بیداری
یقظه
یقظه، بیداری و ضد خواب و غفلت است[۱]. در روایات حضرت علی (ع) نیز یقظه، در برابر غفلت به کار رفته است[۲]. واژهشناسان، غفلت را «سهو و نسیان ناشی از کمی حفظ و بیداری»[۳]، «نبود توجه» و «اشتباه»[۴] معنا کردهاند. امین الاسلام طبرسی، ذیل آیه ۷۴ سوره بقره، غفلت را در معنای «سهو و نسیان و رفتن معنا از نفس، بعد از حضور آن»[۵] استعمال کرده است. در کتاب قاموس قرآن از دو گونه غفلت نام برده شده است: غفلتی که عذر آن مقبول است و آن در صورتی است که علت غفلت، عدم اتمام حجت باشد و... غفلتی که علت آن، عدم دقت خود شخص است و در آن صورت مذموم است و نامعذور، و در بیشتر آیات، که غفلت درباره مردم به کار رفته، مراد همین غفلت نامعذور و در مقام ذم است[۶].
در مفردات نیز مانند همین تقسیمبندی درباره «نسیان» مطرح شده و نیز غفلت را یکی از علل عروض حالت نسیان نام برده است[۷]. علمای اخلاق و کسانی که در موضوع تزکیه نفس پژوهش کردهاند، بر این باورند که «نخستین گام، یقظه و بیداری است»[۸]. بدینسان، نخستین مرحله در مراحل تزکیه و تخلیه نفس از رذائل اخلاقی، مرحله خروج از غفلت یا یقظه است. انسان، موجودی است که به دلیل وسوسهگریهای دشمن غدار بیرونی (شیطان) و هوسخواهیهای دشمن خطرناک درونی (نفس اماره) همواره در معرض لغزیدن به دامهای گوناگون و رنگارنگ دنیایی و در نتیجه، ابتلا به حالت غفلت از حقایق عالم هستی و به ویژه حقایق اجتناب ناپذیر عوالم پس از مرگ است.
بنا به آیه صریح قرآن که «خداوند در دل انسان، دو قلب بر ننهاده است»[۹] و تعلیمات روشن حضرت علی (ع) که «مثل دنیا و آخرت، مثل مردی است که دارای دو زن است و هرگاه یکی را خشنود سازد، دیگری را خشمگین گرداند»[۱۰] جمع میان دنیا و آخرت - بدین صورت که هر دو محبوب راستین و کمال مطلوب انسان باشند - ناممکن است و انسان باید از این دو یکی را برگزیند و مرغ دلش را در پیرامون آن به پرواز در آورد[۱۱]. حال اگر کسی دنیا را متبوع و آخرت را تابع قرار دهد و آن را کعبه آمال و منتهای عشق و محبت خویش سازد، عقلش فاسد است[۱۲] و در ورطه غفلت و بیخبری از حقایق در میغلتد و به شقاوت و خسران اخروی گرفتار میآید. حضرت علی (ع)، در روایاتی پرشمار، این حالت نامطلوب و مشئوم را وصف کرده و آثار زیانبار فکریاش را ترسیم فرموده است و ما برای رعایت اختصار، برخی از آنها را از نظر میگذرانیم. آن حضرت، غفلت را از میانبرنده بصیرت و روشنبینی»[۱۳]؛ «مست کنندهتر از شراب»[۱۴]؛ «خوی و خصلت احمقان»[۱۵]؛ ۲ «گمراهی روح»[۱۶] و «چرک جان»[۱۷] میخواند؛ اما این بلای تباهکننده و آخرتسوز، درمانی دارد و آن یقظه و بیداری است. یقظه، بسان عاملی کارساز برای رفع این حالت خطرناک نفسانی عمل میکند و آن را برطرف میسازد: «ضَادُّوا الْغَفْلَةَ بِالْيَقَظَةِ»[۱۸]. همچنین، از یقظه به «نور و روشنایی»[۱۹] و «روشنبینی»[۲۰] تعبیر کرده و بدینسان، یقظه، سرآغاز تزکیه است.[۲۱]
منابع
پانویس
- ↑ الف. اليَقَظَةُ: نَقِيضُ النَّوْمِ؛ (کتاب العین، ج۳، ص۱۹۹۹؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۴۵۳). ب. ضد الغفلة: اليقظة. (مجمع البیان، ج۴، ص۱۶۴).
- ↑ «ضَادُّوا الْغَفْلَةَ بِالْيَقَظَةِ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۱۰۷).
