اخلاص در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = اخلاص در قرآن - اخلاص در حدیث - اخلاص در فقه اسلامی - اخلاص در اخلاق اسلامی - اخلاص در معارف دعا و زیارات - اخلاص در معارف و سیره نبوی - اخلاص در معارف و سیره حسینی - اخلاص در معا...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[اخلاص در قرآن]] - [[اخلاص در حدیث]] - [[اخلاص در فقه اسلامی]] - [[اخلاص در اخلاق اسلامی]] - [[اخلاص در معارف دعا و زیارات]] - [[اخلاص در معارف و سیره نبوی]] - [[اخلاص در معارف و سیره حسینی]] - [[اخلاص در معارف و سیره سجادی]] - [[اخلاص در معارف و سیره رضوی]] - [[اخلاص در عبادت]] - [[اخلاص در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط
== معنای لغوی و اصطلاحی ==
| موضوع مرتبط = اخلاص
[[احد]] به معنای نخستین عدد (یک)<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۳/۶.</ref>و به معنای فردی که از ازل تا ابد کسی همراه او نیست<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۳/۲۸۰–۲۸۱؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۷۰.</ref> می‌باشد. واحد نیز به معنای منفرد است.<ref>ابن‌فارس، معجم، ۶/۹۱؛ ابن‌اثیر، النهایه، ۵/۱۵۹.</ref> احدیت در اصطلاح [[عرفانی]]، ذات حق‌تعالی به اعتبار [[نفی]] [[اسما]]، صفات، تعینات و نِسَب<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۶.</ref> و [[مرتبه علم]] ذات به ذات<ref>قونوی، اعجاز البیان، ۱۱۶.</ref> است که از آن به احدیت جمع و [[مقام]] جمع نیز تعبیر می‌شود<ref>قونوی، مفتاح الغیب، ۳۵؛ کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۷.</ref> و واحدیت، ذات حق‌تعالی به اعتبار لحاظ جمیع [[حقایق]] اشیا است که به آن مقام فرق و حضرت الهیه نیز گفته می‌شود.<ref>آملی، المقدمات، ۴۶۹.</ref> امام‌ خمینی با تأکید بر این دو معنا احدیت را مقام [[غیب مطلق]] حق‌تعالی می‌داند که هیچ صفت سلبی و ایجابی در آن لحاظ نمی‌شود و واحدیت را مقامی می‌داند که اسما و [[صفات الهی]] در آن لحاظ می‌شود.<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۱۸–۱۹؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۱۷.</ref> [[عارفان]] از مقام واحدیت به مقام جمع، احدیت جمع اسما،<ref>جامی، شرح فصوص، ۵۰.</ref> مقام [[اسم اعظم]] و اسم جامع «[[الله]]»،<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۲۴.</ref> مرتبه [[الوهیت]] و عالم‌المعانی<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۶۹.</ref> نیز یاد کرده‌اند.
| عنوان مدخل  = اخلاص
| مداخل مرتبط = [[اخلاص در قرآن]] - [[اخلاص در حدیث]] - [[اخلاص در فقه اسلامی]] - [[اخلاص در اخلاق اسلامی]] - [[اخلاص در معارف دعا و زیارات]] - [[اخلاص در معارف و سیره نبوی]] - [[اخلاص در معارف و سیره علوی]] - [[اخلاص در معارف و سیره حسینی]] - [[اخلاص در معارف و سیره سجادی]] - [[اخلاص در معارف و سیره رضوی]] - [[اخلاص در عبادت]] - [[اخلاص در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
}}


دو اصطلاح احدیت و واحدیت با مفاهیم دیگری چون تعین و تجلی اول و ثانی و مقام الوهیت مرتبط است. دو اصطلاح تعین اول و ثانی با احدیت و واحدیت مترادف می‌باشند.<ref>قونوی، مفتاح الغیب، ۳۵؛ یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۵۷ و ۴۰۰.</ref>
'''[[اخلاص]]''' به معنای پاک‌کردن و سالم‌ساختن از آمیختگی یا [[اعتقاد]] [[خالص]] به یکتایی [[خداوند]] است که در [[کتاب مقدس]] و [[قرآن کریم]] به کار رفته است. [[حقیقت]] اخلاص خالص‌ساختن قصد و [[نیت]] از غیر خداوند است. از آنجا که [[ارزش]] نیتِ عمل [[برتر]] از خود عمل است، پس اخلاص در کار از انجام همان عمل ارزش بالاتری دارد. اخلاص سبب دوری از اغوای [[شیطان]]، [[سلامت]] [[دل]]، رساندن خیر به دیگران و خودداری از [[بدی‌ها]] می‌شود و [[غلبه]] بر [[هوای نفس]] و آرزوی طولانی از آفات و موانع اخلاص است.
 
== معناشناسی ==
«[[اخلاص]]» به معنای پاک‌کردن و سالم‌ساختن از آمیختگی<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۷/۲۶.</ref> یا [[اعتقاد]] [[خالص]] به یکتایی [[خداوند]]<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۴/۱۸۶.</ref> است. برخی اخلاص در [[اطاعت]] را ترک [[ریا]] معنا کرده‌اند<ref>جوهری، الصحاح، ۳/۱۰۳۷.</ref>. در اصطلاح [[اخلاقی]] به معنای پالایش [[نیت]] از همه شوائب<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۱۳.</ref> و [[پاک]] کردن [[دل]] از آلودگی‌های تیره‌کننده<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۱۲۲-۱۲۳.</ref> است.
 
در اصطلاح [[عرفانی]]، افزون بر معنای یادشده، آن را [[پیراستگی]] عمل از هر گونه آمیختگی شمرده‌اند<ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۲.</ref>. [[امام خمینی]] نیز در اصطلاح عرفانی، اخلاص را [[تصفیه]] عمل از هر گونه آمیختگی با غیر [[حق]] می‌داند<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۸.</ref>؛ به گونه‌ای‌که [[انسان]] [[باطن]] خود را از هر چه جز خداست، پاک کند<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۷.</ref>.
 
ازجمله واژگان اشتقاقی «اخلاص»، «مُخلِص» و «مُخلَص» است. مخلِص کسی است که عمل او تنها برای [[تقرب به خداوند]] باشد<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۱۴.</ref> و [[مخلَص]] کسی است که خداوند او را برگزیده و برای خود پاک گردانیده باشد<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۲/۱۶۵.</ref>. ازجمله واژگان مرتبط با اخلاص، «ریا» ست که ضد اخلاص است و به معنای [[نیکو]] جلوه‌دادن خود، به [[هدف]] [[طلب]] [[جاه]] و [[منزلت]] نزد [[مردم]] است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۱۶.</ref>.


== پیشینه ==
== پیشینه ==
بحث از احدیت و واحدیت ریشه در [[آیات]] و [[روایات]] دارد؛ چنان‌که در [[قرآن کریم]] [[خداوند]] به «احد» <ref>توحید، ۱.</ref> و «[[الواحد]]»<ref>رعد، ۱۶.</ref> وصف شده‌است. امیرالمؤمنین علی{{ع}} خداوند را به «واحد لا بعدد» وصف کرده‌است.<ref>نهج البلاغه، خ۲۲۷، ۳۳۴.</ref> عارفان با [[الهام]] از این آموزه‌ها و نیز مشهودات [[باطنی]] خویش و در بیان [[وحدت]] [[حقیقی]] ذات و حیثیات وجودی و لحاظ‌هایی که در ذات وجود دارد، به تبیین واحدیت و [[احدیت]] پرداخته‌اند.<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۷۰۴ و ۴/۲۹۳؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۷۲؛ جامی، نقد النصوص، ۳۵.</ref> البته [[محققان]] [[عرفان]] نظری در تبیین معنای احدیت [[اختلاف]] دارند و آن را در معانی مختلفی به کار برده‌اند؛ چنان‌که به خود وحدت حقیقی در [[مقام]] ذات نیز احدیت ذاتی می‌گویند<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۷۳.</ref>؛ از این‌رو در آثار [[ابن‌عربی]] و قونوی این اصطلاح هرگز به صورت انحصاری با مقام احدیت به معنای مصطلح منطبق نبوده<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۹۳.</ref> و تا [[زمان]] [[فرغانی]] اصطلاح مستقر و ثابتی نگردیده‌است<ref>فناری، مصباح الانس، ۳۱۵–۳۱۶.</ref>؛ اما فرغانی آن را به عنوان اصطلاحی ثابت به کار برده‌است و پس از او عارفانی چون فناری،<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۳۱۵.</ref> ابن‌ترکه.<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۴–۱۲۵ و ۱۴۱–۱۴۲.</ref> و جامی<ref>جامی، نقد النصوص، ۳۴–۳۷.</ref> از او [[پیروی]] کرده‌اند؛ از این‌رو به اصطلاحی مستقر و ثابت تبدیل شده‌ است. باوجود این در آثار عرفای [[مکتب]] [[ابن‌عربی]] در قرن‌های هفتم و هشتم این اصطلاح هرگز به صورت انحصاری درنیامده است و صدرالدین قونوی، گاه تعین اول را به همین معنا و گاه به معنای دیگری به کار می‌برد<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۹۳.</ref> و قیصری در آثار خود این اصطلاح را در اشاره به [[حقیقت]] یاد شده به کار نبرده‌است، بلکه تعین ثانی را نخستین تعین [[حق]] می‌داند و [[فیض اقدس]] را مترادف تعین و تجلی اول می‌شمارد.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۱.</ref> این [[تفسیر]] از فیض اقدس با اصطلاح تعین ثانی در اصطلاحات فرغانی برابر است.
در [[کتاب مقدس]] واژه اخلاص به معنای ضد ریا و [[مکر]] به‌کار رفته<ref> بطرس، قاموس الکتاب المقدس، ۳۴۵.</ref> و به [[اخلاص در عبادت]] [[امر]] شده است<ref>کتاب مقدس، یوشع، ب‌۲۴، ۱۴؛ رساله پولس رسول به کولسیان، ب۳، ۲۲.</ref>.
 
[[قرآن کریم]] نیز واژه‌هایی همچون خالص،{{متن قرآن|أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ}}<ref>«آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.</ref> مخلِص {{متن قرآن|قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي}}<ref>«بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب می‌دارم، می‌پرستم» سوره زمر، آیه ۱۴.</ref> و [[مخلَص]] {{متن قرآن|فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَالَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلَاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَمَا هُمْ بِمُعْجِزِينَ}}<ref>«پس بدی‌های کارهایی که کردند به آنان رسید و به زودی به ستمگران ایشان بدی‌های کارهایی که کردند خواهد رسید و آنان به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستند» سوره زمر، آیه ۵۱.</ref> را به کار برده و [[دین]] [[خالص]] را به [[خداوند]] اختصاص داده {{متن قرآن|أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ}}<ref>«آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.</ref> و به [[عبادت]] مخلصانه امر کرده است<ref>سوره اعراف، آیه ۲۹.</ref>. همچنین برخی [[بندگان]] خداوند ازجمله [[مخلَصین]] شمرده شده‌اند.{{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref> در [[روایات]] نیز به [[وجوب]] [[اخلاص در عبادت]]<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۵۹.</ref> و [[حرام]] بودن [[ریا]] بابی اختصاص یافته است<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۶۴.</ref>.
 
[[اهل معرفت]] در آثار خود، به زوایای مختلف [[اخلاص]] پرداخته‌اند و آن را از اصول تصوف شمرده‌اند<ref>سراج، اللمع فی التصوف، ۲۵۵.</ref>. از نخستین آثار در این موضوع، کتاب‌های «[[رسایل جنید (کتاب)|رسایل جنید]]» و «[[اللمع فی التصوف (کتاب)|اللمع فی التصوف]]»<ref>سراج، اللمع فی التصوف، ۲۵۶.</ref>. اثر [[ابونصر سراج]] و «[[قوت القلوب (کتاب)|قوت القلوب]]»<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۶۷-۲۷۸.</ref> اثر [[ابوطالب مکی]] است. در قرن‌های بعد نیز توجه به این مسئله در آثار علمای [[عرفان]] ادامه یافته و اخلاص یکی از [[مقامات]] و منازل [[سلوک]] معرفی شده است<ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۲؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۲۰؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۸۱.</ref>. علمای اخلاق نیز به این مسئله پرداخته‌اند و اخلاص را یکی از شرایط [[صحت]] یا کمال [[اعمال]] و [[عبادات]] دانسته‌اند<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۳۶؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۱۴-۶۱۵.</ref>. [[فقیهان]] اخلاص و [[قصد قربت]] را از شرایط [[عبادت]]<ref>سید مرتضی، رسائل، ۲/۳۴۳؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۲/۷-۸.</ref> و [[ریا]] را سبب بطلان عبادت<ref>کرکی، جامع المقاصد، ۲/۲۲۶.</ref> می‌دانند، چه ریای محض باشد و چه ریای مخلوط با قصد قربت<ref>شهید ثانی، رسائل، ۱۴۴.</ref>.
 
