شئون امام پیش از عالم ماده در کلام اسلامی
مقدمه
بر اساس روایات پیشوایان راستین مسلمانان، پیش از عالم ماده عالمی دیگر به نام عالم انوار وجود داشته است. جایگاه امامان (ع) در آن سرا را میتوان چنین برشمرد:[۱]
اولاً امامان (ع) به عنوان نخستین آفریدگان خداوند سبحان در آن سرا میزیستند. ایشان مخلوقاتی فعال و زنده – به صورت روح و نه جسم– بودند و به تسبیح، تقدیس و تهلیل خداوند میپرداختند؛
ثانیاً ایشان حجت خداوند بر فرشتگان به شمار میروند و بر اساس برخی روایات، فرشتگان تسبیح و تقدیس خداوند را از ایشان فراگرفتند؛
ثالثاً امامان (ع) حجت خدا بر ارواح انسانهایند که بنا بر روایات، پیش از بدنهایشان آفریده شدهاند، هرچند چگونگی تعامل آنها با یکدیگر روشن نیست؛
رابعاً از برخی روایات با کمک برخی تحلیلهای فلسفی میتوان نتیجه گرفت که یکی از شئون مهم امامان در آن برهه این است که ایشان واسطه فیض خدا در آفرینش دیگر آفریدگاناند.
متکلمان درباره مسئله شئون امام در عالم انوار دو دیدگاه دارند. برخی از ایشان مانند شیخ مفید و سید مرتضی به نقل روایات دراینباره پرداختهاند. در این میان، شیخ مفید، وجود نوری امامان –بهگونهای که موجوداتی زنده و فعال باشند– پیش از عالم ماده را نپذیرفته و نظریه وجود حقیقی و زنده امامان در آن عرصه را غلوآمیز دانسته است. به باور او، مقصود از انوار، همان صورتها و اشباح است. در آثار سید مرتضی نیز نشانی از پذیرش آموزه آفرینش نوری امامان (ع) دیده نمیشود، بلکه با توجه به آنکه وی وجود ارواح پیش از ابدان را به کلی رد میکند، میتوان گفت وی منکر آفرینش نوری امامان (ع) است که به صورت ارواحی زنده بودهاند، میباشد.
همچنین وجود ارواح و انوار امامان (ع) پیش از عالم ماده با مبانی فکری دیگر متکلمان درباره حقیقت انسان نیز ناسازگار است؛ چراکه ایشان ساحتی به نام نفس یا روح را برای انسان برنمیتابند. بنابراین در این عرصه، تفاوتی آشکار میان روایات با دیدگاه متکلمان وجود دارد[۲].
شئون امام پیش از عالم ماده
دیدگاه متکلمان درباره شئون امام پیش از عالم ماده عبارتاند از:
دیدگاه شیخ مفید
گاه روایاتی نقل میکند که برای اثبات شئون امام پیش از عالم ماده مفید است، چنانکه در موضعی این فراز از برخی زیارتنامههای امامان (ع) را نقل میکند: "بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ یَخْتِمُ".[۳] همچنین در روایتی دیگر از رسول خدا (ص) نقل میکند که خطاب به امام علی (ع) فرمودند: "بِنَا یَفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا یَخْتِمُ".[۴] او همچنین در آثار خود ناقل روایاتی است که از وجود ارواح پیش از اجساد خبر میدهد و میگوید نخستین روحی که به پیامبر اکرم (ص) ایمان آورد روح امیرمؤمنان (ع) بوده است.[۵] بر اساس نقل شیخ مفید، حضرت علی (ع) خود نیز تأکید کردند که ایشان نخستین کسی بوده که حضرت رسول (ص) را تصدیق فرمودند، درحالیکه حضرت آدم میان روح و جسد بود.[۶] با وجود این، به نظر میرسد نتوان به صرف نقل چنین روایاتی، به دیدگاه شیخ مفید رسید، بهویژه آنکه نظریات او گاه با روایات یادشده معارض است، ازاینرو باید به دنبال سخنان صریح وی دراینباره بود. مرحوم شیخ مفید درباره روایاتی که بیانگر آفرینش ارواح پیش از اجساد و نیز خلقت نخستین امامان (ع) است، بر این باور است که الفاظ روایات یادشده با هم تفاوت دارد و معانی آنها نیز با یکدیگر متباین است، اما غالیان سخنان باطل فراوانی را بر پایه همین روایات مطرح کردهاند. وی در همین باره از کتابی با عنوان الأشباح و الأظلة یاد میکند که آن را به