سیره تربیتی امام حسین: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
(←منابع) |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
'''سیره تربیتی امام حسین {{ع}}''' برپایه آنکه ایشان جزء اهل بیت {{ع}} بوده و دارای عصمت است قایل توجه است و علاوه بر اینکه ایشان متصف به همه نشانههای کمال هستند، دیگران را هم هدایت به این اوصاف میکنند. برخی از اوصاف و مسائل تربیتی آن حضرت عبارتاند از: رضا و [[تسلیم]]؛ ایجاد خودباوری و تقویت [[عزت نفس]]؛ [[احترام]] و [[محبت]] به | '''سیره تربیتی امام حسین {{ع}}''' برپایه آنکه ایشان جزء اهل بیت {{ع}} بوده و دارای عصمت است قایل توجه است و علاوه بر اینکه ایشان متصف به همه نشانههای کمال هستند، دیگران را هم هدایت به این اوصاف میکنند. برخی از اوصاف و مسائل تربیتی آن حضرت عبارتاند از: رضا و [[تسلیم]]؛ ایجاد خودباوری و تقویت [[عزت نفس]]؛ [[احترام]] و [[محبت]] به کودکان؛ احترام به [[افکار]] [[جوانان]]؛ توجه و [[احترام]] به [[همسر]]؛ [[تواضع]] و همنشینی با فقراء؛ جایگاه مادران شایسته و ... . | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
مهمترین امتیاز [[انسان]] از سایر موجودات عالی، قابلیت [[رشد]] و [[استعداد]] کمال در وجود اوست و [[هویت انسان]] در پرتو همین ویژگی معنا پیدا میکند، چه اینکه [[ارزش واقعی]] او در گرو پیمودن [[مسیر کمال]] و به فعلیت رساندن استعدادها و [[شکوفایی]] خلاقیتهای [[باطنی]] اوست و از اینروست که [[آفریدگار جهان]]، همه موجودات هستی را در مسیر رشد و به خاطر پرورش و [[تکامل]] وی [[آفریده]] است<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}؛ «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید آنگاه به (آفرینش) آسمان (ها) رو آورد و آنها را (در) هفت آسمان، سامان داد و او به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۹.</ref>. | مهمترین امتیاز [[انسان]] از سایر موجودات عالی، قابلیت [[رشد]] و [[استعداد]] کمال در وجود اوست و [[هویت انسان]] در پرتو همین ویژگی معنا پیدا میکند، چه اینکه [[ارزش واقعی]] او در گرو پیمودن [[مسیر کمال]] و به فعلیت رساندن استعدادها و [[شکوفایی]] خلاقیتهای [[باطنی]] اوست و از اینروست که [[آفریدگار جهان]]، همه موجودات هستی را در مسیر رشد و به خاطر پرورش و [[تکامل]] وی [[آفریده]] است<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}؛ «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید آنگاه به (آفرینش) آسمان (ها) رو آورد و آنها را (در) هفت آسمان، سامان داد و او به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۹.</ref>. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
[[قرآن]] [[بهترین]] [[قانون]] [[تربیت]] و انسانساز، به این نکته [[عنایت]] دارد و برای تربیت و پرورش درست [[انسانها]]، به معرفی چهرههای [[نیک]] میپردازد. از اینرو میفرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ}}<ref>«بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. | [[قرآن]] [[بهترین]] [[قانون]] [[تربیت]] و انسانساز، به این نکته [[عنایت]] دارد و برای تربیت و پرورش درست [[انسانها]]، به معرفی چهرههای [[نیک]] میپردازد. از اینرو میفرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ}}<ref>«بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. | ||
بنابراین، داشتن [[مقتدا]] و [[الگو]] برای پذیرش و پیمودن راه درست، امری ضروری است. اگر چه [[نهضت عاشورا]] بسی تلخ و اسفبار بود و [[دل]] انسانهای [[آزاده]] را جریحهدار کرد، ولی یک حادثه معمولی نبود، بلکه با تمام وقایع [[تاریخ]] تفاوتی بس [[عظیم]] داشت؛ زیرا رهبرش عصاره [[نبوت]] و [[رسالت]]، پنجمین نفر [[اصحاب کسا]]، تجسم [[حق]] و [[اسلام راستین]]، [[انسان کامل]] و تربیت شده دامان [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است. [[امام حسین]]{{ع}} [[انسانی]] الهی، با [[هدف]] است که [[افکار]] بلندش در جای جای این [[قیام]] و حرکت، تبلوری ویژه یافته است که در بیان نغزش نیز تبیین شده است که فرمود: {{متن حدیث|وَ لَكُم فِيَ أُسْوَةٌ}}<ref>«زندگی من برای شما الگو است» ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۸؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۷.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۱۵.</ref> | بنابراین، داشتن [[مقتدا]] و [[الگو]] برای پذیرش و پیمودن راه درست، امری ضروری است. اگر چه [[نهضت عاشورا]] بسی تلخ و اسفبار بود و [[دل]] انسانهای [[آزاده]] را جریحهدار کرد، ولی یک حادثه معمولی نبود، بلکه با تمام وقایع [[تاریخ]] تفاوتی بس [[عظیم]] داشت؛ زیرا رهبرش عصاره [[نبوت]] و [[رسالت]]، پنجمین نفر [[اصحاب کسا]]، تجسم [[حق]] و [[اسلام راستین]]، [[انسان کامل]] و تربیت شده دامان [[رسول خدا]] {{صل}} بوده است. [[امام حسین]] {{ع}} [[انسانی]] الهی، با [[هدف]] است که [[افکار]] بلندش در جای جای این [[قیام]] و حرکت، تبلوری ویژه یافته است که در بیان نغزش نیز تبیین شده است که فرمود: {{متن حدیث|وَ لَكُم فِيَ أُسْوَةٌ}}<ref>«زندگی من برای شما الگو است» ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۸؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۷.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۱۵.</ref> | ||
==شیوه تربیتی [[امام حسین]]{{ع}}== | == شیوه تربیتی [[امام حسین]] {{ع}} == | ||
از آن جایی که پایگاه [[عصمت]]، [[کاملترین انسان]] بر عالم خاکی است، امام حسین{{ع}} نیز به [[حکم]] [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> از همه [[پلیدیها]] مبرا و به همه صفات نیکویی که ممکن است یک [[بشر]] دارای آن باشد، موصوف است. افزون بر اینکه خویشتن متصف به همه نشانههای کمال هستند، آمدهاند تا دیگران را نیز با [[شیوههای تربیتی]] خود به کمالی افزونتر [[هدایتگر]] شوند. [[روش آموزش]] [[فضایل اخلاقی]] در عمل و گفتار ایشان جلوهای قابل توجه دارد<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۱۷.</ref>. | از آن جایی که پایگاه [[عصمت]]، [[کاملترین انسان]] بر عالم خاکی است، امام حسین {{ع}} نیز به [[حکم]] [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> از همه [[پلیدیها]] مبرا و به همه صفات نیکویی که ممکن است یک [[بشر]] دارای آن باشد، موصوف است. افزون بر اینکه خویشتن متصف به همه نشانههای کمال هستند، آمدهاند تا دیگران را نیز با [[شیوههای تربیتی]] خود به کمالی افزونتر [[هدایتگر]] شوند. [[روش آموزش]] [[فضایل اخلاقی]] در عمل و گفتار ایشان جلوهای قابل توجه دارد<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۱۷.</ref>. | ||
===رضا و [[تسلیم]]=== | === رضا و [[تسلیم]] === | ||
[[رضایت]] در مقابل آنچه [[خدا]] برای [[انسان]] میخواهد نتیجه [[توکل]] و صفات درونی سالک طریق است. توکل در شخصی چون امام حسین{{ع}} جلوههای گوناگونی مییابد، آنجا که او هر آنچه از [[اموال]] به دستش میرسد در راه محتاجان صرف میفرمودند و هیچگاه کسی از او چیزی درخواست نکرد، مگر آنکه حضرت به او [[عنایت]] فرمودند<ref>علی بن عیسی الأربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۱۹۴.</ref> و در [[شعر]] خویش به این توجه میدهند: | [[رضایت]] در مقابل آنچه [[خدا]] برای [[انسان]] میخواهد نتیجه [[توکل]] و صفات درونی سالک طریق است. توکل در شخصی چون امام حسین {{ع}} جلوههای گوناگونی مییابد، آنجا که او هر آنچه از [[اموال]] به دستش میرسد در راه محتاجان صرف میفرمودند و هیچگاه کسی از او چیزی درخواست نکرد، مگر آنکه حضرت به او [[عنایت]] فرمودند<ref>علی بن عیسی الأربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۱۹۴.</ref> و در [[شعر]] خویش به این توجه میدهند: | ||
{{عربی|وَ إِنْ تَكُنْ الْأَرْزَاقُ قِسْماً مُقَدَّراً فَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِي الْكَسْبِ أَجْمَلْ | {{عربی|وَ إِنْ تَكُنْ الْأَرْزَاقُ قِسْماً مُقَدَّراً فَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِي الْكَسْبِ أَجْمَلْ | ||
وَ إِنْ تَكُنِ الْأَمْوَالُ لِلتَّرْكِ جَمْعُهَا فَمَا بَالُ مَتْرُوكٍ بِهِ الْمَرْءُ يَبْخَلْ}} و اگر روزی و [[رزق]] تقسیم شده و مقدر، از سوی خداست پس [[حرص]] کمتر انسان در کسب و اکتساب نیکوتر است. و اگر جمع کردن اموال برای ترک کردن است، بنابراین، به آنچه ترک خواهد شد چرا باید [[بخل]] ورزید و آن را صرف نکرد. | وَ إِنْ تَكُنِ الْأَمْوَالُ لِلتَّرْكِ جَمْعُهَا فَمَا بَالُ مَتْرُوكٍ بِهِ الْمَرْءُ يَبْخَلْ}} و اگر روزی و [[رزق]] تقسیم شده و مقدر، از سوی خداست پس [[حرص]] کمتر انسان در کسب و اکتساب نیکوتر است. و اگر جمع کردن اموال برای ترک کردن است، بنابراین، به آنچه ترک خواهد شد چرا باید [[بخل]] ورزید و آن را صرف نکرد. | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
بخل، نتیجه احتیاج و کمبینی است و آنکه در اوج قله توکل [[سیر]] میکند، هیچگاه به کسی بخل نمیورزد و در همه لحظات [[زندگی مادی]] و [[معنوی]] [[تسلیم]] و [[راضی]] به [[امر خداوند]] است<ref>علی بن عیسی الأربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۲۰۲.</ref>. | بخل، نتیجه احتیاج و کمبینی است و آنکه در اوج قله توکل [[سیر]] میکند، هیچگاه به کسی بخل نمیورزد و در همه لحظات [[زندگی مادی]] و [[معنوی]] [[تسلیم]] و [[راضی]] به [[امر خداوند]] است<ref>علی بن عیسی الأربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۲۰۲.</ref>. | ||
