شیطان در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۶۸: خط ۶۸:
==علت دیده نشدن [[شیطان]] و لشکریانش==
==علت دیده نشدن [[شیطان]] و لشکریانش==
*بنابر تصریح [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ}}<ref>«به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref> [[خدای متعال]] [[خلقت]] [[شیطان]] را همچون برخی مخلوقات دیگر، به گونه‌ای قرار داده که قابل [[رؤیت]] برای [[انسان‌ها]] نیست. یا چشم [[بینایی]] [[انسان‌ها]] را طوری خَلق کرده که [[قادر]] به دیدن مخلوقات لطیف نیستند و چه بسا با [[ادراکات]] حسّی دیگری، پی به وجود [[جسم]] لطیفی مانند باد ببرند، اما با حسّ [[بینایی]] نتوانند آن را ببینند!
*بنابر تصریح [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ}}<ref>«به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref> [[خدای متعال]] [[خلقت]] [[شیطان]] را همچون برخی مخلوقات دیگر، به گونه‌ای قرار داده که قابل [[رؤیت]] برای [[انسان‌ها]] نیست. یا چشم [[بینایی]] [[انسان‌ها]] را طوری خَلق کرده که [[قادر]] به دیدن مخلوقات لطیف نیستند و چه بسا با [[ادراکات]] حسّی دیگری، پی به وجود [[جسم]] لطیفی مانند باد ببرند، اما با حسّ [[بینایی]] نتوانند آن را ببینند!
*درباره علت عدم [[رؤیت]] [[شیطان]] و [[جنود]] او، نظریه‌های مختلفی مطرح شده، در [[تفسیری]] از [[ابن‌عباس]] [[نقل]] شده: "خدای [[متعال]]، آنها را طوری قرار داده که مثل جریان [[خون]] در رگ‌های [[فرزند]] [[آدم]]{{ع}}، جریان دارند، و سینه‌های [[فرزند]] [[آدم]]{{ع}}، مسکن‌های آنها است، همچنان که [[خدای متعال]] فرموده: {{متن قرآن|الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ}}<ref>«که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۵.</ref>؛ پس آنها بنی [[آدم]]{{ع}} را می‌بینند، ولی [[فرزندان آدم]]{{ع}} آنها را نمی‌بینند و علت عدم دیدن، به [[دلیل]] اینکه اجسام [[شیاطین]] لطیف است که برای دیدن‌شان، نیاز به [[فضل]] (و زیادی دید) شعاع [[بینایی]] [[[انسان]]] است"<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۰۹.</ref>.
*درباره علت عدم [[رؤیت]] [[شیطان]] و [[جنود]] او، نظریه‌های مختلفی مطرح شده، در [[تفسیری]] از [[ابن‌عباس]] [[نقل]] شده: "خدای [[متعال]]، آنها را طوری قرار داده که مثل جریان [[خون]] در رگ‌های [[فرزند]] [[آدم]]{{ع}}، جریان دارند، و سینه‌های [[فرزند]] [[آدم]]{{ع}}، مسکن‌های آنها است، همچنان که [[خدای متعال]] فرموده: {{متن قرآن|الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ}}<ref>«که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۵.</ref>؛ پس آنها بنی [[آدم]]{{ع}} را می‌بینند، ولی [[فرزندان آدم]]{{ع}} آنها را نمی‌بینند و علت عدم دیدن، به [[دلیل]] اینکه اجسام [[شیاطین]] لطیف است که برای دیدن‌شان، نیاز به [[فضل]] (و زیادی دید) شعاع [[بینایی]] [[انسان]] است"<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۰۹.</ref>.
*[[بحار الانوار]] با [[نقل]] نظریه‌ها، می‌نویسد: "[[فخر رازی]] گفته که [[اصحاب]] ما گفته‌اند: [[شیاطین]] [[انسان‌ها]] را می‌بینند، برای اینکه [[خدای متعال]] در چشم‌های آنها، آن [[ادراک]] و دیدن را خَلق کرده و اما [[انسان‌ها]] آنها را نمی‌بینند، زیراخدای [[متعال]]، آن [[ادراک]] و دیدن را در چشم‌های [[انسان]] خَلق نکرده است... [[معتزله]] گفته‌اند: علت ندیدن [[شیاطین]] به علت رقّت و [[لطافت]] اجسام [[جن]] است و علت دیده شدن [[انسان‌ها]] برای [[جن]]، به [[دلیل]] عدم [[لطافت]] اجسام انسان‌هاست بنابر [[رأی]] [[معتزله]]، در صورتی امکان دیدن [[جن]] است که [[لطافت]] [[جسم]] آنها، تبدیل به اجسام کدر شود یا اینکه قّوت و قُدرت دید [[انسان‌ها]] زیاد شود بعضی [[علما]] گفته‌اند: اگر جن‌ها [[قادر]] بر [[تغییر]] شکل خودشان به هر صورتی که می‌خواهند، باشند، در آن صورت [[اطمینان]] و [[ثقه]] به [[شناخت]] [[مردم]] از بین می‌رود، چون آنچه [[آدمی]] می‌بیند و [[حکم]] به آن می‌کند که [[فرزند]] یا همسرش است، در واقع [[جن]] باشد که به شکل آنها درآمده است!"<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
*[[بحار الانوار]] با [[نقل]] نظریه‌ها، می‌نویسد: "[[فخر رازی]] گفته که [[اصحاب]] ما گفته‌اند: [[شیاطین]] [[انسان‌ها]] را می‌بینند، برای اینکه [[خدای متعال]] در چشم‌های آنها، آن [[ادراک]] و دیدن را خَلق کرده و اما [[انسان‌ها]] آنها را نمی‌بینند، زیراخدای [[متعال]]، آن [[ادراک]] و دیدن را در چشم‌های [[انسان]] خَلق نکرده است... [[معتزله]] گفته‌اند: علت ندیدن [[شیاطین]] به علت رقّت و [[لطافت]] اجسام [[جن]] است و علت دیده شدن [[انسان‌ها]] برای [[جن]]، به [[دلیل]] عدم [[لطافت]] اجسام انسان‌هاست بنابر [[رأی]] [[معتزله]]، در صورتی امکان دیدن [[جن]] است که [[لطافت]] [[جسم]] آنها، تبدیل به اجسام کدر شود یا اینکه قّوت و قُدرت دید [[انسان‌ها]] زیاد شود بعضی [[علما]] گفته‌اند: اگر جن‌ها [[قادر]] بر [[تغییر]] شکل خودشان به هر صورتی که می‌خواهند، باشند، در آن صورت [[اطمینان]] و [[ثقه]] به [[شناخت]] [[مردم]] از بین می‌رود، چون آنچه [[آدمی]] می‌بیند و [[حکم]] به آن می‌کند که [[فرزند]] یا همسرش است، در واقع [[جن]] باشد که به شکل آنها درآمده است!"<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
*بنابراین، سرّ اصلی عدم [[رؤیت]] [[شیطان]] و [[جنود]] او:
*بنابراین، سرّ اصلی عدم [[رؤیت]] [[شیطان]] و [[جنود]] او:

نسخهٔ ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۵۰

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث شیطان است. "شیطان" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شیطان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • شیطان در زندگی انسان نقش گسترده و حیاتی دارد و بر اساس فلسفه‌ای خاص آفریده شده است. قرآن کریم به صورت گسترده موضوع شیطان را با نقش‌های متفاوت توصیف و تعریف کرده و نشان داده است که این موجود نامرئی چه شگردهایی دارد، چگونه خطرناک و ضربه زننده است و نیز نقطه‌های ضعف و ضربه‌پذیری شیطان در کجاها است، تا ما با شناخت و روشن‌بینی، این دشمن نابکار را شناسایی و از ضربه‌های احتمالی آن پیشگیری کنیم. از آنجا که انسان چه مؤمن و چه کافر، چه پیامبر و چه انسان معمولی، همواره در معرض این دشمنی قرار دارد، برای پیشگیری و مواجهه با آن، در قدم نخست، شناسایی وی است. از نظر قرآن کریم، وسوسه‌های شیطان فراگیر است و این دشمن اختصاص به گروه و دسته طبقه خاصی ندارد، از همه قشرها و طبقات حتی پیامبران را هم هدف قرار می‌دهد. البته اینکه پیامبران نیز مانند دیگر انسان‌ها در معرض تهدیدات شیطان قرار گیرند، شگفت‌انگیز است، اما این عدالت خداوند است که همه را آزمایش کند. «﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ[۱]. و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های جن و انسان برگماشتیم. چنانکه در جایی دیگر می‌گوید هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم جز اینکه هرگاه آرمان و هدفی و آرزویی می‌نمود، شیطان در طرح آرمان و تلاوت آیاتش القای (شبهه) می‌کرد «وَ﴿َمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ[۲]. بنابراین طبیعی است که به پیامبر هشدار بدهد، راه‌های آسیب پذیری را نشان دهد، او را تربیت و هدایت کند.
  1. ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳]
  2. ﴿وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ[۴]
  3. ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ[۵]
  4. ﴿فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ[۶]
  5. ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۷]
  6. ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۸]
  7. ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا[۹]
  8. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۰]
  9. ﴿وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ * وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ[۱۱]
  10. ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا * وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا[۱۲]

نکات

در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. پناه خواستن ازخدا به هنگام مواجه شدن با وسوسه‌های شیطان، فرمان خدا به پیامبر: ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۳]... ﴿وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ[۱۴]
  2. ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ[۱۵]
  3. استعاذه به خدا از وسوسه‌ها و حضور شیاطین از فرمان‌های تعلیمی خدا به پیامبر: ﴿وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ[۱۶]
  4. پناه بردن پیامبر به خدا، سبب ایمنی و رهائی از وسوسه‌های شیطان: ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۱۷].
  5. نپرداختن حقوق اهل بیت پیامبر و بیچارگان و در راه‌ماندگان، نوعی تبذیر و از اسباب برادری با شیطان: ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا[۱۸]
  6. شبهه افکنی شیطان، هنگام تلاوت آیات قرآن، از سوی پیامبراسلام: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ[۱۹]
  7. اتهام مشرکان به پیامبر، در باره دریافت قرآن از شیاطین و شیاطین فاقد کمترین توان و شایستگی، برای دخالت در نزول قرآن: ﴿وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ * وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ[۲۰]
  8. شیطان، بازدارنده آدمی از تعالیم قرآن و راه پیامبر: ﴿لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا[۲۱][۲۲].

