سیره پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{نبوت}}
{{نبوت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
{{مدخل مرتبط
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[پیامبر خاتم]]''' است. "'''[[سیره پیامبر خاتم]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = پیامبر خاتم
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[سیره پیامبر خاتم در قرآن]] | [[سیره پیامبر خاتم در حدیث]] | [[سیره پیامبر خاتم در کلام اسلامی]] | [[سیره پیامبر خاتم در تاریخ اسلام]]</div>
| مداخل مرتبط = [[سیره پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = پیامبر خاتم (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[پیامبر خاتم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
}}
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==[[پیامبر]]، [[اسوه]] و [[امام]]==
[[سیره]] به معنای طریقه، روش و [[رفتار]] و [[اخلاق]] عملی به کار رفته است. وقتی '''[[سیره پیامبر]]''' یا [[امامان]] گفته می‌شود، نمونه‌هایی از اخلاق و رفتار مستمر آنان مقصود است که در [[زندگی]] بر آن روش عمل می‌کردند. [[رفتار]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}} همچون سخنان او برای ما [[راهنما]] و سند است: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ}}. برخی از ابعاد [[سیره]] آن حضرت را می‌توان در [[سبک زندگی]]، [[اخلاقی]]، [[عبادی]]، [[خانوادگی]]، [[تربیتی]] و... مشاهده کرد.
*[[رفتار]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} همچون سخنان او برای ما [[راهنما]] و [[سند]] است و باید از آن بهره گیریم. رفتارهای [[پیامبر]] معنا و [[تفسیر]] دارد و باید در آنها تعمق کرد: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ}}<ref> قطعاً برای شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقی نیکو است. برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‌کند؛ سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> وجود ایشان کانونی است که ما از آن کانون باید [[روش زندگی]] را استخراج کنیم. [[رفتار]] [[پیامبر]] آن‌قدر عمیق است که از جزئی‌ترین کار ایشان می‌شود قوانینی را استخراج کرد. یک چراغ است، که تا مسافت‌های بسیار دور را نشان می‌دهد. [[رسول]] یعنی [[انسان کامل]]، یعنی [[انسانی]] که مشخصات [[بشریت]] را دارد با کمال عالی مافوق زمینی؛ یعنی مانند یک [[بشر]] گرسنه می‌شود، [[تشنه]] می‌شود، به [[خواب]] پیدا احتیاج می‌کند، بچه‌های خودش را [[دوست]] دارد، [[غریزه]] جنسی دارد، عاطفه دارد، ولی می‌تواند [[مقتدا]] باشد. اگر این‌گونه نبود نمی‌توانست [[امام]] و [[پیشوا]] باشد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۴۸ و ۵۳.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۴۵ تا ۷۳.</ref>


==[[سیره]]؛ مفهوم و ماهیت==
== معناشناسی [[سیره]] ==
*[[سیره]] در زبان [[عربی]] از ماده سیر است، به معنای حرکت و رفتن. [[سیره]] یعنی نوع [[راه رفتن]]. [[سیره]] بر وزن فِعله، دلالت بر نوع می‌کند<ref>در زبان عربی، یک فَعله داریم و یک فِعله. عرب اگر چیزی را بر وزن فَعله گفت، یعنی عملی را یک بار انجام دادن، و اگر بر وزن فِعله گفت، یعنی عملی را به گونه‌ای خاص انجام دادن. سیر یعنی حرکت، ولی سیره یعنی حرکت به گونه و روش خاص. ([[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج۱۷، ص ۱۷۱.</ref> مثلاً جلسه یعنی سبک و نوع نشستن. سیر یعنی رفتن، [[رفتار]]؛ ولی [[سیره]] یعنی نوع و سبک [[رفتار]]. آنچه مهم است [[شناخت]] سبک [[رفتار]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} است. آنها که در گذشته [[سیره]] نوشته‌اند، [[رفتار]] ایشان را نوشته‌اند، نه سبک و اسلوب [[رفتار پیامبر]] را. روش [[تبلیغی]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} چه روشی بود؟ سبک [[رهبری]] و [[مدیریت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[جامعه]] چه بود؟ سبک قضاوتش؟ ایشان مثل همه [[مردم]] [[زندگی]] [[خانوادگی]] داشت، سبک [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[همسرداری]] چگونه بود؟ سبک [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[معاشرت]] با [[اصحاب]] و [[یاران]] چگونه بود؟ سبک و روش [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[رفتار]] با [[دشمنان]] چه بود؟ و ده‌ها سبک دیگر که در قسمت‌های مختلف باید روشن بشود<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۵۰-۵۳.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>
[[سیره]] در لغت به معنای رفتن، جریان داشتن و در حرکت بودن به کار رفته است<ref>ر. ک: محمدمرتضی زبیدی، تاج‌العروس من جواهر القاموس، ج۲، ص۵۴؛ جمال‌الدین محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۵۲.</ref> و نوعی دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است و در اصطلاح [[دینی]] به معانی طریقه، روش و [[رفتار]] و [[اخلاق]] عملی به کار رفته است. وقتی [[سیره پیامبر]] یا [[امامان]] گفته می‌شود، نمونه‌هایی از اخلاق و رفتار مستمر آنان مقصود است که در [[زندگی]] بر آن روش عمل می‌کردند. گاهی هم اخلاق و سیره و [[سنّت]] به یک معنی به کار می‌رود<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]] ص۲۷؛ [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص۷۰؛ [[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>.


