تعلیم و تربیت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۵: خط ۱۵:
در تفاوت بین این دو کلمه می‌توان گفت "[[تربیت]]" معنایی دامنه‌دار و گسترده دارد، در حالی که واژه "[[تعلیم]]" از نظر مدلول، جزئی از تربیت یا وسیله‌ای از وسایل آن است. تربیت یعنی [[برانگیختن]] و پرورش استعدادها و قوای گوناگون [[انسان]] که باید با [[کوشش]] خود متربّی نیز توأم گردد تا به منتهای کمال خود برسد. تعلیم با مفهوم محدود آن عبارت است از تلقین و ایصال و انتقال معلومات به اذهان [[شاگردان]]<ref>اسلام و تعلیم و تربیت، ص‌۱۵.</ref>، بر این اساس اگر تربیت به صورت مطلق و به [[تنهایی]] به کار رود مفهوم تعلیم را نیز در برمی‌گیرد؛ اما وقتی با تعلیم همراه گردد معنای آن محدود و متمایز می‌شود، به هر روی، عطف تعلیم و تربیت بر این نکته دلالت می‌کند که تحقّق هریک از این دو و سودمند بودن آن برای [[بشر]]، منوط به تحقّق دیگری است، از همین‌رو در حوزه معنایی [[علم]] در [[قرآن]]، از سویی [[حلم]] را دربرمی‌گیرد و از سوی دیگر با واژه‌هایی نظیر [[معرفت]]، [[فقه]]، [[حکمت]] و [[شعور]] مرتبط می‌شود<ref>Encyclopedia of lslam: llm.</ref><ref>[[محمود کریمی|کریمی، محمود]]، [[تعلیم و تربیت (مقاله)|مقاله «تعلیم و تربیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۷، ص۶۴۹.</ref>.
در تفاوت بین این دو کلمه می‌توان گفت "[[تربیت]]" معنایی دامنه‌دار و گسترده دارد، در حالی که واژه "[[تعلیم]]" از نظر مدلول، جزئی از تربیت یا وسیله‌ای از وسایل آن است. تربیت یعنی [[برانگیختن]] و پرورش استعدادها و قوای گوناگون [[انسان]] که باید با [[کوشش]] خود متربّی نیز توأم گردد تا به منتهای کمال خود برسد. تعلیم با مفهوم محدود آن عبارت است از تلقین و ایصال و انتقال معلومات به اذهان [[شاگردان]]<ref>اسلام و تعلیم و تربیت، ص‌۱۵.</ref>، بر این اساس اگر تربیت به صورت مطلق و به [[تنهایی]] به کار رود مفهوم تعلیم را نیز در برمی‌گیرد؛ اما وقتی با تعلیم همراه گردد معنای آن محدود و متمایز می‌شود، به هر روی، عطف تعلیم و تربیت بر این نکته دلالت می‌کند که تحقّق هریک از این دو و سودمند بودن آن برای [[بشر]]، منوط به تحقّق دیگری است، از همین‌رو در حوزه معنایی [[علم]] در [[قرآن]]، از سویی [[حلم]] را دربرمی‌گیرد و از سوی دیگر با واژه‌هایی نظیر [[معرفت]]، [[فقه]]، [[حکمت]] و [[شعور]] مرتبط می‌شود<ref>Encyclopedia of lslam: llm.</ref><ref>[[محمود کریمی|کریمی، محمود]]، [[تعلیم و تربیت (مقاله)|مقاله «تعلیم و تربیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۷، ص۶۴۹.</ref>.


== [[تعلیم و تربیت در قرآن]] ==
== تعلیم و تربیت در قرآن ==
از [[آیه]] {{متن قرآن|مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللَّهِ وَلَكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ }}<ref> هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (می‌تواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش می‌داده و درس می‌گرفته‌اید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید؛ سوره آل عمران، آیه۷۹.</ref> برمی‌آید که [[تعلیم و تعلم]] با [[هدف]] جلب [[خشنودی خدا]]، ربّانی شدن را برای [[انسان]] به ارمغان می‌آورد<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۸، ص‌۱۲۰.</ref>.
از [[آیه]] {{متن قرآن|مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللَّهِ وَلَكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ }}<ref> هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (می‌تواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش می‌داده و درس می‌گرفته‌اید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید؛ سوره آل عمران، آیه۷۹.</ref> برمی‌آید که [[تعلیم و تعلم]] با [[هدف]] جلب [[خشنودی خدا]]، ربّانی شدن را برای [[انسان]] به ارمغان می‌آورد<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۸، ص‌۱۲۰.</ref>.


خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
[[رده:تعلیم]]
[[رده:تعلیم]]
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]
[[رده:مدخل‌های در انتظار تلخیص]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۵

تعلیم و تربیت آموزش و پرورش

معناشناسی لغوی

تعلیم مصدر باب تفعیل از ریشه "ع ـ ل ـ م" و به معنای آموختن و آگاهانیدن است[۱]. تعلیم، آگاهی دادن و تعلّم آگاه شدن نفس به یک موضوع است[۲]. برخی گفته‌اند: تعلیم، بر خلاف اِعلام، ویژه اموری است که با تکرار و فراوانی همراه باشند، به گونه‌ای که اثری از آنها در ذهن متعلّم پدید آید[۳]، بر همین اساس می‌توان گفت تعلیم بیان و روشن کردن چیزهایی است که شخص جاهل به کمک آنها عالم می‌شود[۴].

تربیت مصدر باب تفعیل از مادّه "ر ـ ب ـ ب" یا "ر ـ ب ـ و" و به معنای پروردن و پرورانیدن[۵] و تهذیب[۶] است. ابن‌ فارس معنای تربیت را به سه اصل بازمی‌گرداند:

  1. اصلاح کردن.
  2. همراهی کردن و ملازم بودن با موضوع تربیت که منظور از آن مراقبت مداوم از متربّی است.
  3. پیوستگی مربّی و متربّی در فرایند تربیت[۷].

از دیدگاه راغب و برخی واژه پژوهان معاصر، تربیت، ایجاد کردن تدریجی چیزی تا رسیدن آن به سر حدّ کمال است[۸] در تعریفی دیگر تربیت فراهم ساختن بستری برای برانگیختن و رشد استعدادهای نهفته در یک موجود است، به نحوی که بتواند به شکلی مستمرّ او را در راه رسیدن به کمال وجودی یاری دهد[۹]. ترکیب عطفی "تعلیم و تربیت" در فارسی به "آموزش و پرورش" ترجمه شده است[۱۰].

در تفاوت بین این دو کلمه می‌توان گفت "تربیت" معنایی دامنه‌دار و گسترده دارد، در حالی که واژه "تعلیم" از نظر مدلول، جزئی از تربیت یا وسیله‌ای از وسایل آن است. تربیت یعنی برانگیختن و پرورش استعدادها و قوای گوناگون انسان که باید با کوشش خود متربّی نیز توأم گردد تا به منتهای کمال خود برسد. تعلیم با مفهوم محدود آن عبارت است از تلقین و ایصال و انتقال معلومات به اذهان شاگردان[۱۱]، بر این اساس اگر تربیت به صورت مطلق و به تنهایی به کار رود مفهوم تعلیم را نیز در برمی‌گیرد؛ اما وقتی با تعلیم همراه گردد معنای آن محدود و متمایز می‌شود، به هر روی، عطف تعلیم و تربیت بر این نکته دلالت می‌کند که تحقّق هریک از این دو و سودمند بودن آن برای بشر، منوط به تحقّق دیگری است، از همین‌رو در حوزه معنایی علم در قرآن، از سویی حلم را دربرمی‌گیرد و از سوی دیگر با واژه‌هایی نظیر معرفت، فقه، حکمت و شعور مرتبط می‌شود[۱۲][۱۳].

