بحث:اطاعت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «== مقدمه == '''اطاعت''' از مادّه طوع در مقابل کَرَه به معنای انقیاد است و غالباً در پذیرش فرمان به کار می‌رود<ref>مفردات راغب؛ لسان‌العرب.</ref> و اجرای‌فرمان همراه با رغبت و خضوع از مقوّمات آن است؛ به‌گونه‌ای که در صورت فقدان هر یک از این...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۱: خط ۱:
== مقدمه ==
== مقدمه ==
'''[[اطاعت]]''' از مادّه طوع در مقابل کَرَه به معنای [[انقیاد]] است و غالباً در [[پذیرش]] [[فرمان]] به کار می‌رود<ref>مفردات راغب؛ لسان‌العرب.</ref> و اجرای‌فرمان همراه با رغبت و [[خضوع]] از مقوّمات آن است؛ به‌گونه‌ای که در صورت فقدان هر یک از این سه، نقیض آن ـ که [[کراهت]] و ناخوشایندی است‌ [[صدق]] خواهد کرد<ref>التّحقیق فى کلمات القرآن الکریم.</ref>. [[اطاعت]] به دو بخش [[تکوینی]] و [[تشریعی]] تقسیم می‌شود که مورد نظر در این مدخل هر دو می‌باشد و از واژه‌های «اتّخذ»، «اجاب»، «اذعن»، «[[اذن]]»، «[[اقتدا]]»، «تبع»، «سجد»، «سخّر»، «[[سلم]]»، «طوع»، «فعل»، «قنت» و مشتقّات آنها استفاده شده است<ref>[[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، واژه «اسلام».</ref>.
'''[[اطاعت]]''' از مادّه طوع در مقابل کَرَه به معنای [[انقیاد]] است و غالباً در [[پذیرش]] [[فرمان]] به کار می‌رود<ref>مفردات راغب؛ لسان‌العرب.</ref> و اجرای‌فرمان همراه با رغبت و [[خضوع]] از مقوّمات آن است؛ به‌گونه‌ای که در صورت فقدان هر یک از این سه، نقیض آن ـ که [[کراهت]] و ناخوشایندی است‌ [[صدق]] خواهد کرد<ref>التّحقیق فى کلمات القرآن الکریم.</ref>. [[اطاعت]] به دو بخش [[تکوینی]] و [[تشریعی]] تقسیم می‌شود که مورد نظر در این مدخل هر دو می‌باشد و از واژه‌های «اتّخذ»، «اجاب»، «اذعن»، «[[اذن]]»، «[[اقتدا]]»، «تبع»، «سجد»، «سخّر»، «[[سلم]]»، «طوع»، «فعل»، «قنت» و مشتقّات آنها استفاده شده است<ref>[[فرهنگ قرآن (کتاب)|فرهنگ قرآن]]، واژه «اسلام».</ref>.
== تقسیم اطاعت ==
[[اطاعت]] در [[قرآن]] به "[[تکوینی]]" و "[[تشریعی]]" تقسیم می‌شود. مراد از [[اطاعت تکوینی]]، [[تسلیم]] و [[فرمانبرداری]] تمام پدیده‌ها و ذرات عالم وجود در مقابل [[اراده]] و [[مشیت خداوند]] یکتا است: {{متن قرآن|أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا}}<ref>«آیا جز دین خداوند را باز می‌جویند با آنکه آنان که در آسمان‌ها و زمینند خواه‌ناخواه گردن نهاده فرمان اویند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.</ref>. به تعبیر [[عرفانی]]، موجودات عالم دو نحوه وجود دارند، یکی وجود [[علمی]] که جایگاه آن صُقْع ([[ناحیه]]، جهت) [[ربوبی]] است و دیگری وجود عینی که ظرف آن مرتبه [[فعل خداوند]] است. وجود [[علمی]] اشیاء، سایه‌ها و مرتبه نازله اسماء و صفات در مرتبه واحدیت است و از لوازم ذات، بلکه به اعتباری عین ذات [[حق]] است<ref>شرح فصوص الحکم، ص۶۲.</ref>. از این‌رو [[اطاعت]] در آن قابل تصور نیست؛ اما وجود عینی اشیاء مسبوق به [[اراده]] خداست: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.</ref>. خطاب {{متن قرآن|كُنْ}} به مرتبه شیئیت اشیاء که همان وجود [[علمی]] آنهاست، تعلق دارد و بر اثر آن با طوع و رغبت از مرحله [[علم]] به مرحله عین در آمده و به صورت وجود خارجی ظاهر میشوند. این همان چیزی است که از آن به "[[اطاعت تکوینی]] اشیاء" تعبیر شده و همه موجودات، اعم از جاندار و بی‌جان و [[عاقل]] و غیر آن را در بر میگیرد. چنین اطاعتی را در مقام [[تمثیل]] می‌توان به [[اطاعت]] ظِلّ از ذی ظلّ (سایه از صاحب سایه) تشبیه نمود که سایه صددرصد به طور طبیعی و [[تکوینی]] و ساختاری تابع صاحب سایه است. بنابراین، اشیاء در اصل تحقق وجود، [[مطیع]] [[پروردگار]] خویش‌اند: {{متن قرآن|إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا}}<ref>«جز این نیست که هر که در آسمان‌ها و زمین است به بندگی به درگاه (خداوند) بخشنده می‌آید» سوره مریم، آیه ۹۳.</ref>. {{متن قرآن|وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ}}<ref>«و هر که در آسمان‌ها و زمین است و سایه‌هایشان خواه و ناخواه سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها خدای را سجده می‌برند» سوره رعد، آیه ۱۵.