نقش حاکمیت تشریعی الهی به عنوان مبنای خداشناختی در آزادی سیاسی چیست؟ (پرسش)
نقش حاکمیت تشریعی الهی به عنوان مبنای خداشناختی در آزادی سیاسی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
نقش حاکمیت تشریعی الهی به عنوان مبنای خداشناختی در آزادی سیاسی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در اینباره گفته است:
«یکی از دیگر مبانی آزادی سیاسی، باور به آن است که حاکمیت تنها از آن خداوند است. اگر انسان حکم، فرماندهی، دستور و نهی را تنها از خداوند جستوجو کند، حاکمیت طاغوتها و دیگر انسانها را نخواهد پذیرفت. بر اساس آنچه از آیات الهی و منطق کلام خداوند قابل استنباط است، حاکمیت مطلق و کامل در عرصه هستی و حیات سیاسی انسانها تنها از آن “الله” است. هیچ کس در نگاه اولی، به جز خداوند، حق حاکمیت را بر انسانها ندارد؛ زیرا که انسانها همه آزاد آفریده شدهاند و برابرند؛ بنابراین اگر کسی بخواهد بر انسانها حکمرانی کند، باید از آفرینش گر انسانها که آگاه به همه مصالح و مفاسد زندگی آنهاست و حق حاکمیت تنها از آن او است، اجازه داشته باشد. در قرآن کریم هرگونه حکم و دستوری از آن خداوند اعلام شده است: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾[۱].
سخن الهی، آشکارا کسانی را که به غیر حکم خداوند گردن مینهند، کافر، فاسق و ظالم میخواند که نشان از اهمیت بالای پیروی حکم خداوند دارد: ﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾[۲]. در آیه بعد، با توجه به اهمیت و برجستگی مفهوم، باز همان مضمون تأکید میشود و اینکه آن افراد ستمگرند: ﴿مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۳].
و در آیه ۴۷ حکم به فسق افرادی میشود که حکم خداوند را نمیپذیرند: ﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۴]. قرآن کریم، افرادی را که به فرمان پروردگار گردن نمینهند، این گونه وصف میکند، زیرا کسی که از زیر سیطره حکم الهی بیرون آید، به قلمرو طاغوت و ستمگران وارد شده و در واقع حکم به بردگی و سلب آزادی خویش داده است.
از همین باب است که هرگونه شریک و سرپرست در حکم خداوند و حاکمیت قانون او، انکار میشود: ﴿مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا﴾[۵].
شریک گرفتن برای خداوند به ویژه آنگاه که انسان در این امر دخیل است، طاغوتهایی را به وجود میآورد که هرگونه حق انسانها را انکار میکنند، بسترهای استبداد را در جامعه فراهم میسازند، و آنگاه که استبداد و یکه تازی فراگیر شود، اولین قربانی آن آزادی است. از دیگر سو، به صراحت بیان شده است که در امور اختلافی نیز به حکم و فرمان دیگران، مراجعه نکنید، بلکه در این موارد نیز حکم، تنها از آن پروردگار یگانه است: ﴿وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي﴾[۶].
و در آیهای دیگر، ایمان و مراجعه به طاغوت، غیر قابل جمع معرفی میگردد: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ﴾[۷].
در روایتی[۸] ذیل این آیه مبارک، به این امر اشاره شده است که حتی در مواردی که حق با فرد مؤمن است و طرف مقابل نزاع میخواهد، داوری را به سوی حاکم جور ببرد، اگر فرد بپذیرد، مراجعه به طاغوت کرده است، ابیبصیر میگوید از امام صادق (ع) پرسیدم که نظر شما در باره این قول خداوند که میفرماید: ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ﴾[۹] چیست؟ امام (ع) فرمود: «يَا أَبَا بَصِيرٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ عَلِمَ أَنَّ فِي الْأُمَّةِ حُكَّاماً يَجُورُونَ أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَعْنِ حُكَّامَ أَهْلِ الْعَدْلِ وَ لَكِنَّهُ عَنَى حُكَّامَ أَهْلِ الْجَوْرِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّهُ لَوْ كَانَ لَكَ عَلَى رَجُلٍ حَقٌّ فَدَعَوْتَهُ إِلَى حُكَّامِ أَهْلِ الْعَدْلِ فَأَبَى عَلَيْكَ إِلَّا أَنْ يُرَافِعَكَ إِلَى حُكَّامِ أَهْلِ الْجَوْرِ لِيَقْضُوا لَهُ لَكَانَ مِمَّنْ حَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ﴾[۱۰]».