آنچه [[امام]]{{ع}} درباره خویش میگوید به گونهای برای [[تربیت]] و [[آموزش]] دیگران است، چه اینکه در [[منزل]] «[[عذیب الهجانات]]» چهار تن به نامهای «[[عمرو بن خالد]]» [[خادم]] [[عمر بن خالد]]، «[[مجمع بن عبدالله]]» و «[[نافع بن هلال]]» به [[همراهی]] «[[طرماح بن عدی]]» که از [[کوفه]] حرکت کرده بودند؛ با امام مواجه گردیدند و امام پس از شنیدن [[شعر]] «[[طرماح]]» در [[مدح]] و [[ستایش]] آن حضرت فرمودند: {{متن حدیث|أما وَاللّهِ لأَرْجُو أَنْ يَكُونَ خَيْراً مَا أَرَادَ اللَّهُ بِنَا، قُتِلْنَا أَمْ ظَفِرْنَا}}.<ref>«به خدا سوگند! امیدوارم که اراده و خواست خدا در باره ما خیر باشد، خواه کشته شویم یا پیروز گردیم» تاریخ طبری، ج۶، ص۲۳۰.</ref>. | آنچه [[امام]] {{ع}} درباره خویش میگوید به گونهای برای [[تربیت]] و [[آموزش]] دیگران است، چه اینکه در [[منزل]] «[[عذیب الهجانات]]» چهار تن به نامهای «[[عمرو بن خالد]]» [[خادم]] [[عمر بن خالد]]، «[[مجمع بن عبدالله]]» و «[[نافع بن هلال]]» به [[همراهی]] «[[طرماح بن عدی]]» که از [[کوفه]] حرکت کرده بودند؛ با امام مواجه گردیدند و امام پس از شنیدن [[شعر]] «[[طرماح]]» در [[مدح]] و [[ستایش]] آن حضرت فرمودند: {{متن حدیث|أما وَاللّهِ لأَرْجُو أَنْ يَكُونَ خَيْراً مَا أَرَادَ اللَّهُ بِنَا، قُتِلْنَا أَمْ ظَفِرْنَا}}.<ref>«به خدا سوگند! امیدوارم که اراده و خواست خدا در باره ما خیر باشد، خواه کشته شویم یا پیروز گردیم» تاریخ طبری، ج۶، ص۲۳۰.</ref>. | ||
اکنون به جلوههای آشکارتری از تسلیم و [[رضایت]] آن حضرت در سخنان ایشان اشاره میکنیم: | اکنون به جلوههای آشکارتری از تسلیم و [[رضایت]] آن حضرت در سخنان ایشان اشاره میکنیم: | ||
#در کنار [[مرقد]] جدش [[رسول الله]]{{صل}} از [[خداوند]] میخواهد آنچه برای او پیش میآید سبب رضایت او باشد: {{متن حدیث|أَنا أسأَلُكَ يا ذا الجَلالِ وَ الإكرامِ بِحَقِّ هذا القَبرِ وَ مَن فيهِ إلَّا اختَرتَ لِي مِن أمري ما هوَ لَكَ رِضىً، ولِرَسولِكَ رِضىً}}<ref>«ای خدای صاحب جلال و کرامت بخش، به حق این قبر و کسی که در میان آن است، از تو در خواست میکنم که راهی را در پیش روی من بگذاری که مورد خشنودی تو و پیامبرت باشد» خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق شیخ محمد السماوی، ج۱، ص۱۸۶.</ref>. | # در کنار [[مرقد]] جدش [[رسول الله]] {{صل}} از [[خداوند]] میخواهد آنچه برای او پیش میآید سبب رضایت او باشد: {{متن حدیث|أَنا أسأَلُكَ يا ذا الجَلالِ وَ الإكرامِ بِحَقِّ هذا القَبرِ وَ مَن فيهِ إلَّا اختَرتَ لِي مِن أمري ما هوَ لَكَ رِضىً، ولِرَسولِكَ رِضىً}}<ref>«ای خدای صاحب جلال و کرامت بخش، به حق این قبر و کسی که در میان آن است، از تو در خواست میکنم که راهی را در پیش روی من بگذاری که مورد خشنودی تو و پیامبرت باشد» خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق شیخ محمد السماوی، ج۱، ص۱۸۶.</ref>. | ||
#وقتی «[[ابوبکر بن عبدالرحمن]]» [[نصیحت]] میکند که [[امام حسین]]{{ع}} به [[عراق]] نرود و شمهای از [[سرشت]] و [[فرهنگ]] [[مردم کوفه]] را بیان میکند، امام ضمن تشکر از او میفرمایند: "آنچه خداوند مقدر نموده باشد انجام میشود"<ref>تاریخ ابن عساکر، ج۷، ص۱۴۰.</ref>. | # وقتی «[[ابوبکر بن عبدالرحمن]]» [[نصیحت]] میکند که [[امام حسین]] {{ع}} به [[عراق]] نرود و شمهای از [[سرشت]] و [[فرهنگ]] [[مردم کوفه]] را بیان میکند، امام ضمن تشکر از او میفرمایند: "آنچه خداوند مقدر نموده باشد انجام میشود"<ref>تاریخ ابن عساکر، ج۷، ص۱۴۰.</ref>. | ||
#در گفتوگویی با «[[ام هانی]]» [[خواهر]] [[امام علی]]{{ع}} هنگام [[هجرت]] امام از [[مدینه]]، سرشار از [[عاطفه]] و [[اشک]] با امام چنین میگوید: «شنیدهام که به سوی کشته شدن میروی؟» امام{{ع}} در پاسخ میفرمایند: {{متن حدیث|كُلُّ الَّذِي مُقَدَّرٌ فَهُوَ كَائِنٌ لَا مَحَالَةَ}}<ref>«هر چه [[خداوند]] مقدر کرده است به ناگزیر انجام میشود» جمعی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین، ص۳۰۶.</ref>. | # در گفتوگویی با «[[ام هانی]]» [[خواهر]] [[امام علی]] {{ع}} هنگام [[هجرت]] امام از [[مدینه]]، سرشار از [[عاطفه]] و [[اشک]] با امام چنین میگوید: «شنیدهام که به سوی کشته شدن میروی؟» امام {{ع}} در پاسخ میفرمایند: {{متن حدیث|كُلُّ الَّذِي مُقَدَّرٌ فَهُوَ كَائِنٌ لَا مَحَالَةَ}}<ref>«هر چه [[خداوند]] مقدر کرده است به ناگزیر انجام میشود» جمعی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین، ص۳۰۶.</ref>. | ||
# [[امام حسین]]{{ع}} در وصیتنامه معروف خود که منشور [[انقلاب]] [[عاشورا]] محسوب میشود، مینویسد: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>.<ref>بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.</ref> | # [[امام حسین]] {{ع}} در وصیتنامه معروف خود که منشور [[انقلاب]] [[عاشورا]] محسوب میشود، مینویسد: {{متن قرآن|وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ}}<ref>«و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.</ref>.<ref>بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.</ref> | ||
#وقتی «[[عبدالله بن مطیع]]» درباره [[مردم کوفه]] و تجربه آن [[مردم]]، سخن میگوید، [[امام]] به او میفرماید: {{متن حدیث|يَقْضِي اللَّهُ مَا أحَبَّ}}<ref>«خداوند آنچه را [[دوست]] دارد مقدر میکند» دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۹.</ref>. | # وقتی «[[عبدالله بن مطیع]]» درباره [[مردم کوفه]] و تجربه آن [[مردم]]، سخن میگوید، [[امام]] به او میفرماید: {{متن حدیث|يَقْضِي اللَّهُ مَا أحَبَّ}}<ref>«خداوند آنچه را [[دوست]] دارد مقدر میکند» دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۹.</ref>. | ||
# امام در همه برخوردهای خویش درس [[رضایت]] و [[تسلیم]] در مقابل خداوند را مطرح مینماید، تا آنجا که در دعای پایانی خویش در حالی که بیش از [[یاران]] خود، زخم [[شمشیر]] و تیر و سنگ برداشته است میگوید: {{متن حدیث|صَبْراً عَلَى قَضَائِكَ يَا رَبِّ لَا إلَه سوِاكَ يَا غَيَاثَ الْمُسْتَغِيثينَ مَالىِ رَبٌّ سِواكَ وَ لَا مَعْبُودٌ غَيْرُكَ صَبْراً عَلَى حُكْمِكَ}}<ref>«بر قضای خود شکیبا هستم! پروردگارا معبودی جز تو نیست، ای پناه بیپناهان، من غیر تو پروردگار و معبودی ندارم، بر خواست و اراده تو شکیبا هستم» موسوعة کلمات الامام الحسین{{ع}}، ص۵۱۰.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۱۸.</ref> | # امام در همه برخوردهای خویش درس [[رضایت]] و [[تسلیم]] در مقابل خداوند را مطرح مینماید، تا آنجا که در دعای پایانی خویش در حالی که بیش از [[یاران]] خود، زخم [[شمشیر]] و تیر و سنگ برداشته است میگوید: {{متن حدیث|صَبْراً عَلَى قَضَائِكَ يَا رَبِّ لَا إلَه سوِاكَ يَا غَيَاثَ الْمُسْتَغِيثينَ مَالىِ رَبٌّ سِواكَ وَ لَا مَعْبُودٌ غَيْرُكَ صَبْراً عَلَى حُكْمِكَ}}<ref>«بر قضای خود شکیبا هستم! پروردگارا معبودی جز تو نیست، ای پناه بیپناهان، من غیر تو پروردگار و معبودی ندارم، بر خواست و اراده تو شکیبا هستم» موسوعة کلمات الامام الحسین {{ع}}، ص۵۱۰.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۱۸.</ref> | ||
===ایجاد [[خودباوری]] و تقویت [[عزت نفس]]=== | === ایجاد [[خودباوری]] و تقویت [[عزت نفس]] === | ||
بسیاری از [[مشکلات]] [[انسانها]]، به ویژه [[جوانان]] از نداشتن [[روحیه]] [[اعتماد به نفس]] و خودباوری، ناشی میشود و بر اساس گفتار [[امامان معصوم]]{{عم}} کسی که دارای عزت نفس است، در جلوگیری و انجام ندادن خواستههای [[نفس اماره]]، قویتر است. [[ترس]] از ورود به [[اجتماع]] و اظهار [[اندیشهها]]، نپذیرفتن [[مسئولیت]] و بسیاری از ناکامیها و شکستها، عوارضی است که پیامد [[حقارت]] و [[ذلت نفس]] است. بنابراین [[امامان شیعه]] به عنوان [[بهترین]] [[مربیان]] [[تربیت]] انسانها شیوههایی را برای تقویت [[شخصیت]] انسانها، به ویژه جوانان و [[نوجوانان]] ارائه نمودهاند، که برخی از آنها عبارتاند از: | بسیاری از [[مشکلات]] [[انسانها]]، به ویژه [[جوانان]] از نداشتن [[روحیه]] [[اعتماد به نفس]] و خودباوری، ناشی میشود و بر اساس گفتار [[امامان معصوم]] {{عم}} کسی که دارای عزت نفس است، در جلوگیری و انجام ندادن خواستههای [[نفس اماره]]، قویتر است. [[ترس]] از ورود به [[اجتماع]] و اظهار [[اندیشهها]]، نپذیرفتن [[مسئولیت]] و بسیاری از ناکامیها و شکستها، عوارضی است که پیامد [[حقارت]] و [[ذلت نفس]] است. بنابراین [[امامان شیعه]] به عنوان [[بهترین]] [[مربیان]] [[تربیت]] انسانها شیوههایی را برای تقویت [[شخصیت]] انسانها، به ویژه جوانان و [[نوجوانان]] ارائه نمودهاند، که برخی از آنها عبارتاند از: | ||