شیطان در کاربردهای قرآنی

  • کلمه "شیطان" در قرآن مجید ۷٠ بار به کار رفته است که ۶۴ مورد آن، به صورت معرفه و ۶ مورد نکره است و ۱۸ بار به صورت جمع آمده که در مجموع ۸۸ مورد می‌شود. کلمه "ابلیس" نیز در قرآن، ۱۱ بار استعمال شده است.
  • با توجه با معنای لغوی آن و صفات مطرح شده برای شیطان در قرآن مجید مخصوصاً امر به استعاذه از او با صفت رجیم، شیطان به معنای دور شده از قرب الهی و طرد شده از پیشگاه الهی است[۲۳].

تحقق خارجی شیطان از منظر قرآن

  • ﴿يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ[۲۴].
  • آیه مذکور با آیات﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ[۲۵]؛ ﴿إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا * لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا[۲۶]؛ ﴿قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا * وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا[۲۷]؛ ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا [۲۸]؛ ﴿فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى[۲۹]؛ ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۳۰] و....، جای هیچ تردیدی را در اصل وجود و تحقق خارجی شیطان باقی نمی‌گذارند و تعابیر آیات قرآن مجید، شیطان را به صراحت، موجود خارجی حقیقی نَه پنداری و نَه به معنای نَفْس امّاره، معرفی می‌کند و در مواردی، نشانه‌هایی از اثر وجودی شیطان و اغواگری او در ضمن آیاتی در قرآن مجید تبیین شده است.
  • بنابراین، دیگر جایی برای انکار تحقق وجود خارجی شیطان باقی نمی‌ماند و نقل قول‌های منکران، با تصریح قرآن مجید، مفید نیست؛ چون کتاب آسمانی محفوظ‍ از تحریف، تصریح به وجود عینی خارجی آن دارد، که برای افراد مؤمن به قرآن و دین مقدس اسلام کفایت می‌کند؛ لذا مختصراً به آنها اشاره می‌شود.[۳۱]

ادله منکرین و پاسخ آن

  • عده‌ای منکر وجود خارجی شیطان و جنود او شده‌اند و علت انکارشان این است که اگر وجود خارجی دارند، یا دارای جسم طبیعی مثل انسان‌ها هستند و گرنه باید دارای جسم لطیفی باشند؛ و هر دو صورت باطل است؛ چون اگر دارای جسم طبیعی بودند، افراد با حسّ بینایی خود، آنها را می‌دیدند، در حالی که دیده نمی‌شوند، پس دارای جسم لطیفی هستند، در این صورت چگونه می‌توانند کارهای شاق و سختی را انجام دهند و افراد را به راحتی به سوی کارهای ناشایسته سوق دهند و دیگر اینکه چون جسم لطیفی دارند، پس با یک باد و کم‌ترین ضربه به آنان، باید متلاشی و نابود شوند؟!
  • پاسخ اشکال: دارای جسم طبیعی نبوده، بلکه دارای جسم لطیفی غیر قابل دیدن هستند و مراد از لطافت نه به معنای پاکی، بلکه به معنای غیر قابل رؤیت بودن آنهاست. اما انجام کارهای شاق و سنگین توسط‍ شیاطین، هیچ اشکالی ندارد، مگر نَه این است که باد با آن لطافت جسمی که دارد و غیر قابل دیدن نیز است، با شدت وزش، خانه‌های بزرگی را سرنگون و خراب کرده و درختان تنومند را شکسته یا از ریشه جدا می‌سازد![۳۲]
  • در کتابی که درباره ابلیس نوشته شده، چنان وانمود گردیده که بعضی منکر وجود خارجی او هستند: "عده‌ای ابلیس (شیطان) را همان نیروی درونی غرایز چون: حسد و غضب که ما را به سوی شر فرا می‌خواند... دانسته‌اند"[۳۳]، ولی با مراجعه به اصل متن نشانی داده شده، معلوم شد، که نویسنده مذکور در نحوه برداشت از آن، اشتباه کرده است. منکر، بعد از بیان معنای شیطان می‌نویسد:فالشيطان مخلوق من النار كما دلّ عليه قوله تعالى: ﴿وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ[۳۴]؛ و لكونه من ذلك اختص بفرط‍ القوة الغضبية و الحمية الذميمة و امتنع من السجود لآدم(ع).
  • و در مرحله آخر می‌نگارد: و سمّي كلّ خلق ذميم للإنسان شَيْطَاناً، فَقَالَ(ع): الْحَسَدُ شَيْطَانٌ وَ الْغَضَبُ شَيْطَانٌ[۳۵].
  • پس در ابتدا با ذکر آیه شریفه، اعتراف به تحقق خارجی شیطان و امتناع او از سَجده بر آدم(ع) می‌کند. سپس با مجهول آوردن کلمه "سُمّی"، می‌نویسد: هر یک از اخلاق مذموم انسانی شیطان نامگذاری شده است و امام معصوم(ع) نیز فرموده: حسد شیطان است و غضب شیطان[۳۶] است؛ پس به هیج وجه جمله نویسنده مذکور با حدیث منقول، انکار شیطان استفاده نمی‌شود؛ و آن تمثیل حسد و غضب به شیطان، از باب اینکه آنها مانند شیطان، وجودشان در درون انسان‌ها همچون وجود اعوان و جنود شیطان در درون انسان‌ها است که موجب سوق دادن افراد به کارهای زشت و قبیح می‌شوند[۳۷]. بنابراین، صاحب مفردات از منکرین وجود تحقق خارجی شیطان نیست.[۳۸]

