ولایت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = ولایت | | موضوع مرتبط = ولایت | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = ولایت | ||
| مداخل مرتبط = [[ولایت در لغت]] - [[ولایت در قرآن]] - [[ولایت در حدیث]] - [[ولایت در کلام اسلامی]] - [[ولایت در فقه اسلامی]] - [[ولایت در فلسفه اسلامی]] - [[ولایت در عرفان اسلامی]] - [[ولایت در فقه سیاسی]] - [[ولایت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[ولایت در لغت]] - [[ولایت در قرآن]] - [[ولایت در حدیث]] - [[ولایت در کلام اسلامی]] - [[ولایت در فقه اسلامی]] - [[ولایت در فلسفه اسلامی]] - [[ولایت در عرفان اسلامی]] - [[ولایت در فقه سیاسی]] - [[ولایت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
=== معنای لغوی === | === معنای لغوی === | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخلهای وابسته}} | |||
* [[نبوت]] | * [[نبوت]] | ||
* [[امامت]] | * [[امامت]] | ||
* [[حکومت اسلامی]] | * [[حکومت اسلامی]] | ||
{{پایان مدخلهای وابسته}} | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۸: | ||
[[رده:ولایت]] | [[رده:ولایت]] | ||
[[رده:مدخلهای | [[رده:مدخلهای تلخیص شده]] |
نسخهٔ ۵ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۵
معناشناسی
معنای لغوی
واژه ولایت، به باور اهل لغت، از ماده «ولی» - و، ل، ی - اشتقاق یافته، و به معنی قرب است. و «ولایت» - به فتح واو - مصدر و به معنی نصرت است و «ولایت» - به کسر واو - اسم مصدر و به معنی سلطنت، قدرت، نقابت، امارت و بر عهده گرفتن یک امر. واژه ولی هم در مورد انسان مؤمن به کار میرود و هم در مورد خدای متعال: به مؤمن، «ولی خدا» گفته میشود و به خدا ﴿وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱]؛ البته معنای ولی در این دو جمله متفاوت است. ولیّ بر وزن فعیل است و فعیل گاه به معنی فاعل استعمال میشود و گاه به معنی مفعول. ولی در صورتی که به معنی فاعل باشد، به کسی گفته میشود که پیوسته و متوالی - و بدون آنکه عصیانی در خلال آن از او سر زند - به طاعت حق مشغول باشد، و در صورتی که به معنی مفعول باشد، بر کسی اطلاق میشود که احسان و فضل خدا همواره شامل حال اوست[۲]. ازین رو، برخی برای ولی دو معنی قائل شدهاند: یکی آنکه حق سبحانه و تعالی متولی کار او باشد؛ چنانکه فرمود: ﴿و هو یتولی الصالحین﴾ و یک لحظه او را به خویشتن باز نگذارد بلکه او را حق - عز اسمه - در حمایت و رعایت خود بدارد و دیگر معنی آن است که بنده به عبادت و طاعت حق سبحانه و تعالی قیام کند بر دوام و عبادت او بر توالی باشد که هیچ گونه به معصیت آمیخته نباشد و این هر دو صفت را باید دارا باشد تا ولی باشد[۳]. بعضی ولایت را به معنای به هم پیوستگی و نوعی اتّصال و ترابط دو چیز دانستهاند؛ به شکلی که هیچ گونه روزنه و شکافی، آن دو را از هم نگُسسته، مانع پیوند عمیق آن دو نگردد[۴]. گرچه ولایت از نظر لغوی، هرگونه قربی را شامل است، اما در اصطلاح اهل عرفان در معنای عام قرب به کار نمیرود؛ بلکه فقط در مورد قرب به خدای سبحان استعمال میشود[۵]. ولایت در اندیشه امام به معنایِ قرب، محبوبیت، تصرّف، ربوبیت و نیابت است[۶].[۷]
تقسیمبندیهای ولایت
نخست: تقسیم به تکوینی و تشریعی
ولایت دو شعبه دارد:
- ولایت تکوینی: این ولایت، مقامی معنوی است و به مقتضای آن اهل بیت (ع) به اذن خداوند بر امور عالم مسلط و حق تصرف در آن را دارند[۸].