[[امام خمینی]] در کتاب‌های [[اخلاقی]] و [[عرفانی]] خود به تعریف اخلاص<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۸.</ref>، [[حقیقت]] اخلاص<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۰-۱۶۴؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۱-۱۲.</ref>، مراتب اخلاص<ref> امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴-۱۶۶.</ref> و درجات آن پرداخته است. ایشان در [[کتب فقهی]] خود، مانند تحریر الوسیله<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۰.</ref> از اخلاص در [[نیت]] سخن گفته و آن را شرط [[درستی]] عبادت دانسته و عمل بدون آن را [[باطل]] شمرده است.


[[اهل معرفت]] آثار و [[احکام]] متعددی برای احدیت و واحدیت ذکر کرده‌اند؛ ازجمله: چگونگی صدور کثرات از مرتبه واحدیت،<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۶۶۷.</ref> [[سیر]] سالک و منتهای وصول آن به مرتبه احدیت<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۲۴–۶۲۵؛ امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۱۶.</ref> و مظاهر این دو مرتبه در عالم.<ref>فناری، مصباح الانس، ۵۰۳.</ref>
== حقیقت اخلاص ==
علمای اخلاق، حقیقت اخلاص را خالص‌ساختن قصد و نیت از غیر [[خداوند]] می‌دانند<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۲۸.</ref> که محل آن [[قلب]] است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۳.</ref>؛ یعنی [[انسان]] قلبش را به [[حق‌تعالی]] اختصاص دهد، تا آنجا که کسی غیر از [[حق]]، در [[حرم]] [[دل]] او راه نیابد و کاری به غیر [[رضای خدا]] نکند<ref>مازندرانی، شرح الکافی، ۸/۵۱.</ref>. این اخلاص تنها درباره کسی قابل [[تصور]] است که [[محب]] [[خدا]] باشد و تمام [[اندیشه]] او [[غرق]] در امور [[آخرت]] باشد؛ به گونه‌ای‌که در [[دل]] او جایی برای [[دوستی دنیا]] باقی نمانده باشد<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۲-۱۸۵.</ref>. نزد [[اهل معرفت]] نیز [[اخلاص]] به معنای مشاهده نکردن عمل خود، طالب [[پاداش]] نبودن برای آن<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۳۰۲-۳۰۵.</ref> و از قیود غیریت و [[انانیت]] خارج شدن<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۱۹۷.</ref> است.


امام‌ خمینی نیز احدیت را در معنای معروف مستقر آن به کار برده‌ است. ایشان [[حقیقت]] این دو [[مقام]] و برخی [[احکام]] و ویژگی‌های آنها را در کتب [[عرفانی]] و [[اخلاقی]] خود چون [[شرح دعاء السحر (کتاب)|شرح دعاء السحر]]،<ref>امام‌ خمینی، شرح دعا السحر، ۷۱.</ref> [[مصباح الهدایه]]،<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۳۳–۳۵.</ref> [[تعلیقات علی شرح فصوص الحکم]] و [[مصباح الانس]]<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۳۰ و ۲۷.</ref> [[التعلیقة علی الفوائد الرضویه]]،<ref>امام‌ خمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ۴۹ و ۸۸.</ref> [[شرح چهل حدیث]]،<ref>امام‌ خمینی، شرح چهل حدیث، ۶۱۷ و ۶۲۴.</ref> [[سرّ الصلاة]]<ref>امام‌ خمینی، سرّ الصلاة، ۶۶ و ۱۰۷.</ref> و [[آداب الصلاة]]<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶ و ۳۱۲.</ref> بیان کرده‌است.
[[امام خمینی]] [[حقیقت]] اخلاص را [[تصفیه]] عمل از هر آمیختگی و تصفیه سرّ از [[رؤیت]] غیر [[حق تعالی]] در جمیع [[اعمال]] ظاهری و [[باطنی]] می‌داند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۰.</ref> و [[باور]] دارد تا زمانی که [[بنده]] از قیود انانیت و غیریت و از [[رسوم]] [[عبودیت]] و کثرتی که میان [[عابد]] و [[معبود]] است، خارج نشود، به اخلاص [[حقیقی]] راه نمی‌یابد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۸-۳۲۹.</ref>؛ بدین معنا که [[هدف]] او در کسب [[کمالات]] و [[صفات پسندیده]]، اغراض [[دنیوی]] و مادی نباشد، بلکه وی طالب [[کمالات الهی]] باشد؛ البته این در آغاز [[سلوک]] است؛ وگرنه [[عارف]] کامل فوق این مطالب است و [[قلب]] او هر آنچه را [[محبوب]] بر آن وارد کند، می‌پذیرد<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۱۱-۱۲.</ref>. نیز از آنجاکه در غالب [[نیت‌ها]] نوعی آمیختگی به غیر [[حق]] موجود است و در کمتر نیتی اخلاص حقیقی وجود دارد، [[خلوص]] مطلق از بلندترین درجات اولیای کامل به شمار می‌آید<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۷۵.</ref>.


== حقیقت مرتبه [[احدیت]] و واحدیت ==
== اهمیت و [[فضیلت]] ==
غالب [[عارفان]]، هستی را به [[صقع]] ذات [[حق‌تعالی]] و مراتب ظهورات او (ماسوی‌ الله) تقسیم می‌کنند و برای [[شناخت]] حق‌تعالی مراتب و اعتباراتی قائل شده‌اند. نخستین مرتبه کنه ذات است که ظهوری ندارد و عاری از هر گونه اسم و رسم و قید و تعین است و [[عقل]] و [[شهود]] به آن راه ندارد؛ از این‌رو از آن به مرتبه غیب‌الغیوبی یاد می‌شود.<ref>قونوی، النصوص، ۱۰؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۱۸–۱۱۹.</ref> از آنجاکه این مرتبه ظهوری ندارد، [[علم حصولی]] یا حضوری به آن تعلق نمی‌گیرد.<ref>آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، ۶۹.</ref> پس از این مرتبه، اولین مرتبه ظهور و تجلی [[حق]] است که از آن به تجلی اول، تعین اول و مرتبه احدیت تعبیر می‌شود. در حقیقتِ احدیت (تعین اول) دو عنصر نقش اساسی دارند؛ [[وحدت]] حقیقیه و [[علم]]:
در [[آموزه‌های اسلامی]]، اخلاص اهمیت و فضیلت ویژه‌ای دارد. در [[قرآن کریم]] گرویدن به [[دین]]<ref>نساء، ۱۴۶.</ref> و [[دعوت به ایمان]] از روی اخلاص {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ}}<ref>«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.</ref> مورد توجه قرار گرفته است.


'''وحدت حقیقیه:''' عرفا بر این باورند که حلقه واسطه میان مقام ذات و تعین اول، همان وحدت حقیقیه در مقام ذات است و با اینکه همه کثرات در مقام ذات تحقق دارند لکن هیچ‌گونه کثرتی را به همراه نمی‌آورد و همه به نحو اطلاقی و اندماجی مستهلک در آن مقام هستند و وحدت حقه [[حقیقی]] خدشه‌دار نمی‌شود.<ref>قونوی، مفتاح الغیب، ۱۹؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۲؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳.</ref> این وحدت که به [[وحدت]] ذاتیه یا وحدت حقه [[حقیقی]] نامیده می‌شود، دو لحاظ دارد؛ لحاظ [[احدیت]] و لحاظ واحدیت. در لحاظ احدیت، کثرات اندماجی‌اند و با اینکه در ذات تحقق دارند، مورد لحاظ قرار نمی‌گیرند و این لحاظ را «احدیت ذاتیه» گویند. در لحاظ واحدیت، ذات [[حق‌تعالی]] به گونه‌ای در نظر گرفته می‌شود که همراه با کثرت اندماجی باشد؛ یعنی کثرات اندماجی، در لحاظ وحدت[[حق]] ملحوظ است و از این اعتبار تعبیر به «واحدیت ذاتیه» می‌شود.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۲–۱۲۳؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۳۴، ۱۲۲–۱۲۳ و ۱۴۱؛ جامی، نقد النصوص، ۳۵–۳۶.</ref>
در برخی [[روایات]] نیز اخلاص سرّی از [[اسرار الهی]] و از ویژگی‌های بندگانی شمرده شده است که [[خدا]] آنها را [[دوست]] دارد<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۴۹.</ref> و [[اختلاف]] [[مقامات]] [[مؤمنان]] در اختلاف درجات اخلاص‌شان است<ref>ورام، تنبیه الخواطر، ۲/۱۱۹-۱۲۰.</ref>. همچنین [[اخلاص]] باارزش‌ترین مقامی است که [[انسان]] به آن می‌رسد<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۹۸.</ref>. علمای اخلاق نیز اخلاص را مقدمه [[نیکی‌ها]]<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۲.</ref>، سبب [[سعادت]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] و خلاصی از [[وسوسه‌های شیطان]] می‌دانند<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۲۷-۱۲۸.</ref>.


وحدت حقیقی در [[مقام]] ذات، یک [[حقیقت]] وحدانی «لا بشرط» است؛ در حالی‌که احدیت «بشرط لا» و واحدیت «بشرط شیء» است و از آنجاکه وحدت حقیقی مساوق با اطلاق است، هم اسقاط نسبت‌ها (احدیت، بشرط لا) و هم اعتبار نسبت‌ها (واحدیت، بشرط شیء) را شامل می‌شود؛ یعنی [[احد]] و واحد هر دو در آن حقیقت، لابشرط موجودند.<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۱۲۶–۱۲۷؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳؛ جامی، لوامع، ۶۵–۶۶.</ref> از همین‌رو [[عارفان]] در اشاره به دو لحاظ احدیت و واحدیت، به‌ویژه با در نظر داشتن ویژگی اسقاط [[نسب]] برای احدیت و [[اثبات]] نسب برای واحدیت، براین باورند که احدیت مندرج در وحدت حقیقی، اولی و احق به سلب و واحدیت مندرج در آن، اولی و احق به ثبوت می‌باشد.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۲–۱۲۳؛ فناری، مصباح الانس، ۳۱۸؛ جامی، نقد النصوص، ۳۵.</ref> وجود این دو جهت به صورت اندماجی در مقام ذات، نفس الامر داشتن این دو لحاظ و دو اعتبار احدیت و واحدیت ذاتی را نشان می‌دهد و با آنکه هیچ‌گونه کثرتی در ذات نیست، [[قوای ادراکی]] نفس می‌تواند از آن دو، اعتبار احدیت و واحدیت را استخراج کند. توجه به این نکته سبب شده عرفا احدیت ذاتیه و واحدیت ذاتیه را یک اسم مرکب برای یک حقیقت بدانند، یعنی واحد احد برای ذات یگانه.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۳؛ فناری، مصباح الانس، ۳۱۸.</ref> بنابراین وحدت ذاتیه مشتمل بر [[احدیت]] و واحدیت است که گاه از آن با عنوان احدیت و واحدیت اندراجی در [[مقام]] ذات یاد می‌شود، اگرچه واژه احدیت ذاتیه تنها دربارهٔ احدیت ذاتیه اندراجی در مقام ذات به کار می‌رود. گاهی اصل [[وحدت]] حقیقیه ذاتیه را نیز احدیت ذاتیه گویند.<ref>فناری، مصباح الانس، ۲۵۵.</ref>
[[امام خمینی]] اخلاص را بااهمیت‌ترین [[آداب]] [[عبادات]] می‌داند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۰.</ref>؛ چنان‌که در برخی [[روایات]] [[ارزش]] ضربت [[امام‌علی]]{{ع}} در [[جنگ احزاب]] برابر [[عبادت]] [[جن]] و انس شمرده شده است<ref>احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۸۶.</ref>. ایشان این امر را مربوط به مرتبه اخلاص حضرت می‌داند<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۱۶؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۷؛ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۲۳-۱۲۴.</ref>. امام خمینی [[خالص کردن نیت]] از تمام مراتب [[شرک]] و [[ریا]] و [[مراقبت]] از [[نیت خالص]] و باقی‌ماندن بر آن را از امور بسیار [[دشواری]] می‌داند که برخی مراتب آن تنها برای برخی [[اولیای الهی]] میسر است؛ زیرا انسان تا آخر [[عمر]] خود از [[شر]] [[شیطان]] و نفس ایمن نیست و گاه به کمترین مناسبتی عمل [[خالص]] خود را با ریا [[باطل]] می‌کند و از آنجاکه [[نیت]]، تابع [[ملکات نفسانی]] است و شاکله وجودی اوست، هرگاه در [[باطن]] وی [[حب]] [[جاه و مقام]] و امثال آن ریشه داشته باشد، محرک او در عمل، رسیدن به همان جاه و مقام است و تا زمانی که برای تحصیل [[معارف]] نیز [[اقدام]] می‌کند، برای خود و نفسانیت خویش است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۹-۳۳۱.</ref>.


