رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم (ع) چیست؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «مهم‌ترین مصادیق علم غیب کدام‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

آیت‌الله سید نورالدین شریعتمدار جزایری در مقاله «امام حسین و علم به شهادت» در این باره گفته است:

«مقصود از راسخان‌ در علم‌ به‌ یقین‌ پیامبر (ص) است‌، زیرا کسی‌ جز او سزاوار این‌ مقام نیست‌ و علم‌ او با علم‌ خدا در آیه‌ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۱] در یک‌ سیاق‌ آمده‌ است‌. این آیه‌، همتا بودن‌ علم پیامبر (ص) با علم‌ خدا را بیان‌ می‌کند و چون‌ علم‌ خدا حضوری‌ است‌ - نه‌ حصولی‌ - پس‌ علم پیامبر (ص) نیز حضوری‌ است‌ و به‌ جهت آنکه علم به تأویل قرآن از علوم پنهانی و غیب بوده و امام (ع) جانشین پیامبر (ص) است، پس پیامبر (ص) و امام (ع) بر علوم پنهانی و غیب آگاهی دارند»[۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله مصباح یزدی؛
آیت‌الله مصباح یزدی، در کتاب «قرآن‌شناسی» در این‌باره گفته است:

«در این آیه در برابر فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ عبارت وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ قرار گرفته که یکی حالت روحی و مرتبط با تمایلات است و دیگری مسئله فکری و ذهنی است که با عقل پیوند دارد. این نوع بیان، به ارتباط و تأثیر و تأثّرِ بعد فکری انسان با بعد گرایشی و قلبی او اشاره دارد. افرادی که از نظر تمایلات قلبی منحرف باشند، به طور طبیعی به دنبال شناخت حقیقت نیستند و برای آنان دستیابی به هواها و منافع شخصی و گروهی و سوژه‌های مختلف و مخالفت با مخالفان خود، اهمیت دارد و به این صورت، نقطه مقابل راسخان در علم قرار می‌گیرند. از سوی دیگر، راسخان در علم که برای دریافت حقایق، چنان که باید، می‌کوشند و با ابزارهای شناخت و دریافت‌های خود به دقت برخورد می‌کنند، به طور طبیعی حقیقت طلبی و دقت علمی را بر تمایلات خویش حاکم ساخته و تمایلات خود را در جهت کشف حقایق به کار می‌بندند و تابع حقایق قرار می‌دهند.

رابطه "رسوخ در علم" با "ایمان به همه آیات": رسوخ در علم، شناخت دقیق مرز ابزارهای شناخت، لوازم معرفت‌های به دست آمده و ملزومات آنهاست. راسخان در علم، خود دو گروه‌اند: گروهی از آنان که به فهم حقایق قرآنی نائل شده و حقانیت و درستی آنها را دریافته‌اند، با این شناخت درمی‌یابند که بالاترین دلیل حقانیت مقاصد قرآنی آن است که از سوی حقّ مطلق "خدای متعال" که سخنش عین حقیقت است، نازل شده: وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا [۳] و به این حقیقت دست می‌یابند که ایمان به آن به عنوان ما انزل الله، ضروری است و علم بدون ایمان برای رسیدن به سعادت حقیقی، کافی نیست. پس هم ایمان آوردن آنان، لازمه شناخت کامل ایشان است و هم تکیه بر كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا [۴] مبتنی بر راسخ بودن آنان در علم است. گروهی دیگر که به همه حقایق قرآنی و فهم همه آیات نائل نشده‌اند و برخی آیات برای آنان متشابه است، لازمه رسوخ در علمشان اعتراف و ایمان است؛ یعنی ایشان به مفاد آیات و دریافت حقیقت آنها به طور مستقیم دست نیافته‌اند؛ ولی با توجه به شناخت دقیقی که از ابزارهای شناخت و مرزهای دانش خود دارند [۵]»[۶].
۲. حجت الاسلام و المسلمین مهدی‌فر؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدی‌فر در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن» در این‌باره گفته‌ است:

«رسوخ به معنای ثبات است و راسخان در علم کسانی هستند که دانش آن ها ثبات داشته، تزلزل و تبدل در رای ندارند و علم آنها مطابق با واقع است و با توجه به این که الف و لام در العلم برای جنس است، اینان در تمام قلمرو علم، ثبات رای داشته، در هیچ بخش از دانش تزلزل ندارد، یعنی راسخ در مطلق علم هستند.

علامه جعفری می‌گوید: هیچ مفسر و فقیه و حکیم و فیلسوفی که منابع علم و معرفت آنان همین حواس و اندیشه و تعقل و منقولات است نمی‌توانند ادعایی رسوخ در علم (استحکام غیر قابل تزلزل و قطعی مطلق) داشته باشند و چنین ادعایی هم هیچ کس نکرده است. از طرف دیگر با توجه با منابع قطعی که رسوخ در علم را برای امیرالمؤمنین و ائمه (ع) اثبات می‌کند.[۷] امام علی (ع) می‌فرماید: "أينَ الَّذينَ زَعَموا أنَّهُمُ الرّاسِخونَ فِي العِلمِ دونَنا ، كَذِبًا وبَغيًا عَلَينا أن رَفَعَنَا اللّه ُ ووَضَعَهُم ، وأعطانا وحَرَمَهُم"[۸] اصول کافی بابی به‌عنوان، "بَابُ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ"[۹] منعقد نموده است که چند روایت درآن وجود دارد. از جمله: (...) برید از یکی امامان (ع) باقر یا صادق (ع) درباره آیه شریفه وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۱۰] روایت می‌کند که فرمود: برترین راسخان در علم رسول خدا است که خداوند تمام آنچه را که بر او نازل کرده تنزیل و تأویلش را نیز به او تعلیم داده است و چنین نیست که خداوند چیزی را به او نازل کند و تأویل آن را به او نیاموزد و اوصیای آن حضرت تمامی آن را می‌دانند. بعد فرمود: قرآن عام و خاص، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ دارد، وراسخون در علم آن را می‌دانند.[۱۱] رسول خدا (ص) در باره علی (ع) فرمود: علی پس از من تأویل آنچه را مردم ازقرآن نمی‌دانند؛ به آنها می‌آموزد.[۱۲] و علی (ع) فرمود: "سَلُونِي‌ عَن‌ كِتَابِ اللهِ‌ عزوجل فَوَاللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ مِنْهُ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهَارَ وَلَا مسیر وَلَا مقام إِلاَّ وَ قَدْ أَقرَأَنِیهَا رَسُولِ اللهِ وَ عَلَّمَنِی تَأوِیلَهَا"[۱۳]»[۱۴].
۳. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است:

«راسخان در علم کسانی هستند، که بر خوردار از دانش استوار و حقیقی‌اند، دانشی که تغییر و تحول در آن راه ندارد و دانشی است که خدا بر صفحه قلب خاصان از بندگانش که پیامبران و امامان‌اند تابانیده، چنانکه از حضرت صادق (ع) روایت شده «نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ وَ نَحْنُ‏ نَعْلَمُ‏ تَأْوِيلَه‏‏»[۱۵]. آری تنها دانشی که دگرگونی نمی‌یابد و با دانش همه دانشمندان تفاوت دارد. دانش پیامبران و امامان (ع) است که تا قیامت ثابت است؛ زیرا دانش آنان الهی و لدنی و بر اساس مشاهده صادقانه قلب آنان نسبت به حقایق است. و بی‌تردید چنین قلب‌هایی هرگز در تماشای حقایق و یافتن واقعیت‌ها و اسرار ظاهر و باطن هستی خطا نمی‌کنند[۱۶].

