علم معصوم در معارف و سیره رضوی
معناشناسی
یکی از عقاید ضروری تشیع، علم امام(ع) است و علم او باید چنان کامل باشد که به هر سؤالی در هر موضوع و هرقدر عمیق پاسخ دهد. لغت «علم» در برابر «جهل» و از بدیهیترین مفاهیم است. گفتهاند علم از ریشه «عَلَم» است. «عَلَم» چیزی است که بر چیزی دلالت کند و آن را از غیرش متمایز سازد[۱]. گویا علم به یک شیء نیز باعث میشود تا انسان آن را از غیر آن بازشناسد. علم در اصطلاح نیز معانی متفاوت دارد. اما در اینجا به بررسی آن نیازی نیست؛ زیرا مراد از آن در اینجا همان معنای لغوی است[۲].[۳]
علم امام
مسئله علم امام(ع) از حد عقل و تصور آدمی بیرون است[۴]، چه علم امام(ع) به غیب و آینده باشد، چه علم به آنچه ظاهر و مخفی است و چه علم به تمام علوم از علوم دینی و انسانی گرفته تا طب، نجوم و علوم مادی[۵]. مباحثات و مناظرات ائمه(ع) و نیز احادیث اینان همه این مطلب را ثابت میکنند[۶].
اصولاً امامت بدون علم نه شدنی است و نه پذیرفتنی و نه شایسته جامعه اسلامی. در جایی که قرآن و احادیث احراز مسئولیتهای اجتماعی را مشروط به علم میداند و جهل و جاهل را مینکوهد، چگونه میتوان در لزوم عالمتر بودن امام تردید کرد و امامت بدون علم را پذیرفت؟ بر این مطلب در آیات زیادی تأکید شده است[۷].[۸].[۹]
علم امام در روایات امام رضا (ع)
امام رضا(ع)[۱۰] در تفسیر آیه ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ﴾[۱۱] میفرماید: منظور از «ماؤکم» درهای شما یعنی امامان(ع) هستند و امامان درهای خدا میان او و آفریدگانش هستند و مراد از «ماء مَعین» نیز علم امام است[۱۲].
ثامن الحجج(ع) با تعبیرات گوناگون علم امام(ع) را چنین بیان میدارد:
- «إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ(ع) يُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِكَمِهِ مَا لَا يُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ الزَّمَانِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۱۳] وَ قَوْلِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- ﴿وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۱۴] وَ قَوْلِهِ فِي طَالُوتَ ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۵]». خداوند انبیا و ائمه(ع) را توفیق میدهد و از علم و حکمت مخزون خود علومی به آنان میبخشد که به دیگران نداده است و از اینرو علم آنان از تمام علوم اهل زمان برتر و بالاتر است. خداوند میفرماید: آیا آنکه خود هدایتکننده مردم به سوی حق است، شایستهتر است که از او تبعیت کنند یا آنکه تا راهنماییاش نکنند هدایت نمییابد؟ چه میشود شما را؟ چگونه حکم میکنید؟ و نیز میفرماید آنکس را که حکمت دهند، خیر کثیری به دست آورده است و در مورد طالوت فرموده است خداوند او را بر شما برگزید و علاوه بر آن به او در علم و قدرت بدنی فزونی بخشید و خدا پادشاهیاش را به هرکه خواهد ببخشد و خداوند غنی، توانمند و داناست.
- «فَصَارَتْ فِي ذُرِّيَّتِهِ الْأَصْفِيَاءِ الَّذِينَ آتَاهُمُ اللَّهُ الْعِلْمَ وَ الْإِيمَانَ بِقَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِيمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِلَى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ﴾[۱۶]»؛ سپس امامت در نسلی از علی(ع) قرار گرفت که برگزیده بودند و خدا به ایشان علم و ایمان داد. خدا میفرماید: آنان که علم و ایمان یافتهاند (خطاب به مجرمانی که بعد از قیامت گویند: بیش از اندک زمانی، در قبر نماندهاید) گویند: شما در کتاب و علم خدا تا روز قیامت در قبر ماندهاید و امروز همان روز قیامت است.
- «الْإِمَامُ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ»؛ علم به امام اختصاص دارد.