==[[منطق]] عملی و ثابت [[پیامبر]]==
== [[پیامبر]]، [[اسوه]] و [[امام]] ==
*[[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} روش، اسلوب و [[منطق]] داشت و ما [[مسلمانان]] موظفیم که [[سیره]] ایشان را بشناسیم و [[منطق]] عملی ایشان را [[کشف]] کنیم برای اینکه از آن [[منطق]] در عمل استفاده بکنیم.
[[رفتار]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} همچون سخنان او برای ما [[راهنما]] و [[سند]] است و باید از آن بهره گیریم. رفتارهای [[پیامبر]] معنا و [[تفسیر]] دارد و باید در آنها تعمق کرد: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ}}<ref> قطعاً برای شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقی نیکو است. برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‌کند؛ سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> وجود ایشان کانونی است که ما از آن کانون باید [[روش زندگی]] را استخراج کنیم. [[رفتار]] [[پیامبر]] آن‌قدر عمیق است که از جزئی‌ترین کار ایشان می‌شود قوانینی را استخراج کرد. یک چراغ است که تا مسافت‌های بسیار دور را نشان می‌دهد. [[رسول]] یعنی [[انسان کامل]]، یعنی [[انسانی]] که مشخصات [[بشریت]] را دارد با کمال عالی مافوق زمینی؛ یعنی مانند یک [[بشر]] گرسنه می‌شود، [[تشنه]] می‌شود، به [[خواب]] پیدا احتیاج می‌کند، بچه‌های خودش را [[دوست]] دارد، [[غریزه]] جنسی دارد، عاطفه دارد، ولی می‌تواند [[مقتدا]] باشد. اگر این‌گونه نبود نمی‌توانست [[امام]] و [[پیشوا]] باشد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۴۸ و ۵۳.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۴۵ تا ۷۳.</ref>
*آیا [[انسان]] می‌تواند از اول تا آخر [[عمر]] یک [[منطق]] داشته باشد که آن [[منطق]] برای او اصالت داشته باشد؟ یا اصلاً [[بشر]] نمی‌تواند یک [[منطق]] ثابت داشته باشد؛ یعنی [[انسان]] تابع شرایط زمانی و مکانی و تابع شرایط [[زندگی]] و به‌خصوص تابع موضع‌گیری طبقاتی است و در هر وضعی از شرایط [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] باشد، جبراً از یک [[منطق]] متناسب با آن شرایط [[پیروی]] می‌کند؟ این مسئله مهمی است که در دنیای امروز مطرح است. مارکسیسم بر این اساس است.
*[[زندگی]] عملی [[پیامبر اکرم]] این نظریه را نقض کرد. [[پیامبر]] است و شعب [[ابی طالب]] و جمع اندکی از [[اصحاب]] که در دره‌ای محبوس‌اند؛ [[آب]]، [[غذا]] و نیازمندی‌های دیگر به آنها نمی‌رسد و آن‌چنان بر آنان سخت است که بعضی از [[مسلمانان]] که در [[مکه]] اسلامشان را مخفی کرده بودند با [[مسلمانان]] شعب و به‌ویژه [[امام علی|علی]]{{ع}} رابطه برقرار کرده بودند و در آن تاریکی‌های شب به آنان [[غذا]] می‌رساندند و [[مسلمین]] هر کدام اندکی می‌خوردند، همین‌قدر که سد جوعشان بشود. این [[پیامبر]] بعد می‌رسد به [[سال دهم هجری]]. در [[سال دهم هجری]]، حکومت‌های [[جهان]] در مقابل او [[احساس]] خطر می‌کنند. نه تنها تمام جزیرة‌العرب تحت [[نفوذ]] او است و به‌صورت یک [[قدرت]] تمام در آمده است، بلکه قدرتمندان [[جهان]] [[پیش‌بینی]] می‌کنند که این [[قدرت]] به زودی از جزیرة‌العرب سرریز می‌کند و متوجه آنها خواهد شد. در همان حال، با [[پیامبرِ]] شعب [[ابی طالب]] ذره‌ای از نظر [[روحیه]] فرق نکرده است.
*در حدود [[سال دهم هجرت]] که [[شهرت]] [[پیامبر]] در همه جا پیچیده است، یک [[عرب]] بیابانی [[خدمت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} می‌آید. وقتی که می‌خواهد با [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} حرف بزند، روی آن چیزهایی که از [[حاکمان]] شنید - [[رعب]] [[پیامبر]] او را می‌گیرد، زبانش به لکنت می‌افتد. [[پیامبر]]{{صل}} آزرده می‌شود؛ او را در آغوش می‌گیرد و می‌فشارد که بدنش [[بدن]] او را لمس کند -[[برادر]]! آسان بگو، از چه می‌ترسی؟ من آن جباری که تو [[خیال]] کرده‌ای نیستم. من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان بز شیر می‌دوشید. من مثل [[برادر]] تو هستم، هر چه می‌خواهد [[دل]] تنگت بگو.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>