ای ابابصیر! خداوند متعال، از آنجا که میدانست در امت اسلامی، حاکمانی ستمگر وجود خواهند داشت، در این آیه، حاکمان ستم و جور را اراده کرده است و نه فرمانداران دادگر را. ای ابامحمد! اگر بر فردی، حقی داشته باشی و او را برای رفع مخاصمه به حاکم عدلی فراخوانی؛ و او سر باز زند مگر آنکه تو را مجبور کند تا برای داوری نزد حاکمان ستمگر مراجعه کنی، چنین فردی، هر آینه از کسانی خواهد بود که به طاغوت مراجعه کرده است و از مصادیق رجوع به طاغوت خواهد بود، سپس امام (ع) آیه مبارک بالا را تلاوت فرمود.
شبیه همین مضمون در مقبوله عمر بن حنظله نیز وجود دارد که غالباً در ادله بحث ولایت فقیه مورد استناد قرار میگیرد: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا يَكُونُ بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ فَتَحَاكَمَا إِلَى السُّلْطَانِ أَوْ إِلَى الْقُضَاةِ أَ يَحِلُّ ذَلِكَ فَقَالَ مَنْ تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ فَحَكَمَ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقُّهُ ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَ بِحُكْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِهِ...»[۱۱].
راوی میگوید، از امام صادق (ع) درباره دو نفر از شیعیان که بینشان در مورد قرض یا ارث، نزاعی واقع شده و برای داوری، به سلطان یا قاضیان، رجوع کردهاند، پرسیدم که آیا این کار جائز و حلال است؟ امام فرمودند: هر کس به آنها، برای داوری و محاکمه مراجعه نماید، به طاغوت رجوع کرده است، پس اگر آن سلطان یا قاضی، به نفع او حکم کند، اگرچه حق مسلم او هم باشد، بر او حرام است؛ چراکه به حکم طاغوت، آن را به دست آورده است؛ حال آنکه خداوند دستور داده نسبت به آن کفر ورزند، سپس امام (ع)، آیه بالا را تلاوت کردند. بر این اساس، مراجعه به طاغوت و تن دادن به حاکمیت او، در هر حال حرام است؛ زیرا که پذیرش داوری او، نوعی مشروعیتبخشی اوست. باری همه این سفارشها برای آن است که انسان با مراجعه به طاغوت، آزادی خویش را از دست داده است.
یکی از مأموریتهای ویژه پیغمبران الهی، رهاکردن مردم از چنگال زورمندان، طاغوتها و فراعنه است و معرفی حاکمیت فراگیر و مطلق الهی که فرمود: ﴿ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ﴾[۱۲].
با در نظر گرفتن این مأموریت، “یک فرد مسلمان که جهانبینی توحیدی را مبنای تفکر خود پذیرفته است، نمیتواند به نتایج و پیامدهای آن در شعاع زندگی فردی و اجتماعی بیاعتنا باشد؛ زیرا آثار و لوازم فراوان را در بخشهای مختلف حیات جمعی نشان میدهد. بر اساس این اصل مهم اسلامی، ربوبیت، به خداوند منحصر است؛ یعنی علاوه بر آنکه حق تعالی پدید آورنده و خالق موجودات است، ربوبیت آنها را نیز در دو بخش “تکوین” و “تشریع” به دست دارد و همه مخلوقات را در مسیر کمال شایسته آنها پرورش میدهد. ربوبیت تشریعی الهی بر سراسر زندگی و در همه ابعاد حیات انسان موحد سایه میافکند، از این رو نه خود را در هیچ صحنهای یله و رها میبیند و نه تن به فرمان احدی جز خداوند میدهد. او اعتبار هر قانون و نفوذ هر حکم را نه تنها در ارتباط با رب خود میسنجد و بدون این پیوند، نه تنها دلیلی برای پیروی و گردن نهادن نمیبیند، بلکه فرمانبری و تسلیم را با خطر سقوط در دره شرک در تشریع توأم میداند[۱۳]. باور به این آموزه، انسان را از تن دادن به حاکمیت دیگران میرهاند. در نگره قرآنی، با فرمان و حاکمیت الهی، انسان جان و اختیار خویش را به قدرتی برتر که حق و عدالت مطلق است، وامی نهد تا از هرگونه قید و انحصاری آزاد شود، سلطهجویی، بهرهکشی و سلطهگری و چیرگی ظالمانه به پایان رسد و هیمنه توخالی و قدرت پوشالی مستبدان در هم شکسته شود. قرآن کریم، به آنان که طاغوتها را نمیپرستند، مژده میدهد: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ﴾[۱۴].