- «وَ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا يَجْهَلُ»؛ امام عالمی است که جهل در او راه ندارد.
- «وَ الْإِمَامُ نَامِي الْعِلْمِ»؛ علم او دائماً رو به فزونی است.
- «وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ»؛ و هرگاه خدا بندهای را برای اداره امور بندگانش برگزیند، به او شرح صدر و آمادگی این کار را بدهد و در قلبش چشمههای حکمت را بجوشاند و علم را کاملاً به او الهام فرماید، و او بعد از آن، از هیچ پاسخی درنمیماند و از رفتار و گفتار صحیح منحرف نمیشود[۱۷].
اباصلت هروی خادم حضرت امام رضا(ع) میگوید: امام رضا(ع) با هرکس از هر قوم و ملت با زبان خود او سخن میگفت. به خدا سوگند که امام(ع) فصیحترین مردم و آگاهترین آنها به هر زبان و لغت بود. روزی به ایشان گفتم: ای پسر پیامبر، من تعجب میکنم که شما با همه این زبانها آشنایید. فرمود: «يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا كَانَ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ»[۱۸]؛ ای اباصلت، من حجت خدا بر بندگان اویم و خداوند کسی را که آشنا به زبان قومی نباشد، حجت بر آنان قرار نمیدهد[۱۹].
یکی از ویژگیهای علم امام(ع) شمولیت و فراگیر بودن آن است. امام رضا(ع) وسعت علمی حجت خدا را به «ماه آسمان» مانند کرده است: منزلت و جایگاه امام در زمین بسان منزلت ماه در آسمان است که در جایگاه خود بر تمام اشیا اشراف دارد[۲۰].
از این تشبیه به خوبی میتوان جایگاه علم امام و اهمیت و ضرورت وجود امام را در عالم هستی دریافت. در واقع علم امام معصوم در عین شمولیت و فراگیری، راهگشا نیز هست و با نشان دادن راه درست به آدمی، او را از سردرگمیهای شبهات و حیرانیهای جهالت نجات میدهد، همچنانکه پرتوفشانی ماه در تیرگیها و ظلمات، شب راه را بر گمشدگان و مسافران روشن میسازد و آنان را از سرگردانی میرهاند و اینان چون در روشنایی گام مینهند و نور ماه را با خود دارند، بیم و هراسی از شبیخون رهزنان و حمله درندگان ندارند و همواره به هوش و هوشیارند و در مواجهه با سختیهای راه دلنگران نیستند و با خاطری آسوده راه میپیمایند تا به سرمنزل مقصود برسند[۲۱].
روایاتی در باب علم امام رضا (ع)
یکی از اصحاب امام رضا(ع) به نام علی بن ابیحمزه بطائنی میگوید: روزی در محضر آن حضرت بودم که سی غلام حبشی وارد شدند. پس از ورود، یکی از اینان به زبان حبشی با امام رضا(ع) سخن گفت و حضرت نیز به زبان حبشی و لهجه محلی او پاسخش را داد و لحظاتی با یکدیگر سخن گفتند. آنگاه حضرت مقداری درهم به آن غلام بخشید و مطلبی را نیز به او فرمود، و سپس همگی آنها از مجلس خارج شدند. من با تعجب به آن حضرت گفتم: ای پسر رسول خدا، فدایت گردم، مثل اینکه با این غلام به زبان حبشی و لهجه محلی صحبت میفرمودید؟! او را به چه چیزی امر کردید؟ فرمود: آن غلام را در بین تمام همراهانش عاقلتر دیدم. از اینرو او را برگزیدم و ضمن بیان تذکراتی، به او توصیه کردم تا کارها و برنامههای سایر غلامان و دوستانش را بر عهده گیرد و به آنها رسیدگی کند و نیز هر ماه مقدار سی درهم به هر یک بپردازد. او نیز نصایح مرا پذیرفت، و من مقداری درهم به او دادم تا بین دوستانش طبق توصیه تقسیم نماید. علی بن ابیحمزه بطائنی افزود: سپس حضرت مرا مخاطب قرار داد و فرمود: آیا از گفتار و برخورد من با این غلامان و بندگان خدا تعجب کردهای؟! تعجب نکن، چه منزلت و موقعیت امام بالاتر و مهمتر از آن است که تو و امثال تو فکر میکنی. آنچه را در این مجلس دیدی همانند قطرهای است در منقار پرندهای که از آب دریا برگرفته باشد. آیا برداشتن یک قطره از آب دریا در کم یا زیاد شدن آب دریا تأثیر دارد؟!
