سیره اجتماعی پیامبر خاتم در برخورد با اهل کتاب چگونه بوده است؟ (پرسش)
سیره اجتماعی پیامبر خاتم در برخورد با اهل کتاب چگونه بوده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره اجتماعی معصومان |
مدخل اصلی | برخورد با اهل کتاب |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
سیره اجتماعی پیامبر خاتم در برخورد با اهل کتاب چگونه بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره اجتماعی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره اجتماعی معصومان مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای حیدر علی میمنه در کتاب «سیره پیامبر اعظم با اقلیتهای دینی» در اینباره گفته است:
«نظر قرآن کریم درباره اهل کتاب: یکی از ویژگیهای پیامبران الهی این بود که به آنچه مردم را بدان فرا میخواندند، یقین داشتند و در مقام عمل، ذرهای سستی و کوتاهی نمیکردند. رسول گرامی اسلام نیز به دستورها و نواهی قرآن ایمان داشت و بیش از همه به معنای آیات پایبند بود. از اینرو، قرآن کریم، آیینه اندیشه و رفتار پیامبر خداست و با بررسی آیات آن میتوان به سیره پیامبر دست یافت. با این بیان، دیدگاه قرآن نسبت به ادیان دیگر روشن است.
- ماهیت واحد: قرآن، دو دین یهودیت و مسیحیت را ادیان الهی و بنیانگذاران این دینها را پیامبران خدا میداند که کتابهای مقدس آنان -تورات و انجیل - از سوی خدا نازل شده است. ایمان به این پیامبران و آنچه به آنان وحی شده، هم برای شخص پیامبر اسلام و هم برای تمام مؤمنان واجب است و اعتقاد نداشتن به آنها یا بعضی از آنها، گونهای از کفر به شمار میرود. ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ﴾[۱].
دیدگاه احترامآمیز اسلام نسبت به این دو آیین و پیامبرانش و کتابهای آنها، هرگز دیدگاهی تاکتیکی یا از باب آسانگیری به آنها یا حتی فروتنی نیست که تنگناهای زمانه آن را تحمیل کرده باشد، بلکه به دلیل ارج نهادن به حقیقت دین است. اسلام، آنها را نه به عنوان آیینهای دیگری که باید با آنها مدارا کرد، بلکه به دیده حقیقت واحدی مینگرد که از سوی خداوند وحی شدهاند. مشروعیت این دینها، نه سیاسی و اجتماعی است و نه فرهنگی و تمدنی، بلکه مشروعیت الهی دارند. بدون تردید، اسلام در این ادعا یگانه است؛ زیرا هیچ دینی در جهان، ایمان به حقیقت دینهای دیگر را شرط واجب ایمان دینی خود قرار نداده است. یهودیان هرگز مسیحیت را به عنوان یک دین، به رسمیت نشناختند و آن را یک انحراف دانستند. مسیحیان نیز با آمدن عیسی (ع)، آیین یهود را منسوخ و خود را جانشین بر حق آن دانستند[۲]، ولی اسلام خود را در بر گیرنده و تکمیل کننده آن دو میداند و این میتواند مبنای مناسبی برای گفتوگو باشد؛ مبنایی که دیگران ندارند.
آدام متس در کتاب تمدن اسلامی در قرن چهاردهم هجری مینویسد: مدارا کردن مسلمانان در طول زندگی خود با یهودیان و مسیحیان، امری است که همانندی در قرون وسطی برای آن نمیتوان یافت... این علم (علم گفتوگوی ادیان) از متکلمان اسلامی سرچشمه گرفته است و این بدین معناست که علم تقارن ادیان، برای مسلمانان، نه وسیلهای برای منحط نشان دادن سایر ادیان، بلکه تحقیق و توصیفی علمی به شمار میآمد که آنان را به سوی نتایج مورد نظرشان هدایت میکرده است[۳].
پس از آنکه مسیحیان نجران نزد پیامبر آمدند، احبار یهود به آنها اعتراض کردند و میانشان نزاع در گرفت و هر یک، حقانیت دیگری را انکار میکردند[۴].
