مردم‌سالاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از حاکمیت مردمی)

مردم‌سالاری یا دموکراسی به شیوه‌ای از زندگی اجتماعی اشاره دارد که در آن هر فرد، حق پیدا می‌کند از حیث مشارکت آزادانه در فعالیت‌های اجتماعی از فرصت‌های مساوی برخوردار باشد. دموکراسی انواع مختلفی دارد و حق انتخاب مردم در آن می‌تواند مستقیم یا غیرمستقیم باشد. البته این نوع حکومت جدای از مزایایی که دارد دارای آسیب‌هایی مانند انتخاب ناصحیح و ... است.

معناشناسی

در تعریف مردم‌سالاری - یا همان دموکراسی - گفته شده است: "در کلی‌ترین مفهوم به شیوه‌ای از زندگی اجتماعی اشاره دارد که در آن هر فرد، حق پیدا می‌کند از حیث مشارکت آزادانه در فعالیت‌های اجتماعی از فرصت‌های مساوی برخوردار باشد[۱]. دموکراسی در مفهوم سیاسی به نظام سیاسی گفته می‌شود که گوناگونی اندیشه و باورها را تحمل می‌کند و در عین حال در جستجوی تحقق حداقل رفاه برای همگان است و دست به دست شدن قدرت دولتی از راه‌های مسالمت‌آمیز و بی‌خشونت یا با کم‌ترین خشونت، از مهم‌ترین دستاوردهای دموکراسی است”[۲].

امروزه دموکراسی به عنوان شیوه‌ای از سازماندهی نظم اجتماعی، توزیع قدرت و روش برخورداری آحاد اعضای یک جامعه از آزادی، حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، مطلوبیت و محبوبیت فراوانی یافته و تا سرحد یک فلسفه سیاسی و اجتماعی به بخش عمده‌ای از باورها و افکار عمومی بشر تحمیل گردیده است.[۳]

انواع دموکراسی

  • ملاحظه تاریخی: دموکراسی، در طول تاریخ به انواع و اشکال مختلفی پدید آمده است؛ مانند:
  1. دموکراسی‌های باستانی: در یونان، اسپارت و روم.
  2. دموکراسی‌های شهری: که در اواخر قرون وسطی که شهرها در ایتالیا و غیره بسط و گسترش پیدا کرد، در صدد برآمدند با الگوی دموکراسی باستانی با به دست آوردن اختیارات اداره امور در شهرها دموکراسی برقرار سازند.
  3. دموکراسی‌های مدرن: این نوع دموکراسی مربوط به سده ۱۸ میلادی به بعد است. در این معنی، دموکراسی عبارت از تعیین نوع حکومت است که تا حد امکان، کمال اجرای اختیارات و اقتدارات ملی را تضمین نماید و به این ترتیب تمام مردم را در برگیرد.
  4. دموکراسی مسیحی: که عبارت از اجرای اصول حکومت مردم به وسیله خود مردم از راه ایمان و وجدان و اخلاق مسیحیت است که نمونه‌های آن در اکثر کشورهای اروپایی به نام حزب دموکرات مسیحی دیده می‌شود.
  5. دموکراسی توده‌ای: نام حکومت‌های کشورهایی است که از فردای پایان جنگ جهانی دوم بر مبنای اصول حکومت شوروی به وجود آمدند که از آن جمله است: آلبانی، آلمان شرقی، بلغارستان، مجارستان، لهستان، رومانی، چکسلواکی، چین، کره شمالی و ویتنام[۴].
  • ملاحظه روشی: تنوع حکومت‌های دموکراسی با توجه به یکی از بارزترین خصوصیات آن، یعنی نحوه انتخاب مدیران عالی نظام و مشارکت مردم در تصمیم‌گیری‌های حکومت، معین می‌شود. بر این اساس تحقق دموکراسی، به دو شیوه امکان‌پذیر است.
  1. شیوه اول: دموکراسی مستقیم: که در آن هر نوع تصمیم‌گیری و گزینشی توسط آرای عمومی صورت می‌گیرد. این نوع دموکراسی را تنها در جوامع محدودی در گذشته تاریخ و در تعدادی از کانتون‌های سوئیس، می‌توان مشاهده نمود. روش‌های تحقق این دموکراسی عبارت است: از رفراندوم؛ ابتکار عام و بازخوانی[۵].
  2. شیوه دوم، دموکراسی غیر مستقیم یا دموکراسی نمایندگی است که مردم به شکل مستقیم حکومت نمی‌کنند، بلکه به طور غیرمستقیم و توسط نمایندگانی که انتخاب می‌نمایند، حکومت می‌کنند. نمایندگان به صورت دوره‌ای انتخاب شده و در برابر مردم پاسخ‌گو هستند؛ به این ترتیب که اگر انتظارات مردم را برآورده نکنند، در دوره‌های بعدی انتخاب نمی‌شوند[۶].[۷]