بنابراین، رسول اکرم و جانشینان وی از «راسخین در علم» هستند، همان کسانی که خداوند علم‌شان به تأویل قرآن را در کنار علم خویش قرار داد و عالم بودن ایشان را به تأویل قرآن مجید و کتاب آسمانی در عرض علم خود قرار داده است و چگونه با علمی که از صفحه جان، غایب است تأویل آن را می‌دانند؟ و چگونه خداوند علم ایشان را کنار علم خویش قرار می‌دهد در حالی که آن علم نزدشان حضور ندارد و از آن اطلاعی ندارند؟[۱۷]»[۱۸].
۴. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛
حجت الاسلام و المسلمین باقری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان«بررسی علم اولیای الهی» در این‌باره گفته است:

«از معصومین (ع) روایت شده است که امامان (ع)، مصداق وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۱۹] هستند و اسم اعظم و تمام مواریث انبیاء و علوم و کتب و مکارم آن‌ها مانند احیای اموات و طی ارض و آشکار کردن علوم غیبی، نزد ایشان است.

  1. امام صادق (ع) فرمود: ما هستیم راسخون در علم و ما تأویل آن را متشابهات آن را می‏‌دانیم.[۲۰].
  2. برید بن معاویه از یکی از دو امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) روایت کرده در تفسیر قول خدای عزوجل: «و نمی‏داند تأویل آن را جز خدا و راسخون در علم» که فرمود: رسول الله افضل راسخون در علم است، خدای عزوجل به او آموخته است هر چه را بدو فرو فرستاده از تنزیل و تأویل، خدا چیزی را که تأویل آن را نمی‏‌دانست به وی نازل نمی‏‌کرد و اوصیاء پس از وی هم همه آن را می‏‌دانند و آن کسانی که تأویل آن را نمی‏‌دانند چون عالم راسخ در علم که میان آنها است از روی علم به آنها بگوید خدا پذیرش آنها را اعلام کرده به قول خود که: «می‏‌گویند ما بدان ایمان داریم همه آن از نزد پروردگار ما است» قرآن خاص دارد و عام، محکم دارد و متشابه، ناسخ دارد و منسوخ، و راسخون در علم همه را می‌دانند.[۲۱]
  3. امام صادق (ع) فرمود: راسخون در علم، امیر المؤمنین‏(ع) و ائمه (ع) بعد از اویند.[۲۲]»[۲۳].
۵. حجت الاسلام و المسلمین خوش‌باور؛
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوش‌باور، در پایان‌نامه در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در این‌باره گفته‌ است:

«در آیات قرآن از گروهی به عنوان راسخان در علم یاد شده که این افراد دانش ویژه‌های به تفسیر قرآن دارند. همچنین صاحبان حکمت افرادی دارای درایت و فهم ویژه می‌باشند که بخشی از دانش آنان مرتبط با علوم دینی است، راسخان در علم، کسانی هستند که در برابر شبهات گرفتار تردید در باورهای خود نمی‌شوند در آیه‌ای که به مدح آنان اشاره شده، آیات قرآن به دو دسته تقسیم شده است: آیات محکم که مرجع و اساس برای فهم آیات قرآن است و آیات متشابه که باید با توجه به محکمات تفسیر شوند؛ در ادامه این آیه آمده است که عده‌ای از افراد که در قلبهای آنان انحرافاتی است، به آیات متشابه تمسک می‌کنند تا فتنه انگیزی کرده و تأویل‌هایی مطابق خواست خود از آیات ارائه کنند، در فراز پایانی این آیه آمده است که تأویل آیات را جز خدا و بنابر برخی تفاسیر راسخان در علم نمی‌دانند. تأویل مصدر باب تفعیل از ماده "أول" است مشهورترین معنا برای این ماده"رجوع" است که وقتی به باب تفعیل می‌رود معنای "بازگرداندن" را می‌رساند. اگر چه معانی اصطلاحی مختلفی برای تأویل بیان شده است به نظر می‌رسد معنای جامعتر و دقیقتر همان است که با معنای لغوی آن تناسب دارد. "تأویل بازگرداندن یک چیز به غایت مقصود از آن است" با توجه به همین معنا است که قرآن کریم مراجعه به حکم خداوند و پیامبرش را به هنگام اختلاف، بهترین تأویل معرفی می‌کند واین مراجعه به هدف و غایت مطلوب است. تأویل آیات متشابه نیز به معنای بازگردان آنها به معنایی که مقصود بوده است، تأویل رؤیا، به معنای بازگرداندن آن به هدف مقصود از آن است و تأویل یک فعل، تحقق هدف و غایت مطلوب و مقصود ازآن است. مفسران در این که چه کسانی به علم تأویل دسترسی دارند، اختلاف دارند. برخی این علم را مختص خداوند می‌دانند و برخی دانش تأویل را علاوه بر خداوند متعال، در اختیار راسخان در علم می‌دانند، علت این اختلاف به اختلاف در تفسیر این بخش از آیه یاد شده باز می‌گردد: وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ [۲۴] برخی از مفسران الرَّاسِخُونَ را عطف به اللَّهُ دانسته و چنین معنا کرده‌اند: کسی تأویل آن را نمی‌داند، مگر خداوند و راسخان در علم که می‌گویند... بنابراین تفسیر، راسخان در علم به تأویل آیات متشابه آگاهند، در مقابل عده‌ای از مفسران معتقدند که این دو جمله از هم جدا بوده و علم به تأویل مختص خداوند است بنابر‌این دیدگاه "وَ" در جمله وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ علامت عطف نیست؛ بلکه ابتدای جمله‌ای مستقل است که در آن سخن راسخان در علم نقل شده است که با آن که از تأویل این آیات آگاه نیستند، می‌گویند: ما به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگارِ ماست منحصر دانستن تأویل قرآن به خداوند متعال قابل پذیرش نیست؛ زیرا:

۱. بسیار بعید به نظر می‌رسد که در قرآن آیاتی باشد که اسرار آن را جز خدا نداند، اگراین آیات برای تربیت و هدایت مردم نازل شده است چگونه ممکن است حتی پیامبری که قرآن بر او نازل شده از معنی و تأویل آن بی خبر باشد؟!
۲. همانطور که مرحوم شیخ طبرسی در مجمع البیان فرموده است: صحابه و تابعین در تفسیر هیچ آیه‌ای توقف نکرده اند و نگفته‌اند که این آیه از متشابهات قرآن است و تفسیر آن را فقط خداوند می‌داند؛ بلکه به تفسیر همه آیات قرآن همت گماشته‌اند.

