تفکر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۵۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[تفکر در قرآن]] - [[تفکر در حدیث]] - [[تفکر در نهج البلاغه]] - [[تفکر در فقه سیاسی]] - [[تفکر در اخلاق اسلامی]] - [[تفکر در سیره پیامبر خاتم]] - [[تفکر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{امامت}}
'''تفکر''' به معنای تأمل درباره چیزی است؛ تفکّر، تجزیه و تحلیل معلوماتی است که [[انسان]] در ذهن خود اندوخته است. موضوعات مختلفی در اسلام برای تفکر بیان شده است: مانند: [[خداشناسی]]؛ [[جهان]] شناسی؛ [[انسان]] شناسی؛ [[اندیشه]] درباره [[قرآن]] و [[اندیشه]] درباره [[مرگ]]. تفکّر، [[آدمی]] را به [[حقیقت]] هستی و زندگی می‌رساند و مانع [[تباهی]] در عاقبت کار [[آدمی]] می‌شود.
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">مدخل‌های وابسته به این بحث:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تفکر در قرآن]] | [[تفکر در حدیث]] | [[تفکر در نهج البلاغه]] | [[تفکر در معارف دعا و زیارات]] | [[تفکر در کلام اسلامی]] | [[تفکر در اخلاق اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[تفکر (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== معناشناسی ==
*تفکر و [[اندیشه]] از ویژگی‌های [[انسان]] است. تفکر امری حیاتی است که موجب رشد و نموّ [[عقل انسان]] می‌شود. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] در چند مورد به موضوع تفکر اشارت دارد<ref>{{متن قرآن| إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ }}؛ سوره آل عمران، آیه ۱۹۰ – ۱۹۱، و {{متن قرآن|وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}؛ سوره اعراف، آیه ۱۷۶.</ref>. نتیجه تفکر به فعلیّت درآمدن استعدادهای [[آدمی]] است و موجب [[پیشرفت]] [[انسان‌ها]] در زندگی می‌شود. تفکر چون مشعلی فروزان است که راه را به [[انسان‌ها]] می‌نمایاند. از این‌رو [[پیامبر اکرم]] {{صل}} یک ساعت اندیشیدن را [[برتر]] از یک‌سال [[عبادت]] می‌داند. [[امام علی]] {{ع}} نیز تفکر را مایه بینایی برمی‌شمرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref>. [[انسان]] به مدد [[اندیشه]] خویش دشواری‌ها را کنار می‌زند و می‌تواند مسائل خود را در زندگی حل کند. [[امام علی]] {{ع}} فرمود:[[اندیشه]]، آیینه‌ای [[پاک]] است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۵۷: {{متن حدیث|"الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 203.</ref>.
تفکر، مصدر باب تفعل از ماده "[[فکر]]"، به معنای تأمل درباره چیزی است<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج ۵، ص ۳۵۸ و ابن منظور، لسان العرب، ج ۵، ص ۶۵.</ref>. تفکر و [[تدبر]] در امور از ویژگی‌های ممتازی است که در [[سیره]] و گفتار [[نبی خاتم]] {{صل}} [[جایگاه]] خاصی دارد؛ به گونه‌ای که [[سیره]] و [[منطق]] عملی [[رسول خدا]] {{صل}} پیوسته بر تفکر و [[تدبر]] در همه امور [[استوار]] بود<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی| حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۳۰۴.</ref>.
*[[انسان]] در آیینه [[اندیشه]]، نیک و بد کارش را می‌بیند و در [[اصلاح]] آن می‌کوشد، با [[اندیشه]] رشد می‌کند و به راه راست رهنمون می‌شود. از این‌رو [[اندیشه]] در حرکت [[آدمی]] به‌سوی [[اصلاح]] کار [[معاد]] نیز کارکردی ویژه می‌یابد. [[امام علی]] {{ع}} تفکر را عامل فراخواندن [[انسان]] به [[نیکی]] و عمل به آن می‌داند و با معرفی تفکر به‌عنوان [[برترین]] [[دانش]]، می‌فرماید: هیچ دانشی چون تفکر نیست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۰۹: {{متن حدیث|"لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 203.</ref>.
*دانشی که از راه تفکر و [[اندیشه]] حاصل می‌شود، دانشی عمیق است که زمینه رشد و ارتقای [[آدمی]] را فراهم می‌آورد. در سایه چنین دانشی [[انسان]] به [[فهم]] و دریافت حقیقی حاصل از فعال‌سازی [[عقل]] دست می‌یابد. در [[کلام]] [[امام]] نتیجه تفکر و دریافت حقیقی حاصل از فعال‌سازی [[عقل]] دست می‌یابد. در [[کلام]] [[امام]] نتیجه تفکر و دریافت مطلب، از نتیجه تکرار (طوطی‌وار) درس بیشتر است. از این‌رو در [[مکتب]] [[اسلام]]، [[اصول دین]] و [[اعتقاد]] به آن امری تقلیدی نیست و در سایه [[فهم]] و [[درک]] باید جزو وجدانیّات [[انسان]] شود. این نیز جز در سایه تفکر و [[اندیشه]] عمیق به‌دست نمی‌آید. به همین جهت [[امام]] {{ع}} در کلامی [[اندیشه]] را [[دلیل]] بینایی معرفی می‌کند: اهل [[بصیرت]] کسی است که بشنود و بیندیشد و بنگرد و ببیند و از حوادث عبرت گیرد، سپس به راهی روشن قدم نهد و از فروغلتیدن در پرتگاه‌ها و گم شدن در کوره‌راه‌ها دوری گزیند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۲ و نیز نک: نامه ۳۱: {{متن حدیث|"فَإِنَّمَا الْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً، يَتَجَنَّبُ فِيهِ الصَّرْعَةَ فِي الْمَهَاوِي وَ الضَّلَالَ فِي الْمَغَاوِي"}}</ref>. در کلامی دیگر نیز، حاصل اندیشیدن را پدیداری [[نور]] می‌داند و [[ظلمت]] را حاصل [[غفلت]] ذکر می‌کند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 203- 204.</ref>.


