موانع بهره‌مندی از ولایت الهی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

انسان برای رستگاری و هدایت تحت ولایت الهی، نیاز به راهنمایی اولیای الهی دارد. همچنین برخی افعال و اعمال مانعی برای بهره‌مندی از ولایت الهی است؛ عصیان، شرک، عقوق والدین، رباخواری، زنا، شرب خمر، استهزا، غرور، اصرار بر گناه و غیره از مهمترین این عوامل هستند.

مقدمه

از جمله موانع بهره‌مندی از ولایت الهی موارد ذیل هستند:

نخست: عصیان

عصیان، یکی از اساسی‌ترین موانع تحقق ولایتمداری ولی حق است و دیگر موانع از مصادیق آن محسوب می‌شوند. عصیان، به معنای تبعیت نکردن است و مخالفت و ترک عمل بر طبق سیره و دستورهای خلیفه خدای سبحان، از موارد بارز آن هستند. عصیان موجب بیزاری ولی حق از عمل عاصیان[۱] و سبب گمراهی آشکار می‌گردد[۲] و نیز باعث بُعد از قرب الهی و گرفتار شدن در قهر و عذاب الهی خواهد شد[۳].

انجام محرّمات و ترک واجبات[۴] از موارد عصیان هستند که موجب ناخرسندی خلیفه خدای سبحان می‌شوند[۵].

دوم: انجام گناهان بزرگ

﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا[۶]. گناه با توجه به آیه شریفه، به دو نوع تقسیم شده است: بزرگ و کوچک. گناهان بزرگ، گناهانی هستند که در شرع مقدس از آنها نهی شدید شده است[۷].

سوم: شرک

﴿إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ[۸].

معنای لغوی شرک، عبارت از: "همراهی و تقارن دو فرد یا افرادی در عمل یا امری است به نحوی که هر یک از آنان، نصیب یا تأثیری در آن داشته باشد"[۹]. شرک در مقابل توحید است، چنان که توحید دارای مراتب سه‌گانه توحید در ذات، توحید در صفات، توحید در افعال است، شرک نیز دارای همان مراتب است.

ریا امری خطرناک است که بسیاری از وجود آن در افعالشان غافل هستند و در ظاهر آن را انکار می‌نمایند، اما ریا با انکار، برطرف نمی‌شود، بلکه برای رفع آن از درون خود، مجاهده و مراقبت همه‌جانبه لازم است؛ زیرا افرادی یک عمر اعمال عبادی انجام می‌دهند، ولی از ثمرات عمل خالص از ریا که حکمت باشد، بی‌بهره هستند[۱۰].

چهارم: ناامیدی از رحمت بی‌انتهای الهی

﴿لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ[۱۱]؛ اگر ناامیدی کسی از رحمت بیکران الهی و دادرسی او از جهت اعتقاد به عدم توانایی خدای قادر متعال بر گسترش دادن رحمتش و رفع گرفتاری‌ها و مشکلاتش باشد، چنین اعتقادی کفر است؛ زیرا در واقع ایمانش تبعیض شده و معتقد است خدای متعال، قدرت بر رحمت و گشایش دادن امور و رفع سختی‌ها و مشکلات او را ندارد. اما اگر فقط‍ ناامید است و به پیشگاه پروردگار متعال تضرع و دعا نکند، مرتکب گناهی بزرگ شده که باید از آن حالت ناامیدی، استغفار و توبه کند[۱۲].

پنجم: ايمن بودن از مكر الهی

﴿أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ[۱۳]. هنگامی كه مكر به خداوند نسبت داده می‌شود، مراد از آن استدراج است كه خدای سبحان بنده گناهكارش را به حال خود وامی‌گذارد تا با غفلتش به هلاكت بيفتد، لذا استدراج را تشبيه به مكر كرده‌اند. ايمن بودن از مكر الهی، اگر به صورت اعتقاد درآيد و بنده گناهكار باور كند خدای متعال، قادر بر انتقام از او نيست، چنين اعتقادی كفر است، اما اگر اعتقاد نباشد، مرتكب گناه بزرگ شده است[۱۴].

ششم: عقوق والدین

﴿وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا[۱۵]. امام صادق (ع) با استناد به آیه مذکور، عقوق والدین را از گناهان بزرگ برشمرده است[۱۶].