نیک بدان که امام و علم او همچون دریای بیکران و بیمنتهایی است که پایان نمییابد و درون آن مملو از انواع موجودات و جواهرات گوناگون خواهد بود و اگر پرندهای قطرهای از آب این دریا را به منقار گیرد چیزی از آب آن کم نخواهد شد. علم امام بیمنتهاست و هرکس نمیتواند به تمام مراحل علمی و اطلاعات او دست یابد[۲۲].
نیز علی بن محمد بن جهم، با آنکه ناصبی و از دشمنان اهل بیت است نقل میکند: در مجلس مأمون بودم. علی بن موسی الرضا(ع) نیز حضور داشت. مأمون از او دربارۀ آیاتی پرسید که اِشعار بر عصمت نداشتن انبیا داشتند. او به هریک جواب داد و مأمون پس از شنیدن پاسخهای او گفت: أَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) حَقّاً و گاه میگفت: لِلَّهِ دَرُّكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، و گاه میگفت: بَارَكَ اللَّهُ فِيكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ، و نیز میگفت: جَزَاكَ اللَّهُ عَنْ أَنْبِيَائِهِ خَيْراً يَا أَبَا الْحَسَنِ. ای پسر رسول خدا، مرا آرام ساختی و آنچه بر من مشتبه بود روشن فرمودی. خدا تو را از جانب انبیایش و از اسلام جزای خیر بدهد!
علی بن جهم گوید: پس از پایان مجلس، مأمون برای نماز برخاست و محمد بن جعفر را نیز با خود همراه ساخت. من نیز در پی آن دو روان شدم. مأمون به محمد بن جعفر گفت: برادرزادهات را چگونه دیدی؟ محمد بن جعفر گفت: داناست؛ ندیدهایم که از کسی علم آموخته باشد. مأمون گفت: او از اهل بیت پیامبر(ص) است که درباره آنها گفتهاند: «أَلَا إِنَّ أَبْرَارَ عِتْرَتِي وَ أَطَائِبَ أَرُومَتِي أَحْلَمُ النَّاسِ صِغَاراً وَ أَعْلَمُ النَّاسِ كِبَاراً فَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ لَا يُخْرِجُونَكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَا يُدْخِلُونَكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ»؛ آگاه باشید که نیکان خاندان من (پیامبر) و پاکترینهای تبار من در کوچکی، خردمندترین مردم و در بزرگی داناترین ایشان هستند. پس، به آنها نیاموزید که داناتر از شمایند. آنها شما را از باب هدایت بیرون نمیبرند و از در گمراهی وارد نمیسازند.
علی بن جهم گوید: فردای آن روز نزد علی بن موسی الرضا(ع) رفتم و سخن مأمون و جواب عمویش، محمد بن جعفر را به وی رساندم. او خندید و گفت: پسر جهم، آنچه از مأمون شنیدی فریبت ندهد. به خدا قسم که او به زودی با حیله و نیرنگ، مرا میکشد و خدا انتقام مرا از او خواهد ستاند[۲۳].
شیخ صدوق درباره این روایت مطلبی مینویسد که تأملبرانگیز است. او میگوید نقل این حدیث از طریق علی بن جهم بسیار عجیب است؛ زیرا او از دشمنان اهل بیت است[۲۴].
در حکایتی دیگر در باب اهمیت علم امام و ضرورت فراگیر بودن آن، محمد بن فضل هاشمی نقل میکند: بعد از وفات موسی بن جعفر(ع) به مدینه آمدم و خدمت حضرت رضا(ع) رسیدم پس از عرض سلام آنچه (از امانات مردم) نزد من بود، به ایشان به عنوان امام، دادم و گفتم: من میخواهم به بصره بروم و میدانید که خبر رحلت موسی بن جعفر(ع) به مردم بصره رسیده است و آنها به شدت در موضوع امامت پس از ایشان اختلاف دارند. مطمئنم که از من درباره ادله امامت شما سؤال میکنند. ای کاش چیزی از آن (ادله و معجزات) را به من نشان دهید تا به آنان بگویم.
