چه عواملی زمینه ساز حکومت واحد جهانی است؟ (پرسش)
چه عواملی زمینه ساز حکومت واحد جهانی است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / عصر پس از ظهور / حکومت جهانی امام مهدی / جهانی شدن |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
چه عواملی زمینهساز حکومت واحد جهانی است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- ممکن است گفته شود با توجه به تشتّت آرا و اختلاف مذاهب و تنوع حکومتها و ناسازگاری آنها نسبت به یکدیگر، تشکیل حکومت واحد جهانی ممکن به نظر نمی رسد؛ چگونه میتوان همه میلتها را تحت حکومت واحدی جمع کرد.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیبالله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در اینباره گفتهاست:
- «نه تنها تشکیل حکومت واحد جهانی ممکن، میسر و شدنی است، بلکه امری حتمی و لازم است و اساساً کامل بشر تنها در پرتو همان حکومت است و علائم و آثار آن در عالم ظاهر شده و عوامل زمینهساز آن نیز برای دانشوران تحقق پیدا کرده است، لذا پیشنهاد تشکیل حکومت واحد جهانی را داده و آن را تنها راه نجات بشر دانستند که در مطلب بعدی به آن اشاره میکنیم. در اینجا به برخی علل و عواملی که زمینهساز آن حکومت واحد جهانی هستند اشاره میکنیم تا روشن شود که انسان به طور طبیعی و خود بخود به سمت تشکیل حکومت واحد جهانی میرود و روزی فرا میرسد که تنها راه نجات خود را در همین حکومت واحد میبیند، آنگاه است که به عظمت اسلام پیبرده میشود که در چهارده قرن قبل تشکیل چنین حکومتی را پیشبینی کرده و گفته بود که تنها راه نجات بشر همانا تشکیل حکومت واحد جهانی تحت رهبری حجت حق حضرت مهدی آل محمد (ص) است. به هر حال، علل و عوامل زمینهساز حکومت واحد جهانی عبارتند از:
- خطر جنگ: خطر جنگ و خونریزی در طول تاریخ اجتماعی بشر همواره مانند کابوس وحشتناکی بر سر جوامع انسانی سرمایه افکنده و زندگی را در ذایقه آنها تلخ میکند. متأسفانه هر قدر بر وسعت اطلاعات و علوم بشری افزوده میشود، این خطر با قیافهای کریهتر و هول انگیزتر آشکار شده، چرا که علوم و کشف مجهولات جهان، هرچه بیشتر باشد ابزار و وسایل جنگی و مرگبار تازهای را در اختیار انسانها قرار میدهد: تا جائی که سرانجام، دنیای ما با دسترسی به بمبهای ئیدروژنی و سلاحهای هستهای اکنون به صورت کانونی از باروت در آمده که با کوچکترین جرقهای ممکن است زندگی و حیات را یکباره بر روی کره زمین نابود سازد. با این حساب، هر انسان بیداری به خوبی میتواند وضع انفجار آمیز عصر ما و آینده تاریک بشریت را دریابد، آنگاه به حکم وجدان، در حدود امکان خویش برای پایان دادن به چنین شرایط وحشتباری کوشش و فعالیت خود را آغاز نماید. آری، اینجاست که ندای صلح خواهی و پایان دادن به مسابقات جنون آمیز تسلیحاتی بین بلوک شرق و غرب از حلقوم انسان دوستان واقعی بلند است. این دسته که اکثریت آنها را همواره دانشوران دلسوز تشکیل میدادند، در طول سالها برای چاره جویی و جستجوی راهی که بشر را به ریشهکن ساختن جنگلها و خونریزیها برساند، سخت اندیشیدند، اما سرانجام به این نتیجه رسیدند که برای دست یافتن به این هدف، نخست باید ریشههای اصلی و عامل واقعی جنگها روشن شود، سپس برای پایان دادن به خونریزیها با عامل اصلی آن به مبارزه پرداخت و آن را معدوم ساخت.