- ولایت تشریعی: به مقتضای این ولایت، خداوند متعال مقام امامت و رهبری جامعه دینی را به اهل بیت (ع) اعطا کرده و پیامبر اسلام (ص) آن را به مردم ابلاغ نموده است[۹]. اهل بیت (ع) ثقل کبیرند در کنار قرآن که ثقل اکبر است و مراجعه به این دو به عنوان «ثقلین» در همه امور دینی واجب است[۱۰]. حقیقت ولایت اهل بیت (ع) اتحاد، درهم تنیدگی و پیوند بین حاکم و مردم در هدف و راه رسیدن به هدف است. این حقیقت در محبت و اطاعت از سوی مردم و هدایت و رهبری از سوی ولی که اهل بیت (ع) هستند، ظهور میکند و همه عرصههای سیاسی، اجتماعی، معنوی، روحی و عملی را در بر میگیرد[۱۱].[۱۲].
منشأ این تقسیمبندی را امور جهان دانستهاند، که یا حقیقی است یا اعتباری. مراد از امور حقیقی، اموری است که در حوزه عمل اختیاری انسان قرار ندارد و انسان در بود و نبود آنها دخالتی ندارد و منظور از امور اعتباری در اینجا اموری است که تنها در حوزه حیات انسانی یافت میشود، به گونهای که اگر انسان نباشد از آنها خبری نیست؛ مانند ملکیت، ریاست، زوجیت که انسان آنها را اعتبار کرده است. ولایت حاکم اسلامی از سنخ ولایت تشریعی است[۱۳]. ولایت تکوینی را هم به دو قسم عام و خاص تقسیم کردهاند. ولایت تکوینی عام، برای همه است. اما ولایت تکوینی خاص، مخصوص کسانی است که خود را تحت ولایت تشریعی خدای سبحان قرار داده باشند. آیاتی چون: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۴]، ﴿وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۱۵] را ناظر به ولایت تکوینی خاص دانستهاند.
انسان کامل، ولایت تکوینی دارد[۱۶]. ولایت تکوینی انسان کامل، مظهر ربوبیّت حق است[۱۷]. در ولایت تکوینی، که باطن رسالت و نبوت است، جنسیت شرط نیست و این نوع از ولایت، اختصاص به مرد ندارد[۱۸].
ولایتشناسی عرفانی
ولایت در عرفان، باطن نبوّت و به منزله گوهر آن و عبارت است از قرب به خدای سبحان، و قیام عبد به حق، هنگام فنای از خود[۱۹]، به گونهای که اخلاق او به اخلاق الهی مبدل شود و به قرب نوافل و «مقام محبوبی» نائل گردد[۲۰]. ولی کسی است که فانی در حق، و باقی به ربّ مطلق باشد و از مقام فناء به مقام بقاء رسیده و جهات بشری و صفات امکانی او در جهت وجود ربّانی، فانی و صفات بشری او به صفات الهی، مبدّل گردیده باشد[۲۱]. در ضرورت بحث از ولایت عرفانی، همین بس که تأثیر فراوانی بر شکوفایی شخصیت انسان میگذارد و معرفت حضرت حق (جلّ وعلا) در گرو شناخت انسان و مراتب و منازل و لطایف و مقامات اوست که مهمترین آنها مرتبه ولایت و فنای در حق است. فیض حق از باطن نبوّت به ولایت میرسد و از او به سالکان راه حقیقت؛ لذا ولایت، قاعده و اساس طریق عرفان است. تبیین واژگان اصلی این بحث از دیدگاه امام خمینی بر سایر مباحث تصدیقی مقدم است.[۲۲]
ولایت نزد اهل معرفت
اهل معرفت، ولایت را برگرفته از «وَلی»، به معنی قرب گرفته، وقرب را بر دو قسم دانستهاند:
- قرب هویت الهیه به اشیاء؛ چنانکه آیات: ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ﴾[۲۳] و ﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾[۲۴] و ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾[۲۵]، بدان اشارت دارند.
- قرب عبد به حق در کمالات و اخلاق.
