آزادی بیان در حقوق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ') |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = آزادی بیان | | موضوع مرتبط = آزادی بیان | ||
| عنوان مدخل = آزادی بیان | | عنوان مدخل = آزادی بیان | ||
| مداخل مرتبط = [[آزادی بیان در قرآن]] - [[آزادی بیان در کلام اسلامی]] - [[آزادی بیان در فقه سیاسی]] - [[آزادی بیان در حقوق اسلامی]] - [[آزادی بیان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[آزادی بیان در قرآن]] - [[آزادی بیان در کلام اسلامی]] - [[آزادی بیان در معارف و سیره علوی]] - [[آزادی بیان در فقه سیاسی]] - [[آزادی بیان در حقوق اسلامی]] - [[آزادی بیان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = آزادی (پرسش) | | پرسش مرتبط = آزادی (پرسش) | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
یکی از [[حقوق]] کلیدی در [[آزادی سیاسی]] که با چالشهای مختلف نیز روبهرو بوده و میباشد، حق آزادی بیان است. در اصل و ریشه این لغت که از اضداد است، چنین میخوانیم: {{عربی|البَيْنُ: الفراق. و البَيْنُ: الوصلُ و هو من الأضداد}} و | یکی از [[حقوق]] کلیدی در [[آزادی سیاسی]] که با چالشهای مختلف نیز روبهرو بوده و میباشد، حق آزادی بیان است. در اصل و ریشه این لغت که از اضداد است، چنین میخوانیم: {{عربی|البَيْنُ: الفراق. و البَيْنُ: الوصلُ و هو من الأضداد}} و «بیان” آن چیزی است که دلالت امور را آشکار میکند<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۲۰۸۲.</ref>، گویی با بیان امور، میان مسائل جدایی میافتد، با بیان است که میان [[حق و باطل]]، تفکیک میشود و میان روشنی و [[تاریکی]]، تفاوت گذاشته میشود، آنسان که با بیان، میان برخی امور، ارتباطی برقرار میشود، مانند آنکه میان [[آیات قرآن]] و آشکارگری حق [[ارتباط]] برقرار میگردد. راغب در مفردات مینویسد بیان، [[کشف]] و آشکارسازی از امری است که اعم از [[نطق]] است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۶.</ref>؛ همچنین در کتب [[تفسیری]] آمده است که بیان، شامل نطق، گفتار، نوشتار و [[فهم]] نیز میگردد تا بدان وسیله، آنچه گوینده میگوید، شناخته گردد و آنچه به او میگویند، [[فهم]] شود: {{عربی|النطق و الكتابة و الخط و الفهم و الأفهام حتى يعرف ما يقول و ما يقال له}}<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۹۹.</ref>. | ||
[[محمدجواد مغنیه]]، بر این [[باور]] است که مراد از بیان، هر آن چیزی است که بر مقصود دلالت کند؛ حال لفظ باشد، یا خط و شکل با اشاره؛ باری، آشکارترین و ظاهرترین مصادیق بیان، [[کلام]] است: {{عربی|المراد بالبيان كل ما يدل على المقصود من لفظ أو خط أو رسم أو اشارة... أجل، ان الكلام أظهر افراد البيان}}. | [[محمدجواد مغنیه]]، بر این [[باور]] است که مراد از بیان، هر آن چیزی است که بر مقصود دلالت کند؛ حال لفظ باشد، یا خط و شکل با اشاره؛ باری، آشکارترین و ظاهرترین مصادیق بیان، [[کلام]] است: {{عربی|المراد بالبيان كل ما يدل على المقصود من لفظ أو خط أو رسم أو اشارة... أجل، ان الكلام أظهر افراد البيان}}. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
== از [[آزادی اندیشه]] تا آزادی بیان == | == از [[آزادی اندیشه]] تا آزادی بیان == | ||
از لوازم حتمی آزادی بیان، آزادی اندیشه است، هر چند که اصولاً نمیتوان آزادی اندیشه را قید و بند زد یا جلوی آن را گرفت، اندیشه، امری نرمافزاری و نامحسوس است که در هزارتو و لایههای درونی [[ذهن]] [[انسانها]] شکل میگیرد، طبعاً کسی نمیتواند آن را محدود کند، اما طبیعی است که بیان هر اندیشهای که به ذهن میآید بدون در نظر گرفتن [[هنجارها]]، [[ارزشها]] و [[قوانین]] هر [[جامعه]]، [[شایسته]] به نظر نمیرسد. با این همه، بیان اندیشه، بحثی کلیدی و مهم است و حقی بنیادین که همه افراد به اقتضای [[انسانیت]] به طور برابر آن را دارند و میتوانند [[فکر]] خویش را آزادانه بیان کنند تا آنجا که حقوق دیگران و [[حدود الهی]] نادیده گرفته نشود. سیدابوالفضل زنجانی با [[تمسک]] به [[آیه]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> میگوید: [[اسلام]]، [[آزادی فکر]] را نه تنها یکی از [[حقوق بشر]]، بلکه از [[وظایف]] طبیعی و [[تکوینی]] او میداند، وی به ساختاری که [[قرآن]] برای [[رشد]] فکر [[انسان]] معرفی کرده است اشاره میکند و کلمات | از لوازم حتمی آزادی بیان، آزادی اندیشه است، هر چند که اصولاً نمیتوان آزادی اندیشه را قید و بند زد یا جلوی آن را گرفت، اندیشه، امری نرمافزاری و نامحسوس است که در هزارتو و لایههای درونی [[ذهن]] [[انسانها]] شکل میگیرد، طبعاً کسی نمیتواند آن را محدود کند، اما طبیعی است که بیان هر اندیشهای که به ذهن میآید بدون در نظر گرفتن [[هنجارها]]، [[ارزشها]] و [[قوانین]] هر [[جامعه]]، [[شایسته]] به نظر نمیرسد. با این همه، بیان اندیشه، بحثی کلیدی و مهم است و حقی بنیادین که همه افراد به اقتضای [[انسانیت]] به طور برابر آن را دارند و میتوانند [[فکر]] خویش را آزادانه بیان کنند تا آنجا که حقوق دیگران و [[حدود الهی]] نادیده گرفته نشود. سیدابوالفضل زنجانی با [[تمسک]] به [[آیه]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> میگوید: [[اسلام]]، [[آزادی فکر]] را نه تنها یکی از [[حقوق بشر]]، بلکه از [[وظایف]] طبیعی و [[تکوینی]] او میداند، وی به ساختاری که [[قرآن]] برای [[رشد]] فکر [[انسان]] معرفی کرده است اشاره میکند و کلمات «تذکّر”، «تدبّر”، «تفکّر”، «تعقّل” و «تفقّه” در [[قرآن]] را اشاره به همین موضوع میداند. در این راه حتی [[پیامبر خدا]] نیز [[مأمور]] بود، [[امنیت]] محیط و [[فرصت]] کافی را برای تفاهم با [[مشرکان]] آماده سازد؛ چراکه [[وظیفه]] [[رهبران]] [[بشر]] «پرورش [[افکار]] [[مردم]]، و آماده نمودن آن برای [[حقایق]] وجود و کمک در تفکیک [[واقعیات]] از موهومات” است<ref>سید ابوالفضل موسوی زنجانی، حریت در نظر اسلام، ص۱۷۳.</ref>. | ||