====[[احترام]] و [[محبت]] به | ==== [[احترام]] و [[محبت]] به کودکان ==== | ||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} بارها [[امام حسن]] و امام حسین را در [[دوران کودکی]] مورد محبت و احترام قرار داده و بدین وسیله [[آموزشی]] برای دیگران و راهی برای بالابردن [[روحیه]] [[اعتماد به نفس]] را در [[شخصیت]] آنان ترسیم مینمودند. | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بارها [[امام حسن]] و امام حسین را در [[دوران کودکی]] مورد محبت و احترام قرار داده و بدین وسیله [[آموزشی]] برای دیگران و راهی برای بالابردن [[روحیه]] [[اعتماد به نفس]] را در [[شخصیت]] آنان ترسیم مینمودند. | ||
روزی [[پیامبر]]{{صل}} نشسته بودند که دو [[کودک]] وارد شدند، پیامبر به [[احترام]] آن دو از جای خود برخاستند و به [[انتظار]] ایستادند، لحظاتی طول کشید، آنان نرسیدند. [[رسول گرامی اسلام]] به طرف | روزی [[پیامبر]] {{صل}} نشسته بودند که دو [[کودک]] وارد شدند، پیامبر به [[احترام]] آن دو از جای خود برخاستند و به [[انتظار]] ایستادند، لحظاتی طول کشید، آنان نرسیدند. [[رسول گرامی اسلام]] به طرف کودکان پیش رفتند و از آنان استقبال نمودند، بغل باز کردند و هر دو را بر شانه خود سوار کردند و به راه افتاده فرمودند: {{متن حدیث|نِعْمَ الْمَطِيُّ مَطِيُّكُمَا وَ نِعْمَ الرَّاكِبَانِ أَنْتُمَا}}<ref>«فرزندان عزیزم مرکب شما چه خوب مرکبی است و شما چه سواران خوبی هستید» سید بن طاووس، اللهوف، ص۱۰۸.</ref>. | ||
آنان که در دامان چنین رسولی به [[تکامل]] رسیدهاند، همچنان که از خانوادههای خود [[عشق]] و [[محبت]] آموختهاند، در بذل آن به فرزندان و تقویت شخصیت آنان دریغ نمیورزند. [[عبدالله بن عتبه]] میگوید: «روزی در [[خدمت]] [[سید الشهداء]]{{ع}} بودم که فرزند کوچک آن حضرت ([[امام سجاد]]{{ع}}) وارد شد [[امام]] او را پیش خواند و به سینهاش چسبانید، پیشانیاش را بوسید و فرمود: {{متن حدیث|بِأَبِي أَنْتَ مَا أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ أَحْسَنَ خَلْقَكَ}}<ref>«پدرم به فدایت باد! چقدر خوشبو و زیبایی!» کفایة الاثر، ص۲۳۵.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۲۲.</ref> | آنان که در دامان چنین رسولی به [[تکامل]] رسیدهاند، همچنان که از خانوادههای خود [[عشق]] و [[محبت]] آموختهاند، در بذل آن به فرزندان و تقویت شخصیت آنان دریغ نمیورزند. [[عبدالله بن عتبه]] میگوید: «روزی در [[خدمت]] [[سید الشهداء]] {{ع}} بودم که فرزند کوچک آن حضرت ([[امام سجاد]] {{ع}}) وارد شد [[امام]] او را پیش خواند و به سینهاش چسبانید، پیشانیاش را بوسید و فرمود: {{متن حدیث|بِأَبِي أَنْتَ مَا أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ أَحْسَنَ خَلْقَكَ}}<ref>«پدرم به فدایت باد! چقدر خوشبو و زیبایی!» کفایة الاثر، ص۲۳۵.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۲۲.</ref> | ||
====[[گزینش]] نام [[زیبا]]==== | ==== [[گزینش]] نام [[زیبا]] ==== | ||
نام هر شخصی، نشانگر [[اعتقادات]]، [[فرهنگ]]، [[ملیت]] او و خانوادهاش است. افزون بر این، نام هر کسی همیشه و تا پایان بلکه بعد از آن همراه اوست، صاحب نام زیبا و ستودنی در [[آینده]] به آن [[افتخار]] میکند و [[احساس شخصیت]] مینماید، در مقابل، صاحبان نامهای نامناسب در آینده [[احساس]] [[حقارت]] کرده و [[رنج]] خواهند برد، روش عملی [[امام حسین]]{{ع}} [[گواه]] روشنی بر این نکته مهم [[تربیتی]] است، نام فرزندان آن حضرت عبارت است از: [[علی اکبر]]، [[علی اوسط]]، [[علی اصغر]]، جعفر، عبدالله، محمد، [[سکینه]]، فاطمه، [[محسن]]، [[رقیه]]<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۶.</ref>. | نام هر شخصی، نشانگر [[اعتقادات]]، [[فرهنگ]]، [[ملیت]] او و خانوادهاش است. افزون بر این، نام هر کسی همیشه و تا پایان بلکه بعد از آن همراه اوست، صاحب نام زیبا و ستودنی در [[آینده]] به آن [[افتخار]] میکند و [[احساس شخصیت]] مینماید، در مقابل، صاحبان نامهای نامناسب در آینده [[احساس]] [[حقارت]] کرده و [[رنج]] خواهند برد، روش عملی [[امام حسین]] {{ع}} [[گواه]] روشنی بر این نکته مهم [[تربیتی]] است، نام فرزندان آن حضرت عبارت است از: [[علی اکبر]]، [[علی اوسط]]، [[علی اصغر]]، جعفر، عبدالله، محمد، [[سکینه]]، فاطمه، [[محسن]]، [[رقیه]]<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۶.</ref>. | ||
نام زیبا سبب میشود دیگران، او را به خاطر نامش [[تحسین]] کرده، در مورد او فال [[نیک]] بزنند و این سبب تقویت [[شخصیت]] او میشود و این نکته برایش، فرحانگیز و نشاطبخش است، هنگامی که جنازه خونین «[[حر]]» را در آخرین لحظات [[زندگی]] به محضر [[امام حسین]]{{ع}} آوردند، [[امام]] در حالی که با دستان [[مبارک]]، صورت او را نوازش میداد و [[خون]] چهرهاش را [[پاک]] مینمود، فرمود: {{متن حدیث|بَخْ بَخْ يَا حُرُّ أَنْتَ حُرٌّ كَمَا سُمِّيتَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهِ مَا أَخْطَأَتْ أُمُّكَ إِذْ سَمَّتْكَ حُرّاً فَأَنْتَ وَ اللَّهِ حُرٌّ فِي الدُّنْيَا وَ سَعِيدٌ فِي الْآخِرَةِ}}.<ref>«به به! احسنت ای حر! تو آزادمردی، چنانکه در دنیا و آخرت آزاده خوانده میشوی، سوگند به خدا! مادرت در این نام نهادن اشتباه نکرده است، به خدا قسم تو در دنیا آزادمرد و در آخرت سعادتمند خواهی بود» سید بن طاووس، اللهوف، ص۱۹۲.</ref>. | نام زیبا سبب میشود دیگران، او را به خاطر نامش [[تحسین]] کرده، در مورد او فال [[نیک]] بزنند و این سبب تقویت [[شخصیت]] او میشود و این نکته برایش، فرحانگیز و نشاطبخش است، هنگامی که جنازه خونین «[[حر]]» را در آخرین لحظات [[زندگی]] به محضر [[امام حسین]] {{ع}} آوردند، [[امام]] در حالی که با دستان [[مبارک]]، صورت او را نوازش میداد و [[خون]] چهرهاش را [[پاک]] مینمود، فرمود: {{متن حدیث|بَخْ بَخْ يَا حُرُّ أَنْتَ حُرٌّ كَمَا سُمِّيتَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهِ مَا أَخْطَأَتْ أُمُّكَ إِذْ سَمَّتْكَ حُرّاً فَأَنْتَ وَ اللَّهِ حُرٌّ فِي الدُّنْيَا وَ سَعِيدٌ فِي الْآخِرَةِ}}.<ref>«به به! احسنت ای حر! تو آزادمردی، چنانکه در دنیا و آخرت آزاده خوانده میشوی، سوگند به خدا! مادرت در این نام نهادن اشتباه نکرده است، به خدا قسم تو در دنیا آزادمرد و در آخرت سعادتمند خواهی بود» سید بن طاووس، اللهوف، ص۱۹۲.</ref>. | ||
گاه نام [[زیبایی]] که برگرفته از بزرگان [[مکتب]] است، سبب [[احترام]] به وی میشود و در تصمیمگیریهای سرنوشتساز موثر است، هنگامی که «[[حسن مثنی]]» فرزند ارشد [[امام مجتبی]]{{ع}} یکی از [[دختران]] امام حسین{{ع}} را [[خواستگاری]] نمود، امام [[انتخاب]] را به او واگذار کرد و زمانی که حضرت، [[سکوت]] [[حیا]] آمیز او را [[مشاهده]] کردند، فرمودند: «با دخترم فاطمه که همنام مادرم و شبیه اوست [[ازدواج]] کن»<ref>یوسف بن مطهر حلی، العدد القویة، تحقیق مهدی رجائی، ص۳۵۵.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۲۴.</ref> | گاه نام [[زیبایی]] که برگرفته از بزرگان [[مکتب]] است، سبب [[احترام]] به وی میشود و در تصمیمگیریهای سرنوشتساز موثر است، هنگامی که «[[حسن مثنی]]» فرزند ارشد [[امام مجتبی]] {{ع}} یکی از [[دختران]] امام حسین {{ع}} را [[خواستگاری]] نمود، امام [[انتخاب]] را به او واگذار کرد و زمانی که حضرت، [[سکوت]] [[حیا]] آمیز او را [[مشاهده]] کردند، فرمودند: «با دخترم فاطمه که همنام مادرم و شبیه اوست [[ازدواج]] کن»<ref>یوسف بن مطهر حلی، العدد القویة، تحقیق مهدی رجائی، ص۳۵۵.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۲۴.</ref> | ||
====احترام به [[افکار]] [[جوانان]]==== | ==== احترام به [[افکار]] [[جوانان]] ==== | ||
همانگونه که پیشتر گفته شد، آن [[روز]] که حسن مثنی [[فرزند امام مجتبی]]{{ع}} از یکی از دختران امام حسین{{ع}} خواستگاری کرد، امام فرمودند: {{متن حدیث|اخْتَرْ يَا بُنَيَّ أَحَبَّهُمَا إِلَيْكَ}}؛ «فرزندم هر کدام را بیشتر [[دوست]] داری انتخاب کن». درباره [[امام حسن]]{{ع}} نیز نقل شده است، که روزی «[[معاویة بن خدیج]]» به عنوان خواستگاری به [[منزل]] ایشان آمد، امام به وی فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّا قَوْمٌ لَا تُزَوَّجُ نِسَاؤُنَا حَتَّى نَسْتَأْمِرَهُنَّ}}.<ref>«ما قومی هستیم که دخترانمان را بدون نظر و مشورت با خودشان، شوهر نمیدهیم» باقر شریف القرشی، حیاة الامام الحسین بن علی، ج۱، ص۳۲۹.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۲۵.</ref> | همانگونه که پیشتر گفته شد، آن [[روز]] که حسن مثنی [[فرزند امام مجتبی]] {{ع}} از یکی از دختران امام حسین {{ع}} خواستگاری کرد، امام فرمودند: {{متن حدیث|اخْتَرْ يَا بُنَيَّ أَحَبَّهُمَا إِلَيْكَ}}؛ «فرزندم هر کدام را بیشتر [[دوست]] داری انتخاب کن». درباره [[امام حسن]] {{ع}} نیز نقل شده است، که روزی «[[معاویة بن خدیج]]» به عنوان خواستگاری به [[منزل]] ایشان آمد، امام به وی فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّا قَوْمٌ لَا تُزَوَّجُ نِسَاؤُنَا حَتَّى نَسْتَأْمِرَهُنَّ}}.<ref>«ما قومی هستیم که دخترانمان را بدون نظر و مشورت با خودشان، شوهر نمیدهیم» باقر شریف القرشی، حیاة الامام الحسین بن علی، ج۱، ص۳۲۹.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۲۵.</ref> | ||
====[[سلام کردن]] با لحنی محبتآمیز==== | ==== [[سلام کردن]] با لحنی محبتآمیز ==== | ||