خدا در قرآن فرمود: هر کدام در جای خودشان درست بودهاند و انکار کنندگان هر یک، روز قیامت بازخواست میشوند؛ زیرا در تورات به آمدن عیسی و در انجیل به حقانیت موسی تأکید و به پذیرفتن آنها سفارش شده است[۵]. اسلام نیز هر دو آنها را ادیان الهی میداند و پیامبر اکرم (ص) گاه کلماتی از عیسی و موسی برای اصحاب نقل میکرد که در متون روایی میتوان یافت[۶].
با این آموزه، یکی بودن منبع وحی در این سه دین، تأیید و بر آن تأکید میشود و اسلام ماهیت خود را با یهود و مسیحیت، یکسان و در نتیجه، پیروان موسی (ع) و عیسی (ع) و دیگر پیامبران را نیز مسلمان میداند، چنانکه پیامبران گذشته نیز مردم را به اسلام فرا میخواندند: ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾[۷].
قرآن کریم، ابراهیم را که پدر این سه دین است، حنیف و مسلمان معرفی میکند. وی، امت خویش را بر اساس آیین خود که حنیف نام داشت، به توحید فرا میخواند و توحید، وجه مشترک این سه دین است. بر اساس آموزههای قرآن، هر گونه فاصله گرفتن از این اصل، دوری از ابراهیم و آیین اوست. همچنین از پیامبر اسلام و مؤمنان به او، به عنوان شایستهترین و نزدیکترین افراد به ابراهیم یاد میشود.
﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۸].
- امر به پیروی از آخرین کتاب: بر اساس آموزههای قرآن کریم، همه باید از پیامبر اسلام که کاملترین وارث ابراهیم است، پیروی کنند و به آیین او در آیند، ولی اگر چنین نمیکنند، دستکم به این اصل مشترک عمل کنند که خدای دیگری را نپرستند و برای او شریکی نگیرند[۹].
قرآن، شرط سعادت اهل کتاب را عمل به تمام کتابهای آسمانی، از جمله آنچه بر پیامبر اسلام نازل شده، دانسته است: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ﴾[۱۰].
به نقل از ابن عباس، این آیه در پاسخ به گروهی از یهود نازل شد که نزد پیامبر آمدند و گفتند: آیا تو به تورات ایمان داری که کتاب خداست و حق است؟ فرمود: «آری، کتاب خداست و حق است و صدق». گفتند: تو در تورات با ما همعقیدهای، ولی ما درباره قرآن که از نزد خدا باشد، با تو موافق نیستیم. ما را به آنچه هر دو برآنیم، واگذار...[۱۱].
بنابراین، برای سعادتمندی، ایمان به همه کتابهای آسمانی از جمله قرآن، ضروری است.
- انتقاد: قرآن کریم نسبت به پیروان ادیان دیگر دیدگاه انتقادی دارد. انتقاد، بر خلاف آنچه در ادبیات محاورهای امروز رایج است، به معنای بیان نقاط ضعف طرف مقابل نیست، بلکه معنای واقعی انتقاد این است که ناظری، صفات نیک و بد شخص یا چیزی را منصفانه و عادلانه بیان و نقاط قوت و ضعف آنها را آشکار کند. قرآن در انتقاد از عقاید و آرا و رفتار دیگران به معنای واقعی کلمه عمل کرده است. خدای تعالی این حقیقت را به مسلمانان یادآوری میکند که در میان اهل کتاب نیز افراد خوب و بد وجود دارند و در داوری نباید آنان را یکسان دانست. برخی از اینها اهل دعا و یاد خدا در دل شب هستند، کار نیک انجام میدهند و حاضر نیستند باورهای دینیشان را به بهرههای اندک دنیایی بفروشند. از اینرو، به پیامبر اسلام ایمان میآورند[۱۲]: ﴿لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ * يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۱۳][۱۴].
﴿وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾[۱۵].
همچنین میفرماید: برخی از اهل کتاب چنان درستکارند که اگر اموال بسیاری را هم نزد آنان به امانت گذارید، به شما باز میگردانند، برخی از آنها نیز کسانی هستند که اگر یک در هم به آنها امانت دهید، به شما پس نمیدهند[۱۶].
خدای تعالی در ادامه همین آیه، ریشه عملکرد گروه دوم را در این اندیشه باطل میداند که خیانت به اموال پیروان دیگر ادیان به ویژه مسلمانان را برای خود روا میپنداشتند و به دروغ، این اندیشه باطل خود را به کتاب خدا (تورات یا انجیل) نسبت میدادند[۱۷].