==اصول اساسی [[سیره]] [[پیامبر]]==
== ابعاد سیره نبوی ==
*اصول اولیه [[اخلاق]] و معیارهای اولیه [[انسانیت]]، به هیچ وجه نسبی نیست، مطلق است؛ ولی معیارهای ثانوی نسبی است و در [[اسلام]] هم ما با این مسئله مواجه هستیم.
=== [[سبک زندگی پیامبر خاتم]] ===
===اصول ملغا===
برخی از سبک‌های [[پیامبر خاتم]] {{صل}} عبارت است از:
* در [[سیره]] [[رسول اکرم]] یک سلسله اصول را می‌بینیم که [[باطل]] و ملغا است؛ یعنی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[سیره]] و روش خودش، در [[منطق]] عملی خودش، هرگز از این روش‌ها در هیچ شرایطی استفاده نکرده است. اینها از نظر [[اسلام]] مطرود است؛ در تمام شرایط و در تمام زمان‌ها و مکان‌ها.
# '''بهداشت فردی:''' یکی از ویژگی‌های ممتاز [[رفتاری]] آن حضرت، رعایت [[بهداشت]] فردی و [[پاکیزگی]] بود. رسول خدا {{صل}} از نظر [[لباس]]، [[موی سر]] و چهره، بسیار آراسته بود. [[پیامبر]] به [[مسواک]] اهمیت ویژه می‌داد. پیوسته دندان‌های مبارکش [[پاک]] و سفید بود.
#'''اصل غدر و [[خیانت]]:'''[[اکثریت]] قریب به [[اتفاق]] [[سیاستمداران]] [[جهان]] از اصل غدر و [[خیانت]] برای مقصد و مقصود خودشان استفاده می‌کنند. بعضی تمام سیاستشان براساس غدر و [[خیانت]] است و بعضى لااقل در جایی از آن استفاده می‌کنند. می‌گویند در [[سیاست]]، [[اخلاق]] معنا ندارد، باید آن را رها کرد. [[مرد]] [[سیاسی]] [[پیمان]] می‌بندد، اما تا وقتی به این [[پیمان]] [[وفادار]] است که منافعش اقتضا بکند. [[پیامبر]] و [[امام علی|علی]]{{ع}} از اصل غدر و [[خیانت]] در روش [[پیروی]] نمی‌کنند؛ چون اساساً پاسدار اصول انسانی‌اند؛ پاسدار [[صداقت]]، پاسدار [[امانت]]، پاسدار [[وفا]]، پاسدار [[درستی]]. [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَا اسْتَقَامُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لَهُمْ}}<ref>تا با شما بر سر عهد پایدارند، با آنان پایدار باشید؛ سوره توبه، آیه:۷.</ref> درباره [[مشرکان]] و [[بت‌پرستان]] است که با [[پیامبر]] [[پیمان]] بسته بودند؛ مادامی که آنها به [[عهد]] خودشان [[وفادار]] هستند، شما هم [[وفادار]] باشید و آن را نشکنید. اما اگر آنها شکستند شما نیز بشکنید.
# '''برخورد و [[معاشرت]]:''' در [[معاشرت با مردم]]، [[مهربان]] و [[گشاده‌رو]] بود. در [[سلام]] به همه حتی [[کودکان]] و بردگان پیشی می‌گرفت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۲، ص۲۵۵.</ref>.
#'''اصل [[تجاوز]]:''' [[تجاوز]] یعنی یک قدم از حد جلوتر رفتن. [[قرآن]] [[تجاوز]] را ملغا می‌داند، حتی با [[دشمن]]: و در [[راه خدا]] با آنان که به [[جنگ]] و [[دشمنی]] شما برخیزند [[جهاد]] کنید، لکن از حد [[تجاوز]] نکنید<ref>{{متن قرآن|وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ}}و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد؛ سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref> [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} همیشه در [[جنگ‌ها]] توصیه می‌کردند وقتی [[دشمن]] افتاده و مجروح است، به او کاری نداشته باشید؛ فلان پیرمرد که در [[جنگ]] شرکت نکرده است، به او کاری نداشته باشید؛ به کودکانشان کاری نداشته باشید، [[آب]] را بر آنها نبندید. درباره [[کفار]] [[قریش]] [[قرآن]] چه دستوری می‌دهد؟ نه تنها [[مشرک]] و [[بت‌پرست]] و [[دشمن]] بودند، بلکه حدود بیست سال با [[پیامبر]]{{صل}} جنگیدند و از هیچ کاری که از آنها ساخته باشد کوتاهی نکرده بودند. ولی آن اواخر، دوره [[فتح مکه]] می‌رسد. [[سوره مائده]] آخرین سوره‌ای است که بر [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} نازل شده. بقایایی از [[دشمن]] باقی مانده، ولی دیگر [[قدرت]] دست [[مسلمین]] است. در این [[سوره]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى}}<ref>ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید «1» و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است؛ سوره مائده، آیه:۸.</ref> خلاصه مضمون این است: ای اهل [[ایمان]]، ما می‌دانیم دل‌های شما از اینها پر از [[عقده]] و [[ناراحتی]] است، از اینها [[ناراحتی]] و [[رنج]] بسیار دیدید، ولی مبادا آن [[ناراحتی‌ها]] سبب بشود که حتی درباره این [[دشمنان]] از حد [[عدالت]] خارج شوید. از حد [[تجاوز]] کردن در هیچ موردی جایز نیست. هر چیزی [[میزان]] و حد دارد، از آن حد نباید [[تجاوز]] کرد. حد [[تجاوز]] در [[جنگ]] چیست؟ می‌پرسم با [[دشمن]] برای چه می‌جنگی؟ می‌گویی من با [[دشمن]] می‌جنگم تا خاری را از سر راه [[بشریت]] بردارم. خار را که برداشتی دیگر کافی است. آن شاخه که خار نیست، شاخه را برای چه می‌خواهی برداری؟ این، معنای حد است.
# '''[[زهد]] و [[ساده‌زیستی]]:'''[[ساده]] [[غذا]] می‌خورد، ساده [[لباس]] می‌پوشید و ساده حرکت می‌کرد. در عین [[سادگی]]، طرفدار [[فلسفه]] [[فقر]] نبود.
#'''اصل [[انظلام]] و استرحام:''' اصل [[انظلام]] و استرحام از اصولی است که هرگز [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} یا اوصیای [[پیامبر]]{{عم}} از این اصل [[پیروی]] نکردند. آیا [[پیامبر]] در جایی که چون [[دشمن]] را [[قوی]] می‌دیدند به یکی از این دو [[وسیله]] چنگ زده‌اند؟ استرحام، یعنی گردنشان را کج کنند و شروع کنند به التماس کردن، ناله و [[زاری]] کردن که به ما رحم کن؟ هرگز. [[انظلام]] چطور؟ یعنی تن به [[ظلم]] دادن. این هم هرگز. [[پیامبر اکرم]] و همچنین اوصیای بزرگوار او و بلکه همچنین تربیت‌شدگان [[مکتب]] او، هرگز از این اصول استفاده نکرده‌اند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۷۸-۸۱ </ref>
