هویت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
«هویت» تعریفی است که فرد از خود و وجود خود میکند و به پرسشهایی چون «چیستم» و «چه میخواهم» پاسخ میدهد. برای هر فردی دو نوع هویت تعریف میشود:
- هویت ملی معرف احساس همسانی، تعلق و وفاداری افراد به واحدی جمعی نظیر ملت و در عین حال بیانگر تفاوت و تمایز با سایر واحدهای ملی است؛
- هویت دینی که معرف رفتارهای فردی و اجتماعی است که بر اساس آرمانها و هدفهای دین شکل میگیرد. امام خمینی انسان را موجودی عاقل و بهرهمند از جوهر الهی و آزاد میدانست و هویت انسانی را در قالب مفهوم بندگی خدا تعریف میکرد. در نگاه ایشان، اصل هویت دینی فرد و جامعه است، اما به هویت ایرانی به عنوان بخشی از سرزمین اسلامی نیز توجه و اهتمام داشت. بر این اساس ایشان در پی تحقق هویت اسلامی ـ ملی بود.[۱]
معناشناسی
«هویت» از ریشه عربی «هُوَ» به معنای او یا آن،[۲] تشخص[۳] یا هستی و حقیقت شخص است که مشتمل بر صفات جوهری اوست.[۴] هویت تعریفی است که فرد از خود و وجود خود میکند و به پرسشهایی چون «چیستم» و «چه میخواهم» پاسخ میدهد و از طریق آن به ابعاد شخصیت خود نوعی هماهنگی و انسجام نسبی میبخشد و از نظر روانی و رفتاری در زمان و مکان موضعیابی میکند.[۵] از نگاهی دیگر، هویت به شناسنامه فرد یا گروهی از افراد تعبیر میشود که آنان را از سایر افراد یا گروهها متمایز میسازد[۶]؛ از اینرو هویت در ارتباط با خود و دیگری شکل میگیرد و ماهیتاً قرین دو احساس متضاد تعلق و شباهت به گروه خودی (ما) و احساس تمایز یا تبعیض در برابر گروه غیرخودی (دیگران) است.[۷] از سوی دیگر، هویت را میتوان در سطح فردی و جمعی دستهبندی کرد. هویت جمعی نیز واجد تقسیمات گوناگونی همچون هویت ملی و دینی (باطنی) است. هویت فردی را میتوان به تصویری که انسان از خویشتن دارد و انتظاری که دیگران از وی دارند تعریف کرد؛ برای مثال کیستی فرد و ویژگیهای شخصی او جزء هویت فردیاش بهشمار میآید. هویت جمعی نیز بهطور خلاصه شناسنامه جامعه یا گروهی از افراد است که با آن، سنتهای یک گروه یا جامعه، بازشناسی میشوند.[۸] هویت و شخصیت یک فرد به شخص خود او تعلق دارد و رهاکردن آن و پذیرفتن هویت و شخصیت دیگری، به معنی سلب خود از خود و به معنی مسخشدن و بیگانهشدن با خود است.[۹] شخصیت، هویت و «خودِ» یک ملت نیز روح جمعی آن ملت است و هر ملتی فرهنگی مخصوص به خود دارد که مقوّم شخصیت آن ملت است و دفاع از آن فرهنگ دفاع از هویت آن ملت است.[۱۰] در پهنه گروهی به نام ملت، هویت ملی معرف احساس همسانی، تشابه، تعلق و وفاداری افراد به واحدی جمعی نظیر ملت بوده، در عین حال بیانگر تفاوت، ناهمسانی و تمایز با سایر واحدهای ملی است.[۱۱] عناصر اصلی این هویت جمعی را در وهله نخست باید در ویژگیهای جغرافیای سیاسی که منجر به تجربه تاریخی مشترک، آرزوها و آرمانهای مشترک و ایجاد نوعی روح جمعی برای حل مسائل مشترک میگردد و دوم، در فرهنگ این گروه اجتماعی جستجو کرد.[۱۲]