«[[سلام کردن]]» از [[بهترین]] آموزههای [[دین مبین اسلام]] است، [[سلام]] یک نوع آغاز [[ارتباط اجتماعی]] با دیگران است. سلام نمودن به | «[[سلام کردن]]» از [[بهترین]] آموزههای [[دین مبین اسلام]] است، [[سلام]] یک نوع آغاز [[ارتباط اجتماعی]] با دیگران است. سلام نمودن به کودکان، سبب [[رشد شخصیت]] و تقویت [[عزت نفس]] در آنان میشود، [[امام حسین]] {{ع}} میفرمایند: {{متن حدیث|لِلسَّلَامِ سَبْعُونَ حَسَنَةً تِسْعٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدِئِ وَ وَاحِدَةٌ لِلرَّادِّ}}<ref>«سلام کردن هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه آن برای سلامکننده و یک حسنه و پاداش، برای پاسخدهنده است» ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۴۸.</ref> و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} میفرمایند: «پنج چیز را تا لحظه [[مرگ]] ترک نمیکنم که یکی از آنها سلام کردن به کودکان است، تا بعد از من نیز به عنوان رسمی رایج باقی بماند»<ref>الخصال، ج۱، ص۲۷۱.</ref> و [[امام حسن]] {{ع}} میفرمایند: «از [[مروت]] و [[جوان مردی]] [[انسان]] این است... که [[حقوق]] دیگران را بپردازد و با بانگ رسا و دلپذیر سلام گوید.»<ref>بحار الانوار، ج۴۴، ص۸۸.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۲۶.</ref> | ||
===توجه و [[احترام]] به [[همسر]]=== | === توجه و [[احترام]] به [[همسر]] === | ||
به گونهای اجتنابناپذیر باید قبول کنیم که [[شخصیت]] همسر میتواند سبب [[رشد]] و [[تکامل]] یا [[انحطاط]] [[خانواده]] و [[فرزندان]] گردد. احترام به همسر از مواردی است که در [[تربیت]] فرزندان، تأثیری قابل [[اطمینان]] دارد. [[مادری]] که در [[خانه]] مورد احترام شوهرش قرار گیرد، با [[روحی]] سرشار از [[عاطفه]] و [[آرامش]] و [[احساس]]، فرزندان خویش را تربیت میکند و در مقابل، اگر [[روح]] او مورد تهاجم قرار گیرد و به شخصیت وی در منظر فرزندان [[تحقیر]] و [[اهانت]] شود، [[بدیهی]] است که روان سالمی نخواهد داشت؛ بنابراین آرامش خود را از دست میدهد و [[اضطراب]] و [[نگرانی]] او در فرزندان نیز اثر میکند. مبتنی بر چنین نکته ژرفی و بر اساس تحقق [[حق همسر]] است که روش [[تربیتی]]، گفتاری و عملی [[امامان شیعه]]{{ع}} در این باره از بهترین برخوردها با همسر است. | به گونهای اجتنابناپذیر باید قبول کنیم که [[شخصیت]] همسر میتواند سبب [[رشد]] و [[تکامل]] یا [[انحطاط]] [[خانواده]] و [[فرزندان]] گردد. احترام به همسر از مواردی است که در [[تربیت]] فرزندان، تأثیری قابل [[اطمینان]] دارد. [[مادری]] که در [[خانه]] مورد احترام شوهرش قرار گیرد، با [[روحی]] سرشار از [[عاطفه]] و [[آرامش]] و [[احساس]]، فرزندان خویش را تربیت میکند و در مقابل، اگر [[روح]] او مورد تهاجم قرار گیرد و به شخصیت وی در منظر فرزندان [[تحقیر]] و [[اهانت]] شود، [[بدیهی]] است که روان سالمی نخواهد داشت؛ بنابراین آرامش خود را از دست میدهد و [[اضطراب]] و [[نگرانی]] او در فرزندان نیز اثر میکند. مبتنی بر چنین نکته ژرفی و بر اساس تحقق [[حق همسر]] است که روش [[تربیتی]]، گفتاری و عملی [[امامان شیعه]] {{ع}} در این باره از بهترین برخوردها با همسر است. | ||
در [[روز عاشورا]] هنگامی که «[[هلال بن نافع]]» عازم [[جنگ]] بود، همسر جوانش از رفتن او ناراحت شده و به شدت میگریست، امام حسین{{ع}} متوجه او شده و چنین فرمودند: {{متن حدیث|ان اهلك لا يطيب لها فراقك، فلو رأيت ان تختار سرورها على البراز}}.<ref>«ای هلال! همسرت جدایی تو را نمیپسندد، تو [[آزادی]] و میتوانی [[خشنودی]] او را بر [[مبارزه]] با شمشیرها مقدم بداری» گروهی از نویسندگان موسوعة کلمات الامام الحسین، ص۴۴۷.</ref>. | در [[روز عاشورا]] هنگامی که «[[هلال بن نافع]]» عازم [[جنگ]] بود، همسر جوانش از رفتن او ناراحت شده و به شدت میگریست، امام حسین {{ع}} متوجه او شده و چنین فرمودند: {{متن حدیث|ان اهلك لا يطيب لها فراقك، فلو رأيت ان تختار سرورها على البراز}}.<ref>«ای هلال! همسرت جدایی تو را نمیپسندد، تو [[آزادی]] و میتوانی [[خشنودی]] او را بر [[مبارزه]] با شمشیرها مقدم بداری» گروهی از نویسندگان موسوعة کلمات الامام الحسین، ص۴۴۷.</ref>. | ||
نمونه دیگری که بیانگر ارجگذاری پیشوای [[شهیدان]] است، جایی است که [[امام حسین]]{{ع}} [[تکریم]] و گرامی داشت [[همسر]] را به دوستانش سفارش میکند و در پاسخ [[اعتراض]] آنان که به فرشها و پردههای نو در [[منزل]] آن حضرت اعتراض میکردند، فرمود: {{متن حدیث|إِنَّا نَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَنُعْطِيهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَيَشْتَرِينَ بِمَا شِئْنَ لَيْسَ لَنَا مِنْهُ شَيْءٌ}}<ref>«ما پس از ازدواج، مهریه زنان را پرداخت میکنیم، پس آنان هر چه را دوست داشته باشند میخرند و ما دخالتی نمیکنیم» محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج۶، ص۴۷۶.</ref>. | نمونه دیگری که بیانگر ارجگذاری پیشوای [[شهیدان]] است، جایی است که [[امام حسین]] {{ع}} [[تکریم]] و گرامی داشت [[همسر]] را به دوستانش سفارش میکند و در پاسخ [[اعتراض]] آنان که به فرشها و پردههای نو در [[منزل]] آن حضرت اعتراض میکردند، فرمود: {{متن حدیث|إِنَّا نَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَنُعْطِيهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَيَشْتَرِينَ بِمَا شِئْنَ لَيْسَ لَنَا مِنْهُ شَيْءٌ}}<ref>«ما پس از ازدواج، مهریه زنان را پرداخت میکنیم، پس آنان هر چه را دوست داشته باشند میخرند و ما دخالتی نمیکنیم» محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج۶، ص۴۷۶.</ref>. | ||
جالب توجهتر از همه مطالب گذشته، ابراز محبتی است که امام حسین{{ع}} به فرزند و همسرشان مینماید، آنجا که در اشعاری، بالاترین سطوح [[تکریم فرزند]] و همسر را به تصویر میکشد و میفرمایند: | جالب توجهتر از همه مطالب گذشته، ابراز محبتی است که امام حسین {{ع}} به فرزند و همسرشان مینماید، آنجا که در اشعاری، بالاترین سطوح [[تکریم فرزند]] و همسر را به تصویر میکشد و میفرمایند: | ||
{{عربی|لعمرك إنني لأحب دارا تكون بها سكينة و الرباب | {{عربی|لعمرك إنني لأحب دارا تكون بها سكينة و الرباب | ||
أحبهما و أبذل جل مالي و ليس لعاتب عندي عتاب}} | أحبهما و أبذل جل مالي و ليس لعاتب عندي عتاب}} | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
- من آنها را دوست دارم و [[اموال]] خود را به آنان میبخشم و کسی سزاوار نیست که مرا [[سرزنش]] کند<ref>بحار الانوار، ج۴۵، ص۴۷.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۲۷.</ref> | - من آنها را دوست دارم و [[اموال]] خود را به آنان میبخشم و کسی سزاوار نیست که مرا [[سرزنش]] کند<ref>بحار الانوار، ج۴۵، ص۴۷.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۲۷.</ref> | ||
===گرامیداشت [[مقام]] [[معلم]]=== | === گرامیداشت [[مقام]] [[معلم]] === | ||
از آن جایی که [[علم]] در [[اسلام]] دارای ارزشی بسیار است که | از آن جایی که [[علم]] در [[اسلام]] دارای ارزشی بسیار است که وصف آن محتاج [[نگارش]] کتابهایی است، معلم نیز از جایگاه ویژهای برخوردار است و گرامی داشت معلمان در روش و [[سیره]] [[امامان شیعه]] جلوهای [[زیبا]] یافته است: جعفر، یکی از [[فرزندان امام حسین]] {{ع}} در نزد معلمی به نام «[[عبدالرحمان]]» در [[مدینه]] [[آموزش]] میدید، روزی معلم جمله {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} را به او آموخت. هنگامی که جعفر این جمله را برای پدر قرائت کرد، امام حسین {{ع}} معلم فرزندش را فراخواند و هزار [[دینار]] و هزار حله به او [[پاداش]] داد، وقتی به خاطر [[پاداش]] زیاد به [[معلم]] مورد [[اعتراض]] قرار گرفت، فرمود: «[[هدیه]] من کجا برابر با [[تعلیم]] {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} است؟» | ||
این سخنان و همانند آن، ارائهکننده این الگوی [[تربیتی]] است که [[مال]] و [[ثروت دنیا]] نمیتواند [[جایگاه معنوی]] [[علم]] و [[تعلم]] را برابر آید، بلکه [[ارزش]] علم بالاتر از مال و [[ثروت]] است<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۲۹.</ref>. | این سخنان و همانند آن، ارائهکننده این الگوی [[تربیتی]] است که [[مال]] و [[ثروت دنیا]] نمیتواند [[جایگاه معنوی]] [[علم]] و [[تعلم]] را برابر آید، بلکه [[ارزش]] علم بالاتر از مال و [[ثروت]] است<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۲۹.</ref>. | ||
===جبران [[نیکی]] دیگران به [[بهترین]] صورت=== | === جبران [[نیکی]] دیگران به [[بهترین]] صورت === | ||
یکی از [[دستورات]] دلپذیر و تربیتی [[اسلام]] این است که اگر کسی به شما [[بدی]] کرد، او را [[عفو]] کنید و اگر کسی به شما خوبی نمود، به بهتر از آن جواب گویید؛ زیرا این کار سبب گسترش نیکی میان افراد [[جامعه]] و [[همدلی]] هر چه بیشتر [[مؤمنان]] به یک دیگر میشود. | یکی از [[دستورات]] دلپذیر و تربیتی [[اسلام]] این است که اگر کسی به شما [[بدی]] کرد، او را [[عفو]] کنید و اگر کسی به شما خوبی نمود، به بهتر از آن جواب گویید؛ زیرا این کار سبب گسترش نیکی میان افراد [[جامعه]] و [[همدلی]] هر چه بیشتر [[مؤمنان]] به یک دیگر میشود. | ||