۳. اگر منظور این باشد که راسخان در علم در برابر آنچه نمی‌دانند، تسلیم هستند مناسبتر این بود که گفته شود: راسخون در ایمان چنین هستند، زیرا راسخ در علم بودن متناسب با دانستن تأویل قرآن است نه با ندانستن و تسلیم بودن

۴. روایات فراوانی که در تفسیر آیه اول، نقل شده است، همگی تأیید می‌کند که راسخون در علم، تأویل آیات قرآن را می‌دانند و این دانش فقط از آن خداوند متعال نیست.
بنابراین چنان که مفسران بسیاری معتقدند، جمله وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ به اللَّهُ عطف شده است و معنای آن این است که خداوند و راسخان در علم از تأویل آیات متشابه آگاهند، ادامه این آیه نیز بیان حال راسخان در علم است که آنان به دلیل راسخ بودن در علم، می‌گویند ما به همه آن قرآن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگارِ ماست. این دانش، دانشی گرانبها است که حقایق و معارف عمیق قرآن را در اختیار صاحبان آن می‌گذارد. به خوبی از لحن آیه پیدا است که علم تأویل دانشی، ویژه است. کسی که چنین دانشی نسبت به قرآن داشته باشد، به طور طبیعی علم ویژه‌ای به معارف دینی دارد؛ زیرا مهمترین منبع معارف دینی، قرآن کریم است در آیه یاد شده، راسخان در علم، معرفی نشده‌اند. چنان که تعبیر راسخان در علم نشان می‌دهد، این دانش اختصاص به پیامبر اکرم (ص) ندارد، افرادی مانند عبداالله بن عباس نیز ادعا کرده‌اند که از راسخان در علم می‌باشند. و امامان شیعه مصداق کامل‌تر صاحبان این دانش معرفی شده‌اند[۲۵].
۶. حجت الاسلام و المسلمین بابایی؛
حجت الاسلام و المسلمین بابایی در مقاله «اهل بیت پیامبر مفسران آگاه به تمام قرآن» در این‌باره گفته‌ است:

«همانگونه که دانشمندان و متخصصان هر فنی از نظر دانش و تحصیل یکسان نمی‌باشند و در رتبه‌های متفاوتی قرار دارند، بی‌تردید مفسّران قرآن کریم نیز در توان علمی و آگاهی نسبت به معانی قرآن کریم در یک رتبه نمی‌باشند؛ توان تفسیری برخی ضعیف و بهره آنان از معارف قرآن کریم اندک و توان برخی قویتر و بهره‌شان از معانی و معارف قرآن کریم بیشتر می‌باشد و در نتیجه، همه مفسّران به همه معانی قرآن آگاه نبوده‌اند و از این نظر، می‌توان مفسّران را به دو دسته «آگاه به همه معانی قرآن» و «آگاه به بخشی از معانی قرآن» تقسیم کرد. پوشیده نیست که پیامبر گرامی (ص) که قرآن بر قلب مبارک آن حضرت نازل شده[۲۶] و خدای متعال تعلیم و تبیین قرآن را کار آن حضرت بیان کرده است،[۲۷] از مفسّرانِ مصون از خطا و آگاه به همه معانی قرآن بوده و توان تفسیر همه معانی و معارف قرآن را داشته است. البته برخی از تفسیری که جز خدا آن را نمی‌داند سخن به میآن آورده‌اند[۲۸] که این سخن عقلاً و نقلاً مردود است؛ زیرا:

اولاً، معقول نیست آیاتی از جانب خدای متعال برای افاده معنایی نازل شوند و هیچ کس، حتی رسول خدا (ص) نتواند آن را بفهمد. قرآن، کلام خدای متعال است و فایده هر کلامی دلالت بر معنا و رساندن مقصود گوینده به مخاطب است، گرچه ممکن است کلامی با رمز و رازی ویژه القا شود که تنها بعضی از مقصود آن آگاه شوند. ولی مقعول نیست از کلام معنایی قصد شود که هیچ یک از مخاطبان نتوانند آن را بفهمند و کسی جز گوینده به آن آگاه نباشد.

بنابراین، ممکن است قرآن کریم باطنی داشته باشد که همگان نتوانند آن را بفهمند و تنها افرادی خاص یا تنها رسول خدا (ص) توان فهم آن را داشته باشند، ولی با توجه به حکمت و علم و قدرت خدا، محال است معنا و مطلبی از قرآن قصد شده باشد که هیچکس، حتی رسول خدا (ص) نتواند آن را بفهمد.

در چنان صورتی افاده معنا از طریق کلام، یا ممکن نبوده و یا ممکن بوده ولی مصلحت نداشته است، یا هم ممکن بوده و هم مصلحت داشته است. در صورت اول و دوم، قصد آن با حکمت خدای متعال سازگار نیست و خدای حکیم چنین معنایی از کلام خود قصد نمی‌کند و در صورت سوم، افاده معنای مقصود با لفظی که هیچ کس نتواند آن را بفهمد، مستلزم نادانی یا ناتوانی است، که خدای متعال از هر دو منزّه است.

ثانیاً، روایات معتبر دلالت می‌کنند بر اینکه رسول خدا (ص) از همه راسخان در علم برتر بوده و تمام تنزیل و تأویل قرآن را به تعلیم خدای متعال می‌دانسته و چنین نبوده است که خدا چیزی بر او نازل کرده و تأویل آن را به او نیاموخته باشد. برخی از آن روایات عبارتند: از برید بن معاویه نقل شده است که گفت: از یکی از دو امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) شنیدم که در تفسیر آیه وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۲۹] فرمود: رسول خدا برترین راسخان در علم است. خدای عزّوجلّ همه تأویل و تنزیلی را که بر او نازل کرده به او تعلیم داده است و هرگز چنین نبوده که خدا چیزی بر او نازل کند و تأویل آن را به او یاد نداده باشد و اوصیای پس از او نیز تمام آن را می‌دانند[۳۰]»[۳۱].
۷. حجت الاسلام و المسلمین ناصحیان؛
حجت الاسلام و المسلمین ناصحیان در مقاله «تأویل و راسخان در علم» در این‌باره گفته است:

«تأویل صحیح متشابهات، تنها نزد خداوند و راسخان در علم است. اکنون این پرسش مطرح می‏‌گردد که راسخان در علم، چه کسانی هستند و چه ویژگیهایی دارند؟

بر اساس احادیث، پیامبر اکرم (ص) برترین راسخان در علم است و پس از وی، امیر المؤمنین (ع) و سایر اهل البیت در صف نخست آنان قرار دارند.

امام باقر (ع) می‏‌فرماید: رسول خدا برترین راسخان در علم است. به راستی تأویل و تنزیل آنچه را خدا بر او فرو فرستاده، فرا گرفته است و خداوند چیزی را بر او نازل نکرده که تأویل آن را به او نیاموخته باشد.