البته خوانش [[آزادی بیان]] نسبت به مکتبهای مختلف، متفاوت است؛ برای نمونه به بیان [[شهید صدر]]، [[آزادی]] [[فکری]] در [[تمدن]] [[غربی]] به معنای آن است که هر فردی [[اجازه]] داشته باشد که هرگونه میخواهد [[فکر]] کند، افکارش را [[اعلان]] کند و افراد را به سوی آن فراخواند، اما دیدگاه [[اسلام]] از نگرش [[دموکراسی]] [[سرمایهداری]] متفاوت است و آن، نتیجه [[اختلاف]] در مبنای فکری است که [[توحید]] باشد و اینکه همه عالم به مالک و پروردگاری یگانه وابسته است، اسلام هم اجازه میدهد فکر [[انسانی]]، [[آزاد]] باشد و آن را اعلام کند، اما تا زمانی که از آن قاعده و مبنای فکری که بنیاد [[حقیقی]] برای ارائه آزادی [[انسان]] است، [[تمرد]] و [[سرپیچی]] نکند، اسلام به انسان، شخصیتی آزاد و کریمانه میبخشد تا در برابر [[شهوات]]، از میان نرود و در مقابل [[بتها]]، سر خم نکند<ref>سیدمحمدباقر الصدر، المدرسة الإسلامیة (موسوعة الشهید الصدر)، ج۵، ص۱۰۷.</ref>. آن گونه که به بهانه آزادی بیان، نباید [[امنیت اجتماعی]]، [[آبرو]] و حیثیت افراد را به خطر انداخت، [[جامعه]] را به [[هرجومرج]] کشاند و [[توهین به مقدّسات]]، آزاد پنداشته شود. به بیان دیگر: | البته خوانش [[آزادی بیان]] نسبت به مکتبهای مختلف، متفاوت است؛ برای نمونه به بیان [[شهید صدر]]، [[آزادی]] [[فکری]] در [[تمدن]] [[غربی]] به معنای آن است که هر فردی [[اجازه]] داشته باشد که هرگونه میخواهد [[فکر]] کند، افکارش را [[اعلان]] کند و افراد را به سوی آن فراخواند، اما دیدگاه [[اسلام]] از نگرش [[دموکراسی]] [[سرمایهداری]] متفاوت است و آن، نتیجه [[اختلاف]] در مبنای فکری است که [[توحید]] باشد و اینکه همه عالم به مالک و پروردگاری یگانه وابسته است، اسلام هم اجازه میدهد فکر [[انسانی]]، [[آزاد]] باشد و آن را اعلام کند، اما تا زمانی که از آن قاعده و مبنای فکری که بنیاد [[حقیقی]] برای ارائه آزادی [[انسان]] است، [[تمرد]] و [[سرپیچی]] نکند، اسلام به انسان، شخصیتی آزاد و کریمانه میبخشد تا در برابر [[شهوات]]، از میان نرود و در مقابل [[بتها]]، سر خم نکند<ref>سیدمحمدباقر الصدر، المدرسة الإسلامیة (موسوعة الشهید الصدر)، ج۵، ص۱۰۷.</ref>. آن گونه که به بهانه آزادی بیان، نباید [[امنیت اجتماعی]]، [[آبرو]] و حیثیت افراد را به خطر انداخت، [[جامعه]] را به [[هرجومرج]] کشاند و [[توهین به مقدّسات]]، آزاد پنداشته شود. به بیان دیگر: | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
سیدابوالفضل زنجانی با تکیه بر [[آیات قرآن]]، [[معتقد]] است [[آزادی فکر]] و آزادی در بیان و قلم و آزادی در عمل، نه تنها یکی از [[حقوق]] مسلم انسان، بلکه از مشخصات و از حدود موجودات این نوع میباشد؛ وی تأکید دارد نباید [[فکر]] کسی را خفه کرد یا زبان آن دیگری را فرو بست یا قلم این یکی را در هم [[شکست]]<ref>سیدابوالفضل موسوی زنجانی، حریت در نظر اسلام، ص۱۹۸.</ref>. [[سید قطب]] در همین باره مینویسد [[دعوت]] با [[حکمت]]، دقت در احوال و شرایط مخاطبان است، [[جدال]] [[نیکو]]، بدون [[تحمیل]] بر مخالف و تقبیح اوست، تا او دریابد که [[هدف]]، [[غلبه]] و [[پیروزی]] نیست، بلکه هدف، قانعسازی و رسیدن به [[حق]] است<ref>ر.ک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۲۰۲.</ref>. | سیدابوالفضل زنجانی با تکیه بر [[آیات قرآن]]، [[معتقد]] است [[آزادی فکر]] و آزادی در بیان و قلم و آزادی در عمل، نه تنها یکی از [[حقوق]] مسلم انسان، بلکه از مشخصات و از حدود موجودات این نوع میباشد؛ وی تأکید دارد نباید [[فکر]] کسی را خفه کرد یا زبان آن دیگری را فرو بست یا قلم این یکی را در هم [[شکست]]<ref>سیدابوالفضل موسوی زنجانی، حریت در نظر اسلام، ص۱۹۸.</ref>. [[سید قطب]] در همین باره مینویسد [[دعوت]] با [[حکمت]]، دقت در احوال و شرایط مخاطبان است، [[جدال]] [[نیکو]]، بدون [[تحمیل]] بر مخالف و تقبیح اوست، تا او دریابد که [[هدف]]، [[غلبه]] و [[پیروزی]] نیست، بلکه هدف، قانعسازی و رسیدن به [[حق]] است<ref>ر.ک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۲۰۲.</ref>. | ||
در کتاب | در کتاب «آزادی در قرآن”، چنین میخوانیم، تردیدی نیست که [[آزادی بیان]] در [[حقوق]] و [[قوانین اسلام]] پذیرفته شده است و از این لحاظ محدودیتی وجود ندارد، مگر آنکه این [[آزادی]] به [[سوء]] استفاده برخی افراد سودجو تبدیل شود. با توجه به اهمیتی که [[دین اسلام]] برای [[کسب علم]] و [[دانش]] قائل است، نمیتوان پذیرفت که چنین [[دینی]] قائل به ممنوعیت بیان و [[علم]] باشد. اگر این گونه بود باید [[قرآن]] به جای این همه [[استدلال]] و توضیح و [[نقد]] نظرهای [[مخالفان]] خود و [[تأیید]] [[شیوه]] [[پیامبر]] در امر [[تبلیغ]]، شیوه دیگری در پیش میگرفت و با اشکالهای مطرح شده از سوی مخالفان [[مخالفت]] کرده، جلوی آنها را میگرفت. سپس نویسنده به نکتهای [[معرفتشناختی]] اشاره میکند که تمام حق و زوایای [[فرهنگ دینی]] برای ما روشن نیست و حق کامل در پیشگاه [[حق تعالی]] و [[راسخان در علم]] و [[متصلان به وحی]] است؛ لذا چارهای نداریم جز اینکه بگوییم [[معرفت دینی]] ما در [[جامعه]]، همواره نیازمند نقد و بررسی همه جانبه است، پس باید آزادی بیان را بپذیریم و از نقد دیگران برای تصحیح یا شفافتر کردن معرفت دینی خود استقبال کنیم<ref>ر.ک: سیدمحمدعلی ایازی، آزادی در قرآن، ص۱۸۱.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۱۵۸.</ref> | ||
