پیام‌های اعتقادی عاشورا

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

حادثه عاشورا و تاریخ کربلا دو چهره و نمود دارد: یک چهره سفید و نورانی و چهره‌ای تاریک، سیاه و ظلمانی. اما چهره سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت، ظلم، و پستی است. وقتی ما این چهره را می‌بینیم، در آن کشتن انسان‌های بی‌گناه، کشتن طفل شیرخوار، مضایقه از آب، تیر و نیزه و اسب بر بدن تاختن، آتش زدن خیمه‌ها و بالاخره به اسارت بردن زنان و فرزندان را نظاره می‌کنیم. اما آیا تاریخچه عاشورا همین یک چهره است؟ نه، کربلا چهره دیگری هم دارد که سراسر حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت و انسانیت است، تجلی حق‌پرستی است، این چهره را که می‌بینیم، می‌گوییم: بشریت حق دارد به خودش ببالد و افتخار کند.

حسین (ع) یک شخصیت حماسی است، حماسه کامل‌ترین فضائل اخلاقی، حماسه عشق و ایمان و ایثار، حماسه شهادت و شهامت و غیرت، حماسه پاکی و صداقت، و در یک کلمه حماسه انسانیت و همین رمز جاودانگی و بقای نهضت او در طول تاریخ بوده و هست.

سخنانی که از امام حسین (ع) و اصحاب آن حضرت نقل شده نادر است، ولی همین مقدار که در تاریخ ضبط شده به طور واضح و روشن، اهداف و انگیزه‌های این نهضت پرشور و روحانی را تبیین می‌کند و درس‌ها و عبرت‌هایی را که انسان‌ها در طول قرون می‌توانند از آن بهره ببرند، آشکار می‌نماید.

یکی از چیزهایی که سبب شده که متن این حادثه محفوظ بماند و هدفش شناخته شود، آن است که در این واقعه خطبه زیاد خوانده شده است؛ خطبه در آن زمان‌ها حکم اعلامیه را در عصر حاضر داشته است، چه خطبه‌هایی که قبل از حادثه کربلا خوانده شده و چه در خلال آن و چه خطبه‌هایی که اهل بیت در کوفه و شام و در جاهای دیگر ایراد کرده‌اند.

همچنین در قضیه کربلا، سوال و جواب زیاد شده است و همین‌ها در متن تاریخ ثبت شده و ماهیت حادثه را به روشنی نشان می‌دهد. نیز، در قبل و بعد از ماجرا نامه‌های زیادی مبادله شده است؛ نامه‌هایی که میان امام و اهل کوفه یا اهل بصره مبادله شده و نامه‌هایی که امام قبلاً برای معاویه یا بعداً برای دیگران نوشته است.

در خود کربلا، رجز زیاد خوانده شده است، چه از جانب خود حضرت و چه از طرف اصحاب و یاران آن حضرت که این رجزها خود می‌تواند بیانگر اهداف و انگیزه‌های آنان در این نهضت عظیم باشد. علاوه بر تمام اینها، دعاها و مناجات‌هایی که حضرت در مواطن گوناگون با حضرت حق - جل شأنه - داشتند، بیانگر روح بزرگ و معنوی او و روشنگر اهداف مقدس حضرت از این انقلاب الهی است.

نگارنده سعی دارد در این مقال، به گوشه‌ای از درس‌ها و پیام‌های عاشورا از زبان کسانی که خود، این نهضت خونین و حماسی را آفریدند بپردازد؛ باشد که به -‌ان‌شاء‌الله تعالی - گامی هرچند کوچک در تبیین اهداف این واقعه عظیم و مقدس در سال مزین به نام عزت و افتخار حسینی باشد.[۱]

پیام‌های اعتقادی

توحید و ایمان به مبدأ و معاد

عقیده به مبدأ و معاد مهم‌ترین عامل جهاد و فداکاری در راه خداست، چنین اعتقادی در کلمات امام حسین (ع) و اشعار و رجزهای او و یارانش نقش محوری دارد. وقتی سپاه حر راه را بر کاروان امام بست، حضرت ضمن خطابه‌ای که ایراد کرد، فرمود: «تکیه گاهم خداست و او مرا از شما بی‌نیاز می‌کند»[۲]. روز عاشورا وقتی بی‌تابی خواهرش را می‌بیند، می‌فرماید: «خواهرم خدا را در نظر داشته باش، بدان که همه زمینیان می‌میرند، آسمانیان هم نمی‌مانند هرچیزی جز وجه خدا که آفریدگار هستی است از بین رفتنی است»[۳].