</ref>. همچنین در دیگر [[آیات]] مانند: {{متن قرآن|يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، خداوند را به پاکی می‌ستاید، همان که فرمانفرمای بسیار پاک پیروزمند فرزانه است» سوره جمعه، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ}}<ref>«و هر که در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست؛ همگان فرمانبردار اویند» سوره روم، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ}}<ref>«و گفتند خداوند فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست، بلکه هر چه در آسمان و زمین است از اوست؛ همه فرمانبردار اویند» سوره بقره، آیه ۱۱۶.</ref>، {{متن قرآن|وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و گفته شد: ای زمین آبت را فرو خور و ای آسمان (از باریدن) باز ایست! و آب فرو کشید و کار به پایان رسید و (کشتی) بر (کوه) جودی راست ایستاد و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران!» سوره هود، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ * وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«تا چون بدانجا رسند گوش و چشم‌ها و پوست‌هایشان بر آنان به آنچه می‌کردند، گواهی دهند * و به پوست‌های تن خود می‌گویند: چرا به زیان ما گواهی دادید؟ می‌گویند: خداوند ما را به سخن آورد همان که هر چیز را به سخن می‌آورد و او نخست بار شما را آفرید و به سوی او بازگردانده خواهید شد» سوره فصلت، آیه ۲۰-۲۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ}}<ref>«و میان خود، آنان را که در روز شنبه از اندازه در گذشتند شناخته‌اید که به آنها گفتیم بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ}}<ref>«گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بی‌گزند باش» سوره انبیاء، آیه ۶۹.</ref>، جلوه‌های [[تکوینی]] اشیاء از [[خدای متعال]] بدون چون‌وچرا نمایان و آشکار است. مراد از [[اطاعت تشریعی]]، [[اطاعت]] و [[گردن نهادن]] به [[قانون]] و برنامه و شریعتی است که [[خداوند متعال]] توسط [[انبیاء]] بر [[بشر]] عرضه داشته است.
بر اساس نگرش [[توحیدی]] در ربوبیت تشریعی، [[حق اطاعت]] بالاصاله ویژه ذات ربوبی است و [[اطاعت]] از [[حکم]] و [[فرمان]] غیر [[خداوند]]، اگر به [[فرمان]] و [[اذن الهی]] نباشد به [[شرک]] در [[اطاعت]] منتهی می‌شود: {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ}}<ref>«بگو از خداوند فرمان برید» سوره آل عمران، آیه ۳۲؛ سوره نساء، آیه ۵۹؛ سوره مائده، آیه ۹۲.</ref>. [[امر]] به [[اطاعت از خداوند]] در این گونه [[آیات]] در واقع همان حکم عقل [[فطری]] است. [[اطاعت از پیامبر]] هم در [[حکم]] [[اطاعت]] از خداست: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
[[شخصیت پیامبر]] اکرم {{صل}} دو حیثیت دارد:
# حیثیت [[تبلیغی]] [[وحی الهی]] و [[آگاه کردن]] [[مردم]] از معارف و [[احکام شریعت]] و تفصیل کلیات [[قرآن]].
# حیثیت [[زمامداری]] و [[ولایت]] او بر [[جامعه]]، [[زمامدار]] به اقتضای [[رهبری]] لازم است برای اداره [[جامعه]] و [[حفظ]] اساس [[نظام اسلامی]]، [[فرمان]] بدهد و [[مردم]] نیز به [[اطاعت]] از [[احکام حکومتی]] موظف‌اند. [[اطاعت]] از این [[اوامر]] در [[حقیقت]] [[اطاعت]] خداست؛ ولی برای بیان [[لزوم اطاعت]] در این [[احکام]]، واژه {{متن قرآن|أَطِيعُوا}} تکرار شده است<ref>المیزان، ج۴، ص۳۸۸ و ج۹، ص۹۵ و ۳۸۸ و ج۱۸، ص۲۴۷.</ref>.
در اینکه مراد از [[اولی الامر]] چه کسانی هستند میان [[مفسران]] [[اختلاف]] نظر وجود دارد. نوعاً [[مفسران اهل سنت]] مصادیق گوناگونی برای آن برشمرده‌اند: از جمله [[صحابه پیامبر]]، [[خلفای راشدین]]، [[علما]] و فقهاء، فرماندهان [[جنگی]] و والیان و [[حاکمان]] و [[اهل حل و عقد]] را بیان کرده‌اند، [[مفسران شیعه]] در مجموع، مصداق آن را تنها [[امامان دوازده‌گانه]] دانسته یا بر آنان [[تطبیق]] نموده‌اند.
[[اطاعت]] در [[قرآن]] به دو دسته کلی تقسیم می‌شود:
# [[اطاعت]] [[مشروع]]
# [[اطاعت]] [[نامشروع]].
[[اطاعت]] [[مشروع]] در [[درجه]] نخست، [[اطاعت از خدا]] و سپس [[اطاعت]] از کسانی است که [[خداوند]] [[دستور]] به [[اطاعت]] از آنها را داده است، مانند [[اطاعت از رسول خدا]] {{صل}} و همه [[پیامبران]] و [[جانشینان]] آنان و [[اطاعت]] از هر کسی که در [[شریعت]]، [[اطاعت]] آنها را در چهارچوب [[دین]] لازم شمرده شده است، همچون [[اطاعت]] [[فرزند]] از پدر و مادر و [[اطاعت]] [[زن]] از [[همسر]] و [[اطاعت]] شاگرد از استاد.
در [[قرآن کریم]] آثاری بر [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] بیان گردیده که عبارت‌اند از:
# '''مشمول [[رحمت الهی]] شدن:''' {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref> «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.</ref>؛
# '''ورود به [[بهشت]]:''' {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref> «و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.</ref>؛
# '''رسیدن به کامیابی بزرگ:''' {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا}}<ref> «و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ}}<ref>«و کسانی که از خداوند و پیامبرش فرمان برند و از خداوند بهراسند و از او پروا کنند کامیابند» سوره نور، آیه ۵۲.</ref>؛
# '''قرار گرفتن در کنار [[پیامبران]] و صدیقان و [[شهداء]] و [[صالحان]]:''' {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref> «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>؛
# '''دریافت [[پاداش]] [[نیکو]] و تضمین کم نشدن از [[پاداش اعمال]] [[صالح]]:''' {{متن قرآن|فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref> «آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیش‌تر روی برتافتید شما را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>.
[[اطاعت]] [[نامشروع]] عبارت است از اطاعت از کافران، [[منافقان]]، [[مشرکان]]، [[ظالمان]]، [[تکذیب‌کنندگان]] [[آیات الهی]]، غافلان، [[گناهکاران]]، مسرفان، [[جاهلان]] و [[ناآگاهان]]، [[گمراهان]] و گمراه‌کنندگان، [[شیطان]]، ناسپاسان، عیب‌جویان، سخن‌چینان، بی‌اصل و تباران، بازدارندگان از خیر، افراط‌پیشگان و... خلاصه آنکه در [[قرآن کریم]]، [[اطاعت]] و [[پیروی]] از ۲۳ دسته و گروه شدیداً [[نهی]] شده است: {{متن قرآن|وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ}}<ref>«و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید» سوره شعراء، آیه ۱۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ}}<ref>«و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن» سوره احزاب، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا}}<ref>«و از هیچ گناهکار یا ناسپاس آنان فرمان نبر» سوره انسان، آیه ۲۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ}}<ref>«و از هر سوگندخواره فرومایه‌ای فرمان مبر! خرده‌گیری، پیشگامی در سخن‌چینی بازدارنده خیری، تجاوزکاری، بزهکاری درشتخویی، فراسوی آن: بی‌تباری» سوره قلم، آیه ۱۰-۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا}}<ref>«و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کرده‌ایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ}}<ref>«و از گام‌های شیطان پیروی نکنید» سوره بقره، آیه ۱۶۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا}}<ref>«و از هوس‌های گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید» سوره مائده، آیه ۷۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا}}<ref>«و از خواست‌های کسانی که به آیات ما دروغ بستند پیروی مکن» سوره انعام، آیه ۱۵۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و از روش کسانی که دانایی ندارند پیروی نکنید» سوره یونس، آیه ۸۹.</ref>.
حال این [[آیات]] را در کنار [[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> قرار می‌دهیم، آنگاه معلوم می‌شود که هیچ کدام از گروه‌های ۲۳ گانه فوق نمی‌توانند مصداق {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} باشند، زیرا [[خداوند]] از [[اطاعت]] آنها [[نهی]] فرموده است. بنابراین معلوم می‌شود که [[اولی الامر]] کسانی هستند که مبرّا از [[صفات رذیله]] مذکورند که [[خدا]] به اطاعتشان [[فرمان]] داده است؛ یعنی، دست‌کم باید مصداق [[اولی الامر]] افراد "[[عادل]]" باشد نه [[ظالم]] که شامل گروه‌های فوق‌الذکر می‌شود و قطعاً مرحله بالاتر و [[برتر]] از "[[عدالت]]" "[[عصمت]]" است و در اینکه [[پیشوایان معصوم]] مصداق بارز و کامل و اعلای [[اولی الامر]] هستند، هیچ‌گونه جای [[شک]] و تردیدی نمی‌ماند و باز در اینکه دیکتاتورها هرگز مصداق [[اولی الامر]] نیستند باز شکی نمی‌ماند و [[وجوب]] [[اطاعت از اولی الامر]] از اول محدود و مشروط به مواردی است که متّصف به صفات منفی در [[آیات]] مذکور نباشد بلکه باید "[[عادل]]" و چه بهتر که "[[معصوم]]" باشد. [[معصوم]] بودن [[اولی الامر]] هیچ‌گونه منافاتی ندارد که در مواردی، افراد عادی مصداق [[اولی الامر]] به شمار می‌آیند. چه بسا در مواردی [[اولی الامر]] فقط [[عادل]] باشد نه [[معصوم]]. روایاتی که مصداق [[اولی الامر]] را در [[معصومین]] می‌داند در آنجا، [[حصر]]، [[حصر]] اضافی و نسبی است، یعنی آن [[روایات]] در مقام این است که [[طاغوت‌ها]] و نااهلان را [[نفی]] کند نه [[انسان]] مدیر و مدبّر و [[عادل]] را<ref>ولایت فقیه حکومت صالحان، ص۲۲۶-۲۵۵.</ref>.