== آزادی بیان و [[قدرت سیاسی]] == | == آزادی بیان و [[قدرت سیاسی]] == | ||
این حق مهم و چالشانگیز در [[آزادی سیاسی]]، با قدرت سیاسی در پیوند، تعامل یا [[تقابل]] همیشگی است، هر چند این نوع میتواند وجوه صرفاً [[فکری]] و [[علمی]] هم داشته باشد، اما این قسم از [[آزادی]]، غالباً در [[جامعه]] و در عرصه [[اعمال قدرت]] و [[حاکمیت]]، دارای نقش بوده و هماره پای [[قدرت سیاسی]] در محدودیت یا نامحدودیت آن باز بوده است و گرنه صرف پرداختن به مباحث علمی، کسی چندان مانع آن نبوده است، آنسان که بنیان براندازترین نقدها و بیانها درباره اصول [[عقیدتی]] [[مسلمین]] در [[جامعه اسلامی]] ارائه گردیده، نقدها و نقضهای فراوان بر آنها شده است و کمتر از محدودیت یا [[زندانی]] شدن و حتی [[تکفیر]] [[مخالفان]]، گزارشی به ما رسیده است، اما همه [[نزاعها]] و کشمکشها آنگاه آغاز میشود که بیانها به [[نقد]] عملکرد [[قدرتمندان]] یا حوزه قدرت سیاسی میانجامد، در این [[زمان]] است که زندانها، موانع و حتی تکفیرها با بهره ابزاری از [[دین]] به وجود میآید. | این حق مهم و چالشانگیز در [[آزادی سیاسی]]، با قدرت سیاسی در پیوند، تعامل یا [[تقابل]] همیشگی است، هر چند این نوع میتواند وجوه صرفاً [[فکری]] و [[علمی]] هم داشته باشد، اما این قسم از [[آزادی]]، غالباً در [[جامعه]] و در عرصه [[اعمال قدرت]] و [[حاکمیت]]، دارای نقش بوده و هماره پای [[قدرت سیاسی]] در محدودیت یا نامحدودیت آن باز بوده است و گرنه صرف پرداختن به مباحث علمی، کسی چندان مانع آن نبوده است، آنسان که بنیان براندازترین نقدها و بیانها درباره اصول [[عقیدتی]] [[مسلمین]] در [[جامعه اسلامی]] ارائه گردیده، نقدها و نقضهای فراوان بر آنها شده است و کمتر از محدودیت یا [[زندانی]] شدن و حتی [[تکفیر]] [[مخالفان]]، گزارشی به ما رسیده است، اما همه [[نزاعها]] و کشمکشها آنگاه آغاز میشود که بیانها به [[نقد]] عملکرد [[قدرتمندان]] یا حوزه قدرت سیاسی میانجامد، در این [[زمان]] است که زندانها، موانع و حتی تکفیرها با بهره ابزاری از [[دین]] به وجود میآید. | ||
این نکته را باید به یاد داشت که جامعهای میتواند درست بیندیشد و در آن تضارب آرا و [[آزاداندیشی]] به وجود آید که موانع بیان [[اندیشه]] و نظریهورزی، از آن برداشته شده باشد و [[اندیشهها]] مجال طرح و بیان داشته باشند. اگر [[انتظار]] آن باشد که تنها اندیشههایی که [[قدرت]] مسلط آنها را رسمی و مطلوب میپندارد، [[شایسته]] تلقی گردد و [[اجازه]] بیان یابد، پس اولین قدم در [[خفقان]] و [[خاموشی]] چراغ آزاداندیشی برداشته شده است، | این نکته را باید به یاد داشت که جامعهای میتواند درست بیندیشد و در آن تضارب آرا و [[آزاداندیشی]] به وجود آید که موانع بیان [[اندیشه]] و نظریهورزی، از آن برداشته شده باشد و [[اندیشهها]] مجال طرح و بیان داشته باشند. اگر [[انتظار]] آن باشد که تنها اندیشههایی که [[قدرت]] مسلط آنها را رسمی و مطلوب میپندارد، [[شایسته]] تلقی گردد و [[اجازه]] بیان یابد، پس اولین قدم در [[خفقان]] و [[خاموشی]] چراغ آزاداندیشی برداشته شده است، لکن مهم آن است که در فرایند [[آزادی بیان]]، دیدگاهها و باورهای مستدل بیان گردد، حال ممکن است، آن [[باور]] با اندیشه مسلط قدرت [[حاکم]]، همخوانی داشته باشد یا مخالف باشد. به یاد آوریم که باروری اندیشه و زایش [[افکار]] آن گاه رخ میدهد که آزادی بیان در جامعه حضوری عمیق و جدی داشته باشد. اگر [[اندیشوران]] یک جامعه نتوانند آزادانه و بیهراس گزمه و [[محتسب]]، سخن بگویند و از باور خود [[دفاع]] کنند، آن جامعه هیچ راهی به سوی آزادی و البته به تبع آن [[عدالت]]، نخواهد یافت. با توجه به اهمیت آزادی بیان و دستاوردهای آن، [[مطهری]] بر این [[اعتقاد]] است که اگر [[آزادی بیان]] و [[تحمل]] دیدگاه مخالف نبود، امروز [[اسلامی]] وجود نداشت، | ||
شما کی در [[تاریخ]] عالم دیدهاید که در مملکتی که همه مردمش [[احساسات]] مذهبی دارند، به غیر مذهبیها آن اندازه [[آزادی]] بدهند که بیایند در [[مسجد پیامبر]]{{صل}}، یا در [[مکه]] بنشینند و حرف خودشان را آن طور که دلشان میخواهد بزنند، [[خدا]] را [[انکار]] کنند، منکر [[پیامبری]] شوند، [[نماز]] و [[حج]] را رد کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم. در [[تاریخ اسلام]] از این نمونههای درخشان فراوان میبینیم. به دلیل همین [[آزادیها]] بود که [[اسلام]] توانست باقی بماند. اگر در [[صدر اسلام]] در جواب کسی که میآمد و میگفت من خدا را قبول ندارم، میگفتند، او را بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با [[شجاعت]] و با [[صراحت]]، با [[افکار]] مخالف مواجه شده است<ref>مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۴.