عصر امام حسن
عصر زندگانی امام حسن(ع) به پنج دوره تقسیم میشود: هفت سال با پیامبر؛ ۲۵ سال در زمان خلفا؛ حدود پنج سال دوران خلافت امیرالمؤمنین(ع)؛ هفت ماه دوران خلافت و ده سال آخر در زمان خلافت معاویه. در دوران خلافت پدر، در جنگهای جمل، صفین و نهروان شرکت داشت و مهمترین رویداد در زمان خلافت خود حضرت قرارداد صلحی بود که با معاویه بسته شد. آن حضرت سرانجام در ماه صفر سال ۵۰ هجری با خوردن سمی که جعده به تحریک معاویه به ایشان داده بود به شهادت رسید.
مقدمه
دوران زندگانی امام مجتبی(ع) را میتوان به پنج دوره تقسیم کرد:
- هفت سال با پیامبر؛
- ۲۵ سال در زمان خلفا؛
- حدود پنج سال دوران خلافت امیرالمؤمنین(ع)؛
- هفت ماه دوران خلافت حضرت از رمضان سال ۴۰ تا جمادی الأولای سال ۴۱ هجری[۱]؛
- ده سال آخر عمر حضرت در زمان خلافت معاویه[۲].
عصر پیامبر خاتم
امام حسن(ع) در زمان حیات رسول اکرم(ص) به دنیا آمدند. حضرت شبیهترین افراد به پیامبر(ص)[۳] و مورد علاقه شدید آن حضرت بود.
امام حسن(ع) در زمان پیامبر اسلام(ص) هنوز از بالندگی لازم برای حضور در اجتماع برخوردار نشده بود. هفتساله بود که رسول اکرم رحلت فرمود، به همین سبب گزارشی از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ایشان به چشم نمیخورد، جز آنکه برخی از حضورش در بیعت رضوان که در سال ششم هجری رخ داده، یاد کردهاند که طبق این گزارش ایشان با پیامبر(ص) بیعت کرد[۴].[۵]
در جریان مباهله با مسیحیان نجران مطابق بیان قرآن کریم، حسن(ع) به همراه حسین(ع) پسران رسول خدا(ص) نامیده شدند[۶] و این محکمترین سند برای نسبت فرزندی آن دو به پیامبر(ص) است[۷].
عصر خلفای سهگانه
دوران خلافت ابوبکر
در دوران خلافت ابوبکر، از امام حسن(ع) که خردسال بود، گزارشهایی در دست است: نقل شده است، روزی ابوبکر بر منبر پیامبر(ص) نشسته، در حال سخنرانی بود؛ در این حال، امام مجتبی(ع) که خردسال بود، به مسجد وارد شد و در مقابل حاضران خطاب به ابوبکر فرمود: "از منبر پدرم پایین بیا (جای تو آنجا نیست) و بر منبر پدرت بنشین!"[۸]. مورد دیگر، اظهار سخنان ابوبکر به امام حسن(ع) و یادآوری شباهت وی به پیامبر(ص) نه امام علی(ع) است[۹].[۱۰]
دوران خلافت عمر
در دوره خلافت عمر نیز در چندین موضوع از امام حسن(ع) یاد شده است: عمر هنگامی که برای پرداخت مقرری دیوان برقرار کرد، حسنین(ع) را به جهت قرابت با رسول خدا(ص) در ردیف اهل بدر نهاد[۱۱]، چنان که به کارگزار خود بر یمن سفارش کرد برای آن دو حُلهای (پارچه) بفرستد[۱۲].
دوران خلافت عثمان
امام حسن(ع) هنگام به خلافت رسیدن عثمان[۱۳]، نزدیک ۲۰ سال داشت. مواضع سیاسی حضرت با پدرشان در این ایام همسو بود، چنان که در آینده در نامهنگاری با معاویه تأکید کرد که خلافت را حق خاندان پیامبر(ص) میدانست[۱۴]؛ ولی به پیروی از پدر، سیاست مدارا و راهنمایی را در رفتار با خلفا در پیش گرفت.