قرآن مجید هنگام خطاب به یهودیان - چه یهودیان نخستین و چه یهودیانی که هنگام ظهور اسلام در مدینه بودند - بیشتر عنوان احترامآمیز «بنیاسرائیل» را به کار میبرد و به دلیل کارهای خوبی که کرده بودند، آنها را قوم برگزیده معرفی میکند[۱۸]. همچنین بارها تاریخ یهود و حکایت تلاشها و رنجهای آنان را بیان کرده است. از سوی دیگر، به انحرافهای فکری و پیمان شکنیهایشان و تحریف کتاب مقدس نیز اشاره میکند. یهودیان معتقد بودند تنها خودشان و نصارا به بهشت میروند و دیگران هرگز به این مقام دست نخواهند یافت. خدای تعالی این اندیشه را خیالی باطل میخواند و از آنان میخواهد اگر دلیلی بر این اعتقاد دارند، بیاورند[۱۹]. همچنین برخی یهودیان را که هنگام دشمنی با مسلمانان، جانب انصاف و مروت را رعایت نمیکردند و به مشرکان میگفتند آیین بتپرستی شما از آیین اسلام به حقیقت نزدیکتر است، به شدت سرزنش میکند[۲۰].
قرآن در مورد مسیحیت نیز دیدگاه مشابهی دارد. از یک سو، برخی مسیحیان را به دلیل امانتداری ستایش میکند و به دلیل برخورداری از سه ویژگی کشیش بودن، چشمپوشی از دنیا و نداشتن تکبر، در دوستی به مسلمانان نزدیکتر میشمارد[۲۱] و از سوی دیگر، برخی عقاید آنان مانند تثلیث را کفر میداند و محکوم میکند[۲۲]. این موضوع که خدای تعالی برخی ویژگیهای مسیحیان را نام میبرد و آنها را سبب دوستی بیشترشان با مؤمنان میداند، نشان میدهد که ملاک داوری نسبت به غیرمسلمانان، نه دین آنها، بلکه چگونگی رفتارشان است.
- وظیفه مسلمانان در برابر اهل کتاب: قرآن کریم درباره چگونگی رفتار مسلمانان با پیروان ادیان دیگر، چند سفارش به آنان میدارد:
- مجادله احسن: یعنی از آنان برای سخنان و عقایدشان دلیل بخواهند. وقتی آنها میگفتند تنها یهودی و نصرانی به بهشت میروند، خدای تعالی خطاب به پیامبر و در واقع به همه مسلمانان میفرماید: به آنها بگو اگر راستگو هستید، برای این ادعا، دلیل بیاورید. بنابراین، اساس و نخستین رفتار مسلمانان با اهل کتاب، گفتوگو و استدلال است؛ یعنی همان چیزی که قرآن آن را مجادله نیکو مینامد. خداوند متعال به پیامبر فرمان میدهد با برهان و سخن نیکو، مردم را به سوی خدا فرا خواند و با آنان جدال نیکو داشته باشد. اگر آنان از گفتوگو و آوردن برهان سرباز زدند و به مسلمانان تجاوز کردند، به اندازه تجاوزشان مقابله کند که در اینجا نیز اگر شکیبایی پیشه کند، بهتر است. ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ * وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ﴾[۲۳][۲۴]. در روایات آمده است که نزد امام صادق (ع) بحث جدال در دین بود و گفته شد رسول خدا (ص) و ائمه (ع) از جدال نهی کردهاند. حضرت فرمود: «از جدال به طور مطلق نهی نشده است، بلکه از جدال غیر احسن نهی شده است. مگر نشنیدهاید که خداوند میفرماید: ﴿وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۲۵]. چگونه جدال حرام است، در حالی که خداوند در پاسخ به کسانی که میگفتند فقط یهودی و مسیحی وارد بهشت میشود، فرمود: «این آرزوی باطل شماست. اگر راست میگویید، دلیل و برهان بیاورید». خداوند نشانه راستی را آوردن دلیل قرار داده و جدال احسن، آوردن دلیل است». به حضرت عرض کردند: جدال غیر احسن چیست؟ فرمود: «آن است که آنجا که توانایی استدلال و برهان نداری، وارد بحث شوی»[۲۶]. در کتاب احتجاج، از قول همین امام بزرگوار آمده است که فرمود: جدالی نیکو نیست که تو به خاطر رد اعتقاد باطل، به جای آوردن برهان، حقی را منکر گردی؛ بدین گمان که مدعی از آن حق، به زیان تو سود میبرد و تو نمیتوانی پاسخ دهی. چنین بحث و مجادلهای ممنوع و حرام است؛ زیرا در این صورت، تو مانند او خواهی بود. او حقی را انکار کرد و تو حقی دیگری را منکر شدی[۲۷].