</ref>. | شما کی در [[تاریخ]] عالم دیدهاید که در مملکتی که همه مردمش [[احساسات]] مذهبی دارند، به غیر مذهبیها آن اندازه [[آزادی]] بدهند که بیایند در [[مسجد پیامبر]]{{صل}}، یا در [[مکه]] بنشینند و حرف خودشان را آن طور که دلشان میخواهد بزنند، [[خدا]] را [[انکار]] کنند، منکر [[پیامبری]] شوند، [[نماز]] و [[حج]] را رد کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم. در [[تاریخ اسلام]] از این نمونههای درخشان فراوان میبینیم. به دلیل همین [[آزادیها]] بود که [[اسلام]] توانست باقی بماند. اگر در [[صدر اسلام]] در جواب کسی که میآمد و میگفت من خدا را قبول ندارم، میگفتند، او را بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با [[شجاعت]] و با [[صراحت]]، با [[افکار]] مخالف مواجه شده است<ref>مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۴.</ref>. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
{{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>. | {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>. | ||
در این آیه [[خدای متعال]]، به [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} امر میکند که با [[مخالفان]] و آنان که دیدگاه تو را نمیپذیرند، با شیوه [[نیکو]]، [[جدل]] کن؛ میدانیم که [[گفتوگو]] و جدل، بدون طرف مقابل و دیدگاه مخالف، معنی ندارد، نفرمود دیدگاه [[حق]] خود را بر آنان [[تحمیل]] کن و آنان را مجبور ساز که آن را بپذیرند، و نفر مود که به هر نحوی که [[دوست]] داری، آنان را به [[دین حق]]، فرا بخوان، بلکه به ایشان امر میشود که با [[مخالفان]]، [[مجادله]] نیکو داشته باش، لازمه گفتوگو و [[جدال]]، آن است که طرف مقابل و مخالف بتواند، سخن خویش را بیان کند و بدون [[هراس]] از [[صاحبان قدرت]]، آن را مطرح سازد. | در این آیه [[خدای متعال]]، به [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} امر میکند که با [[مخالفان]] و آنان که دیدگاه تو را نمیپذیرند، با شیوه [[نیکو]]، [[جدل]] کن؛ میدانیم که [[گفتوگو]] و جدل، بدون طرف مقابل و دیدگاه مخالف، معنی ندارد، نفرمود دیدگاه [[حق]] خود را بر آنان [[تحمیل]] کن و آنان را مجبور ساز که آن را بپذیرند، و نفر مود که به هر نحوی که [[دوست]] داری، آنان را به [[دین حق]]، فرا بخوان، بلکه به ایشان امر میشود که با [[مخالفان]]، [[مجادله]] نیکو داشته باش، لازمه گفتوگو و [[جدال]]، آن است که طرف مقابل و مخالف بتواند، سخن خویش را بیان کند و بدون [[هراس]] از [[صاحبان قدرت]]، آن را مطرح سازد. | ||
در آیهای دیگر، به [[صراحت]]، جدال با [[اهل کتاب]] که حتی [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} را [[انکار]] میکنند، [[جدال احسن]] ذکر میکند که با توجه به واژه | در آیهای دیگر، به [[صراحت]]، جدال با [[اهل کتاب]] که حتی [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} را [[انکار]] میکنند، [[جدال احسن]] ذکر میکند که با توجه به واژه «الا” مجادله با آنان، تنها باید در فراگردی نیکو بر پاگردد، در سخن [[خداوند]] آمده است: {{متن قرآن|وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.</ref>. | ||
این رفت و برگشتهای استدلالی، حتی اگر از سوی منکر [[رسالت]] و [[معاد]] هم باشد، باید در بستری [[علمی]] و گفتوگویی انجام شود و [[امام صادق]]{{ع}} از آن تعبیر به جدال نیکو میکند، وقتی که در مسائل بنیادین [[توحید]] و معاد، این جدالها و کشمکشهای علمی وجود دارد، پس به طریق اولی در حوزه [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] این [[آزادی]] باید وجود داشته باشد که حوزه [[سیاست]]، عرصه دیدگاههای متکثر، [[متعارض]] و متفاوت است. | این رفت و برگشتهای استدلالی، حتی اگر از سوی منکر [[رسالت]] و [[معاد]] هم باشد، باید در بستری [[علمی]] و گفتوگویی انجام شود و [[امام صادق]]{{ع}} از آن تعبیر به جدال نیکو میکند، وقتی که در مسائل بنیادین [[توحید]] و معاد، این جدالها و کشمکشهای علمی وجود دارد، پس به طریق اولی در حوزه [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] این [[آزادی]] باید وجود داشته باشد که حوزه [[سیاست]]، عرصه دیدگاههای متکثر، [[متعارض]] و متفاوت است. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
{{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل میآمیزید و حقپوشی میکنید با آنکه خود میدانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref>. | {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل میآمیزید و حقپوشی میکنید با آنکه خود میدانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref>. | ||
در تفاوت میان | در تفاوت میان «لبس” و «کتم” آمده است که ریشه لبس به معنای پوشاندن اشیاء است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۷۳۴.</ref>. در کتاب العین آمده است که «لبس” به معنای خلط امور است هنگامی که بعضی از امور با یکدیگر مشتبه شده باشد<ref>خلیل فراهیدی، کتاب العین، ج۷، ص۲۶۲.</ref>. اصل در لغت [[کتمان]] که در مقابل «ابداء” است، پوشاندن امور در ضمیر و [[قلب]] است. پوشاندن در [[نهان]] [[جان]] تا چیزی از آن آشکار نگردد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۰، ص۲۳.</ref>. در کتمان، عدم اظهار [[حق]] است، گویی که آن را میداند و اظهار نمیکند. | ||