==نتیجه تفکر==
[[تفکّر]]، تجزیه و تحلیل معلوماتی است که [[انسان]] در [[ذهن]] خود اندوخته است. تفکّر [[سیر]] در فراورده‌هایی است که برای ذهن ابتدا پیدا می‌شود؛ مانند عمل شناوری است که انسان در آب از این طرف به آن طرف می‌کند<ref>مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۳۱۵.</ref>. به عبارت دیگر "تفکّر" عبارت است از مربوط کردن چند معلوم به یکدیگر برای به دست آوردن معلوم جدید و تبدیل کردن یک مجهول به معلوم. در [[حقیقت]] تفکر عبارت است از سیر و حرکت ذهن از یک مطلوب مجهول به سوی یک سلسله مقدمات معلوم و سپس حرکت از آن مقدمات معلوم به سوی آن مطلوب برای تبدیل آن به معلوم<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۵، ص۴۵.</ref>. تفکّر قوّه‌ای است در انسان ناشی از [[عقل]] داشتن. [[انسان]] چون یک موجود عاقلی است لذا موجود متفکّری است. [[قدرت]] دارد در مسائل تفکّر کند به واسطه تفکری که در مسائل می‌کند حقایق را تا حدودی که برایش مقدور است [[کشف]] می‌کند<ref>مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، ص۹۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۲۶۲.</ref>
*تفکّر [[آدمی]] را به [[حقیقت]] هستی و زندگی می‌رساند. [[انسان]] در سایه تفکر، خیر و شر خود را می‌شناسند و در مسیر صحیح گام برمی‌دارد. [[امام]] {{ع}} می‌فرماید: و اگر [[آفریدگار]] درباره [[قدرت]] عظیم و [[نعمت]] بزرگ [[آفریدگار]] می‌اندیشیدند، به راه می‌آمدند و از [[عذاب]] [[دوزخ]] می‌هراسیدند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷: {{متن حدیث|"وَ لَوْ فَكَّرُوا فِي عَظِيمِ الْقُدْرَةِ وَ جَسِيمِ النِّعْمَةِ لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِيقِ وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 204.</ref>.
*اندیشیدن مانع [[تباهی]] در [[عاقبت]] کار [[آدمی]] و باعث بینایی در امور و جلوگیری از فرو رفتن [[انسان]] در مهلکه‌ها و پرتگاه‌ها می‌شود. در سایه تفکر، [[آدمی]] از اتفاق‌های پیرامون خود [[پند]] می‌گیرد و تجربه کسب می‌کند. از این‌رو فرمود: [[خدا]] [[رحمت]] کند کسی را که بیندیشد تا [[پند]] گیرد، آنگاه پذیرد و به کار بندد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۲: {{متن حدیث|"رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَكَّرَ فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَرَ فَأَبْصَرَ"}}</ref>. [[انسان]] در سایه تفکر حقایق امور را درمی‌یابد و به خواسته خود می‌رسد. [[امام علی]] {{ع}} فرمود: آن‌که چشم [[اندیشه]] خود را بیدار نگاه دارد، به منتهای خواسته خویش برسد»<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 204.</ref>.