هویت دینی به رفتارهای فردی و اجتماعی گفته میشود که بر اساس آرمانها و هدفهای دین شکل میگیرد.[۱۳] این هویت را به هویت باطنی نیز میتوان تعبیر کرد؛ زیرا مربوط به بعد روح انسان میشود.[۱۴] بهترین راه برای شناخت این جنبه از هویت انسان ـ که شناخت خالق و مختصات سیر به سوی اوست ـ شناخت خویشتن خویش است[۱۵]؛ چنانکه امام خمینی دربارهٔ کیستی و چیستی آدمی، انسان را موجودی عاقل و بهرهمند از جوهر الهی و آزاد میداند و هویت انسانی را در قالب مفهوم بندگی خدا تعریف میکند.[۱۶] ایشان در نگاه به هویت جمعی، فراتر از هویت دینی و اسلامی مسلمانان، از هویت جمعی مستضعفان عالم نیز سخن گفته و حتی پیشنهاد تشکیل حزب مستضعفان را داده است[۱۷].[۱۸]
هویت ایرانی اسلامی
مسلمانان با وجود برخورداری از تمایزات زبانی، ملی و نژادی در سطح جهان، دارای حس مشترک مسلمان بودن و هویت اسلامی هستند که در طول دورههای تاریخی مختلف، فرهنگ اسلامی را در خود متبلور ساخته است؛ به طوری که اسلام در هنگام ظهور خویش در جزیرةالعرب، دینی دارای فرهنگ و جهانبینی نوینی بود که متعاقباً هویت نوینی به کل اجتماع انسانی عرضه میداشت. هدف اسلام، ایجاد انقلابی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در تمام ابعاد اجتماعی و ایجاد همبستگی جمعی برای تشکیل امت و تکوین حکومت اسلامی بود.[۱۹] امروزه نیز در تمام کشورهای جهان اسلام، نهضتهای اسلامی بر اساس جستجوی هویت اسلامی وجود دارد.[۲۰]
از نگاه هویت ایرانی اسلامی، در هویت ایرانیان نیز دو نوع هویت مجزا و در عین حال مرتبط ملی و اسلامی را میتوان بازشناسی کرد. شواهد برآمده از تاریخ نشان میدهد هویت ملی ایرانیان از زمان پیدایش حکومت هخامنشی شکل منسجمتری به خود گرفت.[۲۱] انسان ایرانی از همان آغاز، اشراقیاندیش بود و پیام زرتشت که نخستین آیین توحیدی در ایران بود، در هویت ایرانی آمیخت [۲۲].
فرا آمدن اسلام و گسترش آن پس از سلسله ساسانی، اثر ژرفی بر هویت ایرانی بر جای نهاد.[۲۳] ایرانیان روح خود را با اسلام سازگار دیدند و گمگشته خویش را در اسلام یافتند. مردم ایران که سابقه فرهنگ و تمدن داشتند، بیش از هر ملت دیگر به اسلام شیفتگی نشان دادند و به آن خدمت کردند.[۲۴] این آمیختگی و ایجاد رابطه دوسویه فرهنگ اسلامی و ایرانی، به خلق تمدن اسلامی ـ ایرانی منجر گردید که از تأثیرات مهم این هویت جدید، میتوان به خدمات گسترده و پردامنه متقابل اسلام و ایران در عرصههای مختلف اشاره کرد[۲۵]؛ ولی پس از آنکه در قرون اخیر، هویت اسلامی ـ ایرانی با مفاهیم و منابع معرفتی مدرنیسم در هم آمیخت و ایرانیان با مفاهیم غربی این حوزه آشنا شدند،[۲۶] برخی ترقیخواهان که تحت تأثیر فرهنگ و تمدن غرب قرار داشتند، مشکلات ایرانیانِ مسلمان را در هویت اسلامی و ادغام این هویت با هویت ایرانی معرفی کردند. در مقابل، برخی متفکران ازجمله سید جمالالدین اسدآبادی بر آن شدند در برابر این جریان غربگرای اسلامگریز، به احیای هویت اسلامی بپردازند. اسدآبادی با آگاهی از تمدن جدید غرب، ضمن تعریف «خود» و «دیگری» راهکار رهایی از واپسماندگی و انفعال مسلمانان را در بازگشت با اسلام به عنوان دینی سازگار با افکار جدید میدانست.[۲۷]