فلسفه وجودی شیطان

  • انسان در نهان خود، دو استعداد خیر و شر توأم با اختیار دارد که هر کدام را خواست با اختیار خود به فعلیت می‌رساند. و برای هر کدام اعوان و جنودی است و برای شر، اعوانی حیله‌گر و فریبکار به نام شیطان و جنود او است که به سوی شر با انواع دسیسه‌ها، وسوسه می‌کنند.
  • لذا در آیه‌ای، فلسفه وجودی آن و تسلطش بر افراد بیان شده است: ﴿وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ[۳۹].
  • مفسری در علت جدایی بین افراد مؤمن و غیر مؤمن با توجه به علم مطلق و محیط‍ پروردگار متعال می‌نویسد: چون که ثواب و عقاب متحقق نمی‌شود، مگر بعد از وقوع آنچه سبب استحقاق هر یک از آن دو شوند[۴۰].
  • پس برای پاسخ به ایراد افراد به عِقابشان، لازم است آنان با وسوسه‌های شیطانی آزمایش شوند و کاری را انجام دهند که مستحقّ عِقاب شوند و گرنَه عِقاب بدون جُرم می‌شود که از ساحت عدل الهی به دور است.
  • کار شیطان مثل افراد بد است، همچنان که آنها با حرف‌هایشان فرد دیگر را به سوی کار بد سوق می‌دهند، شیطان نیز در ذهن و خیالات افراد رخنه و تصرف کرده و کار زشت را برای آنان زیبا جلوه داده و به سوی آن می‌کشاند.
  • بنابراین، طبق صریح آیه شریفه، سرّ وجودی شیطان برای تمییز و جدا کردن افراد مؤمن به عالم آخرت و حسابرسی اعمال در آن با افراد غیر مؤمن به آن خواهد بود.[۴۱]

نحوه خلقت و سنخ وجودی شیطان

  • بنابر بر تصریح آیات﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ[۴۲]؛ ﴿وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ[۴۳]؛ ﴿وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ[۴۴] قرآن مجید، نحوه خلقت شیطان از آتش بوده، چنان که نحوه خلقت ماهیت ابتدای انسان از گِل خاک بوده است: ﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ[۴۵][۴۶].
  • اما در مورد وجود سنخی شیطان، در بین عالمان دینی اختلاف است که عده‌ای او را با توجه به ظاهر بعضی آیات و روایات، ملک دانسته و او را یکی از افراد ملائک محسوب کرده‌اند و عده‌ای دیگر با توجه به صریح آیه‌ای، او را از جن دانسته و منکر مَلَک بودن او شده‌اند[۴۷].
  • ادله قرآنی بر نظریه مَلَک بودن: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ[۴۸]؛ ﴿فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ[۴۹].
  • و دلیل روایی بر آن نظریه: "امیر مؤمنان(ع) درباره شیطان می‌فرماید: پس، از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید؛ زیرا اعمال فراوان و کوشش‌های مداوم او را با تکبّر از بین برد. او ۶ هزار سال عبادت کرد که مشخص نیست از سال‌های دنیا یا آخرت است! اما با ساعتی تکبر همه را نابود کرد، چگونه ممکن است پس از ابلیس، فرد دیگری همان اشتباه را تکرار کند و سالم بماند؟ نه، هرگز! خداوند هیچ گاه انسانی را برای عملی وارد بهشت نمی‌کند که برای همان عمل فرشته‌ای را محروم سازد. فرمان خدا در آسمان و زمین یکسان است، و بین خدا و خلق، دوستی خاصی وجود ندارد که برای آن، حرامی را که بر جهانیان ابلاغ فرموده حلال بدارد"[۵۰].
  • در آیه شریفه، ابلیس از ملائک مستثنا شده که ظاهر آیه حاکی از یک سنخ بودن ابلیس با فرشتگان است و در روایت مذکور نیز تصریح به مَلَک بودن ابلیس شده است؛ لذا طبق مستفاد از ظاهر آیه و روایت مذکور، ابلیس (شیطان)، از ملائک بوده است.
  • اما ادله منکرین بر مَلَک بودن ابلیس و اثبات نظریه جن بودن او: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا[۵۱].
  • بنابر تصریح آیه شریفه، ابلیس از جن بوده و دارای زاد و وَلَد است؛ در حالی که ملائک نه از جن هستند و نَه مادّی که زاد و ولد داشته باشند. و طبق مستفاد از آیه شریفه که می‌فرماید: ملائکه به هیچ وجه در برابر امر الهی نافرمانی ندارند و آنچه به آنان امر می‌شود، به نحو احسن انجام می‌دهند؛ و با توجه به اینکه ابلیس از دستور الهی نافرمانی کرد، پس معلوم می‌شود از ملائک نبوده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ[۵۲].
  • پس بنابر تصریح آیه بر جن بودن شیطان و ظواهر آیات دیگر﴿قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ[۵۳]، حکم به مَلَک بودن شیطان مشکل است و در جایی که روایتی با تصریح آیه تعارض کند، تصریح آیه مقدّم بر روایت می‌شود و بر فرض یقین به صدور روایت، با توجه به تصریح آیه، باید کلمه‌ای را در تقدیر دانست که عبارت از کلمه "مقام" یا "منزلت" باشد، یعنی دارای مقام و منزلت مَلَک بود؛
  • لذا مفسری می‌نویسد: "مفسران درباره جن یا فرشته بودن شیطان، بر دو نظرند، آنچه به عنوان رأی امامیه شُهرت یافته، جن بودن اوست و شیخ مفید و همفکران وی برای آن چند دلیل آورده‌اند:
  1. تصریح قرآن؛
  2. آثاری که ویژه فرشتگان است، در جن وجود ندارد، نظیر خصوصیت عصمت..."[۵۴]، و روایات چگونگی حشر او با ملائک را بیان می‌کنند: «تَفْسِيرُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله(ع) قَالَ: سُئِلَ عَمَّا نَدَبَ الله الْخَلْقَ إِلَيْهِ أَ دَخَلَ فِيهِ الضُّلَّالُ قَالَ نَعَمْ وَ الْكَافِرُونَ دَخَلُوا فِيهِ لِأَنَّ الله تَبَارَكَ وَ تَعَالَی أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ فَدَخَلَ فِي أَمْرِهِ الْمَلَائِكَةُ وَ إِبْلِيسُ فَإِنَّ إِبْلِيسَ كَانَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاءِ يَعْبُدُ الله وَ كَانَتِ الْمَلَائِكَةُ تَظُنُّ أَنَّهُ مِنْهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ مِنْهُمْ فَلَمَّا أَمَرَ الله الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ أَخْرَجَ مَا كَانَ فِي قَلْبِ إِبْلِيسَ مِنَ الْحَسَدِ فَعَلِمَتِ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ أَنَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنْهُمْ فَقِيلَ لَهُ(ع)فَكَيْفَ وَقَعَ الْأَمْرُ عَلَی إِبْلِيسَ وَ إِنَّمَا أَمَرَ الله الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ فَقَالَ كَانَ إِبْلِيسُ مِنْهُمْ بِالْوَلَاءِ وَ لَمْ يَكُنْ مِنْ جِنْسِ الْمَلَائِكَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّ الله خَلَقَ خَلْقاً قَبْلَ آدَمَ وَ كَانَ إِبْلِيسُ فِيهِمْ حَاكِماً فِي الْأَرْضِ فَعَتَوْا وَ أَفْسَدُوا وَ سَفَكُوا الدِّمَاءَ فَبَعَثَ الله الْمَلَائِكَةَ فَقَتَلُوهُمْ وَ أَسَرُوا إِبْلِيسَ وَ رَفَعُوهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ كَانَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ يَعْبُدُ الله إِلَی أَنْ خَلَقَ الله آدَمَ»[۵۵].[۵۶]