عقوق والدین و رعایت نکردن حقوق آنان موجب شقاوت می‌شود و معنای شقاوت عدم قابلیت رحمت است که از عصیان و عدم ایمان به‌وجود آید...؛ بنابراین، شقاوت، محروم شدن از خیرات است و ثمره احسان به پدر و مادر، بهره‌مند شدن از خیرات و نیل به خواسته‌ها و آرزوها و سعادتمند شدن و پیشرفت در امور زندگی بدون مشقت و سختی است، مخصوصاً اگر فردی طالب کمال و وصول به قرب الهی باشد[۱۷].

هفتم: قتل نفس محترمه

﴿وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا[۱۸]. یکی دیگر از گناهان بزرگ، قتل نفس اعم از خودکشی یا کشتن دیگری است. اگر کسی، فردی را اعم از زن و مرد، پیر و جوان، کوچک و بزرگ بکشد، یکی از بزرگ‌ترین جنایت‌ها و گناهان بزرگ را مرتکب شده است[۱۹].

هشتم: خوردن مال یتیم

﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا[۲۰]. یکی از گناهان بزرگ و مورد اتفاق همگان، خوردن مال یتیم به ظلم و ناحق است که دارای عقوبتی سخت بوده و تجسم ملکوتی آن به صورت خوردن آتش است و در آخرت به اشدّ مجازات گرفتار شده و وارد آتش سوزان جهنم می‌شود.

تنها راه نجات از آن عذاب توبه و برگرداندن آنچه مصرف کرده، است: «عَنْ سَمَاعَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (ع)، أَوْ أَبِي اَلْحَسَنِ (ع)، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ آكِلِ مَالِ اَلْيَتِيمِ، هَلْ لَهُ تَوْبَةٌ؟ قَالَ: يَرُدُّهُ إِلَى أَهْلِهِ»[۲۱].[۲۲]

نهم: ربا خواری

﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ[۲۳]. ربا طبق صریح آیات، حرام و از گناهان بزرگ است و دارای مجازات شدید اخروی و گرفتاری در دنیا خواهد بود. و حُرمت ربا، مخصوص دین اسلام نبوده، بلکه در ادیان پیشین نیز حرام و از آن نهی شده است[۲۴]. منظور از اکل ربا، تصرف و استفاده کردن از زیادی است که به عنوان سود و بهره، از مدیون گرفته می‌شود[۲۵].

دهم: زنا

﴿وَلَا يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا[۲۶]. زنا یکی از محّرمات و گناهان بزرگ و قباحت آن به حدی است که در ردیف دو گناه بزرگ "شرک" و "قتل نفس محترمه" قرار گرفته است[۲۷].

یازدهم: غُلُول (خیانت)

﴿وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ[۲۸]. کلمه "غلّ‌" که مصدر آن، "غُلُول" است، به معنای خیانت کردن است و معنای اصلی آن، نفوذ تدریجی و مخفیانه آب در ریشه درختان است و چون خیانت به صورت مخفیانه و تدریجی صورت می‌گیرد، به آن غُلُول می‌گویند؛ موارد آن، خیانت در مال یا ناموس یا آبرو و حُرمت مسلمانی و از مصادیق آن، پنهانی مال مردم را خوردن، نگه‌داشتن مال دیگری بدون نیاز به آن، کم‌فروشی، غشّ در معامله از قبیل پنهان کردن عیب کالا بر خریدار، عدم صدق و فریب و تزویر در آن است. و با توجه به اطلاق آیه شریفه، کم و زیاد آن از جهت گناه بزرگ و حرام بودن فرقی با هم ندارند، مانند خوردن مال یتیم به‌ناحق[۲۹].

دوازدهم: شهادت دروغ و کتمان شهادت حق

﴿وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ[۳۰]. گناهانی که بعضی افراد انجام می‌دهند، یا بیرونی و عمل خارجی است، مانند سرقت، قتل نَفْس محترمه و... یا درونی و قلبی است، مانندِ کتمان شهادت، ریا و... .