# '''[[اراده]] و [[استقامت]]:''' اراده و استقامتش بی‌نظیر بود. این ویژگی از او به یارانش سرایت کرده بود. [[ایمان]] نیرومندش به [[موفقیت]] یک لحظه [[متزلزل]] نشد<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]]، ج۱، ص۷۵؛ [[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، ص۴۵ ـ ۷۳.</ref>.
===اصول حتمی===
* یک سلسله اصول است که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} همیشه از آن اصول استفاده کرده‌اند، هر چند به‌طور نسبی. اینجا است که مسئله نسبیت در بعضی از موارد مطرح می‌شود.
#'''اصل [[قدرت]] و اصل [[اعمال]] [[زور]]:''' اصل [[قدرت]] یعنی توانا بودن، برای اینکه [[دشمن]] [[طمع]] نکند. {{متن قرآن|وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ}}<ref> هر چه در توان دارید، از نیرو و اسب‌های آماده بسیج کنید تا با این تدارکات، دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنان دیگری را جز ایشان که شما نمی‌شناسیدشان و خدا آنان را می‌شناسد، بترسانید؛ سوره انفال، آیه:۶۰.</ref> همه [[مفسران]] گفته‌اند مقصود از  {{متن قرآن|تُرْهِبُونَ}} این است که [[دشمن]] به خودش اجازه تهاجم ندهد. مادام که [[دشمن]] وجود دارد، اصل [[قدرت]] هم هست. یک اصل دیگر به نام اصل [[اعمال]] [[قدرت]] نیز داریم. [[اعمال]] [[قدرت]] غیر از خود [[قدرت]]، به معنای [[اعمال]] [[زور]] است. آیا [[اسلام]] [[اعمال]] [[زور]] را روا می‌‌دارد یا نه؟ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[سیره]] خودش به‌طور نسبی [[اعمال]] [[زور]] می‌کرده است، یعنی در مواردی که هیچ راه دیگری باقی نمانده بود، اجازه می‌فرمود. [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌فرماید: [[پیامبر]] طبیبی بود برای [[مردم]]؛ طبیب روان و [[اجتماع]]. از جمله خصوصیات طبیب معالج نسبت به [[بیمار]]، ترحم به حال [[بیمار]] است. او طبیب سیار بود نه طبیب ثابت؛ او قانع نبود که مریض‌ها به او مراجعه کنند، او خود به [[بیماران]] [[اخلاقی]] و [[معنوی]] مراجعه می‌کرد. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} با [[مردم]] با [[نرمش]] [[رفتار]] می‌کرد یا با [[خشونت]]؟ [[امام على]]{{ع}} می‌گوید: هر دو، ولی جای هر کدام را می‌شناخت. هم مرهم داشت، هم میسم. وقتی می‌خواهند زخمی را با یک دوا نرم‌نرم معالجه کنند، روی آن مرهم می‌گذارند. میسم یعنی آلت جراحی، آلت داغ کردن. آنجا که با مرهم می‌شد معالجه کند، معالجه می‌کرد، ولی یک عضو [[فاسد]] را که دیگر با مرهم نمی‌شود معالجه کرد، باید داغش کرد. با جراحی باید قطعش کرد و دور انداخت. پس در جایی [[اعمال]] [[زور]]، در جای دیگر [[نرمش]] و [[ملاطفت]]. هر کدام را در جای خودش به کار می‌برد.
#'''اصل [[سادگی]] در [[زندگی]] و دوری از [[ارعاب]]:''' یکی از جمله‌هایی که تقریباً همه گفته‌اند این است که [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[زندگی]]، روش [[سادگی]] را [[انتخاب]] کرده بود. در همه چیز، در [[خوراک]]، [[پوشاک]]، مسکن، و در [[معاشرت]] و برخورد با افراد. در تمام خصوصیات از اصل [[سادگی]] و سبک بودن مؤونه استفاده می‌کرد. [[امام علی|علی]]{{ع}} می‌گوید: [[پیامبران]] در زی [[قناعت]] و [[سادگی]] بودند و این [[سیاست]] الهی‌شان بود. آنها [[دل‌ها]] را پر می‌کردند ولی نه با جلال و دبدبه‌های ظاهری، بلکه با جلال [[معنوی]] که با سادگی‌ها توأم بود. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اگر در مسیری قرار می‌گرفت، چنانچه عده‌ای پشت سرش حرکت می‌کردند، اجازه نمی‌داد. اگر سواره بود و یک نفر پیاده همراهش بود، می‌گفت: [[برادر]]، یکی از این [[کارها]] را باید [[انتخاب]] بکنی: یا تو جلو برو من از پشت سرت می‌آیم، یا من می‌روم تو بعد بیا. یا احیاناً اگر ممکن بود که دو نفری سوار بشوند می‌فرمود: بیا دو نفری با همدیگر سوار می‌شویم. محال بود اجازه بدهد او سواره حرکت بکند و یک نفر پیاده. در مجلس که می‌نشست می‌گفت به شکل حلقه بنشینیم که مجلس ما بالا و پایین نداشته باشد. اگر من در صدر مجلس بنشینم و شما در اطراف، شما می‌شوید جزء جلال و دبدبه من، و من چنین چیزی را نمی‌خواهم. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} تا زنده بود از این اصل [[تجاوز]] نکرد؛ به‌خصوص از یک نظر این را برای یک [[رهبر]] ضروری و لازم می‌دانست. از اصول روش‌های [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، اصل [[سادگی]] بود و تا آخر [[عمر]] این اصل را رعایت کرد. نوشته‌اند روزی [[عمر بن خطاب]] به [[دیدار]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} رفت. خود می‌گوید: سیاهی آنجا بود که در واقع به منزله دربان بود که حضور به او سپرده بودند کسی نیاید. وقتی آنجا رفتم، دیدم [[پیامبر]]{{صل}} در یک اتاقی، که فقط فرشی که گویی از لیف خرما است در آن افتاده، استراحت می‌کند. داخل که شدم، دیدم [[حضرت]] کمی از جا حرکت کردند، [[خشونت]] این فرش روی [[بدن]] مبارکش اثر گذاشته بود. ناراحت شدم: یا [[رسول الله]]، چرا باید این [[جور]] باشد؟ چرا کسری‌ها و قیصرها [[غرق]] در تنعم باشند و تو که [[پیامبر خدا]] هستی چنین وضعی داشته باشی؟ [[حضرت]] مثل اینکه ناراحت می‌شود، از جا بلند می‌شود و می‌فرماید: چه می‌گویی تو؟ این مهملات چیست که می‌بافی؟ تو خیلی به نظرت جلوه کرده، [[خیال]] کرده‌ای من که اینها را ندارم، محرومیتی است برای من؟ و [[خیال]] کرده‌ای آن [[نعمت]] است برای آنها؟ به [[خدا]] قسم که تمام آنها نصیب [[مسلمین]] می‌شود، ولی اینها برای کسی [[افتخار]] نیست.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۸۲-۹۲.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>