با لحاظ همه این آیات و [[روایات]] مرتبط میتوان گفت [[آزادی بیان]]، حقی است که خداوند برای [[انسانها]] در نظر گرفته است و در عرصه [[سیاسی]] نمیتوان به [[سادگی]] آن را محدود ساخت، مگر آنکه اموری مهمتر در [[جامعه اسلامی]] در میان باشد.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۱۶۳.</ref> | با لحاظ همه این آیات و [[روایات]] مرتبط میتوان گفت [[آزادی بیان]]، حقی است که خداوند برای [[انسانها]] در نظر گرفته است و در عرصه [[سیاسی]] نمیتوان به [[سادگی]] آن را محدود ساخت، مگر آنکه اموری مهمتر در [[جامعه اسلامی]] در میان باشد.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۱۶۳.</ref> |
نسخهٔ کنونی تا ۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۰۱
مقدمه
یکی از حقوق کلیدی در آزادی سیاسی که با چالشهای مختلف نیز روبهرو بوده و میباشد، حق آزادی بیان است. در اصل و ریشه این لغت که از اضداد است، چنین میخوانیم: البَيْنُ: الفراق. و البَيْنُ: الوصلُ و هو من الأضداد و «بیان” آن چیزی است که دلالت امور را آشکار میکند[۱]، گویی با بیان امور، میان مسائل جدایی میافتد، با بیان است که میان حق و باطل، تفکیک میشود و میان روشنی و تاریکی، تفاوت گذاشته میشود، آنسان که با بیان، میان برخی امور، ارتباطی برقرار میشود، مانند آنکه میان آیات قرآن و آشکارگری حق ارتباط برقرار میگردد. راغب در مفردات مینویسد بیان، کشف و آشکارسازی از امری است که اعم از نطق است[۲]؛ همچنین در کتب تفسیری آمده است که بیان، شامل نطق، گفتار، نوشتار و فهم نیز میگردد تا بدان وسیله، آنچه گوینده میگوید، شناخته گردد و آنچه به او میگویند، فهم شود: النطق و الكتابة و الخط و الفهم و الأفهام حتى يعرف ما يقول و ما يقال له[۳].
محمدجواد مغنیه، بر این باور است که مراد از بیان، هر آن چیزی است که بر مقصود دلالت کند؛ حال لفظ باشد، یا خط و شکل با اشاره؛ باری، آشکارترین و ظاهرترین مصادیق بیان، کلام است: المراد بالبيان كل ما يدل على المقصود من لفظ أو خط أو رسم أو اشارة... أجل، ان الكلام أظهر افراد البيان. وی سپس بر این امر تأکید میکند که ابزار بیان، زبان است که انعطاف پذیرترین عضو انسانی است، بیشترین حرکت و بالاترین سرعت را دارد و خستگی نمیشناسد: أداته و هو اللسان أطوع أعضاء الإنسان للإنسان، و أكثرها حركة، و أعظمها سرعة، و لا يعرف التعب و الملل، و لا توجد هذه الصفة في سائر الأعضاء[۴].
آزادی بیان به این معناست که افراد گذشته از داشتن عقیده، دارای آزادی در ابراز و بیان آن هم باشند[۵]. در آزادی بیان نوعی ابراز و اظهار آزادانه باور بدون ترس از دولت وجود دارد؛ لذا آن را به آزادی اظهار اندیشه، اعم از نظریهها، شناختها، ارزشها و عقاید از راههای گوناگون؛ مانند گفتار، نوشتار، تصویر، مطبوعات و... تعبیر میکنند[۶].
آزادی بیان یکی از اقسام آزادیهای حقوقی است که در مجموعه حقوق بشر مورد توجه قرار میگیرد. بدین معنا که افراد گذشته از اینکه به خاطر داشتن عقیده مخالف، چه در امور دینی و چه در امور سیاسی، نباید مورد تعقیب قرار گیرند، باید بتوانند عملاً عقیده خود را ابراز نمایند و برای اثبات و احیاناً به دست آوردن همفکران دیگر، درباره آن تبلیغ کنند[۷].
با این تعریفها، روشن میگردد آزادی بیان با جامعه، سیاست و امور قدرتمندان ارتباط دارد؛ لذا این نوع آزادی از آنجا که به تبیین مسائل اجتماعی و سیاسی و نقد آنها میپردازد و صاحبان قدرت را به چالش میکشد، پس درگیری آن با قدرت سیاسی و قدرتمندان، بسیار است و به همین دلیل، یکی از آشکارترین مصداقهای آزادی سیاسی است که امروزه بیش از دیگر حقوق مربوط به آزادی سیاسی، مورد توجه است و مکتبهای مختلف را به پرسش میگیرد.
آزادیهای مدنی و سیاسی، امروزه از اهمیت والا برخوردارند، امری که در اندیشه و ادبیات قرآنی و اسلامی نیز مورد پذیرش قرار گرفته است و با توجه به دایره شمول و تأثیرگذاری، آزادی بیان در این میان، برجستگی بیشتری دارد که با چالشهای علمی و ریزبینیهای دقیق از سوی اندیشوران همراه بوده است.[۸]
از آزادی اندیشه تا آزادی بیان
از لوازم حتمی آزادی بیان، آزادی اندیشه است، هر چند که اصولاً نمیتوان آزادی اندیشه را قید و بند زد یا جلوی آن را گرفت، اندیشه، امری نرمافزاری و نامحسوس است که در هزارتو و لایههای درونی ذهن انسانها شکل میگیرد، طبعاً کسی نمیتواند آن را محدود کند، اما طبیعی است که بیان هر اندیشهای که به ذهن میآید بدون در نظر گرفتن هنجارها، ارزشها و قوانین هر جامعه، شایسته به نظر نمیرسد. با این همه، بیان اندیشه، بحثی کلیدی و مهم است و حقی بنیادین که همه افراد به اقتضای انسانیت به طور برابر آن را دارند و میتوانند فکر خویش را آزادانه بیان کنند تا آنجا که حقوق دیگران و حدود الهی نادیده گرفته نشود. سیدابوالفضل زنجانی با تمسک به آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾[۹] میگوید: اسلام، آزادی فکر را نه تنها یکی از حقوق بشر، بلکه از وظایف طبیعی و تکوینی او میداند، وی به ساختاری که قرآن برای رشد فکر انسان معرفی کرده است اشاره میکند و کلمات «تذکّر”، «تدبّر”، «تفکّر”، «تعقّل” و «تفقّه” در قرآن را اشاره به همین موضوع میداند. در این راه حتی پیامبر خدا نیز مأمور بود، امنیت محیط و فرصت کافی را برای تفاهم با مشرکان آماده سازد؛ چراکه وظیفه رهبران بشر «پرورش افکار مردم، و آماده نمودن آن برای حقایق وجود و کمک در تفکیک واقعیات از موهومات” است[۱۰].