علت دیده نشدن شیطان و لشکریانش

  1. مشیت الهی به آن تعلق گرفته است.
  2. عدم قدرت و توانایی بینایی انسان‌هاست.
  3. بر فرض امکان رؤیت، موجب سلب آرامش یا اطمینان انسان‌ها به یکدیگر می‌شود، چون در صورت امکان رؤیت، از دو حالت خارج نیست: یا شیاطین به شکل انسان‌ها درمی‌آیند، که در این صورت هیچ‌کس به دیگری اطمینان نمی‌کند، یا به شکل حیوانات و اشکال دیگر درمی‌آیند که در این صورت، موجب وحشت افراد و سلب آرامش و آسایش از آنان خواهد شد.

حدود تسلط‍ شیطان

  • ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۶۳].
  • بنابر تصریح آیه شریفه، حدود تسلط‍ شیطان ابتدا تنها در حدّ پیشنهاد و دعوت به گناه است و صرف دعوت، حاکی از تسلط‍ دعوت کننده نیست و جهت دعوت شیطان بیش‌تر در امور مادّی است. در امر مادّی، لذت آنی آن را برای شخص، جذاب نشان می‌دهد و در اندیشه او، بر اثر توجه دادن به لذت آنی، ایجاد فراموشی و غفلت می‌کند، غفلت از لذت آنی بودن و عواقب سوء آن، همچون: قباحت، آبروریزی و رسوایی و عذاب اخروی می‌شود و فرد نیز بر اثر توجه به آن لذت و تصور بهره‌گیری از آن، غافل شده و مرتکب عمل زشت می‌شود.
  • و بنابر مستفاد از آیه شریفه، شیطان نمی‌تواند بر عقل انسان‌ها تسلط‍ پیدا کند و آن را از بین ببرد، با اینکه در آیاتی، شدت دشمنی شیطان با انسان‌ها بیان شده است، اگر می‌توانست، چرا در حقّ بیش‌تر افراد بشر انجام نمی‌دهد یا لااقل در حقّ عالمان و مؤمنان حقیقی‌؟! چون عداوت و دشمنی شیطان با آنان شدیدتر است!
  • بنابراین، طبق آیه شریفه، و اعتراف خود شیطان، او تسلط‍ قَوی و شدیدی بر انسان‌ها ندارد؛ بله ابتدای امر، همچون دیگر افراد، تسلط‍ او در حدّ یک دعوت است که در صورت اجابت و استمرار در آن، به صورت مَلَکه و عادت درآمده و ترک آن حالت، مانند اعتیاد به موادّ مخدر بسیار دشوار خواهد بود. در این حالت اگر چه مثل از دست دادن عقل است، عقل نظری باقی است، ولی عقل عملی سست و زایل شده است، لذا شیطان در اصل درک و قوه عقلی بشر تسلطی ندارد و آنچه قدرت بر تسلط‍ دارد اخلال در مقدمات تشخیص صحیح عقل نظری بوده یا سعی و تلاش برای جلوگیری از به اجرا درآمدن آن تشخیص است.
  • برخی مفسرین[۶۴]، طبق برداشت از مفهوم آیه شریفه:﴿يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ[۶۵]؛ قائل به دخالت و تسلط‍ شیطان در زایل کردن عقل بعضی افراد شده‌اند؛ اما تصریح آیه:

﴿وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ[۶۶] آن نظریه را رد می‌کند.