حدیث گرانقدر و مشهور ثقلین نیز مطلب یادشده را تأیید می‏‌کند: قال رسول اللّه‏: تا هنگامی‌ که به کتاب و عترت تمسک جویید، گمراه نمی‏‌شوید و سپس می‏‌فرماید: کتاب و عترت از یکدیگر جدایی‏‌ناپذیرند. این بیان، حاکی از ارتباط وثیق بین قرآن و عترت است که یکی از ابعاد آن، مبیّن و مفسّر بودن عترت برای قرآن می‏‌باشد.

امیرالمؤمنین راجع به آیه فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۳۲] می‌‏فرماید: آگاه باشید که «ذکر» رسول خدا است و ما اهل او هستیم، ماییم راسخان در علم، ماییم چراغ هدایت و پرچمهای پرهیزگاری.

امام صادق (ع) فرمود: ای ابو صباح! ما قومی‌ هستیم که خداوند، اطاعت و فرمانبری از ما را واجب ساخته... و ماییم راسخان در علم.

با توجه به دلایل و شواهد بسیاری که به برخی از آنها اشاره شد، باید بگوییم که بدون تردید، اهل البیت مصداق بارز و کامل راسخان در علم به شمار می‏‌روند و برترین مرجع در حل مشکلات قرآن و فهم متشابهات آن می‏‌باشند. اما آنچه جای تأمل و بحث دارد، قرار گرفتن سایر عالمان ربانی در دایره راسخان در علم است.

ممکن است با نگاه سطحی به احادیث، چنین برداشت شود که جز معصومان (ع) کسی در دایره راسخان در علم قرار نمی‏‌گیرد، لکن واقعیت خارجی و برخی دلایل و شواهد، حاکی از آن است که عالمان ربانی که اصول و مبانی تأویل و تفسیر صحیح را در مکتب اهل البیت آموخته و خود را به زیور علم و تقوا آراسته‏‌اند نیز در حد خود از راسخان در علم به شمار می‏‌روند. با این وجود، دانش و معرفت آنان به قرآن، به هیچ رو قابل مقایسه با دانش امامان معصوم (ع) نیست، ولی از آن‏جا که اصول و مبانی صحیح شریعت را از سرچشمه زلال آن دریافت کرده‏اند و از فطرتی سلیم برخوردارند، می‏‌توانند شماری از متشابهات را به محکمات ارجاع دهند و از این طریق، به تأویل صحیح آن دست یابند. امام رضا (ع) می‏‌فرماید: هر کس متشابه قرآن را به محکم آن ارجاع دهد به راه مستقیم هدایت شده است.

از اطلاق حدیث استفاده می‏‌شود که علمای دین می‏‌توانند به مرتبه‏‌ای از دانش قرآن نائل شوند که با ارجاع متشابهات به محکمات، به تأویل صحیح متشابهات دست یابند.

به‏ سبب هماهنگی معارف قرآن کریم با فطرت انسانی، برخورداری از فطرت سالم و طهارت روح، نقش مهمی‌ در فهم درست معارف قرآن دارد؛ خداوند می‏‌فرماید: إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً [۳۳]؛ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ [۳۴]؛ وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا [۳۵]

بر این اساس، باید گفت که راسخان در علم، کسانی هستند که افزون بر آگاهی از زبان قرآن و دانشهای مرسوم مفسّران، از تقوا و فطرت سلیم برخوردارند.

از پیامبر (ص) راجع به راسخان در علم پرسش شد، حضرت فرمود:«من برّت یمینه و صدق لسانه و استقام قلبه و من عفّ بطنه و فرجه فذلک من الراسخین فی العلم‏‏» [۳۶]

یکی از دلایل روشن بر این که در غیر ائمه (ع) نیز مصادیق راسخان در علم وجود دارد، این آیه است: لَّكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ [۳۷]. چنان که می‏‌بینید، در این آیه شریفه، خدای متعال برخی از عالمان اهل کتاب در عصر نزول را راسخ در علم نامیده است؛ با اینکه یقینا آنان در مرتبه عصمت نبوده‌‏اند. پیامبر (ص) می‏‌فرماید: در هر قرن، شایستگانی حاملان این مکتب‌اند که تأویلات ناروای باطل‏کیشان را از دین می‏‌زدایند.

این حدیث نبوی نیز گویای آن است که راسخان در علم که مرزبانان حوزه اندیشه دینی به شمار می‏‌روند، منحصر به معصومان (ع) نیستند. در احادیث، نوعا عنوان الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۳۸] به ائمه (ع) تفسیر شده و ظاهر برخی از آنها حاکی از حصر است، لکن این احادیث با آنچه بیان شد، تعارضی ندارد؛ زیرا احادیث مزبور، در مقام بیان مصداق بارز و کامل عنوان الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۳۹] است و مصداق عالی و بارز این عنوان، یقینا منحصر به معصومان (ع) می‏‌باشد. چنان‏که در تفسیر صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ [۴۰] از امام صادق (ع) روایت شده است که مقصود از الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ ، پیامبر (ص) و ذریه آن حضرت می‏‌باشد. ولی بی‏شک، نعمت ‏داده ‏شدگان، منحصر به پیامبر و ذرّیه طیبه ایشان نیست؛ زیرا آیه ۶۹ از سوره نساء به صراحت، گویای آن است که انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین، همگی از مصادیق نعمت‏داده‏شدگان به شمار می‏روند: وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقًا [۴۱]