در امتداد تحولیابی هویت ایرانی اسلامی، هویت ایرانیان بهویژه پس از سلسله قاجاریه در امتداد دو جریان تغییر مسیر داد: از یک سو سلسله پهلوی بهطور عام و رضاشاه بهطور خاص، میهنگرایی را با پیشینه تاریخی ایرانیان پیوند زد[۲۸] و در دوره محمدرضا پهلوی نیز با اتکا به عناصری گزینششده از تاریخ ایران باستان، اسلام سنتی و لیبرال دموکراسی، سعی شد نظام ارزشی و اعتقادی مطابق خواست حکومت اجرا گردد[۲۹] و این هویت خودساخته، با تکیه بر مؤلفههای باستانی در برابر هویت سنتی و مذهبی جامعه طراحی و بازتولید شود[۳۰]؛ از سوی دیگر، برخی همانند محمد مصدق بر آن شدند جنبههایی از مفاهیم اروپایی ملیگرایی را با مردمگرایی ایرانی درآمیزند[۳۱]. با برآمدن این نگاه، برخی اندیشمندان اسلامی، ضمن رد ناسیونالیسم یا ملیگرایی، نتیجه این اندیشه را دشمنسازی از نژادهای دیگر عنوان کردند.[۳۲]
برخی روشنفکران دینی معاصر نیز در صدد برآمدند با تشریح و تبیین هویت اسلامی، جامعه را از انفعال خارج سازند. اندیشمندان و نویسندگانی چون جلال آلاحمد بر آن شدند با رویکردی جدید و با بازگشت به مؤلفهها و عناصر هویتساز اسلام، آغازگر هویت مدرن ایرانی در مقابل هجمه فرهنگی غرب باشند.[۳۳]آل احمد ریشههای فرهنگی و پیوندهای مردم ایران را در اسلام یافته بود و در انتقاد از خودبیگانگی ایرانیان بر هویت ایرانی شیعی تأکید میورزید.[۳۴] اقبال لاهوری هم معتقد است جامعه اسلامی در حال حاضر در برخورد با تمدن و فرهنگ غربی دچار بیماری تزلزل شخصیت و ازدست دادن هویت شده است. «خود» این جامعه و «خویشتن» اصیل این جامعه، اسلام و فرهنگ اسلامی است و نخستین کار لازمی که مصلحان باید انجام دهند، بازگرداندن ایمان و اعتقاد این جامعه به «خود» واقعی او، یعنی فرهنگ و معنویت اسلامی است.[۳۵]
در سالهای بعد، علی شریعتی نیز در سه بُعد فردی، ملی و فراملی کوشید تمامی مسلمانان را با توجه دادن به مقوله «حرکت» به هویت خویش آگاه سازد.[۳۶] این «حرکت» در اندیشه شریعتی، به هویت مسلمانی که بازگشت به اسلام اصیل به دور از زنگار و انحراف است، بازمیگردد.[۳۷] در این راستا، شریعتی بیشترین تلاش خود را احیای هویت ایرانی مسلمان، به بیان مواضع اسلام در پاسخ به مقتضیات دنیای جدید اختصاص داد.[۳۸]
مرتضی مطهری، هویت ایرانی را بر دوپایه اسلام و فرهنگ ایران میدانست که در این میان، دین اسلام را مهمترین مؤلفه ملیت و هویت ایرانیان معرفی میکرد.[۳۹] به اعتقاد وی، اسلام پس از آنکه وارد ایران شد، در متن زندگی ایرانیان وارد شد و جزو زندگی آنان گشت؛ به طوری که ادبیات، سیاست، قضاوت و دادگستری، فرهنگ و تمدن، شئون اجتماعی و سرانجام همه چیز ایرانیان، با این دین همراه بوده است و از طرفی هم ایرانیان در این مدت خدمات ارزنده و وصفناپذیری به تمدن اسلامی داشتهاند و در ترقی و تعالی این دین و نشر آن در میان سایر مردم جهان، از سایر ملل مسلمان ـ حتی خود اعراب ـ بیشتر تلاش کردهاند[۴۰]؛ از اینرو اگرچه در تاریخ معاصر ایران برخی نویسندگان و اندیشمندان، ملت را مغایر امت، و هویت ملی را مخالف هویت اسلامی معرفی کردهاند، در واقع تلاش برای جدایی و انفکاک هویت اسلامی از هویت ایرانی، با مقاومت ایرانیان رویارو شده است و شاهد این مدعا، درآمیختن هویت ملی و اسلامی به دست ملت و ایجاد انقلاب اسلامی و دگرگونی سیاسی و اجتماعی است.[۴۱]