بنابراین آنچه مسلم است [[اطاعت]] از دیگری باید بر اساس مبنا و معیارهای [[الهی]] و [[عقلانی]] باشد و هر نوع [[اطاعت]] و [[تقلید کورکورانه]] که برخلاف [[موازین]] [[عقل]] و [[شرع]] باشد [[حرام]] و ممنوع است.
[[نقل]] است که [[پیامبر]] {{صل}} سپاهی را به سرکردگی یکی از [[انصار]] به جایی اعزام کرد و افراد [[سپاه]] را فرمود که از او [[اطاعت]] کنند. وی در بین راه خواست [[اطاعت]] آنها را از خود بسنجد، [[دستور]] داد آتشی بیفروختند و سپس نفرات [[سپاه]] را امر کرد که در آن در آیند. آنان تصمیم گرفتند حسب دستور پیغمبر {{صل}} از او [[اطاعت]] کنند و وارد [[آتش]] شوند. [[جوانی]] برخاست و گفت: ما که به [[پیغمبر]] پناه آورده‌ایم تا از [[آتش]] برهیم، چگونه خود را به [[آتش]] بزنیم؟! شتاب مکنید تا به نزد [[پیغمبر]] {{صل}} برگردیم. پس از بازگشت، ماجرا را به عرض [[رسول خدا]] {{صل}} رساندند. حضرت فرمود: اگر چنین می‌کردید این [[آتش]] به [[آتش دوزخ]] منتهی می‌گشت. هیچ‌گاه در [[معصیت]]، [[اطاعت]] روا نیست. اطاعتی [[واجب]] است که در [[راه خدا]] و رضای او باشد<ref>صحیح البخاری، باب ۶۰، ح۴۳۴۰؛ یک جلدی، ۷۳۵ و ۱۲۴۹؛ صحیح مسلم، ح۴۰؛ کنز العمال، ح۱۴۳۹۸.</ref>.
[[امیر مؤمنان]] {{ع}} فرموده است: [[اطاعت]] از کسی جز در امری که خداپسند باشد جایز نیست<ref>کنز العمال، ج۲، ص۳۵۸.</ref>. [[ابوبصیر مرادی]] گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} پرسیدم اینکه در [[قرآن]] آمده {{متن قرآن|اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند» سوره توبه، آیه ۳۱.</ref> فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] که [[علماء]] و عبّاد [[نصارا]] [[مردم]] را به [[پرستش]] خویش نخواندند و اگر چنین ادعایی میکردند آنان را [[اجابت]] نمی‌نمودند، ولی حرامی را بر آنها [[حلال]] و یا حلالی را بر آنان [[حرام]] میکردند و آنان اطاعتشان میکردند و ناخودآگاه آنان را می‌پرستیدند <ref>وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۸۹.</ref>.
در [[حدیث]] دیگر آمده که [[پیامبر]] فرموده است: در [[آینده]] کسانی بر شما [[حکومت]] کنند که [[دروغگو]] و [[ستمکار]] باشند. هر که با آنها [[ارتباط]] برقرار کند و دروغشان را [[تصدیق]] نماید و در ظلمشان با آنان [[همکاری]] کند، چنین کسانی از من نیستند و من از آنها بیزارم و به [[حوض کوثر]] بر من وارد نشوند و هر که از آنان بریده باشد و دروغشان را نپذیرد و در ظلمشان با آنان [[همکاری]] نکند او از من و من از اویم و کنار [[حوض کوثر]] مرا از خود [[خشنود]] یابد<ref>کنز العمال، ح۱۴۴۰۲؛ معارف و معاریف، ج۱، ص۲۱۸.</ref>.
نتیجه آنکه [[قرآن کریم]] در نکوهش از اطاعت کورکورانه و ناآگاهانه و [[تقلید]] [[باطل]] و شخصیت‌زدگی به این [[حقیقت]] اشاره کرده که شخصیت‌زدگان تا آنجا پیش می‌روند که با تکیه بر الگوهای [[باطل]] خود، در برابر خواست [[خدا]] قرار می‌گیرند و به جای [[اطاعت از خدا]]، [[پیروی]] از باطل‌پیشگان می‌کنند. موضع‌گیری [[قوم نوح]]، [[ابراهیم]]، [[هود]]، [[صالح]]، [[شعیب]]، [[فرعون]]، [[عرب جاهلی]] و جدال‌کنندگان [[نادان]] در برابر منطق [[پیامبران]]، نمونه‌هایی از [[اطاعت]] این شخصیت‌زدگان خِرَدگریز در برابر خواست و [[فرمان الهی]] است: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا}}<ref>«و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۱۷۰.</ref>؛ نتیجه کار چنین کسان این است: {{متن قرآن|يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا * وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا}}<ref>«روزی که چهره‌های آنان در آتش گردانده شود می‌گویند: ای کاش از خداوند و پیامبر فرمان برده بودیم * و می‌گویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند» سوره احزاب، آیه ۶۶-۶۷.</ref>.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[اطاعت - کوشا (مقاله)|مقاله «اطاعت»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۸

