند به پیامبر (ص) فرمان میدهد خویشان و نزدیکانش را هشدار دهد و به اسلام بخواند. پیامبر برای انجام این مأموریت الهی، حدود چهل نفر از اولاد عبدالمطلب را به خانۀ خود، یا خانۀ ابوطالب دعوت کرد و غذایی برایشان فراهم ساخت؛ اما به دلایلی توفیق نیافت از رسالت خویش سخن بگوید. به ناچار شب بعد نیز آنان را دعوت کرد. این بار موفق شد و میهمانان را پس از غذا، انذار کرد و فرمود: "ای فرزندان عبدالمطلب! من مأمورم شما را انذار کنم و بشارت دهم: اسلام آورید و فرمانم بَرید تا راهنمایی شوید!" آنگاه از آنان یاریطلبید و سه بار فرمود: "هر کس یاریام کند، برادر و وصی و خلیفه من خواهد بود". ولی هر بار فقط علی بن ابی طالب (ع) برمیخاست و اعلام آمادگی میکرد. سرانجام پیامبر (ص) به علی (ع) اشاره کرد و فرمود: «این، برادر و وارث و وصی و وزیر و خلیفه من در میان شما است. به سخنش گوش دهید و فرمانش بَرید!»[۴۰].[۴۱]
مقدمه
حضرت محمد (ص)، از همان نخستین روزهای بعثت خویش و پس از دعوت مردم به دین اسلام، ولایت و امامت امیر مؤمنان علی (ع) را مطرح کرد و مردم را از این امر مهم آگاه ساخت. در روایتی معتبر آمده است هنگامی که آیه شریفه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۴۲]، بر پیامبر خدا نازل شد، حضرت، خویشان نزدیک خود را ـ که در آن روز نزدیک چهل نفر بودند ـ به خانه عموی وفادارش، حضرت ابوطالب (ع) دعوت کرد. پس از پایان غذا برخاست و در سخنان شیوا و رسایی فرمود: "ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا سوگند، من در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که برای قوم و قبیله خود، برنامهای بهتر از آنچه من آوردهام، بیاورد. من با خیر دنیا و جهان آخرت به سوی شما آمدهام. اینک خداوند به من امر فرموده است که شما را به سوی آن فراخوانم. کدام یک از شما حاضر است در این امر مرا یاری کند و وزیر من باشد تا همو برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد؟"[۴۳].
پس از سخنان پیامبر، همه حاضران جز امیر مؤمنان علی (ع) سکوت کردند. علی (ع) که از همه آنها کوچکتر بود، برخاست و گفت: «ای پیامبر خدا! من یاور شما و وزیر شما در این هدایتگری هستم». پیامبر دست علی (ع) را گرفت و فرمود: «إِنَّ هَذَا وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا»؛ «همانا این، برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. پس سخن او را بشنوید و از وی اطاعت کنید». حاضران در حالی که از روی تمسخر میخندیدند، برخاستند و به ابوطالب (ع) گفتند: محمد به تو دستور میدهد که سخن فرزندت را بشنوی و از وی اطاعت کنی. این روایت مهم تاریخی را بیشتر سیرهنویسان، مفسران و حدیث نگاران در آثار خود نگاشتهاند[۴۴].[۴۵]
پانویس
- ↑ سوره شعراء آیه ۲۱۴
- ↑ الغدیر، ج ۲ ص ۲۷۸ و ج ۹ ص ۹۳،۱۳۰،۲۱۸،۳۳۸، اعیان الشیعه، ج ۱ ص ۲۷۳، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۱ ص ۱۴۵، کتاب یوم الدار، سیّد طالب الحسینی الرفاعی، دانشنامۀ امام علی، ج ۱۰ ص ۲۷۰ و ج ۳ ص ۱۴۶، دانشنامۀ امیر المؤمنین، ج ۲ ص ۲۶
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۲۳.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ برای آگاهی از روایات گوناگون مربوط به «روز هشدار (یوم الإنذار)»، به منابع تاریخی از جمله: تاریخالطبری، ج ۲، ص ۳۱۹ مراجعه شود. نیز، ر.ک: الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج ۳، ص ۶۱، با منابع بسیار.
- ↑ المناقب، ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۳۰۶.
- ↑ در برخی نقلها بهجای «در میانشما»، «پساز من» آمده است.
- ↑ المناقب، ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۳۰۶.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۰۴.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۲۳.
- ↑ ر.ک تفسیر علی بن ابراهیم، ج۱، ص ۳۷۸.
