حقوق بشر در فقه سیاسی
مقدمه
این دسته از حقوق عمومی در حقیقت از جایگاه اجتماعی و زندگی جمعی انسان نشأت میگیرد و زندگی اجتماعی هر چند به نوعی قراردادی محسوب میشود لکن به دلایلی این نوع حقوق در زمره حقوق عمومی به شمار میآید و هر فرد باید آنها را در مورد دیگران رعایت نماید:
- به دلیل شمول و عموم که در این نوع حقوق اجتماعی وجود دارد و فراتر از حقوق خصوصی است؛
- به علت ارتباط آن با دولت که باید در صیانت و تأمین این حقوق، اقدامات اجرایی و قضائی لازم را به عمل آورد؛
- منشأ اجتماعی داشتن این حقوق در عمومی بودن آنها کافی است و نیاز به دلیل دیگری ندارد.
به هر حال، موارد زیر را میتوان از مصادیق این نوع حقوق عمومی به شمار آورد:
- حق کرامت و شخصیت انسانی: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾[۱][۲].
- حق احترام متقابل: این حق در واقع از حق کرامت انسانی نشأت میگیرد و از آثار آن به شمار میآید.
- حق استقلال در اراده: هر فرد میتواند در امور مربوط به خود به طور مستقل و به دور از اجبار و تحمیل دیگران تصمیم بگیرد و از این حق میتوان به حق داشتن اراده آزاد هم تعبیر نمود. این حق شامل حق تعیین سرنوشت و حق استیفای دیگر حقوق و حق اراده و اختیار و حق اعمال اراده در قلمرو امور شخصی خود میگردد که مشابه حق حاکمیت هر دولت در برابر دولتهای دیگر در امور داخلی خود میباشد[۳]. معنی این حق آن است که دیگران باید به تصمیم و اراده هر فرد در حوزه امور فردی او احترام بگذارند.
- حق قرارداد: منظور از حق قرارداد، عبارت است از اقدام دو یا چند شخص بر قبول و ایجاد قرارداد صرفنظر از حقی که از نوع قرارداد به طور بالسویه و یا به هر نحو دیگری ایجاد میشود. اصولاً هر کدام از طرفین یا اطراف قرارداد حق قبول یا رد قرارداد را قبل از انعقاد آن، دارند.
- حق تعامل: تعامل اجتماعی، اصل مورد توافق زندگی اجتماعی است و خود به نحوی از حقوق برخاسته از قراردادهای اجتماعی به شمار میآید. بر اساس این حق، هر فردی میتواند تا آنجا که به منافع دیگران و جامعه لطمه وارد نیاورد با دیگران رابطه برقرار نماید و از طریق روابط با دیگران به مقاصد مشروع خود برسد. از این حق میتوان به حق مرابطه نیز تعبیر نمود که خود مورد تأکید شرع نیز میباشد. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا﴾[۴].
- حق مشارکت یا تعاون: معنی حق مشارکت آن است که هر فرد میتواند در کارهای سودمندی که دیگران آن را آغاز نمودهاند مشارکت داشته باشد و پذیرفتن متقاضی همکاری برای دیگران نوعی ادای حق محسوب میشود[۵].[۶]
حق انسان در برابر جهان
قرآن به صراحت، این حق را برای انسان به رسمیت شناخته که با سر پنجۀ علم و فناوری به استفاده از مواهب طبیعت و نیروهای نهفته در پدیدههای جهان بپردازد و هر نوع تصرف سودمند و به نفع خود و بشریت را تا آنجا که مزاحم حقوق دیگران نباشد، به انجام رساند[۷]. این حق را میتوان به ترتیب زیر تفریع کرد:
- حق کنجکاوی در اسرار آفرینش و خواص و آثار کائنات و همه پدیدههای جهان آفرینش اعم از انسان و جهان؛
- حق بهرهوری از امکانات، نیروها و اجزاء جهان آفرینش به صورت جهتدار که مفید در راستای خیر و مصلحت برای عموم انسانها بوده و حداقل برای بشریت زیانبار نباشد؛
- حق تصرف در این عرصه پهناور و ایجاد تغییرات مطلوب در درون پدیدهها و یا در روابط بین آنها؛
- حق تملک تا آنجا که مضر به حق انتفاع دیگران نباشد و مخالف با موازین دیگر و به ویژه حدود مالکیت که در شرع به طور کامل دقیق تعیین شده محسوب نشود؛
- حق اولویت (تحجیر و حیازت) که به مقتضای حق تصرف و حق تملک طبق قواعد شرع به وجود میآید[۸].[۹]
حق انسان بر خود