آنچه در نگاه امام خمینی به عنوان یک فقیه، فیلسوف، عارف و یک عالم برجسته اسلامی که با همه وجود دل در گرو اسلام و ارزشهای اسلامی دارد، اصل بوده، هویت دینی و اسلامی فرد و جامعه است؛ اما در راستای همین نگاه و رویکرد، ایشان به هویت ایرانی به عنوان یک کشور و بخشی از سرزمین اسلامی نیز توجه و اهتمام داشت و با همین نگاه ایران را در برابر متجاوزان نه تنها دستی واحد و ملتی یکپارچه بلکه «موجودی الهی» میدانست[۴۲] و برای ایران به عنوان یک کشور مسلمان و برای مردم آن به عنوان ملت مسلمان ایران هویتی قائل بود که باید آن را شناخت و به تواناییهای آن آگاه بود و به الزامات این هویت و مسئولیتهای در برابرآن پایبند بود.
از سوی دیگر، امام خمینی از بین رفتن و خودباختگی هویت را آسیب جدی و در عین حال زنگاری بر پیکره هویت اسلامی ایرانی معرفی میکرد[۴۳] و نقطه عزیمت سیر خودباختگی ملت را در گمکردن اسلام با عنوان راهنمای چگونه زیستن میدانست[۴۴] و یکی از آسیبهای این خودباختگی را ازدست دادن اعتماد به خود و تواناییهای بومی و ملی و گم کردن خویشتن خویش ایرانیان میدید.[۴۵] از نظر ایشان هویت ایرانی اسلامی، با نفی خودباختگی و وابستگی به کشورهای قدرتمند جهان، حفظ استقلال در تمام ابعاد آن و توجه به هویت فرهنگی به دست خواهد آمد.[۴۶].[۴۷]
گستره نگاه امام خمینی
از نگاه امام خمینی، انسان تنها موجودی است که جامع همه مراتب عینی، مثالی، حسی و تمام عوالم غیب و شهادت بوده هر چه در این عوالم هست، در وجود پیچیده او نهان شده است[۴۸] با دقت در نگاه ایشان میتوان دو وجه از هویت انسان را باز شناخت: نخست فطرت که هستی ثابت با قواعد فرازمانی، فرامکانی و جهانشمول است که بنا به سنت الهی تغییری در آن نیست[۴۹] و دوم، وجهی از انسان است که ذاتاً رو به کمال دارد و مراتبی برای آن شناخته شده است. در این نظریه عرفانی، فلسفی و الهی، هویت متغیر انسان، بر پیوستاری قرار دارد که از مراتب نباتی و حیوانی (طبیعی و مادی) آغاز و با گذر از مرتبه نفس، به مرتبه تجرد کامل یا «عقل» منتهی میشود[۵۰]. از نگاه امام خمینی لازمه طی این مسیر، بندگی خدا و تسلیمنشدن در مقابل هر موجودی غیر خداست.[۵۱]
سطحی دیگر از هویت مورد نظر امام خمینی هویت جمعی است؛ بهگونهای که ایشان را میتوان تثبیتکننده جریان فکری و هویتبخشی اسلامی ایرانی نامید. ایشان با تمرکز بر مقوله اسلام با عنوان اساسیترین منبع هویتیابی، ارکان و مؤلفههای قوامبخش هویت ملی و ملیگرایی را تا هنگامی که روبهروی اسلام قرار نگیرند، نفی نمیکند[۵۲]؛ اما ملیگرایی را به علت اینکه ابزاری در اختیار استعمارگران است تا با اختلافافکنی میان مسلمانان، آنها را از وحدت دور و منابع آنها را غارت کنند، طرد میکند[۵۳].