البته خوانش آزادی بیان نسبت به مکتبهای مختلف، متفاوت است؛ برای نمونه به بیان شهید صدر، آزادی فکری در تمدن غربی به معنای آن است که هر فردی اجازه داشته باشد که هرگونه میخواهد فکر کند، افکارش را اعلان کند و افراد را به سوی آن فراخواند، اما دیدگاه اسلام از نگرش دموکراسی سرمایهداری متفاوت است و آن، نتیجه اختلاف در مبنای فکری است که توحید باشد و اینکه همه عالم به مالک و پروردگاری یگانه وابسته است، اسلام هم اجازه میدهد فکر انسانی، آزاد باشد و آن را اعلام کند، اما تا زمانی که از آن قاعده و مبنای فکری که بنیاد حقیقی برای ارائه آزادی انسان است، تمرد و سرپیچی نکند، اسلام به انسان، شخصیتی آزاد و کریمانه میبخشد تا در برابر شهوات، از میان نرود و در مقابل بتها، سر خم نکند[۱۱]. آن گونه که به بهانه آزادی بیان، نباید امنیت اجتماعی، آبرو و حیثیت افراد را به خطر انداخت، جامعه را به هرجومرج کشاند و توهین به مقدّسات، آزاد پنداشته شود. به بیان دیگر: اسلام با رفتاری تخریبی، جاسوسی، دزدی و هر آنچه که امنیت و آرامش را بر هم زند و به آشفتگی انجامد، معارضه شدید میکند، مانند شایعهپراکنی، ترویج اتهامات و تردیدهای باطل[۱۲].
سیدابوالفضل زنجانی با تکیه بر آیات قرآن، معتقد است آزادی فکر و آزادی در بیان و قلم و آزادی در عمل، نه تنها یکی از حقوق مسلم انسان، بلکه از مشخصات و از حدود موجودات این نوع میباشد؛ وی تأکید دارد نباید فکر کسی را خفه کرد یا زبان آن دیگری را فرو بست یا قلم این یکی را در هم شکست[۱۳]. سید قطب در همین باره مینویسد دعوت با حکمت، دقت در احوال و شرایط مخاطبان است، جدال نیکو، بدون تحمیل بر مخالف و تقبیح اوست، تا او دریابد که هدف، غلبه و پیروزی نیست، بلکه هدف، قانعسازی و رسیدن به حق است[۱۴].
در کتاب «آزادی در قرآن”، چنین میخوانیم، تردیدی نیست که آزادی بیان در حقوق و قوانین اسلام پذیرفته شده است و از این لحاظ محدودیتی وجود ندارد، مگر آنکه این آزادی به سوء استفاده برخی افراد سودجو تبدیل شود. با توجه به اهمیتی که دین اسلام برای کسب علم و دانش قائل است، نمیتوان پذیرفت که چنین دینی قائل به ممنوعیت بیان و علم باشد. اگر این گونه بود باید قرآن به جای این همه استدلال و توضیح و نقد نظرهای مخالفان خود و تأیید شیوه پیامبر در امر تبلیغ، شیوه دیگری در پیش میگرفت و با اشکالهای مطرح شده از سوی مخالفان مخالفت کرده، جلوی آنها را میگرفت. سپس نویسنده به نکتهای معرفتشناختی اشاره میکند که تمام حق و زوایای فرهنگ دینی برای ما روشن نیست و حق کامل در پیشگاه حق تعالی و راسخان در علم و متصلان به وحی است؛ لذا چارهای نداریم جز اینکه بگوییم معرفت دینی ما در جامعه، همواره نیازمند نقد و بررسی همه جانبه است، پس باید آزادی بیان را بپذیریم و از نقد دیگران برای تصحیح یا شفافتر کردن معرفت دینی خود استقبال کنیم[۱۵].[۱۶]
آزادی بیان و قدرت سیاسی
این حق مهم و چالشانگیز در آزادی سیاسی، با قدرت سیاسی در پیوند، تعامل یا تقابل همیشگی است، هر چند این نوع میتواند وجوه صرفاً فکری و علمی هم داشته باشد، اما این قسم از آزادی، غالباً در جامعه و در عرصه اعمال قدرت و حاکمیت، دارای نقش بوده و هماره پای قدرت سیاسی در محدودیت یا نامحدودیت آن باز بوده است و گرنه صرف پرداختن به مباحث علمی، کسی چندان مانع آن نبوده است، آنسان که بنیان براندازترین نقدها و بیانها درباره اصول عقیدتی مسلمین در جامعه اسلامی ارائه گردیده، نقدها و نقضهای فراوان بر آنها شده است و کمتر از محدودیت یا زندانی شدن و حتی تکفیر مخالفان، گزارشی به ما رسیده است، اما همه نزاعها و کشمکشها آنگاه آغاز میشود که بیانها به نقد عملکرد قدرتمندان یا حوزه قدرت سیاسی میانجامد، در این زمان است که زندانها، موانع و حتی تکفیرها با بهره ابزاری از دین به وجود میآید.
