احکام دین: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'نیاز' به 'نیاز')
خط ۲۳: خط ۲۳:


==عمل به [[احکام دین]]، بر اساس [[عقل]] و [[هدایت]] [[علما]]==
==عمل به [[احکام دین]]، بر اساس [[عقل]] و [[هدایت]] [[علما]]==
*'''سؤال:''' [[خداوند]] در [[درون انسان]] قوّه [[عقل]] را قرار داده است که [[حجّت]] [[باطنی]] است. در این صورت، چه مانعی وجود دارد که [[بشر]] با اخذ کلّیات از [[رسول باطنی]] و نیز بهره‌مندی از بیانات [[الهی]] در [[قرآن]]، [[راه هدایت]] را بپیماید؟ زیرا [[کلام الهی]] [[نور]] و تبیان کلّ شیء است و هدایتی مستقل است و [[هادی]] بشریّت به [[سعادت ابدی]] است. در این میان، اگر [[نیاز]] به [[تبیین]] و توضیحی در [[احکام]] و [[اعتقادات]] باشد، [[سنّت]] و [[سیره نبوی]] کافی است؛ خصوصاً با [[عنایت]] به [[رشد]] و [[بالندگی]] که [[امّت اسلام]] داشته است، خود می‌تواند با بهره‌گیری از سه عنصر [[عقل]]، [[سنّت]] و [[قرآن]]، خود [[راه هدایت]] را بیابد و در [[صراط مستقیم]] [[هدایت]] حرکت کند. علاوه بر این، [[رسول اکرم]]{{صل}} بارها به [[مقام]] علمای [[اسلام]] در میان [[امّت]] اشاره کردند و آنان را [[وارثان]] [[انبیاء]]{{عم}} معرفی نمودند. معنای این سخن آن است که بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، این [[علماء]] امّت‌اند که [[وارث]] آن [[حضرت]] در [[تبیین]] [[قرآن]] و بیان [[احکام الهی]] برای [[مردم]] می‌باشند. در این صورت، دیگر نیازی به [[امام]] [[معصوم]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[مردم]] نیست.
*'''سؤال:''' [[خداوند]] در [[درون انسان]] قوّه [[عقل]] را قرار داده است که [[حجّت]] [[باطنی]] است. در این صورت، چه مانعی وجود دارد که [[بشر]] با اخذ کلّیات از [[رسول باطنی]] و نیز بهره‌مندی از بیانات [[الهی]] در [[قرآن]]، [[راه هدایت]] را بپیماید؟ زیرا [[کلام الهی]] [[نور]] و تبیان کلّ شیء است و هدایتی مستقل است و [[هادی]] بشریّت به [[سعادت ابدی]] است. در این میان، اگر نیاز به [[تبیین]] و توضیحی در [[احکام]] و [[اعتقادات]] باشد، [[سنّت]] و [[سیره نبوی]] کافی است؛ خصوصاً با [[عنایت]] به [[رشد]] و [[بالندگی]] که [[امّت اسلام]] داشته است، خود می‌تواند با بهره‌گیری از سه عنصر [[عقل]]، [[سنّت]] و [[قرآن]]، خود [[راه هدایت]] را بیابد و در [[صراط مستقیم]] [[هدایت]] حرکت کند. علاوه بر این، [[رسول اکرم]]{{صل}} بارها به [[مقام]] علمای [[اسلام]] در میان [[امّت]] اشاره کردند و آنان را [[وارثان]] [[انبیاء]]{{عم}} معرفی نمودند. معنای این سخن آن است که بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، این [[علماء]] امّت‌اند که [[وارث]] آن [[حضرت]] در [[تبیین]] [[قرآن]] و بیان [[احکام الهی]] برای [[مردم]] می‌باشند. در این صورت، دیگر نیازی به [[امام]] [[معصوم]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[مردم]] نیست.
*طرح این سؤال مهم، آنگاه حساسیت بیشتری می‌یابد که توجه کنیم حضرات [[ائمه]] [[معصومین]]{{عم}}، برخی [[اصحاب]] صاحب [[علم]] را [[تشویق]] به [[فتوا]] در [[احکام]] می‌کردند؛ چنان‌که [[امام هشتم]]{{ع}} خطاب به [[احمد]] بن [[محمد]] ابی‌نصر فرمود: {{متن حدیث|عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَيْكُمُ التَّفْرِيعُ}}<ref>رسائل الشیعة (ط. مؤسسه آل البیت{{عم}}، ۱۴۰۹ ه.ق.)، ج۲۷، ص۶۲.</ref>.
*طرح این سؤال مهم، آنگاه حساسیت بیشتری می‌یابد که توجه کنیم حضرات [[ائمه]] [[معصومین]]{{عم}}، برخی [[اصحاب]] صاحب [[علم]] را [[تشویق]] به [[فتوا]] در [[احکام]] می‌کردند؛ چنان‌که [[امام هشتم]]{{ع}} خطاب به [[احمد]] بن [[محمد]] ابی‌نصر فرمود: {{متن حدیث|عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَيْكُمُ التَّفْرِيعُ}}<ref>رسائل الشیعة (ط. مؤسسه آل البیت{{عم}}، ۱۴۰۹ ه.ق.)، ج۲۷، ص۶۲.</ref>.
*شبیه به همین [[روایت]] در بیانات [[امام صادق]]{{ع}} هم یافت می‌شود.
*شبیه به همین [[روایت]] در بیانات [[امام صادق]]{{ع}} هم یافت می‌شود.