- رعایت احتیاط: قرآن به مسلمانان هشدار میدهد که به مخالفان اعتقادی خود اعتماد نکنند و پیوسته جانب احتیاط را نگه دارند؛ زیرا اهل کتاب و مشرکان، خیر آنها را نمیخواهند[۲۸] و از کامیابی مسلمانان ناراحت میشوند[۲۹]. هر لحظه ممکن است پیمان خود را بشکنند و در صدد ضربه زدن به مسلمانان برآیند[۳۰]. از اینرو، مسلمانان باید همیشه نیروی کافی داشته باشند تا در صورت لزوم از خود دفاع کنند، ولی اصل، همچنان بر صلح است[۳۱]. بر اساس آموزههای دینی، برنامه اسلام آن است که اصول و مبانی فکری خود را در سراسر گیتی بگستراند و سرانجام یک حکومت واحد جهانی بر مبنای دین تشکیل دهد. اسلام برای رسیدن به این هدف میکوشد، ولی راه تحقق آن را بهکارگیری خشونت نمیداند. اسلام نمیخواهد بر جسم مردم حکومت کند، بلکه در صدد همراه ساختن دل مردم با خویش است که حقیقت دین نیز همین است. بدون شک، روش صلحجویانه و شیوه گفتوگو مؤثرترین راه خواهد بود. اسلام میخواهد این آزادی را داشته باشد که پیام خود را به همگان برساند و مطمئن است اگر این انتقال پیام به خوبی صورت گیرد، مردم به سوی آن متمایل خواهند شد، ولی اگر کسی بخواهد با آشفته ساختن فضای جامعه، مانع این پیامرسانی شود، قاطعانه با او برخورد خواهد کرد: ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۳۲][۳۳].
- روابط عادلانه: مسلمانان میتوانند با اهل کتاب، رابطه حقوقی و اجتماعی داشته باشند و تنها از راه ازدواج موقت - نه زنا و نه رفیقگیری - آن هم با زنان پاکدامن اهل کتاب، وصلت کنند و حقوق قانونی این زنان را بپردازند: ﴿الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۳۴][۳۵]. خدای تعالی، مسلمانان را از روابط عادلانه و صلحآمیز با اهل کتاب و کسانی که با آنها سر جنگ ندارند و حتی نیکی کردن (مودت) به آنان باز نداشته است[۳۶]، بلکه مؤمنان را از دوستی با کسانی برحذر داشته است که با جامعه اسلامی در حال جنگند و مسلمانان را از خانه و کاشانهشان آواره میسازند یا عقاید آنان را مسخره میکنند[۳۷]. همچنین مسلمانان از جنگ با غیرمسلمانانی که هم پیمانان آنها هستند یا با اعلام بیطرفی، از جنگ کناره گرفته و از در صلح و تسلیم درآمدهاند، باز داشته شده است[۳۸].
- جزیه اهل کتاب: راغب در مفردات میگوید: جزیه به معنای خراجی است که از اهل ذمه گرفته میشود و بدین دلیل آن را جزیه گفتهاند که برای حفظ جان آنها به گرفتن آن اکتفا میگردد. صاحب تفسیر المیزان نیز به همین تعریف اعتماد کرده است[۳۹]. برخی نویسندگان، دانسته یا ندانسته، قانون گرفتن جزیه از اهل کتاب را نوعی ستم و سختگیری بر آنان شمردهاند، ولی با توجه به نکات زیر، این ادعا بیاساس است:
- جزیهای که مسلمانان از اهل کتاب میگرفتند، بار سنگینی نبود، بلکه کمتر از جزیهای بود که پیش از آن، رومیان و ایرانیان از آنها میگرفتند. از اینرو، بیشتر آنان، مسلمانان را بر دیگران ترجیح میدادند[۴۰].