قرب اول، عام است و اختصاص به شیء دون شیئی ندارد، و قرب دوم، مختص به بندگان مؤمنی است که قلوبشان به اشراق و تجلیات رحمانی و اشعه الهی بر آن، منوّر شده است و این، همان ولایت است که خود به دو قسم تقسیم میشود: عام و خاص؛ اما اولی، این است که عبد به حق تعالی تقرب جوید، نه به حیثیتی که در او فانی، و وجود امکانی او به وجود حقانی تبدیل شود و برای او جهت خلقی باقی نماند، بلکه اگر همچنین اتفاقی بیفتد، به حسب حال باشد، نه مقام. و اما دومی، این است که عبد به انیت خود در حق فانی شود و برای او جهت خلقی نماند و باقی بالله باشد، چنانکه در آخر سفر این اول از اسفار اربعه اتفاق میافتد. و این قسم از ولایت، خود بر دو قسم تقسیم میشود: مطلقه و مقیده. اما ولایت مطلقه، عبارت است از فنای ذاتی در حق به طوری که حق برای او اسماء ذاتی تجلی کند، و این، برای او به گونه مقام باشد، نه حال، و خاتم این ولایت در رتبه مهدی منتظر، قائم آل محمد (ع) است، و منافاتی ندارد که علی (ع)، مثلاً نیز خاتم آن است؛ زیرا ائمه (ع) همه از نور واحد و اصل فاردند. و اما ولایت مقیده، عبارت است از فنای در حق به نحو فنای صفاتی، نه ذاتی، اگرچه به حسب حال باشد، نه مقام[۲۶].
مراد اهل معرفت، از این ولایت، «ولایت تکوینی» است، که دارنده آن، ولی نامیده میشود و دارای قدرت تصرف در عالم کلی و جزئی و ملک و ملکوت و متصرف در عالم وجود است[۲۷].
اهل معرفت، کسی را که دارای ولایت تکوینی است، از مقام «کن تکوینی» برخوردار میدانند و بر این باورند که چنین کسی انسان کاملی است که با نفس رحمانی متّحد شده و ماسوی الله به منزله اعضا و بدن او، و او به مانند روح عالم است. صاحب این مقام به هرچه بگوید: بشو میشود[۲۸].
بعضی از اهل معرفت، مسلم دانستهاند که صاحبان ولایت و معصومان از آل محمد (ع) دارای مرتبه ولایت تکوینی و تشریعیاند و قبول ولایت آن بزرگواران، بر حسن طینت و صفای استعداد نفوس، و اعراض از آنان و بغض نسبت به آن أکابر، برشقاوت ذاتی و کدورت جبلّی نفوس دلالت میکند[۲۹].
امام خمینی در تبیین منزل اول از ولایت تکوینی به نکات ارزشمندی اشاره فرموده و خاطر نشان کردهاند که عباد سالک إلی الله به قدم عبودیت، هنگامی که از خانه طبیعت خارج شود در حالی که به سوی خدا مهاجرت، و جذبات حبی سرّی ازلی او را به خود جذب کرده و تعینات نفسی او را به قبسات آتش الهی از ناحیه اسماء الهی سوزانده است، گاه حق به تجلی فعلی نوری یا ناری یا برزخی جمعی، به حسب استعداد او در فیض اقدس، بر او متجلی میکند و در این تجلی به عین مشاهده، از منتهی نهایت عرش شهود تا غایت قصوای وجود را زیر پردههای تجلیات فعلی حق میبیند و عین عالم در تجلی ظهوری در نظر او فانی میشود. و چون در این مقام به «تمکین» دست یابد و «تلوین» از او رخت بربندد، شهود در حق او محقّق میشود و خدا سمع و بصر و ید او میگردد. و این، حقیقت قرب نوافل است و در نتیجه خلعت ولایت بر عبد خدا میپوشانند[۳۰].[۳۱]
سطوح ولایت
اندیشه سیاسی حضرت آیتالله العظمی خامنهای تلاش میکند تا قلمرو مفهومی و مرزهای اعتقادی ولایت مشخص شود و علاوه بر مفهوم متعالی ولایت الهی، آن را در حکومت اسلامی مطلوب که شامل سه سطح ولایت نبوی، ولایت امام و ولایت فقیه است منحصر نماید و تمایز آن را با حکومتهای سلطنتی[۳۲]، موروثی[۳۳]، استبدادی[۳۴] و حکومتهای کودتایی[۳۵] بیان نماید که ذیلاً به سطوح سه گانه ولایت اشاره میشود.