تعلیم و تربیت در قرآن

از آیه ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللَّهِ وَلَكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ [۱۴] برمی‌آید که تعلیم و تعلم با هدف جلب خشنودی خدا، ربّانی شدن را برای انسان به ارمغان می‌آورد[۱۵].

در فرهنگ اسلامی سده‌های نخست، نوعاً عنوان "علم" بر دانشی که ماهیت دینی داشته اطلاق می‌شده و در نتیجه در تقابل با دانش دنیوی و غیر دینی بوده است، به همین سبب واژه "عالم" نیز معنای دانشمند در علوم و موضوعات دینی را داشت و کاربرد آن به معنای مطلق دانشمند، استعمال متأخر این واژه است.

فعل "علّم" در صیغه‌های مختلف آن، بیش از ۴۰‌ بار در قرآن‌کریم به کار رفته است ﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا [۱۶]؛ ﴿قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ [۱۷]... ؛ امّا از فعل "ربّی" تنها دو‌بار به‌ شکل "ربّیانی" و "ربّک" ﴿وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا [۱۸]؛ ﴿قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ [۱۹] آمده است برخی از آیات قرآن نیز به دلالت التزامی به تعلیم اشاره دارد؛ مثلا از واژه "تفقّه" (فهمیدن و آگاهی یافتن در دین) در آیه‌ ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ [۲۰] استنباط می‌شود که اساس انذار، به عنوان یکی از اهداف بعثت پیامبران، بر تعلیم است، چنان‌که برخی روایات نیز تفقه را به تعلّم آنچه بر پیامبر نازل شده تفسیر کرده‌اند[۲۱].

در ۲۵ مورد از آیات قرآن که از تعلیم بحث شده با اسناد تعلیم به خداوند، فاعل آن ذات اقدس الهی دانسته شده است. ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ [۲۲]؛ ﴿عَلَّمَ الْقُرْآنَ [۲۳]؛ ﴿الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ [۲۴]... البته این در صورتی است که ﴿شَدِيدُ الْقُوَى [۲۵] را نیز خداوند بدانیم.

تعلیم و تربیت با توجه به مخاطب آن، سه قسم است: تعلیم و تربیت فرد که در درجه نخست قرار دارد: ﴿قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا [۲۶] امیرمؤمنان امام علی (ع) در تفسیر این آیه فرمود: نیکی را به خود و خانواده‌تان یاد دهید و خود را بر آن پرورش دهید[۲۷]. در مرحله بعد، تعلیم و تربیتخانواده که همین آیه با تعبیر ﴿أَهْلِيكُمْ به آن اشاره دارد. آخرین مرحله، تعلیم و تربیت جامعه است. آیات امر به معروف و نهی از منکر﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [۲۸] و... و آیه نفر ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ [۲۹] ناظر به این قسم از تعلیم و تربیت است[۳۰].

تعلیم، تربیت و تزکیه

در قرآن‌ کریم واژه تعلیم با تزکیه آمده است ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ [۳۱]، ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ [۳۲]؛ ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ [۳۳]؛ ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ [۳۴] نه تربیت. اکنون باید دید میان تربیت و تزکیه چه تناسبی است. فاعل فعل "زکی" و صیغه‌های مختلف آن، گاه خداوند ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ [۳۵]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَئِكَ لاَ خَلاقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ [۳۶]؛ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَن يَشَاء وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً [۳۷]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَاء وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [۳۸] و پیامبر ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [۳۹] و گاه خود انسان ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا [۴۰]؛ ﴿الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى [۴۱]؛ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَن يَشَاء وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً [۴۲] است. ریشه عربی "زکا" بالیدن و رشد کردن صحیح و پاک است[۴۳] که کاربرد آن به این معنا در متون قدیمی عربی نیز به چشم می‌خورد[۴۴] و همچنین صیغه ﴿أَزْكَى در آیه ﴿وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۴۵] با این معنا مرتبط است[۴۶]؛ اما در معنای پاک و پاکیزه "زَکی، زَکی، تَزَکی" ظاهراً واژه از ادیان قدیم‌تر گرفته شده است و در عبری نیز به معنای پاک و طاهر بودن به مفهوم اخلاقی آمده است؛ همچنین واژه‌های خویشاوند آن در آرامی و سریانی همه به معنای پاک و پاکیزه بودن هم از نظر جسمانی و هم از نظر اخلاقی است[۴۷].

از دیدگاهی دیگر، تزکی و تزکیه مذکور، در آیات مکی قرآن اشاره‌ای به انفاق مال در راه خداوند ندارند، بلکه مفهوم آن صرفاً اخلاقی ـ دینی است و به تصفیه و پیراستن نفس مربوط می‌شود[۴۸].

وعد و وعید، و موعظه و تذکر پیامبر و تکرار این امور نسبت به مردم برای ایمان آوردن و صالح‌شدن یا پر رنگ شدن انگیزه آنها در ایمان و عمل صالح نیز از مصادیق تزکیه شمرده شده‌است[۴۹].

در تفاوت بین تزکیه و تربیت دو نظر مطرح شده است:

  1. تزکیه بزرگ کردن و رشد دادن با انگیزه و صبغه خدایی و در جهت خیر، برکت، سعادت و خوشبختی است؛ ولی تربیت فقط به معنای زیاد شدن است، آن هم از لحاظ ظاهری[۵۰].
  2. تزکیه از زکات است که معنای نموّ صالح می‌دهد؛ یعنی رشد و نموّی که ملازم خیر و برکت باشد و چنین برداشت می‌شود که تزکیه نوعی خاص از تربیت حاصل از عادت دادن اشخاص به اخلاق نیک و اعمال صالح است که با آن به کمال انسانیت خود می‌رسند[۵۱].

تزکیه مانند تطهیر معنای زدودن آلایش‌های نفسانی و کاستن چیزی را در بر دارد، با این تفاوت که برخلاف تطهیر، تزکیه در کنار این کاهش، برکت و افزایش را نیز مد نظر دارد. با این وصف تفاوت تزکیه و تربیت نیز روشن می‌شود؛ تزکیه رشدی است که بر اثر برداشتن موانع به طور طبیعی حاصل می‌شود. یکی از لوازم تربیت، اصلاح است که تزکیه این نقش را به خوبی ایفا‌می‌کند، پس تزکیه مقدمه تربیت است و هنگامی که تزکیه صورت گیرد، تربیت روند طبیعی خود را آغاز می‌کند. تزکیه شرط رشد است و تربیت خود رشد[۵۲]. بر مبنای همین تمایز بین تزکیه و تربیت، پیامبران کسی را به تربیتی خاص وانمی‌دارند؛ ولی موانع را به او نمایانده و او را به فطرت اولیه خود باز می‌گردانند تا شخص به اختیار خود تربیت خود را آغاز کند.

