سوره فجر در علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

هشتاد و نهمین سوره قرآن و دهمین آن به ترتیب نزول، نازل شده در مکه با موضوعات اشاره به سرگذشت قوم عاد و ثمود، آزمایش انسان به فقر و غنا، قیامت و جایگاه نفس آرامش یافته.

این سوره را «فجر» می‌نامند زیرا با سوگند خداوند به فجر (= سپیده دم) آغاز می‌شود. دارای ۳۰ آیه، ۱۳۹ کلمه و ۵۸۴ حرف است. از نظر حجم از سوره‌های «مفصلات» و از گروه سوره‌های «اوساط» است. شانزدهمین سوره‌ای است که با سوگند آغاز می‌گردد (در آیات وَالْفَجْرِ وَلَيَالٍ عَشْرٍ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ [۱] به ۵ موضوع مهم سوگند یاد شده است).

این سوره به سرگذشت قوم عاد و نیز ارم ذات العماد (باغ بهشت‌آسای ستون‌دار) و قوم ثمود، قوم فرعون و فتنه و فساد و طغیان آنان اشاره‌هایی دارد و این نکته را یادآور می‌شود که انسان در معرض آزمایش الهی قرار دارد و با نعمت و محنت آزمایش می‌شود. سپس علت‌های شکست انسان‌های بی‌ایمان را در این آزمایش‌ها بیان و به فرا رسیدن روز جزا اشاره می‌کند که در آن روز، بی‌ایمانان با مشاهده آثار جهنم متنبه میشوند اما دیرهنگام است و در پایان به نفس مطمئنه اشاره می‌فرماید که خشنودانه به سوی پروردگارت بازگرد و در بهشت او وارد شو[۲].

میبدی در تأویل آن نوشته است: قوله تعالی: وَالْفَجْرِ[۳] جلیل و جبار خداوند کردگار، سوگند یاد می‌کند به مصنوعات و افعال خود و او را جل جلاله رسد و از خداوندی وی سزد که اگر خواهد سوگند به ذات خود یاد کند... و اگر خواهد به افعال خود یاد کند، کقوله: وَالْفَجْرِ وَلَيَالٍ عَشْرٍ[۴]. این را تفسیرها است. از اقوال مفسران می‌گوید: به نام محرم که اول سال است، به نام ذی الحجه که ماه حج و زیارت است، به نام روز آدینه که حج درویشان است، به نام همه روز در همه سال که وقت مناجات دوستان است و ساعت خلوت عارفان است به نام دل دوستان که محل نظر خداوند جهان است، به روشنایی صبح معرفت که آسایش مؤمنان است و راحت ایشان از آن است.

وَلَيَالٍ عَشْرٍ به شب‌های دهه ذی الحجه که روز عرفه در آن است، به شب‌های دهه محرم که عاشورا آخر آن است، به شب‌های دهه آخر رمضان که شب قدر تعبیه آن است، به شب‌های دهه نیمه شعبان که شب برات با آن است، به شب‌های دهه موسی که: وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ[۵] بیان آن است و مناجات موسی با حق حاصل آن است.

وَالشَّفْعِ[۶] به جمله خلق عالم که همه جفت آفرید دوان دوان قرین یکدیگر یا ضد یکدیگر، چنان که نرینه و مادینه، روز و شب، نور و ظلمت، آسمان و زمین، بر و بحر، شمس و قمر، جن و انس، طاعت و معصیت، سعادت و شقاوت، عز و ذل، قدرت و عجز، قوت و ضعف، علم و جهل، حیات و ممات، صفات خلق چنین آفرید با ضد آفرید و جفت یکدیگر آفرید، تا به صفات آفریدگار نماند که عرش بی‌ذل است و قدرت بی‌عجز و قوت بی‌ضعف و علم بی‌جهل و حیات بی‌موت و بقا بی‌فنا. پس او «وتر» است یکتا و یگانه. دیگر همه شفع‌اند جفت یکدیگر ساخته. قومی علماء گفتند: «شفع» کوه صفا است و کوه مروه و «وتر» خانه کعبه، «شفع» مسجد حرام است و مسجد مدینه و «وتر» مسجد اقصی. «شفع» روز و شب است جفت یکدیگر، «وتر» روز قیامت است که آن را شب نیست. «شفع» نفس و روح است، امروز قرین یکدیگر، «وتر» روح باشد فردا که از قالب جدا شود. «شفع» ارادت است و نیت، «وتر» همت است غریب و بی‌کس. «شفع» زاهد است و عابد قرین یکدیگر، «وتر» مرید است، مرید تنها رود بی‌قرین...