- تضاد منافع: اندیشمندان و متفکران بزرگ عصر ما با استفاده از افکاری که از گذشتگان به ارث بردهاند و با پیگیریهای فکری خود به عامل اصلی جنگ بین کشورها دست یافته و به این نتیجه رسیدهاند که "تضاد منافع" ریشه اصلی و اولی برخوردهای خونین و پیکارهای سهمگین حکومتها با یکدیگر است. آری، محدود بودن منافع و منابع جهان از یک سو و طمع همه حکومتها برای دست یافتن بر آنها از سوی دیگر، تضاد منافع و به دنبال آن جنگ خونین و برخوردهای مرگبار را خواه ناخواه پیش میآورد. بنابراین، برای چاره این مشکل، یا باید منافع و منابع طبیعی را نامحدود ساخت تا خواست همه ملتها و حکومتها را اشباع نماید و یا آنکه راهی در پیش گرفت تا با وجود محدود بودن منافع، تضادی به وجود نیاید و برخوردی را به دنبال نداشته باشد، اما راه اول، یعنی نامحدود کردن منافع و منافع، امکانپذیر نبوده و انجام آن در اختیار بشر نیست، پس باید تنها درباره راه دوم اندیشید و کلید حل این مشکل را در آنجا جستجو نمود. تردیدی نیست که برای دست یافتن به منافع محدود جهان هنگامی تضاد پیش میاید که حکومتهای جهان متعدد باشند، زیرا تنها در این صورت است که هر حکومت برای تصاحب یک یا چند منعفت سعی میکند که به حق یا به ناحق، از نیروی نظامی و زور استفاده کرده و بر رقیب خود (به هر قیمت که باشد) چیره و پیروز گردد، اما اگر حکومتهای متعدد از میان برداشته شوند و تنها یک حکومت در سراسر جهان به وجود آید و همه افراد بشر در کره زمین، عضو یک کشور به صورت یک ملت بشمار آیند، در این صورت، مشکل به خودی خود حل شده و دیگر حکومت رقیبی نیست تا به دنبال آن تضاد منافع و سپس جنگها و خونریزیها پیش آید. به این ترتیب و با این حساب روشن و صریح، دیگر جای تردید نیست که تشکیل حکومت واحد جهانی تنها راه حل و یگانه وسیله نجاتی است که بشر میتواند در پرتو آن، دور از هر گونه وحشت و نگرانی و مصیبتهای جنگ، در نهایت آرامش و اطمینان به زندگی خویش ادامه دهد. به دنبال این نظریات علمی و بررسیهای دقیق و همه جانبه دانشوران بود که جمع فراوانی برای اجرای این طرح و آماده کردن افکار عمومی در راه عملی ساختن این فرضیه، سخت به تکاپو افتادند و برای تشکیل حکومت واحد جهانی کوششهای همه جانبه را آغاز کردند[۱]. اسلام نیز در چهارده قرن قبل برای نجات بشر از ستم و ستمگریهای ستمگران همین پیشنهاد را داده و تشکیل حکومت واحد را آن هم زیر نظر امامی عادل و معصوم، تنها راه نجات بشر معرفی کرده است، ولی برای تشکیل چنین حکومتی نیاز به مقدمات و آمادگیهای لازم هست، تا آن شغور کافی و مقدمات لازم فراهم نیاید، تشکیل چنان حکومتی میسر نخواهد بود لذا طبق عقیده شیعه خداوند آن امام و حاکم معصومی را که لایق تشکیل چنین حکومتی است، دور از دسترس ستمگران حفظ کرده و تا به طور طبیعی آن زمینهها ایجاد شده و آن مقدمات فراهم گردد و جهان اعلام آمادگی نماید، آنگاه آن حاکم الهی ظاهر شده و اقدام به تشکیل چنان حکومتی کند.