بنابراین، تفسیر الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ به پیامبر و ذریه آن حضرت، از باب ذکر مصداق اتم بوده است. با توجه به دلایل و شواهدی که بیان شد، تفسیر الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۴۲] را به معصومان نیز باید از همین باب دانست»[۴۳].
۸. حجت الاسلام و المسلمین ردایی؛
حجت الاسلام و المسلمین ردایی در مقاله «قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل» در این‌باره گفته است:
  • «برخورداری از علم رسول خدا: بنابر آنچه در بعضی احادیث، مانند حدیث ابی جعفر (ع) آمده است: "راسخین در علم، کسانی‌اند که در دانش آنان جای شک و تردید نیست و معلومی را که بیان می‌کنند جای خدشه و ایراد نمی‌گذارد" و همین ویژگی را نشانه جانشین رسول خدا بودن بیان کردند؛ چراکه خلأ علمی رسول خدا در میان مردم پس از رحلت آن حضرت به دلیل بی‌پاسخ ماندن بسیاری مسائل علمی و معارف دینی نابود کردن حق امت در زمان‌های بعدی است و این خلاف حکمت می‌باشد. در نتیجه، به حکم عقل و نقل می‌بایست کسانی پس از رسول خدا، برخوردار از علم رسول خدا بوده باشند و آنها با توجه به همین ویژگی و دلالت بعضی از احادیث دیگر و بعضی از آیات، غیر از اهل بیت (ع) نبوده‌اند[۴۴]
  • إخبار از معانی باطن قرآن: امیرالمؤمنین (ع) در سخنی می‌فرماید:«ذَلِكَ‏ الْقُرْآنُ‏ فَاسْتَنْطِقُوهُ‏ وَ لَنْ‏ يَنْطِقَ‏، وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي، وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي، وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ، وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُمْ‏‏»[۴۵]. از اینکه حضرت فرمود: اگر می‌توانید قرآن را به سخن در بیاورید، ولی چنین نخواهد شد، یعنی از اسرار و باطن خود چیزی نمی‌گوید، اما من از اسرار و باطن قرآن خبر می‌دهم و ناگفته‌های آن را درباره هر امری بازگو می‌کنم. بنابراین، آگاهی از باطن و اسرار قرآن کریم نیز از امتیازات اهل بیت و راسخون در علم است و به تعبیری، کسی به تأویل قرآن راه می‌یابد که خود به "مقام مکنون" رسیده باشد[۴۶]. برخورداری از مراتب عالی طهارت؛ در روایت أنس آمده که از نبی اکرم درباره راسخون در علم پرسیدند و حضرت فرمود: "راسخون در علم کسانی‌اند که به سوگند خویش ماندگار و در گفتار راستگو و قلبی مستقیم و عفت و پاکدامنی برخوردارند»[۴۷]. البته صفات مذکور نشان از تحقق مراتب متعدد آن برحسب افراد مختلف است، و هرکس که متّصف به این صفات بشود و دانش او در راستای متّصفشدن به این صفات در خارج باشد، مشمول مرتبهای از مراتب این صفات قرار میگیرد؛ اما مصداق کامل و نمونه برای این صفات، وجود اهل بیت عصمت است. برعکس، اگر کسی به حقیقت این صفات متّصف نباشد و دانش ظاهری را در راستای بهره‌برداری عمل درست و مطابق با روح شریعت قرار ندهد، به باطن قرآن و حقایق آن بهره‌ای نخواهد برد و شاید به همین جهت حضرت صادق (ع) به ابو حنیفه فرمود: «مَا وَرَّثَكَ اللَّهُ‏ مِنْ‏ كِتَابِهِ‏ حَرْفا»[۴۸]»[۴۹].
۹. حجت الاسلام و المسلمین منصورآبادی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد منصورآبادی در کتاب «راسخان در علم از دیدگاه فریقین» در این‌باره گفته است:

«در این‌باره که آیا راسخان در علم فقط معصومین هستند یا این عنوان علما را هم شامل می‌شود دو نظر عمده وجود دارد. اول: پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) که جانشینان به حق ایشان می‌باشند به تنهایی راسخ در علم هستند و منحصراً عالم به تأویل بوده و به حقایق قرآن آگاه هستند. دوم: پیامبر (ص) و "ائمه (ع)" برترین راسخان در علم هستند و رسوخ در علم شامل سایر علما نیز می‌باشد. یادآوری می‌شود که دیدگاه برخی از علمایی که در این قسمت ذکر می‌شود ممکن است قبلاً به آن اشاره شده باشد. هرکدام از این دو قول قائلین و دلالیل خود را دارد که به بررسی آن خواهیم پرداخت:

۱. قول اول: "راسخان در علم فقط پیامبر (ص) و ائمه (ع) هستند": (...) مرحوم طیب نیز راسخان را منحصر در محمد (ص) وآل محمد (ع) دانسته و استدلال خود را اینگونه بیان می‌کند: مراد از راسخین در علم یعنی ثابت در جمیع آنچه اطلاق علم بر او می‌شود و کلمه راسخ به معنی ثابت دلالت دارد بر اینکه جهل و شک و سهو و نسیان در او راه ندارد و این معنی عصمت است و معصوم منحصر به محمّد (ص) و آل او (ع) است. هرچند که شاید معصوم از گناه به دیگران نیز اطلاق شود اما این نوع عصمت انحصاری است. [۵۰] ایشان نیز انحصار در عصمت از شک و نسیان را برای پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) ثابت می‌کند و سپس آنها را تنها راسخان در علم، که تأویل قرآن را می‌دانند معرفی می‌نماید. (...) نتیجه: استدلالات کسانی که قول اول را پذیرفته‌اند از این قرار می‌باشد:

دلیل اول: دلیل اصلی و اولی همه قائلین این قول که از علمای شیعه هستند انحصاری است که از روایات فهمیده می‌شود و این روایات چند بخش می‌باشند:
  • الف: روایاتی که اهل بیت (ع) خود را منحصراً راسخان در علم و عالمان به تأویل دانسته‌اند. مثل این روایت: جمعی از یاران نقل کردند از احمد بن محمد از حسین ابن سعید از نضر ابن سوید از ایوب ابن حر از عمران ابن علی از ابی بصیر از امام صادق (ع) نقل می‌کنند که حضرت فرمودند: تنها ما راسخان در علم هستیم و ما تأویل را می‌دانیم.[۵۱] یا مثل روایتی دیگر که امام (ع) آل محمد (ع) را راسخ در علم معرفی کرده و می‌فرماید باقی امت مأمور به اقرار به ندانستن هستند. راسخان در علم، ما آل محمّد هستیم و خداوند به سایر امت دستور داده که بگویند: به آن ایمان آوردیم و همه از طرف پروردگار ماست.[۵۲]
  • ب: در دسته دیگری روایاتی است که اهل بیت (ع) را به تنهایی قرین کتاب قرار داده است. مثل این روایت: ابوالقاسم کوفی روایت کرده است: امام در مورد این آیه وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ فرمودند: راسخان در علم کسانی هستند که رسول خدا (ص) آنها را قرین و در کنار قرآن قرار داد و خبر داد که راسخان و قرآن از هم جدا نمی‌شوند تا بر حوض کوثر وارد شوند. [۵۳] و هم چنین حدیث مشهور و گرانقدر ثقلین این مطلب را تأیید می‌کند. و به خوبی معلوم است که اگر غیر از ائمه اطهار (ع) کسی دیگر راسخ در علم بود در این روایات از آنها یاد می‌شد. و از طرف دیگر تنها آل محمد (ع) هستند که به صورت انحصاری قرین و ثقل کتاب هستند.
  • ج: دسته‌ای دیگر از روایات حسادت کردن مردم به اهل بیت (ع) را می‌رساند و این خود نشان می‌دهد یقیناً رسوخ در علم ویژگی خاصی است که مردم به آن حسادت می‌کنند و الا اگر علما این ویژگی را داشتند دیگران نیز سعی و تلاش کرده و آن را به دست می‌آوردند. ابوالقاسم کوفی می‌گوید: امیرالمؤمنین (ع) فرموده کجایند کسانی که خیال می‌کنند راسخین در علم غیر از ما هستند از دروغ و ستمگری و حسادتی که به ما دارند چون خداوند ما را سربلند کرده و ایشان را پائین آورده و به ما لطف نموده و آنها را محروم کرده است. در این روایت امام (ع) هرکس که خود را راسخ در علم معرفی کند دروغگو، ستمگر و حسود، خطاب نموده و می‌فرماید این مقام رسوخ فقط و فقط در ما اهل بیت (ع) است. و هم چنین در روایت دیگری آمده است: روایت کرده یعقوب ابن یزید از ابن ابی عمیر از سیف ابن عمیره از ابی صباح کنانی گفت امام صادق (ع) فرمودند: ای اباصباح! ما قومی هستیم که خداوند طاعتمان را واجب کرد و انفال و اموال برگزیده برای ماست و ما راسخان در علم هستیم و ما مورد حسد مردم هستیم همان‌طور که خداوند فرمود أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏. از این روایت استفاده می‌شود راسخان منحصراً ائمه (ع) هستند زیرا باقی صفات و ویژگی‌هایی که در روایت آمده مانند صاحب انفال و سود خاص اموال منحصر به امامان معصوم (ع) می‌باشد. در نتیجه روایات بسیار دیگری نیز موجود است که در آنها معصومین (ع) خود را به تنهایی راسخ در علم و عالم به تأویل معرفی نموده‌اند و هرگز دیده نشده است که اهل بیت (ع) شخص دیگری را راسخ در علم بخوانند.