خلیل صلوات الله علیه دعوی مریدی کرد، گفت: وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ[۷]، فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ[۸]، إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ[۹]. هر کجا در عالم قرینه‌ای بود یا پیوندی از همه بیزار شد، آواز برآورد که إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ[۱۰] بقیتی با وی بماند و ندانست که: "المكاتب عبد ما بقي عليه درهم" (بنده‌ای که برای آزادی خود قرار داد بنویسد تا وقتی که هنوز درهمی بر عهده دارد آزاد نمی‌شود). گوشه دل وی به فرزند مشغول شد ندا آمد که: إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا[۱۱] ای ابراهیم اگر دعوی مریدی می‌کنی، مرید باید که «وتر» بود قرینه ندارد، تنها بود، تنها رود. این فرزند قرینه تو است، او را از دل برون کن. به قربان ده تا مریدی صادق باشی....

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ[۱۲] خوشا روزی را که این قفس بشکنند و این مرغ باز داشته را باز خوانند و این رسم و آیین خاکیان از راه مقربان بردارند، شیطان پوشیده در صورت آدمیت بیرون شود و جوهر ملک چهره جمال بنماید و دشمن از دوست جدا شود. عزیزا گمان مبر که عزرائیل را فرستند تا تو را بگرداند. از آنچه تو در آنی. او غشاوت انسانیت از روی دل برکشد و به داغ نگاه کند، اگر نشان معرفت در آن داغ بندگی بیند به حرمت باز گردد و گوید: مرا در این معدن تصرف نیست که بضاعت حق است و گوید: یا رب العزة مرا زهره آن نیست که در آن تصرف کنم. این مرد از آن جمله باشد که قرآن مجید خبر می‌دهد که: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا[۱۳]. عزیزا نگر تا از آن جمله نباشی که عزرائیل را ننگ آید از جان ستدن تو، لا بل از آن قوم باشی که عزرائیل را یارای آن نباشد که به حضرت جان تو در شود[۱۴].

شیخ صفی‌الدین اردبیلی در تفسیر آیات اختتام سوره فجريَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي[۱۵] فرموده است: نفس مطمئنه را دو صفت است: صفت راضیه و صفت مرضیه و بهشت دو نوع است: خاص و عام. بهشت عام آن است که در آنجا اکل و شرب و شهوت است و آن از آن بندگان عام است که مستوجب آن باشند، اما بهشت خاص مضاف وَادْخُلِي جَنَّتِي از آن بندگان خاص است و آن لقا و وصال و مشاهده است که در آنجا اکل و شرب و شهوت را مدخلی نیست[۱۶].

در این سوره تعلق به دنیا بدان جهت که طغیان و کفران به دنبال دارد، مذمت شده و اهل دنیا را به شدیدترین عذاب دنیا و آخرت تهدید نموده، روشن می‌سازد که انسان به خاطر کوتاه فکریش خیال می‌کند اگر خدا به او نعمتی داده به خاطر آن است که نزد خدا کرامت و احترامی دارد و آنکه مبتلا به فقر و فقدان است، به خاطر این است که در درگاه خدا خوار و بی‌مقدار است و به خاطر پندار غلطش هر فساد و طغیانی را مرتکب می‌شود و آن پندار غلط را روپوش و رفوی خطاهای خود می‌کند و دومی هم به خاطر آن پندار غلطش کفر می‌گوید (و به هر ذلتی تن می‌دهد) و حال آنکه امر بر او مشتبه شده است؛ بلکه اگر قدرت و ثروت دارد و اگر مبتلا به فقر و تنگی معاش است، همه به منظور امتحان الهی است، تا روشن کند چه چیز از دنیایش برای آخرتش از پیش می‌فرستد. پس قضیه به آن صورت که انسان توهم می‌کند و به زبان هم جاری می‌سازد نیست، بلکه به صورتی است که به زودی در قیامت که حساب و جزا به پا می‌شود، روشن می‌سازد که آنچه به او رسید چه فقر و ناتوانی و چه ثروت و قدرت همه امتحان بود که او می‌توانست از دنیایش برای آخرتش گرفته از پیش بفرستد، ولی نفرستاد و عذاب آخرت را بر ثوابش ترجیح داد، پس از میان همه مردم دنیا کسی به سعادت زندگی آخرت نمی‌رسد، مگر نفس مطمئنه و کسی که دلش به پروردگارش گرم است و تسلیم امر او است و در نتیجه بادهای گرفتاری‌ها، او را از جای نمی‌کند و در او تغییر حالت پدید نمی‌آورد و اگر ثروتمند شد طغیان نمی‌کند و اگر فقیر شد کفران نمی‌ورزد و سوره مورد بحث به شهادت سیاق آیاتش در مکه نازل شده است[۱۷].

سوره فجر از دو بخش تشکیل شده است:

بخش اول: آیات وَالْفَجْرِ وَلَيَالٍ عَشْرٍ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلادِ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ وَفِرْعَوْنَ ذِي الأَوْتَادِ الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ [۱۸] با ارائه نمونه‌هایی از مهر خدا به انسان‌های معنویت‌گرا و ارائه نمونه‌ای از قهر خدا به ثروتمندان و قدرتمندان تاریخ، نشان می‌دهد که بهره‌مندی از دنیا مترادف با برخورداری از لطف خدا نیست.