امام رضا(ع) فرمود: این مسئله بر من پوشیده نیست. به دوستان ما در بصره و غیر بصره خبر برسان که من نزد آنها خواهم آمد. آنگاه امام(ع) تمام آنچه از پیامبر(ص) مثل لباس، چوبدستی، اسلحه و دیگر اشیا را که نزد امامان به ودیعت رسیده است، به من نشان داد. گفتم چه زمانی میآیید؟ فرمود وقتی به بصره رسیدی، سه روز بعد به بصره خواهم آمد انشاء الله.
محمد بن فضل به بصره رفت و خبر آمدن حضرت رضا(ع) را تا سه روز دیگر، به مردم آنجا داد. در این میان مردی ناصبی به نام عمر بن هذاب، که خود را زاهد معرفی میکرد، زبان به تحقیر حضرت رضا(ع) گشود و با ریشخند گفت: او جوانی است که اگر مسائل علمی دشوار از او سؤال شود درمیماند و در پاسخ به آنها متحیر و سرگردان میشود.
محمد بن فضل گوید: امام رضا(ع) بر سر موعد (سه روز بعد از آمدن من) به بصره آمد و دستور داد تا مجلسی فراهم آورند و رئیس نصاری و رأس الجالوت، عالم یهود، و عمر بن هذاب را برای مناظره دعوت کنند. مجلسی آراستند که از شیعه، زیدیه، یهود و نصاری پر بود. چون مجلس آماده گردید، امام رضا(ع) وارد شد و پس از سلام فرمود: من علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب و پسر پیامبر(ص) هستم. من امروز صبح نماز را در مدینه با والی خواندم و او پس از نماز، نامهای از خلیفه به من داد و قرار شد به منزل من بیاید و جواب نامه را در حضور من بنویسد و انشاءالله امروز عصر میروم و به قرار خود عمل میکنم. اما اکنون شما را جمع کردم تا سؤالات خود را از من بپرسید و من پاسخ دهم. از علائم نبوت و امامت که آنها را جز نزد ما اهل بیت(ع) نخواهید یافت، هر که سؤالی دارد بپرسد که من آمادهام جواب گویم و پاسخش را بدهم.
حاضران گفتند: ای پسر پیامبر خدا، با این دلیل، دیگر دلیلی نمیخواهیم و شما نزد ما راستگویی. چون خواستند بروند، حضرت فرمود: متفرق نشوید. من شما را دعوت کردم و به این مجلس فراخواندم تا هرچه از آثار نبوت و نشانههای امامت که جز نزد ما خاندان نخواهید یافت، بپرسید.
آنگاه زودتر از همه آن مرد ناصبی، عمر بن هذاب، سخن آغاز کرد و گفت: محمد بن فضل هاشمی از شما سخنانی نقل میکند که عقل ما آن را نمیپذیرد، حضرت فرمود چه سخنانی؟ گفت: شما میگویید: من هرچه خداوند بر پیامبر اکرم(ص) فرستاده است میدانم و به همه زبانها و لغتها آگاهم. حضرت فرمود: آری چنین است، هر چه میخواهید بپرسید. ابن هذاب گفت: قبل از هر چیز، علم خود را به زبانهای گوناگون ثابت کنید. در مجلس ما افراد رومی، هندی و فارسی حضور دارند. با آنها به زبانشان صحبت کنید. حضرت فرمود: بسم الله، هر کدام به زبان خود صحبت کند تا جوابش را به زبان خودش بشنود. آنگاه حضرت با زبان هر کدام با آنها صحبت کرد، به گونهای که اهل مجلس حیران شدند و اقرار کردند که حضرت بهتر از آنها به زبان آنها سخن میگوید.