دلیل دوم: عصمت و جانشینی رسول خدا (ص) دلیل بر منحصر بودن راسخان در ائمه (ع) است و به گفته شیخ مفید و مرحوم طیب همانطور که عصمت از خطا و نسیان منحصر در رسول (ص) و ائمه هدی (ع) است دانستن تأویل و رسوخ در علم نیز منحصر در این بزرگواران است.

دلیل سوم: سیاق آیه نشانگر مدح وستایش گروه خاصی از بندگان حق تعالی می‌باشد و همین سیاق باعث انحصار رسوخ و علم به تأویل در رسول خدا (ص) و ائمه (ع) می‌شود در غیر این صورت خداوند آیه را عام بیان می‌کرد تا شامل علماء و... نیز گردد.

دلیل چهارم: علم به تأویل اکتسابی نبوده بلکه علم و موهبت الهی است که خداوند به گروه خاصی عطا کرده است. همین علم خاص را خداوند از راه وحی بر قلب پیامبر (ص) نازل کرده است و ایشان نیز به امیرمومنان (ع) و همینطور علی (ع) به ائمه دیگر انتقال داده‌اند در این صورت تنها رسول اکرم (ص) و اهل بیت (ع) او هستند که دارای این علم بوده و دیگران از آن بی‌بهره می‌باشند.

۲. قول دوم: "علما نیز راسخ در علم هستند": فخر رازی نیز راسخان در علم را عموم عالمانی می‌داند که اولاً: علم بی‌انتهای خدا را با دلائل قطعی می‌شناسند. ثانیاً: می‌دانند قرآن کلام خداست و خداوند بیهوده و باطل نمی‌گوید. این دلیل مدح آنان است و وقتی این را از خارج دانستیم دیگر به ظاهر آیه بسنده نمی‌کنیم و می گوییم فقط خداوند است که تأویل آیات را می‌داند. "پس خداوند در آیه معنای عامی را برای راسخان اراده کرده است و آن علمایی است که دو شرط بالا را داشته باشند"(...)»[۵۴].
۱۰. آقای بنی‌سعید لنگرودی؛
آقای سید محمد جواد بنی‌سعید لنگرودی در کتاب «شرب مدام در تبیین علم امام» در این‌باره گفته‌ است: «[از امام علی (ع) نقل است که فرمود:] "بدان ای بنده خدا، که راسخین در علم کسانی هستند که خداوند ایشان را از فرو افتادن در موانعی که بر سر راه غیب وجود دارد، بی‌نیاز فرمود؛ در حالی‌ که اقرار دارند که تفسیر مجهولاتی از غیب محجوب را نمی‌دانند. پس گفتند: به آن ایمان می‌آوریم که تمامش از نزد پروردگارمان است. و خداوند ایشان را بخاطر اعتراف به ناتوانی بر آنچه علم ندارند، ستوده؛ و ترک تعمق ایشان در آنچه که تکلیف ندارند از کنه آن جستجو کنند را "رسوخ" نامیده است"[۵۵]. بنا بر تفسیری که راسخین در علم را ائمه (ع) می‌داند، معلوم می‌شود که در مقابل ایشان هم غیب محجوب قرار دارد، غیبی که در پرده است و خداوند ایشان را از در افتادن با موانعی که بر سر راه فهم این غیوب می‌باشد بی‌نیاز کرده، و ترک تعمقشان را ستوده است»[۵۶].
۱۱. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد صادق عظیمی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در این‌باره گفته‌ است:

«از علومی که لازم است امام از آن بهره‌مند باشد، آگاهی از قرآن و تفسیر و تأویل آن است. این آگاهی، همانند علم به احکام شرعی برای هدایت جامعه لازم است، زیرا قرآن سرچشمه همه معارف دینی و از منابع مهم احکام اسلامی است و آگاه نبودن از آن به معنای نقصان در علم دینی خواهد بود و شیعه چنین نقصی را در امام نمی‌پذیرد. از مواردی که نشان می‌دهد شیعیان نخستین به وجود چنین علمی در امام اعتقاد داشته‌اند، سخن ابن عباس درباره حضرت علی (ع) است. روزی معاویه از او خواست که درباره حضرت امیر (ع) سخن گوید. ابن عباس به ذکر فضایل آن حضرت و تمجید از مقام والای ایشان پرداخت و در ضمن سخنان خود گفت: "علی عارف به قرآن و تأویل آن بود." عبدالله بن مسعود می‌گوید: "هر آیینه قرآن بر هفت حرف نازل شده و هر حرف آن را ظاهر و باطنی است و دانش ظاهر و باطن قرآن نزد علی بن ابی طالب است" .

ابن شاذان، از بزرگان شیعه در زمان حضور و از اصحاب امام رضا (ع) و مرجع شیعیان خراسان، در مورد علم امام به قرآن می‌نویسد: «و هذا القرآن بکماله و تمامه و حرامه و حلاله بلا اختلاف و لا تنازع عند الائمه (ع)»[۵۷]»[۵۸].
۱۲. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است: ««حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَحَدِهِمَا فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ فَرَسُولُ اللَّهِ أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ تَأْوِيلَهُ إِذَا قَالَ الْعَالِمُ فِيهِ فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ يَقُولُونَ‏ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ الْقُرْآنُ خَاصٌّ وَ عَامٌّ وَ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ وَ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَعْلَمُونَهُ.»[۵۹]»[۶۰].
۱۳. خانم دکتر رضاداد (استاد دانشگاه فرهنگیان).
خانم دکتر علیه رضاداد در مقاله «علم به تأویل آیات قرآن کریم و ائمه معصومین انحصار یا عدم انحصار؟» در این‌باره گفته‌ است:

«عبارت راسخان در علم در دو موضع در قرآن کریم به کار رفته است نخست در آیه هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ [۶۱] و لَّكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أُوْلَئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا [۶۲] که مؤمنان عالم اهل کتاب اطلاق شده است. بنابراین راسخ در علم یک مقولۀ نسبی است که بر دیگران هم اطلاق می‌شود اما ائمه (ع) راسخ در علم به مفهوم کامل آن که جهل و نقصی به آنان راه ندارد می‌باشند.