این نکته را باید به یاد داشت که جامعهای میتواند درست بیندیشد و در آن تضارب آرا و آزاداندیشی به وجود آید که موانع بیان اندیشه و نظریهورزی، از آن برداشته شده باشد و اندیشهها مجال طرح و بیان داشته باشند. اگر انتظار آن باشد که تنها اندیشههایی که قدرت مسلط آنها را رسمی و مطلوب میپندارد، شایسته تلقی گردد و اجازه بیان یابد، پس اولین قدم در خفقان و خاموشی چراغ آزاداندیشی برداشته شده است، لکن مهم آن است که در فرایند آزادی بیان، دیدگاهها و باورهای مستدل بیان گردد، حال ممکن است، آن باور با اندیشه مسلط قدرت حاکم، همخوانی داشته باشد یا مخالف باشد. به یاد آوریم که باروری اندیشه و زایش افکار آن گاه رخ میدهد که آزادی بیان در جامعه حضوری عمیق و جدی داشته باشد. اگر اندیشوران یک جامعه نتوانند آزادانه و بیهراس گزمه و محتسب، سخن بگویند و از باور خود دفاع کنند، آن جامعه هیچ راهی به سوی آزادی و البته به تبع آن عدالت، نخواهد یافت. با توجه به اهمیت آزادی بیان و دستاوردهای آن، مطهری بر این اعتقاد است که اگر آزادی بیان و تحمل دیدگاه مخالف نبود، امروز اسلامی وجود نداشت، شما کی در تاریخ عالم دیدهاید که در مملکتی که همه مردمش احساسات مذهبی دارند، به غیر مذهبیها آن اندازه آزادی بدهند که بیایند در مسجد پیامبر(ص)، یا در مکه بنشینند و حرف خودشان را آن طور که دلشان میخواهد بزنند، خدا را انکار کنند، منکر پیامبری شوند، نماز و حج را رد کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم. در تاریخ اسلام از این نمونههای درخشان فراوان میبینیم. به دلیل همین آزادیها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام در جواب کسی که میآمد و میگفت من خدا را قبول ندارم، میگفتند، او را بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و با صراحت، با افکار مخالف مواجه شده است[۱۷].
این امر را نمیتوان انکار کرد که یکی از ساحتهای آزادی در نظام سیاسی اسلام، آزادی گروههای سیاسی و فعالیت سالم و سازنده آنان است، از سیره معصومین(ع) و نحوه برخورد با کسانی که دیدگاهی متفاوت یا حتی مخالف داشتهاند، میتوان دریافت که حتی مخالفان تصمیمهای حاکم اسلامی نیز حق اظهار نظر و آزادی بیان داشتند؛ برای نمونه تعامل امام علی(ع) با مخالفان از جمله خوارج، حکایت از این نوع آزادی دارد[۱۸]. با برپایی حکومت اسلامی در مدینه، بسیاری از مردم شبهجزیره حجاز به اسلام گرویدند، اما همچنان فرایند گفتوگویی وجود داشت، خداوند به پیغمبر خویش در برخورد با مشرکین و اهل کتاب، میفرماید: ﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[۱۹].
در پایان آیه، خداوند با واژه ﴿إِنَّمَا﴾ بیان میکند که تنها رساندن پیام الهی بر عهده پیامبر است تا آنان آزادانه قول حق را برگزینند. با این وصف است که مناظره، گفتوگو و مباحثه، در جامعه آزاد امکان حضور مییابد تا مخاطبان بتوانند با دیدی گشاده، راه درست را انتخاب کنند.
هنگامی که سخن از آزادی اندیشه به میان میآید، آزادی بیان نیز طرح میشود و بدون آن، نمیتوان به منزلگاهی امن دست یافت، با آزادی بیان، بزرگراهی به سوی آزادی اندیشه و سپس نظریهپردازی و در نهایت رشد فکری و پیشرفت علمی در جامعه، گشوده میگردد[۲۰].
آزادی بیان، گزینش و جدال احسن
در آیات قرآن کریم، اصل آزادی بیان به رسمیت شناخته شده است و آیاتی مختلف دلالت بر این امر دارد[۲۱]. یکی از آیات مشهور این باب، در سوره زمر آمده است: ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۲۲] این آیه یکی از آیات محوری در طرح بحث آزادی بیان در قرآن کریم میباشد، آن سان که آزادی انتخاب را نیز مطرح میکند؛ طُرفه آنکه این آیه در کنار دوری از طاغوت و سر خم کردن در برابر آنان آمده است، پس از آنکه میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ﴾[۲۳]
یعنی یکی از ویژگیهای بندگان خدا را بیان میکند که همانا عدم پیروی از طاغوت است، سپس بشارت میدهد به آنان که اقوال مختلف را میشنوند و از میان آنها، بهترین را بر میگزینند. در تفسیر مجمع البیان، ابوبصیر از امام صادق(ع) روایت میکند که فرمود: «أَنْتُمْ هُمْ، وَ مَنْ أَطَاعَ جَبَّاراً فَقَدْ عَبَدَهُ»[۲۴].
شما شیعیان کسانی هستید که از طاعت طاغوت دوری میکنید و کسی که از جبار ستمگری، پیروی کند، پس به درستی که او را پرستش کرده است. مرحوم طبرسی سپس مینویسد: ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾[۲۵] یعنی در پذیرش یک قول و عمل بر اساس آن، آن را اولویت میبخشد و او را به سوی حق، راهبری میکند، سپس کلامی نقل میکند از ابی الدرداء که اگر سه چیز نباشد، دوست ندارم حتی یک روز زنده بمانم، تشنگی در روزهای گرم، سجده در دل شب و همنشینی با افراد و گروههایی که بهترین سخن را بر میگزینند، آن گونه که خرمای خوب را از بد جدا میکنند[۲۶].
همچنین در تفسیر الصافی آمده است، افرادی که میشنوند و انتخاب میکنند، کسانی هستند که میان حق و باطل را تشخیص میدهند و قول برتر را بر میگزینند، سپس فیض کاشانی، از امام کاظم(ع) نقل میکند: «إِنَّ اللَّهَ بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ ﴿فَبَشِّرْ﴾»[۲۷].
خداوند به اهل عقل و فهم، بشارت داده است، با این قول که فرمود: ﴿فَبَشِّرْ﴾. به همین دلیل، در آخر آیه فرمود: ﴿وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾، افرادی که دارای آن ویژگی هستند، دارای عقل و فهم هستند، آنان با خرد خویش بر میگزینند و قدرت جداسازی دارند. به بیان سید قطب، عقل سلیم، همان است که دارندهاش را به سوی پاکی و نجات، هدایت میکند و کسی که چنین نکند، گویی از این نعمت الهی، محروم است[۲۸]. به هر روی، میبینیم که این آیه، بر شنیدن اقوال گوناگون تأکید دارد، پس مفروض آن است که زمینه برای طرح دیدگاههای مختلف در جامعه وجود دارد، صاحبان فکر این بستر را مهیا میبینند تا دیدگاه خود را بیان کنند و زمینه فراهم آید برای صاحبان عقل تا گزینش کنند؛ پس در جامعه اسلامی، آزادانه دیدگاههای مختلف ارائه میشود و افراد میتوانند سنجشگرانه، قول حق را انتخاب کنند و به راه صواب، برسند. لازمه همه این امور آزادی بیان است. شنیدن، در کنار هم قراردادن، مقایسه و گزینش، همه با آزادی بیان امکان دارد و این امر در عرصه سیاسی بیش از هر بحث دیگر، جایگاه دارد. طبق این آیه در صورتی تبعیت از احسن اقوال میسر است که چندین راه و کلام باشد و شنیدن همه آنها ممکن. اگر آزادی بیان نباشد طبعاً امکان بروز اندیشههای مخالف وجود ندارد تا مردم بتوانند، اقوال مختلف را مقایسه و بهترین آن را گزینش کنند، پس این دستور قرآنی فقط در سایه آزادی تبادل افکار و نقد و مقایسه آنها ممکن میگردد[۲۹].