- اگر اهل کتاب بیش از تعهداتشان با مسلمانان همکاری کنند، با نظر رهبر جامعه اسلامی ممکن است از جزیه معاف شوند، چنان که ابوعبیده، سردار مسلمان، با اهالی سامره که یهودی بودند، پیمان دوستی بست و آنان را به شرط خبررسانی به مسلمانان، از جزیه معاف داشت[۴۱].
- بر اساس روایات اسلامی و متون تاریخی، زنها و کودکان، افراد پیر، زمینگیر و نابینا[۴۲] و همچنین کسانی که قدرت مالی ندارند و افراد کمعقل، از دادن جزیه معافند[۴۳].
- پرداخت جزیه برای خوار ساختن اهل کتاب نیست. برخی مفسران با توجه به واژه ﴿صَاغِرُونَ﴾ در آیه مبارکه ﴿حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[۴۴] گفتهاند باید از اهل کتاب به گونهای جزیه گرفته شود که در برابر مسلمانان خوار شوند. صاحب المیزان میگوید: صاغر در لغت به معنای ذلت و تن دادن به پستی است. در این آیه، منظور آن است که اهل کتاب در برابر سنتهای اسلامی و حکومت عادل اسلامی تسلیم باشند و نتوانند در برابر جامعه اسلامی صفآرایی و عرض اندام کنند... برای این منظور، آنان باید با تقدیم دو دستی جزیه، همواره زیر دست باشند. بنابراین، آیه شریفه ظهور در این دارد که مقصود از زیردستی آنها، معنای ذکر شده است نه اینکه مسلمانان یا زمامداران اسلامی به آنان توهین و بیاحترامی روا دارند یا مسخرهشان کنند؛ زیرا این معنی با وقار اسلامی سازگار نیست، گر چه بعضی مفسران آیه را اینگونه معنی کردهاند[۴۵]. عمید زنجانی آورده است که منظور از عبارت ﴿عَنْ يَدٍ﴾ در آیه، آن است که به اندازه توان خود بپردازند، نه به وسیله دست؛ که اگر چنین بود، در آیه حرف «باء» به کار میرفت نه «عن». ﴿صَاغِرُونَ﴾ نیز یعنی در حالی که به قرارداد ذمه پایبند هستند، جزیه را بپردازند[۴۶].
پس از پرداخت جزیه، همه افراد طرف قرارداد، چه آنان که جزیه پرداخته و چه کسانی که از آن معاف بودهاند، این امتیاز زیر را به دست میآوردند:
- میتوانستند بر دین خود باقی بمانند[۴۷].
- از خطاهای گذشتهشان چشمپوشی میشد.
- با قرار گرفتن در محدوده امنیتی رسول خدا (ص) و مسلمانان، جان و مال و آبروی آنان حفظ میشد.
- فرمانده و رئیس آنها از میان خودشان یا با توافق، از سوی رسول خدا (ص) تعیین میشد[۴۸].
- مسلمانان در تغییر و تحول مقامات دینی آنان و در اداره امور عبادتگاههایشان دخالت نمیکردند[۴۹].
- قراردادهایی که با دیگران میبستند، مورد احترام مسلمانان نیز بود[۵۰].
- اهل ذمه مکلف به رعایت هنجارهای دینی جامعه اسلامی بودند، ولی در خانهها و معابد خود اجازه داشتند. بر اساس آیین خود رفتار کنند.
- هیچ یک از اهل کتاب مجبور نمیشدند برای یاری مسلمانان در جهاد شرکت کنند[۵۱].
- مالیات دیگری غیر از جزیه بر عهده آنان قرار نمیگرفت[۵۲].
- ممنوعیت هر گونه ستم به اهل ذمه: وقتی اهل کتاب در حمایت جامعه اسلامی قرار میگرفتند، باید از هرگونه ستمی حفظ میشدند؛ زیرا فرمان الهی به مسلمانان، رعایت عمومی پیمان بود: ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا﴾[۵۳][۵۴] و سفارش رسول خدا (ص) نیز پایبندی کامل به پیمانهایی بود که با غیر مسلمانان بسته میشد. آن حضرت میفرمود: کسی که یک همپیمان را پیش از پایان مدت آتشبس بکشد، خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند، بهگونهای که بوی آن به مشامش نمیرسد[۵۵].
