همام بن غالب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از فرزدق بن غالب)

آشنایی اجمالی

ابوفراس همام بن غالب کوفی (فرزدق)، شاعر نامدار که به گفته سیوطی، جریر، شاعر معاصرش او را «اشعر شعرای اسلام» دانسته است. فرزدق از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) و اصحاب امام سجاد(ع) بود[۱] و از حضرت علی(ع) و ابن عمر حدیث نقل کرده است[۲]. کمیت، خالد حذاء و اشعث حمرانی از او روایت نقل کرده‌اند[۳].[۴]. او در حدود[۵] ۲۰ یا ۳۸ ه[۶] در یمامه متولد شد و در بصره، دمشق و مدینه سکونت داشت[۷].

ایشان از شاعران برجسته شیعی و از خانواده‌ای کریم و بزرگوار[۸] و معاصر جریر بن عطیه بصری، از شعرای بنی امیه[۹] بود. او از کودکی شعر می‌‌سرود و در پی فرمایش علی(ع) که او را به حفظ قرآن فراخوانده بود، قرآن را از بر کرد[۱۰]. اشعار فرزدق افزون بر هفت هزار بیت حاوی بسیاری از لغات عرب و تاریخ است. اگر اشعارش نبود، بخش مهمی از لغت عرب و تاریخ از میان می‌‌رفت[۱۱].[۱۲]

فرزدق شاعری بزرگ و هوادار اهل بیت پیامبر بود امام حسین (ع) هنگام سفر به سوی عراق، در محلّی به نام صفاح (یا در منزلی دیگر) با فرزدق برخورد کرد که از کوفه می‌آمد. اوضاع کوفه را پرسید، وی جواب داد: دل‌های مردم با تو ولی شمشیرهایشان علیه توست. امام در آنجا بود که این ابیات را خواند: «فان تكن الدّنيا تعدّ نفيسة * فانّ ثواب اللَّه اعلا و انبل و ان تكن الابدان للموت أنشئت * فقتل امرء بالسّيف في اللَّه افضل‏...»[۱۳]. وی کنار کعبه و در حضور هشام بن عبدالملک (حکومت ۱۰۵ ـ ۱۲۵ﻫ) قصیده ای زیبا در مدح امام سجاد(ع)سرود و آن حضرت را به مردم معرفی کرد. سروده فرزدق خشم هشام را برانگیخت، از این رو هشام او را در عسفان، بین مکه و مدینه زندانی کرد. او با دعای امام(ع)از حبس رهایی یافت و دوازده هزار درهم پاداش دریافت کرد[۱۴]. امام(ع)همچنین تا چهل سال برایش مقرری تعیین فرمود[۱۵].

فرزدق، سال‌های پس از عاشورا زنده بود و به خانۀ سکینه دختر امام حسین (ع) نیز رفت و آمد داشت و از او صله دریافت می‌کرد. در بادیۀ بصره، در سال ۱۱۰ هجری در صد سالگی از دنیا رفت[۱۶]. دیوان شعر[۱۷]، قصیده فرزدق یا تخمیس الفرزدقیة[۱۸] و قصائد الفراء فی الرثاء و الفخر و الهجو و المدیح[۱۹] از آثار اوست[۲۰].