== تفکر در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱==
== موضوعات تفکر ==
منظور آیاتی است که نشان می‌دهد اساس [[دعوت]] بر [[تفکر]] بوده و [[پیامبر]] [[مردم]] را به [[تفکر]] و [[تعقل]] [[دعوت]] نموده و یا [[مردم]]، مورد [[سرزنش]] واقع شده‌اند، که چرا در باره [[پیامبر]] و [[پیام]] او و چگونگی [[ادب]] حضور ایشان،[[ تفکر]] و [[تعقل]] نمی‌کنند.
تفکر در اسلام و [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} جایگاه ویژه‌ای دارد و حضرت [[مسلمانان]] را به تفکر در اموری فرا می‌خواندند که برخی از آنها عبارت‌اند از:
#{{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>
# '''[[خداشناسی]]:''' از مواردی که [[رسول خدا]] {{صل}} [[مسلمانان]] را به تفکر در آن فرا خوانده اند، [[اندیشه]] درباره [[شناخت خداوند]] [[متعال]] است. آنچه [[پیامبر]] {{صل}} [[مردم]] را به تفکر در آن فرامی خواند، [[تعقل]] و تفکر درباره ذات [[الهی]] نیست، بلکه [[اندیشه]] درباره صنع [[الهی]] است. از [[ابن عباس]] [[نقل]] شده است: "روزی همراه جمعی در [[مسجد]] حلقه زده بودیم که [[رسول خدا]] {{صل}} به نزد ما وارد شد"؛ سپس [[پیامبر خدا]] {{صل}} فرمود: "چه می‌کنید؟" گفتند: درباره [[خورشید]] می‌اندیشیم که چگونه طلوع می‌کند و چگونه غروب می‌کند؛ آن حضرت فرمود: " آفرین بر شما! این چنین باشید! در مخلوق، تفکر کنید و در [[خالق]]، تفکر نکنید"<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۴، ص ۳۴۸ و با اندکی تغییر در: مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۵۰.</ref>.
#{{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد  و از گمراهان شد * و اگر می‌خواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا می‌بردیم اما او به دنیا‌گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی له‌له می‌زند  و اگر او را وانهی (باز) له‌له می‌زند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را در» سوره اعراف، آیه ۱۷۵-۱۷۶.</ref>
# '''[[جهان]] شناسی:''' از دیگر اموری که [[رسول خدا]] {{صل}} آن را از موضوعات تفکر [[مسلمانان]] دانسته، آنان را به [[اندیشه]] درباره آن فرا خوانده‌اند، تفکر درباره [[جهان آفرینش]] است. با تفکر در [[جهان آفرینش]] به خوبی روشن می‌شود که همه چیز، نشانه [[خداوند]] و عالم، جلوه‌ای از ذات بی‌همتای اوست. [[نقل]] شده است، پس از [[نزول آیات]]: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«بی گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است * (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۱.</ref>، [[حضرت رسول]] {{صل}} فرمود: "وای بر کسی که این [[آیات]] را بخواند و در آن نیندیشد و از آن [[عبرت]] نگیرد!"<ref>{{متن حدیث|وَيْلٌ لِمَنْ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَاتِ وَ لَمْ يَتَفَكَّرَ فِيهَا}}؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۳۳۲ - ۳۳۳؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۷۲ و جاراللّه زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۴۵۳.</ref>.
#{{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«آیا نیندیشیده‌اند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیست» سوره اعراف، آیه ۱۸۴.</ref>
# '''[[انسان]] شناسی:''' تفکر درباره [[انسان]] و [[کسب معرفت]] درباره او از سودمندترین و والاترین راه‌ها در [[شناخت خداوند]] [[متعال]] است؛ از این‌رو، [[رسول خدا]] {{صل}} ضمن [[نقل]] روایاتی، [[مسلمانان]] را به [[لزوم]] [[اندیشه]] درباره [[معرفت نفس]] فرامی‌خواند و بر [[شناخت]] خویشتن خود تأکید می‌فرمود. [[نقل]] شده است، روزی شخصی نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمد و پرسید: "راه [[شناخت حق]] چیست؟" [[رسول خدا]] {{صل}} پاسخ داد: "[[شناخت]] خود"<ref>عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۴۶ و مستدرک الوسیله، ج ۱۱، ص ۱۳۸.</ref>. واضح است که این [[شناخت]]، جز از راه تفکر و [[اندیشه]] ممکن نیست.
#{{متن قرآن|قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«بگو اگر خداوند می‌خواست آن را برای  شما نمی‌خواندم و او شما را از آن آگاه نمی‌کرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیسته‌ام پس آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.</ref>
# '''[[اندیشه]] درباره [[قرآن]] :''' [[رسول خدا]] {{صل}} بر تفکر و [[تدبر]] در [[قرآن]] و [[عبرت]] گرفتن از آموزه‌های آن، بسیار تأکید داشته، [[تدبر]] و [[تعقل]] درباره [[قرآن]] را [[عبادت]] شمرده است. از [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[نقل]] شده است که روزی فرمود: "به چشمانتان بهره‌ای از [[عبادت]] برسانید"؛ [[مردم]] گفتند: "چگونه به چشمانمان بهره‌ای از [[عبادت]] برسانیم؟" فرمود: "با نگاه کردن به [[قرآن]] و تفکر در آن و [[عبرت]] گیری از عجایب آن"<ref>مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۵۰.</ref>.
#{{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن  را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>
# '''[[اندیشه]] درباره [[مرگ]] :''' [[مرگ]] نیز از اموری است که [[رسول اکرم]] {{صل}} بر [[اندیشه]] درباره آن تأکید کرده است. آن حضرت، ضمن توصیه‌هایشان، به [[ابوذر غفاری]] فرمود: "ای [[ابوذر]]! هرگاه جنازه‌ای را [[همراهی]] کردی، پس عملت در آن حال، تفکر و [[فروتنی]] باشد و بدان که تو نیز روزی به او ملحق خواهی شد"<ref>اعلام الدین، ص ۱۹۶؛ مکارم الاخلاق، ص ۴۶۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی| حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۰۶-۳۰۹.</ref>
#{{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین! * سپس از (گل) همه میوه‌ها  بخور و راه‌های هموار پروردگارت را بپوی! (آنگاه) از شکمش شهدی با رنگ‌های گوناگون برمی‌آید که در آن برای مردم درمانی است، بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره نحل، آیه ۶۸-۶۹.</ref>
#{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ}}<ref>«بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما  دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیم‌دهنده‌ای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref>
فرهنگ‌نامه [[پیامبر]] در [[قرآن کریم]] جلد ۱،(صفحه ۳۲۷)
#{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاق‌ها  صدا می‌زنند، بیشترشان خرد نمی‌ورزند» سوره حجرات، آیه ۴.</ref>


'''نتیجه''': درآیات فوق این نکات مطرح گردیده است:
== ثمرات تفکر ==
#در مقابل کسانی که [[پیامبر]] و [[پیامبران]] را اسطوره‌های غیر بشری می‌دانستند و از آنها گنج‌ها و پیشگوئی از [[آینده]] و [[ملائکه]] بودن را مطالبه می‌کردند [[خداوند]] به [[پیامبر]] می‌فرماید به آنها بگو من بشرم وخزائن [[الهی]] پیش من نیست: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref> و [[علم غیب]] مخصوص [[خدا]] است: {{متن قرآن|وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>. فقط به من [[وحی]] می‌شود از جانب [[خداوند]]: {{متن قرآن|إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref> و آیا کسی که [[قلب]] و جانش با [[نور]] [[وحی]] روشن گردیده، باکسی که چنین نیست برابرند: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref> چرا [[فکر]] [[اندیشه]] خود را به کار نمی‌برید و از این [[نعمت الهی]] استفاده نمی‌کنید: {{متن قرآن|أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>.
کم‌گویی و کوتاه کردن سخن از ثمرات تفکر است. انسانی که [[حقیقت]] تفکر را دریافته باشد، هرگز به گزاف سخن نمی‌ گوید، جدال نمی‌کند و... . همچنان که از [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[نقل]] شده است، ایشان خود را از سه چیز به شدت دور نگه می‌داشت: "جدال و کشمکش، پرحرفی و بیان سخنان بی‌فایده"<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۳۱۹؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۸؛ مکارم الاخلاق، ص ۱۴ - ۱۵ و معانی الاخبار، ص ۸۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی| حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۱۱.</ref>
#[[پیامبر]] مامور به [[تلاوت]] داستان [[عالمان]] بی‌عمل و [[دین]] ابزار سوء استفاده کن از [[آیات الهی]] برای [[مردم]]: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد  و از گمراهان شد» سوره اعراف، آیه 175.</ref>. تا این که [[فکر]] واندیشه کنند و باخردورزی دچار [[عاقبت]] بد وگمراهی نشوند {{متن قرآن|فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«و اگر می‌خواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا می‌بردیم اما او به دنیا‌گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی له‌له می‌زند  و اگر او را وانهی (باز) له‌له می‌زند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را در» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.</ref>
#در مقابل [[تهمت]] [[جنون]] به [[پیامبر]]،[[ تفکر]] و [[خردورزی]]، مایه [[شناخت]] [[عقل]] و [[درایت]] [[پیامبر اسلام]] {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ}}<ref>«آیا نیندیشیده‌اند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیست» سوره اعراف، آیه ۱۸۴.</ref> {{متن قرآن|ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ}}<ref>«بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما  دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیم‌دهنده‌ای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref>
#[[تفکر]] و [[اندیشه]] در پیشینه [[زندگی]] [[پیامبر]]، راهی برای [[شناخت قرآن]] و پیامبراسلام {{متن قرآن|قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«بگو اگر خداوند می‌خواست آن را برای  شما نمی‌خواندم و او شما را از آن آگاه نمی‌کرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیسته‌ام پس آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.</ref>
#[[نزول قرآن]] و [[تبیین]] آن از سوی [[پیامبر]] زمینه [[تفکر]] {{متن قرآن|لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن  را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>
#[[رعایت ادب]] در چگونگی برخورد با [[پیامبر]] از نشانه‌های [[تفکر]] و [[اندیشه]]: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاق‌ها  صدا می‌زنند، بیشترشان خرد نمی‌ورزند» سوره حجرات، آیه ۴.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر، محمد جعفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی، سید محمد علی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۳۲۶.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== تفکر بالاترین فضائل ==
در رتبه‌بندی [[فضائل]]، نمی‌توان از اثری که در نتیجه هریک از آنها پدید می‌‌آید، چشم پوشید. [[فضیلت]] [[اندیشه]] و [[تفکّر]] چون موفّقیّت در [[دنیا]] و [[آخرت]] را در پی خود دارد، در [[برترین]] مراتب قرار گرفته، شاید نتوان آن را به چشم دیگر [[فضائل]] دید؛ در [[حدیث]] است که: "ساعتی به تأمّل و [[اندیشه]] پرداختن، بهتر از یکسال [[عبادت]] کردن است"<ref>{{متن حدیث| تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ}}؛ بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۳۲۷.</ref>.<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۵۱.</ref>
 