از ۴ آیه‌ای که در آنها تعلیم و تزکیه با هم ذکر شده، در سه مورد ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ [۵۳]؛ ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ [۵۴]؛ ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ [۵۵]تزکیه مقدم بر تعلیم و در یک مورد ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ [۵۶]تعلیم مقدم بر تزکیه آمده است، در نتیجه این سؤال مطرح می‌شود که از تعلیم و تربیت یا تعلیم و تزکیه کدام مقدم است. اجمالا از آیات ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا [۵۷] چنین برمی‌آید که علم بدون تزکیه، سعادت و رستگاری نمی‌آورد. و تنها آیه‌ای که تعلیم را مقدم کرده، دعای ابراهیم در حق فرزندانش است، چنان‌که علوم و معارف از نظر مرتبه و در مقام تحقق خارجی بر تزکیه مقدم است که به اعمال و اخلاق بازمی‌گردد[۵۸]. در جمع بین دو دیدگاه مطرح می‌توان گفت سطحی از تعلیم یا نوعی تعلیم اجمالی نیز بر تزکیه و تربیت مقدم است. اگر تلاوت را هم نوعی آگاهی دادن بدانیم، در آیه ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ [۵۹]تلاوت بر تزکیه و تعلیم هر دو مقدّم شده است. از سوی دیگر تزکیه نفس هم بدون معرفت و علم ممکن نیست، پس برای حصول تزکیه نفس، آموختن مسائل روانی و اخلاقی مقدمتاً ضروری است[۶۰]. در این راستا تذکرات الهی و تنبیهات روحانی نوعی توجه و آمادگی را موجب می‌شوند و سپس مرتبه تزکیه محقق می‌گردد[۶۱].[۶۲]

ویژگی‌های معلّم و متعلّم

عالم باید علم خود را به دیگران بیاموزد، زیرا علم رزقی است که خداوند بدو عطا کرده و از او انفاق آن را خواسته است: ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ [۶۳] امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرمود: " وَ مِمَّا عَلَّمْنَاهُمْ‏ يَبُثُّون‏‏‏‏‏"[۶۴] از آیات ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا [۶۵] دو ویژگی را می‌توان برای معلم و مربی دریافت که با آیات دیگری نیز تأیید می‌شوند:

  1. معلّم خود به آنچه تعلیم می‌دهد عالم باشد.
  2. معلم استعداد متعلّم را بشناسد و هر موضوعی را به هر کسی نیاموزد[۶۶].

در آیات دیگر به صفاتی دیگر نیز برای معلم برمی‌خوریم؛ مانند عمل به علم و الگو بودن برای متعلّم ﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ [۶۷]؛ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا [۶۸]؛ ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ [۶۹]، اخلاص در تعلیم و تربیت ﴿قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلا [۷۰]؛ ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ [۷۱]، ترس از خدا﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا [۷۲]، تواضع ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ [۷۳]، اهتمام به انجام وظیفه تعلیم و تربیت ﴿نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ[۷۴]؛ ﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ [۷۵]، عدم سخت‌گیری و اجبار ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الإِنسَانَ كَفُورٌ [۷۶]؛ ﴿وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ [۷۷]، رأفت و مهربانی نسبت به متعلّم و مترّبی ـ که از تناسب صفت "﴿الرَّحْمَنُ" با فعل "﴿عَلَّمَ الْقُرْآنَ" در آیات ﴿الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ [۷۸] به دست می‌آید[۷۹]، غافل نشدن معلم از تربیت خود و تکاپو و تلاش برای رشد خود که از توصیه گفتن دعای ﴿رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا [۸۰] به پیامبر (ص) استفاده می‌شود[۸۱] و عشق و علاقه به پیشرفت شاگردان﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ [۸۲].

افزون بر این، از آیه ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ [۸۳] فهمیده می‌شود که تعلیم معارف الهی، هرگاه با عمل صالح و تسلیم معلم در برابر حق همراه شود، او را در زمره بهترین انسان‌ها قرار می‌دهد.

بر اساس آیات ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا [۸۴] متعلّم باید این شرایط را داشته باشد: علاقه‌مندی به یادگیری موضوع، داشتن آمادگی و استعداد یادگیری موضوع، رشد و کمال‌خواهی از تعلّم نه تحصیل دنیا و متاع آن، تابع و مطیع معلم خود بودن و حرمت‌گذاری وی ﴿وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا [۸۵] و صابر و بردبار بودن در مسیر تعلّم[۸۶] در آیات دیگر ویژگی‌های دیگری نیز آمده است؛ مانند عبرت‌آموزی از خطاها و تجارب دیگران ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ اتَّقَواْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ [۸۷]؛ ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ [۸۸]، داشتن روحیه پرسشگری ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۸۹]، انتخاب استاد شایسته﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۹۰]؛ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ[۹۱] و اهل‌دقت و تفکر بودن﴿فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ[۹۲].[۹۳]

روش‌های تعلیم در قرآن

روش‌های تعلیم را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

  1. مستقیم که عموماً گفتاری بوده و در آنها متعلّم با قصد قبلی برای یادگیری حاضر می‌شود؛
  2. غیرمستقیم که کلامی و گفتاری نیست[۹۴].

روشهای مستقیم

أ. خطابه و سخنرانی: آیه شریفه ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ [۹۵] این روش را به پیامبر اعظم (ص) سفارش می‌کند. "موعظه حسنه" عبارتی است که نفس شنونده را نرم و قلبش را رقیق می‌سازد و این همان خطابه است[۹۶]. آنچه در این شیوه تعلیم مهم است سخن گفتن روشن و آشکار ﴿فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ الْمُبِينُ [۹۷]؛ ﴿وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ [۹۸] همراه با تأنی شمرده و با نظمی زیباست، زیرا خداوند خود آیات قرآن را به شیوه ترتیل بر پیامبر (ص) خواند: ﴿وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلا [۹۹] و به پیامبر (ص) نیز دستور داد تا چنین بخواند: ﴿وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلا [۱۰۰].

ب. گفت‌و‌گو: موفقیت این روش را می‌توان مرهون احساس مشارکت یاد گیرنده دانست[۱۰۱]. روش گفت‌و‌گو، روش‌های خردتری را دربرمی‌گیرد؛ بدین‌شرح:

  1. پرسش و پاسخ: این روش در قرآن‌کریم نیز مشاهده می‌شود. آیاتی که با ﴿يَسْأَلُونَكَشروع می‌شود و سپس به پاسخ آنها می‌پردازد از این دسته‌اند؛ مانند آیات ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۱۰۲]، ﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ[۱۰۳]، ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱۰۴]، ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ[۱۰۵].
  2. مباحثه: یکی از صفات مؤمنان مشورت با یکدیگر است: ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ [۱۰۶] پیامبر نیز مکلف بود در برخی امور اجتماعی با مردم مشورت کند: ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ [۱۰۷].
  3. مجادله: قرآن‌کریم این روش را با قید احسن به رسمیت می‌شناسد: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ [۱۰۸] مجادله احسن جدالی است که طرف را به عناد و لجبازی نکشاند و مقدّمات کذب را هرچند خصم آنها را باور کند به کار نبندد و از بی‌عفتی در کلام و سوء تعبیر اجتناب کند[۱۰۹] آیات ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۱۱۰]، ﴿قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْا إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً [۱۱۱] نمونه‌هایی روشن از روش مجادله‌اند[۱۱۲].