آنگاه امام به آن مرد ناصبی فرمود: اکنون به تو خبر میدهم که در این روزها یکی از بستگانت را خواهی کشت. مرد ناصبی گفت: این خبر را از شما باور نمیکنم چون علم غیب مخصوص خداست. حضرت فرمود: آیا خدا نفرموده است: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۲۵]؟ بدان که پیامبر(ص) مورد رضای خداست و ما هم وارثان اوییم که نسبت به وقایع گذشته و آینده تا قیامت آگاهیم. من آنچه به تو خبر دادم تا پنج روز دیگر واقع خواهد شد. اگر چنین نشد، من دروغگویم، و اگر واقعیت داشت، بدان که تو خدا و رسولش را انکار کردهای. علامت دیگر آنکه به زودی کور میشوی و هیچچیز را نمیبینی، نه کوهی، نه دشتی، و این اتفاق تا چند روز دیگر رخ میدهد. همچنین قسم دروغی خواهی خورد و به مرض برص مبتلا میگردی.
محمد بن فضل و عدهای دیگر گفتند: به خدا قسم، هرچه امام رضا(ع) فرمود، در آن ماه به ابن هذاب رسید و مبتلا به قتل، کوری و برص شد. به او گفتند: حضرت رضا(ع) راست گفت یا دروغ؟ پاسخ داد: به خدا سوگند، همان وقت که خبر داد میدانستم واقعیت دارد، اما مقاومت و لجبازی میکردم[۲۶].
حکایات و احادیث در زمینه علم امام و به خصوص علم امام رضا(ع) بسیار فراوان است که به دلیل پرهیز از اطاله سخن، از ذکر نمونههای دیگر خودداری میکنیم و به همین مقدار بسنده میشود[۲۷].
منابع
پانویس
- ↑ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۱۰۹.
- ↑ اصطلاحی که باید در اینجا شناسانده شود، اصطلاح علم لدنی است. گویا این اصطلاح از آیه ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا﴾ [«و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵] گرفته شده است که درباره حضرت خضر(ع) است. علامه طباطبایی در تعریف علم لدنی مینویسد: «علمی است که اسباب عادی مثل حس و تفکر در آن راهی ندارد تا اکتسابی باشد، و دلیل آن هم تعبیر ﴿مِنْ لَدُنَّا﴾ است که علمی موهبتی و غیر اکتسابی است و مخصوص اولیای الهی میباشد» (طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۳، ص۳۴۲). بنابراین ویژگی این علم آن است که از راههای طبیعی به دست نمیآید، بلکه موهبتی الهی است که خداوند به هر که خواهد عطا میکند. روایتی از امام رضا(ع) دقیقاً به این معنا اشاره دارد: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ... أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ»؛ اگر خداوند بندهای را به امامت برگزیند به او علمی الهام میکند که بعد از آن از پاسخ هیچ پرسشی درنمیماند و به درستی به تمام سؤالها پاسخ میدهد. نک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۲؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۹.
- ↑ حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا، ص ۶۰.
- ↑ همگان به علم امامان(ع) معترف بودند. عبدالله بن عطاء مکی گوید: مَا رَأَيْتُ الْعُلَمَاءَ عِنْدَ أَحَدٍ قَطُّ أَصْغَرَ مِنْهُمْ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع)، وَلَقَدْ رَأَيْتُ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ مَعَ جَلَالَتِهِ فِي الْقَوْمِ بَيْنَ يَدَيْهِ كَأَنَّهُ صَبِيٌّ بَيْنَ يَدِي مُعَلِّمِهِ؛ «عالمان را در محضر هیچکس کوچکتر از آنها در محضر ابوجعفر(ع) ندیدم». حکم بن عتیبه با تمام عظمت علمیاش، در برابر او مانند دانشآموزی در مقابل آموزگارش بود. نک: عکبری، محمد بن محمد (شیخ مفید)، الإرشاد، ج۲، ص۱۶۰؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۳۶؛ خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۲۷۵.
- ↑ امیرالمؤمنین(ع) در یکی از قضاوتهایش مسئله ریاضی بسیار مشکلی را حل فرمود که امروزه باعث تعجب ریاضیدانان است (مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۰، ص۱۸۷) یا امام جواد(ع) در هفت سالگی در یک مجلس پاسخ سیهزار مسئله را بیان داشت. نک: عکبری، محمد بن محمد (شیخ مفید)، الاختصاص، ص۹۹؛ ابن حمزه طوسی، محمد بن علی، الثاقب فی المناقب، ص۵۰۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۱۰، ص۳۸۱.