== نتیجه تفکر ==
تفکّر، [[آدمی]] را به [[حقیقت]] هستی و زندگی می‌رساند. [[انسان]] در سایه تفکر، خیر و شر خود را می‌شناسند و در مسیر صحیح گام برمی‌دارد. [[امام]] {{ع}} می‌فرماید: و اگر [[آفریدگار]] درباره [[قدرت]] عظیم و [[نعمت]] بزرگ [[آفریدگار]] می‌اندیشیدند، به راه می‌آمدند و از [[عذاب]] [[دوزخ]] می‌هراسیدند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷: {{متن حدیث|"وَ لَوْ فَكَّرُوا فِي عَظِيمِ الْقُدْرَةِ وَ جَسِيمِ النِّعْمَةِ لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِيقِ وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ"}}</ref>.
 
اندیشیدن مانع [[تباهی]] در [[عاقبت]] کار [[آدمی]] و باعث بینایی در امور و جلوگیری از فرو رفتن [[انسان]] در مهلکه‌ها و پرتگاه‌ها می‌شود. در سایه تفکر، [[آدمی]] از اتفاق‌های پیرامون خود [[پند]] می‌گیرد و تجربه کسب می‌کند. از این‌رو فرمود: [[خدا]] [[رحمت]] کند کسی را که بیندیشد تا [[پند]] گیرد، آنگاه پذیرد و به کار بندد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۲: {{متن حدیث|"رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَكَّرَ فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَرَ فَأَبْصَرَ"}}</ref>. [[انسان]] در سایه تفکر حقایق امور را درمی‌یابد و به خواسته خود می‌رسد. [[امام علی]] {{ع}} فرمود: آن‌که چشم [[اندیشه]] خود را بیدار نگاه دارد، به منتهای خواسته خویش برسد»<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۰۴.</ref>.
 
==روش‌های [[فکری]]<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۵، صص ۱۵۰-۱۴۷.</ref>==
روش فکری [[مسلمانان]] در عرصه [[فکر]] و [[اندیشه]] و درباره [[هستی‌شناسی]] و [[جهان‌شناسی]] به چهار روش قابل تقسیم است. البته همه این روش‌ها تحت تأثیر تعلیمات [[اسلامی]] رنگ مخصوص پیدا کرده‌اند و با انواع مشابه خود در خارج از حوزه [[تفکر]] اسلامی تفاوت‌هایی داشته و دارند که مهم‌ترین آنها [[روح خاص]] [[فرهنگ اسلامی]] است که بر آنها [[حاکم]] است.
#روش [[فلسفی]] استدلالی. در این روش فقط بر [[استدلال]] و [[برهان عقلی]] تکیه می‌شود. اکثر [[فیلسوفان اسلامی]] که به [[فیلسوفان]] مشائی [[شهرت]] دارند پیرو این روش‌اند؛ [[نماینده]] کامل و سرآمد این روش [[بوعلی سینا]] (۴۲۸ ه‍) است.
#روش فلسفی اشراقی. در این روش علاوه بر استدلال و برهان عقلی بر [[مجاهده]] و [[تصفیه نفس]] نیز تکیه شده است. این روش [[پیروان]] کمتری دارد؛ شیخ شهاب‌الدین سهروردی نماینده و سرآمد آن است.
#روش سلوکی [[عرفانی]]. این روش فقط بر تصفیه نفس و بر اساس [[سلوک]] الی‌الله و [[تقرب]] به [[حق]] تا مرحله وصول به [[حقیقت]] تکیه دارد و به هیچ وجه به [[استدلال‌های عقلی]] اعتمادی ندارد و پای استدلالیان را چوبین می‌داند. به حسب این روش، [[هدف]] تنها [[کشف]] حقیقت نیست بلکه رسیدن به حقیقت است. نماینده کامل این روش محی‌الدین [[ابن عربی]] است.
#روش استدلالی – [[کلامی]]. این روش نیز مانند [[فلاسفه مشاء]] بر [[استدلال عقلی]] تکیه دارد؛ هرچند اصول و مبادی [[عقلی]] آن دو متفاوت است.
به علاوه [[متکلم]] خود را به [[دفاع از حریم اسلام]] [[متعهد]] می‌داند اما بحث فیلسوفانه [[آزاد]] است. [[فیلسوف]] قبلاً هدفش تعیین نشده که از چه عقیده‌ای [[دفاع]] کند، ولی هدف متکلم از قبل تعیین شده است.
[[کلام اسلامی]] خود به سه روش انشعاب پیدا کرده است: [[شیعه]] [[معتزله]] و [[اشعری]]<ref>تعریف، تشابه و تمایز هر یک را ببیند در دفتر «عقاید تشیع» دفتر نوزدهم از مجموعه چلچراغ حکمت.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|اسلام‌شناسی]] ص ۲۵.</ref>
 