روش‌های غیر مستقیم

أ. روش‌های مشاهده‌ای: این روش خود مشتمل بر سه روش نمایشی، ایفای نقش و تقلید از الگوست؛ بدین شرح:

  1. روش نمایشی: قرآن بسیار بر تفکر و تعقل تأکید میورزد. اساس بیان قرآن در این‌گونه تأکیدها برخورد نزدیک حسّی و بررسی دقیق موضوعی حسّی است[۱۱۳]. در بسیاری از آیات قرآن صحنه‌های گوناگون طبیعت به صورت پیاپی به نمایش درآمده و ضمن زدودن غفلت، توجه دادن به آن پدیده‌ها و تشویق به تفکر در آنها، تأثیری‌شگرف بر نفس مخاطب می‌گذارد. آیات ﴿وَفِي الأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاء وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ [۱۱۴]،﴿اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاء كَيْفَ يَشَاء وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلِ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْهِم مِّن قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [۱۱۵]، ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِأُولِي الأَلْبَابِ[۱۱۶] و... نمونه‌هایی از این روش‌اند[۱۱۷].
  2. روش ایفای نقش: قرآن‌کریم در این روش مخاطب را به ایفای نقشی فرا می‌خواند که گاه نقش مورد نظر در عمل به او نشان داده می‌شود؛ مانند آنچه در آیه ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ [۱۱۸] آمده است و بر اساس آن قابیل دریافت که باید بدن برادرش را در زمین دفن کند، و گاه نقش مورد نظر به صورت غیر مستقیم به او بیان می‌شود که ثبات یک موضوع و استحکام آن یا تأکید بر اهمیت یک موضوع مورد توجه است؛ مانند ایفای نقش مادری که از آیه ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ [۱۱۹] استفاده می‌شود.
  3. روش تقلید از‌ الگو: در این روش، یادگیری به طور مستقیم و از طریق مشاهده انجام می‌گیرد. قرآن‌ کریم اطاعت از نیاکان و پیشینیان را نکوهیده است: ﴿مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ [۱۲۰]؛ لکن اصل تبعیت جاهل از عالم را تأیید می‌کند﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۱۲۱]؛ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۱۲۲]، بر این اساس ابراهیم و همراهان او ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاء مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شَيْءٍ رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ [۱۲۳]، آسیه و مریم ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ [۱۲۴] و سرانجام پیامبر‌ اکرم (ص)﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا [۱۲۵] را الگوی دیگران معرفی می‌کند. در مقابل، با ارائه نمونه‌های منفی ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ[۱۲۶] و گاه مقایسه آنها با الگوهای مثبت ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ [۱۲۷] ضمن بیان آسیبها، بر ژرفایی تأثیر پیام می‌افزاید.

ب. روش اکتشافی: حسن کنجکاوی، نیاز به دانستن، فهمیدن، شناخت محیط و کشف حقیقت، از ویژگی‌های بارز انسان است و این انگیزه انسان را به سوی بررسی، تحقیق و تفکر سوق می‌دهد. لذتی که انسان از حل مستقل مسئله احساس می‌کند به مراتب بیشتر از آن است که شخصی دیگر کلید حل معما را در اختیارش قرار دهد[۱۲۸]. روشهای زیر مجموعه روش اکتشافی‌اند:

  1. روش مقایسه‌ای: در یادگیری مطالب ارتباط میان مفاهیم نقش اساسی را بر عهده دارد؛ به این معنا که هرگاه انسان موفق شود میان چند مفهوم رابطه موجود را کشف کند ذهن او از این ارتباط منطقی به مفهومی جدید می‌رسد و آن را فرا می‌گیرد. قرآن‌ کریم در آیه ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۲۹] به خوبی تذکر داده است که وقتی مرز میان رشد و غی روشن بوده و تشخیص آنها از هم دشوار نباشد در اجرای دین الهی اجبار و اکراهی نیست، بلکه مردم هم فطرتاً و هم عقلا با جان و دل آن را می‌پذیرند. آیات ﴿مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ [۱۳۰]؛ ﴿قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ [۱۳۱] و ﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ [۱۳۲] نمونه‌هایی روشن از کاربرد روش مقایسه‌ای‌اند.
  2. روش تمثیل: علامه طباطبایی ذیل آیه ﴿وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا[۱۳۳] می‌فرماید: " تصریف اَمثال به معنای برگرداندن و دوباره آوردن و با بیانها و اسلوبهای گوناگون ایراد کردن است و مَثَل به معنای وصف مقصود است به چیزی که آن را ممثّل و مجسّم و به ذهن شنونده نزدیک کند[۱۳۴] آیه ﴿لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ [۱۳۵] این روش را برانگیزاننده تفکر انسان‌ها و دانشمندان می‌داند.
  3. روش قصه گویی: قرآن بسیاری از مباحث اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی را در قالب قصه بیان می‌کند و هدف از قصه‌گویی را عبرت گرفتن از گذشتگان و تاریخ آنها: ﴿لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِي الأَلْبَابِ [۱۳۶] و واداشتن انسان‌ها به تفکر: ﴿فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ [۱۳۷] بیان کرده است[۱۳۸].

معلمان و مربیان قرآنی

در قرآن‌ کریم تعلیم و تزکیه به چند فاعل نسبت داده شده است.

۱. خداوند:تعلیم چنان‌که پیش‌تر اشاره شد در ۲۵ آیه قرآن به خداوند نسبت داده شده و بر اساس آیات ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ [۱۳۹] و ﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ[۱۴۰]؛ ﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۴۱]؛ ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا [۱۴۲]؛ ﴿خَلَقَ الإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ [۱۴۳]، نخستین معلم بشر است. فخر رازی این تعبیر را برای خداوند نمی‌پسندد و می‌گوید: معلم در عرف و کاربرد مردم کسی است که حرفه‌اش تعلیم و تلقین باشد و در نتیجه کاربرد آن بدون تقیید و اضافه کردن به چیزی برای خداوند شایسته نیست[۱۴۴] در باب تربیت و تزکیه نیز این نکته شایان توجه است که خداوند در حدود ۱۰۰۰ مورد در قرآن مجید با کلمه مقدس "ربّ" مربّی بودن خود را به بندگانش گوشزد فرموده است. او اولین مربّی انسانهاست که بر اساس شأن ربوبی خود به انسان آنچه را نمی‌دانست آموخت. آموزه‌هایی را که خداوند در مقام معلمی به انسان تعلیم داده و در قرآن از آنها ذکری به میان آمده عبارت‌اند از:

  1. آنچه انسان نمی‌دانست یا نمی‌داند ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ [۱۴۵]؛ ﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا [۱۴۶]؛ ﴿الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ [۱۴۷] که بنا به مورد، به اخبار پیامبران[۱۴۸]، شرایع دینی[۱۴۹] مانند نماز واجب[۱۵۰]، داستان امتهای گذشته، اخبار آیندگان[۱۵۱]، مجهولات عصر پیامبر[۱۵۲]،اسرار و حقایق کتاب و حکمت[۱۵۳]، نوشتن با قلم، یا مطلق مجهولات بشر[۱۵۴] تفسیر شده است.
  2. بیان ﴿خَلَقَ الإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ [۱۵۵] که به بیان حلال و حرام، بیان دنیا و آخرت، بیان خیر و شر، و نیز کلام و سخن تفسیر شده است. از آنجا که این واژه به صورت مطلق در قرآن ذکر شده می‌توان آن را اعم از همه این مطالب دانست؛ یعنی بیان هرچه که بشر به آن نیازمند است[۱۵۶].
  3. کتابت. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ مِن رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُواْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۵۷]؛ ﴿الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ [۱۵۸].
  4. کتاب﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ [۱۵۹] که مجموعه امر و نهی و شرایع دینی خداوند است[۱۶۰].
  5. تورات و انجیل﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ [۱۶۱].
  6. حکمت ﴿وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِّتَعْتَدُواْ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُواْ آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَيْكُمْ مِّنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [۱۶۲]؛ ﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ[۱۶۳]؛ ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ[۱۶۴] که به صائب بودن در قول و عمل تفسیر شده است[۱۶۵]، بر این اساس، تلاوت کتاب، تعلیم کتاب و تعلیم حکمت از ترتیبی منطقی برخوردار است، چون کسی که کتاب را خواند "تلاوت" و حقایق آن را دریافت و عمل کرد "تعلیم" یقیناً به حکمت دست می‌یابد[۱۶۶]. برخی، مانند قتاده و شافعی، حکمت را به سنت تفسیر کرده‌اند[۱۶۷]. معرفت به دین و فهم تأویلات، احکامی که دانستن آنها تنها از طریق پیامبران میسّر است و یکی از اوصاف کتاب خدا، از جمله معانی حکمت بیان شده است[۱۶۸]. در جامع‌ترین دیدگاه، علامه طباطبایی بر آن است که حکمت، معارف حقیقی است که خداوند برای روشنگری بشر در کتابش آورده است[۱۶۹].
  7. علم غیب ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا [۱۷۰][۱۷۱]؛ ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ [۱۷۲] که خداوند به طور خاص و انحصاری به اولیا و دوستان خود عطا می‌کند.
  8. تربیت حیوانات شکاری﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُواْ مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۱۷۳].
  9. علم اسما که خداوند به آدم آموخت﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ [۱۷۴] و مفسران آن‌را به نام هر چیز، اصناف مخلوقات و ویژگی هر یک، نام فرشتگان، نام همه فرزندان آدم تفسیر کرده‌اند[۱۷۵].
  10. تأویل احادیث ﴿قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ [۱۷۶]؛ ﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۷۷]؛ ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ [۱۷۸] که مراد از آن تعبیر خواب، عواقب امور که از طریق وحی به پیامبر اعلام می‌شود، یا تأویل سخنان پیامبران و امتهایشان است[۱۷۹].
  11. یقین و معرفت یعقوب به خدا﴿وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغْنِي عَنْهُم مِّنَ اللَّهِ مِن شَيْءٍ إِلاَّ حَاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ [۱۸۰][۱۸۱].
  12. منطق‌ الطیر ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ [۱۸۲] که به حضرت سلیمان (ع)تعلیم داده شد.
  13. آنچه به خواست خدا به حضرت داوود (ع)تعلیم داده‌ شد﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ[۱۸۳] و آن بر اساس تفاسیر، امور‌ دینی و دنیوی، مانند قضاوت بین مردم، زبور، صدای خوش، فهم سخن حیوانات و صنعت زره‌سازی[۱۸۴] ﴿وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لّا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا كَانُوا خَالِدِينَ [۱۸۵] بود.

۲. پیامبران (ع): پس از خداوند، پیامبران معلم و مربّی واقعی بشر بوده‌اند و چنان‌که امیرمؤمنان، علی (ع) فرمود انبیا آمدند تا گنجهای نهفته خردها را برانگیزانند: " وَ يُثِيرُوا لَهُمْ‏ دَفَائِنَ‏ الْعُقُولِ‏ ‏‏‏‏‏"[۱۸۶] عقل بشر نیازمند تحریک و به حرکت درآورده شدن و آزاد گشتن است و به شهادت تاریخ و عقل، جز پیامبران (ع) کسی این کار را نکرده و نمی‌تواند انجام دهد[۱۸۷] به همین سبب خداوند وظیفه تربیت و تزکیه را بر عهده پیامبران نهاده ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ [۱۸۸]؛ ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ [۱۸۹]؛ ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ [۱۹۰] و از آنان می‌خواهد پیامهای الهی را به مردم برسانند﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا [۱۹۱].

۳. اهل‌ بیت (ع): در آیات ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۱۹۲] و ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۱۹۳] خداوند امر می‌کند از اهل ذکر سؤال کنید و به علم و معرفت برسید. اهل‌ الذکر را برخی به اهل‌ کتاب[۱۹۴]، آگاه به اخبار امتهای گذشته[۱۹۵] و اهل‌ قرآن[۱۹۶] تفسیر کرده‌اند؛ لکن روایات اهل‌ بیت (ع) آن را بر امامان معصوم تطبیق کرده‌اند[۱۹۷].[۱۹۸]