==کیفیت استخدام [[وسیله]]==
=== [[سیره اخلاقی پیامبر خاتم]] ===
*[[انبیا]] هرگز برای [[حق]]، از [[باطل]] استفاده نکردند. عده‌ای از [[قبیله]] ثقیف [[خدمت]] [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]]{{صل}} آمدند و گفتند: یا [[پیامبر خاتم|رسول الله]]، ما می‌خواهیم [[مسلمان]] شویم، ولی سه شرط داریم: اول اینکه یک سال دیگر [[بت‌ها]] را [[پرستش]] کنیم؛ دوم اینکه [[نماز]] خیلی بر ما سخت و ناگوار است، [[قبیله]] ما [[نماز]] نخواند؛ سوم اینکه [[بت]] بزرگمان را خودمان نشکنیم. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} فرمود: از این سه پیشنهاد، آخری که فلان [[بت]] را به دست خودتان نشکنید مانعی ندارد، من یک نفر دیگر را می‌فرستم؛ اما آن دوی دیگر، محال است. یعنی [[پیامبر]]{{صل}} هرگز چنین [[فکر]] نکرد که قبیله‌ای که [[چهل]] سال [[بت]] را پرستیده است، بگذار یک سال دیگر هم [[پرستش]] بکند، بعد بیاید [[مسلمان]] بشود؛ زیرا این یعنی صحه گذاشتن بر [[بت‌پرستی]]. آیا از [[جهالت]] و [[خواب]] [[مردم]]، برای [[حق]] می‌شود استفاده کرد یا نه؟ [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، ابزار و وسایلی که به کار می‌برد، در جهت [[بیداری]] و [[آگاهی]] [[مردم]] بود.[[اخلاق]] را در جایی به کار می‌برد که سبب [[آگاهی]] و [[بیداری]] می‌شد. [[شمشیر]] را در جایی به کار می‌برد که [[دل]] کوری را [[بینا]] می‌کرد، گوش کری را شنوا می‌کرد، [[چشم]] کوری را باز می‌کرد، [[زبان]] گنگی را گویا می‌ساخت.<ref>همان، صص ۹۶-۱۱۵.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>
در میان ویژگی‌های رسول خدا {{صل}}، [[رفتار]] [[اخلاقی]] آن حضرت مهمترین ویژگی آن بزرگوار محسوب می‌شد. این ویژگی را [[خداوند]] در [[قرآن]] ستوده و فرموده است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. [[پیامبر]] نیز خود فرمود برای احیای [[مکارم اخلاقی]] [[مبعوث]] گشته است<ref>{{متن حدیث| إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ اَلْأَخْلاَقِ}}؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸.</ref>.


==[[جامعیت]] [[شخصیت]] [[پیامبر]]==
در برخی از [[روایات]] ویژگی‌های اخلاقی آن حضرت بیان شده است: "هر کس را که می‌دید به [[سلام دادن]] پیشی می‌گرفت. جز در مورد [[لزوم]] صحبت نمی‌فرمود. [[سکوت]] او ممتد بود و هنگام گفتار، تمام دهان را نمی‌گشود. نرم گفتار بود و پرگوی نبود. در گفتار خود به هیچ کس [[ستم]] روانمی‌داشت. بیشتر خنده‌اش به صورت [[تبسم]] بود". [[سیره رسول خدا]] {{صل}} برگرفته از [[قرآن]] بود<ref>کان خلقه القرآن: بخاری، ادب مفرد. ص۷۴.</ref> و...<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]]، ج۱، ص۷۲-۷۵.</ref>.
*[[خلق و خوی]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} مانند سخن و دینش جامع و همه‌جانبه بود.[[تاریخ]]، هرگز شخصیتی مانند او را یاد ندارد که در همه ابعاد [[انسانی]] در حد کمال و تمام بوده باشد. او به‌راستی [[انسان کامل]] بود<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۶۳.</ref> در آنِ [[واحد]] هم نرم بود و هم صلب. در مسائل شخصی نرم بود و در مسائل اصولی، صلابتی پولادین داشت. هم مرد [[جنگ]] و [[سیاست]] و کشمکش‌های نظامی بود و هم [[مرد]] [[معنویت]]، [[عبادت]] و [[پارسایی]]. در [[جنگ]] [[متهور]] بود و [[فرماندهی]] فوق‌العاده. در کشمکش‌های نظامی، [[آرامش]] و صفای [[معنوی]] را از دست نمی‌داد. از [[افراط و تفریط]] برکنار بود. در عین اینکه [[مردم]] را از [[دنیاپرستی]] و بندۀ [[پول]] و [[ثروت]] و یا شکم و دامن بودن منع می‌کرد، اجازه نمی‌داد اصحابش راه [[راهبان]] و ریاضت‌کشان را پیش بگیرند. از [[لهو]] و بی‌عاری بیزار بود اما [[عبوس]] نبود، غالباً تبسمی بر گوشه لبش پیدا بود. در [[بدن]] نیز متوسط و [[معتدل]] بود، نه زیاد بلند بود و نه زیاد کوتاه. نه زیاد چاق بود و نه زیاد لاغر، نه زیاد سفید بود و نه زیاد سیاه، بسیار کم مریض می‌شد و حتی نوشته‌اند هیچ وقت [[بیمار]] نشد، جز [[مرضی]] که با آن [[وفات]] کرد. یک سلسله چیزها را [[دوست]] می‌داشت و از یک سلسله چیزها [[نفرت]] داشت. [[نماز]]، بوی خوش، [[لذت]] [[حلال]]، [[گرسنگی]]، [[تواضع]]، [[همنشینی]] با [[فقرا]] و بردگان و [[اسیران]]، [[سادگی]] و [[خفت]] مؤونه را [[دوست]] می‌داشت. اما [[بت]]، [[تکبر]]، [[تبعیض]] و اشرافیت، [[تکلف]] و تعین، [[مداحی]] و [[چاپلوسی]] را [[دشمن]] می‌داشت.[[شعر]] را - که در رثای وی بود - [[دوست]] نمی‌داشت. [[زندگی]] و [[رفتار]] و خصوصیات اخلاقی‌اش گرم‌کننده [[دل‌ها]] و الهام‌بخش [[محبت]]، [[معنویت]]، [[قدرت]]، [[خلوص]]، [[استقامت]]، بلندی [[اندیشه]] بود و دلش پر از [[محبت]] بود، حتی با جمادات [[عشق]] می‌ورزید.<ref>یادداشت‌ها، ج ۹، صص ۳۴ و ۳۵.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>