نسخهٔ ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۱۲

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل احکام دین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

عمل به احکام دین، بر اساس استنباط علما

  1. عمر مبارک رسول خدا(ص) کوتاه بود و در این مجال اندک و با وجود اشتغالات زیاد حضرتش، فرصت بیان همه احکام نشد.
  2. اغلب احکام در ۹ سال بعد از هجرت نازل شد و این دوران، مقارن با اوج اشتغالات رسول الله(ص) و درگیری‌های ایشان با کفّار و منافقین و رتق و فتق امور داخلی حکومت نوپای اسلامی بود.
  3. بیان هر حکمی، به دنبال موقعیّت خاصّ خود است؛ در حالی که زمینه برخی احکام، مثل احکام فئه باغیه و غنائم آنها و یا احکام اسرای مسلمانی که در این جنگ‌ها گرفتار می‌شوند، در روزگاران بعد پیش آمد.
  4. احکام قرآن محدود به احکام عملی نیست و مجموعه آیات‌الاحکام به پانصد آیه نمی‌رسد؛ بقیّه آیات قرآن، مسائل نظری و اعتقادات و اخلاق است که عمده اختلافات علمای امّت بر سر آنها است و اگر بنا باشد که بعد از پیامبر(ص)، همین علماء مبیّن قرآن باشند، با علم ناقصی که دارند، هرگز اختلاف از امّت برداشته نمی‌شود.
  5. چنان‌که در طیّ برهان اشاره شد، خداوند بنا بر حقّ خالقیّتی که بر خلایق دارد، حقّ ولایت بر مردم دارد و انسان‌ها بندگان پروردگار می‌باشند که باید دائماً حقّ مولویّت را به جا آورند. در این راستا، ایشان یقین دارند که وظائفی در قبال مولای خود دارند و قطعاً باید آن را امتثال کنند. عقل حکم می‌کند که اشتغال یقینی برتکلیفی، نیازمند به برائت یقینی از آن تکلیف است[۱]؛ و الا همیشه احتمال مؤاخذه مولا وجود دارد؛ تا زمانی که انسان یقین به امتثال فرمان مولی بنماید. نصوص صریح قرآنی و همچنین بیان روشن رسول خدا(ص) در زمان حیات مبارکشان، دو حجّت الهی هستند که برای امّت یقین‌آورند و اگر امتثال شوند، برای مردم برائت از تکلیف یقینی می‌آورند؛ ولی با فقدان حضرتش(ص)، می‌باید حجّتی هم‌طراز آن حضرت در میان امّت باشد تا مردم با امتثال فرمان او، یقین به امتثال تکالیف الهی بنمایند؛ و الا همیشه در تردید و خوف از اسقاط تکلیف و مؤاخذه پروردگار هستند.
  6. با دسیسه منافقان، باب جعل روایات رسول خدا(ص) از همان زمان حیات حضرتش باز شد؛ تا به آنجا که ایشان در حجه‌الوداع فرمودند: «قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»[۲]. چنان‌که در بیان آن حضرت نیز اشاره شده، این روند با شدّت بیشتری بعد از رحلت رسول خدا(ص) نیز ادامه یافت. حال چگونه ممکن است که رجوع به بیان رسول خدا(ص)، بدون حضور امامی معصوم، حجّتی یقین‌آور برای امّت باشد.
  7. از جمله وقایع دردناک سده اوّل اسلام، بعد از انحراف مسئله خلافت از جایگاه خود، دستور منع نشر احادیث رسول خدا(ص) بود. حال اگر بنا باشد که علماء امّت بعد از رسول اکرم(ص) وظیفه هدایت مردم و تبیین قرآن و استنباط احکام را به عهده گیرند، چگونه می‌توانند با استفاده از چنین مجموعه روایاتی که در آن مجعول و محرَّف و صحیح و ضعیف درهم آمیخته است، پرچم هدایت را بر دوش کشند و امّت یقین داشته باشد که دچار انحراف از اسلام حقیقی نشده و در مسیر هدایت الهی است؟