- ↑ نک: مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۸ به بعد.
- ↑ برای نمونه نک: ﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾ «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش میپردازد از جهان واپسین میهراسد و به بخشایش پروردگارش امید میبرد؟ بگو: آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند» سوره زمر، آیه ۹؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾ «ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱؛ ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳؛ ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلَالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالشَّمَائِلِ سُجَّدًا لِلَّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ﴾ «آیا به آنچه خداوند آفریده است ننگریستهاند که چگونه سایههای آن از راست و چپ باز میگردد و با فروتنی به خداوند سجده میبرد؟» سوره نحل، آیه ۴۸؛ ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ ناظمزاده قمی، سید اصغر، تجلی امامت، ص۷.
- ↑ حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا، ص ۶۰.
- ↑ امام هشتم چنان مقامی علمی داشت که وی را «عالم آل محمد(ع)» لقب دادند. اباصلت از محمد بن اسحاق بن موسی بن جعفر(ع) نقل میکند: «موسی بن جعفر(ع) به فرزندانش میفرمود: برادرتان، علی بن موسی، عالم خاندان پیامبر(ص) است. پرسشهای دینیتان را از او بپرسید و آنچه را به شما تعلیم داد به خاطر بسپارید، چه بارها پدرم امام صادق(ع) به من فرمود: عالم خاندان پیامبر در نسل توست و ای کاش من او را درک میکردم و میدیدم» (اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّه، ج۳، ص۱۱۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۹، ص۱۰۰). با توجه به اینکه در میان ائمه(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) مجال بیشتری برای تشکیل محافل علمی و نشر علوم اهل بیت(ع) یافتند، و امام رضا(ع) به رغم نداشتن این مجال، عنوان «عالم آل محمد(ع)» را دریافت کرده است، میتوان این گمان را درست دانست که مناظرات و مباحثات علمی و اعتقادی ایشان چنان امتیازی داشته که او را شایسته چنین لقبی ساخته است.
- ↑ «بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان میآورد؟» سوره ملک، آیه ۳۰.
- ↑ «مَاؤُكُمْ أَبْوَابُكُمْ أَيِ الْأَئِمَّةُ وَ الْأَئِمَّةُ أَبْوَابُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ ﴿فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ﴾ يَعْنِي يَأْتِيكُمْ بِعِلْمِ الْإِمَامِ». نک: عطاردی، عزیزالله، مسند الإمام الرضا(ع)، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ «و آنان که دانش و ایمان یافتهاند میگویند: بنا بر کتاب خداوند، به یقین شما تا روز رستخیز درنگ داشتهاید؛ اینک این روز رستخیز است ولی شما نمیدانستید» سوره روم، آیه ۵۶.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۲؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۹؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۹؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۳۰.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۵۱؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(ع)، ج۳، ص۴۴۶؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّه، ج۳، ص۱۱۹.
- ↑ مأمون مجلس مفصل و بینظیری ترتیب داد و علمای عراق و خراسان را در باغی گرد آورد و امام رضا(ع) را در آن حاضر ساخت تا به خیالش ایشان در جواب بماند و او پیروز شود، ولی ایشان در آن مجلس هرکس را با مکتب و کتاب خودش پاسخ داد و با هر استاد در هر علم و فنی با علم و فن او سخن گفت. نک: ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، التوحید، ص۴۲۸؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۰۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۱۴، ص۱۶۳.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۶۳؛ اصفهانی، محمدتقی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(ع)، ج۱، ص۴۱۶.
- ↑ حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا، ص ۶۰.
- ↑ حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص۳۳۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۶، ص۱۹۱؛ ج۴۸، ص۱۰۱.
- ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۲۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۸۴؛ ج۴۹، ص۱۸.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۸۲.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند * جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.
- ↑ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۴۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۹، ص۷۵.
- ↑ حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا، ص ۶۰.