منظور از حق انسان بر خود تنها، مسئله مالکیت نیست که از ابتدا قابل مناقشه و حتی نفی باشد. حق مالکیت هر فرد نسبت به خود از جمله مسائل دشوار حقوقی است که بر اساس قواعد عمومی فقه و نیز با دلیل خاص نیز نمیتوان آن را به اثبات رسانید. یکی از آثار حق مالکیت هر انسان بر خود، امکان و مشروعیت فروش اعضای بدن است که امروز، به طور رایج به آن عمل میشود و در قوانین بسیاری از کشورها نیز، مشروعیت آن پیشبینی شده است. ناگفته نماند که مسئله مالکیت انسان بر بدن خود مطلبی جدا از مشروعیت واگذاری اعضای بدن است. ممکن است مسئله دوم از دیدگاه فقهی به نحو اباحه تصرف، آنگونه که فقها در مسئله معاطات[۱۰] بیان کردهاند قابل حل باشد به این معنی که واگذارکننده عضو بدون آنکه خود مالک باشد و یا قصد تملیک عضو به دیگری را داشته باشد با واگذاری عضو، طرف مقصد را در تصرف در عضو مجاز میکند و یا به طریق اجاره میتوان به گونه به اجیر در آوردن خود، مشکل واگذاری عضو را حل کرد، انسان نسبت به خود حقوقی دارد، که برخی از آنها عبارت است از:
- حق استفاده از اعضای بدن به نحو مادی و معنوی طبق مقررات از پیش تعیینشده: این حق حتی میتواند به صورت استیجاری استیفا شود و شخص، بخشی از توان و کار معنوی و مادی خود را به دیگری واگذار کند. بسیاری از آزادیها از این حق ناشی میشوند؛
- حق اعضای بدن که باید هر انسانی این حقوق را درباره اعضای بدن خود حتی استعدادهایی که در او نهفته رعایت کند[۱۱]؛
- حق تصرف در جهت رشد و ایجاد کیفیت بهتر در بدن و اجزای آن و همچنین تصرفات روحی و معنوی به گونهای که با موازین شرع تعارض نداشته باشد؛
- حق تعیین سرنوشت که در حقیقت همان حق اختیار است که به صورت فطری از جانب خالق متعال در سرشت هر انسان به ودیعه نهاده شده است. این حق خود منشأ بسیاری از حقوق و آزادیهای سیاسی و اجتماعی است.
در دیدگاه اسلامی، انسان درباره خود از برخی حقوق محروم بوده و مجاز به استفاده از آنها نیست، از آن جمله است:
- انسان حق اضرار به خود به نحو غیر معقول و غیر قابل جبران را ندارد تحریم، خودآزاری و خودکشی از این مقوله به شمار میآیند؛
- حق خودفروشی و تعبید» به معنای خود را برده وار در اختیار دیگری قرار دادن و اجازه استثمار از خود به دیگری دادن، به گونهای که سود آن یک جانبه بوده و فاقد هدف مادی و معنوی معقول باشد[۱۲]؛
- اذلال و خوارکردن خود و تن به پستیدادن به هر طریقی که به کرامت و شخصیت انسان لطمه وارد آورد[۱۳]. در برخی از تعالیم وارده در نصوص اسلامی اقدام انسان به کاری که توانایی آن را ندارد[۱۴] و یا انجام کاری که منجر به عذرخواهی میشود[۱۵] از موارد «اذلان نفس» به شمار آمده است؛
- بهرهکشیهایی که انسان از تواناییها و امکانات وجود خود به طور نامشروع و در جهت اضرار به دیگران، انجام میدهد[۱۶].[۱۷]
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
- ↑ ر. ک: فقه سیاسی، ج۱، ص۵۴۲.
- ↑ قاعده فقهی نفی اکراه میتواند مستند این حق محسوب شود.
- ↑ «ای مؤمنان! شکیبایی ورزید و یکدیگر را به شکیب فرا خوانید و از مرزها نگهبانی کنید» سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.
- ↑ ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى﴾ «و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید» سوره مائده، آیه ۲.
- ↑ عمید زنجانی و موسیزاده، بایستههای فقه سیاسی، ص ۶۳.
- ↑ ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ * وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ﴾ «خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید * و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد» سوره ابراهیم، آیه ۳۲-۳۳؛ ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾ «آیا ندیدهای که خداوند آنچه را در زمین است و (نیز) کشتیها را که در دریا به فرمان وی روانند، برای شما رام کرده است و آسمان را از فرو افتادن روی زمین- جز به اذن وی- باز میدارد؟ بیگمان خداوند با مردم، مهربانی است بخشاینده» سوره حج، آیه ۶۵.
- ↑ فقه سیاسی، ج۷، ص۱۲۸ – ۱۲۹.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۶۹۹.
- ↑ مکاسب و البیع و معاطاة.
- ↑ احیاء علوم الدین و المحجة البیضاء.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ مشکوة الانوار، ص۲۴۵.
- ↑ مشکوة الانوار، ص۲۴۵.
- ↑ مشکوة الانوار، ص۲۴۴.
- ↑ فقه سیاسی، ج۷، ص۱۲۹ – ۱۳۱.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۷۰۰.