- ↑ الْغَفْلَةُ: سهو يعتري الإنسان من قلّة التّحفّظ و التّيقّظ؛ (مفردات الفاظ القرآن، ص۶۰۹).
- ↑ قاموس قرآن، ج۵، ص۱۱۱.
- ↑ و الغفلة: السهو عن الشيء، و هو ذهاب المعنى عن النفس بعد حضوره؛ (مجمع البیان، ج۱، ص۲۶۵).
- ↑ قاموس القرآن، ج۵، ص۱۱۱-۱۱۲.
- ↑ وی ضمن تعریف نسیان به «از یاد بردن محفوظات» از سه علت ضعف قلب، غفلت، و قصدی که منجر به حذف محفوظات میگردد، به عنوان علل نسیان نام میبرد و نسیان را نیز دو قسم میداند: «نسیانی که مورد نکوهش خداوند بوده و عمدی است و نسیانی که معذور - و غیرمذموم - است». (مفردات الفاظ القرآن، ص۸۰۳).
- ↑ مراحل اخلاق در قرآن، ص۳۶. استاد مصباح یزدی مینویسد: «قدم نخست به سوی انسانیت، خارج شدن از این غفلت است... و در ارتباط با همین نخستین قدم است که یکی از وظایف انبیا با عنوان «ذکر» و «یادآوری» شکل میگیرد و «ذکر» یعنی خارج کردن مردم از حالت غفلت». (اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۳۶).
- ↑ ﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ﴾ «خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است» سوره احزاب، آیه ۴.
- ↑ «إِنَّ مَثَلَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ كَرَجُلٍ لَهُ امْرَأَتَانِ إِذَا أَرْضَى إِحْدَاهُمَا أَسْخَطَ الْأُخْرَى»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۱، ص۴۷۲).
- ↑ استاد مطهری، در تبیین اینگونه روایات و در تشریح مسئله تضاد دنیا و آخرت، به این نکته ظریف اشاره میکند که جمع میان دنیا و آخرت، از نظر «ایدهآل بودن و هدف اعلی قرار گرفتن»، ناممکن است نه از نظر «برخوردار شدن» (برای آشنایی بیشتر، ر. ک: مجموعه آثار، ج۱۶، ص۵۸۳ - ۵۸۶) البته باید به این نکته نیز عنایت داشت که برای سالکان و سائران کوی معرفت، آخرت و نجات از عقاب جهنم و وصول به ثواب بهشت نیز مطلوب نهایی نیست، برای آنان آنچه مطلوب بالذات و محبوب نهایی است، ذات باری تعالی است که منشأ همه نعمتهای اخروی است. از این رو است که اگرچه در قرآن کریم، سخن از ﴿وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾ به میان آمده. اما در مراتب بالاتر، خبر از ﴿وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾ نیز داده شده است؛ لذا امام العارفین، حضرت علی (ع) میفرماید: «مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك» (شرح المنظومه، ص۳۴۰)، و حافظ میگوید: فاش میگویم و از گفته خود دلشادم *** بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار *** چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
- ↑ «حبّ الدّنيا يفسد العقل و يهمّ القلب عن سماع الحكمة و يوجب اليم العقاب»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۱، ص۴۹۹).
- ↑ «دَوَامُ الْغَفْلَةِ يُعْمِي الْبَصِيرَةَ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۱۰۷).
- ↑ «سُكْرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرُورِ أَبْعَدُ إِفَاقَةً مِنْ سُكْرِ الْخُمُورِ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۱۰۷).
- ↑ «الْغَفْلَةُ شِيمَةُ النَّوْكَى»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۱۰۶).
- ↑ «الْغَفْلَةُ ضَلَالُ النُّفُوسِ وَ عُنْوَانُ النُّحُوسِ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۱۰۷).
- ↑ «فَشَكَرْتُكَ بِإِدْخَالِي فِي كَرَمِكَ وَ لِتَطْهِيرِ قَلْبِي مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْكَ»؛ (قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه).
- ↑ گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۱۰۷ و: «وَ اسْتَيْقِظْ مِنْ غَفْلَتِكَ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۵۹۲).
- ↑ «الْيَقْظَةُ نُورٌ الْغَفْلَةُ غُرُورٌ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۵۹۱).
- ↑ «الْيَقَظَةُ اسْتِبْصَارٌ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۵۹۱).
- ↑ بهشتی، سعید، مقاله «تربیت عقلانی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۲۰۷.