همچنین فرمود: کسی که اهل ذمه را بکشد یا بر او ستم کند یا بیش از توانشان بر آنها تحمیل سازد، بهشت بر او حرام میشود و من مدعی او خواهم بود[۵۶]. حتی آزار آنها با زبان نیز مجازات دوزخ دارد[۵۷]. اگر کسی به یکی از اهل ذمه تهمت بزند، قاضی مسلمان او را مجازات خواهد کرد[۵۸].
در نبرد خیبر، رسول خدا (ص) بلال را به دلیل آنکه با گذراندن دو زن یهودی از کنار جنازه مردانشان سبب آزار آنان شده بود، سرزنش کرد و به او فرمود: مگر رحم نداری که چنین میکنی؟»[۵۹].»[۶۰].
منبعشناسی جامع سیره اجتماعی معصومان
پانویس
- ↑ «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و میگویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمینهیم و میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (میجوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره بقره، آیه ۲۸۵.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۶۷۸؛ بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در علوم قرآن [کنز العرفان]، ج۲، ص۴۵۷.
- ↑ سید مصطفی محقق داماد، مقاله «اسلام و دعوت ادیان به رعایت حق کرامت انسانی»، نشریه دانشکده حقوق و علوم سیاسی، ش۲۷، بهمن ۱۳۷۰، ص۲۱.
- ↑ نک: ﴿بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ «آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمیشوند» سوره بقره، آیه ۱۱۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱ و ۲، ص۵۴۶.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۹.
- ↑ «و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.
- ↑ «بیگمان نزدیکترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
- ↑ نک: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید بر حق نیستید» سوره مائده، آیه ۶۸.
- ↑ ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۳، ص۲۸۲.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۳۰.
- ↑ «آنان برابر نیستند؛ از اهل کتاب گروهی برخاستگانند که در طول شب آیات خداوند را تلاوت میکنند در حالی که سر به سجده دارند * به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و به کارهای خیر میشتابند و آنان از شایستگانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۳-۱۱۴.
- ↑ برخی مفسران، تمجید این آیه را تمجید آن دسته از اهل کتاب دانستهاند که به اسلام گرویدند (منهج الصادقین، ج۲، ص۳۱۱؛ تفسیر اطیب البیان، ج۳، ص۳۹). و برخی دیگر، آن را نشانه احترام اسلام به افراد شایسته، هرچند غیر مسلمان تفسیر کردهاند (تفسیر راهنما، ج۳، ص۱۸).
- ↑ «و بیگمان برخی از اهل کتاب کسانی هستند که به خداوند و به آنچه برای شما و برای آنها فرو فرستادهاند، ایمان دارند؛ برای خداوند فروتنی میورزند و آیات خداوند را به بهای کم نمیفروشند؛ آنانند که پاداششان نزد پروردگار آنهاست؛ بیگمان خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۹.
- ↑ ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ «و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.
- ↑ نک: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ «و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.
- ↑ نک: ﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾ «ای بنی اسرائیل، نعمتم را که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و (نیز) این را که شما را بر جهانیان برتری دادم» سوره بقره، آیه ۴۷.
- ↑ نک: ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ «و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا﴾ «آیا به کسانی که بهرهای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریستهای (که چگونه) به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند و درباره کافران میگویند که اینان رهیافتهتر از مؤمنانند؟!» سوره نساء، آیه ۵۱؛ نک: تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۱۷؛ شیخ علی بن جمعه عروسی الحویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۴۸۹.
- ↑ ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ﴾ «بیگمان یهودیان و مشرکان را دشمنترین مردم به مؤمنان مییابی و نزدیکترین آنان در دوستی به مؤمنان کسانی را مییابی که میگویند ما مسیحی هستیم؛ این از آن روست که برخی از آنان کشیشان و راهبانی (حقجو) هستند و اینکه آنان گردنکشی نمیکنند» سوره مائده، آیه ۸۲.