ولایت نبوی
در میان متفکران مسلمان اتفاق نظر وجود دارد که خداوند حق اعمال حکومت را به پیامبر (ص) داده است و واقعیت تاریخی نیز مؤید آن است[۳۶]. این مدل از حکومت ولایی در مدینه منوره تشکیل شد و ده سال ادامه داشت[۳۷].[۳۸]
ولایت سیاسی ائمه (ع)
دومین سطح نظام مطلوب ولایی مربوط به ولایت امامان معصوم (ع) است که در جامعه اسلامی بعد از رحلت رسول اکرم (ص) تا آغاز غیبت کبری حدود ۲۵۰ سال چالش اساسی در مسأله خلافت و رهبری بوده است[۳۹]. امامت تداوم نبوت[۴۰] یعنی پیشوایی جامعه و رهبری است[۴۱]. ولایت، امر قراردادی محض نیست که انتخاب آن در دست مردم باشد؛ بلکه همان طور که گذشت امامت خاصه از مجاری اختصاصی اعمال حق الهی حکومت است که در اصطلاح قرآنی بدان اولوالامر اطلاق شده است و مصادیق آن انسانهای فاضل و پاک و معصومی هستند که منشور و فرمان خداوند به نام آنها صادر شده است[۴۲] اما واقعیت تاریخی حکایت از آن دارد که این حق الهی در مجرای خود قرار نگرفت و جز در برهه خاصی در این دوران طولانی جامعه اسلامی از وجود ولایت اسلامی بیبهره بود و بزرگترین شخصیت مورد اتفاق همه فرق اسلامی که به اعتقاد شیعه ولایت او منصوص از ناحیه خداوند و منصوب از طرف رسول اکرم (ص) بود از صحنه حکومت و رهبری جامعه برکنار ماند[۴۳]. حضرت آیتالله خامنهای با تبیین کارویژههای نظام سیاسی امامت معتقدند که امام دارای دو مسئولیت اساسی است؛ یکی اینکه مسئولیت تشریح و تبیین مکتب و اصول و احکام اسلام را بر عهده دارد و دیگر وظیفه خطیر زمامداری و رهبری جامعه اسلامی است[۴۴]. یکی از اهداف مهم مبارزه طولانی ائمه (ع) تشکیل نظام اسلامی و تأسیس حکومتی بر پایه امامت بود[۴۵]؛ هر چند تحقق نیافت؛ اما در دوران ولی عصر (ع) حکومت ایدهآل، پایهگذاری خواهد شد[۴۶].[۴۷]
ولایت فقیه
مفهوم ولایت وجه مشترک همه سطوح سهگانه حکومت اسلامی است. همان طور که اصطلاح امام هم برای همه سطوح استعمال شده است. با این تفاوت که از امامت در سطح ولایت فقیه با تعبیر «امامت عامه»[۴۸] یاد میشود. مسأله امامت یعنی پیشوائی جامعه و رهبری امت با معنای عام کلمه در همه زمانها اگر جامعه اسلامی بخواهد متحول باشد، بخواهد پویا باشد بخواهد مبارزه کند، بخواهد اسلامی بشود و اگر اسلامی هست اسلامی بماند، احتیاج به امامت دارد. البته امامت که میگویم منهای معصومیت. عصمت مخصوص ائمه دوازدهگانه است[۴۹]. ایشان دانش واژه ولایت فقیه را متشکل از دو کلمه میدانند، یکی ولایت به مفهوم سرپرستی و اداره و دیگری فقیه به مفهوم دینشناس که حاصل جمع آنها یعنی ولایت فقیه به معنای اداره کردن و سرپرستی دینشناسان در جامعه است[۵۰]. این ولایت نوع خاصی از حکومت است که متمایز از همه حکومتهای موجود در دنیاست[۵۱] و داوری در مورد آن صرفاً با معیارهای موجود غیر ممکن است؛ زیرا ولایت فقیه یعنی ایجاد میلیونها رابطه دینی میان دلهای مردم با محور و مرکز نظام[۵۲]، همه راههای اصلی نظام به مرکز ولایت یا نقطه درخشان نظام اسلامی ختم میشود[۵۳].