یکی از دیگر آیاتی که در این باره مطرح است، آیه ۱۲۵ سوره نحل است که فرمود: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۳۰]. در این آیه خدای متعال، به پیامبر گرامی اسلام(ص) امر میکند که با مخالفان و آنان که دیدگاه تو را نمیپذیرند، با شیوه نیکو، جدل کن؛ میدانیم که گفتوگو و جدل، بدون طرف مقابل و دیدگاه مخالف، معنی ندارد، نفرمود دیدگاه حق خود را بر آنان تحمیل کن و آنان را مجبور ساز که آن را بپذیرند، و نفر مود که به هر نحوی که دوست داری، آنان را به دین حق، فرا بخوان، بلکه به ایشان امر میشود که با مخالفان، مجادله نیکو داشته باش، لازمه گفتوگو و جدال، آن است که طرف مقابل و مخالف بتواند، سخن خویش را بیان کند و بدون هراس از صاحبان قدرت، آن را مطرح سازد. در آیهای دیگر، به صراحت، جدال با اهل کتاب که حتی نبوت پیامبر اسلام(ص) را انکار میکنند، جدال احسن ذکر میکند که با توجه به واژه «الا” مجادله با آنان، تنها باید در فراگردی نیکو بر پاگردد، در سخن خداوند آمده است: ﴿وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۳۱]. این رفت و برگشتهای استدلالی، حتی اگر از سوی منکر رسالت و معاد هم باشد، باید در بستری علمی و گفتوگویی انجام شود و امام صادق(ع) از آن تعبیر به جدال نیکو میکند، وقتی که در مسائل بنیادین توحید و معاد، این جدالها و کشمکشهای علمی وجود دارد، پس به طریق اولی در حوزه سیاسی و اجتماعی این آزادی باید وجود داشته باشد که حوزه سیاست، عرصه دیدگاههای متکثر، متعارض و متفاوت است.
یکی از دیگر ساحتهای دال بر آزادی بیان، طلب دلیل و برهان آوری از سوی مخالفان است، در قرآن کریم آیاتی است که به مخالفان تأکید میکند تا برهان و دلیل خویش را بیان کنند: ﴿قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۳۲]. طلب استدلال برای باور نادرست، به معنی آن است که در جامعه اسلامی، بستر برای عقاید متفاوت باز است، مهم آن است که عقاید همراه با دلیل باشد، طلب برهان، نیازمند جامعه آزاداندیش است، جامعهای که همه افراد و گروهها میتوانند عقیده خویش را اظهار کنند. در کلام خداوند، نه تنها مسلمین به بیان حقایق، تشویق و ترغیب میشوند و در اظهار آنها آزادند، بلکه در برخی آیات، بیان حقیقت، امری واجب و وظیفهای اساسی تلقی میشود و آنان که حقیقت را میپوشانند و اظهار نمیکنند، سرزنش میشوند، خداوند خطاب به اهل کتاب میفرماید: ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۳۳].
در تفاوت میان «لبس” و «کتم” آمده است که ریشه لبس به معنای پوشاندن اشیاء است[۳۴]. در کتاب العین آمده است که «لبس” به معنای خلط امور است هنگامی که بعضی از امور با یکدیگر مشتبه شده باشد[۳۵]. اصل در لغت کتمان که در مقابل «ابداء” است، پوشاندن امور در ضمیر و قلب است. پوشاندن در نهان جان تا چیزی از آن آشکار نگردد[۳۶]. در کتمان، عدم اظهار حق است، گویی که آن را میداند و اظهار نمیکند.
با لحاظ همه این آیات و روایات مرتبط میتوان گفت آزادی بیان، حقی است که خداوند برای انسانها در نظر گرفته است و در عرصه سیاسی نمیتوان به سادگی آن را محدود ساخت، مگر آنکه اموری مهمتر در جامعه اسلامی در میان باشد.[۳۷]
منابع
پانویس
- ↑ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۲۰۸۲.
- ↑ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۶.
- ↑ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۹۹.
- ↑ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ص۲۰۴.
- ↑ ر.ک: محمدجعفر لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوقی، ص۲۷.
- ↑ رمون پولی، حقیقتها و آزادی، ص۹.
- ↑ علی آقا بخشی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۹۸۵.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۱۵۶.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ سید ابوالفضل موسوی زنجانی، حریت در نظر اسلام، ص۱۷۳.
- ↑ سیدمحمدباقر الصدر، المدرسة الإسلامیة (موسوعة الشهید الصدر)، ج۵، ص۱۰۷.
- ↑ جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۲، ص۴۱۲.
- ↑ سیدابوالفضل موسوی زنجانی، حریت در نظر اسلام، ص۱۹۸.
- ↑ ر.ک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۲۰۲.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدعلی ایازی، آزادی در قرآن، ص۱۸۱.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۱۵۸.
- ↑ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۴.
- ↑ این بحث در ادامه به تفصیل بررسی خواهد شد.
- ↑ «پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آوردهام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام میآورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شدهاند و اگر رو گرداندند، بیگمان بر تو جز پیامرسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۱۶۱.
- ↑ طبیعی است که در هر جامعهای با ملاحظه اموری اهم، محدودیتهایی برای آزادی بیان، مطرح میشود که در فصلهای پیش رو به آنها پرداخته میشود.
- ↑ «کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۶۲؛ همچنین، ر.ک: ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۳۱۸.
- ↑ «کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند» سوره زمر، آیه ۱۸.
- ↑ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۷۷۰.
- ↑ ملا محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۳۱۸.
- ↑ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۵، ص۳۰۴۵.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدعلی ایازی، آزادی در قرآن، ص۱۸۸.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ «و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.
- ↑ «بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ «ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل میآمیزید و حقپوشی میکنید با آنکه خود میدانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.
- ↑ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۷۳۴.
- ↑ خلیل فراهیدی، کتاب العین، ج۷، ص۲۶۲.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۰، ص۲۳.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۱۶۳.