مقدمه

اطاعت از مادّه طوع در مقابل کَرَه به معنای انقیاد است و غالباً در پذیرش فرمان به کار می‌رود[۱] و اجرای‌فرمان همراه با رغبت و خضوع از مقوّمات آن است؛ به‌گونه‌ای که در صورت فقدان هر یک از این سه، نقیض آن ـ که کراهت و ناخوشایندی است‌ صدق خواهد کرد[۲]. اطاعت به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم می‌شود که مورد نظر در این مدخل هر دو می‌باشد و از واژه‌های «اتّخذ»، «اجاب»، «اذعن»، «اذن»، «اقتدا»، «تبع»، «سجد»، «سخّر»، «سلم»، «طوع»، «فعل»، «قنت» و مشتقّات آنها استفاده شده است[۳].

تقسیم اطاعت

اطاعت در قرآن به "تکوینی" و "تشریعی" تقسیم می‌شود. مراد از اطاعت تکوینی، تسلیم و فرمانبرداری تمام پدیده‌ها و ذرات عالم وجود در مقابل اراده و مشیت خداوند یکتا است: ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا[۴]. به تعبیر عرفانی، موجودات عالم دو نحوه وجود دارند، یکی وجود علمی که جایگاه آن صُقْع (ناحیه، جهت) ربوبی است و دیگری وجود عینی که ظرف آن مرتبه فعل خداوند است. وجود علمی اشیاء، سایه‌ها و مرتبه نازله اسماء و صفات در مرتبه واحدیت است و از لوازم ذات، بلکه به اعتباری عین ذات حق است[۵]. از این‌رو اطاعت در آن قابل تصور نیست؛ اما وجود عینی اشیاء مسبوق به اراده خداست: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[۶]. خطاب ﴿كُنْ به مرتبه شیئیت اشیاء که همان وجود علمی آنهاست، تعلق دارد و بر اثر آن با طوع و رغبت از مرحله علم به مرحله عین در آمده و به صورت وجود خارجی ظاهر میشوند. این همان چیزی است که از آن به "اطاعت تکوینی اشیاء" تعبیر شده و همه موجودات، اعم از جاندار و بی‌جان و عاقل و غیر آن را در بر میگیرد. چنین اطاعتی را در مقام تمثیل می‌توان به اطاعت ظِلّ از ذی ظلّ (سایه از صاحب سایه) تشبیه نمود که سایه صددرصد به طور طبیعی و تکوینی و ساختاری تابع صاحب سایه است. بنابراین، اشیاء در اصل تحقق وجود، مطیع پروردگار خویش‌اند: ﴿إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا[۷]. ﴿وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ[۸]. همچنین در دیگر آیات مانند: ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ[۹]، ﴿وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ[۱۰]، ﴿وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ[۱۱]، ﴿وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۱۲]، ﴿حَتَّى إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ * وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۱۳]، ﴿وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ[۱۴]، ﴿قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ[۱۵]، جلوه‌های تکوینی اشیاء از خدای متعال بدون چون‌وچرا نمایان و آشکار است. مراد از اطاعت تشریعی، اطاعت و گردن نهادن به قانون و برنامه و شریعتی است که خداوند متعال توسط انبیاء بر بشر عرضه داشته است.