==منابع [[شناخت اسلام]]==
مسلمانان بر اساس [[قرآن]] و [[حدیث]] برای [[شناخت]] [[احکام]] و [[مقررات اسلامی]] به چهار منبع استناد می‌کنند.
# [[قرآن]]. بدون [[شک]] [[قرآن مجید]] اولین منبع [[احکام]] و [[مقررات اسلام]] است. [[آیات قرآن]] به احکام و [[مقررات]] عملی منحصر نیست. در قرآن صدها گونه مسئله طرح شده است<ref>فهرستی اجمالی از آنها را در ۲۶ موضوع کلی ببینید در: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، صص ۲۱۸ – ۲۲۲.</ref>. قرآن با ارائه مطالب و معانی گسترده‌ای به گونه‌ای آنها را مطرح کرده است که بعدها منبع الهام‌بخشی برای [[فیلسوفان]]، علمای [[حقوق]]، [[فقه]]، [[اخلاق]]، [[تاریخ]] و... شد<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۲؛ ج۲۱، ص۳۰.</ref>.
# [[سنت]]. یعنی گفتار، [[کردار]] و یا [[تأیید]] [[معصوم]]. بدیهی است که اگر در [[سخنان رسول اکرم]]{{صل}} [[حکم]] و قانونی بیان شده باشد و یا ثابت شود که آن حضرت عملاً وظیفه‌ای [[دینی]] را چگونه انجام می‌داده است و یا دیگران برخی از [[وظایف دینی]] خود را در حضور ایشان به گونه‌ای انجام داده که مورد تقریر، تأیید و امضای عملی ایشان قرار گرفته و آن حضرت عملاً با [[سکوت]] خود بر آن صحه گذاشته‌اند، می‌توان به آن بیان یا فعل و یا تقریر و امضای حضرت استناد کرد. [[اهل تسنن]] تنها [[سنت نبوی]] را [[حجت]] می‌شمارند، اما [[شیعیان]] به حکم برخی از آیات قرآن [[مجید]] و [[احادیث متواتر]] از [[رسول اکرم]]{{صل}} که در منابع اهل تسنن نیز [[روایت]] شده‌اند، به قول، فعل و [[تقریر ائمه اطهار]] نیز استناد کرده و آن را جزء منابع احکام و [[مقررات اسلامی]] می‌دانند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۳۱ و ۳۲.</ref>.
# [[عقل]]. به فرموده [[پیشوایان معصوم]] [[خداوند]] برای هر [[انسانی]] در کنار حجت ظاهری یعنی «[[وحی]] و [[نبوت]]»، [[حجت باطنی]] یعنی «عقل» نیز قرار داده است<ref>کافی، ج۱، ص۱۶.</ref>. [[انسان]] خیلی از مسائل را به [[حکم عقل]] [[کشف]] و [[مصالح]] و [[مفاسد]] خودش را در امور مختلف بر اساس آن تشخیص می‌دهد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۳۹؛ ر.ک: مجموعه آثار، صص ۲۹۷ – ۳۰۱.</ref>. این [[افتخار]] بزرگی است که از [[صدر اسلام]] [[علما]] گفته‌اند بین [[عقل]] و [[شرع]] [[هماهنگی]] است<ref>{{عربی|كل ما حكم به العقل حكم به الشرع وكل ما حكم به الشرع حكم به العقل}}.</ref>؛ یعنی اگر عقل چیزی را اکتشاف کند به فرض اگر [[دلیل نقلی]] هم نداشته باشیم، همین اکتشاف عقل کافی است که بفهمیم [[اسلام]] با آن موافق است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۸۴.</ref>. چنان‌که عقل می‌تواند قانونی را تقیید یا تحدید کند، آن را تعمیم دهد و هم می‌تواند در [[استنباط]] از سایر منابع و مدارک مددکار خوبی باشد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۱۹.</ref>.
# [[اجماع]]. یعنی اتفاق آرای علمای [[مسلمانان]] در یک مسئله. از نظر [[علمای شیعه]]، [[حجیت اجماع]] از آن جهت است که اتفاق و [[وحدت]] نظر عموم مسلمانان در یک مسئله دلیل بر این است که این نظر را از ناحیه [[شارع]] اسلام تلقی کرده‌اند؛ چون امکان ندارد که تمام [[مسلمین]] در یک مسئله‌ای از پیش خود وحدت نظر پیدا کنند. مثلاً اگر معلوم شود که در یک مسئله‌ای همه مسلمانان [[عصر پیامبر]] بدون استثنا یک نوع نظر داشته و یک نوع عمل کرده‌اند، دلیل بر آن است که از [[پیغمبر اکرم]] تلقی کرده‌اند. همچنین اگر همه [[اصحاب]] یکی از [[ائمه اطهار]] که جز از [[ائمه]] دستور نمی‌گرفته‌اند در یک مسئله وحدت نظر داشته باشند، دلیل بر این است که آن را از [[مکتب]] [[امام]] خود فرا گرفته‌اند.
لذا از نظر [[شیعه]] اجماع به شرطی که مستند به [[قول پیامبر اکرم]]{{صل}} یا امام [[معصوم]] و کاشف از آن باشد، [[حجت]] است؛ اما از نظر [[اهل سنت]]، اجماع به خودی خود اصالت دارد یعنی اگر [[علمای اسلامی]] در یک مسئله وحدت نظر پیدا کنند، حتما نظرشان صائب و [[مطابق با واقع]] شرع است. به نظر آنان ممکن است بعضی از [[امت]] [[خطا]] کنند اما همۀ امت بالاتفاق خطا نمی‌کنند لذا توافق آرای همه امت در یک [[زمان]] در [[حکم]] [[وحی الهی]] است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۳۲ و ۳۳.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|اسلام‌شناسی]] ص ۲۶.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{فهرست اثر}}
{{مدخل وابسته}}
{{ستون-شروع|7}}
* [[تفکر در خدا]]
* [[تفکر در خدا‏]]
* [[تفکر در هستی]] ([[تفکر در خلق خدا]])
* [[تفکر در هستی]] <small>([[تفکر در خلق خدا]])</small>
* [[تفکر در انسان‏]]
* [[تفکر در انسان‏]]
* [[غفلت]] (ضد تفکر)
* [[غفلت]] (ضد تفکر)
خط ۵۴: خط ۵۶:
* [[حسن تعقل]]
* [[حسن تعقل]]
* [[قوای ادراکی]]
* [[قوای ادراکی]]
* [[تعقل]]
* [[تدبر]]
* [[تدبر]]
* [[علم]]
* [[علم]]
خط ۶۱: خط ۶۴:
* [[فهم]]
* [[فهم]]
* [[قوه متفکره]]  
* [[قوه متفکره]]  
{{پایان}}
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان}}