مراجعه به گفتار و رفتار امام خمینی، نشان میدهد آن دسته از شعایر ملی و بومی ایرانیان که در جهت رشد هویت انسانی و دینی همسو باشد، مورد قبول ایشان قرار میگیرد و ایشان از توجه به برگزاری مراسم و آیینهای ملی و میهنی، منطبق با اصول اسلام غافل نبود و بزرگداشت آداب و سنن ملی را در کنار تعظیم شعایر مذهبی، وسیلهای برای رسیدن به پیشرفت و ترقی ارزیابی میکرد[۵۴]. امام خمینی به دنبال تحقق هویت اسلامی ـ ملی بود که از یک سو معرف اسلام واقعی در قالب اسلام سیاسی و از سوی دیگر، توضیح مفهوم ایرانیت در سایه مفهوم اسلامیت باشد.[۵۵] در عین حال ایشان به سطح دیگری از هویت توجه داشت که در صدد است ملل اسلامی را با محور هویت امت اسلامی منسجم سازد.[۵۶]
امام خمینی سطوح مختلف هویتی را از یکدیگر جدا نمیدید و همه را در جهت تحقق هویت انسان مسلمان قرار میداد.[۵۷] ایشان معتقد بود امت اسلامی، از هر نژاد و ملیتی، باید با خیل امت پیامبر اکرم(ص) پیوند خورده، یکی گردد تا امت واحده شود.[۵۸] ایشان راهکار ابتدایی رسیدن به این هویت را در خودشناسی و پیداکردن کیستی خود میدانست [۵۹] و همینطور بازگشت به خویشتن را نخستین گام برای رسیدن به استقلال میشمرد.[۶۰] ایشان در تبیین عناصر اصلی هویتبخشی ملل مسلمان و ایرانیان، ضمن تأکید بر شناخت هویت خود، نقطه اشتراک تمامی ملل اسلامی را توجه به فرهنگ اسلام میدانست[۶۱] و هویت مسلمانان و ایرانیان را ریشهدار در مکتب انسانساز اسلام و تحقق قرائت دینی از هویت انسانی میدانست و معتقد بود انسان موجودی چندبعدی است و اسلام برای رشد تمامی ابعاد وجودی انسان برنامه دقیق دارد؛ در صورتی که در مکاتب غیر الهی تنها به جنبه حیوانی و مادی انسان توجه شده است.[۶۲].[۶۳]
هویتسازی دوره پهلوی
فرایند هویتسازی رژیم پهلوی با تأکید بر عنصر تقلیدگرایی از غرب، بر مبنای سه محور ملیگرایی باستانگرایی، تجددگرایی و مذهبزدایی قرار داشت. اقدامات رژیم پهلوی در این زمینه، شامل ترویج باستانگرایی افراطی با تأکید بر یکتایی نژاد آریایی، پرداختن به تاریخ شاهان قدیم و نشان دادن عظمت آنان، رواج بیقیدی و تحقیر نهادهای دینی و سنتهای ملی، کشف حجاب، برگزاری جشنهای شاهنشاهی و تغییر تقویم هجری به شاهنشاهی بود[۶۴]؛ البته مواضع رژیم پهلوی در ستیز با فرهنگ اسلامی همواره با بهانه دفاع از فرهنگ و هویت ایرانی انجام میشد.[۶۵] این رژیم برای تحکیم پایههای حکومت خود به سمت هویت وارداتی رفت[۶۶] و این هویت جدید را در برابر فرهنگ اسلامی جامعه قرار داد و برای تضعیف هویت مذهبی و به نام مبارزه با فرهنگ عربی، دست به ترویج هویت غربی زد.[۶۷]
امام خمینی سیاستهای رژیم پهلوی در انحراف فرهنگی کشور را با ابزارهایی چون انقلاب سفید، [۶۸]حزب رستاخیز[۶۹] و سیاستهای دینزدایی و بهکارگیری نیروهای مخالفدین در ساختار قدرت[۷۰] و ترویج روابط اجتماعی به سبک غربی[۷۱] میسر میدانست و معتقد بود رژیم برای استقرار فرهنگ و هویت مورد قبول خود، در میان قشر جوان دست به ایجاد و گسترش مراکز فساد در جامعه میزد[۷۲].