- تکامل عقول و ادراکات بشر: دو عامل پیشین (خطر جنگ و تضاد منافع)، گرچه زمینهساز حکومت واحد جهانیاند، لکن دربعد منفی که نشانه نقص بشر است، کمال سرچشمه میگیرد، ولی عامل سوم، یعنی تکامل عقول و علوم و ادراکات بشر جنبه اثباتی زندگی بشر را درطول اعصار و قرون نشان میدهد و بعد کمالی او را معرفی میکند. این بعد، بعد اثباتی زندگی بشر است که زمینهساز حکومت واحد جهانی خواهد شد. به تعبیر دیگر، زندگی بشر به گونهای پیش میرود که هم در بعد اثباتی و هم در بعد منفی زمینهساز حکومت واحد جهانی است. درباره عامل سوم میگوییم: اگر اوضاع عمومی جهان و پایه علوم و ادراکات و عقول بشر به همین حالت فعلی باقی بماند، قطعاً تأسیس حکومت واحد جهانی میسر نخواهد بود، لکن چنانکه تعقل و تمدن بشر و سطح معلومات او در اعصار و قرون گذشته به پایه کنونی نبوده، بلکه در اثر مرور زمان و حوادث و انقلابات روزگار بدین مرتبه رسیده است، در سطح کنونی هم، متوقف نخواهد شد، بلکه میتوان به طور قطع گفت که روز بروز بر معلومات بشر اضافه میشود و در آینده به سطح عالیتری از تعقل و تمدن و درک مصالح اجتماعی ارتقاء خواهد یافت. برای اثبات مقصودمان ناچاریم در اوضاع و احوال گذشته بشر سیری داشته باشیم و آن را بررسی نماییم تا بتوانیم نسبت به آیندهاش قضاوت کنیم: این مطلب در جای خود به اثبات رسیده که حس خودخواهی و سودجویی امری طبیعی و ارتکازی بشر است و یگانه عامل و نیرویی که افراد بشر را به کار و کوشش وا داشته، همان کسب کمال و تأمین سعادت و جلب منافع است و بس. هر فردی تا آنجا که توان دارد کوشش میکند که منافع خویش را تحصیل کند و مزاحمات و موانع را برطرف سازد، اما نسبت به منافع دیگران تشخیص دهد، نفع دیگران را نیز منظور میدارد و حاضر میشود که مقداری از منافع خویش را فدای آن سازد. شاید اولین مرتبهای که بشر از خودخواهی مطلق فرود آمده و حاضر شده نفعی به دیگری برساند، داستان ازدواج و زناشویی باشد، زیرا هر یک مرد و زن احساس میکردند که به همدیگر احتیاج دارند و همین احساس احتیاج بود که پیوند زناشویی را بینشان برقرار ساخت، برای دوام و استحکام آن مجبور شدند، خودخواهی خویش را تعدیل نمایند و منافع یکدیگر را نیز منظور بدارند. از اجتماع دو نفری مرد و زن اجتماع خانواده تأسیس شد. در واقع، هر فردی از افراد خانواده، جز تحصیل سعادت و کمال خویش، هیچ هدفی ندارد، لکن چون این موضوع را درک کرده که سعادت او مربوط به سعادت تمام افراد خانواده است، سعادت آن نیز میخواهد و حس تعاون در وی تقویت میشود. بشر مدتها به حالت خانوادگی و چادرنشینی زندگی کرد تا آنکه در اثر حوادث و تزاحتمات و غارتهایی که برایش اتفاق افتاد، افکار خانوادههای مختلف ترقی کرد و احساس نمودند که برای تأمین سعادت و مبارزه با دشمنان ناچارند اجتماع بزرگتری را تأسیس کنند. به علت همین ترقی و فکر و احساس بود که طایفه و فبیله به وجود آمد و افراد قبیله حاضر شدند منافع تمام افراد طایفه را منظور بدارند و مقداری از منافع شخصی و خانوادگی را فدای اجتماع قبیلهای سازند. همین رشد فکری و احساس احتیاج بود که در طول ایام و قرون کثیره، وادارشان کرد که در جوار یکدیگر زندگی کنند، برای سکونت خودشان ده یا شهری تأسیس کنند، منافع همشهریان خویش را