ارزیابی دموکراسی

مزایا و نارسایی‌های دموکراسی: طرفداران دموکراسی، برای اثبات برتری آن بر سایر نظام‌های سیاسی، خوبی‌ها و شایستگی‌هایی را نام برده‌اند؛ از جمله: تحقق حاکمیت اکثریت، تعیین مسؤولان اداره کشور و حق عزل آنان، کارآمد شدن حکومت از طریق انتخابات عمومی، کنترل عمومی و مسؤولیت عمومی و ... .

از سوی دیگر، مخالفین دموکراسی، به خصوص در میان اندیشمندان و پژوهشگران غربی، عیب‌هایی را برای آن نام برده‌اند؛ از جمله ارسطو، دموکراسی را شکل فاسد و گمراه حکومت ذکر می‌کند و معتقد است این نوع حکومت به حکمرانی مردم جاهل می‌انجامد[۸] و نیز برابری و در نتیجه اکثریت که مورد ادعای دموکراسی است، یک مقوله، عددی است و ارزشی نیست[۹] و ...[۱۰].

لوازم دموکراسی: جدای از عیب‌ها و ناشایستگی‌هایی که دموکراسی دارد، آثار و لوازمی نیز بر آن مترتب است که عمدتاً با معیارهای ارزشی بیرون از نظام دموکراسی، در تعارض است؛ آن آثار و لوازم عبارت‌اند از:

  1. در دموکراسی، حق و باطل و همچنین صحیح و غلط بی‌معناست و تنها ملاک، رأی و انتخاب عمومی است، بنابراین ارزش‌های اخلاقی به شدت در جامعه و نظام دموکراسی متزلزل می‌شوند.
  2. ادیان، به ویژه ادیان الهی، مرجعی مافوق بشری را برای هدایت و راهنمایی بشر به رسمیت می‌شناسند؛ در حالی که دموکراسی، تنها خواست و اراده انسان‌ها را ملاک حرکت، توسعه و هرگونه تصمیم، به ویژه در صحنه سیاسی می‌داند.
  3. مشروعیت در دموکراسی، تنها به مقبولیت و پذیرش مردمی یک نظام سیاسی، تعریف می‌شود و در نهایت مفهوم قانون به خود می‌گیرد؛ حال آنکه نظام‌های ایدئولوژیک الهی، منشأ مشروعیت را به هماهنگی با آموزه‌های دینی و اراده الهی تعریف می‌کنند.
  4. برخی منتقدین دموکراسی بر این باورند که حاکمیت اکثریت در دموکراسی، دروغین است و سرابی بیش نیست؛ چون: "تجربه حکومت‌های دموکراتیک نشان می‌دهد دموکراسی و حکومت اکثریت، در عمل به حکومت جمعی از نخبگان و سیاستمداران حرفه‌ای تبدیل شده است و اگر چه مردم، آزادانه از طریق انتخابات اراده خود را برای انتخاب زمامداران اعمال می‌کنند؛ ولی قدرت در دستان عده‌ای معدود، دائماً جابه‌جا می‌شود.
  5. اگر اظهارنظر و تصمیم‌گیری در امور پیچیده و تخصصی به عهده کسانی باشد که کم‌ترین اطلاع و آگاهی ندارند؛ جامعه دچار خسارت‌های زیادی می‌شود و این امر عقلانی نیست؛ اما در دموکراسی، یعنی نظر دادن در مورد مسائل کلان جامعه و اموری که حقیقتاً منشأ آثار خوب و بد در جامعه می‌شود، به رأی عمومی گذاشته می‌شود. مطمئناً توجیه قابل قبولی نیست که طرفداران دموکراسی بگویند: "همگان کمتر اشتباه می‌کنند"؛ بلکه تجربه حکومت‌های دموکراتیک پر از اشتباهات و حتی کج‌روی‌های بزرگی است که از انتخاب و پسند عمومی جامعه به وجود آمده است.
  6. ممکن است، در شرایطی با اهرم انتخابات و آرای مردمی، وضعیتی در جامعه فراهم شود که جلوی حاکمیت مردم، گرفته شود؛ چنانچه برخی از سیاستمداران، شرایطی فراهم می‌کنند که جامعه به همیشگی بودن ریاست و حکومت آنان، رضایت دهد و این موضوع در عمل، نقض دموکراسی به وسیله دموکراسی است[۱۱].