چگونگی تشخیص الهام مَلَک و وسوسه شیطان

  • شناخت و تشخیص الهام مَلَک از وسوسه شیطان، از مسائل مهّم شناخت درونی است که به تَبَع آن، آثار و برکات بیرونی دارد، چون هر عملی یا بیش‌تر اعمال بر اثر القائات مَلَکی یا شیطانی است و درباره فرق، نحوه شناخت و تمیز بین آن دو، عده‌ای مطالبی نوشته‌اند که مختصراً به آنها اشاره می‌شود.
  • محققی می‌نویسد: "وجوه کثیری برای فرق بین آن دو ذکر کرده‌اند که مورد اعتماد نیست مگر برای کسی که به حیله‌های نَفْس امّاره و خواهش‌های آن، آشنا باشد و آگاهی کافی از مسائل ریز معارف و تقوای الهی داشته باشد. برای فرق بین آن دو، نوشته‌اند: خاطری که دعوت به اطاعت و بندگی کند، مَلَکی است و خاطری که دعوت به گناه و معصیت کند، شیطانی. در قِسم اول، اشکال می‌شود که چه بسا، آن دعوت برای عبادت، برای ریا یا کسب شُهرت و مقام، و در نتیجه بر اثر وسوسه و القایات شیطان باشد، پس فرق مذکور، مورد اعتماد نیست؛ لذا کسی که خودشناسی و معرفت نَفْسش قَوی باشد و نیل به آن نیز خیلی مشکل است، می‌تواند بین خواطر مَلَکی و شیطانی تمیز بدهد و از همدیگر تشخیص بدهد"[۶۸].
  • البته آن اشکال مورد مناقشه است، چون اطاعتی که توأم با ریا و کسب شُهرت و مقام باشد، اصلاً مصداق اطاعت نیست با توجه به اینکه وسوسه‌های شیطان در مراحل مختلف اطاعت قابل تحقق و تصور است، اولاً: وسوسه می‌کند تا موجب غفلت از اطاعت و به نحوی مانع انجام آن شود؛ ثانیاً: در صورت عدم کامیابی بر مانعیت، در ایجاد اخلال در آن می‌کوشد و آن همان وسوسه ریا و کسب شُهرت است. پس، برای هر مرحله از سِیر و سلوک، شیطانی وجود دارد و هر چه فردی به مرحله‌ای بالاتر قدم بگذارد، شیطانی ماهرتر و حیله‌گرتر نیز وجود دارد.
  • بنابراین، خاطری که به اطاعت خالصانه دعوت نماید، الهام مَلکی است و خاطری که به اطاعت توأم با ریا و کسب شهرت نماید، وسوسه شیطانی است.
  • بعد از آن می‌نویسد: "همه مشایخ (عرفان) بر این مسأله اتفاق نظر دارند: کسی که خوراکش و آشامیدنش از حرام باشد، نمی‌تواند بین وسوسه شیطان و الهامِ مَلک، فرق بگذارد (و تشخیص بدهد، خاطره ذهنی که در درونش است، الهامِ مَلک است یا وسوسه شیطان"[۶۹].
  • سپس، به نکته‌ای اشاره می‌کند که تا حدودی مطابق با معیار قرآنی برای تشخیص است: "بدان کسی که از درک حقایق زهد عاجز است و نمی‌تواند بین خواطر تمیز بدهد، آنها را با شرع و احکام آن بسنجد، اگر مطابق شرع است، به آن عمل نماید و اگر مخالف شرع است، آن را از خود نفی و طرد کند"[۷۰].
  • اگر آیات مربوط‍ به شیطان بررسی شود، موجب شناخت صفات شیطان و اینکه به چه چیزهایی وسوسه و امر می‌کند و سعی در جلوگیری از انجام چه اموری دارد، می‌شود و اینکه در صورت عدم توفیق در مانع شدن، آنها را به انحراف‌هایی مانندِ ریا سوق می‌دهد؛ همه آن مطالب در آیات مختلف، بیان شده است. و در جمع‌بندی از آن آیات، اینکه هر چه مخالف با دین مقدس اسلام و سیره و رفتار و گفتار ولی حق و خلیفه الهی باشد، به نحوی شیطان و جنود او، نقش اساسی در زمینه‌سازی و ایجاد بستر مناسب برای تحقق آن دارند؛ لذا برای شناخت وسوسه‌ها و القائات شیطانی، لازم است همه افراد سعادت خواه و طالب کمال، با مسائل دین و احکام و آداب اخلاقی آن آشنا باشند، تا بتوانند خاطرات درونی خود را با آن بسنجند.
  • به یک نکته اشاره می‌شود که هم دلالت بر تحقق خارجی شیطان دارد و نیز معیار مناسبی برای تشخیص وسوسه شیطان با الهامِ مَلَک است، و آن این که افراد هنگام اقامه نماز، سعی کنند، تمرکز حواس کرده و توجه کافی به معانی کلمات نماز و اینکه مخاطب در آن پروردگار متعال است، داشته باشند. آن هنگام، با کمی دقت متوجه خواهند شد که موجودی در ذهن و درونشان رخنه کرده و آنان را به سوی مسائل زندگی می‌کشاند که چکار کنند یا به یاد برخوردها با دیگران یا مطالب رد و بدل شده با دیگری می‌اندازد و اگر اهل علم باشند، ذهنشان را متوجه مسائل علمی و حلّ مشکلات آن می‌کند و... اگر به خود آیند که در حال نماز و راز و نیاز با پروردگارشان هستند و باید متوجه حضور در پیشگاه او باشند، البته بستگی به افراد دارد، در آن حالت شاید با مقدار مدت کمی تمرکز پیدا کنند، ولی دوباره، با وسوسه دیگر، ذهن‌ها را متوجه مسائل جدید و جذّاب می‌کند تا افراد به خود آیند، نماز تمام شده است و در آن مدت، اسیر تسویلات و القائات شیطانی بوده‌اند. البته آن مطالب برای کسانی است که سعی در تحقق شرایط‍ باطنی نماز دارند[۷۱].[۷۲]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام می‌کنند و اگر پروردگار تو می‌خواست آن (کار) را نمی‌کردند پس آنان را با دروغی که می‌بافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۱۲.
  2. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.
  3. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
  4. «و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.