منظور بدارند و از حقوق آنان نیز دفاع کنند. بشر تا مدتها بدین حالت زندگی کرد تا اینکه کم کم در اثر حوادث و پیش آمدهای روزگار و نزاعهای دسته جمعی و اعمال نفوذ زورمندان، افکارش از محیط کوچک ده و شهر ترقی نمود و احساس کرد برای تأمین رفاه و آسایش خویش ناچار است، با ساکنان دهات و شهرهای مجاور نیز ارتباط داشته باشد تا در مواقع خطر و حمله دشمنان قوی، از کمک آنها بهرهمند شود. بدین منظور اجتماع بزرگتری تأسیس شد و جایگاه وسیعتشان به نام کشور و مملکت نامیده شد. بشر کشور نشین فکرش به قدری ترقی کرد که تمام سرزمین محدود کشور خویش را به منزله یک خانه میداند و اهالی آن کشور را به منزله افراد یک خانواده به حساب میآورد و اموال عمومی و ذخایر آن سرزمین را متعلق به تمام ساکنین کشور میداند. از ترقی و پشرفت هر نقطهای از آن کشور لذت میبرد. اختلاف نژادی و زبانی و شهری و دهاتی را نادیده میگیرد و سعادت خویش را در سعادت تمام اهالی کشور میداند. معلوم است که فکر یگانگی و ارتباط، هر چه در بین افراد کشور قویتر باشد و اختلافات کمتر خودنمایی کنند، ترقیات آن کشور بیشتر خواهد شد. تمدن و ترقی کنونی بشر به آسانی به دست نیامده، بلکه در طی سالها و قرنهای زیاد و به واسطه هزاران حادثه و تجربه گوناگون، به چنین سطح عالی ارتقا یافته است. فکر بشر در طول هزاران سال و به واسطه پیش آمدها و حوادث روزگار به مرتبه بلندی ترقی نمود و تا حدودی از خودخواهی مطلق و کوته نظری دست برداشت. لکن هنوز هم قدر کافی ترقی نکرده و در این حد نمیتواند متوقف شود. هم اکنون به واسطه ترقی علوم و صنایع، بین کشورهای جهان، ارتباط و اتصال خاصی برقرار شده است. مسافتی را که قبلاً در مدت چندین ماه طی میکردند اکنون در ظرف ساعات و دقایق محدودتری طی میکنند. از فاصلههای بسیار دور صدای یکدیگر را میشنوند و همدیگر را مشاهده میکنند، حوادث و اوضاع کشورها باهم مربوط شده و به یکدیگر سرایت کرده است. اکنون بشر احساس میکند که نمیتواند مرزهای کشورش را محکم ببندد و به حالت انزوا و گوشهگیری زندگی نماید و با سایر کشورها قطع رابطه کند. به واسطه حوادث و انقلابات جهانی فهمیده است که اجتماع یک کشور آنچنان نیرو و قدرتی ندارد که سعادت افراد کشور را تأمین کند و از حوادث و خطرات سوء نگهداریشان نماید. از این رهگذر است که هر کشوری کوشش و جدیت میکند که اجتماع خویش را قویتر و بزرگتر سازد. این خواسته درونی بشر گاهی به صورت جماهیر بروز میکند، گاهی به صورت بلوک شرق و غرب نمایان میشود و گاهی به عنوان اتحادیه دودل اسلامی تحقق میپذیرد. گاهی به صورت کشورهای سرمایهداری و کمونیستی خودنمایی میکند و صدها اتحادیه دیگر حکایت از روح توسعه طلبی و رشد فکری بشر دارند. اکنون بشر کوشش و تلاش میکند که پیمانهای عمومی و اتحادیهها را توسعه دهد تا شاید بدان وسیله خطرات را مرتفع سازد و مشکلات و بحرانهای جهانی را حل کند و وسایل رفاه و آسایش ساکنان کره خاکی را فراهم سازد. به عقیده بعضی از دانشوران، حالت کوشش و فعالیت توسعه طلبی کنونی بشر، مقدمه یک انقلاب کلی و جهش عمومی است. جهان انسانیت به زودی خواهد فهمید که این نوع اتحادیهها هم، چون محدودند قدرت ندارند که بحرانهای خطرناک و موحش جهانی را حل کنند، نه تنها دردی را دوا