محمد بن سنان نسبت دادهاند. به اعتقاد شیخ مفید، اگر این انتساب درست باشد، باید دانست که محمد بن سنان متهم به غلو است و این مطالب نیز نشان از گمراهی او دارد و اگر این انتساب دروغ باشد، گناه آن بر عهده منتسبین است. به باور شیخ مفید آنچه از این روایات میتوان پذیرفت آن است که حضرت آدم (ع)، بر عرش اشباحی را دیده که درخشنده و نورانی بودند، آنگاه خداوند به وی فرمود که این اشباح، پنج تن آل عبایند. شیخ دلیل این کار را تعظیم و بزرگداشت ایشان و مقدمهچینی برای بیان این مطلب دانسته که صلاح دین و دنیا با آنها به سامان میرسد. همچنین شیخ تصریح میکند که ایشان در آن عرصه، موجوداتی زنده یا ارواحی ناطقه نبودهاند، بلکه صورتی همچون صورتهای بشری خود در این دنیا داشتهاند، و نوری که بر آنان افکنده شده، بیانگر آن بوده که در آینده دین از نور آنان بهرهمند خواهد بود.[۷] مرحوم شیخ مفید، این روایت را نیز میپذیرد که اسامی ائمه در عرش نوشته شده و حضرت آدم (ع) هنگام توبه، خداوند را به حق ایشان قسم داده است.[۸] در همین راستا او روایتی نقل میکند که وقتی حضرت آدم (ع) اشباح ائمه (ع) را دید، خداوند وی را از این حقیقت آگاه کرد که "لَوْ لَا الْأَشْبَاحُ الَّتِی رَآهَا مَا خَلَقَهُ اللَّهُ وَ لَا خَلَقَ سَمَاءً وَ لَا أَرْضاً".[۹] او در جایی دیگر به این روایت اشاره میکند که اگر رسول اکرم (ص) و امام علی (ع) نبودند، خداوند آسمان، زمین، بهشت و جهنم را نمیآفرید.[۱۰] به باور ایشان، این سخن بیانگر فضیلت پیامبر و امام علی (ع) و نیز منوط بودن مصلحت بندگان به شناخت آن دو بزرگوار و پیروی از آنهاست.[۱۱] با توجه به آنچه گذشت روشن میشود که چون شیخ مفید به وجود واقعی امامان (ع) در عالم انوار معتقد نیست، نمیتواند نظریۀ وساطت فیض امامان (ع) در آفرینش دیگر موجودات را -که در بخش گذشته با توجه به روایاتی از این قبیل به دست آمد- بپذیرد. حاصل آنکه، اولاً شیخ مفید از امامان در عالم نخستین، با عنوان اشباح یاد کرده و قدیم بودن اشباح امامان را منکر شده است؛[۱۲] ثانیاً وی این سخن را که ذات امامان پیش از حضرت آدم (ع) وجود داشته است، باطل و دور از حق میداند و آن را اعتقاد برخی غالیان و حشویه از شیعه معرفی میکند؛[۱۳] ثالثاً به باور شیخ، این سخن که تنها صورت امامان در عرش وجود دارد و خداوند به خاطر نشان دادن شرافت و عظمت آنها، آن صورتها را به حضرت آدم (ع) نمایانده، پذیرفتنی است؛[۱۴] رابعاً ایشان در آن حالت، ارواحی زنده نبودند؛[۱۵] خامساً این روایت که خداوند متعال به خاطر رسول اکرم (ص) و امام علی (ع) آسمان، زمین، بهشت و جهنم را آفریده، سخنی مشهور است. شاهد دیگری که دراینباره میتوان ارائه کرد آن است که در اندیشه شیخ مفید، عالم ذر توهمی بیش نیست و روایات بیانگر خلق ارواح پیش از اجساد، روایات آحاد است. او بر دیدگاه شیخ صدوق تاخته است و تصریح میکند که تناسخیان به خلق ارواح پیش از اجساد معتقدند. شگفت آنکه او بر این باور است مقصود از روایات آفرینش ارواح پیش از اجساد آن است که فرشتگان دو هزار سال قبل از خلق انسانها آفریده شدهاند.[۱۶] او توجیه دیگری نیز از این روایات ارائه میکند که بر اساس آن، خداوند در علم خود ابتدا ارواح و اجساد را مقدر ساخت، اما در عالم تکوین، نخست اجساد و آنگاه ارواح آفریده شدند.[۱۷] نتیجه کلی که میتوان از این بخش گرفت آن است که شیخ مفید، وجود نوری امامان –بهگونهای که موجوداتی زنده و فعال باشند- و حتى ارواح دیگر انسانها پیش از عالم ماده را نمیپذیرد تا بخواهد برای انوار امامان (ع) شئونی تعریف کند[۱۸].