هنگامی که شورش ضد عثمان اوج گرفت، امام حسن(ع) واسطه میان پدر و عثمان در پیامرسانی بود[۱۵]. در پایان خلافت عثمان، با وجود اعتراض عمومی به عثمان، آن حضرت از طرف پدر مأمور حفاظت از جان عثمان در برابر شورشیان گردید، تا در آینده امام علی(ع) متهم به حمایت از قتل خلیفه نشود. به گزارش برخی منابع، امام حسن(ع)، در پاسداری از عثمان تیر خورد و خونآلود شد[۱۶].[۱۷]
عصر خلافت امیرالمؤمنین
امام حسن(ع) در دوران خلافت علی(ع) در صحنهها حضور یافت و در همه مقاطع، پدر را همراهی کرد. هنگامی که امام علی(ع) در تعقیب اهل جمل رهسپار بصره شد، امام حسن(ع)، عمار و قیس بن سعد را برای بسیج نیرو به کوفه فرستاد[۱۸]. امام حسن(ع) که تصدّی امور را در این مأموریت بر عهده داشت، با تدبیر و ملایمت کوشید تا ابوموسی اشعری فرماندار کوفه مواضع خود را که مردم را به عدم شرکت میخواند، کنار بگذارد. او چندین بار برای مردم خطبه خواند و آنان را به همراهی تشویق کرد. ابوموسی اشعری، تنها هنگامی که مالک اشتر به میدان آمد، به اجبار تسلیم شد[۱۹].
پیش از آغاز جنگ جمل، هنگامی که عبدالله بن زبیر خطبهای ضد امام علی(ع) خواند، حضرت از امام حسن(ع) خواست خطبهای بخواند و به سخنان نادرست او پاسخ دهد که امام علی(ع) را به ریختن خون عثمان متهم کرده بود و امام حسن(ع) چنین کرد[۲۰]. هنگام آغاز نبرد نیز پرچم را به دست فرزندش محمد بن حنفیه داد و فرمود به جهت جایگاه بلند حسنین(ع) نزد رسول خدا(ص) پرچم را به آن دو نداده است[۲۱].
امام در جنگ صفین نیز پدر را همراهی کرد[۲۲] و بر پایه برخی از گزارشها فرماندهی قلب سپاه پدر را بر عهده داشت[۲۳]. وی در صفین نگران جان پدر بود و در این زمینه به وی پیشنهادهایی میداد[۲۴] و امام علی(ع) نیز میکوشید حسنین(ع) بیمحابا وارد معرکه نشوند، زیرا آنان را سلاله رسول خدا(ص) میدانست و میفرمود بر اثر صدمه دیدن این دو، نسل پیامبر(ص) گسیخته خواهد شد[۲۵].
در دوران حکومت حضرت علی(ع) پدر، گاهی برخی وظایف مانند خواندن خطبه نماز جمعه را به امام حسن(ع) میسپرد[۲۶]، چنان که پاسخگویی به برخی مراجعات علمی را[۲۷]. پس از شهادت پدر، امام حسن(ع) بر جنازه ایشان نماز خواند[۲۸].[۲۹]
خلافت امام مجتبی
امام حسن(ع) هنگام پذیرش خلافت ۳۷ سال داشت[۳۰]. عراقیان و حامیان امام علی(ع) با وی بیعت کردند؛ شمار بیعتکنندگان، ۴۰۰۰۰ تن ذکر شده است. اهل عراق، یکدست از خلافت امام حسن(ع) حمایت کردند[۳۱].
نقل شده است دو روز پس از شهادت امام علی(ع)، مردم به سوی حسن(ع) آمدند تا با او بیعت کنند[۳۲] و بدینگونه ایشان به عنوان خلیفه وارد عمل شد و این مهمترین مسأله در زندگی آن حضرت بود که پس از مصالحه معاویه، تبیینها و تفسیرهای گوناگونی را متوجه خود ساخته است. روایتهای مربوط به خلافت امام حسن(ع) تا حد بالایی از همگرایی عمومی مردم با آن حضرت حکایت دارد. امام حسن(ع) شش ماه و سه روز[۳۳] و بنا بر نقلی، هفت ماه و یازده روز[۳۴] خلیفه بود[۳۵].