صبح عاشورا نیز وقتی سپاه کوفه با همهمه رو به اردوگاه تاختند با خدا چنین مناجات می‌کند: خدایا! در هر گرفتاری و شدت تکیه گاه و امیدم تویی و در هر حادثه‌ای که برایم پیش آید پشتوانه منی»[۴].

باور به معاد رشته‌های علقه انسان را از دنیا می‌گسلد و به او یاری می‌رساند تا بتواند در مسیر عمل به تکلیف راحت از جان خود بگذرد. امام (ع) در اشعاری که بعد از شهادت مسلم انشا فرمود، به این مسئله مهم اشاره می‌کند و می‌فرماید: «اگر دنیا ارزشمند به حساب آید، سرای آخرت که خانه پاداش الهی است برتر و نیکوتر است و اگر بدن‌ها برای مرگ پدید آمده‌اند، پس شهادت در راه خدا برتر است»[۵].

در رجزهای باران امام نیز این نکته کاملاً مشهود است؛ به عنوان نمونه وقتی «عمرو بن خالد ازدی» به میدان رفت، در رجز خویش چنین گفت: «ای جان! امروز به سوی خدای رحمان و روح و ریحان می‌روی و آنچه را که در لوح تقدیرت از پاداش‌های الهی نوشته شده در می‌یابی، پس بی‌تابی مکن که هر زنده‌ای مردنی است»[۶].[۷]

اعتقاد به رسالت پیامبر (ص)

در عصر پس از پیامبر، است دچار تجزیه شدند، برخی به سنت و دین او وفادار ماندند، ولی اکثر مردم دچار ضلالت و بدعت شدند. در مکه حضرت سید الشهداء (ع) با ابن عباس درباره امویان حاکم صحبت می‌کرد و از وی پرسید: «نظر تو درباره کسانی که پسر دختر پیامبر را از خانه و وطن و زادگاهش بیرون کرده و او را آواره دشت و بیابان کردند و در پی کشتن وی و ریختن خونش هستند، چیست؟ در حالی که این پسر پیامبر، نه برای خدا شریکی قائل شده، نه غیر خدا را سرپرست خویش گرفته و نه از آیین پیامبر خدا (ص) فاصله گرفته است». ابن عباس در جواب عرض کرد: «درباره آنان چیزی نمی‌گویم، جز این آیه قرآن که: «آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند.».. و بعد حضرت فرمود: خدایا! شاهد باش ابن عباس به صراحت به کفر آنان نسبت به خدا و رسول گواهی داد»[۸].

در طول سفر نیز امام و خاندانش پیوسته از رسول خدا (ص) یاد می‌کردند و خود را از نسل آن حضرت معرفی می‌کردند و به آن افتخار کرده و کرامت و شرافت خود را در آن می‌دانستند[۹].

امامت

فلسفه سیاسی اسلام برای مدیریت جامعه بر مبنای دین در قالب و شکل امامت تجلی می‌کند. اهل بیت پیامبر به لحاظ صلاحیت‌های ذاتی شایسته‌تر از دیگران برای تصدی زمام‌داری مسلمین‌اند، آنچه که در غدیرخم اتفاق افتاد، تأکید مجدد برای چندمین بار بود که رسالت پیشوایی امت پس از رسول خدا (ص) را به عهده شایسته‌ترین فرد پس از او، یعنی امیرالمؤمنین (ع) می‌انداخت؛ هرچند که عده‌ای ریاست‌طلب و زورمدار با راه‌اندازی غوغای سقیفه مسیر امامت مسلمین را در بستری دیگر انداختند و امت را از امامت علی (ع) محروم کردند، ولی این حق از آن امام بود و خود او پیش از رسیدن به خلافت و پس از آن در درگیری و مناقشانی که با خلفا و معاویه داشت، و پس از شهادتش، امامان دیگر شیعه پیوسته بر این حق مسلم تأکید کردند و آن را حق خویش و دیگران را غاصب دانستند.