اما روایات متعدد و مستند مأثوره از پیشوایان معصوم (ع) بر این امر دلالت دارد که مراد و مصداق راسخون در علم جز خاندان عصمت و طهارت نیستند و خداوند متعال حضرات معصومین (ع) را با موهبت ثبات و استواری در علم از دیگران مشخص و ممتاز فرموده و بدین مزیت ایشان را به تأویل کتاب کریم خویش آگاه نموده است. شواهدی از روایات مورد نظر به قرار ذیل است:

  1. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع)‏: وَ عَجَزَ كُلُ‏ أَحَدٍ مِنَ‏ النَّاسِ‏ عَنْ‏ مَعْرِفَةِ تَأْوِيلِ‏ كِتَابِهِ‏ غَيْرَهُمْ‏ لِأَنَّهُمْ هُمُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ الْمَأْمُونُونَ عَلَى تَأْوِيلِ التَّنْزِيل‏»[۶۳].
  2. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع):‏ إِنَّ اللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ (ص) التَّنْزِيلَ وَ التَّأْوِيلَ فَعَلَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِيّاً (ع)»[۶۴].
  3. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع):‏ نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ وَ نَحْنُ‏ نَعْلَمُ‏ تَأْوِيلَهُ‏»[۶۵].
  4. «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): أَيْنَ‏ الَّذِينَ‏ زَعَمُوا أَنَّهُمُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ دُونَنَا كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا وَ حَسَداً لَنَا أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ وَضَعَهُمْ وَ أَعْطَانَا وَ حَرَمَهُمْ وَ أَدْخَلَنَا وَ أَخْرَجَهُم‏‏‏»[۶۶].
  5. «عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ‏ الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ‏ قَالَ: يَا أَبَا عُبَيْدَةَ إِنَ‏ لِهَذَا تَأْوِيلًا لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنَ الْأَئِمَّة»[۶۷].
  6. «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ إِنَ‏ الْقُرْآنَ‏ زَاجِرٌ وَ آمِرٌ يَأْمُرُ بِالْجَنَّةِ وَ يَزْجُرُ عَنِ النَّارِ وَ فِيهِ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ فَأَمَّا الْمُحْكَمُ فَيُؤْمِنُ بِهِ وَ يَعْمَلُ بِهِ وَ يَدِينُ بِهِ وَ أَمَّا الْمُتَشَابِهُ فَيُؤْمِنُ بِهِ وَ لَا يَعْمَلُ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ‏ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ آلُ مُحَمَّد»[۶۸].
نتیجه اینکه جوهر تأویل آیات کریمه قرآن از مقوله استنباطات تفسیری نیست. این عنصر از جنس جری و تطبیق و یا از نوع استنتاجات منطقی نیز نیست بلکه تأویل راهیابی به بطون و لایه‌های پنهان معارف وحیانی و دست یافتن به حقایق غیبی با استفاده و الهام از آیات شریفه قرآن است که به مدد افاضه علم و گشودن دریچه‌های دانش ربوبی از جانب خداوند متعال بر قلب پیامبر اکرم (ص) و اوصیای معصوم حضرتش (ع)، سینه مبارکشان گنجینه و رازگاه وحی و کلامشان ترجمان آیات کتاب کریم و وجود نفیسشان قرآن ناطق می‌باشد»[۶۹].