دیدگاه سید مرتضی علم الهدی
در آثار سید مرتضی شئون امام پیش از عالم مادی تبیین نشده است؛ گویا سید به روایاتی که بیانگر خلقت نوری ائمه (ع) است، وقعی نمینهد. بالاتر از آن، روایاتی که ممکن است به نوعی در تحلیل محققان برای مسئله شئون امامت در آن عرصه به کار رود، در اندیشۀ سید بهگونهای دیگر تحلیل میشود. برای نمونه، روایتی وجود دارد به این مضمون که اگر پیامبر و اهل بیت (ع) نبودند، آسمان، زمین، بهشت و جهنم و دیگر مخلوقات آفریده نمیشدند. سید این روایت را چنین معنا میکند که خداوند مصلحت بندگانش را در آن دید که با نبوت پیامبر و وصایت خاندانش تکلیف به آنها برسد و کسی نیز نمیتواند جایگزین پیامبر در این مقام شود. ازاینرو اگر مسئله ابلاغ شرایع به آنها نبود، نه کسی آفریده میشد و نه آنکه بشر تکلیفی داشت[۱۹].
همچنین روایاتی وجود دارد که مستمسک برخی برای اعتقاد به عالم ذر یا آفرینش ارواح پیش از ابدان قرار گرفته است و ممکن است کسی بر این باور باشد که امامان (ع) در آنجا شأنی داشتهاند. اما سید نه روایات بیانگر آفرینش ارواح پیش از ابدان را میپذیرد[۲۰] و نه روایات بیانگر عالم ذر را. وی استناد باورمندان به عالم ذر را به آیه معروف میثاق درست نمیداند و این مدعا را که خداوند تمام فرزندان حضرت آدم را از صلب او خارج کرده و آنها را مورد خطاب و تکلیف قرار داده است، سخن انسانهای بیبصیرت و فاقد فطانت میداند که فینفسه استحاله عقلی دارند.[۲۱] وی تأکید میکند که تکلیف وقتی درست است که مخاطب عاقل و بالغ باشد. اگر چنین باشد باید انسانها خاطره آن عالم را به یاد داشته باشند و امکان ندارد همۀ انسانها چنین رویدادی را فراموش کرده باشند. بنابراین روایات عالم ذر یا باطل و ساختگیاند یا آنکه مقصود از آنها این است که خداوند نشانههای خود را در درون و برون انسان چنان قرار داده است که هر کسی به وجود خدا اذعان میکند.[۲۲] حاصل آنکه در آثار سید مرتضی نشانی از پذیرش آموزه آفرینش نوری امامان (ع) دیده نمیشود، بلکه با توجه به آنکه وی وجود ارواح بیش از ابدان را به کلی رد میکند، میتوان گفت که وی منکر آفرینش نوری امامان (ع) است که به صورت ارواحی زندهاند[۲۳].
دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی
در آثار محقق طوسی مطالبی مرتبط با عالم انوار دیده میشود که میتوانند در دو دسته قرار گیرند:
- نفس حادث است[۲۴] و امکان ندارد پیش از بدن وجود داشته باشد.[۲۵] در این صورت، معنا ندارد که بگوید امامان پیش از این دنیا وجود نوری و روحانی داشتهاند؛
- وی در جایی مینویسد: پس از این شرح، شرف رتبت انسان و فضیلت او بر دیگر موجودات عالم و خصوصیتی که او را ارزانی فرمودهاند معلوم شود، بل شرف رتبت کسانی که مطلع نور الهیت و مظهر فیض وحدت ضمایر ایشان است و غایت همه غایات و نهایات همۀ نهایات وجود ایشان، از انبیا و اولیا (ع) که خلاصۀ موجودات و زبدۀ كائناتاند لولاک لما خلقت الافلاک مصداق این معنی است، بل این معنی مقرر مقصود از آن اشارات.[۲۶] وی همچنین به صراحت مینویسد: قویتر بنیادی که در تهذیب اخلاق نهند آن است که خود را دوست ندارند، و امر و اشارات امامان حق لذكرهم السلام که ایشان سبب و علت وجود همه کائنات و موجوداتاند از جسم و روح منزهاند و بهر دو محیط، «لو خلت الارض من امام ساعة لمادت باهلها»، در شأن ایشان لازم است.[۲۷] بر اساس عبارت اول خواجه، دلیل آفرینش آفریدگان، پیامبران و امامان (ع) است. البته این کلام با مسئله وساطت فیض در آفرینش تفاوت دارد؛ بدین معنا که آنچه خواجه در پی آن است، بیان این مقصود است که علت غایی آفرینش دنیا و موجودات آن، امامان (ع) است. این سخن کاملاً سازگار است با آنکه ایشان اساساً خلقت نوری نیز نداشته باشند که این امر نیز با آنچه که پیشتر از خواجه-مبنی بر استحاله خلقت روح پیش از جسم- نقل کردیم، سازگار است. اما این آموزه که وجود نوری امامان (ع) واسطه فیض و مجرای آفرینش دیگر آفریدگان باشد، به صراحت از سخن خواجه قابل اصطیاد نیست. سخن دوم خواجه صراحتی تمام در مسئله مورد بحث دارد؛ اما نکته اینجاست که این دیدگاه در کتابی بیان شده است که انتساب آن به خواجه روشن نیست و نگاهی کلی به این کتاب حاکی از آن است که این اثر بر اساس مبانی فکری مذهب باطنیگرای اسماعیلیه نگاشته شده است؛[۲۸] ازاینرو نمیتوان آن را به محقق طوسی نسبت داد[۲۹].
دیدگاه دیگر متکلمان
این دوران دراینباره سخنی نگفتهاند. اما با توجه به مبانی فکری ایشان میتوان به دیدگاه آنها دست یازید. توضیح آنکه، سید مرتضی درباره حقیقت انسان، تصریح میکند که انسان چیزی جز همین هیکل مشاهده شده نیست. او دیدگاه فلاسفه مبنی بر وجود نفس برای انسان و نیز دیدگاه نظام معتزلی مبنی بر وجود روح برای انسان را بیان و رد میکند.[۳۰] این دیدگاه برای طیفی گسترده از متكلمان امامیه پذیرفتنی است؛ برای نمونه، شیخ طوسی،[۳۱] ابوالصلاح حلبی،[۳۲] ابواسحاق نوبختی[۳۳] و سدیدالدین حمصی[۳۴] از این دیدگاه استقبال کردهاند. ابن میثم بحرانی[۳۵] و فاضل مقداد نیز بر این باورند که حقیقت انسان اجزای اصلی بدن اوست که از آغاز تا پایان عمر باقی میمانند[۳۶].
در این میان، علامه حلی در کتاب مناهج الیقین دیدگاه طرفداران خلق نفس پیش از بدن و منکران آن را ضعیف میداند.[۳۷] اما بر اساس آنچه فاضل مقداد -شاگرد و شارح نظریات علامه- به او نسبت میدهد، در برخی دیگر از کتابهای خود، به انکار نفس پیش از بدن تمایل یافته است.[۳۸] ازاینرو دستکم به طور ظنّی میتوان علامه را از منکران وجود نفس پیش از بدن به شمار آورد.
بنابر این اساساً این متکلمان برای انسان، ساحتی به نام روح یا نفس قایل نیستند تا وجود ارواح -از جمله ارواح امامان (ع)- را پیش از عالم ماده بپذیرند.