امام خمینی در کنار نقش رژیم پهلوی در بیهویت ساختن جامعه از نقش قدرتهای بزرگ و استعمارگران در این زمینه غافل نبود. ایشان بزرگترین صدمه بیگانگان را ضربه به شخصیت و هویت ایرانیان ارزیابی میکرد و معتقد بود آنان با کمرنگ جلوهدادن هویت اسلامی ـ ایرانی جامعه، سعی داشتند هویتی وابسته به غرب و شرق ایجاد کنند تا بتوانند به اهداف استعماری خود برسند[۷۳]. ایشان در سطح بالاتر و در دنیای اسلام نیز معتقد بود استعمارگران در سدههای اخیر بسیار کوشیدند تا ملتهای اسلامی، خود و هویت تاریخی خود را نشناسند و به شخصیت اسلامی شان توجه نکنند.[۷۴] در این راستا، کشورهای استعمارگر برای تضعیف قدرت مسلمانان و وحدتنیافتن مسلمانان با محوریت اسلام، در صدد برآمدند با معرفی اسلام به دینی مرتجع و عقبمانده، آن را از صحنه جامعه خارج سازند.[۷۵].[۷۶]
چگونگی تعمیق هویت اسلامی
امام خمینی برای احیای هویت اسلامی و رهایی از سلطه فرهنگی غرب، دو راهبرد سیاسی و فرهنگی توصیه میکرد: در بُعد سیاسی، ایشان با تأکید بر توانایی اسلام در اداره جامعه، بر وحدت کشورهای اسلامی، مقابله جوامع اسلامی با سلطه فرهنگی غرب و صدور انقلاب، در تعمیق هویت مسلمانی میکوشید و از همه مسلمانان میخواستند با پایبندی به فرهنگ و هویت اسلامی، با غرب و غربزدگی مبارزه کرده، هویت خود را بازیابند[۷۷]. در این راستا، ایشان تأکید داشت که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایهگذاری میکند.[۷۸] ایشان در بعد فرهنگی نیز همگان را به قطع وابستگی فکری و فرهنگی از غرب،[۷۹] تمسک به اسلام ناب، [۸۰] نقد غربزدگان[۸۱] و مقابله با متحجران[۸۲] توصیه میکرد.
امام خمینی با تأکید بر نقش انقلاب اسلامی در هویتبخشی به ایرانیان و سایر ملل مسلمان، یکی از اهداف انقلاب را بازگشت به هویت اسلامی برمیشمرد.[۸۳] در واقع، انقلاب اسلامی نوعی واکنش و سرخوردگی از راهحلهای غربی و بازیابی خودِ جمعی و هویت ملی ـ اسلامی بود و همین امر باعث شد سایر کشورهای اسلامی را نیز تحت تأثیر قرار دهد.[۸۴] ایشان برای رسیدن به این هدف، چه در سطح ملی و چه در سطح دنیای اسلام، مسلمانان را به احیای تفکر دینباوری در عصر دینستیزی و بازیابی هویت اسلامی دعوت کرده است.[۸۵] ایشان یکی دیگر از راهکارهای فرهنگی رسیدن به این هدف را پسزدن ارزشها و نمادهای غیرخودی و ترفیع و ارتقای جایگاه فرهنگ دینی در رقابت با فرهنگهای ناسالم میدانست[۸۶] و بر اساس نقش فرهنگ در هویت جامعه معتقد بود تا استقلال فکری و به تبع آن استقلال فرهنگی به دست نیاید، هرگز در سایر زمینهها استقلال حاصل نخواهد شد[۸۷].[۸۸]
منابع
پانویس
- ↑ حسینخانی، امید، مقاله «هویت»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۴۷۶–۴۸۲.
- ↑ حسینی دشتی، معارف و معاریف، ۵۳۹
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۱۴/۲۰۸۶۶
- ↑ عمید، فرهنگ عمید، ۲/۱۹۸۴
- ↑ زهیری، چیستی هویت ملی، ۳۰
- ↑ شیخاوندی، تکوین و تکون، ۴
- ↑ ۳۱، Tajfel
- ↑ نگارش، هویت دینی، ۲۱–۲۳
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۳۶۶
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۳۶۶
- ↑ شهرامنیا و دیگران، بررسی تأثیر شبکههای اجتماعی، ۱۲۵
- ↑ فوزی، امام خمینی و هویت ملی، ۳۷
- ↑ نگارش، هویت دینی، ۲۳
- ↑ حکیمی، هویت صنفی روحانی، ۲۱–۲۰
- ↑ حکیمی، هویت صنفی روحانی، ۲۲
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاه، ۸–۹؛ منصورنژاد، دین و هویت، ۱۶۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۸۰، ۳۳۱ و ۳۳۹
- ↑ حسینخانی، امید، مقاله «هویت»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۴۷۶–۴۸۲.