همام بن غالب

همام بن غالب معروف به فرزدق، از شعرای مشهور عرب در قرن اول و دوم هجری است. فرزدق به خاندان اهل بیت(ع) ارادت داشت؛ ولی در عین حال در مدح خلفای اموی نیز شعر می‌سرود و نمی‌توان وی را در ردیف کمیت و دعبل که شیفته اهل بیت(ع) بودند قرار داد. قصیده‌ای که به‌صورت فی‌البداهه در ستایش امام زین‌العابدین(ع) و در برابر هشام بن عبدالملک سرود، معروف است. او در منزلگاه صفاح در راه کوفه با امام حسین(ع) برخورد کرد و به حضرت عرضه داشت: کوفیان را پشت سر گذاشتم درحالی‌که دل‌هایشان با تو و شمشیرهایشان بر ضد تو (و در نقلی با بنی‌امیه) بود در سال ۵۰ هجری، دو طایفه بنونهشل و فقیم از فرزدق به علت بدگویی و نکوهش اشهب بن زمیله و بعیث، که سبب خواری آنها در بین مردم شده بود، نزد زیاد بن ابیه شکایت کردند. در ابتدا زیاد فرزدق را نشناخت تا اینکه گفتند او آن جوان اعرابی که مال و منال و نیز رخت و جامه خود را به مردم بخشید و در معرض استفاده عموم گذاشت. فرزدق ماجرا را این‌گونه نقل کرده است: پدرم، غالب، مرا با یک کاروان فرستاد و به من مطاعی[۲۱] داد تا آن را بفروشم و برای او آذوقه و برای اطرافیان نیز جامه تهیه کنم. من نیز آن مطاع را در بصره فروختم و بهای آن را گرفتم و در جامه خود پیچیدم و بستم. ناگهان مردی رسید و گفت: به خدا، اگر کسی که می‌شناسمش به جای تو بود آن را نگه نمی‌داشت. گفتم او کیست؟ گفت: او غالب بن صعصعه است. من هم اهل مربد[۲۲] را صدا کردم و آن مال را بین آنها تقسیم کردم. یکی رسید و گفت: عبای خود را هم ببخش. من هم آن را بخشیدم. دیگری گفت: جامه خود را هم بده. من هم دادم و مردی گفت: عمامه خود را بیفکن، من هم انداختم. وقتی خبر به زیاد رسید، گفت: این جوان احمق است و مردم را به غارت تشویق می‌کند. پس عده‌ای سوار فرستاد که مرا از مرید، نزد او ببرند. سواری از بنی‌هجیم خود را به من رسانید و گفت بگریز و خود را نجات بده. آنگاه خود آن سوار، مرا سوار کرد و فراری داد و من نجات یافتم[۲۳].

هنگامی که دو طایفه نهشل و فقیم از فرزدق شکایت کردند، زیاد، غضبناک شد و دستور داد تا او را دستگیر کنند. اما فرزدق گریخت و شبانه به عیسی بن خصیله سلمی پناه برد. فرزدق به عیسی گفت: زیاد درصدد اذیت و آزار من است و فرمان داد تا مرا دستگیر کنند. مردم هم مرا پناه ندادند؛ لذا من نزد تو آمده‌ام تا مرا حمایت کنی. عیسی گفت: تو در پناه من هستی. فرزدق سه روز نزد عیسی ماند و بعد خواست تا به شام برود، عیسی نیز برای او وسایل سفر را فراهم کرد و او را روانه شام کرد. هنگامی که زیاد از حرکت فرزدق خبر یافت، علی بن زهدم را برای دستگیری او فرستاد. فرزدق به میان قبیله بکر بن وائل رفت، مدتی با آنها زندگی کرد، برای آنها چند قصیده سرود و در شعرش به مدح آن قبیله پرداخت. زیاد هرچه جستجو کرد، فرزدق را نیافت و نتوانست او را دستگیر کند. پس از مدتی، فرزدق به بصره بازگشت؛ اما هرگاه زیاد به کوفه می‌رفت، فرزدق در بصره اقامت می‌کرد و هرگاه زیاد به بصره بر می‌گشت، فرزدق به کوفه می‌رفت و در آنجا اقامت می‌کرد. زمانی که زیاد از کار فرزدق آگاه شد، به عبدالرحمان بن عبید که از جانب او عامل کوفه بود، نوشت تا فرزدق را دستگیر کند و به بصره بفرستد. فرزدق ناگزیر به سمت حجاز رفت. در آن زمان سعید بن عاص حاکم مدینه بود. هنگامی که به مدینه رسید، نزد سعید بن عاص رفت و گفت: کسی که خونی نریخته است و مالی نربوده است به تو پناه آورده است. سعید در پاسخ گفت: اگر خونی نریخته‌ای و مالی نربوده‌ای در پناه منی. فرزدق مدتی در مدینه ماند و مدتی به مکه رفت تا اینکه زیاد درگذشت[۲۴].[۲۵]