'''[[علم]]:''' تعین اول، علم ذات به ذات از حیث احدی جمعی است<ref>فناری، مصباح الانس، ۲۵۴–۲۵۵؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳.</ref>؛ یعنی در این مرحله [[خداوند]] ذات خود را به نحو احدی می‌نگرد و هنوز به [[کمالات]] و تفاصیلِ موجود در خود [[عنایت]] ندارد.<ref>قونوی، اعجاز البیان، ۱۱۶؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳؛ جامی، اشعة اللمعات، ۳۴–۳۵.</ref> تعین اول همان امتیاز یافتن وحدت حقیقیه اندماجی در مقام ذات است؛ یعنی وحدت حقیقیه همانند همه [[احکام]] و کمالات و [[حقایق]] در مقام ذات، حالت اندماجی و غیر تعینی دارد، اما در اولین ظهور و تجلی [[حق]]-که این تجلی در خود و برای خود است و از این‌رو علم ذات به ذات شکل می‌گیرد-وحدت حقیقیه از حالت اندماج به حالت تعینی و شانی در می‌آید و در تعین اول، علم ذات به ذات از حیث وحدت حقیقیه آن تحقق می‌یابد؛ یعنی [[حق‌تعالی]] در تعین اول به خود از حیث ذات خود بدون لحاظ کثرات، علم و [[آگاهی]] می‌یابد و با توجه به آنکه وحدت حقیقیه در مقام ذات مشتمل بر احدیت و واحدیت اندماجی است، در تعین اول نیز هر دو جهت را به همراه دارد و مشتمل بر احدیت و واحدیت اندماجی است؛ یعنی تعین اول نیز همانند مقام ذات همه کثرات در او تحقق دارند و تعین اول منشأ همه تعینات پس از خود می‌شود، لکن همه به نحو اندماجی محقق‌اند و ذات در احدیت به نحو وحدانی و یکتایی [[مشاهده]] می‌شود.<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۴–۱۲۵.</ref> بنابراین اولین تعینی که از درون [[حقیقت]] لاتعینی ذات، سر برمی‌آورد و از بقیه حقایق ممتاز می‌شود، وصف وحدت حقیقیه است<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲.</ref> و به تبع آن تعین [[احدیت]] و واحدیت محقق می‌شود.<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۴۱–۱۴۲.</ref> البته عارفانی چون قیصری احدیت را مقامی جدای از [[مقام]] ذات نمی‌دانند و نخستین تجلی و تعین از مقام ذات را همان مرتبه‌ای می‌دانند که [[فرغانی]] آن را تجلی ثانی می‌خواند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۹–۳۰۰ و ۳۴۳–۳۴۴؛ یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۹۳.</ref>
== اقسام و درجات ==
در [[قرآن کریم]]<ref>{{متن قرآن|هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}«اوست که زنده است، هیچ خدایی جز او نیست، از این روی او را در حالی که دین خویش را برای او ناب می‌دارید بخوانید؛ سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره غافر، آیه ۶۵؛ {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}، «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref> و [[روایات]]<ref>صدوق، الامالی، ۵۲۵؛ صدوق، معانی الاخبار، ۲۶۱.</ref> از دو گروه مخلِصین و [[مخلَصین]] یاد شده است؛ مخلِصین افرادی‌اند که در مرحله [[خودسازی]] به [[تکامل]] لازم نرسیده‌اند، اما مخلَصین افرادی هستند که در [[جهاد با نفس]] و پیمودن مراحل [[معرفت]] و [[ایمان]] از [[نفوذ]] [[وسوسه‌های شیاطین]] مصونیت پیدا می‌کنند<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۹/۶۱.</ref>؛ چنان‌که برخی روایات، [[نیت]] و [[اخلاص]] را در عبادت‌کنندگان مختلف دانسته‌اند و [[عبادت]] [[تجار]] را از روی [[رغبت]] به [[بهشت]] و عبادت [[بردگان]] را از روی [[ترس]] از [[جهنم]] و عبادت [[آزادگان]] را برای [[شکر]] از [[خداوند]] شمرده است<ref>نهج البلاغه، ح۲۲۹، ۵۵۲.</ref>. علمای اخلاق، اخلاص را دارای درجاتی می‌دانند. پایین‌ترین درجه آن این است که شخص عمل را برای رسیدن به [[ثواب]] و خلاصی از [[عقاب]] انجام دهد و بالاترین مرتبه آن این است که در انجام عمل، قصد دریافت عوض [[دنیوی]] و [[اخروی]] نداشته باشد و تنها نظر او رضای [[پروردگار]] باشد<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۲۹.</ref>.


پس از مرتبه احدیت، مرتبه واحدیت است که ظهور و تجلی [[حق‌تعالی]] در حضرت علمیه می‌باشد و [[اسما]] و صفات و به تبع آنها اعیان ثابته ظهور می‌یابند و از آن به تجلی ثانی، تعین ثانی<ref>قونوی، النصوص، ۱۵ و ۳۳؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۱ و ۱۲۸–۱۳۰؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۶۸–۱۷۱.</ref> و [[عالم لاهوت]]<ref>آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، ۵.</ref> تعبیر می‌شود. در این مرتبه حق‌تعالی به ذات خود از حیث تفاصیل اسمائی [[علم]] دارد.<ref>جامی، اشعة اللمعات، ۳۵–۳۶.</ref>
برخی از [[عارفان]] اخلاص را به دو دسته تقسیم کرده‌اند: اخلاص، و خلوصِ در اخلاص؛ اما دسته اول، خود بر چهار قسم است:
# اخلاص در گفتار؛
# اخلاص در [[کردار]] که در همه [[اعمال]] رضای [[حق]] را بطلبد؛
# اخلاص در [[عبادات]] [[شرعی]]؛
# اخلاص در احوال و واردات [[قلبی]]؛


امام‌ خمینی نیز در بیان [[حقیقت]] احدیت و واحدیت به بررسی [[مقامات]] و مراتب کلی هستی پرداخته و براین [[باور]] است که برای [[ذات اقدس الهی]] اعتباراتی است و برای هر اعتباری، اصطلاحی مقرر شده‌است. اولین اعتبار، خود ذات است که مجهول مطلق است و هیچ اسم و رسمی برای آن نیست و از هر گونه قید، حتی قیدِ اطلاق [[منزه]] است که گاهی از آن به [[غیب مطلق]] و [[غیب‌الغیوب]] و عنقای مُغْرِب تعبیر می‌شود.<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۱۳؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۲۴؛ امام‌ خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۸.</ref> ایشان تأکید دارد که این مقام معلوم و معروف احدی نشده و نخواهد شد و [[انبیا]]{{ع}} و [[رسولان]]{{ع}} و حتی [[خاتم انبیا]]{{صل}} و اوصیای ایشان{{ع}} راهی بدان مقام ندارند.<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۱۳.</ref> این مقام، من حیث هی، منشأ ظهور و تجلی نیست<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۵.</ref> و ذات به سبب عدم تعین و اطلاق ذاتی، تعین اسمی و تقید صفتی را نمی‌پذیرد. امام‌ خمینی ذات [[غیب]] الغیوب را [[باطن]] مطلق و [[غیبی]] می‌داند که مبدأ اشتقاق مشتق مانند [[غیب]] برای غایب نمی‌باشد، بلکه او خود [[غیب مطلق]] است.<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۱۴.</ref> البته این بطون و غیب که به [[مقام]] ذات نسبت داده می‌شود، از سنخ صفات و [[اسما]] موجود در مرتبه واحدیت و حضرت جمع به‌شمار نمی‌رود<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۱۴.</ref>؛ زیرا مقام ذات مقام لااسم و لارسم و مقام بی‌تعینی است،<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۵.</ref> بنابراین صفت بطون منسوب به ذات، در برابر صفت ظهور که از صفات متقابله است نخواهد بود؛ زیرا صفات متقابله خبر از کثرت می‌دهند.<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۱۴.</ref> پس مقام ذات در [[حقیقت]] مقام بی‌مقامی است<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲.</ref>؛ زیرا در برابر [[مقامات]] دیگر، همچون [[احدیت]]، واحدیت، [[فیض]] منبسط و مانند آن نیست بلکه در [[دل]] همه مقامات حاضر و در عین حال غیر همه آنهاست.<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۵۹–۲۶۱.</ref>
اما دسته دوم، یعنی [[خلوص]] در اخلاص آن است که سالک، عمل خود را نبیند، بلکه همه اعمال خود را متعلق به [[خدای متعال]] بداند<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۱۲۲.</ref>.


بنابر نظر امام‌ خمینی [[اسمای ذاتی]] در احدیت و اسمای صفاتی در واحدیت و [[اسمای فعلی]] در خارج از [[صقع]] [[ربوبی]] و مرحله خلقی همگی از چگونگی تعین خبر می‌دهد، اما ذات که از هر تعین مبری می‌باشد، دارای هیچ اسم و رسمی نیست و حتی از اسمای ذاتیه نیز مبری است؛ زیرا اسمای ذاتی نشانگر تعین ذات به مقام احدیت می‌باشند.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲، ۳۰۶–۳۰۷ و ۳۱۴؛ امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴–۱۵، ۳۰، ۱۷۵–۱۷۶، ۲۰۳، ۲۲۸، ۲۷۸ و ۳۰۵.</ref>
برخی معتقدند اخلاص سه درجه دارد:
# ندیدن عمل و نطلبیدن [[پاداش]] برای آن؛
# [[شرمساری]] از خود عمل؛
# خالص‌کردن عمل به خلاصی از عمل<ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۲-۶۳.</ref>.


بر اساس دیدگاه [[عرفانی]]، ذات به لحاظ بی‌تعینی با [[خلق]] [[ارتباط]] و سنخیت ندارد. به [[اعتقاد]] امام‌ خمینی نه تنها مقام ذات، بلکه مقام احدیت نیز با [[مخلوقات]] و کثرات ارتباطی ندارد<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۱۴؛ امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۲.</ref> و این [[کلام]] به نوعی جمع کلمات [[عارفان]] است که از طرفی قائل‌اند ذات [[حق‌تعالی]] هیچ ارتباطی با خلق ندارد و از طرفی حق‌تعالی را با خلق مرتبط و بلکه حق‌تعالی را عین اشیا می‌دانند. امام‌ خمینی هر دو سخن را درست دانسته و جایگاه هر یک را مشخص کرده‌است. در حقیقت[[سخن]] اول به ذات و [[مقام]] [[غیب]] الغیوبی و سخن دوم به مقام واحدیت و [[الوهیت]] اشاره دارد، از این‌رو ایشان [[معتقد]] است که سخن دوم باید بر غیر مقام ذات غیب الغیوبی حمل گردد.<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۱۴–۱۵.</ref>
[[امام خمینی]] برای اخلاص سه درجه بر می‌شمرد: اخلاص در عمل، اخلاص در صفت و اخلاص در ذات<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۳.</ref>. اخلاص عملی، [[خالص]] کردن [[اعمال]] از هر آمیختگی است و این اعم از اعمال [[قلبی]] یا [[جوارحی]] است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴.</ref>. [[اخلاص]] صفتی، اخلاص از صفات و [[ملکات نفسانی]] است؛ مانند اینکه [[ملکات]] [[نیکو]] را برای ظاهرکردن نزد دیگران کسب کند<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷.</ref>. ایشان اخلاص ذاتی را خالص‌شدن [[هویت]] و جوهر [[انسان]] در همه [[شئون]] [[غیبی]] و ظاهری می‌داند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۲.</ref>.