==[[سیره]] [[پیامبر]] در [[پیشرفت]] سریع [[اسلام]]==
=== [[سیره عبادی پیامبر خاتم]] ([[سیره معنوی پیامبر خاتم]]) ===
*لامارتین شاعر معروف فرانسوی می‌گوید: اگر سه چیز را در نظر بگیریم، احدی به پایه [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} نمی‌رسد. یکی فقدان وسایل مادی: مردی [[ظهور]] می‌کند و دعوتی می‌کند در حالی که هیچ نیرو و قدرتی ندارد و حتی نزدیک‌ترین افرادش با او به [[دشمنی]] برمی‌خیزند. دوم، سرعت [[پیشرفت]] یا عامل زمان، و سوم، بزرگی [[هدف]]. اگر از [[قرآن]] به‌عنوان نخستین عامل صرف‌نظر کنیم، [[شخصیت]]، [[خلق و خوی]]، [[سیره]]، نوع [[رهبری]] و [[مدیریت]] [[پیامبر]]{{صل}} عامل اصلی [[نفوذ]] و توسعه [[اسلام]] است. [[خدا]] به پیامبرش خطاب می‌کند: {{متن قرآن|ففَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ }}<ref>پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد؛ آل‌عمران، آیه ۱۵۹.</ref> ای [[پیامبر]] گرامی، به موجب [[رحمت الهی]] به تو، در پرتو [[لطف خدا]]، تو نسبت به [[مسلمین]]، [[اخلاق]] نرم و بسیار ملایمی داری؛ [[روحیه]] تو روحیه‌ای است که با [[مسلمانان]] در حال [[ملایمت]] و [[حلم]] و [[بردباری]] و [[تحمل]] و [[عفو]] هستی. اگر این [[خلق و خوی]] تو نبود، اگر به‌جای این [[اخلاق]] نرم و ملایم، [[اخلاق]] [[خشن]] و [[درشتی]] داشتی، [[مسلمانان]] از دور تو پراکنده می‌شدند؛ یعنی [[اخلاق]] تو عاملی برای جذب [[مسلمین]] است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۱۷۲ و ۱۷۳.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>
پاره‌ای از شب، گاهی نصف، گاهی ثلث و گاهی دو ثلث شب را به [[عبادت]] می‌پرداخت. گاهی آن‌قدر [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} روی پای مبارکشان به عبادت ایستاده بودند که پاهایشان ورم کرده بود. با اینکه تمام [[عمر]] مبارکش به خصوص در اوقات توقف در [[مدینه]]، در تلاش بود، از وقت عبادتش نمی‌کاست. با [[رهبانیت]] و [[گوشه‌گیری]] مخالف بود<ref>مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی، [[وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۲، ص۲۵۷.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>
*نکات اصلی [[سیره]] ایشان که در [[پیشرفت]] [[اسلام]] مؤثر بود، بدین قرار است:
#'''[[نرمش]] در مسائل شخصی و [[صلابت]] در مسائل اصولی:''' [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[سلوک]] فردی و در امور شخصی، نرم و ملایم بود، ولی در تعهدها و مسئولیت‌های [[اجتماعی]] نهایت [[صلابت]] را داشت. کسی در کوچه جلوی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} را می‌گیرد و مدعی می‌شود که من از تو طلبکارم، طلب مرا الان باید بدهی. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: اولاً تو از من طلبکار نیستی، و ثانیاً الان [[پول]] همراهم نیست، اجازه بده بروم. می‌گوید: یک قدم نمی‌گذارم آن طرف‌تر بروی. "[[پیامبر]]{{صل}} هم می‌خواهد برود برای [[نماز]] شرکت کند" همین‌جا باید [[پول]] من را بدهی. هر چه [[پیامبر]]{{صل}} با او [[نرمش]] نشان می‌دهد او بیشتر [[خشونت]] می‌ورزد تا آنجا که با [[پیامبر]]{{صل}} گلاویز می‌شود و ردای [[پیامبر]]{{صل}} را لوله می‌کند، دور گردن ایشان می‌پیچد و می‌کشد که اثر قرمزی‌اش در گردن ایشان ظاهر می‌شود. [[مسلمانان]] می‌بینید که [[پیامبر]]{{صل}} دیر کرد. در پی ایشان می‌آیند و می‌بینند یک [[یهودی]] چنین ادعایی دارد. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: کاری نداشته باشید. من خودم می‌دانم با رفیقم چه بکنم. آنقدر [[نرمش]] نشان می‌دهد که [[یهودی]] همان‌جا می‌گوید: {{عربی|" أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ‏ رَسُولُ‏ اللَّه‏‏‏‏‏‏‏‏"}} و می‌گوید تو با چنین قدرتی که داری، این همه [[تحمل]] نشان می‌دهی! این [[تحمل]]، [[تحمل]] یک فرد عادی نیست، پیامبرانه است در [[فتح مکه]]، زنی از [[بنی‌مخزوم]] مرتکب [[سرقت]] شده بود و جرمش محرز گردید. [[خاندان]] آن [[زن]] که از اشراف [[قریش]] بودند و [[اجرای حد]] [[سرقت]] را توهینی به خود تلقی می‌کردند، سخت به تکاپو افتادند که [[رسول خدا]] از [[اجرای حد]] صرف‌نظر کند. بعضی از محترمان [[صحابه]] را به [[شفاعت]] برانگیختند، ولی رنگ [[رسول خدا]] از [[خشم]] برافروخته شد و فرمود: "چه جای [[شفاعت]] است؟ مگر [[قانون]] [[خدا]] را می‌توان به خاطر افراد تعطیل کرد؟" عصر آن روز در میان جمع [[سخنرانی]] کرد و گفت: [[اقوام]] و [[ملل]] پیشین از آن جهت سقوط کردند و منقرض شدند که در [[اجرای قانون]] [[خدا]] [[تبعیض]] می‌کردند. هرگاه یکی از اقویا و زبردستان مرتکب [[جرم]] می‌شد، معاف می‌شد و اگر ضعیف و زیردستی مرتکب می‌شد مجازات می‌گشت. [[سوگند]] به خدایی که جانم در دست او است، در [[اجرای عدل]] درباره هیچ کس [[سستی]] نمی‌کنم، هر چند از نزدیک‌ترین [[خویشاوندان]] خودم باشد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۵۶.</ref> سبک و روش و منطقی که [[اسلام]] در [[رهبری]] و ### [[313]]### می‌پسندد، لیّن بودن و نرم و خوشخو بودن و جذب است، نه [[عبوس]] و [[خشن]] بودن. شیفتگی [[مسلمین]] به [[پیامبر]] فوق‌العاده است. آن‌چنان با [[مسلمانان]] یگانه است که مثلاً زنی که بچه‌اش متولد شده بود می‌دوید که: یا [[رسول الله]]، دلم می‌خواهد به گوش بچه من [[اذان]] و اقامه بگویی؛ یا دیگری بچه یک‌ساله‌اش را می‌آورد: یا [[رسول الله]]، دلم می‌خواهد بچه مرا مقداری روی زانوی خودت بنشانی و به او نگاه کنی تا متبرک شود، یا به بچه‌ام [[دعا]] کنی و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} می‌پذیرفت.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار ج ۱۶، ص ۱۷۸.</ref>
#'''[[مشورت]]:''' [[مشورت]] از [[شئون]] [[اخلاق]] نرم و ملایم [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} بود. او به [[دلیل]] [[مقام]] [[پیامبری]]، به [[مشورت]] [[نیاز]] نداشت، ولی [[مشورت]] می‌کرد، برای اینکه اولاً دیگران یاد بگیرند؛ ثانیاً [[مشورت]] کردن [[شخصیت]] دادن به همراهان و [[پیروان]] است. {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}}<ref> و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن؛ سوره آل‌ عمران، آیه:۱۵۹.</ref> ای [[پیامبر]]، کار مشورتت به آنجا نکشد که مثل آدم‌های دو [[دل]] باشی. پیش از اینکه [[تصمیم]] بگیری [[مشورت]] کن، ولی [[رهبر]] همین‌قدر که [[تصمیم]] گرفت، تصمیمش باید [[قاطع]] باشد.
#'''[[پرهیز]] از [[خشونت]]:''' اصل [[رفق]]، [[نرمی]] و [[پرهیز]] از [[خشونت]] و [[اجبار]] در [[ایمان]] (نه در موارد [[اجتماعی]] و [[فکری]] [[ایمان]] که آن حساب دیگری دارد) جزء اصول [[دعوت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} بود: {{متن قرآن|لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ}}.<ref> در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به‌خوبی آشکار شده است. پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، به یقین به دستاویزی استوار که گسستنی نیست، چنگ زده است؛ سوره بقره، آیه:۲۵۶.</ref>.
*خلاصه [[قرآن]] [[منطق]] این است که در امر [[دین]] اجباری نیست، چرا که [[حقیقت]] روشن است، [[راه هدایت]] و [[رشد]] روشن، راه غی و [[ضلالت]] هم روشن، هرکس می‌خواهد این راه را [[انتخاب]] کند، و هرکس می‌خواهد آن راه را. در [[شأن نزول]] این [[آیه]] چند نکته نوشته‌اند که نزدیک یکدیگر است و همه می‌تواند در آن [[واحد]] درست باشد. وقتی که [[بنی‌نضیر]] که هم‌پیمان [[مسلمانان]] بودند [[خیانت]] کردند، [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} [[دستور]] به جلای وطن داد. عده‌ای از [[فرزندان]] [[مسلمانان]] در میان آنها بودند که [[یهودی]] بودند. چون [[پیش از ظهور]] [[اسلام]] [[یهودیان]] [[فرهنگ]] بالاتری از [[اعراب]] [[حجاز]] داشتند، بنابراین [[فکر]] خودشان را به آنها تحمیل می‌کردند. [[مسلمانان]] گفتند: ما نمی‌گذاریم بچه‌هایمان بروند. عده‌ای از آنها گفتند: ما با هم‌دینانمان می‌رویم. مسئله‌ای برای [[مسلمانان]] شد. [[خدمت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمدند و گفتند: یا [[رسول الله]]، ما نمی‌خواهیم بگذاریم بچه‌هایمان بروند. [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: اجباری در کار نیست. اگر دلشان می‌خواهد، [[اسلام]] [[اختیار]] کنند؛ در غیر این صورت، [[اختیار]] با خودشان، می‌خواهند بروند، بروند. چون [[طبیعت]] [[ایمان]]، [[اجبار]] و [[خشونت]] را به هیچ شکل نمی‌پذیرد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۱۷۹ و ۱۸۰.</ref> ویژگی‌های [[رفتاری]] [[پیامبر]]{{صل}}[[تاریخ]]، هرگز شخصیتی چون [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} را به یاد ندارد که در همه ابعاد [[انسانی]] در حد کمال و تمام بوده باشد؛ [[سیره]] ایشان را در ابعاد مختلف [[یادآوری]] می‌کنیم.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>