- ↑ ر.ک: تفسیر نمونه، ج۱۱، ص ۱۴۳.
- ↑ «از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان * ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم» سوره حجر، آیه ۹۴-۹۵. و همچنین خطاب: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ ر.ک: مفاهیم القرآن، ج ۲، ص۱۷۳ و ج ۷، ص ۵۲۳.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ رک: الغدیر، ج ۲، ص ۲۸۴-۲۷۸. فضائل الخمسة من الصحاح الستة ج۱، ص ۳۳۳ باب فی ان علیا(ع) وزیر النبی(ص) و شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: و أما خبر الوزارة ج۱۳، ص۲۱۰. و إحقاق الحق و ازهاق الباطل ج۴، ص۶۰ و اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۳ ص۹۲ و القرآن الکریم و روایات المدرستین ج۱، ص۱۱۰و الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج ۵، ص ۹۷ و تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۳، ص ۱۴۰.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ که تعداد آنان حدود ۴۰ نفر بود و هم یومئذ أربعون رجلا یزیدون رجلا أو ینقصونه. جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۹ص۷۴.
- ↑ تاریخ الأمم والملوک، ج ۲، ص ۳۲۰ و نیز ر.ک: تفسیر طبری جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۹، ص۷۲.
- ↑ ر.ک: لمحات فی الکتاب و الحدیث و المذهب، ج ۱، ص ۳۹۰ و تشیید المراجعات، ج۳، ص۱۴۰.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ ر.ک: الشافی فی الإمامة، ج۲، ص ۷۸ و کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات، ص۱۸۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۲۱ و جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص ۷۵.
- ↑ برای آشنایی بیشتر با دستبردها و تحریفاتی که برخی در این حدیث انجام دادهاند ر.ک: الغدیر، ج۲، ص ۴۰۶ و الالهیات علی هدی الکتاب و السنتة و العقل، ج ۴، ص ۷۸ و تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج ۳، ص ۱۵۵.
- ↑ ر.ک دلائل الصدق، ج ۶، ص ۲۸ وتشیید المراجعات، ج ۳، ص ۱۴۵.
- ↑ منهاج السنه، ج ۴، ص۱۳۰.
- ↑ «أَيُّكُمْ يُؤَازِرُنِي عَلَى هَذَا الْأَمْرِ» کدام یک از شما مرا یاری میکنید در این امر «وَ أَيُّكُمْ يُبَايِعُنِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ صَاحِبِي وَ وَارِثِي » کدام یک از شما بیعت میکند، یعنی سر میسپارد و خود را میفروشد، که اختیارات خود را کنار گذارده، و در تمام مراحل نبوت و تحمّل مشاقّ و وظیفه خطیر ارسال و مواجهه با هزاران مشکلات، برادر من و ملازم و مصاحبه با من و وارث من باشد، به طوری که بعد از من نیز این مسئولیّت تنها بر دوش او سوار شود و یک تنه در مقابل دنیای کفر رسالت مرا ابلاغ و از عهده آن برآید. «وَ أَيُّكُمْ يَنْتَدِبُ أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيَّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي» و کدام یک از شما قبول میکنید برادر من، و وزیر من، و وصی من، و خلیفه من در امّت من، و صاحب اختیار هر مؤمنی بعد از من بوده باشد.
- ↑ ر.ک: دلایل الصدق، ج۲، ص۳۶۵ و امامشناسی، ج ۱، ص ۹۷.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ ر.ک: کنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۷۴. تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۳، ص ۱۴۸.
- ↑ ر.ک: احتجاج، ج۱، ص ۸۹.
- ↑ ر.ک: المراجعات، نامه ۱۰۴.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه: ۲۱۴.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ مسند احمد حنبل، ج۱، ص۱۱۱.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۱۳-۱۱۴.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ «فَأَیُّکُمْ یُوَازِرُنِی عَلَی هَذَا اَلْأَمْرِ عَلَی أَنْ یَکُونَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ»؛ «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۱، ص ۳۰۶؛ اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۲۳۲- ۲۳۰.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۶.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ «يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِي الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُكُمْ بِهِ إِنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِيَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ أَدْعُوَكُمْ فَأَيُّكُمْ يُؤَازِرُنِي عَلَى أَمْرِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ؟» بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۲۳.
- ↑ نک: سید شرف الدین موسوی، مراجعات، ص۱۲۴ و ۱۲۵.
- ↑ رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم ص ۲۵.