زهد امام علی
مقدمه
وقتی معتقد شدیم که «امام» حاکم مسلمین، و حافظ و نگهبان شریعت و مرجع مردم برای شناساندن اسلام است باید چنین شخصی زهد از دنیا و میل به آخرت داشته باشد؛ زیرا افراد زاهد و کسانی که بیمیل به دنیا هستند هرگز طمع به جاه و مقام، آنها را به انحراف نمیکشاند. البته زهد به معنای صحیح آن، نه به معنای ترک دنیا و گوشهنشینی و دوری از جامعه، و لذا علی(ع) در زمانی که با پیامبر خدا(ص) بود، و چه زمان خانه نشینیاش، وچه دوران زمامداریش، در تمام حالات، زهد و بیتوجهی آن حضرت به دنیا مشهود است، در سخنان، در کردار، در زندگی فردی و اجتماعی، در عزل و نصبها، در پیامهایش به سران و امرا و فرماندارانش در همه جا زهد حضرت، واضح و آشکار است، علی(ع) همانگونه که بعد از رسول خدا، امام مسلمین است، بعد از آن بزرگوار نیز زاهدترین مردم هست، او به تعبیر خودش دنیا را سه طلاقه کرده است[۱] و آن را کمتر از استخوان خوکی که در دست شخص جذامی باشد میدانست[۲] و نیز آن را چون برگی بر دهان ملخی میپندارد[۳].
علی(ع) گفتار و کردارش یکی بود، او اهل عمل و شعار هر دو بود تا هم خود چنین باشد هم دیگران را ارشاد کند. او به گفتن اکتفا نمیکرد بلکه عملاً هم زهد خود را نشان داد لذا سادهترین نوع پوشاک و خوراک را برای خود انتخاب میکرد، کفش او از لیف خرما آن هم گاهی وصلهدار بود، بعضی اوقات لباس وصلهدار به تن میکرد، او کمتر از غذای گوشتی استفاده میکرد و به مردم هم توجیه میفرمود: «لا تجعلوا بطونكم مقابر الحيوان»؛ «شکمهایتان را گورستان حیوانات قرار ندهید»[۴].
«علی با آنکه میتوانست بهترین زندگی و بهترین ساختمان و حشم وخدم را دارا باشد اما وقتی از دنیا میرود آجری روی هم نگذاشته و مالی ذخیره نکرده بود، باغ و ملکی به نامش نبود، به فرموده امام صادق(ع): علی وقتی از دنیا رفت به هیچ کس مدیون نبود تا خدا را بدون ملامت و مذمت بلکه محمود و پسندیده ملاقات کرد»[۵].[۶]
زهد در سیره عملی امام علی(ع)
بررسی سخنان حضرت نشان داد که مقصود وی از ترک دنیا، رها کردن آن و کار و کوشش نداشتن و بیبرنامگی برای امور اقتصادی و حتی رشد و رفاه نبوده؛ بلکه ترک علاقه و دلبستگی به آن است؛ امری که سیره عملی امام علی(ع) نیز بر آن صحه مینهد؛ به طور مثال، روزی برای حضرت، غذایی از خرما و روغن و کشمش آوردند و هنگامی که با پرهیز او از تناول آن مواجه شدند، پرسیدند: آیا خوردن این غذای لذیذ را حرام میدانی؟ امام فرمود: «خیر، ولی از دلبستگی و اشتیاق افراطی نفس خود به این غذا میترسم»[۷]. آنگاه حضرت به تلاوت این آیه پرداخت: ﴿أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا...﴾[۸] آیه خطاب به کافرانی است که به لذتهای دنیا مشغول بودهاند و چنین خطابی در آخرت متوجه آنها خواهد بود.
امام علی(ع) با صراحت میفرماید: چنین غذای لذیذی را حرام نمیدانم؛ ولی نمیخواهم به آن رغبت و دلبستگی یابم. با این حال، برخی به اشتباه، تفسیر ناصوابی از این آیه به دست داده و پنداشتهاند که هرکس فقط میتواند مقداری از لذتهای دنیا را در اختیار داشته باشد و اگر در این دنیا از تمام آن بهره برد، در آخرت نصیبی نخواهد داشت. این یکی از تفسیرهای نادرست زهد است که بیشتر به زهد مسیحیت تحریف شده شباهت دارد. استاد مطهری با مردود خواندن این برداشت از آیه میپرسد: آیا برای هر کسی یک مقدار اعتبار لذت قائل شدهاند و او باید آن را وصول کند یا در دنیا یا در آخرت؟ اگر در دنیا وصول کرد، حسابش تمام میشود؛ اما اگر وصول نکرد، حق دارد در آخرت وصول کند؟ بعضی خیال میکنند مفهوم ﴿أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا﴾، همین است! نه، این هم درست نیست. مطمئناً اگر کسی در دنیا خودش را از لذتهای دنیا محروم کند، به این حساب که در آن دنیا به او لذت بدهند، در آن دنیا روی این حساب به او لذت نمیدهند...؛ یعنی لذتهای آخرت، نتیجه محرومیتهای عمدی که بشر خودش برای خودش ایجاد کند، نیست؛ بلکه مولود عوامل دیگر است[۹].