آیه شریفه در بیان احکام داد و ستد است. بنابراین، کتمان شهادت نیز درباره آن خواهد بود، امّا امام (ع) با استناد به قسمتی از آیه، گناه بزرگ بودن کتمان شهادت را، شامل همه موارد آن قرار داده است. پس افرادی که از حقوق حَقّه دیگران اطلاع دارند، موظف و مکلف‌اند که هنگام دعوت به ادای شهادت، حاضر شوند و اگر خودداری ورزند، مرتکب گناه بزرگ شده‌اند. البته ادای شهادت در صورتی واجب می‌گردد که دیگران اقدام به آن نکنند وگرنه وجوبش با اقدام دیگری، برداشته می‌شود و به اصطلاح فقهی: وجوب آن، کفایی است. و در موردی که کتمان شهادت سبب تضییع حقی شود و صاحب حق نیز اطلاعی از آگاهی شخصی نسبت به حقش را ندارد، طبق اطلاق آیه شریفه، شخص آگاه باید اظهار شهادت کند و آن را کتمان نکند[۳۱].

سیزدهم: شُرب خَمر

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۳۲].

در حدیث منقول در بیان گناه‌های بزرگ، علت گناه بزرگ بودن شُرب خَمر، مطرح شدن آن با بُت‌پرستی در کنار هم در یک آیه ذکر شده است: «لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَدَلَ بِهَا عِبَادَةَ اَلْأَوْثَانِ»، خداوند حکیم، در ضمن نهی، هر دو را پلید و از اعمال شیطان برشمرده است. در حدیثی نقل شده: «عَنْ رَسُولِ الله (ص) قَالَ: شَارِبُ الْخَمْرِ كَعَابِدِ الْوَثَنِ وَ مُدْمِنُ الْخَمْرِ كَعَابِدِ الْوَثَنِ»[۳۳].[۳۴]

چهاردهم: اسراف

﴿وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ[۳۵]. اسراف به معنای جهل، غفلت و خطا نیست؛ بلکه آن معانی، از اسباب و علل اسراف هستند که موجب ظهور و بروزش می‌شوند. منشأ اسراف، حُبّ دنیا و زیادهَ‌روی از حدّ معقول در امور شهوانی، توجه شدید به ارضای امیال نفسانی و غفلت از حق و آخرت است. اسراف، حجابی است برای توجه و دیدن واقعیات زندگی و کوتاه بودن مدت عالَم دنیا برای هر فردی است: ﴿كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۳۶].

مراد از اسراف به عنوان یکی از موانع بهره‌مندی از ولایت ولی حق، اسراف و زیاده‌رَوی در امور دینی است که برای آنها، در شرع مقدس حدودی تعیین شده است، مانند زیاده‌رَوی در حدّ قصاص قتل[۳۷].

پانزدهم: تبعیت از هوای نفس نامشروع

﴿فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۳۸].

هوای نفس به دو صورت است: مشروع و نامشروع. به عبارت دیگر: آزادی مشروع و آزادی نامشروع و در تعابیر اخلاقی به طور مطلق، هوای نفس مانع اصلی برای ترقی و تکامل معنوی دانسته شده که موجب درک نادرست مخاطب می‌شود که اگر خواهان تکامل است، باید با هوای نَفْسش حتّی مشروع آن مبارزه کند و آن را سرکوب سازد، لذا عده کثیری از آن روگردان می‌شوند.

امیال نفسانی، اگر از طریق نامشروع ارضا شوند، موجب حرمان از فیض‌های الهی و بزرگ‌ترین حجاب برای توجه به امور معنوی است، به گونه‌ای که انسان حتّی از ذکر خدای سبحان و امور معنوی نفرت خواهد داشت و امور شهوانی یا میل به مال و لذات ماّدی، آلهه و معبود او در قبال معبود یگانه، خدای سبحان قرار می‌گیرند که منجر به کفر و شرک می‌شود: ﴿أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا[۳۹].

شانزدهم: استهزاء

﴿يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۴۰]. آنچه به عنوان یکی از موانع مطرح بوده، تمسخر گرفتن همه خلفای الهی یا یکی از آنان در گفتار یا سیره‌شان یا دین یا هر یک از افراد مؤمن به دلیل دینداری آنان است، لذا دیگر موارد استهزاء که جهت‌گیری آن مسائل دینی نباشد، اگر چه مذموم است، مرادِ عنوان مطرح شده نیست[۴۱].