منابع

پانویس

  1. لغت نامه، ج‌۴، ص‌۵۹۷۱، «تعلیم».
  2. مقاییس اللغه، ج‌۴، ص‌۱۱۰، «علم».
  3. مفردات، ص‌۵۸۰؛ نثر طوبی، ج‌۲، ص‌۱۸۳، «علم».
  4. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۲۹۹.
  5. التحقیق، ج‌۳، ص‌۲۰، «رب»؛ ص‌۳۴، «ربو»؛ لغت نامه، ج‌۴، ص‌۵۷۷۶، «تربیت».
  6. لغت‌نامه، ج‌۴، ص‌۵۷۷۸، «تربیة».
  7. مقاییس اللغه، ج‌۲، ص‌۳۸۱ ـ ۳۸۲، «ربو».
  8. مفردات، ص‌۳۳۶؛ التحقیق، ج‌۴، ص‌۲۰، «ربّ».
  9. شیوه‌های تعلیم، ص‌۲۸.
  10. لغت نامه، ج‌۴، ص‌۵۹۷۲.
  11. اسلام و تعلیم و تربیت، ص‌۱۵.
  12. Encyclopedia of lslam: llm.
  13. کریمی، محمود، مقاله «تعلیم و تربیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص۶۴۹.
  14. هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (می‌تواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش می‌داده و درس می‌گرفته‌اید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید؛ سوره آل عمران، آیه۷۹.
  15. التفسیر الکبیر، ج‌۸، ص‌۱۲۰.
  16. و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه۱۱۳.
  17. یوسف گفت: خوراکی که روزی شماست نزدتان نمی‌رسد مگر آنکه پیش از رسیدن آن شما را از تعبیر آن آگاه می‌کنم. این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است؛ من آیین گروهی را که به خداوند ایمان ندارند و جهان واپسین را منکرند وانهاده‌ام. ؛ سوره یوسف، آیه۳۷.
  18. و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند؛ سوره اسراء، آیه۲۴.
  19. فرعون گفت: آیا در کودکی تو را نزد خود نپروردیم و سال‌هایی از عمرت را نزد ما نگذراندی؟؛ سوره شعراء، آیه۱۸.
  20. و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند؛ سوره توبه، آیه۱۲۲.
  21. جامع البیان، ج‌۱۱، ص‌۹۰.
  22. و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید؛ سوره بقره، آیه۳۱.
  23. قرآن را آموخت؛ سوره الرحمان، آیه۲.
  24. همان که با قلم آموزش داد. به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت؛ سوره علق، آیه ۴ - ۵.
  25. بسیار توانمند؛ سوره نجم، آیه۵.
  26. خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید؛ سوره تحریم، آیه۶.
  27. المستدرک، ج‌۲، ص‌۴۹۴؛ الدر المنثور، ج‌۶، ص‌۲۴۴؛ میزان الحکمه، ج‌۱، ص‌۵۶.
  28. و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند؛ سوره آل عمران، آیه۱۰۴.
  29. و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند؛ سوره توبه، آیه۱۲۲.
  30. کریمی، محمود، مقاله «تعلیم و تربیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص۶۵۰.
  31. پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای؛ سوره بقره، آیه۱۲۹.
  32. چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد؛ سوره بقره، آیه۱۵۱.
  33. بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره آل عمران، آیه۱۶۴.
  34. اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره جمعه، آیه۲.
  35. بی‌گمان آنان که از کتاب (آسمانی) آنچه را خداوند فرو فرستاده است پنهان می‌دارند و (آن را) به بهای اندک می‌فروشند جز آتش در اندرون خود نمی‌انبارند و روز رستخیز خداوند با آنان سخن نمی‌گوید و آنها را پاکیزه نمی‌گرداند و عذابی دردناک خواهند داشت؛ سوره بقره، آیه۱۷۴.
  36. آنان که پیمان با خداوند و سوگندهای خود را به بهای ناچیز می‌فروشند، در جهان واپسین بی‌بهره‌اند و خداوند با آنان سخن نمی‌گوید و در روز رستخیز به آنان نمی‌نگرد و آنان را پاکیزه نمی‌دارد و عذابی دردناک خواهند داشت؛ سوره آل عمران، آیه۷۷.
  37. آیا به کسانی ننگریسته‌ای که خویشتن را پاکیزه می‌انگارند اما (این) خداوند است که هر کس را بخواهد پاکیزه می‌دارد و سر مویی ستم نخواهند دید؛ سوره نساء، آیه۴۹.
  38. ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او «1» به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنوایی داناست؛ سوره نور، آیه۲۱.
  39. از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست؛ سوره توبه، آیه۱۰۳.
  40. بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد؛ سوره شمس، آیه۹.
  41. همانان که از گناهان بزرگ و کارهای زشت- مگر گناهان کوچک- پرهیز می‌کنند، بی‌گمان پروردگارت را آمرزشی گسترده است، او آن هنگام که شما را از زمین پدید آورد و آن هنگام که شما جنین‌هایی در شکم مادرانتان بودید به شما داناتر بود پس خود را به پاکی نستأیید که او به آنکه پرهیزگاری ورزد داناتر است؛ سوره نجم، آیه۳۲.
  42. آیا به کسانی ننگریسته‌ای که خویشتن را پاکیزه می‌انگارند اما (این) خداوند است که هر کس را بخواهد پاکیزه می‌دارد و سر مویی ستم نخواهند دید؛ سوره نساء، آیه ۴۹.
  43. لسان العرب، ج‌۱۴، ص‌۳۵۸؛ مفردات، ص‌۳۸۰، «زکا».
  44. واژه‌های دخیل، ص‌۲۳۴.
  45. «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خویش رسیدند دیگر آنان را از زناشویی با شوهران دلخواه خود که با هم به شایستگی به سازش رسیده‌اند باز ندارید؛ هر کس از شما به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشد بدین سخن اندرز داده می‌شود؛ این برای شما پاک‌تر و پاکیزه‌تر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۳۲.
  46. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۵۸۴؛ المیزان، ج‌۲، ص‌۳۵۸.
  47. واژه‌های دخیل، ص‌۲۳۵.
  48. مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن، «مقدمه»، ص‌۵۱.
  49. التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۷۵.
  50. تربیت از دیدگاه اسلام، ص‌۹۹؛ شیوه‌های تعلیم، ص‌۲۹.
  51. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۶۵.
  52. شیوه‌های تعلیم، ص‌۳۲.
  53. چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد؛ سوره بقره، آیه۱۵۱.
  54. بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره آل عمران، آیه۱۶۴.
  55. اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره جمعه، آیه۲.
  56. پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای؛ سوره بقره، آیه۱۲۹.
  57. و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۷ - ۱۰.
  58. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۶۵.
  59. اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره جمعه، آیه۲.
  60. تعلیم و تربیت در اسلام، ص‌۳۲.
  61. التحقیق، ج‌۴، ص‌۲۹۵، «زکو».
  62. کریمی، محمود، مقاله «تعلیم و تربیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص۶۵۱ ـ ۶۵۲.
  63. از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند؛ سوره بقره، آیه۳.
  64. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۱۲۲؛ نور الثقلین، ج‌۱، ص‌۲۶؛ الصافی، ج‌۱، ص‌۹۳.
  65. و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم. موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموخته‌اند به من بیاموزی؟ گفت: بی‌گمان تو هرگز همراه من شکیبایی نمی‌توانی کرد. و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟ گفت: اگر خداوند بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و از هیچ فرمان تو سرنمی‌پیچم. گفت: اگر از من پیروی داری چیزی از من مپرس تا خود از آن برای تو سخن سر کنم؛ سوره کهف، آیه۶۵ - ۷۰.
  66. البصائر، ج‌۵۷، ص‌۵۶۳ـ ۵۶۴.
  67. آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست؛ سوره انعام، آیه۹۰.
  68. بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند؛ سوره احزاب، آیه۲۱.
  69. و نکوگفتارتر از کسی که به سوی خداوند فرا خواند و کاری شایسته کند و گوید: من از مسلمانانم کیست؟؛ سوره فصلت، آیه۳۳.
  70. بگو: برای این (پیامبری) از شما مزدی نمی‌خواهم جز این که هر کس بخواهد به سوی پروردگار خویش راهی پیش گیرد؛ سوره فرقان، آیه۵۷.
  71. و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست؛ سوره شعراء، آیه۱۶۴.
  72. همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است؛ سوره احزاب، آیه۳۹.
  73. و با مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند افتادگی کن؛ سوره شعراء، آیه۲۱۵.
  74. ما به آنچه می‌گویند داناتریم و تو بر آنان چیره نیستی از این روی هر کس را که از وعده عذاب من می‌هراسد با قرآن پند بده!؛ سوره ق، آیه۴۵.