==[[سیره عبادی پیامبر خاتم]]==
=== [[سیره خانوادگی پیامبر خاتم]] ===
از جمله سیره‌های [[خانوادگی]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} چگونگی [[رفتار]] ایشان با [[همسران]] و [[فرزندان]] بیان شده است. رسول خدا {{صل}} بخشی از وقت خویش را به همسرانش اختصاص می‌داد. چون به [[خانه]] می‌رفت، با آنان [[گفتگو]] می‌کرد و اُنس می‌گرفت و نیازهای [[روحی]] و [[عاطفی]] ایشان را برآورده می‌ساخت<ref>ابن سیدالناس، ج۲، ص۴۰۲.</ref>. همچنین با فرزندان و با فرزندزادگان خود فوق‌العاده مهربان بود و به آنها [[محبت]] می‌کرد؛ آنها را روی دامن خویش می‌نشاند، بر دوش خویش سوار می‌کرد<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>.


==[[سیره علمی پیامبر خاتم]]==
=== [[سیره تربیتی پیامبر خاتم]] ===


==[[سیره شخصی پیامبر خاتم]]==
=== [[سیره اجتماعی پیامبر خاتم]] ===
از جمله سیره‌های [[اجتماعی]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌توان به دو مورد زیر اشاره کرد:
# '''[[مبارزه]] با نقاط [[ضعف]]:''' او از نقاط ضعف [[مردم]] و جهالت‌های آنان استفاده نمی‌کرد؛ برعکس، با آن نقاط ضعف مبارزه می‌کرد و مردم را به جهالتشان واقف می‌ساخت.
# '''با بردگان:''' نسبت به بردگان فوق‌العاده [[مهربان]] بود. به مردم می‌گفت: اینها [[برادران]] شمایند. از هر [[غذا]] که می‌خورید به آنها بخورانید و از هر نوع [[جامه]] که می‌پوشید آنها را بپوشانید<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۲، صص ۲۵۴، ۲۵۵ و ۲۶۰</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، ص۴۵ تا ۷۳.</ref>


==[[سیره خانوادگی پیامبر خاتم]]==
=== [[سیره علمی پیامبر خاتم]] ===
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[علم]] و سواد [[تشویق]] می‌کرد. [[کودکان]] اصحابش را وادار کرد که سواد بیاموزند. می‌گفت: دانش‌جویی بر هر [[مسلمان]] فرض و [[واجب]] است<ref>[[محمد باقر مجلسی]]، بحارالانوار، ج ۱، ص۱۷۷.</ref>. این تأکید و تشویق‌ها درباره علم سبب شد که [[مسلمانان]] با [[همت]] و سرعت بی‌نظیری به جست‌وجوی علم در همه [[جهان]] پرداختند و از این راه یکی از شکوهمندترین [[تمدن‌ها]] و فرهنگ‌های [[تاریخ]] [[بشریت]] را آفریدند که به نام [[تمدن]] و [[فرهنگ اسلامی]] شناخته شده و می‌شود<ref>مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی، وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت، مجموعه آثار، ج ۲، ص۲۶۳.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، ص۴۵ تا ۷۳.</ref>


==[[سیره اجتماعی پیامبر خاتم]]==
=== [[سیره تبلیغی پیامبر خاتم]] ===
در تبلیغ [[اسلام]] سهل‌گیر بود نه سخت‌گیر. بیشتر بر [[بشارت]] و [[امید]] تکیه می‌کرد تا بر [[ترس]] و [[تهدید]]. به یکی از اصحابش که برای تبلیغ اسلام به [[یمن]] فرستاد دستور داد: آسان بگیر و سخت نگیر، نوید بده (میل‌ها را تحریک کن) و [[مردم]] را متنفر نساز<ref>صحیح بخاری، ج ۵، ص۲۶۴.</ref>. گروه فراوانی از یارانش را به [[حبشه]] فرستاد، آنها ضمن [[نجات]] از [[آزار]] مکیان، [[اسلام]] را تبلیغ کردند و زمینه اسلام [[نجاشی]]، [[پادشاه]] حبشه و نیمی از مردم حبشه را فراهم کردند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت]]، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۶۳.</ref>.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>


==[[سیره تبلیغی پیامبر خاتم]]==
=== [[سیره سیاسی پیامبر خاتم]] ===
از مواردی که می‌توان به عنوان نمونه از سیره‌های [[سیاسی]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}} نام برد موارد زیر است:
# '''واجد بودن شرایط [[رهبری]]:''' [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} تمام شرایط رهبری را در حد کمال داشت: [[حس]] تشخیص، [[قاطعیت]]، [[شهامت]]، [[اقدام]] و [[بیم]] نداشتن از عواقب احتمالی، علاقه شدید به [[سازمان]] و [[تشکیلات]] برای شکل دادن و [[انتظام]] دادن به نیروهای [[انسانی]].
# '''[[رهبری]] و [[مدیریت]] و [[مشورت]]:''' در کارهایی که از طرف [[خدا]] دستور نرسیده بود، با اصحاب مشورت می‌کرد و نظر آنها را محترم می‌شمرد و از این راه به آنها شخصیت می‌داد.
# '''[[نظم و انضباط]]:''' نظم و انضباط بر کارهایش حکم‌فرما بود. اوقات خویش را تقسیم می‌کرد و به این عمل توصیه می‌کرد. اصحابش تحت تأثیر [[نفوذ]] او دقیقاً [[انضباط]] را رعایت می‌کردند<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت]]، صفحه ۴۵ تا ۷۳.</ref>.


==[[سیره سیاسی پیامبر خاتم]]==
=== [[سیره اقتصادی پیامبر خاتم]] ===
 
=== [[سیره فرهنگی پیامبر خاتم]] ===
 
=== [[سیره مدیریتی پیامبر خاتم]] ===
هنگامی که پیامبر به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد، با اقداماتی که انجام داد، [[نظم اجتماعی]] و [[اداری]] جدیدی را پدید آورد که بر اساس [[اصول اسلام]] پایه‌ریزی شده بود. آن حضرت [[کارها]] را به حسب نیاز به افرادی می‌داد و پس از انجام آن، آنان را از [[مسئولیت]] معاف می‌داشت. برخی از [[مناصب]] [[دولت رسول خدا]] {{صل}} به شرح زیر است:
# [[کارگزاران]]: [[رسول خدا]] {{صل}}، [[والیان]] و امیرانی را برای شهرهایی [[تعیین]] کرد، چنان که رؤسای قبایلی که [[اسلام]] می‌آوردند به عنوان [[رئیس]] [[منصوب]] از سوی رسول خدا {{صل}} در آن [[قبیله]] محسوب می‌شدند.
# [[قاضیان]]: در مورد [[قضاوت]] نیز رسول خدا {{صل}} خود این سمت را در مدینه عهده‌دار بود.
# عاملان صدقات: رسول خدا {{صل}} کسانی را به عنوان [[مأمور]] جمع‌آوری [[صدقات]] و زکات‌ها معین کرد.
# کُتّاب: آن حضرت نویسندگانی داشت که کارهای [[دبیری]] و دفتری به عهده آنان بود.
# [[مبلغان]]: [[دعوت]] و [[تبلیغات]] در [[سیره نبوی]] بسیار مهم بود و افرادی در این زمینه از سوی رسول خدا {{صل}} مشغول به فعالیت بودند<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]]، ج۱، ص۷۰.</ref>.
 
=== [[سیره نظامی پیامبر خاتم]] ===
در [[اسلام]]، صلح به عنوان یک قاعده [[ثابت]] محسوب می‌شود و [[جنگ]] استثناست<ref>طباطبایی، ج۴، ص۱۶۴؛ برزنونی، ص۱۱۸.</ref>. رسول خدا {{صل}} جنگ را جز هنگامی که [[قساوت]] [[دشمن]] و سخت‌گیری آنان بر [[مسلمانان]] زیاد شد، مورد توجه قرار نداد. [[هدف]] رسول خدا {{صل}} از [[جنگ‌ها]] بر اساس آیاتی چون: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا}}<ref>«و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref>، [[دفاع]] از خویشتن و تأمین دعوت اسلام و [[دفاع]] از آن در مقابل کسانی بود که سد [[راه]] آن می‌شدند. بنابراین، این [[نبردها]] جنبه [[کشورگشایی]] و [[تسلط]] بر منابع [[ثروت]] دیگران نداشت.
 
در [[سیره نظامی پیامبر]] اکرم {{صل}} در مقابله با [[دشمنان اسلام]] به مؤلفه‌های بسیاری توجه شده است که از آن جمله می‌توان به مواردی اشاره کرد مانند: فرماندهی؛ استفاده از نیروی کار آزموده و ماهر؛ گردآوری اطلاعات؛ تشکیل شورای نظامی‌؛ [[انتخاب]] [[بهترین]] نقطه برای استقرار نیروها؛ استفاده از جنگ روانی؛ [[روحیه]] دادن در مواقع [[بحرانی]]؛ جوانمردانه جنگیدن و...<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]]، ج۱، ص۷۰-۷۲؛ [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۳۰.</ref>.
 