چنان‌که امام‌ خمینی گفته‌ است، پس از مرتبه ذات، مرتبه [[احدیت]] می‌باشد.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶.</ref> ایشان از مقام احدیت به اولین تعین، تجلی [[غیبی]] احدی، صورت [[باطن]] و مقام بشرط لا تعبیر می‌کند، مقامی که در آن هنوز نشانی از [[اسما]] و صفات جز به نحو [[اجمال]] نیست.<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴ و ۲۲۶؛ امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۱۴.</ref> ایشان نسبت [[علمی]] را عنصر اساسی در تبیین مقام احدیت می‌داند، و نسبت علمی خارج از ذات [[حق‌تعالی]] است؛ زیرا ذات غیبی اسم و رسمی را نمی‌پذیرد، از این‌رو صفتی را قبول نمی‌کند، اما در مرتبه احدیت که عبارت از مرتبه ذات همراه با تعین ذاتی است در آنجا نسبت علمی وجود دارد.<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۵–۱۷۶.</ref> امام‌ خمینی همچون برخی [[اهل معرفت]]<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۳ و ۲۲–۲۳.</ref> ذات [[حق]] را وجود «لابشرط» مقسمی می‌داند و احدیت را «بشرط لا» معرفی می‌کند<ref>امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۱۱۶.</ref> و بر این [[باور]] است که حق‌تعالی در تجلیات وجودی خود، در کسوت [[اسمای الهی]] تجلی نمی‌کند و تجلی به [[هویت]] ذات ممکن نیست.<ref>امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۷۱.</ref> از این‌رو اسما و [[رسوم]] و صفات، از مرتبه احدیت حادث می‌شوند.<ref>امام‌ خمینی، تقریرات، ۱/۸۵.</ref> ایشان مقام احدیت را همان ظهور و عرضه داشتن [[کمالات]] ذات حق برای خود می‌داند که از آن به ظهور ذات برای ذات به نحو اجمالی تعبیر می‌شود و اولین تعینات آن، [[اسمای ذاتی]] در این مرتبه می‌باشد.<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰.</ref>
[[امام خمینی]] برای اخلاص عملی مراتبی بر می‌شمارد:
# [[تصفیه]] عمل از شائبه رضای مخلوق و جلب [[قلوب]] آنها؛
# تصفیه عمل از به دست آوردن منفعت‌های [[دنیوی]]، مانند [[خواندن نماز]] [[شب]] برای [[گشایش]] روزی و دادن [[صدقه]] برای [[سلامتی]]؛
# تصفیه عمل از رسیدن به [[بهشت جسمانی]] و بهره‌بردن از لذت‌های آن؛
# تصفیه عمل از [[ترس]] از [[عذاب‌های اخروی]]؛
# تصفیه عمل از رسیدن به سعادت‌های [[عقلی]] و لذت‌های [[روحانی]]؛
# تصفیه عمل از ترس نرسیدن به این [[لذات]] و [[محرومیت]] از این نوع [[سعادت]]؛
# تصفیه عمل از رسیدن به لذت‌های [[مشاهده]] [[جمال الهی]] و جنّت لقا؛
# تصفیه عمل از ترس از [[فراق]]<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴-۱۶۶.</ref>؛
# تصفیه عمل از مشاهده [[استحقاق ثواب]] و [[اجر]] به اینکه اعمال را از خود بداند و خود را [[متصرف]] در آن شمارد که این از نقصان [[معرفت]] سالک ناشی می‌شود؛
# تصفیه عمل از بسیارشمردن عمل و [[خشنودی]] و [[دلبستگی]] به آن<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۷۳-۱۷۴.</ref>.


امام‌ خمینی مقام احدیت را مرتبه تحقق اسمای ذاتی و مبدأ برای اسما و صفات می‌داند<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰ و ۳۰۲.</ref> و به سبب همین اسمای ذاتی، تعین اول (احدیت)، از سایر حضرات تمایز پیدا می‌کند.<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰.</ref> اسمای ذاتی دارای احاطه اطلاقی هستند که در میان آنها، [[اسم مستأثر]]، اولین اسم از [[اسمای ذاتی]] است که [[حق‌تعالی]] به سبب آن، اولین تجلی [[غیبی]] احدی را-که در آن تمایز [[اسما]] و صفاتی مستهلک است-[[افاضه]] کرد.<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴.</ref> بنابر نظر ایشان [[درک]] مرتبه [[احدیت]] بالاترین مرتبه [[شهود]] است و اختصاص به مخلصین از اهل‌الله دارد، اما درک مرتبه واحدیت (تعین ثانی) برای [[عامه]] اهل‌الله است.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۷.</ref>
به [[باور]] ایشان، تعبیر به [[مخلَصین]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.</ref> - که اخلاص را به خود [[بنده]] [[اسناد]] داده است، نه به عمل وی - مرتبه‌ای بالاتر از اخلاص در عمل است که ممکن است اشاره به اخلاص صفتی و ذاتی باشد؛ بدین معنا که بنده، ذات و صفات خود را از شائبه‌های غیر [[الهی]] [[پاک]] کند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۳ و ۲۲۱-۲۲۲.</ref>.


امام‌ خمینی اعتبار ذات به حسب [[مقام]] جمع اسما و صفات را مقام واحدیت می‌داند که گاهی از این مقام به مقام جمع‌الجمع تعبیر می‌شود. این مقام را به اعتبار احدیت جمع اسما، مقام [[اسم اعظم]] و اسم جامع «[[الله]]» گویند.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۲۴–۶۲۵.</ref> همچنین مقام واحدیت را مقام تجلی به جمع و تفریق و ظهور و بطون نیز گویند<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۲۵.</ref> و از آن جهت که اعیان ثابته و مظاهر آن را به تعین و کمال می‌رساند، به این مقام، مرتبه [[ربوبیت]] گویند.<ref>امام‌ خمینی، سرّ الصلاة، ۹۰–۹۱.</ref> مرتبه [[ربوبی]] همان تجلی به مقام [[الوهیت]] است که به سبب آن، تمام اسما و در ظل آنها اعیان ثابته متعین می‌شوند<ref>امام‌ خمینی، سرّ الصلاة، ۹۰–۹۱.</ref>؛ اما هنگامی که مقام ظهور اسما و صفات در آینه اعیان خارج از [[صقع]] ربوبی لحاظ شود، این مقام را مقام ظهور اطلاقی و الوهیت گویند.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۲۴–۶۲۵.</ref> بنابر نظر امام‌ خمینی از آنجاکه [[علم]] ذات به ذات، موجب [[شعور]] به کمال ذاتی و اسمائی می‌شود، لازمه آن پیدایش حرکت حبّی است که به [[حکم]] [[سبقت]] [[رحمت]] بر [[غضب]]<ref>امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۲۹؛ امام‌ خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۳.</ref> اسما و اعیان پدید می‌آیند. پس اگر شعور به ذات و این علم بسیط در صقع ربوبی محقق نشود، اسما و اعیان ثابته به مدد حرکت حبّی محقق نخواهند شد.<ref>امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۱۱۹.</ref>
در برخی [[روایات]] [[کمال توحید]]، اخلاص و کمال اخلاص، [[نفی]] صفات از ذات [[باری‌تعالی]] خوانده شده است<ref>نهج البلاغه، خ۱، ۹.</ref>. بعضی مراد از [[روایت]] را [[نفی]] صفات زاید بر ذات<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۲۶.</ref> و بعضی مراد از آن را نفی ثبوت صفتی که از مقولات و کیفیات باشد، دانسته‌اند که از [[خداوند]] نفی شده است<ref>سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۹۱.</ref>. به نظر [[امام خمینی]]، معنای دقیق‌تر روایت، مشاهده‌نکردن تجلیات اسمائی است؛ به این معنا که سالک هنگامی که به مرتبه [[توحید فعلی]] رسید، اسمای مختلف بر او تجلی می‌کند و وقتی از این مرحله بالاتر رفت، تجلیات اسمائی را نیز [[مشاهده]] نمی‌کند و تنها تجلی ذاتی را می‌بیند. از این جهت [[کمال توحید]] در عدم مشاهده [[اسمای الهی]] است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵-۲۴۶.</ref>؛ زیرا [[صفات]] [[حق‌تعالی]] نیز یک جهت غیریت و کثرت نسبت به ذات دارند و این توجه به کثرت اسمائی نیز به نوعی دورشدن از [[حقیقت توحید]] است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۸.</ref>. سالک با انصراف از کثرت اسمائی و فنای در صفات، به تجلی ذاتی می‌رسد و کثرت [[اسما]] و صفات محو می‌شود و وی تنها حق‌تعالی را مشاهده می‌کند و این کمال [[اخلاص]] در [[توحید]] است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵-۲۴۶.</ref>.


بنابر نظر امام‌ خمینی مقصود از کنز مخفی در [[حدیث قدسی]]، همان مقام واحدیتی است که در آن کثرت اسمائی محقق است.<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۵۶.</ref> پس مقام واحدیت که همان تعین ثانی است<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۲۶.</ref> با تجلی واحد [[علمی]] [[فیض]] گسترده [[حق]]؛ یعنی [[فیض اقدس]] پدید می‌آید<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶.</ref> و [[اسما]] در این [[مقام]] دارای دو جهت‌اند؛ جهتی به سوی [[غیب]] و مقام فیض اقدس دارند که از این جهت فانی در ذات و مستهلک در غیب [[هویت]] است و تکثری در آنها راه ندارد و جهتی به سوی خود و تعینات خود دارد که از این جهت، [[احکام]] کثرت و غیریت ظاهر می‌شود.<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۲۲.</ref> در مقام واحدیت هر یک از اسما از اسم دیگر ممتاز است و [[خداوند]] به این کثرات [[علم]] دارد، این کثرات اسمائی و صفاتی در حضرت علمیه مبدأ کثرت عینی و خارجی است، پس نخستین تکثری که در دار هستی به وقوع می‌پیوندد، کثرت اسمائی و صفاتی در مقام واحدیت است.<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۱۸–۱۹.</ref> امام‌ خمینی در [[تفسیر]] [[سوره توحید]]، برخی فقرات [[سوره]] را منطبق با مراتب [[صقع]] [[ربوبی]] می‌داند. ایشان ضمیر «هو» را اشاره به ذات و هویت مطلقه، «[[اللّه]]» ‏ را اشاره به مقام [[الوهیت]] یا مقام واحدیت و «[[احد]]» را اشاره به مقام [[احدیت]] می‌داند.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶.</ref>
== رابطه اخلاص و عمل ==
برخی [[روایات]] [[نیت]] [[مؤمن]] را [[برتر]] از عملش، بلکه برتر از خود عمل شمرده است؛ زیرا شاکله عمل، نیت آن است<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۶ و ۸۴-۸۵.</ref>. علمای اخلاق نیت را حالت و صفتی برای [[قلب]] می‌دانند که سبب برانگیخته‌شدن بر عمل<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۱۱-۱۱۲.</ref> و مقدمه آن به شمار می‌آید. به همین جهت، [[نیت خالص]] آن است که تنها باعث و سبب انجام کار باشد و شریکی در این سبب وجود نداشته باشد<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۰۶-۱۰۸.</ref>. برخی نه‌تنها نیت را [[روح]] و [[حقیقت]] عمل می‌دانند، بلکه آن را غرض اصلی عمل به شمار می‌آورند و تاثیر در قلب را متوقف بر آن می‌شمارند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۱۸.</ref>. برخی دیگر افضل‌بودن نیت در عمل را به این می‌دانند که مؤمن [[طاعات]] و [[اعمال]] را به بهترین وجه و مستمر انجام دهد<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۱۰-۱۱۱.</ref>.