- ↑ بشیریه، جامعهشناسی سیاسی، ۲۳۳–۲۳۴
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۵۳
- ↑ مجتهدزاده، دموکراسی، ۱۶۴
- ↑ فوزی، امام خمینی و هویت ملی، ۸۰–۸۱
- ↑ مجتهدزاده، دموکراسی، ۱۸۵ و ۱۸۸
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۲۷
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۱۳۵–۵۹۰
- ↑ مجتهدزاده، دموکراسی، ۲۵۱–۲۵۲
- ↑ خالقی، امام خمینی و گفتمان غرب، ۳۷
- ↑ مجتهدزاده، دموکراسی، ۲۵۱–۲۵۲
- ↑ خواجهسروی، سی گفتار، ۱۵۹–۱۶۰
- ↑ علیخانی، هویت در ایران، ۷۳
- ↑ مجتهدزاده، دموکراسی، ۲۵۲
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۲۵–۲۶
- ↑ آلاحمد، ۱۱۶–۱۲۰
- ↑ ریچارد، تفکر معاصر شیعی، ۳۰۴–۳۰۷
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۵۸
- ↑ منصورنژاد، دین و هویت، ۱۲۵
- ↑ منصورنژاد، دین و هویت، ۱۲۷
- ↑ ریچارد، تفکر معاصر شیعی، ۳۰۵
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۳۲۲–۳۲۳؛ حاجیانی، جامعهشناسی هویت ایرانی، ۲۲۴
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۵۳–۵۴
- ↑ مجتهدزاده، دموکراسی، ۱۲۷
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۷۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۷۹–۸۰؛ منصورنژاد، دین و هویت، ۱۱۷
- ↑ فوزی، امام خمینی و هویت ملی، ۲۰۱–۲۰۲
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۷۹–۱۸۰؛ ۱۳/۲۱۲ و ۲۰/۳۳۷
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۵؛ ۱۳/۲۱۲–۲۱۳؛ ۱۵/۲۴۳ و ۲۱/۹۱
- ↑ حسینخانی، امید، مقاله «هویت»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۴۷۶–۴۸۲.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۷–۸
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۳–۱۴
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۶۰
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۹ و ۱۵/۴۷۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۷ و ۴۴۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۰؛ ۱۷/۳۶۹ و ۲۰/۱۶
- ↑ حاجیانی، جامعهشناسی هویت ایرانی، ۲۷۴
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۴۳–۴۴۴؛ منصورنژاد، دین و هویت، ۱۱۶
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۷
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۷۷
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۲۲–۲۲۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۸–۹
- ↑ حسینخانی، امید، مقاله «هویت»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۴۷۶–۴۸۲.
- ↑ عیوضی و هراتی، درآمدی تحلیلی، ۶۷–۷۰
- ↑ عیوضی و هراتی، درآمدی تحلیلی، ۶۸–۶۹
- ↑ علیخانی، هویت در ایران، ۷۳
- ↑ علیخانی، هویت در ایران، ۷۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۳۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۷۱–۷۲
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۰
- ↑ فوزی، امام خمینی و هویت ملی، ۱۹۹
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۰۹
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۱۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۳۱–۵۳۳
- ↑ طاهری بنچاری، فرهنگ و تمدن غرب، ۱۹۳
- ↑ حسینخانی، امید، مقاله «هویت»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۴۷۶–۴۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۱۱–۲۱۲
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۹ و ۳۳۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۴۰
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۸–۳۹۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۰۲
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۳۲۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۹۵–۳۹۶
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۹۳؛ نظری و سازمند، ۱۶۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۷۹
- ↑ حسینخانی، امید، مقاله «هویت»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۴۷۶–۴۸۲.