هفدهم: اصرار بر گناه

﴿وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ[۴۲]؛ خدای متعال در بیان حالات و صفات اصحاب شِمال که اهل جهنم هستند، می‌فرماید: آنان کسانی بودند که در دنیا در ارتکاب گناهان بزرگ اصرار می‌ورزیدند.

بنابراین، ویژگی اصحاب شِمال، تنها انجام گناه نیست، بلکه اصرار بر گناهان عظیم است، چرا که گناه ممکن است، احیاناً از اصحاب یمین نیز سر زَنَد، ولی آنان هرگز بر آن اصرار نمی‌ورزند، و هنگامی که متذکر می‌شوند، فوراً توبه می‌کنند.

بنابراین، پافشاری و تکرار بر انجام گناهان و استمرار بر تکبرطلبی و انکار امور معنوی، یکی از موانع اساسی برای بهره‌مندی از ولایت خلیفه الهی است و در مقابل آن، اصرار نکردن بر گناهان، یکی از عوامل اساسی در بهره‌مندی از آن ولایت خواهد بود[۴۳].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. سوره شعراء، آیه ۲۱۶.
  2. سوره احزاب، آیه ۳۶.
  3. سوره نساء، آیه ۱۴.
  4. البته در صورتی که با آگاهی و عمدی و همراه با اصرار باشد.
  5. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۱۵-۲۱۶.
  6. «اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شده‌اید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم می‌پوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در می‌آوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.
  7. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۱۷-۲۲۰.
  8. «بی‌گمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام می‌گرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است» سوره مائده، آیه ۷۲
  9. التحقیق، ج۶، ص۵۰، کلمه شرک.
  10. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۲۱-۲۲۲.
  11. «ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش خبر گیرید و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمی‌گردد» سوره یوسف، آیه ۸۷.
  12. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۲۲-۲۲۳.
  13. «آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمی‌دانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.
  14. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۲۴-۲۲۵.
  15. «و تا زنده‌ام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۱-۳۲.
  16. مجمع‌البحرین، ج۵، ص۲۱۶.
  17. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۲۵-۲۲۷.
  18. «و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.
  19. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۲۷-۲۲۸.
  20. «آنان که دارایی‌های یتیمان را به ستم می‌خورند جز این نیست که در شکم خود آتش می‌انبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.
  21. البرهان، ج۲، ص۳۱، ح۲۱۵۸-۱۱.
  22. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۲۹-۲۳۱.
  23. «آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  24. سوره نساء، آیه ۱۶۱.
  25. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۳۳-۲۳۴.
  26. «و زنا نمی‌کنند و هر که چنین کند کیفر خواهد دید روز رستخیز عذابش دو چندان می‌گردد و در آن (عذاب) به خواری جاوید می‌ماند» سوره فرقان، آیه ۶۸-۶۹.
  27. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۳۶-۲۳۷.
  28. «و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.
  29. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۳۸.
  30. «و گواهی را پنهان مدارید و آنکه آن را پنهان دارد بی‌گمان او را دل، بزهکار است» سوره بقره، آیه ۲۸۳.
  31. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۴۰.
  32. «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.
  33. مستدرك‌الوسائل، ج۱۷، ص۶۳، باب ۱۲، ح۲۰۷۵۹-۷.
  34. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۴۰-۲۴۱.
  35. «و گزافکاران دمساز آتشند» سوره غافر، آیه ۴۳.
  36. «بدین گونه در نظر گزافکاران کارهایی را که می‌کردند آراسته‌اند» سوره یونس، آیه ۱۲.
  37. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۴۴-۲۴۵.
  38. «پس اگر پاسخت را ندهند بدان که از خواهش‌ها (ی نفس) شان پیروی می‌کنند و گمراه‌تر از آنکه بی‌رهنمودی از خداوند، از خواهش (نفس) خویش پیروی کند کیست؟» سوره قصص، آیه ۵۰.
  39. «آیا آن کس را دیدی که هوای نفس خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب می‌توانی بود؟» سوره فرقان، آیه ۴۳.
  40. «دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر که او را ریشخند می‌کردند» سوره یس، آیه ۳۰.
  41. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۵۶-۲۵۷.
  42. «و بر گناه بزرگ پای می‌فشردند» سوره واقعه، آیه ۴۶.
  43. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۵۷-۲۵۹.