پرسش‌های مصداقی همطراز

  1. آیا علم به احكام غیبی الهی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  2. آیا علم به شرایع الهی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  3. آیا علم به سنت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  4. آیا علم به باطن قرآن علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  5. آیا علم به کتب و صحف پیامبران علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  6. آیا علم به حاجات و نیازهای مردم علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  7. آیا علم به عجایب یا راه‌های آسمان و زمین علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  8. آیا علم به عجایب خشکی و دریا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  9. آیا علم به ملکوت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  10. آیا علم به اسم اعظم الهی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  11. آیا علم به ضمائر و خطورات قلبی علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  12. آیا علم به اعمال و احوال خلق علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  13. آیا علم به بلایا و منایا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  14. آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  15. آیا علم به ایمان یا عدم ایمان افراد علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  16. آیا علم به زمان و کیفیت مرگ افراد علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  17. آیا علم به زمان قیامت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  18. آیا علم به زمان ظهور در آخر الزمان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)
  19. آیا علم به منطق الطیر یا زبان حیوانات علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش».
  2. مقاله امام حسین و علم شهادت
  3. سوره نساء، آیه: ۸۷.
  4. سوره آل عمران، آیه: ۷.
  5. کسی که راسخ در علم است، مرز دانش انسانی خود را می‌داند و چشم‌داشت فهم حقایق فراتر از فهم و درک انسان را ندارد؛ مثلاً درباره وجود خدا تا آن اندازه که عقل اثبات می‌کند، می‌پذیرد و می‌داند که شناخت حقیقتِ وجود خدا در توان او نیست و در باره امور غیبی مانند بهشت و دوزخ و... ایمان می‌آورد؛ زیرا می‌داند حقایقی که مربوط به عالم غیب است، قابل فهم او نیست؛ چون یا باید با چشم ببینیم و یا با عقل اثبات کنیم. چشم آدمی که توان دیدن آن امور غیبی در این عالم را ندارد؛ عقل نیز مفاهیمی کلی را درک می‌کند و نمی‌تواند حقیقت آن را در یابد و به ما نشان دهد.
  6. قرآن‌شناسی، ج ۲، ص۲۰۰.
  7. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ج۲۴، ص۱۵۵.
  8. «کجایند کسانی که گمان کرده‌اند که راسخان در علم آنهایند نه ما؟ آنان دروغ می‌گویند و به حق ما تجاوز می‌کنند. خداوند، ما را بالا برده و آنها را پست کرده است و به ما بخشیده و آنها را محروم ساخته است»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴، مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص ۲۸۵ و غرر الحکم ش ۲۸۲۶.
  9. اصول کافی، ج۱، ص ۲۱۳.
  10. «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش»؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
  11. کافی،ج۱، ص۲۱۳، ح۲. تفسیر العیاشی،ج۱، ص۱۶۴.
  12. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل‏، ج۱، ص۳۹.
  13. «پیرامون کتاب خدا از من بپرسید که بخدا سوگند آیه‌ای از آن در شب یا روز و در طول راه یا جایگاه نازل نشده مگر آنکه پیامبر خدا قرائت آن را با تأویلش به من آموخته است»؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص۵۲۳، ح۱۱۵۸، مجلس۱۸.
  14. علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۱۹۹.
  15. راسخان در دانش ما هستیم و ما به تأویل قرآن آگاهیم؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۱۳.
  16. حسین انصاریان اهل بیت عرشیان فرش‌نشین، ص۵۳۵-۵۳۶.
  17. علم الامام، ص۴۱.
  18. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۶۰.
  19. سوره آل عمران، آیه: ۷.
  20. «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ وَ عِمْرَانَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ وَ نَحْنُ‏ نَعْلَمُ‏ تَأْوِيلَهُ‏‏‏»
  21. «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا (ع)‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ‏ فِي الْعِلْمِ‏ فَرَسُولُ اللَّهِ (ص) أَفْضَلُ‏ الرَّاسِخِينَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ قَدْ عَلَّمَهُ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ جَمِيعَ‏ مَا أَنْزَلَ‏ عَلَيْهِ‏ مِنَ‏ التَّنْزِيلِ‏ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ تَأْوِيلَهُ إِذَا قَالَ الْعَالِمُ‏ فِيهِمْ بِعِلْمٍ فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ بِقَوْلِهِ- يَقُولُونَ‏ آمَنَّا بِهِ‏ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ الْقُرْآنُ خَاصٌّ وَ عَامٌّ وَ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ وَ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ فَالرَّاسِخُونُ فِي الْعِلْمِ يَعْلَمُونَه‏»
  22. «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ‏(ع) وَ الْأَئِمَّةُ (ع) مِنْ‏ بَعْدِهِ‏»
  23. بررسی علم اولیای الهی، ص۶۰.
  24. آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
  25. علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۲۱ - ۲۲
  26. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۳ - ۱۹۴.
  27. وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اندت؛ سوره نحل، آیه: ۴۴.
  28. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج ۱، ص ۲۶؛ محمد بن عبدالله زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالجبل، ج۲، ص ۱۸۱، نوع چهل و یکم فصل «امهات مآخذ تفسیر»، مأخذ ۴.
  29. تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
  30. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷۰ و ۲۷۱، حدیث ۲؛ بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۱۹۹.
  31. اهل بیت پیامبر مفسران آگاه به تمام قرآن، ماهنامه معرفت، شماره ۷۳، دی ۱۳۸۲، ص ۲۱.
  32. اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.
  33. اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.
  34. و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۲.
  35. و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم؛ سوره عنکبوت، آیه: ۶۹.
  36. کسی که دستش نیکوکار و زبانش راستگو و قلبش استوار و دارای عفّت شکم و دامن باشد، از راسخان در علم است.
  37. امّا استواران در دانش از آنان و آن مؤمنان بدانچه بر تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۲.
  38. استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
  39. استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
  40. راه آنان که به نعمت پرورده‌ای؛ سوره فاتحه، آیه: ۷.
  41. و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند؛ سوره نساء، آیه: ۶۹.
  42. استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
  43. [[تأویل و راسخان در علم (مقاله)|تأویل و راسخان در علم]]، ماهنامه علوم حدیث، شماره ۱۱، بهار ۱۳۸۳، ص ۱۴۳ - ۱۴۶.
  44. کلینی،اصول کافی، ج۱، ص۲۴۲.
  45. نهج البلاغه، خ ۱۵۸.
  46. جوادی آملی، تفسیر تسنیم ،ج۱۳، ص ۲۳۱.
  47. سیوطی، الدر المنثور، ج۲ ،صص۷ و۱۵۱.
  48. مجلسی، بحار الانوار، ج۲ ،ص۲۹۳.
  49. قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل؛ ص ۱۲۷ - ۱۲۸.
  50. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن،ج۳، ص۱۱۴.
  51. "عِدَّه مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیدٍ عَنْ أَیوبَ بْنِ الْحُرِّ وَ عِمْرَانَ بْنِ عَلِی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ"؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی "ط – الإسلامیه"، ج۱، ص ۲۱۳.
  52. "وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ الرَّاسِخُونَ نَحْنُ آلُ مُحَمَّدٍ وَ أَمَرَ اللَّهُ سَائِرَ الْأُمَّه أَنْ یقُولُوا آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا"؛ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص ۷۷۱.
  53. "أَنَّ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مَنْ قَرَنَهُمُ الرَّسُولُ بِالْکتَابِ وَ أَخْبَرَ أَنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّی یرِدَا عَلَی الْحَوْض" ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب (ع) لابن شهرآشوب، ج۱، ص ۲۸۵.
  54. راسخان در علم از دیدگاه فریقین، ص۱۸۴-۱۹۳.
  55. تفسیر العیاشی جلد۱ صفحه ۱۶۳؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳، ص۲۵۷.
  56. شرب مدام در تبیین علم امام، ص ۶۹].
  57. «بی‌هیچ اختلاف و نزاعی، حلال و حرام قرآن و به طور کلی قرآن تمام و کمال در نزد ائمه (ع) است». فضل بن شاذان نیشابوری، الایضاح، ص۱۰۸.
  58. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۷۱.
  59. «برید بن معاویه از یکی از دو امام (باقر یا صادق)(ع) روایت کرده در تفسیر قول خدای عز و جل : «و نمی‏‌داند تأویل آن را جز خدا و راسخون در علم»؛ سوره آل عمران، آیه۷. که فرمود: رسول‌الله افضل راسخون در علم است، خدای عزوجل به او آموخته است هر چه را بدو فرو فرستاده از تنزیل و تأویل، خدا چیزی را که تأویل آن را نمی‌‏دانست به وی نازل نمی‌‏کرد و اوصیاء پس از وی هم همه آن را می‌‏دانند و آن کسانی که تأویل آن را نمی‌‏دانند چون عالم راسخ در علم که میان آنها است از روی علم به آنها بگوید خدا پذیرش آنها را اعلام کرده به قول خود که: «می‌‏گویند ما بدان ایمان داریم همه آن از نزد پروردگار ما است» قرآن خاص دارد و عام، محکم دارد و متشابه، ناسخ دارد و منسوخ، و راسخون در علم همه را می‌دانند»
  60. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۴۲.
  61. اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
  62. امّا استواران در دانش از آنان و آن مؤمنان بدانچه بر تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است، ایمان می‌آورند و برپادارندگان نماز و دهندگان زکات و مؤمنان به خدا و روز واپسین؛ به آنان زودا که پاداشی سترگ دهیم؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۲.
  63. بحارالأنوار، مجلسی، ج۶۶، ص ۸۰.
  64. بحارالأنوار، مجلسی، ج۸۹، ص ۹۷.
  65. بحارالأنوار، مجلسی، ج۲۳، ص ۱۹۹.
  66. بحارالأنوار، مجلسی، ج۲۳، ص ۲۰۵.
  67. بحارالأنوار، مجلسی، ج۴، ص ۱۰۰.
  68. بحارالأنوار، مجلسی، ج۲۳، ص ۱۹۱.
  69. پایگاه تخصصی معارف اهل بیت