قیام عاشورا، جلوه‌ای از این حق‌خواهی و باطل‌ستیزی در ارتباط با این والاترین رکن جامع اسلامی بود، امام حسین (ع) در مسیر راه کوفه پس از برخورد با سپاه حر در خطابه‌ای که ایراد کرد، چنین فرمود: «ای مردم! اگر تقوای خدا پیشه کنید و حق را برای صاحبانش بشناسید، خدا از شما بیشتر راضی خواهد بود، ما دودمان پیامبریم و به عهده‌داری این امر و ولایت بر شما از دیگران که به ناحق مدعی آنند و در میان شما به ستم و تجاوز حکومت می‌کنند سزاوارتریم»[۱۰].

پیام عاشورا این است که در جامعه اسلامی حاکمیت و ولایت حق شایسته‌ترین افراد است؛ یعنی فردی که تعهد ایمانی بالایی داشته باشد و برای اجرای فرامین قرآن و هدایت جامعه به سوی اسلام ناب بکوشد و شیوه حکومتی‌اش بر مبنای عدل و قسط باشد[۱۱].

شفاعت

مقام شفاعت برای پیامبر و خاندان او در قیامت یکی از ارکان اعتقادی شیعه است. در کوفه وقتی امام سجاد (ع) را با آن حال رقت‌بار و دست و زنجیر بر گردن آوردند، حضرت ضمن ایراد اشعاری به این نکته مهم اشاره می‌کند و می‌فرماید: «اگر روز قیامت ما و پیامبر خدا در یک جا جمع شویم، شما چه خواهید گفت و چه حرفی برای گفتن یا عذرخواهی دارید؟»[۱۲].

در سخنانی هم که حضرت زینب (س) در کوفه داشت، از جمله به این شعر تمثل جست که: «آن‌گاه که پیامبر (در قیامت) به شما بگوید: چه کردید؟ شما که امت آخرالزمان هستید! چه جوابی خواهید داد؟»[۱۳].

یادآوری موضوع اعتقادی شفاعت نوعی ملامت بر عملکرد دشمنان نیز بود،؛ چراکه جنایت آنان به ذریه پیامبر (ص) با وضع امتی که به شفاعت آن حضرت اعتقاد داشته باشند ناسازگار است.

درخواست شفاعت و امید به آنکه در زیارت‌نامه‌ها آمده است، همین اثر تربیتی را دارد، از جمله در زیارت امام حسین علی می‌خوانیم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُود»[۱۴].

بدعت ستیزی

امام حسین (ع) مصداق بارزی از عمل به این تکلیف الهی است، وی به دفاع از حریم دین پرداخت و از انگیزه‌های خویش احیای دین و بدعت‌ستیزی را برشمرد، از جمله در نامه‌ای که به بزرگان بصره نوشت چنین آمده است: «أدْعُوكُم إِلى كِتابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ (ص)، فإنَّ السُّنَّة قَد أُميْتَت‌، وإنَّ البِدعَةَ قَد أُحيِيتْ»[۱۵].[۱۶]

منابع

پانویس

  1. غیوری، سید مجتبی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص ۵۳.
  2. العوالم، الامام الحسین (ع)، ص۲۳۳.
  3. الارشاد، ج۲، ص۹۴.
  4. الارشاد، ج۲، ص۹۶.
  5. العوالم (الامام الحسین (ع))، ص۲۲۴.
  6. مناقب آل ابی طالب ج۲، ص۲۵۰.
  7. غیوری، سید مجتبی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص ۵۵.
  8. کلمات الامام الحسین (ع)، ص۳۰۶-۳۰۷.
  9. غیوری، سید مجتبی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص ۵۷.
  10. الارشاد، ج۲، ص۷۹.
  11. غیوری، سید مجتبی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص ۵۸.
  12. العوالم (الامام الحسین (ع))، ص۲۷۳.
  13. الارشاد، ج۲، ص۱۲۴.
  14. غیوری، سید مجتبی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص ۶۰.
  15. «شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می‌کنم، همانا سنت پیامبر مرده و بدعت زنده شده است» حیاة الامام الحسین (ع)، ج۲، ص۳۳۲.
  16. غیوری، سید مجتبی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص ۶۱.