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
{{منابع}}
* [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱''']]
# [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه''']]
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']]
# [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی| حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]
# [[پرونده:1100621.jpg|22px]] [[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|'''اسلام‌شناسی''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:تفکر]]
[[رده:فضایل اخلاقی]]
[[رده:فضایل اخلاقی]]
[[رده:مدخل اخلاقی نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل اخلاقی نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل دانش اخلاق اسلامی]]
[[رده:مدخل دانش اخلاق اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۵۱

تفکر به معنای تأمل درباره چیزی است؛ تفکّر، تجزیه و تحلیل معلوماتی است که انسان در ذهن خود اندوخته است. موضوعات مختلفی در اسلام برای تفکر بیان شده است: مانند: خداشناسی؛ جهان شناسی؛ انسان شناسی؛ اندیشه درباره قرآن و اندیشه درباره مرگ. تفکّر، آدمی را به حقیقت هستی و زندگی می‌رساند و مانع تباهی در عاقبت کار آدمی می‌شود.

معناشناسی

تفکر، مصدر باب تفعل از ماده "فکر"، به معنای تأمل درباره چیزی است[۱]. تفکر و تدبر در امور از ویژگی‌های ممتازی است که در سیره و گفتار نبی خاتم (ص) جایگاه خاصی دارد؛ به گونه‌ای که سیره و منطق عملی رسول خدا (ص) پیوسته بر تفکر و تدبر در همه امور استوار بود[۲].

تفکّر، تجزیه و تحلیل معلوماتی است که انسان در ذهن خود اندوخته است. تفکّر سیر در فراورده‌هایی است که برای ذهن ابتدا پیدا می‌شود؛ مانند عمل شناوری است که انسان در آب از این طرف به آن طرف می‌کند[۳]. به عبارت دیگر "تفکّر" عبارت است از مربوط کردن چند معلوم به یکدیگر برای به دست آوردن معلوم جدید و تبدیل کردن یک مجهول به معلوم. در حقیقت تفکر عبارت است از سیر و حرکت ذهن از یک مطلوب مجهول به سوی یک سلسله مقدمات معلوم و سپس حرکت از آن مقدمات معلوم به سوی آن مطلوب برای تبدیل آن به معلوم[۴]. تفکّر قوّه‌ای است در انسان ناشی از عقل داشتن. انسان چون یک موجود عاقلی است لذا موجود متفکّری است. قدرت دارد در مسائل تفکّر کند به واسطه تفکری که در مسائل می‌کند حقایق را تا حدودی که برایش مقدور است کشف می‌کند[۵].[۶]

موضوعات تفکر

تفکر در اسلام و سیره پیامبر اکرم (ص) جایگاه ویژه‌ای دارد و حضرت مسلمانان را به تفکر در اموری فرا می‌خواندند که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. خداشناسی: از مواردی که رسول خدا (ص) مسلمانان را به تفکر در آن فرا خوانده اند، اندیشه درباره شناخت خداوند متعال است. آنچه پیامبر (ص) مردم را به تفکر در آن فرامی خواند، تعقل و تفکر درباره ذات الهی نیست، بلکه اندیشه درباره صنع الهی است. از ابن عباس نقل شده است: "روزی همراه جمعی در مسجد حلقه زده بودیم که رسول خدا (ص) به نزد ما وارد شد"؛ سپس پیامبر خدا (ص) فرمود: "چه می‌کنید؟" گفتند: درباره خورشید می‌اندیشیم که چگونه طلوع می‌کند و چگونه غروب می‌کند؛ آن حضرت فرمود: " آفرین بر شما! این چنین باشید! در مخلوق، تفکر کنید و در خالق، تفکر نکنید"[۷].
  2. جهان شناسی: از دیگر اموری که رسول خدا (ص) آن را از موضوعات تفکر مسلمانان دانسته، آنان را به اندیشه درباره آن فرا خوانده‌اند، تفکر درباره جهان آفرینش است. با تفکر در جهان آفرینش به خوبی روشن می‌شود که همه چیز، نشانه خداوند و عالم، جلوه‌ای از ذات بی‌همتای اوست. نقل شده است، پس از نزول آیات: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۸]، حضرت رسول (ص) فرمود: "وای بر کسی که این آیات را بخواند و در آن نیندیشد و از آن عبرت نگیرد!"[۹].
  3. انسان شناسی: تفکر درباره انسان و کسب معرفت درباره او از سودمندترین و والاترین راه‌ها در شناخت خداوند متعال است؛ از این‌رو، رسول خدا (ص) ضمن نقل روایاتی، مسلمانان را به لزوم اندیشه درباره معرفت نفس فرامی‌خواند و بر شناخت خویشتن خود تأکید می‌فرمود. نقل شده است، روزی شخصی نزد رسول خدا (ص) آمد و پرسید: "راه شناخت حق چیست؟" رسول خدا (ص) پاسخ داد: "شناخت خود"[۱۰]. واضح است که این شناخت، جز از راه تفکر و اندیشه ممکن نیست.
  4. اندیشه درباره قرآن : رسول خدا (ص) بر تفکر و تدبر در قرآن و عبرت گرفتن از آموزه‌های آن، بسیار تأکید داشته، تدبر و تعقل درباره قرآن را عبادت شمرده است. از پیامبر خدا (ص) نقل شده است که روزی فرمود: "به چشمانتان بهره‌ای از عبادت برسانید"؛ مردم گفتند: "چگونه به چشمانمان بهره‌ای از عبادت برسانیم؟" فرمود: "با نگاه کردن به قرآن و تفکر در آن و عبرت گیری از عجایب آن"[۱۱].
  5. اندیشه درباره مرگ : مرگ نیز از اموری است که رسول اکرم (ص) بر اندیشه درباره آن تأکید کرده است. آن حضرت، ضمن توصیه‌هایشان، به ابوذر غفاری فرمود: "ای ابوذر! هرگاه جنازه‌ای را همراهی کردی، پس عملت در آن حال، تفکر و فروتنی باشد و بدان که تو نیز روزی به او ملحق خواهی شد"[۱۲].[۱۳]