فرزدق

ابوالاخطل همام بن غالب از بزرگان قوم دارم تمیم و از شعرای مشهور عرب در قرن اول و دوم هجری بود. مادرش لیلی بنت حابس، خواهر اقرع بن حابس تمیمی، از صحابه پیامبر(ص) بود[۲۶]. کنیه او را ابوفراس و لقبش را فرزدق عنوان کرده‌اند. منابع اهل سنت، فرزدق را به چند دلیل شیعه دانسته‌اند. ملاقات وی با امیرالمؤمنین(ع) و حفظ قرآن بنا بر فرمایش ایشان در کودکی، سرودن اشعاری در مذمت ابن ملجم، رفت و آمد به کوفه که پایگاه شیعیان است، ملاقات با امام حسین(ع) در مسیر حرکت ایشان به کوفه و سرودن ابیاتی در رثای ایشان و اصحابشان از جمله مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و به‌عنوان مهم‌ترین نشانه، سرودن شعر در مدح امام زین العابدین(ع) در حضور هشام، شاید از شاخص‌ترین دلایلی باشد که وی را در ردیف شیعیان برشمرده‌اند. اما حضور او در دستگاه خلفای اموی، با توجه به نقش و جایگاه اجتماعی یک شاعر و میزان تأثیرگذاری شعر او در آن عصر، تأمل‌برانگیز است و شاید بتوان این‌گونه نتیجه‌گیری کرد که او را تحت‌عنوان شیعه محب اهل‌بیت(ع) قرار داد که به جهت علاقه‌اش به خاندان پیامبر(ص) اشعاری در مدح آنان سروده است. فرزدق در سال ۱۱۰ هجری در بصره دیده از جهان فروبست[۲۷].[۲۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تاریخ التراث العربی ج۳، ص۷۲
  2. رجال الطوسی ص۱۰۰
  3. المنتظم ج۷، ص۱۴۹
  4. رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۴۸۱.
  5. تاریخ التراث العربی ج۳، ص۷۲
  6. کشف الظنون ج۶، ص۵۱۰
  7. کشف الظنون ج۶، ص۵۱۰
  8. سیر اعلام النبلاء ج۴، ص۵۹۰
  9. الامالی (سید مرتضی) ج۱، ص۶۲
  10. الاغانی ج۲۱، ص۲۷۶
  11. تاریخ التراث العربی ج۳، ص۷۲
  12. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۱ ص ۸۲۸.
  13. حیاة الامام الحسین، ج۳، ص۶۱.
  14. الاغانی ج۲۱، ص۲۷۶
  15. الامالی (سید مرتضی) ج۱، ص۶۲
  16. تأسیس الشیعه، ص۱۸۶.
  17. وفیات الاعیان ج۶، ص۸۶ الاغانی ج۲۱، ص۲۷۶
  18. کشف الظنون ج۶، ص۵۱۰
  19. الذریعه ج۱۷، ص۱۲۳ و ج۴، ص۱۰
  20. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۷۱؛ فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۱ ص ۸۲۸.
  21. در کتاب کامل گله‌ای از میش آمده است. (نگارنده)
  22. یکی از محله‌های مشهور در بصره بود که ابتدا محل بازار شتر فروشان بود و بعد به مکانی برای مفآخرت شعرا و مجالس خطبا تبدیل شد. (معجم البلدان، ج۵، ص۹۸)
  23. تاریخ طبری، ج۷، ص۲۸۰۵-۲۸۰۶؛ کامل، ج۱۰، ص۳۵۳-۳۵۴.
  24. تاریخ طبری، ج۷، ص۲۸۰۸ و ۲۸۰۱۱؛ کامل، ج۱۰، ص۳۵۷.
  25. حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص ۲۰۴.
  26. تاریخ برگزیده، ص۷۰۹.
  27. خدامی، قدسیه، مقاله همام بن غالب، سایت پژوهه، پژوهشگاه باقرالعلوم، ۹۳/۸/۲۴.
  28. حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص ۳۲۸.