بر اساس نگرش توحیدی در ربوبیت تشریعی، حق اطاعت بالاصاله ویژه ذات ربوبی است و اطاعت از حکم و فرمان غیر خداوند، اگر به فرمان و اذن الهی نباشد به شرک در اطاعت منتهی می‌شود: ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ[۱۶]. امر به اطاعت از خداوند در این گونه آیات در واقع همان حکم عقل فطری است. اطاعت از پیامبر هم در حکم اطاعت از خداست: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ[۱۷]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۸].

شخصیت پیامبر اکرم (ص) دو حیثیت دارد:

  1. حیثیت تبلیغی وحی الهی و آگاه کردن مردم از معارف و احکام شریعت و تفصیل کلیات قرآن.
  2. حیثیت زمامداری و ولایت او بر جامعه، زمامدار به اقتضای رهبری لازم است برای اداره جامعه و حفظ اساس نظام اسلامی، فرمان بدهد و مردم نیز به اطاعت از احکام حکومتی موظف‌اند. اطاعت از این اوامر در حقیقت اطاعت خداست؛ ولی برای بیان لزوم اطاعت در این احکام، واژه ﴿أَطِيعُوا تکرار شده است[۱۹].

در اینکه مراد از اولی الامر چه کسانی هستند میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد. نوعاً مفسران اهل سنت مصادیق گوناگونی برای آن برشمرده‌اند: از جمله صحابه پیامبر، خلفای راشدین، علما و فقهاء، فرماندهان جنگی و والیان و حاکمان و اهل حل و عقد را بیان کرده‌اند، مفسران شیعه در مجموع، مصداق آن را تنها امامان دوازده‌گانه دانسته یا بر آنان تطبیق نموده‌اند.

اطاعت در قرآن به دو دسته کلی تقسیم می‌شود:

  1. اطاعت مشروع
  2. اطاعت نامشروع.

اطاعت مشروع در درجه نخست، اطاعت از خدا و سپس اطاعت از کسانی است که خداوند دستور به اطاعت از آنها را داده است، مانند اطاعت از رسول خدا (ص) و همه پیامبران و جانشینان آنان و اطاعت از هر کسی که در شریعت، اطاعت آنها را در چهارچوب دین لازم شمرده شده است، همچون اطاعت فرزند از پدر و مادر و اطاعت زن از همسر و اطاعت شاگرد از استاد.

در قرآن کریم آثاری بر اطاعت از خدا و رسول بیان گردیده که عبارت‌اند از:

  1. مشمول رحمت الهی شدن: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۲۰]؛
  2. ورود به بهشت: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۲۱]؛
  3. رسیدن به کامیابی بزرگ: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا[۲۲]؛ ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ[۲۳]؛
  4. قرار گرفتن در کنار پیامبران و صدیقان و شهداء و صالحان: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۲۴]؛
  5. دریافت پاداش نیکو و تضمین کم نشدن از پاداش اعمال صالح: ﴿فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا[۲۵]؛ ﴿وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۶].

اطاعت نامشروع عبارت است از اطاعت از کافران، منافقان، مشرکان، ظالمان، تکذیب‌کنندگان آیات الهی، غافلان، گناهکاران، مسرفان، جاهلان و ناآگاهان، گمراهان و گمراه‌کنندگان، شیطان، ناسپاسان، عیب‌جویان، سخن‌چینان، بی‌اصل و تباران، بازدارندگان از خیر، افراط‌پیشگان و... خلاصه آنکه در قرآن کریم، اطاعت و پیروی از ۲۳ دسته و گروه شدیداً نهی شده است: ﴿وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ[۲۷]؛ ﴿وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ[۲۸]؛ ﴿وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا[۲۹]؛ ﴿وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ[۳۰]؛ ﴿وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا[۳۱]؛ ﴿وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ[۳۲]؛ ﴿وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا[۳۳]؛ ﴿وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ[۳۴]؛ ﴿وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا[۳۵]؛ ﴿وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۳۶].