  5. «بگو: به پروردگار آدمیان پناه می‌برم * فرمانفرمای آدمیان، * خدای آدمیان، * از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز، * که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۱-۶.
  6. «پس، چون قرآن بخوانی از شیطان رانده به خداوند پناه جو؛» سوره نحل، آیه ۹۸.
  7. «آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش می‌ورزند؛ در درونشان جز خویش‌بینی نیست که به آن (هم) نمی‌رسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.
  8. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که اوست که شنوای داناست» سوره فصلت، آیه ۳۶.
  9. «و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.
  10. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.
  11. «و این (قرآن) را شیطان‌ها فرود نیاورده‌اند * و سزاوار آنان نیست و یارایی (هم) ندارند» سوره شعراء، آیه ۲۱۰-۲۱۱.
  12. «و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم! * ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم! * به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد * و پیامبر می‌گوید: پروردگارا! امّت من این قرآن را کنار نهادند» سوره فرقان، آیه ۲۷-۳۰.
  13. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
  14. «و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.
  15. «بگو: به پروردگار آدمیان پناه می‌برم * فرمانفرمای آدمیان، * خدای آدمیان، * از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز» سوره ناس، آیه ۱-۶.
  16. «و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیطان‌ها به تو پناه می‌آورم * و به تو پناه می‌آورم- پروردگارا!- از اینکه آنان نزد من باشند» سوره مؤمنون، آیه ۹۷-۹۸.
  17. «آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش می‌ورزند؛ در درونشان جز خویش‌بینی نیست که به آن (هم) نمی‌رسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.
  18. «و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.
  19. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و» سوره حج، آیه ۵۲.
  20. «و این (قرآن) را شیطان‌ها فرود نیاورده‌اند * و سزاوار آنان نیست و یارایی (هم) ندارند» سوره شعراء، آیه ۲۱۰-۲۱۱.
  21. «به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.
  22. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۸۴۰.
  23. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۶۰-۶۱.
  24. «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۲۷.
  25. «شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره بقره، آیه ۳۶.
  26. «(مشرکان) به جای او جز مادینگانی را (به پرستش) نمی‌خوانند و جز شیطانی سرکش را نمی‌خوانند * که خداوند او را لعنت کرد و او گفت: از بندگان تو سهمی معیّن خواهم گرفت» سوره نساء، آیه ۱۱۷-۱۱۸.
  27. «فرمود: برو که از آنان هر که از تو پیروی کند بی‌گمان دوزخ کیفر شماست، کیفری تمام (و کامل) * و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد» سوره اسراء، آیه ۶۳-۶۴.
  28. «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمی‌گزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرا» سوره کهف، آیه ۵۰.
  29. «اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! می‌خواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمی‌شود راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰.
  30. «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
  31. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۱۱.
  32. در این برهه وسایلی همانند برق و غیر آن، اختراع شده است که در ظاهر قابل دیدن نیستند، ولی به وسیله آنها، اشیای سنگین را جابه‌جا می‌کنند!.
  33. ابلیس دشمن قَسَم‌خورده، ص۳۳.
  34. «و پری را از زبانه‌ای از آتش پدید آورد» سوره الرحمن، آیه ۱۵.
  35. مفردات راغب، ص۴۵۴، کلمه شطن.
  36. بحارالأنوار، ج۶۰، ص۱۴۱، نظریه عده‌ای از صوفیه و فلاسفه را مطرح می‌کند که آنان شیطان را قوه شهویه و غضبیه تفسیر کرده‌اند: و من الصوفية و الفلاسفة من فسر الملك الداعي إلى الخير بالقوة العقلية و فسر الشيطان الداعي إلى الشر بالقوة الشهوانية و الغضبية؛ در صفحه ۱۴۲ همان جلد می‌نویسد: اختلفوا في الشيطان و بعد از چند نظریه می‌نویسد: و قيل النفس الأمارة بالسوء.
  37. همچنان که اعمال نیک و اخلاق پسندیده هر کدام حالتی همچون فرشته دارند که موجب یاری و نصرت در انجام کارهای خیر و شایسته می‌شوند و در عالم آخرت و در قبر به صورت افراد جوانی خوش‌سیما مددکار افراد خواهند بود.
  38. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۱۱-۳۱۳.
  39. «و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۲۱.
  40. لانه لا يكون الثواب و العقاب الا بعد وقوع ما يستحقون به ذلك؛ التبیان، ج۸، ص۳۹۲.
  41. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۱۳-۳۱۴.