صلح امام حسن(ع)
از مهمترین حوادث زندگی امام مجتبی(ع) صلح ایشان با معاویه است. در نیمه جمادی الاول سال ۴۱ هجری[۳۶]. ایشان بنا به مصالح اسلام و شرایط پیشآمده با معاویه صلح کرد. حضرت در ابتدای کار خواست از راه درگیری مسلّحانه جلوی انحراف در فرهنگ سیاسی جامعه اسلامی را بگیرد؛ امّا به سبب مساعد نبودن اوضاع، اختلافات و تفرقه موجود بین یاران حضرت و دنیاخواهی آنها، سیاستهای فریبنده معاویه، خودفروختگی بعضی یاران و... در این زمینه نتوانست توفیقی به دست آورد.
درباره صلح دو گونه صدا از لشکر امام حسن به گوش میرسید: اکثریت خواهان صلح، با سر دادن شعار "البقیه البقیه" بر آن تأکید میکردند؛ ولی برخی یاران مخلص امام(ع) و بعضی از خوارج، خواهان جنگ بودند؛ آنان که بر خیمه امام یورش بردند و حضرت را زخمی کردند، اندیشه خارجی داشتند. امام که اکنون مجروح و به لحاظ جسمانی ناتوان شده بود و اختلاف و پراکندگی اصحاب خود را درباره صلح میدید، پیشنهاد صلح معاویه را پذیرفت.
پس از پذیرش صلح، دو طرف توافق کردند برای اعلام رسمی آن، با برگزاری جلسه مشترک عمومی در کوفه آن را اعلام کنند. در این جلسه امام حسن(ع) پس از معاویه سخن گفت و خطاب به یاران خود تأکید کرد یکپارچگی برای آنان سودمندتر است و از آنها خواست با رأی وی مخالفت نکنند، زیرا نظر امام برخواست آنان ترجیح دارد؛ همچنین تأکید ورزید کنارهگیری از خلافت از آن رو نیست که خود را شایسته خلافت نمیدانسته است[۳۷]. معاویه بر بندهای صلحنامه پایبند نماند؛ برای نمونه با تحریک عوامل خود، نگذاشت خراج فسا و دارابجرد به امام برسد و پس از آن یاران امام علی(ع) را ـ مانند حجر بن عدی ـ تعقیب کرد[۳۸].[۳۹]
حوادث پس از امضای صلحنامه
امام پس از انعقاد صلح به کوفه رفت، اما برخی بزرگان کوفه، نزد وی آمده، با ابراز اندوه به نکوهش وی پرداختند، برخی پا از این فراتر نهاده و او را خوارکننده مؤمنان خواندند[۴۰]، اما امام در پاسخ، به نرمی و همراه با بیان دلایل پذیرش، سخن گفت. بدیهی است که مصالحه امام، به حکم ضرورتهای پیشآمده و به اقتضای راهبردهای مشخص بود نه تأیید معاویه به عنوان خلیفه مسلمین.
معاویه پس از مصالحه، در کوفه سخنرانی کرد و انگیزه جنگ خویش را، نه بپاداری نماز و پرداخت زکات و انجام حج، بلکه فرمانروایی بر مردم ذکر کرد و تمام شرایطی را که در صلح نامه با امام متعهد شده بود، زیر پا نهاد[۴۱].
صلح امام با معاویه پیامدهای بسیاری داشت که مهمترین آن حفظ خون مسلمانان و شکلگیری انسجام اسلامی بود، به همین سبب اهل سنت این سال را «عام الجماعة» و گردهم آمدن میخوانند[۴۲] و نقشآفرین اصلی آن را امام حسن(ع) دانسته و برآنند که پیامبر(ص) آن را پیشبینی کرده بود. گفتهاند که آن حضرت نزدیک به این عبارت فرموده بود: «إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَظِيمَتَيْنِ»[۴۳]. امام پس از صلح چند روزی در کوفه ماند و با اینکه عدهای از شیعیان، از آن حضرت خواستند تا در همانجا بماند، اما نپذیرفت و به سوی مدینه رفت و تا آخر عمر در آنجا زیست[۴۴]
منابع
- دینپرور، سیدجمالالدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱
- پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه
- محمدی، رضا، امامشناسی ۵
- داداشنژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱
- اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه
- واسعی، سید علی رضا، اخلاقی، معصومه، مقاله «امام حسن بن علی مجتبی»، دانشنامه امام رضا ج۲
- عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی ج۱
- شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی
- شهسواری، حسین، مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱
- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲
- حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۴
پانویس
- ↑ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۱، ص۳۸۷. خلافت در این تاریخ رسماً به معاویه منتقل شد.