نمیکنند، بلکه به واسطه صفآرایی در مقابل یکدیگر بحرانها و مشکلات شدیدتری را نیز تولید میکنند. بشر اکنون در حال تجربه و آزمایش است تا به وسیله این اتحادیهها، هم حس خودخواهی و کوته نظری خویش را تا سر حد امکان، اقناع کند و هم مشکلات جهانی و خطرات را مرتفع سازد. اما عاقبت خواهد فهمید که با حس خودخواهی و کوته نظری نمیتوان سعادت انسانیت را تأمین کرد. خواهی نخواهی اعتراف میکند که محیط کره زمین با محیط یک خانه فرقی ندارد و ساکنین زمین به منزله یک خانواده هستند. میفهمند که قوانین و احکامی که بر پایههای محدود نظامات اختلاف انگیز بنا شده، برای اصلاح جهان کافی نیست. تأسیس مجامع بینالمللی و وضع قوانین حقوق بشر را میتوان طلیعه آن فکر بزرگ و مقدمه بیداری و تکامل عقول انسانیت دانست، گرچه آنها هم به واسطهاعمال نفوذ زورمندان تا حال کار قابل توجهی انجام نداده و موفق نشدهاند بر نظامات اختلاف انگیز حاکم فایق شوند، لکن از وجود این گونه افکار میتوان آینده درخشان بشر را پیشبینی کرد. از اوضاع و حوادث عمومی جهان میتوان حدس زد که بشر در آینده نزدیک، بر سر یک دو راهی بسیار حساس واقع خواهد شد. آن دو راهی عبارت است از: مادیگری محض یا توحید خالص؛ یعنی جهان انسانیت یا باید چشم بسته تسلیم ماده و مادیات شود و به احکام خداوندی یک سره پشت پا بزند یا خدا را حاکم بر دستگاه آفرینش بداند و قوانین خدایی را گردن نهد. علاج بحرانهای جهانی و اصلاح بشر را از قوانین آسمانی بخواهد و به قوانین غیر الهی متعبد نگردد. لکن بهطور قطع میتوان گفت که غریزه خداپرستی و دین جویی بشر هرگز خاموش نمیشود و چنانکه ادیان آسمانی مخصوصاً دین اسلام پیشبینی کردهاند، حزب خداپرست، عاقبت پیروز و غالب میشوند و اقتدار و حکومت جهان، در دست مردم صالح و شایسته واقع خواهد شد. اجتماع بزرگ انسان بر پایههای فضایل انسانیت و اخلاق نیک و عقاید صحیح استوار میشود و تمام تعصبات غلط و معبودهای دروغین و اختلافانگیز از بین میروند، تمام جهانیان در مقابل معبود یگانه و دستوراتش سر تسلیم فرود میآورند، گروه خداپرست و حزب توحید در محوطه وسیع و حصار محکم مرز ایمام جایگزین میشوند و دعوت پیغبر اسلام (ص) و قرآن شریف را اجابت میکنند. آری، قرآن کریم به جهان اهل کتاب پیشنهاد کرد بیایید تا همه ما در تحت یک کلمه و برنامه مشترک داخل شویم و تصمیم بگیریم که به جز خدای یگانه، معبودی نگیریم و در مقابل هیچ موجودی به جز خدا خضوع و عبادت نکنیم و افراد بشر را واجب اطلاعه ندانیم[۲]. قرآن کریم اجرای انقلاب جهانی را به وسیله مسلمین صلاحیتدار و شایسته میداند: پیامبر اکرم (ص) خبر داده است که آن افراد شایسته و فوقالعادهای که افکار گوناگون و عقاید و آرای متفرق بشر را در یک جا به سوی یک هدف متمرکز میسازد و عقول مردم را کامل و بیدار مینماید و اسباب و عوامل و دشمنیها و اختلافات را ریشهکن میسازد و صلح و صفا را برقرار میکند، همان مهدی موعود و از فرزندان پیغمبر اکرم (ص) خواهد بود. حضرت ابوجعفر (ع) فرمود: "وقتی ما قائم ما قیام نمود، دستش را بر سر بندگان مینهد و عقول و افکار پراکنده آنان را متمرکز میکند و به سوی یک هدف متوجه میسازد و اخلاق پسندیده را در آنان به حد کمال میرساند".