  42. «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت:» سوره اعراف، آیه ۱۲.
  43. «و پیش‌تر پری را از آتشباد آفریدیم» سوره حجر، آیه ۲۷.
  44. «و پری را از زبانه‌ای از آتش پدید آورد» سوره الرحمن، آیه ۱۵.
  45. «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریده‌ای» سوره اعراف، آیه ۱۲.
  46. ناگفته نماند: قیاس و مقایسه شیطان در اینجا باطل و نادرست است، زیرا اگر نورانیت معنوی و روحی حضرت آدم(ع) را ملاحظه می‌کرد، فضل و برتری آن را می‌شناخت و از آن قیاس پرهیز می‌کرد و آنچه موجب عدم توجه به آن شد، همان انانیت بود که در درون داشت که او را از عظمت روحی و معنوی حضرت آدم(ع) غافل و نابینا ساخت.
  47. برای اطلاع بیش‌تر از آرای مختلف با ادله آن، به کتاب مفاتیح الغیب ملاصدرا، مفتاح الرابع، المشهد السابع العشر، ص۲۲۳، مراجعه شود؛ البته در بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۷۹، نظر سومی را مطرح کرده است: و الثالث: قول من قال كان من الملائكة فمسخ و غيّر.
  48. «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
  49. «آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند * جز ابلیس که از بودن با فروتنان خودداری ورزید» سوره حجر، آیه ۳۰-۳۱.
  50. «فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ الله بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ الله سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَی أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَی الله بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ كَلَّا مَا كَانَ الله سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً إِنَّ حُكْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ وَ مَا بَيْنَ الله وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حِمًی حَرَّمَهُ عَلَی الْعَالَمِين»؛ نهج‌البلاغة، خطبه ۱۹۲، ص۲۸۷.
  51. «و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید! (همه) فروتنی کردند جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید؛ با این حال آیا شما او و فرزندانش را به جای من به سروری برمی‌گزینید با آنکه آنان دشمن شمایند؟ بد جایگزینی برای ستمگرانند» سوره کهف، آیه ۵۰.
  52. «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  53. «فرمود: ای ابلیس! تو را چه می‌شود که با فروتنان نیستی؟» سوره حجر، آیه ۳۲.
  54. تسنیم، ج۳، ص۲۹۶ و ۲۹۷.
  55. تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۳۴، ح۱۶؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶، عنوان معانی الحیاة؛ بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۳۷، باب ۳، ح۱۶۰ و ج۱۱، ص۱۲۰، باب ۵۱؛ مستدرک‌الوسائل، ج۱۲، ص۹، باب ۵۳، ح۱۳۳۶۶-۹.
  56. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۱۴-۳۱۷.
  57. «به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند» سوره اعراف، آیه ۲۷.
  58. «که در دل‌های آدمیان وسوسه می‌افکند» سوره ناس، آیه ۵.
  59. مجمع البیان، ج۴، ص۴۰۹.
  60. بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۷-۱۵۸.
  61. «قَالَ(ص): لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَی قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَی مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ»؛ بحارالانوار، ج۵۶، ص۱۶۳، باب ۲۳.
  62. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۱۸-۳۱۹.
  63. «و چون کار به پایان آید شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم، بی‌گمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
  64. کشف الاسرار، ج۱، ص۷۴۹ و المیزان، ج۲، ص۴۱۲.
  65. «کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  66. «و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
  67. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۲۰-۳۲۱.
  68. مفاتیح الغیب، المفتاح الرابع، المشهد الثالث، ص۱۵۹.
  69. اتفق المشايخ على أن من كان أكله من الحرام لا يفرق بين الوسوسة و الإلهاممفاتیح الغیب، المفتاح الرابع، المشهد الثالث، ص۱۵۹.
  70. مفاتیح الغیب، المفتاح الرابع، المشهد الثالث، ص۱۵۹.
  71. یکی از راه‌های اثبات تحقق خارجی شیطان، خطورات ناخواسته درونی است که در این باره صاحب بحارالانوار می‌نویسد: و لا يمكن أن يقال إن فاعلها هو العبد لأن العبد قد يكره حصول تلك الخواطر و يحتال في دفعها عن نفسه مع أنها البتة لا يندفع بل ينجر البعض إلى البعض على سبيل الاتصال فإذا لا بد هاهنا من شي‏ء آخر و هو إما الملك و إما الشيطان فلعلهما متكلمان بهذا الكلام في أقصى الدماغ أو في أقصى القلب حتى إن الإنسان و إن كان في غاية الصمم فإنه يسمع هذه الحروف و الأصوات؛ بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۴۱.
  72. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۲۱-۳۲۳.