- ↑ نک: ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ «به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه میگویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است * و اگر کیفر میکنید مانند آنچه خود کیفر شدهاید کیفر کنید و اگر شکیبایی پیشه کنید همان برای شکیبایان بهتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵-۱۲۶.
- ↑ مشابه همین، ﴿يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ﴾ «ای بندگان مؤمن من! زمین من گسترده است پس، تنها مرا بپرستید!» سوره عنکبوت، آیه ۵۶.
- ↑ «و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۹، ص۲۵۵.
- ↑ ابومنصور احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۱؛ المیزان، ج۱۲، ص۵۳۳.
- ↑ ﴿مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ﴾ «کافران از اهل کتاب و مشرکان، خوش ندارند که از پروردگارتان، خیری بر شما فرو فرستاده شود، ولی خداوند هر کس را بخواهد به بخشایش خود، ویژگی میدهد و خداوند، دارای بخشش سترگ است» سوره بقره، آیه ۱۰۵.
- ↑ نک: ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ﴾ «چون نیکییی به شما رسد آنان را غمگین میکند و چون بدییی دامنگیرتان شود از آن شادمان میشوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام میدهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.
- ↑ نک: ﴿كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾ «چگونه (به پیمان خود وفادار باشند)؟ حال آنکه اگر بر شما پیروز گردند نه پیوندی را درباره شما پاس میدارند و نه پیمانی را؛ با زبان خود خشنودتان میکنند و دلهای آنان (شما را) پس میزند و بیشتر آنان نافرمانند» سوره توبه، آیه ۸.
- ↑ نک: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ﴾ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس میافکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمیشناسید (اما) خداوند آنان را میشناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
- ↑ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
- ↑ برخی معتقدند این آیه به آیه ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ [«مشرکان را هر جا یافتید بکشید» سوره توبه، آیه ۵] نسخ شده است، ولی برخی دیگر آیه فوق را مربوط به اهل کتاب و آیه دوم را مخصوص به بتپرستان دانسته و ناسخ و منسوخ بودن این دو را نپذیرفهاند (بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۵۴).
- ↑ «امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی دادهاند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه میشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۳۲۳.
- ↑ نک: ﴿عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَاللَّهُ قَدِيرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «امید است خداوند میان شما و کسانی از آنان که با هم دشمنی دارید دوستی اندازد و خداوند تواناست و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره ممتحنه، آیه ۷؛ امام علی (ع) برای مرد نیازمند و نابینای مسیحی از بیتالمال حقوق تعیین کرد (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۶۶).
- ↑ نک: ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره ممتحنه، آیه ۸؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ «ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی میگیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.
- ↑ نک: ﴿وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا﴾ «و کسانی که برای فرزندان ناتوانی که پس از خود بر جای مینهند بیم دارند (درباره یتیمان دیگران) نیز باید بیم داشته باشند بنابراین از خداوند پروا کنند و استوار سخن گویند» سوره نساء، آیه ۹.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۳۱۵.
- ↑ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۵۵.
- ↑ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۵۲.
- ↑ الکافی، ج۵، ج۲۹.
- ↑ طوسی، التهذیب، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۳۱۵.
- ↑ عمید زنجانی، حقوق اقلیتها، ص۱۰۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج۴۳، ص۵۸۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۱.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۷.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۹۰۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۹۰۲.
- ↑ «و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
- ↑ نسبت به قرارداد با مشرکان میفرماید: ﴿فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ﴾ «پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید» سوره توبه، آیه ۴.
- ↑ نسایی، السنن الکبری، محقق: عبدالغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن، ج۴، ص۲۲۱.
- ↑ اسماعیل بن محمد العجلونی الحراحی، کشف الخفاء، محقق: احمد القلاش، ج۲، ص۲۸۲؛ الربیع بن حبیب بن عمر الازدی، مسند الربیع، محقق: محمد ادریس عاشور بن یوسف، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ محمد بن حبان بن احمد التمیمی البستی، صحیح ابن حبان، محقق: شعیب الارنووط، ج۱۱، ص۶۱۵، من سمع يهوديا او نصرانيا دخل النار.
- ↑ الکافی، ج۷، ص۲۴۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۱۴۸.
- ↑ میمنه، حیدر علی، سیره پیامبر اعظم با اقلیتهای دینی ص ۴۹-۶۴.