زهری مینویسد: امام علی(ع) به جگر کباب شدهای بر نانی نرم، اشتیاق یافت و پس از مدتی، در حالی که روزهدار بود، امام حسن(ع) آن را برای پدرش تهیه کرد و در حالی که آن را بر سفره افطار میگذاشت، سائلی در را کوبید. امام علی(ع) خطاب به فرزندش فرمود: ای فرزند عزیزم! این غذا را نزد سائل ببر؛ آنگاه به آیه ﴿أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ...﴾ استشهاد کرد[۱۰].
در مورد دیگری وقتی برای حضرت، فالوده آوردند، پس از نگریستن در این خوراکی نرم و لذیذ فرمود: «این غذا حلال و پاک است و حرام نیست؛ اما کراهت دارم نفْسم به آن دلبستگی یابد»[۱۱]. او هرگز استفاده از چنین خوردنی لذیذی را شرعاً حرام ندانست؛ ولی در عمل نشان داد که نمیخواهد نفْس خود را به چیزی عادت دهد که به آن عادت داده نشده؛ بدین سبب از تناول آن پرهیز کرد. این نمونهها و موارد مشابه فراوان دیگر، تأییدهایی بر دیدگاه ترک علاقه و رغبت و دلبستگی به دنیا در سیره عملی امام است[۱۲].
امیرمؤمنان(ع) خطاب به برادر علاء بن زیاد حارثی که زندگی را ترک گفته و رهبانیت را اختیار کرده بود، فرمود: ای دشمنک خویش! شیطان، سرگشتهات کرده و از راهت بدر برده، بر زن و فرزندانت رحمت نمیآری و چنین میپنداری که خدا آنچه را پاکیزه است، بر تو روا فرمود؛ اما ناخشنود است که از آن برداری؟[۱۳].
بنابراین، مقصود از ترک دنیا در نگاه امام علی(ع) هرگز ترک کار و کوشش و گوشهگیری نبوده، بلکه خلاف آن در سیره عملی وی ثابت شده است و مقصود از ترک دنیا، ترک علاقه و تمایل (نه علاقه فطری و طبیعی) به دنیا است که نمیتواند با آخرت جمع شود. این ترک، ترک حلال دنیا برای آخرت را نیز در بر نمیگیرد.
از برخی ویژگیهایی که برای دنیا در کلام امیرمؤمنان(ع) یافتیم و نیز مواردی چون سفارش به ترک دنیا در گفتار و سیره حضرت، بر هر خواننده آگاه روشن خواهد شد که مقصود امام از دنیا چیست. در برخی سخنان حضرت، دنیا دقیقاً به همان معنای لغوی به کار رفته و از او چنین نقل شده است: «دنیا را دنیا گفتهاند؛ چون پست = نزدیکتر از هر چیزی است»[۱۴]؛ چنان که رسول خدا(ص) به معنای دنیا اشارهای دارد که دقیقاً همان معنای موجود در کتابهای لغت است. یزید بن سلام از پیامبر درباره وجه تسمیه دنیا پرسید و حضرت فرمود: «چون دنیا پست و پایین است و جدای از آخرت و پیش از آن آفریده شد»[۱۵].
در گفتار دیگری، امیرمؤمنان(ع) میفرماید: «سپری شدن دنیا پس از نو برون آوردن آن، شگفتتر نیست از برآوردن و آفریدن آن»[۱۶]. این معنا در بحث حاضر چندان مورد توجه نیست و مهم معانی اصطلاحی دنیا است که علی(ع) به ترک آن سفارش یا از آن تعریف و تمجید میکند و یا آن را محل آزمایش، بیارزش، فریبنده، سرای ناپایدار، دارای لذتهای زودگذر و... برمیشمرد. با توجه به مباحث پیشین، چنین بر میآید که مقصود حضرت از دنیا، علاقه شدید به ریاستطلبی بر مردم و منافع مادی آن است که انسان را از خدا و آخرت غافل میکند؛ اما اگر همین حکومت بر مردم و منافع مادی آنکه از جلوههای دنیا است، در خدمت به خلق و کسب رضای الهی قرار گیرد، باز دنیا است؛ اما نه دنیای نکوهیده. در مباحث آینده، از این معنای اصطلاحی دنیا در کلام امام علی(ع) بهره برده میشود[۱۷].