- ↑ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۴۴.
- ↑ المحبر، ص۴۶؛ المنمق، ص۴۲۴؛ معرفة الثقات، ج۱، ص۲۹۷؛ أنساب الأشراف، ج۳، ص۵.
- ↑ الارشاد، ص۲۱۹؛ الحیاة السیاسیة للإمام المجتبی(ع)، ص۱۹.
- ↑ واسعی، اخلاقی، مقاله «امام حسن بن علی مجتبی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۲۲-۴۳۸؛ عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۱۸۲؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۸۹.
- ↑ ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ * فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ «داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بیدرنگ موجود شد * حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش! * بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۵۹-۶۱.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام حسین بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۳۸-۴۵۴.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۰؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۸، ص۲۳۲؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۶۸؛ و ر.ک: انساب الاشراف، بلاذری، ج۳، ص۲۶؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۴۵.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۸.
- ↑ شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص۵۲-۵۳ و مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۹۰.
- ↑ الطبقات، خامسه ۱، ص۲۸۴.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۷؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۹۰.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۱.
- ↑ الفتوح، ج۴، ص۲۸۵.
- ↑ العقد الفرید، ج۵، ص۵۸-۵۹؛ المنتظم، ج۵، ص۵۱.
- ↑ تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۱۳۱؛ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۶۲.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص۱۲ ـ ۱۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۹؛ عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۱۸۸؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۹۰.
- ↑ الجمل، ص۲۴۳.
- ↑ نک: الجمل، ص۲۴۴ به بعد.
- ↑ الجمل، ص۳۲۷؛ الفتوح، ج۲، ص۴۶۶.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۱۱.
- ↑ وقعة صفین، ص۲۴۹.
- ↑ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۹.
- ↑ وقعة صفین، ص۵۳۰.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۷، ص۲۰۲.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۱۵۰.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص۱۵ ـ ۱۶؛ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۹؛ واسعی، اخلاقی، مقاله «امام حسن بن علی مجتبی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۲۲-۴۳۸؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۹۴.
- ↑ اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۲.
- ↑ تذکرة الخواص، ص۱۷۹؛ الکامل، ج۳، ص۴۰۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۴۸.
- ↑ التنبیه و الإشراف، ص۲۶۰.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۲.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۴.
- ↑ واسعی، اخلاقی، مقاله «امام حسن بن علی مجتبی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۲۲-۴۳۸؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۹۷.
- ↑ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۱، ص۳۸۷.
- ↑ الاحتجاج، ج۲، ص۲۸۸-۲۸۹.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۰.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱، ص۱۸ ـ ۲۱؛ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۱۳۴-۱۳۵؛ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۸؛ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۴، ص ۱۶۸ ـ ۲۴۵.
- ↑ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۳۶.
- ↑ شرح نهج البلاغة، ابن ابیالحدید، ج۱۶، ص۱۷؛ عمدة الطالب، ص۶۸.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۲۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۸، ص۳۵؛ ج۵۹، ص۱۱۹؛ أسد الغابة، ج۴، ص۳۸۷.
- ↑ سنن أبی داود، ج۲، ص۴۰۵؛ المناقب، ابن مغازلی، ص۳۰۲؛ کتاب الخلاف، ج۴، ص۷؛ تاریخ بغداد، ج۳، ص۴۳۳؛ تاریخ الخلفاء، ص۲۱۰.
- ↑ واسعی، اخلاقی، مقاله «امام حسن بن علی مجتبی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۲۲-۴۳۸.