[۳]. علی بن ابی طالب (ع) فرمود: وقتی قائم ما نهضت نمود عدوات و دشمنی از قلوب مردم ریشه کن میگردد و امنیت عمومی برقرار میشود[۴]. حضرت باقر (ع) فرمود: وقتی قائم ما قیام کند تمام اموال عمومی و معادن و ذخایر زمین در اختیار آنجناب قرار میگیرد[۵]. اینها علل و عواملی هستند که زمینهساز حکومت واحد جهانیاند، البته ممکن است علل و عوامل دیگری نیز باشد که یقیناً هست و ما را بنای احصای همه آنها نیست. سرانجام، روزی فرا میرسد که بشر در اثر تکامل عقل و اندیشه به این نتیجه میرسد که زندگی جز در پرتو حکومت واحد مفید و سعادت آفرین نخواهد بود، لذا به راحتی به آن تن درخواهد داد، آن روزی است که طبق عقیده شیعه حضرت مهدی (ع) ظهور خواهد کرد»[۶].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آقای رضوانی؛ |
---|
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در اینباره گفته است:
«نه تنها تشکیل حکومت واحد جهانی ممکن و میسور است، بلکه امری حتمی و لازم به نظر میرسد و علل و عوامل زیادی در زمینه سازی آن دخیل میباشند:
|
- جهانی شدن به چه معنایی است؟ (پرسش)
- ریشههای تاریخی جهانی شدن از چه زمانی است؟ (پرسش)
- غربیها از جهانی شدن چه اهدافی را دنبال میکنند؟ (پرسش)
- جهانی شدن چه جنبههای منفی دارد؟ (پرسش)
- آیا در منابع دینی به جهانی شدن اشاره شده است؟ (پرسش)
- چگونه میتوان وعده حکومت جهانی را باور و تقویت نمود؟ (پرسش)
- آیا میان جهانی شدن و جهانیسازی فرقی هست؟ آیا این روند به حکومت امام مهدی منتهی میشود یا خیر؟ (پرسش)
- آیا پروژه جهانیسازی یا فرایند جهانی شدن با حکومت جهانی امام مهدی همگرایی دارد یا واگرایی؟ (پرسش)
- جهانی شدن و جهانی سازی که اسلام معرفی میکند چه امتیازاتی دارد؟ (پرسش)
- رهبری در حکومت عدل جهانی چه اهمیتی دارد؟ (پرسش)
- برپا کننده عدل جهانی چه شرایطی باید داشته باشد؟ (پرسش)
- شرایط تحقق حکومت عدل جهانی چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه قرآن در مورد جهانی شدن چیست؟ و جهانی سازی مطلوب کدام است؟ (پرسش)
- چه عواملی زمینه ساز حکومت واحد جهانی است؟ (پرسش)
- چه ضرورتی برای تشکیل حکومت واحد جهانی وجود دارد؟ (پرسش)
- ضرورت برپایی حکومت عدل جهانی از راه فطرت چگونه قابل تبیین است؟ (پرسش)
- آیا از راه براهین فلسفی میتوان ضرورت حکومت عدل جهانی را به اثبات رساند؟ (پرسش)
- ضرورت حکومت عدل جهانی را از راه تکامل چگونه میتوان تبیین کرد؟ (پرسش)
- آیا با دلیل عقلی میتوان ضرورت تشکیل حکومت عدل جهانی را اثبات نمود؟ (پرسش)
- آیا واقعیتهای تاریخی میتواند ضرورت تشکیل حکومت عدل جهانی را به اثبات رساند؟ (پرسش)
- چرا در عصر انبیای گذشته حکومت عدل جهانی تحقق نیافته است؟ (پرسش)
- چه ضرورتی در تحقق حکومت عدل جهانی در این دنیا است؟ (پرسش)
- چرا در عصر پیامبر اکرم حکومت جهانی توحیدی تحقق نیافت؟ (پرسش)
- ویژگیهای رهبر جهانی چیست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ سید عبدالکریم هاشمینژاد، مشکلات مذهبی روز، ص ۱۷.
- ↑ آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۱؛ دادگستر جهان، ص ۲۲۷.
- ↑ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص ۳۱۰ - ۳۱۸.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۵۵۴.