البته برخی از ایشان به بهانههای گوناگون به نقل برخی روایاتی پرداختهاند که مرتبط با عالم نور بوده است. مرحوم ابوالصلاح حلبی به بهانه نقل روایاتی که نص بر امامت امامان (ع) است، روایتی را به طور مرسل بیان میکند که بر اساس آن خداوند متعال پیامبر اکرم و امامان (ع) را از نور عظمت خود آفرید و آنها را به صورت شبحهایی در نور خود بهپا داشت که به تسبیح و تقد خداوند مشغول بودند.[۳۹].
ابوالفتح کراجکی نیز روایتی نقل میکند که وقتی پیامبر اکرم (ص) به معراج رفتند، خداوند متعال نور امامان (ع) را به وی نشان داد.[۴۰]
شیخ طوسی که افزون بر آثار فقهی و کلامی، به روایات نیز عنایت داشته است گاهی به نقل روایاتی پرداخته که در آنها به مسئله آفرینش نور امامان (ع) اشاره شده است.[۴۱] اما این سه متكلم به نقل روایات یادشده بسنده کرده و تحلیلی از آنها ارائه نکردهاند، ضمن آنکه ایشان در صدد بیان شئون امام نیز نبودهاند. نکته دیگری که درباره نظریات شیخ طوسی وجود دارد، آن است که وی در ذیل آیه معروف سوره اعراف که مربوط به عالم ذر است، دیدگاههایی نقل میکند، اما به روشنی نظر خود را نمیگوید. با وجود این، آشکارا مخالف این مطلب است که خداوند ذریه حضرت آدم (ع) را به صورت ذراتی از پشت وی خارج کرده، و مخاطب قرار داده است.[۴۲]
سدید الدین حمصی در اثری که انتساب آن به وی قطعی نیست،[۴۳] روایتی را بدون تحلیل، نقل میکند که بیانگر آفرینش نور امامان (ع) از نور خداوند است.[۴۴]
در آثار علامه حلی نیز به سه روایت دست یافتیم که بیانگر آفرینش نور پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) است.[۴۵] وی این روایات را جهت اثبات فضایل امام علی (ع) نقل کرده، اما تبیینی از آنها ارائه نکرده است. در یکی از این روایات نیز آمده که خداوند از نور صورت امام علی (ع) هفتادهزار فرشته آفرید که برای او و دوستانش تا روز قیامت استغفار میکنند.[۴۶] با توجه به این مبنا که ایشان، برای انسان ساحتی به نام روح یا نفس قایل نیستند، نمیتوانند مقصود از انوار را ارواح بدانند. حاصل آنکه بیشتر متکلمان این دوره به بحث درباره شئون امام پیش از عالم ماده نپرداختهاند. کسانی همچون شیخ مفید و سید مرتضی نیز به این بحث پرداختهاند که به نظر میرسد ایشان نیز منکر وجود نوری امامان (ع) به عنوان موجوداتی زنده و فعالاند. از مبانی فکری دیگر متکلمان نیز به دست میآید که نمیتوانند وجود نوری امامان (ع) را به عنوان موجوداتی زنده و فعال بپذیرند[۴۷].
منابع
پانویس
- ↑ مستندات این مدعاها در فصل دوم و سوم به تفصیل آمده است.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص۴۲۰.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان مفید، المزار، ص۱۱۱. پیشتر در فصل دوم از این روایت در تبیین حقیقت عالم نور استفاده کردیم.
- ↑ همو، الامالی، ص ۲۸۸-۲۹۰.
- ↑ همان، ص۱۱۳-۱۱4.
- ↑ همان، ص۳-۷.
- ↑ و لم یكونوا فی تلك الحال صورا محیاة و لا أرواحا ناطقة لكنها كانت صورا على مثل صورهم فی البشریة تدل على ما یكونون علیه فی المستقبل من الهیئة و النور الذی جعله علیهم یدل على نور الدین بهم و ضیاء الحق بحججهم (همو، المسائل السرویة، ص ۳۸-4۰).
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص۳۹.
- ↑ همو، تفضیل امیرالمؤمنین (ع)، ص ۳۳.
- ↑ و هذا یفید فضلهما بالأعمال و تعلق الخلق فی مصالحهم بمعرفتهما و الطاعة لهما و التعظیم و الإجلال (همان).
- ↑ همو، المسائل العكبریة، ص۲۷-۲۹.
- ↑ همان.