علی(ع) در دنیا زهد ورزید و بر خود سخت گرفت و در زهدش صادق بود آنگونه که در همه کارها و در هرچه از دل و زبانش برآمد، صادقانه عمل کرد. در لذائذ دنیوی زهد پیشه کرد و به عوامل دولت و حکومت و هرآنچه مورد نظر دیگران بود و آن را هدف زندگی و وجود خود میدانستند رغبتی نشان نداد. به همین سبب با فرزندان خود در خانهای محقّر و کوچک به سر میبرد، خانهای که خلافت بدان روی آورد ـ نه سلطنت ـ نان جوینی را که علی تناول میکرد همسرش به دست خود آرد آن را آسیا کرده بود، در صورتی که کارگزارانش، از بهترین نعمتهای شام و برکات مصر و عراق بهرهمند بودند و بسیار اتفاق میافتاد که خود به جای همسر کار آسیا کردن جو را بر عهده میگرفت، در حالی که او امیر مؤمنان و رئیس حکومت بود، وی از نان جوینی خشک استفاده میکرد که آن را با کمک زانو میشکست و در سرمای شدید، از پوشاکی که رنج سرما را از او بزداید بیبهره بود، بلکه به همان لباس نازک تابستانی اکتفا میکرد و با این عمل عالیترین مرتبه پاکی و صفای روح را به منصّه ظهور گذاشت.
هارون بن عنتره از پدر خود روایت کرده میگوید: در فصل زمستان در منطقه «خورنق» به ملاقات علی(ع) رفتم، بر دوش خود قطیفه کهنهای انداخته بود که بدنش را از سرما حفظ نمیکرد. عرض کردم: ای امیر مؤمنان! خداوند در بیت المال برای شما و اهل بیتتان سهمی قرار داده ولی با خود چنین میکنی؟ فرمود: به خدا سوگند! من از اموال شما چیزی برنمیگیرم و این همان قطیفهای است که از مدینه با خود آوردهام.
مردی برای حضرت(ع) خوراکی خوشمزه و شیرین به نام «پالوده» آورد، امام به آن خوراک نگریست و از آن تناول نکرد و فرمود: «به خدا سوگند! تو غذایی خوشبو و خوشرنگ و طعمی دلانگیز داری، ولی من دوست ندارم نفسم را به چیزی عادت دهم که بدان عادت ندارد». به جانم سوگند! اینگونه بیرغبتی علی به دنیا در حقیقت مفهومی از مفاهیم شجاعت و قهرمانی وی را ارائه میداد، با اینکه به تصور برخی، این دو صفت از یکدیگر جدایند.
این روش پسندیده علی(ع) بود که عمر بن عبد العزیز را واداشت تا در برابر عظمتش اعتراف کند که: به راستی علی بن ابی طالب پارساترین مردم دنیا است. این اعتراف یکی از خلفای خاندان اموی است همانها که سالها نسبتهای ناروا به علی(ع) دادند و بر منابر ناسزایش گفتند.
مشهور است علی(ع) از سکونت در قصر حکومتی کوفه، امتناع ورزید تا خانهاش از خانه فقرا و بیچارگان بسیاری که در دخمههای کوچک خود به سر میبردند، برتر نباشد، این سخنش جلوهای از شیوه زندگی اوست: «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ»؛ آیا به این دل خوش کنم که به من امیر مؤمنان گفته شود ولی در دشواریهای روزگار، در کنار مردم نباشم؟[۱۸]
زهد واقعی و راستین در سیرۀ و صفات پیامبر و علی(ع) تجلّی دارد و بیرغبتی آن حضرت به دنیا و ریاست و مقام و ثروت و سادهزیستی و قناعت او تا آنجا بارز است که صوفیه هم او را پیشوای خود میشمرند و از او دم میزنند. امام علی(ع) دربارۀ زهد میفرماید: «زهد میان دو سخن قرآنی گرد آمده است، خداوند میفرماید: تا بر آنچه از دست دادهاید غصّه نخورید و بر آنچه به شما میدهد خوشحال نشوید. هرکس بر از دست رفته ناراحت نشود و بر به دست آمده خوشحال نگردد، زهد را با هردو طرفش داراست»[۱۹] علی(ع) مظهر تام این صفت بود. برای رسیدن به قدرت و ریاست تلاش نمیکرد، با آنکه حاکم جهان پهناور اسلام بود، امّا ساده میزیست و ساده میخورد و میپوشید، به زر و سیم خطاب میکرد که: دیگری را بفریبید، میفرمود: دنیا را سه طلاقه کردهام، حکومت در نظر او بیارزشتر از لنگه کفش پاره بود، سیموزری هم نمیاندوخت. عبادتش هم عاشقانه بود، نه تاجرانه یا غلامانه. نامۀ عتابآمیزی که به عثمان بن حنیف والی بصره نوشت، گویای دیدگاه و عمل او دربارۀ زهد است (نامۀ ۴۵ نهج البلاغه). از دسترنج خود غلامان بسیاری خرید و آزاد کرد، چاه و قناتهای متعدد حفر کرد و باغها و نخلستانها احداث نمود و همه را وقف فقرا کرد. از پیامبر خدا(ص) پرسیدند: زاهدترین و فقیرترین مردم کیست؟ حضرت فرمود: وصیّ و پسرعمو و برادر و تیغ برّان و شیر صفشکن من علی![۲۰] از قول عمر بن عبد العزیز نقل شده که: ما در این امّت پس از پیامبر خدا(ص) کسی را زاهدتر از علی بن ابی طالب(ع) نمیشناسیم[۲۱] همینکه اموالی به دستش میرسید، فوری آنها را میان نیازمندان تقسیم میکرد. اهل لذّتجویی از دنیا نبود، از چرب و شیرین دنیا پرهیز داشت و خود را با محرومترین افراد همسطح میساخت. فرمانداران و خانوادۀ خود را هم به پارسایی و زهد سفارش میکرد. در نامهاش به عثمان بن حنیف، ضمن بیان گوشهای از زندگی زاهدانهاش در عین حاکمیت و قدرت، افزوده است: «ألا و انّکم لا تقدرون علی ذلک، و لکن أعینونی بورع و اجتهاد و عفّة و سداد»[۲۲]، شما قدرت و توان عمل به شیوۀ مرا ندارید، لکن با پرهیزگاری و تلاش و با عفاف و درستکاری مرا یاری کنید. آنچه از زهد علی(ع) باید آموخت، تنها در زندگی فردی و شؤون شخصی نیست، بلکه زهد در حکومت و فرمانروایی و دوران مسؤولیت و زمامداری مهمتر است؛ چراکه اینها بیشتر عامل دلبستگی و دنیازدگی میشود و هنر، پارسایی در عین قدرت و ثروت و شهرت است.[۲۳] کنیۀ زیبای ابو تراب که حاکی از تواضع و خاکساری و زهد اوست، محبوبترین کنیهها برای آن حضرت بود[۲۴].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي أَ بِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ [تَشَوَّفْتِ] تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِينُكِ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا...»؛ نهج البلاغه، کلمات قصار ۷۷.
- ↑ «وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عُرَاقِ خِنْزِيرٍ فِي يَدِ مَجْذُومٍ»؛ نهج البلاغه، کلمات قصار ۲۳۵.
- ↑ «وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا...»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.
- ↑ خوارزمی، مناقب، ص۲؛ جوینی، فرائد السمطین، ج۱۶.
- ↑ شهید ثانی، کشف الریبه، ص۸۹.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص۶۰.
- ↑ ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم، الغارات، ج۱، ص۹۰.
- ↑ «چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهرهمند شدید»... سوره احقاف، آیه ۲۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، حق و باطل، ص۴۴.
- ↑ ریشهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج۶، ص۱۶۶، به نقل از شرح الاخبار، ج۲، ص۳۶۲.
- ↑ ریشهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج۹، ص۱۶۶، به نقل از: المحاسن، ج۲، ص۱۷۸.
- ↑ ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۸، شیبانی، کتاب الزهد.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹، ص۲۴۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۵۷، ص۳۵۶؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۴۷۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۵۷، ص۳۵۵؛ علل الشرائع، ج۲، ص۴۷۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۶، ص۲۰۲.
- ↑ خادم علیزاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی ج۷، ص۱۲۸.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲، ص۴۰.
- ↑ «الزّهد کلّه بین کلمتین من القرآن، قال اللّه سبحانه: «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالآتی، فقد اخذ الزّهد بطرفیه»؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت ۴۳۹.
- ↑ مناقب، ج ۳ ص۲۵۹.
- ↑ محجّة البیضاء، ج ۴ ص۱۹۰.
- ↑ نهج البلاغه، نامۀ ۴۵.
- ↑ دربارۀ زهد علی از جمله ر. ک: «کیهان فرهنگی» شمارۀ ۱۷۰ ص۹۸ مقالۀ سودمند و مبسوط «زهد عالی، علی زاهد»، «حیاة امیر المؤمنین» ناظمزاده، ص۲۲۹، «مناقب» ج ۲ ص۹۳، «فضائل الخمسة من الصحاح السته» ج ۳ ص۷. و دربارۀ زهد از دیدگاه علی(ع) ر. ک سیری در «نهج البلاغه» شهید مطهّری، بخش ششم و هفتم.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۹۰.