حال این آیات را در کنار آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۳۷] قرار می‌دهیم، آنگاه معلوم می‌شود که هیچ کدام از گروه‌های ۲۳ گانه فوق نمی‌توانند مصداق ﴿أُولِي الْأَمْرِ باشند، زیرا خداوند از اطاعت آنها نهی فرموده است. بنابراین معلوم می‌شود که اولی الامر کسانی هستند که مبرّا از صفات رذیله مذکورند که خدا به اطاعتشان فرمان داده است؛ یعنی، دست‌کم باید مصداق اولی الامر افراد "عادل" باشد نه ظالم که شامل گروه‌های فوق‌الذکر می‌شود و قطعاً مرحله بالاتر و برتر از "عدالت" "عصمت" است و در اینکه پیشوایان معصوم مصداق بارز و کامل و اعلای اولی الامر هستند، هیچ‌گونه جای شک و تردیدی نمی‌ماند و باز در اینکه دیکتاتورها هرگز مصداق اولی الامر نیستند باز شکی نمی‌ماند و وجوب اطاعت از اولی الامر از اول محدود و مشروط به مواردی است که متّصف به صفات منفی در آیات مذکور نباشد بلکه باید "عادل" و چه بهتر که "معصوم" باشد. معصوم بودن اولی الامر هیچ‌گونه منافاتی ندارد که در مواردی، افراد عادی مصداق اولی الامر به شمار می‌آیند. چه بسا در مواردی اولی الامر فقط عادل باشد نه معصوم. روایاتی که مصداق اولی الامر را در معصومین می‌داند در آنجا، حصر، حصر اضافی و نسبی است، یعنی آن روایات در مقام این است که طاغوت‌ها و نااهلان را نفی کند نه انسان مدیر و مدبّر و عادل را[۳۸].

بنابراین آنچه مسلم است اطاعت از دیگری باید بر اساس مبنا و معیارهای الهی و عقلانی باشد و هر نوع اطاعت و تقلید کورکورانه که برخلاف موازین عقل و شرع باشد حرام و ممنوع است.

نقل است که پیامبر (ص) سپاهی را به سرکردگی یکی از انصار به جایی اعزام کرد و افراد سپاه را فرمود که از او اطاعت کنند. وی در بین راه خواست اطاعت آنها را از خود بسنجد، دستور داد آتشی بیفروختند و سپس نفرات سپاه را امر کرد که در آن در آیند. آنان تصمیم گرفتند حسب دستور پیغمبر (ص) از او اطاعت کنند و وارد آتش شوند. جوانی برخاست و گفت: ما که به پیغمبر پناه آورده‌ایم تا از آتش برهیم، چگونه خود را به آتش بزنیم؟! شتاب مکنید تا به نزد پیغمبر (ص) برگردیم. پس از بازگشت، ماجرا را به عرض رسول خدا (ص) رساندند. حضرت فرمود: اگر چنین می‌کردید این آتش به آتش دوزخ منتهی می‌گشت. هیچ‌گاه در معصیت، اطاعت روا نیست. اطاعتی واجب است که در راه خدا و رضای او باشد[۳۹].

امیر مؤمنان (ع) فرموده است: اطاعت از کسی جز در امری که خداپسند باشد جایز نیست[۴۰]. ابوبصیر مرادی گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم اینکه در قرآن آمده ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ[۴۱] فرمود: به خدا سوگند که علماء و عبّاد نصارا مردم را به پرستش خویش نخواندند و اگر چنین ادعایی میکردند آنان را اجابت نمی‌نمودند، ولی حرامی را بر آنها حلال و یا حلالی را بر آنان حرام میکردند و آنان اطاعتشان میکردند و ناخودآگاه آنان را می‌پرستیدند [۴۲].

در حدیث دیگر آمده که پیامبر فرموده است: در آینده کسانی بر شما حکومت کنند که دروغگو و ستمکار باشند. هر که با آنها ارتباط برقرار کند و دروغشان را تصدیق نماید و در ظلمشان با آنان همکاری کند، چنین کسانی از من نیستند و من از آنها بیزارم و به حوض کوثر بر من وارد نشوند و هر که از آنان بریده باشد و دروغشان را نپذیرد و در ظلمشان با آنان همکاری نکند او از من و من از اویم و کنار حوض کوثر مرا از خود خشنود یابد[۴۳].

نتیجه آنکه قرآن کریم در نکوهش از اطاعت کورکورانه و ناآگاهانه و تقلید باطل و شخصیت‌زدگی به این حقیقت اشاره کرده که شخصیت‌زدگان تا آنجا پیش می‌روند که با تکیه بر الگوهای باطل خود، در برابر خواست خدا قرار می‌گیرند و به جای اطاعت از خدا، پیروی از باطل‌پیشگان می‌کنند. موضع‌گیری قوم نوح، ابراهیم، هود، صالح، شعیب، فرعون، عرب جاهلی و جدال‌کنندگان نادان در برابر منطق پیامبران، نمونه‌هایی از اطاعت این شخصیت‌زدگان خِرَدگریز در برابر خواست و فرمان الهی است: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا[۴۴]؛ نتیجه کار چنین کسان این است: ﴿يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا * وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا[۴۵].[۴۶]