از جمله موضوعاتی که در مورد ولایت فقیه مطرح است دلایل وجودی و ضرورت و جایگاه آن است که از نظر حضرت آیتالله خامنهای ولایت فقیه جزو فروع دین است؛ زیرا ولایت به معنای نظام است و نظام و خصوصیات آن جزء فروع دین است نه اصول دین که به حوزه اعتقادات مربوط میشود. البته التزام عملی به آن لازم است و اگر کسی منکر آن باشد منکر ضروری دین شده است[۵۴]. ایشان بین التزام به ولایت فقیه و التزام به اسلام و ولایت امامان معصوم (ع) تفاوتی قائل نیست[۵۵]. بنابراین اصل ولایت فقیه را «حکم شرعی» میدانند که عقل نیز آن را تأیید میکند. مشروعیت آن دینی و به واسطه امضای شرع است. اما در انتخاب مصداق آن معتقد به «طریق عقلانی» هستند و به شیوه انتخابی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است استناد میکنند[۵۶]. بر اساس این تلقی از حکومت اسلامی در فلسفه ایشان، حکومت اسلامی و نظام ولایی، با دو تعبیر جمهوری اسلامی و مردمسالاری دینی ارائه شده است:
جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی، نمونهای از حکومت اسلامی است و مشخصه اصلی آن مردمی بودن، یعنی متکی به افکار مردم، متکی به خواست و اراده مردم و به تلاش و مجاهدت مردم؛ و اسلامی بودن یعنی جهت حرکت دستورالعمل و قوانین و احکام و هدفگیریها از اسلام گرفته شده است؛ پس حکومت جمهوری اسلامی یعنی حکومتی که در آن مردم بر طبق هدایت اسلام و راهنمایی اسلام و احکام اسلام در امر ایجاد یک نظام و اداره آن نظام دخالت کامل میکنند، جمهوری و اسلامی. هر کدام از این دو خصوصیت که از بین برود جمهوری اسلامی دیگر نیست. اگر نظام اسلامی نبود جمهوری اسلامی نیست. اگر از متن قرآن گرفته نشده بود جمهوری اسلامی نیست. اگر متکی به مردم نبود؛ باز هم جمهوری اسلامی نیست. نظام دیکتاتوری نمیتواند اسلامی هم باشد و نه جمهوری است و نه اسلامی[۵۷].[۵۸]
مردمسالاری دینی
حکومت اسلامی میتواند در عین اینکه حکومت الهی است، حکومت مردمی نیز باشد. نمونهاش صدر اسلام زمان رسول اکرم (ص) و خلفا در اوایل و نمونه دیگرش حکومت جمهوری اسلامی که حکومت مردم است؛ حکومت عواطف مردم، حکومت آرای مردم، حکومت انتخاب مردم و حکومت عناصر مردمی است[۵۹]. مردمسالاری دینی است که یک حقیقت واحد و جاری در جوهره نظام اسلامی است که فقط در چارچوب مسائل دینی قابل تعریف است[۶۰].[۶۱]
ولایتشناسی اسلامی
مفهوم ولایت یکی از مفاهیم کلیدی در منظومه فکری رهبر معظم انقلاب است که در نقاط مختلفی نقش خود را نمایانده است. از نظر ایشان، نقطه کانونی دین، «توحید» و فهم دقیق و جامع هر یک از مفاهیم دینی، در گرو روشن شدن نسبت آن مفهوم با توحید است. مفهوم ولایت نیز از این قاعده مستثنی نیست. ایشان ابتدا معنای لغوی ولایت را به طور دقیق واکاوی کرده و در ادامه، این معنا را در کاربردهای مختلفش بررسی میکنند، مراتب مختلف یعنی ولایت خدا، ولایت معصومین(ع)، ولایت مؤمنین بر یکدیگر و سرانجام نفی ولایت طاغوت؛ همگی نمودهایی از همان معنای اصیل ولایتاند. به اعتقاد ایشان، توحید را نباید در یکسری الفاظ و مفاهیم محدود ساخت. توحید حقیقتی اصیل است که آثارش در جزء جزء دین نمایان است. لازمه توحید نفی ولایت طاغوت، حاکمیت قوانین مادی، امتیازات بشری و... است. در نتیجه لازمه توحید، پیوند محکم با خداوند و پیامبران او در سه ساحت فکر، قلب و عمل است. چنین پیوندی ولایت نامیده میشود و نتایج آن، تقویت ارتباطات ایمانی جبهه حق و نفی سلطه طاغوت است. رهبر معظم انقلاب با واکاوی مفهوم ولایت، پیوند و ارتباط وثیق بین ولی و مردم - در سه ساحت یادشده - را رکن اصلی این معنا میدانند و از این راه، تفاوت بین ولایت، سلطنت و ریاست را آشکار میسازند. همچنین ایشان بر نقش ارزشهای معنوی در ولایت تأکید خاص داشته، معتقدند ولایت در اسلام ناشی از ارزشهای معنوی و به معنای حاکمیت انسانهای پارسا و عامل به نیکیهاست. حضرت آیتالله خامنهای ولایت بدین معنا را پایه اعتقادات شیعی و هدف تمام انبیاء دانسته و مصادیق مختلف ولایت همچون نبوت، امامت، مهدویت و ولایت فقیه را با همین مؤلفهها تبیین میکنند.