- ↑ همان. شیخ مفید در جایی دیگر نیز مینویسد: فلذلك أظهر لآدم (ع) صورة شخصه و أشخاص أهل بیته (ع) و أثبت أسماءهم له لیخبره بعاقبتهم و یبین له عن محلهم عنده و منزلتهم لدیه (همو، المسائل السرویة، ص 41-42).
- ↑ شیخ مفید، المسائل السرویة، ص4۲.
- ↑ همو، تصحیح الاعتقاد، ص ۸۱-۸۹.
- ↑ همو، المسائل السرویة، ص ۵۳.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۲.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، تحقیق سید مهدی رجایی، ج ۱، ص ۲۸4-۲۸۵.
- ↑ همان، ج 4، ص ۳۰.
- ↑ همو، الامالی، ج۱، ص۲۸.
- ↑ همو، الرسائل، ج ۱، ص ۱۱۳-۱۱۵.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۳۲۳ ـ ۳۲۴.
- ↑ نصیرالدین طوسی، اجوبة المسائل النصیریة، ص 34.
- ↑ همان، ص ۷۰.
- ↑ همو، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، ص63.
- ↑ تصورات، ص۸6.
- ↑ برای نمونه میتوان به چهار مسئله اشاره کرد: الف) در کتاب تصورات بر نفی معاد جسمانی تأکید شده است (همان، ص47-48)، درحالیکه خواجه طوسی در دیگر آثار خود، معاد جسمانی را ضروری دین دانسته است (همو، تجرید الاعتقاد، تحقیق محمد جواد حسینی جلالی، ص۳۰۰). دانشمندان اسماعیلیه نیز معاد را تماماً روحانی دانستهاند (ر. ک: اسحاق بن احمد سجستانی، کتاب الافتخار، تحقیق اسماعیل قربان، ص۱۹۸-۲۰۲؛ علی بن ولید، تاج العقاید و معدن الفوائد، تحقیق عارف تامر، ص143-144. برای تفصیل بیشتر ر.ک: عبدالعلی صاعد رازی، اسماعیلیه، ص۲۰6-۲۱۰). در یافتن برخی آدرسها از منبع اخیر استفاده شده است. ب) در کتاب تصورات تصریح شده است که پیامبران اولوالعزم شش تناند (تصورات، ص ۱۲۸). این نظریه برخلاف دیدگاه مشهور شیعه است. اما اسماعیلیه نیز بدین مطلب تصریح کردهاند که پیامبران اولوالعزم شش تناند که نخستین آنها حضرت آدم (ع) است (ر. ک: حسین بن علی بن ولید، المبدأ و المعاد فی الفكر الاسماعیلی، تحقیق خالد المیر محمود، ص4۹). گفتنی است برخی دیگر از متفکران اسماعیلی حضرت آدم را صاحب شریعت دانسته، اما او را اولوالعزم ندانستهاند (ابوحاتم رازی، کتاب الاصلاح، ص60). ج) در کتاب تصورات از عالم عقول و نقش پیامبر و امام در آن عوالم سخن به میان آمده است (تصورات، ص ۱۰4-۱۰۵). این اندیشه در آثار هیچیک از متکلمان پیش از خواجه و نیز در دیگر آثار کلامی خواجه مطرح نیست. اما در آثار اسماعیلیه همین مباحث مطرح شده است (ر. ک: حسین بن علی بن ولید، المبدأ و المعاد فی الفكر الاسماعیلی، تحقیق خالد المیر محمود، ص 46-47). د) در کتاب تصورات، امام حسن (ع) به عنوان امام مستودع -کسی که امامت در فرزندان او نخواهد بود- شناخته شده است (تصورات، ص ۱۱4). صرفنظر از اینکه تعبیر امام مستودع کاملاً مفهومی منطبق با ادبیات مذهب اسماعیلیه است، متفکران اسماعیلی نیز درباره امام حسن (ع) این تعبیر را به کار بردهاند (ر. ک: گروهی از نویسندگان، اربعة كتب اسماعیلیة، تحقیق شترو طمان، ص۱۸۰).
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵.