بخش دوم: آیات فَأَمَّا الإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ كَلاَّ بَل لّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ وَلا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلا لَّمًّا وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا كَلاَّ إِذَا دُكَّتِ الأَرْضُ دَكًّا دَكًّا وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي فَيَوْمَئِذٍ لّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ وَلا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي [۱۹] به نقد دیدگاه کسانی می‌پردازد که معتقدند بهره‌مندی از دنیا، مساوی با برخورداری از لطف خدا است و به صورت جداگانه، خصلت‌های انسان دچار شده به مهر یا قهر الهی و سرانجام هر یک را بیان می‌کند[۲۰].

عرفا سیر نزول و عروج و اصطلاحات راضیه، مرضیه و نفس مطمئنة را از آیات اختتام سوره فجر اخذ کرده‌اند[۲۱].[۲۲]

منابع

پانویس

  1. «سوگند به سپیده‌دم، و به شب‌های دهگانه، و به جفت و یگانه، و به شب چون به پایان آید، (که ما ستمکاران را عذاب خواهیم کرد). آیا در آن (ها) سوگندی برای خردمندی است؟» سوره فجر، آیه ۱-۴.
  2. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ص۱۲۶۳؛ تفسیر الجلالین، ص۸۰۶.
  3. «سوگند به سپیده‌دم» سوره فجر، آیه ۱.
  4. «سوگند به سپیده‌دم و به شب‌های ده‌گانه» سوره فجر، آیه ۱-۲.
  5. «و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  6. «و به جفت» سوره فجر، آیه ۳.
  7. «و از شما و آنچه به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید کناره می‌جویم» سوره مریم، آیه ۴۸.
  8. «اینان (همه) دشمن منند جز پروردگار جهانیان» سوره شعراء، آیه ۷۷.
  9. «من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام» سوره انعام، آیه ۷۹.
  10. «من به سوی پروردگارم می‌روم که به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد» سوره صافات، آیه ۹۹.
  11. «که قربانی‌یی پیش آوردند» سوره مائده، آیه ۲۷.
  12. «ای روان آرمیده!» سوره فجر، آیه ۲۷.
  13. «خداوند، جان‌ها را هنگام مرگشان می‌گیرد» سوره زمر، آیه ۴۲.
  14. کشف الاسرار.
  15. «ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! آنگاه، در جرگه بندگان من درآی! و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰.
  16. صفوة الصفا، ص۴۳۷ - ۴۳۸؛ تذکره شیخ صفی الدین اردبیلی، ص۲۶۳.
  17. المیزان.
  18. «سوگند به سپیده‌دم، و به شب‌های دهگانه، و به جفت و یگانه، و به شب چون به پایان آید، (که ما ستمکاران را عذاب خواهیم کرد). آیا در آن (ها) سوگندی برای خردمندی است؟ آیا درنیافته‌ای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود، که مانند آن در میان شهرها نیافریده‌اند؛ و با قوم ثمود که در آن دره، خرسنگ (ها) را می‌شکافتند، و با فرعون، دارنده آن میخ‌ها، آنان که در شهرها سر به سرکشی برداشتند، و در آنها بسیار به تباهی پرداختند، سرانجام پروردگارت بر (سر) آنان تازیانه عذاب فرو کشید، بی‌گمان پروردگارت در کمینگاه است.» سوره فجر، آیه ۱-۱۴.
  19. «اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، می‌گوید: پروردگارم مرا گرامی داشت، و چون پروردگارش او را بیازماید و روزی‌اش را بر او تنگ گیرد می‌گوید پروردگارم مرا خوار داشت، نه چنین است، بلکه شما یتیم را گرامی نمی‌دارید، و بر خوراک دادن به بینوا، یکدیگر را برنمی‌انگیزید، و میراث (خود و یتیمان) را یکجا می‌خورید، و دارایی را بسیار دوست می‌دارید، نه چنین است، که چون زمین، سخت در هم کوبیده گردد، و (امر) پروردگارت برسد و فرشتگان صف در صف فرا رسند، و در آن روز دوزخ را (به میان) آورند، آن روز، آدمی پند می‌گیرد اما (دیگر) پند او را چه سود خواهد داشت؟ می‌گوید: کاش برای (این) زندگیم (توشه‌ای) پیش می‌فرستادم. پس در آن روز، کسی چون عذاب کردن او عذاب نکند. و هیچ کس چون به بند کشیدن او، به بند نکشد. ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! آنگاه، در جرگه بندگان من درآی! و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۱۵-۳۰.
  20. خامه‌گر، تفسیر ساختاری.
  21. بیان السعاده؛ کشف الأسرار فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی.
  22. صفوی، سید سلمان، مقاله «سوره فجر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص: ۷۷۴-۷۷۶.