[[امام حسین]]{{ع}} یکی از جلوههای آشکار این سخن است، چه اینکه «[[انس بن مالک]]» میگوید: «نزد امام حسین{{ع}} بودم، کنیزکی در حالی که دستهای ریحان به دست داشت، وارد شد و آن را تقدیم [[امام]] نمود؛ حضرت فرمودند: تو را به خاطر [[خداوند]] [[آزاد]] کردم، انس میگوید: با [[تعجب]] پرسیدم کنیزکی برای شما دستهای ریحان آورد و به شما [[سلام]] کرد. شما او را آزاد کردید!؟ امام فرمودند: خداوند این گونه ما را [[ادب]] کرده است؛ زیرا که فرموده است: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}<ref>«و چون به شما درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید؛ بیگمان خداوند حسابرس همه چیز است» سوره نساء، آیه ۸۶.</ref> و جواب بهتر این [[کنیز]]، [[آزادی]] اوست<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة الأئمة الاثنی عشر، ج۲، ص۳۱.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۳۰.</ref> | [[امام حسین]] {{ع}} یکی از جلوههای آشکار این سخن است، چه اینکه «[[انس بن مالک]]» میگوید: «نزد امام حسین {{ع}} بودم، کنیزکی در حالی که دستهای ریحان به دست داشت، وارد شد و آن را تقدیم [[امام]] نمود؛ حضرت فرمودند: تو را به خاطر [[خداوند]] [[آزاد]] کردم، انس میگوید: با [[تعجب]] پرسیدم کنیزکی برای شما دستهای ریحان آورد و به شما [[سلام]] کرد. شما او را آزاد کردید!؟ امام فرمودند: خداوند این گونه ما را [[ادب]] کرده است؛ زیرا که فرموده است: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}<ref>«و چون به شما درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید؛ بیگمان خداوند حسابرس همه چیز است» سوره نساء، آیه ۸۶.</ref> و جواب بهتر این [[کنیز]]، [[آزادی]] اوست<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة الأئمة الاثنی عشر، ج۲، ص۳۱.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۳۰.</ref> | ||
===[[تواضع]] و [[همنشینی]] با فقراء=== | === [[تواضع]] و [[همنشینی]] با فقراء === | ||
آنان که بر اساس [[تربیت قرآنی]] [[رشد]] یافته و ملاک و معیار [[فضیلت]] را [[تقوا]] میدانند، هیچگاه خود را به حساب نمیآورند. عیاشی و دیگران [[روایت]] کردهاند: روزی امام حسین{{ع}} به گروهی از [[مساکین]] گذشته که عباهای خود را بر [[زمین]] انداخته و روی آن نشسته بودند و نان خشکی در پیش رو داشتند و میخوردند. وقتی که حضرت را دیدند، او را [[دعوت]] کردند، حضرت از اسب پیاده شد و فرمود: [[خداوند]] [[متکبران]] را [[دوست]] ندارد و نزد آنان نشسته و کمی نان تناول فرمود، سپس به آنان گفت، همانگونه که من دعوت شما را پذیرفتم شما نیز دعوت مرا بپذیرید. آنان را به [[خانه]] بردند و دستور دادند که از آنان [[پذیرایی]] شود و آنان را انعام داده، نوازش کردند<ref>شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۳۴۸.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۳۱.</ref> | آنان که بر اساس [[تربیت قرآنی]] [[رشد]] یافته و ملاک و معیار [[فضیلت]] را [[تقوا]] میدانند، هیچگاه خود را به حساب نمیآورند. عیاشی و دیگران [[روایت]] کردهاند: روزی امام حسین {{ع}} به گروهی از [[مساکین]] گذشته که عباهای خود را بر [[زمین]] انداخته و روی آن نشسته بودند و نان خشکی در پیش رو داشتند و میخوردند. وقتی که حضرت را دیدند، او را [[دعوت]] کردند، حضرت از اسب پیاده شد و فرمود: [[خداوند]] [[متکبران]] را [[دوست]] ندارد و نزد آنان نشسته و کمی نان تناول فرمود، سپس به آنان گفت، همانگونه که من دعوت شما را پذیرفتم شما نیز دعوت مرا بپذیرید. آنان را به [[خانه]] بردند و دستور دادند که از آنان [[پذیرایی]] شود و آنان را انعام داده، نوازش کردند<ref>شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۳۴۸.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۳۱.</ref> | ||
===جایگاه | === جایگاه مادران شایسته === | ||
امروز بیشتر از گذشته مادر به عنوان مؤثرترین عامل [[تربیتی]] [[فرزندان]]، مطرح است، چه اینکه ساختار [[هویت]] افراد وابسته به همین نکته ظریف است، تا آنجا که [[متون دینی]] ما بخشی از عوامل [[نیکبختی]] و یا [[تیرهبختی]] افراد را مربوط به دوران بارداری مادر میداند، زیرا، [[رفتار]] و حالات مادر در ابتداییترین تا پایانیترین لحظات این دوران، در شکلگیری | امروز بیشتر از گذشته مادر به عنوان مؤثرترین عامل [[تربیتی]] [[فرزندان]]، مطرح است، چه اینکه ساختار [[هویت]] افراد وابسته به همین نکته ظریف است، تا آنجا که [[متون دینی]] ما بخشی از عوامل [[نیکبختی]] و یا [[تیرهبختی]] افراد را مربوط به دوران بارداری مادر میداند، زیرا، [[رفتار]] و حالات مادر در ابتداییترین تا پایانیترین لحظات این دوران، در شکلگیری شخصیت [[آینده]] کودک تأثیر میگذارد<ref>{{متن حدیث|الشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِيدُ مَنْ سَعِدَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ}}. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷.</ref>. | ||
[[امام حسین]]{{ع}} نیز آثار تربیتی دامن مادران [[پاک]] و [[باعفت]] را تبیین مینماید و اثر عمیق و ریشهدار آن را در [[زندگی]] افراد چنین شرح میدهد: {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِر طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ}}.<ref>«ناپاک، فرزند ناپاک عبیدالله بن زیاد مرا در پذیرش یکی از دو راه، مجبور کرده است: بین مرگ و ذلت. اما هیهات! که ما ذلت و خواری را بپذیریم، خداوند و رسول او و مؤمنین و دامنهای پاک و غیرتمندان بر ما نمیپسندند که اطاعت فرومایگان و پس فطرتان را بر مرگ با عزت و شرافتمندانه ترجیح دهیم» سید بن طاووس، اللهوف، ص۱۸۰.</ref>. | [[امام حسین]] {{ع}} نیز آثار تربیتی دامن مادران [[پاک]] و [[باعفت]] را تبیین مینماید و اثر عمیق و ریشهدار آن را در [[زندگی]] افراد چنین شرح میدهد: {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِر طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ}}.<ref>«ناپاک، فرزند ناپاک عبیدالله بن زیاد مرا در پذیرش یکی از دو راه، مجبور کرده است: بین مرگ و ذلت. اما هیهات! که ما ذلت و خواری را بپذیریم، خداوند و رسول او و مؤمنین و دامنهای پاک و غیرتمندان بر ما نمیپسندند که اطاعت فرومایگان و پس فطرتان را بر مرگ با عزت و شرافتمندانه ترجیح دهیم» سید بن طاووس، اللهوف، ص۱۸۰.</ref>. | ||
در این بیان [[امام]]{{ع}} یکی از [[دلایل]] نپذیرفتن ذلت و خواری را، دامنهای [[پاک]] مادرانی میداند که زمینهساز چنین اندیشهای است و در [[روز عاشورا]] نیز برای بیدار کردن [[دلها]] و [[اتمام حجت]] و [[برهان]] بر همگان نسبت خود را به [[حضرت فاطمه]]{{س}} و [[خدیجه]]{{س}} متذکر میشوند: {{متن حدیث|أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أُمِّي فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِي خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِسْلَاماً قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ}}؛ «شما را به [[خدا]] قسم میدهم، آیا میدانید که [[مادر]] من «[[فاطمه زهرا]]» دختر [[محمد مصطفی]] است؟ گفتند: آری، شما را به خدا قسم میدهم، آیا میدانید که «[[خدیجه دختر خویلد]]» نخستین زنی که [[اسلام]] را پذیرفته مادربزرگ من است، گفتند: آری. و [[امام حسین]]{{ع}} به [[معاویه]] فرمودند: [[سعادت]] ما در اثر [[تربیتی]] است که از دامن مادرانی پاک و [[پارسا]] چون فاطمه و خدیجه، یافتهایم<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۳۲.</ref> | در این بیان [[امام]] {{ع}} یکی از [[دلایل]] نپذیرفتن ذلت و خواری را، دامنهای [[پاک]] مادرانی میداند که زمینهساز چنین اندیشهای است و در [[روز عاشورا]] نیز برای بیدار کردن [[دلها]] و [[اتمام حجت]] و [[برهان]] بر همگان نسبت خود را به [[حضرت فاطمه]] {{س}} و [[خدیجه]] {{س}} متذکر میشوند: {{متن حدیث|أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أُمِّي فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِي خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِسْلَاماً قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ}}؛ «شما را به [[خدا]] قسم میدهم، آیا میدانید که [[مادر]] من «[[فاطمه زهرا]]» دختر [[محمد مصطفی]] است؟ گفتند: آری، شما را به خدا قسم میدهم، آیا میدانید که «[[خدیجه دختر خویلد]]» نخستین زنی که [[اسلام]] را پذیرفته مادربزرگ من است، گفتند: آری. و [[امام حسین]] {{ع}} به [[معاویه]] فرمودند: [[سعادت]] ما در اثر [[تربیتی]] است که از دامن مادرانی پاک و [[پارسا]] چون فاطمه و خدیجه، یافتهایم<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۳۲.</ref> | ||
===بهرهگیری از کلمات دلپذیر در سخن=== | === بهرهگیری از کلمات دلپذیر در سخن === | ||
[[سخن گفتن]] به گونهای مُعَرّف [[شخصیت]] کسی است که لب به سخن میگشاید و از سوی دیگر، لحن و صوت و کلمات میتواند در اطرافیان تأثیری سازنده و یا مخرب داشته باشد. سخن نرم و [[نیکو]] و محبتآمیز میتواند از [[مشکلات]] [[روحی]] و ناهنجاریهای | [[سخن گفتن]] به گونهای مُعَرّف [[شخصیت]] کسی است که لب به سخن میگشاید و از سوی دیگر، لحن و صوت و کلمات میتواند در اطرافیان تأثیری سازنده و یا مخرب داشته باشد. سخن نرم و [[نیکو]] و محبتآمیز میتواند از [[مشکلات]] [[روحی]] و ناهنجاریهای کودکان و [[نوجوانان]] بکاهد و [[محبت]] را در [[قلب]] و [[دل]] بزرگسالان ریشهدارتر نماید، در مقابل [[تندخویی]] در سخن میتواند سبب [[افسردگی]]، [[گوشهگیری]]، [[بدبینی]] و یا [[ناامیدی]] در آنان گردد. اکنون نمونههایی از [[ارتباط]] [[کلامی]] امام حسین {{ع}} با [[فرزندان]] و یارانش را تقدیم مینماییم. | ||