ایشان در تبیین شخصیت انسان کامل نیز توحید را نقطه کانونی قرار داده و همه رفتارهای فردی و اجتماعی آنها را به منزله ضلعی از این منظومه تحلیل میکنند. این جامعنگری، در واکاوی دستاوردها و نتایج ولایت پیامبران و امامان نیز آشکار میشود. این نوشتار تلاش میکند به گردآوری و دستهبندی منظم دیدگاه مقام معظم رهبری اکتفا نکرده، روح منظومهوار تفکر ایشان را در بررسی مفهوم ولایت نمایان کند. یعنی رابطه توحید با ولایت و رابطه حقیقت ولایت با نتایج آن به گونهای نظاممند بیان شود.[۶۲]
ولایت
مقام معظم رهبری معتقدند اصل معنای ولایت، نزدیک بودن دو چیز با یکدیگر است. در زبان عربی برای دو ریسمانی که کاملاً به یکدیگر تابیده و جدا کردن آنها از هم دشوار است، واژه «ولایت» به کار میرود. ولایت، یعنی اتصال و ارتباط دو چیز به گونه مستحکم با یکدیگر. به نظر ایشان، این پیوند و نزدیکی در تمام معانیای که در لغت برای «ولایت» ذکر شده، اعم از محبت، قیومیت و... موجود است. مثلاً «ولایت» به معنای محبت است؛ چون محب و محبوب، با یکدیگر اتصال معنوی دارند و جدا ساختن ایشان از یکدیگر، امکانپذیر نیست[۶۳]. ولایت، در اصطلاح قرآنی نیز به معنای پیوستگی و اتصال شدید میان دو طرف است. مثلاً ولایت مؤمنین به معنای پیوستگی شماری از افراد است که فکر و هدف واحدی دارند. هر اندازه افراد این جبهه بیشتر به هم متصل باشند، از قطبهای دیگر فاصله گرفته و ماندگارتر هستند[۶۴]. با توجه به همین معنا، کاربردهای گوناگون ولایت، روشن میشود:
ولایت خدا و معصومین(ع)
ولایت خدا و معصومین(ع) به معنای اتصال فکری، روحی و عملی با ایشان است[۶۵]. این پیوند گاه برای اتصال روحی یعنی بیان دوست داشتن خدا و اولیای الهی و گاه برای بیان پشتیبانی عملی از ایشان میآید و وحدت اجتماعی، معنوی، روحی و عملی را در پی دارد. از سوی دیگر، اگرچه همه ذرات عالم، خواه ناخواه در دایره ولایت تکوینی الهی هستند و این معنای ولایت الهی بر همگان صادق است؛ انسانهای آگاه، با اختیار خویش پیوند فکری و عملی با جریان توحید را انتخاب میکنند و نتایج عملی آن در زندگی ایشان مجسم میشود. این کاربرد از ولایت، با ولایت الهی در کاربرد سیاسی آن، تفاوت جوهری ندارد. در نظام اسلامی، مبنای حکومت، پیوستگی فکری، روحی و عملی مردم با حاکمان الهی است و حکومت با محبت، وحدت، همدلی، همراهی با مردم و... نمونههایی از ولایت الهی هستند. پیوند ولایت، پدیدهای سیاسی و اجتماعی است که با تلاش، هجرت و کار جمعی به دست میآید[۶۶].[۶۷]
ولایت مؤمنین
قرآن مؤمنین را اولیای یکدیگر میداند. پیوند و اتصال فکری، روحی و عملی میان مؤمنین، مفهوم ولایت بین ایشان را شکل میدهد. پیامبر(ص)، جمع مسلمانان ابتدایی را با این پیوستگی شکل داد. ایشان را با یکدیگر متصل، برادر و به صورت پیکری واحد کرد. پیامبر برای تحقق معنای ولایت میان مؤمنین، صفوف مسلمانان را به هم نزدیکتر کرد؛ زیرا اگر در میان ایشان کوچکترین تفرقهای به وجود آید از برداشتن بار امانتی که بر دوش آنهاست عاجز خواهند بود. رمز ماندگاری جامعه تشیع، در برابر این همه حربههای تبلیغاتی، خفقان، زندان، شکنجه و... ولایت، به هم پیوستگی و یک جبهگی شدید میان شیعیان است. همان طور که کوهنوردان یکدیگر را با طنابهایی میبندند تا در صورت سقوط احتمالی یک نفر، دیگران حافظ او باشند، رابطه ولایی میان مؤمنین سبب حفاظت ایشان میشود. هر اندازه پیوند میان مؤمنین شدیدتر باشد، ایمان آنها نیز محکمتر و نفوذ دشمنان دشوارتر خواهد بود[۶۸].[۶۹]