- ↑ 1. سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الكلام، تحقیق احمد حسینی، ص ۱۱4. شاید گفته شود معلوم نیست که نفس و روح در اندیشه سید چیست. ازاینرو احتمال دارد که با وجود انکار نفس، قایل به وجود روح باشد. در پاسخ باید گفت از عبارات سید استفاده میشود که نفس و روح به یک معنایند. وی در تعریف نفس مینویسد: فالنفس نفس الإنسان وغیره من الحیوان، وهی التی إذا فقدها خرج عن كونه حیّاً (همو، الامالی، ص ۳۲4). وی در تبین روح نیز مینویسد: أن الروح عبارة عن: الهواء المتردد فی مخارق الحی منا، الذی لا یثبت كونه حیا الا مع تردده (همو، الرسائل، تحقیق مهدی رجایی، ج ۱، ص ۱۳۰). او در عبارت دیگری مقصود خود را روشنتر بیان میکند. وی در مقابل کسانی که به روایات خلق ارواح پیش از ابدان استناد کردهاند، موضعگیری کرده و مینویسد: عمدة كلامهم على أن الروح نفسها حیة، والحی عندنا هو الجسم الذی الروح له. وهذه المسألة مبنیة على معرفة الإنسان الحی الفعال من هو، فإذا عرف سقط كلامهم وثبت ما نقوله (همان، ج 4، ص ۳۰). از این عبارت روشن میشود که وی روح را موجودی مستقل و دارای حیات نمیداند، بلکه موجود زنده همان جسمی است که روح -هوای متردد در بدن انسان و حیوان- دارد. ضمن آنکه بر اساس همین مبنای انسانشناختی است که او روایات خلق ارواح پیش از ابدان را رد کرده است. بنابراین در اندیشۀ سید، روح آنگونه که در روایات بدان تأکید شده و ساحتی از ساحتهای وجودی انسان است، حقیقتی ندارد.
- ↑ ر. ک: محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۱۱۳-۱۱4.
- ↑ ر. ک: ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۲۷.
- ↑ ر. ک: ابراهیم بن اسحاق نوبختی، الیاقوت فی علم الكلام، تحقیق علی اکبر ضیائی، ص 54.
- ↑ ر. ک: سدید الدین حمصی، المنقذ من التقلید، ج ۱، ص ۲۹۱.
- ↑ ر. ک: میثم بن علی بن میثم بحرانی، قواعد المرام، تحقیق مهدی رجایی، ص۱۳۹.
- ↑ ر. ک: فاضل مقداد سیوری، ارشاد الطالبین، تحقیق مهدی رجایی، ص ۳۸۸. او به دیدگاه شیخ مفید و محقق طوسی مبنی بر اینکه حقیقت انسان، جوهری مجرد است، نیز اشاره و آن را رد میکند (همان، ص ۳۸۹. نیز ر. ک: همو، اللوامع الالهیة، تحقیق شهید قاضی طباطبایی، ص4۱۸).
- ↑ حسن بن یوسف حلی، مناهج الیقین، ص ۲۲۸.
- ↑ فاضل مقداد سیوری، ارشاد الطالبین، تحقیق مهدی رجایی، ص ۳۸۸.
- ↑ إن الله عز و جل خلق محمدا (ص) واثنی عشر من أهل بیته من نور عظمته فأقامهم أشباحاً فی ضیاء نوره یعبدونه ویسبحونه ویقدسونه وهم الأئمة من بعد محمد (ص) (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص 424-425).
- ↑ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج ۲، ص ۱۳۹.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، تحقیق عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، ص۱4۷-۱4۸؛ همو، الامالی، ص ۱۸۳ و 4۷۹.
- ↑ همو، التبیان، ج ۵، ص۲۸.
- ↑ در آثاری همچون الذریعة الى تصانیف الشیعة و نیز اعیان الشیعة و... سخنی از انتساب این کتاب به حمصی نیست، اما برخی با جمع قراینی، معتقدند که به احتمال نزدیک به یقین این کتاب منسوب به اوست (ر. ک: محمد رضا انصاری قمی، مقدمه کتاب المعتمد من مذاهب الشیعة الإمامیة، ص۱۰-۱۳).
- ↑ سدید الدین حمصی، المعتمد من مذهب الشیعة الإمامیة، ص ۳۱.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۱۲-۲۱۳.
- ↑ همو، منهاج الكرامة، ص۸۹-۹۰.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۳۲۶ ـ ۳۲۹.