== رابطه با فیض اقدس و [[مقدس]] ==
[[امام خمینی]] [[ارزش]] عمل را به [[خلوص]] در [[نیت]] آن می‌داند و [[معتقد]] است کمال و [[نقص]] عمل تابع کمال و نقص نیت است؛ زیرا نیت، صورت کامل و جنبه [[ملکوتی]] عمل را می‌سازد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۱.</ref>؛ وگرنه صورت ظاهری عمل افراد عادی با [[اولیای الهی]] فرقی ندارد؛ مانند [[گرسنگی]] و [[روزه]] افراد عادی با گرسنگی [[خاندان عصمت]]{{ع}} که چند [[روز]] غذای خود را [[اطعام]] کردند و [[خداوند]] در [[مدح]] آنان [[آیه]]{{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}}<ref>«و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا}}<ref>«(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.</ref> نازل کرد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۱.</ref>. همچنین از آنجاکه صورت شیء از [[حقیقت]] آن جدا نیست، برخی [[روایات]] عمل را همان نیت شمرده‌اند که این به اعتبار فنای عمل در نیت، فنای [[ملک]] در [[ملکوت]] و فنای [[مظهر]] در ظاهر است؛ زیرا تمام عمل همان نیت است و عمل از خود استقلالی ندارد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۲.</ref>.
فیض در اصطلاح [[عارفان]] [[بخشش]] و عطای [[تجلی الهی]] است<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۲/۱۲۹۴.</ref> و فیض اقدس، تجلی حق به حسب اولیت ذات و باطنیت اوست که به واسطه آن اسما و اعیان در حضرت علمیه ظهور می‌یابند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۲/۱۲۹۴؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۱–۶۲.</ref> فیض مقدس نیز تجلی به حسب ظاهریت و آخریت حق است که به واسطه آن اعیان و لوازم آنها در عالم عین و خارج تحقق می‌یابند و گاهی از آن به نفس رحمانی و وجود منبسط نیز یاد می‌شود.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۲/۱۲۹۴.</ref>


امام‌ خمینی [[حقیقت]] فیض اقدس را همان تجلی احدی از جهت [[باطن]] می‌داند.<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴.</ref> این فیض [[برترین]] [[شئون]] [[الهی]] و [[مقام ربوبی]] است که به واسطه آن [[اسما]] از بطون و کمون به ظهور می‌رسند.<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۱۶.</ref> ایشان فرق میان [[احدیت]] با [[فیض اقدس]] را در آن می‌داند که احدیت در عین تجلی احدی بشرط‌لا و [[غیبی]] است<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴ و ۲۲۶؛ امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۱۴ و ۱۱۶.</ref>؛ لکن فیض اقدس لابشرط و [[سریانی]] است.<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۱۸.</ref> همچنین [[مقام]] احدیت به اعتبار بقا در [[غیب]] و شرط عدم ظهور و سریان در کثرت، سامان می‌یابد و از این‌رو به آن مقام بشرط‌لا گویند،<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴ و ۲۲۶؛ امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۱۴ و ۱۱۶.</ref> اما [[حقیقت]] فیض اقدس با ظهور و سریان در کثرت [[علمی]] اسمائی محقق می‌شود؛ از این‌رو فیض اقدس، حقیقتی لابشرط و مطلق است که با کثرات اسمائی و تعینات صفاتی که [[حقایق]] [[مقید]] و مخلوط‌اند، جمع شده و متعین به تعینات می‌گردد.<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۱۸.</ref> از این‌رو مقام واحدیت با تجلی احدی به فیض اقدس به وجود می‌آید که در آن اسما و صفات و به تبع آنها اعیان ثابته در حضرت علمیه تجلی می‌کنند و پس از آن با تجلی [[حق‌تعالی]] به [[فیض]] [[مقدس]]، مظاهر اسما و [[صفات]] (اعیان ثابته) در مرتبه عینی تحقق می‌یابند.<ref>امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۱۲۸؛ امام‌ خمینی، سرّ الصلاة، ۹۰–۹۱.</ref> بدین ترتیب فیض اقدس، [[مظهر اسم]] [[احد]] و مقام احدیت و فیض مقدس مظهر اسم واحد و مقام واحدیت است.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۴–۲۴۵.</ref> چنان‌که فیض مقدس [[مظهر]] تجلی عینی فیض اقدس است، مقام [[الوهیت]] مظهر تجلی مقام واحدیت شمرده می‌شود.<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۳۵.</ref> به [[باور]] امام‌ خمینی ذات حق‌تعالی در تجلی ذاتی و فیض اقدس، ابتدا در الوهیت و اسم جامع «[[الله]]» که [[رب]] [[انسان کامل]] است، تجلی می‌کند و سپس اسما و اعیان ثابته در مرتبه واحدیت ظهور می‌یابد؛ بنابراین فیض اقدس بدون واسطه بر اعیان ثابته ظهور نمی‌کند.<ref>امام‌ خمینی، مصباح الهدایه، ۳۴.</ref>
== نشانه‌ها و آثار ==
[[قرآن کریم]] نشانه مُخلَصان را دوری از اغوای [[شیطان]] بیان می‌کند.{{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد» سوره ص، آیه ۸۲.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.</ref> در روایات نیز نشانه‌هایی برای [[اخلاص]] ذکر شده است؛ ازجمله [[سلامت]] [[دل]]، رساندن خیر به دیگران و خودداری از [[بدی‌ها]]<ref>ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۱.</ref>؛ چنان‌که یکی از نشانه‌های اخلاص این است که شخص [[دوست]] نداشته باشد بر عملی که برای [[خدا]] انجام داده است، [[ستایش]] شود<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ۱/۱۰۰.</ref>. امام خمینی همانند دیگر علمای اخلاق<ref>ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۱۸۸-۱۸۹؛ ابن‌فهد، عدة الداعی، ۲۱۷.</ref> با توجه به [[روایات]]، نشانه [[اخلاص]] را آن می‌داند که در صورت اطلاع [[مردم]] از آن عمل، نشاطی در [[قلب]] حاصل نشود<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.</ref>. ایشان همچنین [[باور]] دارد اخلاص را می‌توان از آثار آن [[شناخت]]؛ چنان‌که [[آثار اخلاص]] در [[تحصیل علم]]، حصول [[حکمت]] در قلب و زبان است و اگر این امر حاصل نشد، روشن می‌شود عمل برای [[هوای نفس]] و [[شیطان]] بوده است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۹۴.</ref>. نیز از نشانه‌های درجات بالای اخلاص این است که [[بنده]] را از [[وسوسه]] شیطان در [[امان]] نگه می‌دارد و در این صورت [[طمع]] شیطان از وی قطع می‌شود<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۳.</ref>.


==[[احکام]] و ویژگی‌های مقام احدیت و واحدیت ==
در برخی روایات آمده است که اگر کسی خود را چهل [[روز]] برای [[خداوند]] [[خالص]] گرداند، خداوند چشمه‌های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می‌کند<ref>صدوق، عیون اخبار، ۲/۶۹.</ref>؛ همچنین از آثار آن [[تقرّب]] شخص مخلِص به [[خدا]]<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۹۳.</ref>، [[امدادهای الهی]] در [[زندگی]] فرد [[مخلص]]<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۴۹-۲۵۰.</ref> و [[پیروزی]] و [[موفقیت]] در کارهاست<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۹۳.</ref>. علمای اخلاق نیز اخلاص را ازجمله [[مقامات]] [[مقربان]] می‌دانند که لقای [[پروردگار]] وابسته به آن است<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۲.</ref>.
امام‌ خمینی مانند دیگر [[عارفان]]<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۴۰؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۸۴ و ۶۴۰.</ref> [[مقام]] [[احدیت]] را مقامی می‌داند که همه [[رسوم]] و تعینات در آن مستهلک‌اند<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۵.</ref>؛ این مقام ظهوری ندارد و مقام تجلی به اسمای ذاتیه در حضرت احدیت؛ مانند اسم [[باطن]] مطلق، اول مطلق، علی و [[عظیم]] است که مبدأ تجلیات اسمائی در حضرت علمیه می‌گردند<ref>امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۲۴؛ امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰.</ref>؛ همچنین ایشان [[علم]] و [[شهود]] [[حق]] به ذات و [[کمالات]] ذات و لوازم [[اسما]] و صفات را به صورت اندماج و جمع‌الجمع در حضرت احدیت، سبب ظهور اسما و صفات و اعیان ثابته در حضرت واحدیت به صورت تفصیلی در بطون می‌داند<ref>امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۱۱۹.</ref> که حاصل توجه حبی و ایجادی است و به واسطه آن، این [[حقایق]] که به صورت بسیط در مرتبه [[غیبی]] وجود داشته‌اند و [[متحد]] با ذات‌اند، در مرتبه مادون، تمایز و ظهور می‌یابند و اسما و اعیان از یکدیگر متمایز می‌شوند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۳۵–۳۳۷؛ فناری، مصباح الانس، ۳۶۹ و ۵۵۶؛ امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۴۷.</ref>


در [[حقیقت]] همه اسما و صفات در حضرت احدیت به صورت بسیط موجود است<ref>جامی، نقد النصوص، ۳۴–۳۵.</ref> و از یکدیگر ممتاز نیستند و در مقام واحدیت، این اسما و صفات در عین [[اتحاد]] با ذات [[حق‌تعالی]] در وجود با لوازم و آثارشان ظاهر و از یکدیگر ممتاز می‌گردند، البته این امتیاز به صرافت و بساطت حق‌تعالی ضرری نمی‌رساند؛ زیرا این حقایق عین وجودند و معانی مندمج در ذات وجود و از [[شئون]] آن شمرده می‌شوند.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۲؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۱۱؛ امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۲–۲۰۳.</ref> همچنین هر یک از این اسما برای خود ظهور و بروزی در مظاهر خود دارد؛ البته ممکن است ظهور آن اسما در برخی از این مظاهر [[غلبه]] داشته باشد؛ چنان‌که [[فرشتگان]] که [[مظهر]] اسمای الهی‌اند، بعضی [[مظهر اسم]] [[علیم]] و بعضی مظهر اسم [[قدیر]] و بعضی مظهر اسم قابض‌اند.<ref>امام‌ خمینی، تقریرات، ۳/۴۷.</ref>
[[امام خمینی]] بر این باور است که اخلاص موجب [[اطمینان]] نفس، قوت [[ایمان]] و [[پیروزی بر دشمن]] است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۷۷.</ref> و هر چه اخلاص در عمل بیشتر باشد، [[روح]] و [[ملکوت]] عمل کامل‌تر و نورانی‌تر خواهد بود<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۱۶.</ref>؛ همچنین نزدیک‌شدن به خداوند<ref>امام خمینی، جهاد اکبر، ۲۲.</ref>، قرار گرفتن در [[پناه]] [[حق]] و کوتاه‌شدن دست [[تصرف]] شیطان از دیگر ثمرهای اخلاص است و هر چه اخلاص شخص قوی‌تر شود، [[حقیقت]] [[استعاذه]] در او بیشتر محقق می‌شود و از تصرف شیطان در امان می‌ماند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۴.</ref>؛ تا آنجا که دیگر وسوسه شیطان در او اثر ندارد و این همان مرتبه [[مخلَصین]] و [[مقام]] بقای بعد از فناست<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۲-۱۶۳.</ref> که در [[قرآن کریم]]{{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.</ref> از آن یاد شده است. چنین افرادی از دسترس وسوسه‌های [[شیطانی]] دور شده‌اند و از مراتب [[شرک]] مبرّا گشته‌اند و می‌توانند به حقیقتدست یابند و طبق برخی [[آیات]] {{متن قرآن|سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«پاکا که خداوند است از آنچه وصف می‌کنند» سوره صافات، آیه ۱۵۹.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«مگر بندگان ناب خداوند،» سوره صافات، آیه ۱۶۰.</ref> [[حق‌تعالی]] را آن‌گونه که هست، وصف کنند<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۵.</ref>. ایشان [[اخلاص]] در [[تحصیل علم]] را امری ضروری می‌داند؛ زیرا بدون آن [[علم]] فایده‌ای ندارد، بلکه اگر تحصیل علم برای [[هوای نفس]] و کسب [[مقام]] و [[مسند]] باشد، [[وزر]] و وبال صاحب آن است<ref>امام خمینی، جهاد اکبر، ۱۹.</ref>.


== وصول [[انسان کامل]] به [[مقام]] [[احدیت]] و واحدیت ==
== راه‌های تحصیل ==
از دیدگاه [[اهل معرفت]]، انسانِ کامل [[مظهر اسم]] جامع «[[اللّه]]» ‏ است که مشتمل بر همه [[اسمای الهی]] است؛ از این‌رو [[شایسته]] [[مقام خلافت]] گردیده‌است.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۵؛ جامی، نقد النصوص، ۶۳.</ref> امام‌ خمینی با تأکید بر این مطلب [[معتقد]] است انسان کامل در [[قوس نزول]] به جهت احدیت جمع همه اسمای الهی [[مظهر]] حضرت احدیت و اسم جامع «[[الله]]» که [[اسم اعظم]] و [[ربّ]] [[اسما]] و اعیان است و از جهت کثرت تفصیلی آن مظهر حضرت واحدیت است.<ref>امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰ و ۶۸.</ref> ایشان [[شهود]] و اطلاع اهل معرفت را منحصر در مقام احدیت و واحدیت می‌شمارد؛ زیرا دست [[عقل]] و شهود از مقام [[ذات الهی]] کوتاه است و به آن راهی ندارد.<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۶–۳۰۷.</ref> به [[باور]] ایشان مراحل [[سیر و سلوک]] [[اولیای الهی]] (در [[سیر]] فی [[الحق]] بالحق) از مقام اسما و صفات که مقام [[الوهیت]] است آغاز و به مقام اسمای ذاتیه که در حضرت احدیت است، ختم می‌شود و این [[غایت]] سیر و منتهای مقصد آنان (در سیر فی الحق بالحق) است.<ref>امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۱۶؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۲۵.</ref>
در [[روایات]]، راه‌های گوناگونی برای به دست آوردن اخلاص بیان شده است؛ مانند قطع [[طمع]] از غیر [[خدا]]<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ۱/۱۰۱.</ref>، حصول علم و [[یقین]]<ref>لیثی واسطی، عیون الحکم، ۲۳، ۲۰۹.</ref>، کم‌کردن [[آرزوها]]<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۵۵.</ref> و [[پرهیز از گناه]] و هوای نفس<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۴/۲۱۳.</ref>. علمای اخلاق نیز راه‌های تحصیل اخلاص را قطع طمع از [[دنیا]] و اقبال به [[آخرت]]، قطع نفس از [[لذایذ]] و مشتهیات غیر ضروری<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۵.</ref> و [[مجاهده]] با نفس در ترک [[ریا]] و نیت‌های غیر [[الهی]]<ref>ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۱۸۸-۱۹۰؛ ابن‌فهد، عدة الداعی، ۲۱۹-۲۲۰.</ref> می‌دانند.
 