در همین باره، ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل میکند که فرمود: «أَنْتُمْ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ مَنْ أَطَاعَ جَبَّاراً فَقَدْ عَبَدَهُ»[۱۵].
در راستای باور به حاکمیت خداوند، بر این امر تأکید میشود که باورمندان و مؤمنان حق ندارند به حکم و داوری دیگران مراجعه کنند؛ خداوند خطاب به مؤمنین تصریح میکند: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا﴾[۱۶].
بنابراین آزادی در مفهوم اسلامی از تعهد انسان در برابر خدا و التزام به ولایت خدا و تسلیم در برابر حاکمیت تشریعی الهی، تفکیکناپذیر است و به همین دلیل معنیدار و مبتنی بر جهانبینی و دید توحیدی عمیقی است[۱۷]. آنگاه که انسان، حاکمیت تشریعی خداوند را میپذیرد و فرمانش را پیروی میکند، خود را از بندگی دیگران رهانده است؛ بر خلاف انگارهای که در غرب شکل گرفت، خدامداری هرگز به حکومت مطلقه نمیانجامد، بلکه با پذیرش حکم او، یکی از گامهای عمده دوری از خودمداری و خودکامگی برداشته شده است.
پس، در نگرش قرآنی، آزادی، ذاتی و سرشته در فطرت انسان است که آن را خداوند در او نهاده است، پس همو است که حاکمیت و ربوبیت مطلق دارد و دیگران را سلطه و حق فرمان نیست، حتی اگر پیامآور خداوند باشد؛ پس انسانها همه در محوری واحد و یکسان، از آن حیث که انسانند، آزادند و رسته از هرگونه قیدو بند انسانی، پس هیچ کس، بر او حق سروری و حاکمیت ندارد، بندها، زنجیرها، بهرهکشیها و استثمارها، نابود میشود. با این باور، انسان توان مییابد و توجیه میشود تا در برابر ستمگران و قدرتمدارانی که انسان را در زنجیر میخواهند، بایستند. چنین است که با تن دادن به حاکمیت خداوند، انسانها، آزاد میشوند، و گرنه، در هر حال با محدودیت و پذیرش سلطه انسانهایی مساوی است که همانند او بنده خدایند و هیچ برتری و تمایزی نسبت به او ندارند. چنین است که شعار ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾، به آزادی میانجامد، آزادی از انسانها، زیرا که نبود آزادی سیاسی- اجتماعی همیشه با پذیرش سلطه و قدرت دیگر انسانها همراه است و این شعار، همه آن بندها را از هم میگسلد»[۱۸]
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
- ↑ «و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.
- ↑ «و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.
- ↑ «و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.
- ↑ «آنان را جز او سروری نیست و هیچ کس را در فرمانروایی خویش شریک نمیگرداند» سوره کهف، آیه ۲۶.
- ↑ «و در هر چیزی اختلاف پیدا کنید داوری آن با خداوند است؛ این است خداوند پروردگار من» سوره شوری، آیه ۱۰.
- ↑ «آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند» سوره نساء، آیه ۶۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۱۲.
- ↑ «و داراییهای همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.
- ↑ «آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند» سوره نساء، آیه ۶۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۱۲.
- ↑ «این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است» سوره انعام، آیه ۱۰۲.
- ↑ محمد سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامی، ص۲۲۶.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
- ↑ «شما شیعیان کسانی هستید که از طاغوت دوری میکنند تا آنان را بپرستند، و هر کس که از جباری، اطاعت کند، پس به راستی که او را پرستیده است» محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۱۸؛ ر.ک: سیدشرفالدین علی حسینی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص۵۰۲.
- ↑ «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
- ↑ عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج۱، ص۵۹۹.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۱۰۹.