#در هنگام گفتوگو با دخترش [[سکینه]] برای تسکین دردهای روحی وی، اینگونه میفرماید: {{متن حدیث|یَا نُورُ عَیْنِی، کَیْفَ لَا يَسْتَسْلِمُ لِلْمَوْتِ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِينَ}}<ref>«ای نور چشم من! چگونه کسی که یاوری ندارد، تسلیم مرگ نباشد» موسوعة کلمات الامام الحسین{{ع}}، همان، ص۴۹۰.</ref>. | # در هنگام گفتوگو با دخترش [[سکینه]] برای تسکین دردهای روحی وی، اینگونه میفرماید: {{متن حدیث|یَا نُورُ عَیْنِی، کَیْفَ لَا يَسْتَسْلِمُ لِلْمَوْتِ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِينَ}}<ref>«ای نور چشم من! چگونه کسی که یاوری ندارد، تسلیم مرگ نباشد» موسوعة کلمات الامام الحسین {{ع}}، همان، ص۴۹۰.</ref>. | ||
#آن هنگام که برادرش [[عباس]]{{ع}} را برای جستوجو از علت حرکت [[سپاه]] [[دشمن]] میفرستد، علاقه [[قلبی]] خویش را به او با این عبارت ابراز میدارد: {{متن حدیث|يَا عَبَّاسُ ارْكَبْ بِنَفْسِي أَنْتَ يَا أَخِي حَتَّى تَلْقَاهُمْ وَ تَقُولَ لَهُمْ مَا لَكُمْ وَ مَا بَدَا لَكُمْ وَ تَسْأَلَهُمْ عَمَّا جَاءَ بِهِمْ}}.<ref>«برادرم [[عباس]]، جانم به فدایت، سوار شو و به نزد آنان برو و بگو شما را چه شده است؟ چه میخواهید؟ و از سبب آمدن [[سپاه]] بپرس» تاریخ طبری، همان، ج۴، ص۳۱۵.</ref>. | # آن هنگام که برادرش [[عباس]] {{ع}} را برای جستوجو از علت حرکت [[سپاه]] [[دشمن]] میفرستد، علاقه [[قلبی]] خویش را به او با این عبارت ابراز میدارد: {{متن حدیث|يَا عَبَّاسُ ارْكَبْ بِنَفْسِي أَنْتَ يَا أَخِي حَتَّى تَلْقَاهُمْ وَ تَقُولَ لَهُمْ مَا لَكُمْ وَ مَا بَدَا لَكُمْ وَ تَسْأَلَهُمْ عَمَّا جَاءَ بِهِمْ}}.<ref>«برادرم [[عباس]]، جانم به فدایت، سوار شو و به نزد آنان برو و بگو شما را چه شده است؟ چه میخواهید؟ و از سبب آمدن [[سپاه]] بپرس» تاریخ طبری، همان، ج۴، ص۳۱۵.</ref>. | ||
#هنگامی که قاسم{{ع}} از [[شهادت]] خود پرسید، [[امام حسین]]{{ع}} به او چنین فرمود: {{متن حدیث|إِي وَ اللَّهِ فَدَاكَ عَمِّكَ إِنَّكَ لأَحَدٌ فَمَنْ يُقْتَلُ مِنَ الرِّجَالِ مَعِي}}.<ref>«آری، عمویت فدایت باد، به [[خدا]] [[سوگند]]! تو هم در ردیف مردانی هستی که با من [[شهید]] خواهند شد» سید هاشم بحرانی، مدینة المعاجز، ج۴ ص۲۱۴.</ref>. | # هنگامی که قاسم {{ع}} از [[شهادت]] خود پرسید، [[امام حسین]] {{ع}} به او چنین فرمود: {{متن حدیث|إِي وَ اللَّهِ فَدَاكَ عَمِّكَ إِنَّكَ لأَحَدٌ فَمَنْ يُقْتَلُ مِنَ الرِّجَالِ مَعِي}}.<ref>«آری، عمویت فدایت باد، به [[خدا]] [[سوگند]]! تو هم در ردیف مردانی هستی که با من [[شهید]] خواهند شد» سید هاشم بحرانی، مدینة المعاجز، ج۴ ص۲۱۴.</ref>. | ||
#و در آخرین لحظات هنگام خداحافظی، [[امام سجاد]]{{ع}} را در آغوش کشیده، فرمود: پسرم تو پاکیزهترین [[فرزندان]] من هستی و [[بهترین]] [[خاندان]] من میباشی، تو از طرف من، [[سرپرست]] این [[زنان]] و | # و در آخرین لحظات هنگام خداحافظی، [[امام سجاد]] {{ع}} را در آغوش کشیده، فرمود: پسرم تو پاکیزهترین [[فرزندان]] من هستی و [[بهترین]] [[خاندان]] من میباشی، تو از طرف من، [[سرپرست]] این [[زنان]] و کودکان خواهی بود<ref>علی بن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۱۶.</ref>.<ref>[[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]] ص۳۴.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100818.jpg|22px]] [[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، '''[[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|'''فرهنگ عاشورایی ج۷ | # [[پرونده:1100818.jpg|22px]] [[محمد علی قاسمی|قاسمی، محمد علی]]، '''[[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|'''فرهنگ عاشورایی ج۷''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:امام حسین | [[رده:سیره امام حسین]] | ||
[[رده:سیره تربیتی]] | [[رده:سیره تربیتی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۴
سیره تربیتی امام حسین (ع) برپایه آنکه ایشان جزء اهل بیت (ع) بوده و دارای عصمت است قایل توجه است و علاوه بر اینکه ایشان متصف به همه نشانههای کمال هستند، دیگران را هم هدایت به این اوصاف میکنند. برخی از اوصاف و مسائل تربیتی آن حضرت عبارتاند از: رضا و تسلیم؛ ایجاد خودباوری و تقویت عزت نفس؛ احترام و محبت به کودکان؛ احترام به افکار جوانان؛ توجه و احترام به همسر؛ تواضع و همنشینی با فقراء؛ جایگاه مادران شایسته و ... .
مقدمه
مهمترین امتیاز انسان از سایر موجودات عالی، قابلیت رشد و استعداد کمال در وجود اوست و هویت انسان در پرتو همین ویژگی معنا پیدا میکند، چه اینکه ارزش واقعی او در گرو پیمودن مسیر کمال و به فعلیت رساندن استعدادها و شکوفایی خلاقیتهای باطنی اوست و از اینروست که آفریدگار جهان، همه موجودات هستی را در مسیر رشد و به خاطر پرورش و تکامل وی آفریده است[۱].
در این راستا، اگر انسان در سایه عوامل تربیتی، راه رشد و تربیت صحیح را بپیماید، به بالاترین درجه فضایل و کمالات انسانی خواهد رسید، به گونهای که ملائک از رسیدن به مقام وی عاجز میشوند و اگر از روش تربیتی مستقیم منحرف شود، به موجودی پست و بیارزش تبدیل خواهد شد[۲].
از سوی دیگر، به حکم آفرینش یکی از اوصافی که در نهاد هر انسانی به ودیعه گذارده شده، خصلت «الگوپذیری» است؛ زیرا هر کسی میکوشد به نوعی از شخصیتهایی که در اندیشه او بزرگ و کامل هستند، پیروی کند و شیوه و مقام آتان را سرمشق خود قرار دهد. اکنون باید فرد الگوپذیر را در شناخت شخصیتهای کامل و جامع که میتوانند راهنمای او باشند، یاری نمود، تا در مسیر پر پیچ و خم و از میان هزاران الگوی ساختگی، خیالی و درست و یا نادرست راه درست را بیابد.
قرآن بهترین قانون تربیت و انسانساز، به این نکته عنایت دارد و برای تربیت و پرورش درست انسانها، به معرفی چهرههای نیک میپردازد. از اینرو میفرماید: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ﴾[۳]، ﴿لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[۴].
بنابراین، داشتن مقتدا و الگو برای پذیرش و پیمودن راه درست، امری ضروری است. اگر چه نهضت عاشورا بسی تلخ و اسفبار بود و دل انسانهای آزاده را جریحهدار کرد، ولی یک حادثه معمولی نبود، بلکه با تمام وقایع تاریخ تفاوتی بس عظیم داشت؛ زیرا رهبرش عصاره نبوت و رسالت، پنجمین نفر اصحاب کسا، تجسم حق و اسلام راستین، انسان کامل و تربیت شده دامان رسول خدا (ص) بوده است. امام حسین (ع) انسانی الهی، با هدف است که افکار بلندش در جای جای این قیام و حرکت، تبلوری ویژه یافته است که در بیان نغزش نیز تبیین شده است که فرمود: «وَ لَكُم فِيَ أُسْوَةٌ»[۵].[۶]
شیوه تربیتی امام حسین (ع)
از آن جایی که پایگاه عصمت، کاملترین انسان بر عالم خاکی است، امام حسین (ع) نیز به حکم آیه: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۷] از همه پلیدیها مبرا و به همه صفات نیکویی که ممکن است یک بشر دارای آن باشد، موصوف است. افزون بر اینکه خویشتن متصف به همه نشانههای کمال هستند، آمدهاند تا دیگران را نیز با شیوههای تربیتی خود به کمالی افزونتر هدایتگر شوند. روش آموزش فضایل اخلاقی در عمل و گفتار ایشان جلوهای قابل توجه دارد[۸].
رضا و تسلیم
رضایت در مقابل آنچه خدا برای انسان میخواهد نتیجه توکل و صفات درونی سالک طریق است. توکل در شخصی چون امام حسین (ع) جلوههای گوناگونی مییابد، آنجا که او هر آنچه از اموال به دستش میرسد در راه محتاجان صرف میفرمودند و هیچگاه کسی از او چیزی درخواست نکرد، مگر آنکه حضرت به او عنایت فرمودند[۹] و در شعر خویش به این توجه میدهند: وَ إِنْ تَكُنْ الْأَرْزَاقُ قِسْماً مُقَدَّراً فَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِي الْكَسْبِ أَجْمَلْ وَ إِنْ تَكُنِ الْأَمْوَالُ لِلتَّرْكِ جَمْعُهَا فَمَا بَالُ مَتْرُوكٍ بِهِ الْمَرْءُ يَبْخَلْ و اگر روزی و رزق تقسیم شده و مقدر، از سوی خداست پس حرص کمتر انسان در کسب و اکتساب نیکوتر است. و اگر جمع کردن اموال برای ترک کردن است، بنابراین، به آنچه ترک خواهد شد چرا باید بخل ورزید و آن را صرف نکرد.
بخل، نتیجه احتیاج و کمبینی است و آنکه در اوج قله توکل سیر میکند، هیچگاه به کسی بخل نمیورزد و در همه لحظات زندگی مادی و معنوی تسلیم و راضی به امر خداوند است[۱۰].
آنچه امام (ع) درباره خویش میگوید به گونهای برای تربیت و آموزش دیگران است، چه اینکه در منزل «عذیب الهجانات» چهار تن به نامهای «عمرو بن خالد» خادم عمر بن خالد، «مجمع بن عبدالله» و «نافع بن هلال» به همراهی «طرماح بن عدی» که از کوفه حرکت کرده بودند؛ با امام مواجه گردیدند و امام پس از شنیدن شعر «طرماح» در مدح و ستایش آن حضرت فرمودند: «أما وَاللّهِ لأَرْجُو أَنْ يَكُونَ خَيْراً مَا أَرَادَ اللَّهُ بِنَا، قُتِلْنَا أَمْ ظَفِرْنَا».[۱۱].
اکنون به جلوههای آشکارتری از تسلیم و رضایت آن حضرت در سخنان ایشان اشاره میکنیم:
- در کنار مرقد جدش رسول الله (ص) از خداوند میخواهد آنچه برای او پیش میآید سبب رضایت او باشد: «أَنا أسأَلُكَ يا ذا الجَلالِ وَ الإكرامِ بِحَقِّ هذا القَبرِ وَ مَن فيهِ إلَّا اختَرتَ لِي مِن أمري ما هوَ لَكَ رِضىً، ولِرَسولِكَ رِضىً»[۱۲].