[[امام خمینی]] راه‌های تحصیل اخلاص و پاکسازی [[اعمال]] از همه مراتب شرک و ریا را منحصر به [[اصلاح نفس]] و [[ملکات]] آن می‌داند<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۲.</ref> و [[باور]] دارد [[انسان]] باید با [[تذکر]] و تکرار، [[قلب]] را با اخلاص آشنا کند تا اخلاص در قلب جایگزین شود<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۴.</ref>؛ البته این کار گاهی به [[جدیت]] و [[ریاضت]] نیاز دارد تا بتواند بر نفس که مبدا [[معاصی]] [[قلبی]] و [[باطنی]] است، غالب آید و این با [[رهایی]] از [[انانیت]] و [[دنیاطلبی]] امکان دارد<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۴۱۶؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۹۴.</ref>.
 
== موانع و آفات ==
در برخی [[روایات]] [[غلبه]] [[هوای نفس]]<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۳۰۶.</ref> و آرزوهای بلند<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۵۵.</ref> از آفات [[اخلاص]] دانسته شده است. علمای اخلاق آفات اخلاص را [[ریا]]<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۳۳.</ref>، [[شرک]]<ref>خواجه‌نصیر، اوصاف الاشراف، ۲۱-۲۲.</ref> و [[عجب]]<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۶.</ref> شمرده‌اند. [[امام خمینی]] [[حب دنیا]] و [[حب]] [[جاه و مقام]] را از آفات اخلاص می‌شمارد؛ زیرا وقتی این امور در [[قلب]] [[انسان]] باشد و برای انسان [[ملکه]] شود، حصول اخلاص برای شخص ممکن نخواهد شد و انجام عمل با انگیزه‌های [[دنیوی]] خواهد بود<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۰.</ref>؛ همچنین ایشان شرک، عجب و ریا را ازجمله موانع اخلاص می‌داند<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۷، ۴۰ و ۵۰.</ref> و از نگاه [[فقهی]] تصریح می‌کند ریا موجب بطلان عمل می‌شود<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۵؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۵۰.</ref>. ایشان در زمینه اخلاص پس از عمل، به روایتی از [[امام‌ باقر]]{{ع}} اشاره می‌کند که باقی‌ ماندن بر عمل و مراعات آن، سخت‌تر از خود عمل است و چه‌بسا ذکر عمل پس از انجام پنهانی آن موجب محو [[ثواب]] پنهانی آن و ذکر [[مجدد]] آن نیز موجب محو اصل عمل شود<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۹۶-۲۹۷.</ref>. ایشان همچنین بر این [[باور]] است که اظهار عمل برای دیگران از آفات اخلاص است و از این جهت انسان نباید مطمئن باشد عملی که برای [[خدا]] انجام داده است، از [[شر]] آفات نفس و [[شیطان]] ایمن است، بلکه پیوسته باید مراقب نفس خود باشد تا عمل مخلصانه‌اش با ریای پس از انجام عمل ضایع نشود<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۹-۳۳۰.</ref>.
 
== اخلاص امام خمینی ==
اخلاص یکی از صفات برجسته امام خمینی است. ایشان در کارهای خود انگیزه‌ای جز طلب رضای [[خداوند]] و [[اطاعت]] او نداشت<ref>تهرانی، مصاحبه، ۵/۳۲.</ref> چنان‌که قدمی برای جاه و مقام و [[مرجعیت]] برنداشت<ref>امینی، برداشت‌هایی از سیره امام خمینی، ۵/۱۴۲-۱۴۳.</ref>. ایشان [[حقیقت]] اخلاص را در خود پیاده کرده بود و [[حب]] و [[بغض]] و سخن و [[سکوت]] ایشان برای [[خداوند]] و تحصیل رضای او بود<ref>تهرانی، مصاحبه، ۵/۳۶.</ref> و در سفارش‌های [[اخلاقی]]<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۲، ۸۴، ۱۶۱ و ۳۹۴.</ref> و [[حکومتی]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۳۴، ۴۱۲ و ۱۹/۴۸۴.</ref>، بلکه در آرای فقهی خود نیز به این ویژگی توجه می‌کرد، تا آنجا که در مسئله [[نزاع]] میان چند امام‌جماعت، به‌رغم بقای شرط [[عدالت]]، [[احتیاط]] را در آن دانست که پشت سر هیچ‌کدام از آنان [[نماز]] خوانده نشود<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۶۱.</ref>.<ref>[[رحمت‌الله ضیایی|ضیایی، رحمت‌الله]]، [[اخلاص - ضیائی ارزگانی (مقاله)|مقاله «اخلاص»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص۵۱۲ - ۵۱۸.</ref>


== رابطه [[قیامت و ظهور]] [[حق]] در مرتبه واحدیت ==
امام‌ خمینی با استناد به برخی [[آیات]]<ref>غافر، ۱۶؛ حمد، ۱.</ref> معتقد است مراتب وجود در قوس نزول عالم از [[غیب و شهود]] با بسط [[رحمت رحمانی]] تحت [[حکومت]] اسم «[[رحمن]]» آغاز گشت و گسترش یافت، و در قوس صعود به واسطه اسم «[[رحیم]]» و همچنین در [[قیامت]] کبری (یوم‌الدین) که [[روز]] [[رجوع]] همه موجودات به سوی [[حق]] است، همه این بساط تحت [[تصرف]] اسم «[[الواحد]] القهّار»<ref>غافر، ۱۶.</ref> [[قبض]] و جمع می‌شود<ref>امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۷؛ امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۱۳۷.</ref> و در نتیجه حجاب‌ها برداشته می‌شود و [[حق‌تعالی]] با [[وحدت]] [[حقیقی]] خود ظاهر می‌گردد و همه کثرات محو و فانی می‌گردند.<ref>امام‌ خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۳۸؛ امام‌ خمینی، تقریرات، ۱/۸۵.</ref> به دیگر بیان [[روز قیامت]] [[روز]] [[رجوع]] کامل هستی به مبدأ ظهور و روز تجلی به واحدیت و ظهور [[مالکیت]] مطلقه [[الهی]] است؛ چون در آن روز همه تعینات و کثرات در حضرت [[احدیت]]، فانی و در [[وحدت]] قاهره، محو می‌گردند.<ref>امام‌ خمینی، دعاء السحر، ۹۶؛ امام‌ خمینی، تعلیقات فصوص، ۵۴ و ۳۱۰.</ref>.<ref>[[رحمت‌الله ضیایی|ضیایی، رحمت‌الله]]، [[اخلاص - ضیائی ارزگانی (مقاله)|مقاله «اخلاص»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱، ص ۴۹۲ – ۴۹۹.</ref>
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
خط ۵۹: خط ۱۰۰:
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:اخلاص]]
[[رده:مدخل‌های تلخیص شده]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۰

اخلاص به معنای پاک‌کردن و سالم‌ساختن از آمیختگی یا اعتقاد خالص به یکتایی خداوند است که در کتاب مقدس و قرآن کریم به کار رفته است. حقیقت اخلاص خالص‌ساختن قصد و نیت از غیر خداوند است. از آنجا که ارزش نیتِ عمل برتر از خود عمل است، پس اخلاص در کار از انجام همان عمل ارزش بالاتری دارد. اخلاص سبب دوری از اغوای شیطان، سلامت دل، رساندن خیر به دیگران و خودداری از بدی‌ها می‌شود و غلبه بر هوای نفس و آرزوی طولانی از آفات و موانع اخلاص است.

معناشناسی

«اخلاص» به معنای پاک‌کردن و سالم‌ساختن از آمیختگی[۱] یا اعتقاد خالص به یکتایی خداوند[۲] است. برخی اخلاص در اطاعت را ترک ریا معنا کرده‌اند[۳]. در اصطلاح اخلاقی به معنای پالایش نیت از همه شوائب[۴] و پاک کردن دل از آلودگی‌های تیره‌کننده[۵] است.

در اصطلاح عرفانی، افزون بر معنای یادشده، آن را پیراستگی عمل از هر گونه آمیختگی شمرده‌اند[۶]. امام خمینی نیز در اصطلاح عرفانی، اخلاص را تصفیه عمل از هر گونه آمیختگی با غیر حق می‌داند[۷]؛ به گونه‌ای‌که انسان باطن خود را از هر چه جز خداست، پاک کند[۸].

ازجمله واژگان اشتقاقی «اخلاص»، «مُخلِص» و «مُخلَص» است. مخلِص کسی است که عمل او تنها برای تقرب به خداوند باشد[۹] و مخلَص کسی است که خداوند او را برگزیده و برای خود پاک گردانیده باشد[۱۰]. ازجمله واژگان مرتبط با اخلاص، «ریا» ست که ضد اخلاص است و به معنای نیکو جلوه‌دادن خود، به هدف طلب جاه و منزلت نزد مردم است[۱۱].

پیشینه

در کتاب مقدس واژه اخلاص به معنای ضد ریا و مکر به‌کار رفته[۱۲] و به اخلاص در عبادت امر شده است[۱۳].

قرآن کریم نیز واژه‌هایی همچون خالص،﴿أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ[۱۴] مخلِص ﴿قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي[۱۵] و مخلَص ﴿فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَالَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلَاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَمَا هُمْ بِمُعْجِزِينَ[۱۶] را به کار برده و دین خالص را به خداوند اختصاص داده ﴿أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ[۱۷] و به عبادت مخلصانه امر کرده است[۱۸]. همچنین برخی بندگان خداوند ازجمله مخلَصین شمرده شده‌اند.﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۱۹] در روایات نیز به وجوب اخلاص در عبادت[۲۰] و حرام بودن ریا بابی اختصاص یافته است[۲۱].

اهل معرفت در آثار خود، به زوایای مختلف اخلاص پرداخته‌اند و آن را از اصول تصوف شمرده‌اند[۲۲]. از نخستین آثار در این موضوع، کتاب‌های «رسایل جنید» و «اللمع فی التصوف»[۲۳]. اثر ابونصر سراج و «قوت القلوب»[۲۴] اثر ابوطالب مکی است. در قرن‌های بعد نیز توجه به این مسئله در آثار علمای عرفان ادامه یافته و اخلاص یکی از مقامات و منازل سلوک معرفی شده است[۲۵]. علمای اخلاق نیز به این مسئله پرداخته‌اند و اخلاص را یکی از شرایط صحت یا کمال اعمال و عبادات دانسته‌اند[۲۶]. فقیهان اخلاص و قصد قربت را از شرایط عبادت[۲۷] و ریا را سبب بطلان عبادت[۲۸] می‌دانند، چه ریای محض باشد و چه ریای مخلوط با قصد قربت[۲۹].

امام خمینی در کتاب‌های اخلاقی و عرفانی خود به تعریف اخلاص[۳۰]، حقیقت اخلاص[۳۱]، مراتب اخلاص[۳۲] و درجات آن پرداخته است. ایشان در کتب فقهی خود، مانند تحریر الوسیله[۳۳] از اخلاص در نیت سخن گفته و آن را شرط درستی عبادت دانسته و عمل بدون آن را باطل شمرده است.

حقیقت اخلاص

علمای اخلاق، حقیقت اخلاص را خالص‌ساختن قصد و نیت از غیر خداوند می‌دانند[۳۴] که محل آن قلب است[۳۵]؛ یعنی انسان قلبش را به حق‌تعالی اختصاص دهد، تا آنجا که کسی غیر از حق، در حرم دل او راه نیابد و کاری به غیر رضای خدا نکند[۳۶]. این اخلاص تنها درباره کسی قابل تصور است که محب خدا باشد و تمام اندیشه او غرق در امور آخرت باشد؛ به گونه‌ای‌که در دل او جایی برای دوستی دنیا باقی نمانده باشد[۳۷]. نزد اهل معرفت نیز اخلاص به معنای مشاهده نکردن عمل خود، طالب پاداش نبودن برای آن[۳۸] و از قیود غیریت و انانیت خارج شدن[۳۹] است.