معنای سلبی ولایت؛ نفی ولایت طاغوت
با روشن شدن معنای ایجابی ولایت و شئون مختلف آن، معنای نفی ولایت طاغوت نیز روشن میشود. نفی ولایت طاغوت محدود به تنفر قلبی از آن نیست. از نظر مقام معظم رهبری، هر ولایتی غیر از ولایت خداوند، ولایت طاغوت است. هرچه انسان را از ولایت خدا خارج کرده و ذهن، قلب و رفتار او را با اموری در برابر خدا پیوند بزند، طاغوت شمرده میشود. خواه بتی معین باشد، خواه حاکم غیر الهی، قانون غیرالهی، ثروت، زندگی راحت طلبانه، یا شیطان. با تن دادن به ولایت طاغوت، شیطان. همه بر انرژیهای سازنده و خلاق انسان مسلط میشود و همه ابعاد وجود انسان تحت قبضه طاغوت خواهد بود[۷۰]. مقام معظم رهبری با توجه به همین نکته، ولایت نداشتن اهل باطل را نیز معنا میکنند. در دیدگاه ایشان، نفی ولایت اهل باطل فقط در زمینه دوستی نیست، بلکه به معنای قطع پیوند و اتصال با آنهاست. مؤمنین نباید خود را در صف اهل باطل و هم ردیف ایشان ببینند. بلکه باید اهل باطل را رو به رو و دشمن خویش بدانند[۷۱]. اهل باطل با وجود اختلافهایشان در مقابل مؤمنین، یکصدا هستند و هر کس با آنها پیوند روحی و فکری برقرار کند، بیگمان از خود آنهاست[۷۲]. ایشان پذیرفتن حاکمیت طاغوت را به معنای تن دادن به حاکمیت غیر الهی و در تضاد با توحید میدانند و بر این باورند که لازمه زندگی در جامعه طاغوتی و تن دادن به آن، صرف بخشی از انرژیها و فعالیتهای انسان به نفع طاغوت است، به همین دلیل نمیتوان در ولایت طاغوت زیست و مسلمان بود[۷۳]. ورود به ولایت غیر خداوند، شرکی است که هیچگاه جبران نخواهد شد[۷۴].[۷۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «سرپرست مؤمنان» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
- ↑ جرجانی، التعریفات، ص۳۲۹.
- ↑ قشیری، رساله، ترجمه عبدالمؤمن اصفهانی، ص۱۶۹.
- ↑ رک: راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸۵: الْوَلَاءُ و التَّوَالِي: أن يَحْصُلَ شيئان فصاعدا حصولا ليس بينهما ما ليس منهما، و يستعار ذلك للقرب من حيث المكان، و من حيث النّسبة، و من حيث الدّين، و من حيث الصّداقة و النّصرة و الاعتقاد، و الْوَلَايَةُ النُّصْرةُ، و الْوِلَايَةُ: تَوَلِّي الأمرِ، و قيل: الْوِلَايَةُ و الْوَلَايَةُ نحو: الدِّلَالة و الدَّلَالة، و حقيقته: تَوَلِّي الأمرِ. و الْوَلِيُّ و الْمَوْلَى يستعملان في ذلك كلُّ واحدٍ منهما يقال في معنى الفاعل. أي: الْمُوَالِي، و في معنى المفعول. أي: الْمُوَالَى، يقال للمؤمن: هو وَلِيُّ اللّهِ عزّ و جلّ و لم يرد مَوْلَاهُ، و قد يقال: اللّهُ تعالى وَلِيُّ المؤمنين و مَوْلَاهُمْ، فمِنَ الأوَّل قال اللّه تعالى: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا [البقرة / 257]...؛ و نیز نگاه شود به مقاله «ولایت فقیه، رکن حکومت اسلامی» روزنامه رسالت، دی ۱۳۸۸ که در آن چنین آمده است: «ولایت واژهای عربی به معنای به هم پیوستگی و نوعی اتصال و ترابط دو چیز است؛ به شکلی که هیچ گونه روزنه و شکافی، آن دو را از هم نگسسته، مانع پیوند عمیق آن دو نگردد» (نام نویسنده ذکر نشده ولی نشانی مقاله از این قرار است: «کد مقاله: ۳۶۳۴۳، مسیر مقاله نقشه سایت: معارف اسلامی، حکومت اسلامی و ولایت فقیه، مقالات».