- وقتی «ابوبکر بن عبدالرحمن» نصیحت میکند که امام حسین (ع) به عراق نرود و شمهای از سرشت و فرهنگ مردم کوفه را بیان میکند، امام ضمن تشکر از او میفرمایند: "آنچه خداوند مقدر نموده باشد انجام میشود"[۱۳].
- در گفتوگویی با «ام هانی» خواهر امام علی (ع) هنگام هجرت امام از مدینه، سرشار از عاطفه و اشک با امام چنین میگوید: «شنیدهام که به سوی کشته شدن میروی؟» امام (ع) در پاسخ میفرمایند: «كُلُّ الَّذِي مُقَدَّرٌ فَهُوَ كَائِنٌ لَا مَحَالَةَ»[۱۴].
- امام حسین (ع) در وصیتنامه معروف خود که منشور انقلاب عاشورا محسوب میشود، مینویسد: ﴿وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾[۱۵].[۱۶]
- وقتی «عبدالله بن مطیع» درباره مردم کوفه و تجربه آن مردم، سخن میگوید، امام به او میفرماید: «يَقْضِي اللَّهُ مَا أحَبَّ»[۱۷].
- امام در همه برخوردهای خویش درس رضایت و تسلیم در مقابل خداوند را مطرح مینماید، تا آنجا که در دعای پایانی خویش در حالی که بیش از یاران خود، زخم شمشیر و تیر و سنگ برداشته است میگوید: «صَبْراً عَلَى قَضَائِكَ يَا رَبِّ لَا إلَه سوِاكَ يَا غَيَاثَ الْمُسْتَغِيثينَ مَالىِ رَبٌّ سِواكَ وَ لَا مَعْبُودٌ غَيْرُكَ صَبْراً عَلَى حُكْمِكَ»[۱۸].[۱۹]
ایجاد خودباوری و تقویت عزت نفس
بسیاری از مشکلات انسانها، به ویژه جوانان از نداشتن روحیه اعتماد به نفس و خودباوری، ناشی میشود و بر اساس گفتار امامان معصوم (ع) کسی که دارای عزت نفس است، در جلوگیری و انجام ندادن خواستههای نفس اماره، قویتر است. ترس از ورود به اجتماع و اظهار اندیشهها، نپذیرفتن مسئولیت و بسیاری از ناکامیها و شکستها، عوارضی است که پیامد حقارت و ذلت نفس است. بنابراین امامان شیعه به عنوان بهترین مربیان تربیت انسانها شیوههایی را برای تقویت شخصیت انسانها، به ویژه جوانان و نوجوانان ارائه نمودهاند، که برخی از آنها عبارتاند از:
احترام و محبت به کودکان
پیامبر اکرم (ص) بارها امام حسن و امام حسین را در دوران کودکی مورد محبت و احترام قرار داده و بدین وسیله آموزشی برای دیگران و راهی برای بالابردن روحیه اعتماد به نفس را در شخصیت آنان ترسیم مینمودند. روزی پیامبر (ص) نشسته بودند که دو کودک وارد شدند، پیامبر به احترام آن دو از جای خود برخاستند و به انتظار ایستادند، لحظاتی طول کشید، آنان نرسیدند. رسول گرامی اسلام به طرف کودکان پیش رفتند و از آنان استقبال نمودند، بغل باز کردند و هر دو را بر شانه خود سوار کردند و به راه افتاده فرمودند: «نِعْمَ الْمَطِيُّ مَطِيُّكُمَا وَ نِعْمَ الرَّاكِبَانِ أَنْتُمَا»[۲۰].
آنان که در دامان چنین رسولی به تکامل رسیدهاند، همچنان که از خانوادههای خود عشق و محبت آموختهاند، در بذل آن به فرزندان و تقویت شخصیت آنان دریغ نمیورزند. عبدالله بن عتبه میگوید: «روزی در خدمت سید الشهداء (ع) بودم که فرزند کوچک آن حضرت (امام سجاد (ع)) وارد شد امام او را پیش خواند و به سینهاش چسبانید، پیشانیاش را بوسید و فرمود: «بِأَبِي أَنْتَ مَا أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ أَحْسَنَ خَلْقَكَ»[۲۱].[۲۲]
گزینش نام زیبا
نام هر شخصی، نشانگر اعتقادات، فرهنگ، ملیت او و خانوادهاش است. افزون بر این، نام هر کسی همیشه و تا پایان بلکه بعد از آن همراه اوست، صاحب نام زیبا و ستودنی در آینده به آن افتخار میکند و احساس شخصیت مینماید، در مقابل، صاحبان نامهای نامناسب در آینده احساس حقارت کرده و رنج خواهند برد، روش عملی امام حسین (ع) گواه روشنی بر این نکته مهم تربیتی است، نام فرزندان آن حضرت عبارت است از: علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر، جعفر، عبدالله، محمد، سکینه، فاطمه، محسن، رقیه[۲۳].
نام زیبا سبب میشود دیگران، او را به خاطر نامش تحسین کرده، در مورد او فال نیک بزنند و این سبب تقویت شخصیت او میشود و این نکته برایش، فرحانگیز و نشاطبخش است، هنگامی که جنازه خونین «حر» را در آخرین لحظات زندگی به محضر امام حسین (ع) آوردند، امام در حالی که با دستان مبارک، صورت او را نوازش میداد و خون چهرهاش را پاک مینمود، فرمود: «بَخْ بَخْ يَا حُرُّ أَنْتَ حُرٌّ كَمَا سُمِّيتَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهِ مَا أَخْطَأَتْ أُمُّكَ إِذْ سَمَّتْكَ حُرّاً فَأَنْتَ وَ اللَّهِ حُرٌّ فِي الدُّنْيَا وَ سَعِيدٌ فِي الْآخِرَةِ».[۲۴].
گاه نام زیبایی که برگرفته از بزرگان مکتب است، سبب احترام به وی میشود و در تصمیمگیریهای سرنوشتساز موثر است، هنگامی که «حسن مثنی» فرزند ارشد امام مجتبی (ع) یکی از دختران امام حسین (ع) را خواستگاری نمود، امام انتخاب را به او واگذار کرد و زمانی که حضرت، سکوت حیا آمیز او را مشاهده کردند، فرمودند: «با دخترم فاطمه که همنام مادرم و شبیه اوست ازدواج کن»[۲۵].[۲۶]
احترام به افکار جوانان
همانگونه که پیشتر گفته شد، آن روز که حسن مثنی فرزند امام مجتبی (ع) از یکی از دختران امام حسین (ع) خواستگاری کرد، امام فرمودند: «اخْتَرْ يَا بُنَيَّ أَحَبَّهُمَا إِلَيْكَ»؛ «فرزندم هر کدام را بیشتر دوست داری انتخاب کن». درباره امام حسن (ع) نیز نقل شده است، که روزی «معاویة بن خدیج» به عنوان خواستگاری به منزل ایشان آمد، امام به وی فرمودند: «إِنَّا قَوْمٌ لَا تُزَوَّجُ نِسَاؤُنَا حَتَّى نَسْتَأْمِرَهُنَّ».[۲۷].[۲۸]
سلام کردن با لحنی محبتآمیز
«سلام کردن» از بهترین آموزههای دین مبین اسلام است، سلام یک نوع آغاز ارتباط اجتماعی با دیگران است. سلام نمودن به کودکان، سبب رشد شخصیت و تقویت عزت نفس در آنان میشود، امام حسین (ع) میفرمایند: «لِلسَّلَامِ سَبْعُونَ حَسَنَةً تِسْعٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدِئِ وَ وَاحِدَةٌ لِلرَّادِّ»[۲۹] و پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «پنج چیز را تا لحظه مرگ ترک نمیکنم که یکی از آنها سلام کردن به کودکان است، تا بعد از من نیز به عنوان رسمی رایج باقی بماند»[۳۰] و امام حسن (ع) میفرمایند: «از مروت و جوان مردی انسان این است... که حقوق دیگران را بپردازد و با بانگ رسا و دلپذیر سلام گوید.»[۳۱].[۳۲]
توجه و احترام به همسر
به گونهای اجتنابناپذیر باید قبول کنیم که شخصیت همسر میتواند سبب رشد و تکامل یا انحطاط خانواده و فرزندان گردد. احترام به همسر از مواردی است که در تربیت فرزندان، تأثیری قابل اطمینان دارد. مادری که در خانه مورد احترام شوهرش قرار گیرد، با روحی سرشار از عاطفه و آرامش و احساس، فرزندان خویش را تربیت میکند و در مقابل، اگر روح او مورد تهاجم قرار گیرد و به شخصیت وی در منظر فرزندان تحقیر و اهانت شود، بدیهی است که روان سالمی نخواهد داشت؛ بنابراین آرامش خود را از دست میدهد و اضطراب و نگرانی او در فرزندان نیز اثر میکند. مبتنی بر چنین نکته ژرفی و بر اساس تحقق حق همسر است که روش تربیتی، گفتاری و عملی امامان شیعه (ع) در این باره از بهترین برخوردها با همسر است.
در روز عاشورا هنگامی که «هلال بن نافع» عازم جنگ بود، همسر جوانش از رفتن او ناراحت شده و به شدت میگریست، امام حسین (ع) متوجه او شده و چنین فرمودند: «ان اهلك لا يطيب لها فراقك، فلو رأيت ان تختار سرورها على البراز».[۳۳].
نمونه دیگری که بیانگر ارجگذاری پیشوای شهیدان است، جایی است که امام حسین (ع) تکریم و گرامی داشت همسر را به دوستانش سفارش میکند و در پاسخ اعتراض آنان که به فرشها و پردههای نو در منزل آن حضرت اعتراض میکردند، فرمود: «إِنَّا نَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَنُعْطِيهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَيَشْتَرِينَ بِمَا شِئْنَ لَيْسَ لَنَا مِنْهُ شَيْءٌ»[۳۴].
جالب توجهتر از همه مطالب گذشته، ابراز محبتی است که امام حسین (ع) به فرزند و همسرشان مینماید، آنجا که در اشعاری، بالاترین سطوح تکریم فرزند و همسر را به تصویر میکشد و میفرمایند: لعمرك إنني لأحب دارا تكون بها سكينة و الرباب أحبهما و أبذل جل مالي و ليس لعاتب عندي عتاب - به جان تو سوگند! من خانهای را دوست دارم که در آن سکینه و رباب باشند. - من آنها را دوست دارم و اموال خود را به آنان میبخشم و کسی سزاوار نیست که مرا سرزنش کند[۳۵].[۳۶]
گرامیداشت مقام معلم
از آن جایی که علم در اسلام دارای ارزشی بسیار است که وصف آن محتاج نگارش کتابهایی است، معلم نیز از جایگاه ویژهای برخوردار است و گرامی داشت معلمان در روش و سیره امامان شیعه جلوهای زیبا یافته است: جعفر، یکی از فرزندان امام حسین (ع) در نزد معلمی به نام «عبدالرحمان» در مدینه آموزش میدید، روزی معلم جمله ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ را به او آموخت. هنگامی که جعفر این جمله را برای پدر قرائت کرد، امام حسین (ع) معلم فرزندش را فراخواند و هزار دینار و هزار حله به او پاداش داد، وقتی به خاطر پاداش زیاد به معلم مورد اعتراض قرار گرفت، فرمود: «هدیه من کجا برابر با تعلیم ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ است؟»
این سخنان و همانند آن، ارائهکننده این الگوی تربیتی است که مال و ثروت دنیا نمیتواند جایگاه معنوی علم و تعلم را برابر آید، بلکه ارزش علم بالاتر از مال و ثروت است[۳۷].