اسلام و اهمیت نقش مردم در حکومت

در بینش سیاسی اسلام، حضور مردم در صحنه سیاسی، به حمایت و پشتیبانی از رهبر جامعه ـ هر چند پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) باشد ـ بسیار کارساز بوده و روایات بسیاری دربارۀ ارزش آرای مردم و نقش آنها در حکومت دینی وارد شده است، از جمله پیامبر (ص) فرمود: "و اینکه فرمانده‌ای بر شما حاکم نباشد مگر از میان شما یا یکی از اهل پیامبر (ص)"[۱۲]. همین‌طور ایشان در وصیتی به امام علی (ع) فرمود: "ای علی! هر گاه مردم به ولایت و امارت تو بر خودشان رضایت دادند، به آن اقدام کن و در غیر این صورت، رهایشان کن..."[۱۳].

قرآن کریم در آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۱۴] از ارزش رأی مردم سخن به میان می‌آورد، همچنین علی (ع) در این باره می‌فرماید: "ای مردم! امر خلافت مربوط به شماست و کسی در آن حقّی ندارد مگر کسی که او را برای امارت برگزینید، من در مقابل شما حقی جز اینکه حافظ کلیدهای بیت المال شما هستم ندارم"[۱۵].[۱۶]

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. فرهنگ علوم اجتماعی، ص۴۱۴.
  2. مبانی سیاست، ص۱۷۴.
  3. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۶۳.
  4. فرهنگ علوم سیاسی، ص۲۹۸-۳۰۰.
  5. بنیادهای علم سیاست، ص۳۱۵-۳۱۹.
  6. برای استفاده بیشتر نگاه کنید به: بنیادهای علم سیاست، ص۳۲۸-۳۳۳.
  7. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۶۴.
  8. ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، کتاب ششم، ص۲۶۱.
  9. ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، کتاب ششم، ص۲۶۱.
  10. رجوع کنید به: بنیادهای علم سیاست، ص۳۰۴-۳۱۱.
  11. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۶۷.
  12. کتاب سلیم بن قیس، ص۱۱۸؛ طبقات ابن سعد، ج۱، ص۲۷۷؛ فتوح البلدان، ص۷۲؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۵۱۰.
  13. کشف المحجّة، ص۱۸۰؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۳، ص۴۲؛ بحارالانوار، ج۳۰، ص۱۴؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۷۸.
  14. «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۴.
  15. الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۵۶.
  16. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۱۰۷.