عمل به احکام دین، بر اساس عقل و هدایت علما

  1. عقل در مبادی قیاس، خواه صورت و یا ماده قیاسات برهانی، امکان خطا دارد و چنان‌که در برهان هشام[۶] اشاره شد، نیازمند پشتوانه‌ای است که بتواند خطاهای خود را با ارائه به او اصلاح نماید. لذا در هر صورت، عقل بشری مستغنی از عقلی که متّصل به عقل الهی است و مصون از خطا است، نمی‌باشد.
  2. دامنه استدلال‌های عقلانی در محدوده کلیّات است و در برهان، همیشه نتیجه تابع اخسّ مقدّمتین است. لذا در اصول اعتقادی، عقل می‌تواند اظهارنظر قطعی کند؛ مانند مسائلی چون اثبات مبدأ و معاد و یا فروعات آن، مثل اثبات صفات واجب و چگونگی ارتباط آن با ذات باری و یا در مسئله نبوت و یا امامت عامّه و اموری از این قبیل. در حالی که در جزئیّات مسائل اعتقادی، عقل توان پاسخ‌گویی ندارد؛ مانند نبوّت و امامت خاصّه و یا جزئیات مسائل مربوط به عالم برزخ و معاد و احوال متّقین و مجرمین و میزان و صراط و تطایر کتب و بسیاری مسائل دیگر که در قرآن به آنها اشاره شده و دانستن آنها بخشی از تعالیم دینی است. دلیل این امر آن است که مقدّمات این قبیل مطالب، امور جزئی هستند که از طریق استدلال و تحقیق و تجربه به دست نمی‌آیند و تنها با اِخبار الهی دریافت می‌گردند؛ چنان‌که خداوند خطاب به رسول خود(ص) می‌فرماید: ﴿وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا[۷].
  3. در جزئیات احکام عملی که حیطه فقه و اخلاق است، عقل به مناطات احکام راهی ندارد؛ مگر آنکه شارع خود مناط آن را بیان کرده باشد. در نتیجه، عقل باید مقدّمات برهانی خود را از قرآن با مقام عصمت بگیرد، تا بتواند حکم جزمی بدهد؛ چنان‌که در مباحث مستقلات عقلیّه در اصول، مانند بحث اجتماع امر و نهی یا حکم مقدّمه واجب و..، صغرای برهان از شرع و کبرای آن از عقل اخذ می‌شود.
  4. بعد از رسول خدا(ص)، دسترسی امّت به کلام آن حضرت از طریق اخبار است، که اغلب آنها خبر واحد می‌باشد و این مطلب در محلّ خود ثابت شده. می‌دانیم که حجیّت خبر واحد - به فرض صحّت - امری ظنّی است. این در حالی است که اصل اوّلی و عقلانی درباره حجّت الهی آن است که قطعی باشد و خداوند عمل به گمان را تقبیح نموده است: ﴿وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا[۸].



عمل به احکام دین، نظیر عصر غیبت امام عصر(ع)

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. اشاره به قاعده اصولی «اشتغال یقینی، برائت یقینی را می‌طلبد».
  2. بیان امیرالمؤمنین علی(ع) در این باره چنین است: «عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) إِنِّي سَمِعْتُ مِنْ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ وَ أَبِي ذَرٍّ شَيْئاً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ أَحَادِيثَ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ(ص) غَيْرَ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ ثُمَّ سَمِعْتُ مِنْكَ تَصْدِيقَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُمْ وَ رَأَيْتُ فِي أَيْدِي النَّاسِ أَشْيَاءَ كَثِيرَةً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ مِنَ الْأَحَادِيثِ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ(ص) أَنْتُمْ تُخَالِفُونَهُمْ فِيهَا وَ تَزْعُمُونَ أَنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ بَاطِلٌ أَ فَتَرَى النَّاسَ يَكْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) مُتَعَمِّدِينَ وَ يُفَسِّرُونَ الْقُرْآنَ بِآرَائِهِمْ قَالَ فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ إِنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ وَهَماً وَ قَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ كُذِبَ عَلَيْهِ مِنْ بَعْدِهِ‌»(الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۶۲.
  3. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  4. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۹۲-۴۹۴.
  5. رسائل الشیعة (ط. مؤسسه آل البیت(ع)، ۱۴۰۹ ه.ق.)، ج۲۷، ص۶۲.
  6. رک: برهان ششم از همین مجموعه.
  7. «و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  8. «و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.
  9. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۹۴-۴۹۷.
  10. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۴۹۷-۴۹۸.