ثمرات تفکر

کم‌گویی و کوتاه کردن سخن از ثمرات تفکر است. انسانی که حقیقت تفکر را دریافته باشد، هرگز به گزاف سخن نمی‌ گوید، جدال نمی‌کند و... . همچنان که از پیامبر خدا (ص) نقل شده است، ایشان خود را از سه چیز به شدت دور نگه می‌داشت: "جدال و کشمکش، پرحرفی و بیان سخنان بی‌فایده"[۱۴].[۱۵]

تفکر بالاترین فضائل

در رتبه‌بندی فضائل، نمی‌توان از اثری که در نتیجه هریک از آنها پدید می‌‌آید، چشم پوشید. فضیلت اندیشه و تفکّر چون موفّقیّت در دنیا و آخرت را در پی خود دارد، در برترین مراتب قرار گرفته، شاید نتوان آن را به چشم دیگر فضائل دید؛ در حدیث است که: "ساعتی به تأمّل و اندیشه پرداختن، بهتر از یکسال عبادت کردن است"[۱۶].[۱۷]

نتیجه تفکر

تفکّر، آدمی را به حقیقت هستی و زندگی می‌رساند. انسان در سایه تفکر، خیر و شر خود را می‌شناسند و در مسیر صحیح گام برمی‌دارد. امام (ع) می‌فرماید: و اگر آفریدگار درباره قدرت عظیم و نعمت بزرگ آفریدگار می‌اندیشیدند، به راه می‌آمدند و از عذاب دوزخ می‌هراسیدند[۱۸].

اندیشیدن مانع تباهی در عاقبت کار آدمی و باعث بینایی در امور و جلوگیری از فرو رفتن انسان در مهلکه‌ها و پرتگاه‌ها می‌شود. در سایه تفکر، آدمی از اتفاق‌های پیرامون خود پند می‌گیرد و تجربه کسب می‌کند. از این‌رو فرمود: خدا رحمت کند کسی را که بیندیشد تا پند گیرد، آنگاه پذیرد و به کار بندد[۱۹]. انسان در سایه تفکر حقایق امور را درمی‌یابد و به خواسته خود می‌رسد. امام علی (ع) فرمود: آن‌که چشم اندیشه خود را بیدار نگاه دارد، به منتهای خواسته خویش برسد»[۲۰].

روش‌های فکری[۲۱]

روش فکری مسلمانان در عرصه فکر و اندیشه و درباره هستی‌شناسی و جهان‌شناسی به چهار روش قابل تقسیم است. البته همه این روش‌ها تحت تأثیر تعلیمات اسلامی رنگ مخصوص پیدا کرده‌اند و با انواع مشابه خود در خارج از حوزه تفکر اسلامی تفاوت‌هایی داشته و دارند که مهم‌ترین آنها روح خاص فرهنگ اسلامی است که بر آنها حاکم است.

  1. روش فلسفی استدلالی. در این روش فقط بر استدلال و برهان عقلی تکیه می‌شود. اکثر فیلسوفان اسلامی که به فیلسوفان مشائی شهرت دارند پیرو این روش‌اند؛ نماینده کامل و سرآمد این روش بوعلی سینا (۴۲۸ ه‍) است.
  2. روش فلسفی اشراقی. در این روش علاوه بر استدلال و برهان عقلی بر مجاهده و تصفیه نفس نیز تکیه شده است. این روش پیروان کمتری دارد؛ شیخ شهاب‌الدین سهروردی نماینده و سرآمد آن است.
  3. روش سلوکی عرفانی. این روش فقط بر تصفیه نفس و بر اساس سلوک الی‌الله و تقرب به حق تا مرحله وصول به حقیقت تکیه دارد و به هیچ وجه به استدلال‌های عقلی اعتمادی ندارد و پای استدلالیان را چوبین می‌داند. به حسب این روش، هدف تنها کشف حقیقت نیست بلکه رسیدن به حقیقت است. نماینده کامل این روش محی‌الدین ابن عربی است.
  4. روش استدلالی – کلامی. این روش نیز مانند فلاسفه مشاء بر استدلال عقلی تکیه دارد؛ هرچند اصول و مبادی عقلی آن دو متفاوت است.

به علاوه متکلم خود را به دفاع از حریم اسلام متعهد می‌داند اما بحث فیلسوفانه آزاد است. فیلسوف قبلاً هدفش تعیین نشده که از چه عقیده‌ای دفاع کند، ولی هدف متکلم از قبل تعیین شده است. کلام اسلامی خود به سه روش انشعاب پیدا کرده است: شیعه معتزله و اشعری[۲۲].[۲۳]

منابع شناخت اسلام

مسلمانان بر اساس قرآن و حدیث برای شناخت احکام و مقررات اسلامی به چهار منبع استناد می‌کنند.