- ↑ ر. ک: قیصری، شرح الفصوص، ص۲۶.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایة، با مقدمه سید جلالالدین آشتیانی، ص۳۶.
- ↑ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۴۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۴؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۳.
- ↑ ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۵۸؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۵، ۲۳۳؛ آیت الله خامنهای، ۲۷/۱/۱۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، ج۳، ص۱۳۷، آیت الله خامنهای، ۴/۳/۱۳۶۹.
- ↑ ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۷۱، ۲۷۷، ۲۸۰؛ آیت الله خامنهای، ۲۷/۱/۱۳۷۷.
- ↑ فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۲۴.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج۲، توحید در قرآن، ص۴۳۸.
- ↑ «خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
- ↑ «و خداوند دوست پرهیزگاران است» سوره جاثیه، آیه ۱۹.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ج۱۲، ص۲۱۲.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج۲؛ توحید در قرآن، ص۴۴۲ - ۴۳۳.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ج۳، ص۳۵۵.
- ↑ جرجانی، التعریفات، ص۳۲۹.
- ↑ سید حیدر آملی، المقامات من کتاب نص النصوص، ج۱، ص۱۶۷.
- ↑ شرح مقدمه قیصری، ص۸۶۷.
- ↑ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۴۷.
- ↑ «و هر جا باشید او با شماست» سوره حدید، آیه ۴.
- ↑ «پس هر سو رو کنید رو به خداوند است» سوره بقره، آیه ۱۱۵.
- ↑ «و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم» سوره ق، آیه ۱۶.
- ↑ قیصری، شرح فصوص (قیصری)، مقدمه قیصری، ص۱۰.
- ↑ قیصری، شرح فصوص (قیصری)، پیشگفتار، ص۹.
- ↑ ر. ک: ابن عربی، فتوحات مکّیه، باب ۷۳ و ۳۶۱؛ حسنزاده آملی، وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، ص۱۲۳.
- ↑ مشارق الدراری، مقدمه آشتیانی، ص۹۸.
- ↑ قیصری، شرح فصوص (قیصری)، حواشی امام، ص۱۶۶.
- ↑ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۶۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۰/۴/۱۳۷۰؛ حدیث ولایت، ج۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۰/۴/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۶/۲/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۶/۱/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۶/۲/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۶/۱/۱۳۷۰.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۷۶۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، قبسات النور، ص۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، قبسات النور، ص۹۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، قبسات النور، ص۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات به منابست عیدغدیرف ۶/۲/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، قبسات النور، ص۹۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پیام به کنگره جهانی امام رضا (ع)، ص۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، پژوهشی در زندگی امام سجاد (ع)، ص۱۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، قبسات النور، ص۹۴.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۷۶۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، قبسات النور، ص۹۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۶/۱/۱۳۷۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۴/۱۳۶۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۵/۵/۱۳۷۹.
- ↑ پیام معظم له، ۱۸/۱۰/۱۳۶۸؛ قبسات النور، ص۸۶.
- ↑ درسهایی از نهج البلاغه، ۱۳۹.
- ↑ أجوبة الاستفتاءات، ص۲۳؛ دررالفوائد فی اجوبة القائد، ص۲۴.
- ↑ اجوبة الاستفتاءات، ص۲۲.
- ↑ در مکتب جمعه، ج۶، ص۳۰۱.
- ↑ خطبههای نماز جمعه، ۱۲/۱/۱۳۶۷.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۷۶۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تفرش، ۲۸/۸/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۲/۵/۱۳۸۰.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۷۶۶.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۴۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی در سالروز عید غدیر، ۶/۲/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۵۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۷/۲/۱۳۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۲۷/۱/۱۳۷۷.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۴۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۵۳.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۴۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۲۳/۷/۱۳۵۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۵۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۲۴/۷/۱۳۵۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۲۳/۷/۱۳۵۳.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۱۴۴.