امام خمینی حقیقت اخلاص را تصفیه عمل از هر آمیختگی و تصفیه سرّ از رؤیت غیر حق تعالی در جمیع اعمال ظاهری و باطنی می‌داند[۴۰] و باور دارد تا زمانی که بنده از قیود انانیت و غیریت و از رسوم عبودیت و کثرتی که میان عابد و معبود است، خارج نشود، به اخلاص حقیقی راه نمی‌یابد[۴۱]؛ بدین معنا که هدف او در کسب کمالات و صفات پسندیده، اغراض دنیوی و مادی نباشد، بلکه وی طالب کمالات الهی باشد؛ البته این در آغاز سلوک است؛ وگرنه عارف کامل فوق این مطالب است و قلب او هر آنچه را محبوب بر آن وارد کند، می‌پذیرد[۴۲]. نیز از آنجاکه در غالب نیت‌ها نوعی آمیختگی به غیر حق موجود است و در کمتر نیتی اخلاص حقیقی وجود دارد، خلوص مطلق از بلندترین درجات اولیای کامل به شمار می‌آید[۴۳].

اهمیت و فضیلت

در آموزه‌های اسلامی، اخلاص اهمیت و فضیلت ویژه‌ای دارد. در قرآن کریم گرویدن به دین[۴۴] و دعوت به ایمان از روی اخلاص ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ[۴۵] مورد توجه قرار گرفته است.

در برخی روایات نیز اخلاص سرّی از اسرار الهی و از ویژگی‌های بندگانی شمرده شده است که خدا آنها را دوست دارد[۴۶] و اختلاف مقامات مؤمنان در اختلاف درجات اخلاص‌شان است[۴۷]. همچنین اخلاص باارزش‌ترین مقامی است که انسان به آن می‌رسد[۴۸]. علمای اخلاق نیز اخلاص را مقدمه نیکی‌ها[۴۹]، سبب سعادت در دنیا و آخرت و خلاصی از وسوسه‌های شیطان می‌دانند[۵۰].

امام خمینی اخلاص را بااهمیت‌ترین آداب عبادات می‌داند[۵۱]؛ چنان‌که در برخی روایات ارزش ضربت امام‌علی(ع) در جنگ احزاب برابر عبادت جن و انس شمرده شده است[۵۲]. ایشان این امر را مربوط به مرتبه اخلاص حضرت می‌داند[۵۳]. امام خمینی خالص کردن نیت از تمام مراتب شرک و ریا و مراقبت از نیت خالص و باقی‌ماندن بر آن را از امور بسیار دشواری می‌داند که برخی مراتب آن تنها برای برخی اولیای الهی میسر است؛ زیرا انسان تا آخر عمر خود از شر شیطان و نفس ایمن نیست و گاه به کمترین مناسبتی عمل خالص خود را با ریا باطل می‌کند و از آنجاکه نیت، تابع ملکات نفسانی است و شاکله وجودی اوست، هرگاه در باطن وی حب جاه و مقام و امثال آن ریشه داشته باشد، محرک او در عمل، رسیدن به همان جاه و مقام است و تا زمانی که برای تحصیل معارف نیز اقدام می‌کند، برای خود و نفسانیت خویش است[۵۴].

اقسام و درجات

در قرآن کریم[۵۵] و روایات[۵۶] از دو گروه مخلِصین و مخلَصین یاد شده است؛ مخلِصین افرادی‌اند که در مرحله خودسازی به تکامل لازم نرسیده‌اند، اما مخلَصین افرادی هستند که در جهاد با نفس و پیمودن مراحل معرفت و ایمان از نفوذ وسوسه‌های شیاطین مصونیت پیدا می‌کنند[۵۷]؛ چنان‌که برخی روایات، نیت و اخلاص را در عبادت‌کنندگان مختلف دانسته‌اند و عبادت تجار را از روی رغبت به بهشت و عبادت بردگان را از روی ترس از جهنم و عبادت آزادگان را برای شکر از خداوند شمرده است[۵۸]. علمای اخلاق، اخلاص را دارای درجاتی می‌دانند. پایین‌ترین درجه آن این است که شخص عمل را برای رسیدن به ثواب و خلاصی از عقاب انجام دهد و بالاترین مرتبه آن این است که در انجام عمل، قصد دریافت عوض دنیوی و اخروی نداشته باشد و تنها نظر او رضای پروردگار باشد[۵۹].

برخی از عارفان اخلاص را به دو دسته تقسیم کرده‌اند: اخلاص، و خلوصِ در اخلاص؛ اما دسته اول، خود بر چهار قسم است:

  1. اخلاص در گفتار؛
  2. اخلاص در کردار که در همه اعمال رضای حق را بطلبد؛
  3. اخلاص در عبادات شرعی؛
  4. اخلاص در احوال و واردات قلبی؛

اما دسته دوم، یعنی خلوص در اخلاص آن است که سالک، عمل خود را نبیند، بلکه همه اعمال خود را متعلق به خدای متعال بداند[۶۰].

برخی معتقدند اخلاص سه درجه دارد:

  1. ندیدن عمل و نطلبیدن پاداش برای آن؛
  2. شرمساری از خود عمل؛
  3. خالص‌کردن عمل به خلاصی از عمل[۶۱].

امام خمینی برای اخلاص سه درجه بر می‌شمرد: اخلاص در عمل، اخلاص در صفت و اخلاص در ذات[۶۲]. اخلاص عملی، خالص کردن اعمال از هر آمیختگی است و این اعم از اعمال قلبی یا جوارحی است[۶۳]. اخلاص صفتی، اخلاص از صفات و ملکات نفسانی است؛ مانند اینکه ملکات نیکو را برای ظاهرکردن نزد دیگران کسب کند[۶۴]. ایشان اخلاص ذاتی را خالص‌شدن هویت و جوهر انسان در همه شئون غیبی و ظاهری می‌داند[۶۵].

امام خمینی برای اخلاص عملی مراتبی بر می‌شمارد:

  1. تصفیه عمل از شائبه رضای مخلوق و جلب قلوب آنها؛
  2. تصفیه عمل از به دست آوردن منفعت‌های دنیوی، مانند خواندن نماز شب برای گشایش روزی و دادن صدقه برای سلامتی؛
  3. تصفیه عمل از رسیدن به بهشت جسمانی و بهره‌بردن از لذت‌های آن؛
  4. تصفیه عمل از ترس از عذاب‌های اخروی؛
  5. تصفیه عمل از رسیدن به سعادت‌های عقلی و لذت‌های روحانی؛
  6. تصفیه عمل از ترس نرسیدن به این لذات و محرومیت از این نوع سعادت؛
  7. تصفیه عمل از رسیدن به لذت‌های مشاهده جمال الهی و جنّت لقا؛
  8. تصفیه عمل از ترس از فراق[۶۶]؛
  9. تصفیه عمل از مشاهده استحقاق ثواب و اجر به اینکه اعمال را از خود بداند و خود را متصرف در آن شمارد که این از نقصان معرفت سالک ناشی می‌شود؛
  10. تصفیه عمل از بسیارشمردن عمل و خشنودی و دلبستگی به آن[۶۷].

به باور ایشان، تعبیر به مخلَصین در آیه ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۶۸] - که اخلاص را به خود بنده اسناد داده است، نه به عمل وی - مرتبه‌ای بالاتر از اخلاص در عمل است که ممکن است اشاره به اخلاص صفتی و ذاتی باشد؛ بدین معنا که بنده، ذات و صفات خود را از شائبه‌های غیر الهی پاک کند[۶۹].

در برخی روایات کمال توحید، اخلاص و کمال اخلاص، نفی صفات از ذات باری‌تعالی خوانده شده است[۷۰]. بعضی مراد از روایت را نفی صفات زاید بر ذات[۷۱] و بعضی مراد از آن را نفی ثبوت صفتی که از مقولات و کیفیات باشد، دانسته‌اند که از خداوند نفی شده است[۷۲]. به نظر امام خمینی، معنای دقیق‌تر روایت، مشاهده‌نکردن تجلیات اسمائی است؛ به این معنا که سالک هنگامی که به مرتبه توحید فعلی رسید، اسمای مختلف بر او تجلی می‌کند و وقتی از این مرحله بالاتر رفت، تجلیات اسمائی را نیز مشاهده نمی‌کند و تنها تجلی ذاتی را می‌بیند. از این جهت کمال توحید در عدم مشاهده اسمای الهی است[۷۳]؛ زیرا صفات حق‌تعالی نیز یک جهت غیریت و کثرت نسبت به ذات دارند و این توجه به کثرت اسمائی نیز به نوعی دورشدن از حقیقت توحید است[۷۴]. سالک با انصراف از کثرت اسمائی و فنای در صفات، به تجلی ذاتی می‌رسد و کثرت اسما و صفات محو می‌شود و وی تنها حق‌تعالی را مشاهده می‌کند و این کمال اخلاص در توحید است[۷۵].

رابطه اخلاص و عمل

برخی روایات نیت مؤمن را برتر از عملش، بلکه برتر از خود عمل شمرده است؛ زیرا شاکله عمل، نیت آن است[۷۶]. علمای اخلاق نیت را حالت و صفتی برای قلب می‌دانند که سبب برانگیخته‌شدن بر عمل[۷۷] و مقدمه آن به شمار می‌آید. به همین جهت، نیت خالص آن است که تنها باعث و سبب انجام کار باشد و شریکی در این سبب وجود نداشته باشد[۷۸]. برخی نه‌تنها نیت را روح و حقیقت عمل می‌دانند، بلکه آن را غرض اصلی عمل به شمار می‌آورند و تاثیر در قلب را متوقف بر آن می‌شمارند[۷۹]. برخی دیگر افضل‌بودن نیت در عمل را به این می‌دانند که مؤمن طاعات و اعمال را به بهترین وجه و مستمر انجام دهد[۸۰].

امام خمینی ارزش عمل را به خلوص در نیت آن می‌داند و معتقد است کمال و نقص عمل تابع کمال و نقص نیت است؛ زیرا نیت، صورت کامل و جنبه ملکوتی عمل را می‌سازد[۸۱]؛ وگرنه صورت ظاهری عمل افراد عادی با اولیای الهی فرقی ندارد؛ مانند گرسنگی و روزه افراد عادی با گرسنگی خاندان عصمت(ع) که چند روز غذای خود را اطعام کردند و خداوند در مدح آنان آیه﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۸۲]، ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۸۳] نازل کرد[۸۴]. همچنین از آنجاکه صورت شیء از حقیقت آن جدا نیست، برخی روایات عمل را همان نیت شمرده‌اند که این به اعتبار فنای عمل در نیت، فنای ملک در ملکوت و فنای مظهر در ظاهر است؛ زیرا تمام عمل همان نیت است و عمل از خود استقلالی ندارد[۸۵].

نشانه‌ها و آثار

قرآن کریم نشانه مُخلَصان را دوری از اغوای شیطان بیان می‌کند.﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ[۸۶]، ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۸۷] در روایات نیز نشانه‌هایی برای اخلاص ذکر شده است؛ ازجمله سلامت دل، رساندن خیر به دیگران و خودداری از بدی‌ها[۸۸]؛ چنان‌که یکی از نشانه‌های اخلاص این است که شخص دوست نداشته باشد بر عملی که برای خدا انجام داده است، ستایش شود[۸۹]. امام خمینی همانند دیگر علمای اخلاق[۹۰] با توجه به روایات، نشانه اخلاص را آن می‌داند که در صورت اطلاع مردم از آن عمل، نشاطی در قلب حاصل نشود[۹۱]. ایشان همچنین باور دارد اخلاص را می‌توان از آثار آن شناخت؛ چنان‌که آثار اخلاص در تحصیل علم، حصول حکمت در قلب و زبان است و اگر این امر حاصل نشد، روشن می‌شود عمل برای هوای نفس و شیطان بوده است[۹۲]. نیز از نشانه‌های درجات بالای اخلاص این است که بنده را از وسوسه شیطان در امان نگه می‌دارد و در این صورت طمع شیطان از وی قطع می‌شود[۹۳].

در برخی روایات آمده است که اگر کسی خود را چهل روز برای خداوند خالص گرداند، خداوند چشمه‌های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می‌کند[۹۴]؛ همچنین از آثار آن تقرّب شخص مخلِص به خدا[۹۵]، امدادهای الهی در زندگی فرد مخلص[۹۶] و پیروزی و موفقیت در کارهاست[۹۷]. علمای اخلاق نیز اخلاص را ازجمله مقامات مقربان می‌دانند که لقای پروردگار وابسته به آن است[۹۸].