  75. و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است؛ سوره ذاریات، آیه۵۵.
  76. پس اگر روی گرداندند تو را بر آنان نگهبان نفرستاده‌ایم، بر تو جز پیام‌رسانی نیست و ما هر گاه به آدمی بخشایشی از خود چشاندیم بدان شادمان شد و چون برای کارهایی که کرده‌اند گزندی به آنان برسد بی‌گمان (در آن حال) آدمی بسیار ناسپاس است؛ سوره شوری، آیه۴۸.
  77. و چیزی جز پیام‌رسانی روشن، بر عهده ما نیست؛ سوره یس، آیه۱۷.
  78. خداوند بخشنده قرآن را آموخت؛ سوره الرحمن، آیه ۱ - ۲.
  79. جامع البیان، ج‌۲۷، ص‌۱۴۹.
  80. پروردگارا! بر دانش من بیفزای!؛ سوره طه، آیه۱۱۴.
  81. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج‌۱۹، ص‌۲۸۲.
  82. بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است؛ سوره توبه، آیه۱۲۸.
  83. و نکوگفتارتر از کسی که به سوی خداوند فرا خواند و کاری شایسته کند و گوید: من از مسلمانانم کیست؟؛ سوره فصلت، آیه۳۳.
  84. و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم. موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموخته‌اند به من بیاموزی؟ گفت: بی‌گمان تو هرگز همراه من شکیبایی نمی‌توانی کرد. و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟ گفت: اگر خداوند بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و از هیچ فرمان تو سرنمی‌پیچم. گفت: اگر از من پیروی داری چیزی از من مپرس تا خود از آن برای تو سخن سر کنم؛ سوره کهف، آیه۶۵ - ۷۰.
  85. و ما فرستادگان را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نمی‌فرستیم و کافران به وسیله باطل چالش می‌ورزند تا حق را با آن از میان بردارند؛ و آیات مرا و بیم‌هایی را که یافته‌اند به ریشخند گرفتند؛ سوره کهف، آیه۵۶.
  86. البصائر، ج‌۵۷، ص‌۵۶۳.
  87. و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ آیا روی زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ و به راستی سرای واپسین برای پرهیزگاران بهتر است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟؛ سوره یوسف، آیه۱۰۹.
  88. و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از آنان می‌زیستند چگونه بوده است؟ آنان توانمندتر از ایشان بودند و زمین را کافتند و آن را بیش از آنچه اینان می‌کردند آباد کردند؛ و پیامبرانشان برهان‌های روشن برای آنان آوردند پس خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند؛ سوره روم، آیه۹.
  89. و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید؛ سوره نحل، آیه۴۳.
  90. و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید؛ سوره نحل، آیه۴۳.
  91. و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه۷.
  92. باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد؛ سوره عبس، آیه۲۴.
  93. کریمی، محمود، مقاله «تعلیم و تربیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص۶۵۲ ـ ۶۵۳.
  94. شیوه‌های تعلیم، ص‌۸۳، ۱۱۶.
  95. مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان؛ سوره نحل، آیه۱۲۵.
  96. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۷۲.
  97. و اگر رویگردان شوند تنها پیام‌رسانی آشکار بر عهده توست؛ سوره نحل، آیه۸۲.
  98. و چیزی جز پیام‌رسانی روشن، بر عهده ما نیست؛ سوره یس، آیه۱۷.
  99. بر تو بسیار آرام خواندیم؛ سوره فرقان، آیه۳۲.
  100. و قرآن را آرام و روشن بخوان؛ سوره مزمل، آیه۴.
  101. شیوه‌های تعلیم، ص‌۹۰.
  102. «از تو درباره ماه‌های نو می‌پرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّ‌اند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانه‌ها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانه‌ها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره بقره، آیه ۱۸۹.
  103. «از تو می‌پرسند: چه چیزی را ببخشند؟ بگو هر دارایی که می‌بخشید (بهتر است) به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان و در راه مانده باشد و هر نیکی بجای آورید خداوند به آن داناست» سوره بقره، آیه ۲۱۵.
  104. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  105. «از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است و از تو می‌پرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ این‌گونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن می‌گوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
  106. و کارشان رایزنی میان همدیگر است؛ سوره شوری، آیه۳۸.
  107. با آنها در کار، رایزنی کن؛ سوره آل عمران، آیه۱۵۹.
  108. مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!؛ سوره نحل، آیه۱۲۵.
  109. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۷۲.
  110. آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من نیز زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد؛ سوره بقره، آیه۲۵۸.
  111. بگو اگر با او خدایانی می‌بودند چنان که می‌گویند، در آن صورت (آن خدایان) به سوی دارنده اورنگ (فرمانفرمایی جهان) راهی می‌جستند؛ سوره اسراء، آیه۴۲.
  112. کریمی، محمود، مقاله «تعلیم و تربیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص۶۵۳ ـ ۶۵۴.
  113. شیوه‌های تعلیم، ص‌۱۱۷ـ ۱۱۸.
  114. و در زمین پاره‌هایی کنار هم و باغسارهایی از انگور است و نیز کشت (هایی گوناگون) و خرما بنان هم‌ریشه و ناهم‌ریشه که (همه) از یک آب آبیاری می‌شوند و برخی را بر برخی دیگر در بر و بار برتری می‌دهیم؛ بی‌گمان در آن (ها) برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هایی است؛ سوره رعد، آیه۴.
  115. خداوند است که بادها را می‌فرستد که ابرها را برمی‌انگیزد و آن را در آسمان هر گونه خواهد می‌گسترد و آن را پاره‌پاره می‌گرداند و آنگاه باران پیاپی را می‌نگری که از لابه‌لای آن بیرون می‌زند و چون (خداوند) آن را به کسانی از بندگانش که بخواهد برساند ناگهان شاد می‌شوند. و به راستی پیش از آنکه بر آنان فرو فرستاده شود- (درست) باری، به آثار مهر خداوند بنگر که چگونه زمین را پس از مردن آن زنده می‌دارد؛ بی‌گمان همان (خداوند) زنده‌کننده مردگان است و او بر هر کاری تواناست؛ سوره روم، آیه ۴۸ - ۵۰.
  116. آیا ندیده‌ای که خداوند از آسمان آبی فرستاد و آن را چون چشمه‌هایی در زمین روان کرد سپس با آن کشت‌هایی رنگارنگ برمی‌آورد سپس (آن کشت‌ها) خشک می‌شود آنگاه آن را زرد می‌بینی سپس آن را خرد و کوفته می‌گرداند؛ بی‌گمان در این، پندی برای خردمندان است؛ سوره زمر، آیه۲۱.
  117. التصویر الفنی، ص‌۶۶ـ ۶۸.
  118. خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را می‌کاوید؛ سوره مائده، آیه۳۱.
  119. و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می‌دهند؛ سوره بقره، آیه۲۳۳.
  120. داستان اینان، چون داستان کسانی است که آتشی برافروزند و همین که دور و برشان روشن شد، خداوند روشنایی‌شان را ببرد و آنان را در تاریکی‌ها که چیزی نمی‌بینند رها کند؛ سوره بقره، آیه۱۷.
  121. و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید؛ سوره نحل، آیه۴۳.
  122. و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه۷.
  123. بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی می‌آوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست؛ سوره ممتحنه، آیه۴.
  124. و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان. و (نیز) مریم دختر عمران را که پاکدامن بود و ما از روح خویش در آن دمیدیم؛ و سخنان و کتاب‌های پروردگارش را باور داشت و از فرمانبرداران بود؛ سوره تحریم، آیه۱۱ - ۱۲.
  125. بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند؛ سوره احزاب، آیه۲۱.
  126. توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد. دارایی و دستاوردش به او سودی نبخشید. زودا که در آتشی زبانه‌دار درآید. و (نیز) همسرش در حالی که هیزم‌کش (دوزخ) است، ریسمانی از پوست تافته درخت خرما بر گردن اوست؛ سوره مسد، آیه ۱ - ۵.
  127. و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان. و (نیز) مریم دختر عمران را که پاکدامن بود و ما از روح خویش در آن دمیدیم؛ و سخنان و کتاب‌های پروردگارش را باور داشت و از فرمانبرداران بود؛ سوره تحریم، آیه۱۰ - ۱۲.