جبران نیکی دیگران به بهترین صورت
یکی از دستورات دلپذیر و تربیتی اسلام این است که اگر کسی به شما بدی کرد، او را عفو کنید و اگر کسی به شما خوبی نمود، به بهتر از آن جواب گویید؛ زیرا این کار سبب گسترش نیکی میان افراد جامعه و همدلی هر چه بیشتر مؤمنان به یک دیگر میشود.
امام حسین (ع) یکی از جلوههای آشکار این سخن است، چه اینکه «انس بن مالک» میگوید: «نزد امام حسین (ع) بودم، کنیزکی در حالی که دستهای ریحان به دست داشت، وارد شد و آن را تقدیم امام نمود؛ حضرت فرمودند: تو را به خاطر خداوند آزاد کردم، انس میگوید: با تعجب پرسیدم کنیزکی برای شما دستهای ریحان آورد و به شما سلام کرد. شما او را آزاد کردید!؟ امام فرمودند: خداوند این گونه ما را ادب کرده است؛ زیرا که فرموده است: ﴿وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا﴾[۳۸] و جواب بهتر این کنیز، آزادی اوست[۳۹].[۴۰]
تواضع و همنشینی با فقراء
آنان که بر اساس تربیت قرآنی رشد یافته و ملاک و معیار فضیلت را تقوا میدانند، هیچگاه خود را به حساب نمیآورند. عیاشی و دیگران روایت کردهاند: روزی امام حسین (ع) به گروهی از مساکین گذشته که عباهای خود را بر زمین انداخته و روی آن نشسته بودند و نان خشکی در پیش رو داشتند و میخوردند. وقتی که حضرت را دیدند، او را دعوت کردند، حضرت از اسب پیاده شد و فرمود: خداوند متکبران را دوست ندارد و نزد آنان نشسته و کمی نان تناول فرمود، سپس به آنان گفت، همانگونه که من دعوت شما را پذیرفتم شما نیز دعوت مرا بپذیرید. آنان را به خانه بردند و دستور دادند که از آنان پذیرایی شود و آنان را انعام داده، نوازش کردند[۴۱].[۴۲]
جایگاه مادران شایسته
امروز بیشتر از گذشته مادر به عنوان مؤثرترین عامل تربیتی فرزندان، مطرح است، چه اینکه ساختار هویت افراد وابسته به همین نکته ظریف است، تا آنجا که متون دینی ما بخشی از عوامل نیکبختی و یا تیرهبختی افراد را مربوط به دوران بارداری مادر میداند، زیرا، رفتار و حالات مادر در ابتداییترین تا پایانیترین لحظات این دوران، در شکلگیری شخصیت آینده کودک تأثیر میگذارد[۴۳].
امام حسین (ع) نیز آثار تربیتی دامن مادران پاک و باعفت را تبیین مینماید و اثر عمیق و ریشهدار آن را در زندگی افراد چنین شرح میدهد: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِر طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ».[۴۴].
در این بیان امام (ع) یکی از دلایل نپذیرفتن ذلت و خواری را، دامنهای پاک مادرانی میداند که زمینهساز چنین اندیشهای است و در روز عاشورا نیز برای بیدار کردن دلها و اتمام حجت و برهان بر همگان نسبت خود را به حضرت فاطمه (س) و خدیجه (س) متذکر میشوند: «أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أُمِّي فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِي خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِسْلَاماً قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ»؛ «شما را به خدا قسم میدهم، آیا میدانید که مادر من «فاطمه زهرا» دختر محمد مصطفی است؟ گفتند: آری، شما را به خدا قسم میدهم، آیا میدانید که «خدیجه دختر خویلد» نخستین زنی که اسلام را پذیرفته مادربزرگ من است، گفتند: آری. و امام حسین (ع) به معاویه فرمودند: سعادت ما در اثر تربیتی است که از دامن مادرانی پاک و پارسا چون فاطمه و خدیجه، یافتهایم[۴۵].[۴۶]
بهرهگیری از کلمات دلپذیر در سخن
سخن گفتن به گونهای مُعَرّف شخصیت کسی است که لب به سخن میگشاید و از سوی دیگر، لحن و صوت و کلمات میتواند در اطرافیان تأثیری سازنده و یا مخرب داشته باشد. سخن نرم و نیکو و محبتآمیز میتواند از مشکلات روحی و ناهنجاریهای کودکان و نوجوانان بکاهد و محبت را در قلب و دل بزرگسالان ریشهدارتر نماید، در مقابل تندخویی در سخن میتواند سبب افسردگی، گوشهگیری، بدبینی و یا ناامیدی در آنان گردد. اکنون نمونههایی از ارتباط کلامی امام حسین (ع) با فرزندان و یارانش را تقدیم مینماییم.
- در هنگام گفتوگو با دخترش سکینه برای تسکین دردهای روحی وی، اینگونه میفرماید: «یَا نُورُ عَیْنِی، کَیْفَ لَا يَسْتَسْلِمُ لِلْمَوْتِ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِينَ»[۴۷].
- آن هنگام که برادرش عباس (ع) را برای جستوجو از علت حرکت سپاه دشمن میفرستد، علاقه قلبی خویش را به او با این عبارت ابراز میدارد: «يَا عَبَّاسُ ارْكَبْ بِنَفْسِي أَنْتَ يَا أَخِي حَتَّى تَلْقَاهُمْ وَ تَقُولَ لَهُمْ مَا لَكُمْ وَ مَا بَدَا لَكُمْ وَ تَسْأَلَهُمْ عَمَّا جَاءَ بِهِمْ».[۴۸].
- هنگامی که قاسم (ع) از شهادت خود پرسید، امام حسین (ع) به او چنین فرمود: «إِي وَ اللَّهِ فَدَاكَ عَمِّكَ إِنَّكَ لأَحَدٌ فَمَنْ يُقْتَلُ مِنَ الرِّجَالِ مَعِي».[۴۹].
- و در آخرین لحظات هنگام خداحافظی، امام سجاد (ع) را در آغوش کشیده، فرمود: پسرم تو پاکیزهترین فرزندان من هستی و بهترین خاندان من میباشی، تو از طرف من، سرپرست این زنان و کودکان خواهی بود[۵۰].[۵۱]
جستارهای وابسته
- سبک زندگی امام حسین
- سیره اخلاقی امام حسین
- سیره عبادی امام حسین
- سیره خانوادگی امام حسین
- سیره تربیتی امام حسین
- سیره اجتماعی امام حسین
- سیره علمی امام حسین
- سیره تبلیغی امام حسین
- سیره سیاسی امام حسین
- سیره اقتصادی امام حسین
- سیره فرهنگی امام حسین
- سیره مدیریتی امام حسین
- سیره نظامی امام حسین
- سیره قضایی امام حسین
منابع
پانویس
- ↑ ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾؛ «اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید آنگاه به (آفرینش) آسمان (ها) رو آورد و آنها را (در) هفت آسمان، سامان داد و او به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۹.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾ «و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
- ↑ «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ «زندگی من برای شما الگو است» ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۸؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۷.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۱۵.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۱۷.
- ↑ علی بن عیسی الأربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۱۹۴.
- ↑ علی بن عیسی الأربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۲۰۲.
- ↑ «به خدا سوگند! امیدوارم که اراده و خواست خدا در باره ما خیر باشد، خواه کشته شویم یا پیروز گردیم» تاریخ طبری، ج۶، ص۲۳۰.
- ↑ «ای خدای صاحب جلال و کرامت بخش، به حق این قبر و کسی که در میان آن است، از تو در خواست میکنم که راهی را در پیش روی من بگذاری که مورد خشنودی تو و پیامبرت باشد» خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق شیخ محمد السماوی، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ تاریخ ابن عساکر، ج۷، ص۱۴۰.
- ↑ «هر چه خداوند مقدر کرده است به ناگزیر انجام میشود» جمعی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین، ص۳۰۶.
- ↑ «و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.
- ↑ «خداوند آنچه را دوست دارد مقدر میکند» دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۹.
- ↑ «بر قضای خود شکیبا هستم! پروردگارا معبودی جز تو نیست، ای پناه بیپناهان، من غیر تو پروردگار و معبودی ندارم، بر خواست و اراده تو شکیبا هستم» موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۵۱۰.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۱۸.
- ↑ «فرزندان عزیزم مرکب شما چه خوب مرکبی است و شما چه سواران خوبی هستید» سید بن طاووس، اللهوف، ص۱۰۸.
- ↑ «پدرم به فدایت باد! چقدر خوشبو و زیبایی!» کفایة الاثر، ص۲۳۵.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۲۲.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۶.
- ↑ «به به! احسنت ای حر! تو آزادمردی، چنانکه در دنیا و آخرت آزاده خوانده میشوی، سوگند به خدا! مادرت در این نام نهادن اشتباه نکرده است، به خدا قسم تو در دنیا آزادمرد و در آخرت سعادتمند خواهی بود» سید بن طاووس، اللهوف، ص۱۹۲.
- ↑ یوسف بن مطهر حلی، العدد القویة، تحقیق مهدی رجائی، ص۳۵۵.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۲۴.
- ↑ «ما قومی هستیم که دخترانمان را بدون نظر و مشورت با خودشان، شوهر نمیدهیم» باقر شریف القرشی، حیاة الامام الحسین بن علی، ج۱، ص۳۲۹.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۲۵.
- ↑ «سلام کردن هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه آن برای سلامکننده و یک حسنه و پاداش، برای پاسخدهنده است» ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۴۸.
- ↑ الخصال، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۴، ص۸۸.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۲۶.
- ↑ «ای هلال! همسرت جدایی تو را نمیپسندد، تو آزادی و میتوانی خشنودی او را بر مبارزه با شمشیرها مقدم بداری» گروهی از نویسندگان موسوعة کلمات الامام الحسین، ص۴۴۷.
- ↑ «ما پس از ازدواج، مهریه زنان را پرداخت میکنیم، پس آنان هر چه را دوست داشته باشند میخرند و ما دخالتی نمیکنیم» محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج۶، ص۴۷۶.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۵، ص۴۷.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۲۷.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۲۹.
- ↑ «و چون به شما درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید؛ بیگمان خداوند حسابرس همه چیز است» سوره نساء، آیه ۸۶.
- ↑ هاشم معروف الحسنی، سیرة الأئمة الاثنی عشر، ج۲، ص۳۱.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۳۰.
- ↑ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۳۴۸.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۳۱.
- ↑ «الشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِيدُ مَنْ سَعِدَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ». علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷.
- ↑ «ناپاک، فرزند ناپاک عبیدالله بن زیاد مرا در پذیرش یکی از دو راه، مجبور کرده است: بین مرگ و ذلت. اما هیهات! که ما ذلت و خواری را بپذیریم، خداوند و رسول او و مؤمنین و دامنهای پاک و غیرتمندان بر ما نمیپسندند که اطاعت فرومایگان و پس فطرتان را بر مرگ با عزت و شرافتمندانه ترجیح دهیم» سید بن طاووس، اللهوف، ص۱۸۰.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۸۲.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۳۲.
- ↑ «ای نور چشم من! چگونه کسی که یاوری ندارد، تسلیم مرگ نباشد» موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، همان، ص۴۹۰.
- ↑ «برادرم عباس، جانم به فدایت، سوار شو و به نزد آنان برو و بگو شما را چه شده است؟ چه میخواهید؟ و از سبب آمدن سپاه بپرس» تاریخ طبری، همان، ج۴، ص۳۱۵.
- ↑ «آری، عمویت فدایت باد، به خدا سوگند! تو هم در ردیف مردانی هستی که با من شهید خواهند شد» سید هاشم بحرانی، مدینة المعاجز، ج۴ ص۲۱۴.
- ↑ علی بن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۱۶.
- ↑ قاسمی، محمد علی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص۳۴.