امام خمینی بر این باور است که اخلاص موجب اطمینان نفس، قوت ایمان و پیروزی بر دشمن است[۹۹] و هر چه اخلاص در عمل بیشتر باشد، روح و ملکوت عمل کامل‌تر و نورانی‌تر خواهد بود[۱۰۰]؛ همچنین نزدیک‌شدن به خداوند[۱۰۱]، قرار گرفتن در پناه حق و کوتاه‌شدن دست تصرف شیطان از دیگر ثمرهای اخلاص است و هر چه اخلاص شخص قوی‌تر شود، حقیقت استعاذه در او بیشتر محقق می‌شود و از تصرف شیطان در امان می‌ماند[۱۰۲]؛ تا آنجا که دیگر وسوسه شیطان در او اثر ندارد و این همان مرتبه مخلَصین و مقام بقای بعد از فناست[۱۰۳] که در قرآن کریم﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۱۰۴] از آن یاد شده است. چنین افرادی از دسترس وسوسه‌های شیطانی دور شده‌اند و از مراتب شرک مبرّا گشته‌اند و می‌توانند به حقیقتدست یابند و طبق برخی آیات ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ[۱۰۵]، ﴿إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ[۱۰۶] حق‌تعالی را آن‌گونه که هست، وصف کنند[۱۰۷]. ایشان اخلاص در تحصیل علم را امری ضروری می‌داند؛ زیرا بدون آن علم فایده‌ای ندارد، بلکه اگر تحصیل علم برای هوای نفس و کسب مقام و مسند باشد، وزر و وبال صاحب آن است[۱۰۸].

راه‌های تحصیل

در روایات، راه‌های گوناگونی برای به دست آوردن اخلاص بیان شده است؛ مانند قطع طمع از غیر خدا[۱۰۹]، حصول علم و یقین[۱۱۰]، کم‌کردن آرزوها[۱۱۱] و پرهیز از گناه و هوای نفس[۱۱۲]. علمای اخلاق نیز راه‌های تحصیل اخلاص را قطع طمع از دنیا و اقبال به آخرت، قطع نفس از لذایذ و مشتهیات غیر ضروری[۱۱۳] و مجاهده با نفس در ترک ریا و نیت‌های غیر الهی[۱۱۴] می‌دانند.

امام خمینی راه‌های تحصیل اخلاص و پاکسازی اعمال از همه مراتب شرک و ریا را منحصر به اصلاح نفس و ملکات آن می‌داند[۱۱۵] و باور دارد انسان باید با تذکر و تکرار، قلب را با اخلاص آشنا کند تا اخلاص در قلب جایگزین شود[۱۱۶]؛ البته این کار گاهی به جدیت و ریاضت نیاز دارد تا بتواند بر نفس که مبدا معاصی قلبی و باطنی است، غالب آید و این با رهایی از انانیت و دنیاطلبی امکان دارد[۱۱۷].

موانع و آفات

در برخی روایات غلبه هوای نفس[۱۱۸] و آرزوهای بلند[۱۱۹] از آفات اخلاص دانسته شده است. علمای اخلاق آفات اخلاص را ریا[۱۲۰]، شرک[۱۲۱] و عجب[۱۲۲] شمرده‌اند. امام خمینی حب دنیا و حب جاه و مقام را از آفات اخلاص می‌شمارد؛ زیرا وقتی این امور در قلب انسان باشد و برای انسان ملکه شود، حصول اخلاص برای شخص ممکن نخواهد شد و انجام عمل با انگیزه‌های دنیوی خواهد بود[۱۲۳]؛ همچنین ایشان شرک، عجب و ریا را ازجمله موانع اخلاص می‌داند[۱۲۴] و از نگاه فقهی تصریح می‌کند ریا موجب بطلان عمل می‌شود[۱۲۵]. ایشان در زمینه اخلاص پس از عمل، به روایتی از امام‌ باقر(ع) اشاره می‌کند که باقی‌ ماندن بر عمل و مراعات آن، سخت‌تر از خود عمل است و چه‌بسا ذکر عمل پس از انجام پنهانی آن موجب محو ثواب پنهانی آن و ذکر مجدد آن نیز موجب محو اصل عمل شود[۱۲۶]. ایشان همچنین بر این باور است که اظهار عمل برای دیگران از آفات اخلاص است و از این جهت انسان نباید مطمئن باشد عملی که برای خدا انجام داده است، از شر آفات نفس و شیطان ایمن است، بلکه پیوسته باید مراقب نفس خود باشد تا عمل مخلصانه‌اش با ریای پس از انجام عمل ضایع نشود[۱۲۷].

اخلاص امام خمینی

اخلاص یکی از صفات برجسته امام خمینی است. ایشان در کارهای خود انگیزه‌ای جز طلب رضای خداوند و اطاعت او نداشت[۱۲۸] چنان‌که قدمی برای جاه و مقام و مرجعیت برنداشت[۱۲۹]. ایشان حقیقت اخلاص را در خود پیاده کرده بود و حب و بغض و سخن و سکوت ایشان برای خداوند و تحصیل رضای او بود[۱۳۰] و در سفارش‌های اخلاقی[۱۳۱] و حکومتی[۱۳۲]، بلکه در آرای فقهی خود نیز به این ویژگی توجه می‌کرد، تا آنجا که در مسئله نزاع میان چند امام‌جماعت، به‌رغم بقای شرط عدالت، احتیاط را در آن دانست که پشت سر هیچ‌کدام از آنان نماز خوانده نشود[۱۳۳].[۱۳۴]

منابع

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۷/۲۶.
  2. فراهیدی، کتاب العین، ۴/۱۸۶.
  3. جوهری، الصحاح، ۳/۱۰۳۷.
  4. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۱۳.
  5. جرجانی، کتاب التعریفات، ۵؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۱۲۲-۱۲۳.
  6. انصاری، منازل السائرین، ۶۲.
  7. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۸.
  8. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۷.
  9. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۱۴.
  10. طباطبایی، المیزان، ۱۲/۱۶۵.
  11. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۱۶.
  12. بطرس، قاموس الکتاب المقدس، ۳۴۵.
  13. کتاب مقدس، یوشع، ب‌۲۴، ۱۴؛ رساله پولس رسول به کولسیان، ب۳، ۲۲.
  14. «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.
  15. «بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب می‌دارم، می‌پرستم» سوره زمر، آیه ۱۴.
  16. «پس بدی‌های کارهایی که کردند به آنان رسید و به زودی به ستمگران ایشان بدی‌های کارهایی که کردند خواهد رسید و آنان به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستند» سوره زمر، آیه ۵۱.
  17. «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفته‌اند (و می‌گویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمی‌پرستیم، در آنچه اختلاف می‌ورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمی‌کند» سوره زمر، آیه ۳.
  18. سوره اعراف، آیه ۲۹.
  19. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  20. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۵۹.
  21. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۶۴.
  22. سراج، اللمع فی التصوف، ۲۵۵.
  23. سراج، اللمع فی التصوف، ۲۵۶.
  24. امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۶۷-۲۷۸.
  25. انصاری، منازل السائرین، ۶۲؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۲۰؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۱۸۱.
  26. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۳۶؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۱۴-۶۱۵.
  27. سید مرتضی، رسائل، ۲/۳۴۳؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۲/۷-۸.
  28. کرکی، جامع المقاصد، ۲/۲۲۶.
  29. شهید ثانی، رسائل، ۱۴۴.
  30. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۸.
  31. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۰-۱۶۴؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۱-۱۲.
  32. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴-۱۶۶.
  33. امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۰.
  34. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۲۸.
  35. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۳.
  36. مازندرانی، شرح الکافی، ۸/۵۱.
  37. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۲-۱۸۵.
  38. کاشانی، شرح منازل السائرین، ۳۰۲-۳۰۵.
  39. ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۱۹۷.
  40. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۰.
  41. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۸-۳۲۹.
  42. امام خمینی، دعاء السحر، ۱۱-۱۲.
  43. امام خمینی، سرّ الصلاة، ۷۵.
  44. نساء، ۱۴۶.
  45. «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.
  46. مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۴۹.
  47. ورام، تنبیه الخواطر، ۲/۱۱۹-۱۲۰.
  48. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۹۸.
  49. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۲.
  50. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۲۷-۱۲۸.
  51. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۰.
  52. احسائی، عوالی اللئالی، ۴/۸۶.
  53. امام خمینی، سرّ الصلاة، ۱۶؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۷؛ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۲۳-۱۲۴.
  54. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۹-۳۳۱.
  55. ﴿هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ«اوست که زنده است، هیچ خدایی جز او نیست، از این روی او را در حالی که دین خویش را برای او ناب می‌دارید بخوانید؛ سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره غافر، آیه ۶۵؛ ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا، «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  56. صدوق، الامالی، ۵۲۵؛ صدوق، معانی الاخبار، ۲۶۱.
  57. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۹/۶۱.
  58. نهج البلاغه، ح۲۲۹، ۵۵۲.
  59. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۲۹.
  60. تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۱۲۲.
  61. انصاری، منازل السائرین، ۶۲-۶۳.
  62. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۳.
  63. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴.
  64. امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷.
  65. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۲.
  66. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴-۱۶۶.
  67. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۷۳-۱۷۴.
  68. «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
  69. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۳ و ۲۲۱-۲۲۲.
  70. نهج البلاغه، خ۱، ۹.
  71. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۲۶.
  72. سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۹۱.
  73. امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵-۲۴۶.
  74. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۸.
  75. امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵-۲۴۶.
  76. کلینی، الکافی، ۲/۱۶ و ۸۴-۸۵.
  77. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۱۱-۱۱۲.
  78. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۰۶-۱۰۸.
  79. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۱۸.
  80. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۱۰-۱۱۱.
  81. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۱.
  82. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  83. «(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.
  84. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۱.
  85. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۲.
  86. «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد» سوره ص، آیه ۸۲.
  87. «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
  88. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۱.
  89. نوری، مستدرک الوسائل، ۱/۱۰۰.
  90. ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۱۸۸-۱۸۹؛ ابن‌فهد، عدة الداعی، ۲۱۷.
  91. امام خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.
  92. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۹۴.
  93. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۳.
  94. صدوق، عیون اخبار، ۲/۶۹.
  95. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۹۳.
  96. مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۴۹-۲۵۰.
  97. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۹۳.
  98. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۲.
  99. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۷۷.
  100. امام خمینی، سرّ الصلاة، ۱۶.
  101. امام خمینی، جهاد اکبر، ۲۲.
  102. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۴.
  103. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۲-۱۶۳.
  104. «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
  105. «پاکا که خداوند است از آنچه وصف می‌کنند» سوره صافات، آیه ۱۵۹.
  106. «مگر بندگان ناب خداوند،» سوره صافات، آیه ۱۶۰.
  107. امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۵.
  108. امام خمینی، جهاد اکبر، ۱۹.
  109. نوری، مستدرک الوسائل، ۱/۱۰۱.
  110. لیثی واسطی، عیون الحکم، ۲۳، ۲۰۹.
  111. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۵۵.
  112. مجلسی، بحار الانوار، ۷۴/۲۱۳.
  113. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۵.
  114. ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۱۸۸-۱۹۰؛ ابن‌فهد، عدة الداعی، ۲۱۹-۲۲۰.
  115. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۲.
  116. امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۴.
  117. امام خمینی، حدیث جنود، ۴۱۶؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۹۴.
  118. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۳۰۶.
  119. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۵۵.
  120. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۳۳.
  121. خواجه‌نصیر، اوصاف الاشراف، ۲۱-۲۲.
  122. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۸۶.
  123. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۳۰.
  124. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۷، ۴۰ و ۵۰.
  125. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۵؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۵۰.
  126. کلینی، الکافی، ۲/۲۹۶-۲۹۷.
  127. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۲۹-۳۳۰.
  128. تهرانی، مصاحبه، ۵/۳۲.
  129. امینی، برداشت‌هایی از سیره امام خمینی، ۵/۱۴۲-۱۴۳.
  130. تهرانی، مصاحبه، ۵/۳۶.
  131. امام خمینی، چهل حدیث، ۵۲، ۸۴، ۱۶۱ و ۳۹۴.
  132. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۳۴، ۴۱۲ و ۱۹/۴۸۴.
  133. امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۶۱.
  134. ضیایی، رحمت‌الله، مقاله «اخلاص»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۵۱۲ - ۵۱۸.