  128. شیوه‌های تعلیم، ص‌۱۶۳.
  129. در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه۲۵۶.
  130. داستان این دو دسته چون نابینا و ناشنوا و بینا و شنواست؛ آیا در مثل برابرند؟ آیا پند نمی‌گیرید؟؛ سوره هود، آیه۲۴.
  131. بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرینش او را آفریده‌اند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست؛ سوره رعد، آیه۱۶.
  132. ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟؛ سوره یوسف، آیه۳۹.
  133. «و بی‌گمان ما برای مردم در این قرآن از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم امّا بیشتر مردم جز سر ناسپاسی ندارند» سوره اسراء، آیه ۸۹.
  134. المیزان، ج‌۱۳، ص‌۲۰۱.
  135. اگر این قرآن را بر کوهی فرو می‌فرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فروپاشیده می‌دیدی و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم باشد که بیندیشند؛ سوره حشر، آیه۲۱.
  136. به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است؛ سوره یوسف، آیه۱۱۱.
  137. پس این داستان را باز گوی باشد که آنان بیندیشند؛ سوره اعراف، آیه۱۷۶.
  138. محمود کریمی|کریمی، محمود، مقاله «تعلیم و تربیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص۶۵۴ ـ ۶۵۵.
  139. و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید؛ سوره بقره، آیه۳۱.
  140. پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داوود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد؛ سوره بقره، آیه۲۵۱.
  141. و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه۶.
  142. و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه۶۵.
  143. آدمی را آفرید. بدو سخن گفتن آموخت؛ سوره الرحمن، آیه ۳ - ۴.
  144. التفسیر الکبیر، ج‌۲، ص‌۲۰۸.
  145. چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد؛ سوره بقره، آیه۱۵۱.
  146. و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه۱۱۳.
  147. همان که با قلم آموزش داد. به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت؛ سوره علق، آیه ۴ - ۵.
  148. جامع البیان، ج‌۲، ص‌۵۱؛ مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۶۸.
  149. جامع البیان، ج‌۲، ص‌۴۹؛ مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۶۸.
  150. جامع البیان، ج‌۲، ص‌۷۸۲؛ المیزان، ج‌۲، ص‌۲۴۷.
  151. جامع البیان، ج‌۲، ص‌۵۱.
  152. جامع البیان، ج‌۲، ص‌۵۱.
  153. التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۴۰.
  154. جامع البیان، ج‌۳۰، ص‌۳۲۰ ـ ۳۲۱؛ مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۸۱ـ ۷۸۲.
  155. آدمی را آفرید. بدو سخن گفتن آموخت؛ سوره الرحمن، آیه ۳ - ۴.
  156. جامع البیان، ج‌۲۷، ص‌۱۵۰.
  157. ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه۲۸۲.
  158. همان که با قلم آموزش داد. به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت؛ سوره علق، آیه ۴ - ۵.
  159. یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست؛ سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  160. جامع البیان، ج‌۲۸، ص‌۱۲۰.
  161. یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست؛ سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  162. و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خود نزدیک شدند، یا با شایستگی آنها را نگه دارید و یا به نیکی رها کنید و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است و آیات خداوند را به ریشخند نگیرید و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان می‌دهد؛ و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه۲۳۱.
  163. پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داوود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد؛ سوره بقره، آیه۲۵۱.
  164. و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست می‌شمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم؛ سوره آل عمران، آیه۸۱.
  165. التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۷۴.
  166. کشف الاسرار، ج‌۱، ص‌۳۶۸.
  167. جامع البیان، ج۲۸، ص‌۱۲۰؛ التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۷۴.
  168. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۳۹۵.
  169. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۳۶۵.
  170. و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه۶۵.
  171. مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۷۴۶.
  172. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه۲۶ و ۲۷.
  173. از تو می‌پرسند که چه بر آنها حلال است؟ بگو (همه) چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و (نیز) آنچه با جانوران شکاری دست‌آموز به دست می‌آورید- که از آنچه خداوند به شما آموخته است به آنها می‌آموزید- پس، از آنچه (این جانوران شکاری) برای شما (گرفته و) نگه داشته‌اند بخورید و (هنگام فرستادن حیوان شکاری یا هنگام ذبح) نام خداوند را بر آنها یاد کنید و از خداوند پروا کنید که خداوند حسابرسی سریع است؛ سوره مائده، آیه ۴.
  174. و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید؛ سوره بقره، آیه۳۱.
  175. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۳۸۱.
  176. یوسف گفت: خوراکی که روزی شماست نزدتان نمی‌رسد مگر آنکه پیش از رسیدن آن شما را از تعبیر آن آگاه می‌کنم. این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است؛ من آیین گروهی را که به خداوند ایمان ندارند و جهان واپسین را منکرند وانهاده‌ام. ؛ سوره یوسف، آیه۳۷.
  177. و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه۶.
  178. پروردگارا! به من از فرمانروایی پاره‌ای داده‌ای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ ای آفریدگار آسمان‌ها و زمین! تو سرور من در این جهان و در جهان واپسینی، مرا گردن نهاده (به فرمان خویش) بمیران و به شایستگان بپیوند؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۱.
  179. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۳۲۰.
  180. و چون از جایی که پدرشان فرمان داده بود (به مصر) در آمدند این کار، ایشان را از قضای خداوند هیچ باز نداشت مگر همین که نیازی را که در درون یعقوب بود برآورد و البته او از دانشی برخوردار بود که بدو آموخته بودیم اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره یوسف، آیه۶۸.
  181. مجمع البیان، ص‌۳۸۱.
  182. و سلیمان از داوود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ بی‌گمان این برتری آشکاری است؛ سوره نمل، آیه۱۶.
  183. پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داوود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود می‌خواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد؛ سوره بقره، آیه۲۵۱.
  184. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۶۲۱؛ التفسیرالکبیر، ج‌۶، ص۲۰۲ـ ۲۰۳.
  185. و ما آنان را کالبدی که خوراک نخورند نیافریده بودیم و جاودان (هم) نبودند؛ سوره انبیاء، آیه۸.
  186. نهج البلاغه، خطبه ۱.
  187. نثر طوبی، ج‌۲، ص‌۱۸۳.
  188. پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای؛ سوره بقره، آیه۱۲۹.
  189. بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره آل عمران، آیه۱۶۴.
  190. اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره جمعه، آیه۲.
  191. همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است؛ سوره احزاب، آیه۳۹.
  192. و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه۷.
  193. و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید؛ سوره نحل، آیه۴۳.
  194. مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۵۷.
  195. مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۵۷.
  196. جامع البیان، ج‌۱۷، ص‌۸.
  197. تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۲۶۰؛ البرهان، ج‌۳، ص‌۴۲۴ـ ۴۲۵.
  198. کریمی، محمود، مقاله «تعلیم و تربیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۷، ص۶۵۵ ـ ۶۵۷.