  1. قرآن. بدون شک قرآن مجید اولین منبع احکام و مقررات اسلام است. آیات قرآن به احکام و مقررات عملی منحصر نیست. در قرآن صدها گونه مسئله طرح شده است[۲۴]. قرآن با ارائه مطالب و معانی گسترده‌ای به گونه‌ای آنها را مطرح کرده است که بعدها منبع الهام‌بخشی برای فیلسوفان، علمای حقوق، فقه، اخلاق، تاریخ و... شد[۲۵].
  2. سنت. یعنی گفتار، کردار و یا تأیید معصوم. بدیهی است که اگر در سخنان رسول اکرم(ص) حکم و قانونی بیان شده باشد و یا ثابت شود که آن حضرت عملاً وظیفه‌ای دینی را چگونه انجام می‌داده است و یا دیگران برخی از وظایف دینی خود را در حضور ایشان به گونه‌ای انجام داده که مورد تقریر، تأیید و امضای عملی ایشان قرار گرفته و آن حضرت عملاً با سکوت خود بر آن صحه گذاشته‌اند، می‌توان به آن بیان یا فعل و یا تقریر و امضای حضرت استناد کرد. اهل تسنن تنها سنت نبوی را حجت می‌شمارند، اما شیعیان به حکم برخی از آیات قرآن مجید و احادیث متواتر از رسول اکرم(ص) که در منابع اهل تسنن نیز روایت شده‌اند، به قول، فعل و تقریر ائمه اطهار نیز استناد کرده و آن را جزء منابع احکام و مقررات اسلامی می‌دانند[۲۶].
  3. عقل. به فرموده پیشوایان معصوم خداوند برای هر انسانی در کنار حجت ظاهری یعنی «وحی و نبوت»، حجت باطنی یعنی «عقل» نیز قرار داده است[۲۷]. انسان خیلی از مسائل را به حکم عقل کشف و مصالح و مفاسد خودش را در امور مختلف بر اساس آن تشخیص می‌دهد[۲۸]. این افتخار بزرگی است که از صدر اسلام علما گفته‌اند بین عقل و شرع هماهنگی است[۲۹]؛ یعنی اگر عقل چیزی را اکتشاف کند به فرض اگر دلیل نقلی هم نداشته باشیم، همین اکتشاف عقل کافی است که بفهمیم اسلام با آن موافق است[۳۰]. چنان‌که عقل می‌تواند قانونی را تقیید یا تحدید کند، آن را تعمیم دهد و هم می‌تواند در استنباط از سایر منابع و مدارک مددکار خوبی باشد[۳۱].
  4. اجماع. یعنی اتفاق آرای علمای مسلمانان در یک مسئله. از نظر علمای شیعه، حجیت اجماع از آن جهت است که اتفاق و وحدت نظر عموم مسلمانان در یک مسئله دلیل بر این است که این نظر را از ناحیه شارع اسلام تلقی کرده‌اند؛ چون امکان ندارد که تمام مسلمین در یک مسئله‌ای از پیش خود وحدت نظر پیدا کنند. مثلاً اگر معلوم شود که در یک مسئله‌ای همه مسلمانان عصر پیامبر بدون استثنا یک نوع نظر داشته و یک نوع عمل کرده‌اند، دلیل بر آن است که از پیغمبر اکرم تلقی کرده‌اند. همچنین اگر همه اصحاب یکی از ائمه اطهار که جز از ائمه دستور نمی‌گرفته‌اند در یک مسئله وحدت نظر داشته باشند، دلیل بر این است که آن را از مکتب امام خود فرا گرفته‌اند.

لذا از نظر شیعه اجماع به شرطی که مستند به قول پیامبر اکرم(ص) یا امام معصوم و کاشف از آن باشد، حجت است؛ اما از نظر اهل سنت، اجماع به خودی خود اصالت دارد یعنی اگر علمای اسلامی در یک مسئله وحدت نظر پیدا کنند، حتما نظرشان صائب و مطابق با واقع شرع است. به نظر آنان ممکن است بعضی از امت خطا کنند اما همۀ امت بالاتفاق خطا نمی‌کنند لذا توافق آرای همه امت در یک زمان در حکم وحی الهی است[۳۲].[۳۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج ۵، ص ۳۵۸ و ابن منظور، لسان العرب، ج ۵، ص ۶۵.
  2. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۳۰۴.
  3. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۳۱۵.
  4. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۵، ص۴۵.
  5. مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، ص۹۲.
  6. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۶۲.
  7. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۴، ص ۳۴۸ و با اندکی تغییر در: مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۵۰.
  8. «بی گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است * (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۱.
  9. «وَيْلٌ لِمَنْ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَاتِ وَ لَمْ يَتَفَكَّرَ فِيهَا»؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۳۳۲ - ۳۳۳؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۷۲ و جاراللّه زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۴۵۳.
  10. عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۴۶ و مستدرک الوسیله، ج ۱۱، ص ۱۳۸.
  11. مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۵۰.
  12. اعلام الدین، ص ۱۹۶؛ مکارم الاخلاق، ص ۴۶۵.
  13. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۰۶-۳۰۹.
  14. عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۳۱۹؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۸؛ مکارم الاخلاق، ص ۱۴ - ۱۵ و معانی الاخبار، ص ۸۲.
  15. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۱۱.
  16. « تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»؛ بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۳۲۷.
  17. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۱.
  18. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷: «"وَ لَوْ فَكَّرُوا فِي عَظِيمِ الْقُدْرَةِ وَ جَسِيمِ النِّعْمَةِ لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِيقِ وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ"»
  19. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۲: «"رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَكَّرَ فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَرَ فَأَبْصَرَ"»
  20. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۰۴.
  21. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۵، صص ۱۵۰-۱۴۷.
  22. تعریف، تشابه و تمایز هر یک را ببیند در دفتر «عقاید تشیع» دفتر نوزدهم از مجموعه چلچراغ حکمت.
  23. جبرئیلی، محمد صفر، اسلام‌شناسی ص ۲۵.
  24. فهرستی اجمالی از آنها را در ۲۶ موضوع کلی ببینید در: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، صص ۲۱۸ – ۲۲۲.
  25. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۲؛ ج۲۱، ص۳۰.
  26. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۳۱ و ۳۲.
  27. کافی، ج۱، ص۱۶.
  28. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۳۹؛ ر.ک: مجموعه آثار، صص ۲۹۷ – ۳۰۱.
  29. كل ما حكم به العقل حكم به الشرع وكل ما حكم به الشرع حكم به العقل.
  30. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۸۴.
  31. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۱۹.
  32. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۳۲ و ۳۳.
  33. جبرئیلی، محمد صفر، اسلام‌شناسی ص ۲۶.