پانویس

  1. مفردات راغب؛ لسان‌العرب.
  2. التّحقیق فى کلمات القرآن الکریم.
  3. فرهنگ قرآن، واژه «اسلام».
  4. «آیا جز دین خداوند را باز می‌جویند با آنکه آنان که در آسمان‌ها و زمینند خواه‌ناخواه گردن نهاده فرمان اویند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.
  5. شرح فصوص الحکم، ص۶۲.
  6. «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
  7. «جز این نیست که هر که در آسمان‌ها و زمین است به بندگی به درگاه (خداوند) بخشنده می‌آید» سوره مریم، آیه ۹۳.
  8. «و هر که در آسمان‌ها و زمین است و سایه‌هایشان خواه و ناخواه سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها خدای را سجده می‌برند» سوره رعد، آیه ۱۵.
  9. «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، خداوند را به پاکی می‌ستاید، همان که فرمانفرمای بسیار پاک پیروزمند فرزانه است» سوره جمعه، آیه ۱.
  10. «و هر که در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست؛ همگان فرمانبردار اویند» سوره روم، آیه ۲۶.
  11. «و گفتند خداوند فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست، بلکه هر چه در آسمان و زمین است از اوست؛ همه فرمانبردار اویند» سوره بقره، آیه ۱۱۶.
  12. «و گفته شد: ای زمین آبت را فرو خور و ای آسمان (از باریدن) باز ایست! و آب فرو کشید و کار به پایان رسید و (کشتی) بر (کوه) جودی راست ایستاد و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران!» سوره هود، آیه ۴۴.
  13. «تا چون بدانجا رسند گوش و چشم‌ها و پوست‌هایشان بر آنان به آنچه می‌کردند، گواهی دهند * و به پوست‌های تن خود می‌گویند: چرا به زیان ما گواهی دادید؟ می‌گویند: خداوند ما را به سخن آورد همان که هر چیز را به سخن می‌آورد و او نخست بار شما را آفرید و به سوی او بازگردانده خواهید شد» سوره فصلت، آیه ۲۰-۲۱.
  14. «و میان خود، آنان را که در روز شنبه از اندازه در گذشتند شناخته‌اید که به آنها گفتیم بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵.
  15. «گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و بی‌گزند باش» سوره انبیاء، آیه ۶۹.
  16. «بگو از خداوند فرمان برید» سوره آل عمران، آیه ۳۲؛ سوره نساء، آیه ۵۹؛ سوره مائده، آیه ۹۲.
  17. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.
  18. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  19. المیزان، ج۴، ص۳۸۸ و ج۹، ص۹۵ و ۳۸۸ و ج۱۸، ص۲۴۷.
  20. «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.
  21. «و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.
  22. «و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱
  23. «و کسانی که از خداوند و پیامبرش فرمان برند و از خداوند بهراسند و از او پروا کنند کامیابند» سوره نور، آیه ۵۲.
  24. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  25. «آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیش‌تر روی برتافتید شما را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۶.
  26. «و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
  27. «و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید» سوره شعراء، آیه ۱۵۱.
  28. «و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن» سوره احزاب، آیه ۱.
  29. «و از هیچ گناهکار یا ناسپاس آنان فرمان نبر» سوره انسان، آیه ۲۴.
  30. «و از هر سوگندخواره فرومایه‌ای فرمان مبر! خرده‌گیری، پیشگامی در سخن‌چینی بازدارنده خیری، تجاوزکاری، بزهکاری درشتخویی، فراسوی آن: بی‌تباری» سوره قلم، آیه ۱۰-۱۳.
  31. «و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کرده‌ایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.
  32. «و از گام‌های شیطان پیروی نکنید» سوره بقره، آیه ۱۶۸.
  33. «و از هوس‌های گروهی که از پیش گمراه بودند، و بسیاری را گمراه کردند و از راه میانه به بیراه افتادند پیروی نکنید» سوره مائده، آیه ۷۷.
  34. «و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  35. «و از خواست‌های کسانی که به آیات ما دروغ بستند پیروی مکن» سوره انعام، آیه ۱۵۰.
  36. «و از روش کسانی که دانایی ندارند پیروی نکنید» سوره یونس، آیه ۸۹.
  37. «و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  38. ولایت فقیه حکومت صالحان، ص۲۲۶-۲۵۵.
  39. صحیح البخاری، باب ۶۰، ح۴۳۴۰؛ یک جلدی، ۷۳۵ و ۱۲۴۹؛ صحیح مسلم، ح۴۰؛ کنز العمال، ح۱۴۳۹۸.
  40. کنز العمال، ج۲، ص۳۵۸.
  41. «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند» سوره توبه، آیه ۳۱.
  42. وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۸۹.
  43. کنز العمال، ح۱۴۴۰۲؛ معارف و معاریف، ج۱، ص۲۱۸.
  44. «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
  45. «روزی که چهره‌های آنان در آتش گردانده شود می‌گویند: ای کاش از خداوند و پیامبر فرمان برده بودیم * و می‌گویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند» سوره احزاب، آیه ۶۶-۶۷.
  46. کوشا، محمد علی، مقاله «اطاعت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.