=== [[سیره قضایی پیامبر خاتم]] ===


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
{{ستون-شروع|5}}
* [[سبک زندگی پیامبر خاتم]]
* [[سیره اخلاقی پیامبر خاتم]]
* [[سیره اخلاقی پیامبر خاتم]]
* [[سیره عرفانی پیامبر خاتم]]
* [[سیره عبادی پیامبر خاتم]] ([[سیره معنوی پیامبر خاتم]])  
* [[سیره فردی پیامبر خاتم]] ([[سیره شخصی پیامبر خاتم]])
* [[سیره خانوادگی پیامبر خاتم]]
* [[سیره خانوادگی پیامبر خاتم]]
* [[سیره تربیتی پیامبر خاتم]]
* [[سیره اجتماعی پیامبر خاتم]]
* [[سیره اجتماعی پیامبر خاتم]]
* [[سیره عبادی پیامبر خاتم]] ([[سیره معنوی پیامبر خاتم]])
* [[سیره علمی پیامبر خاتم]]
* [[سیره تبلیغی پیامبر خاتم]]
* [[سیره سیاسی پیامبر خاتم]]
* [[سیره اقتصادی پیامبر خاتم]]
* [[سیره اقتصادی پیامبر خاتم]]
* [[سیره فرهنگی پیامبر خاتم]]
* [[سیره فرهنگی پیامبر خاتم]]
* [[سیره علمی پیامبر خاتم]]
* [[سیره آموزشی پیامبر خاتم]]
* [[سیره تبلیغی پیامبر خاتم]]
* [[سیره نگارشی پیامبر خاتم]]
* [[سیره تربیتی پیامبر خاتم]]
* [[سیره مدیریتی پیامبر خاتم]]
* [[سیره مدیریتی پیامبر خاتم]]
* [[سیره سیاسی پیامبر خاتم]]
* [[سیره نظامی پیامبر خاتم]]
* [[سیره قضایی پیامبر خاتم]]
* [[سیره قضایی پیامبر خاتم]]
* [[سیره امنیتی پیامبر خاتم]] ([[سیره حفاظتی پیامبر خاتم]] و [[سیره اطلاعاتی پیامبر خاتم]])
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
* [[سیره نظامی پیامبر خاتم]]
{{پایان}}
{{پایان}}
 
==منابع==
* [[پرونده:1368969.jpg|22px]] [[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]
 


==پانویس==
== منابع ==
{{یادآوری پانویس}}
{{منابع}}
{{پانویس2}}
# [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]
# [[پرونده:IM009657.jpg|22px]] [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|'''مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
# [[پرونده:136812498.jpg|22px]] [[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|'''سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور''']]
# [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه''']]
# [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
{{پانویس}}


{{پیامبر خاتم افقی}}
[[رده:سیره معصوم]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:پیامبر خاتم]]
[[رده:پیامبر خاتم]]
[[رده:سیره پیامبر خاتم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۴

سیره به معنای طریقه، روش و رفتار و اخلاق عملی به کار رفته است. وقتی سیره پیامبر یا امامان گفته می‌شود، نمونه‌هایی از اخلاق و رفتار مستمر آنان مقصود است که در زندگی بر آن روش عمل می‌کردند. رفتار پیامبر خاتم (ص) همچون سخنان او برای ما راهنما و سند است: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ. برخی از ابعاد سیره آن حضرت را می‌توان در سبک زندگی، اخلاقی، عبادی، خانوادگی، تربیتی و... مشاهده کرد.

معناشناسی سیره

سیره در لغت به معنای رفتن، جریان داشتن و در حرکت بودن به کار رفته است[۱] و نوعی دوام و استمرار در معنای سیره نهفته است و در اصطلاح دینی به معانی طریقه، روش و رفتار و اخلاق عملی به کار رفته است. وقتی سیره پیامبر یا امامان گفته می‌شود، نمونه‌هایی از اخلاق و رفتار مستمر آنان مقصود است که در زندگی بر آن روش عمل می‌کردند. گاهی هم اخلاق و سیره و سنّت به یک معنی به کار می‌رود[۲].

پیامبر، اسوه و امام

رفتار پیامبر (ص) همچون سخنان او برای ما راهنما و سند است و باید از آن بهره گیریم. رفتارهای پیامبر معنا و تفسیر دارد و باید در آنها تعمق کرد: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ[۳] وجود ایشان کانونی است که ما از آن کانون باید روش زندگی را استخراج کنیم. رفتار پیامبر آن‌قدر عمیق است که از جزئی‌ترین کار ایشان می‌شود قوانینی را استخراج کرد. یک چراغ است که تا مسافت‌های بسیار دور را نشان می‌دهد. رسول یعنی انسان کامل، یعنی انسانی که مشخصات بشریت را دارد با کمال عالی مافوق زمینی؛ یعنی مانند یک بشر گرسنه می‌شود، تشنه می‌شود، به خواب پیدا احتیاج می‌کند، بچه‌های خودش را دوست دارد، غریزه جنسی دارد، عاطفه دارد، ولی می‌تواند مقتدا باشد. اگر این‌گونه نبود نمی‌توانست امام و پیشوا باشد[۴].[۵]

ابعاد سیره نبوی

سبک زندگی پیامبر خاتم

برخی از سبک‌های پیامبر خاتم (ص) عبارت است از:

  1. بهداشت فردی: یکی از ویژگی‌های ممتاز رفتاری آن حضرت، رعایت بهداشت فردی و پاکیزگی بود. رسول خدا (ص) از نظر لباس، موی سر و چهره، بسیار آراسته بود. پیامبر به مسواک اهمیت ویژه می‌داد. پیوسته دندان‌های مبارکش پاک و سفید بود.
  2. برخورد و معاشرت: در معاشرت با مردم، مهربان و گشاده‌رو بود. در سلام به همه حتی کودکان و بردگان پیشی می‌گرفت[۶].
  3. زهد و ساده‌زیستی:ساده غذا می‌خورد، ساده لباس می‌پوشید و ساده حرکت می‌کرد. در عین سادگی، طرفدار فلسفه فقر نبود.
  4. اراده و استقامت: اراده و استقامتش بی‌نظیر بود. این ویژگی از او به یارانش سرایت کرده بود. ایمان نیرومندش به موفقیت یک لحظه متزلزل نشد[۷].

سیره اخلاقی پیامبر خاتم

در میان ویژگی‌های رسول خدا (ص)، رفتار اخلاقی آن حضرت مهمترین ویژگی آن بزرگوار محسوب می‌شد. این ویژگی را خداوند در قرآن ستوده و فرموده است: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۸]. پیامبر نیز خود فرمود برای احیای مکارم اخلاقی مبعوث گشته است[۹].

در برخی از روایات ویژگی‌های اخلاقی آن حضرت بیان شده است: "هر کس را که می‌دید به سلام دادن پیشی می‌گرفت. جز در مورد لزوم صحبت نمی‌فرمود. سکوت او ممتد بود و هنگام گفتار، تمام دهان را نمی‌گشود. نرم گفتار بود و پرگوی نبود. در گفتار خود به هیچ کس ستم روانمی‌داشت. بیشتر خنده‌اش به صورت تبسم بود". سیره رسول خدا (ص) برگرفته از قرآن بود[۱۰] و...[۱۱].

سیره عبادی پیامبر خاتم (سیره معنوی پیامبر خاتم)

پاره‌ای از شب، گاهی نصف، گاهی ثلث و گاهی دو ثلث شب را به عبادت می‌پرداخت. گاهی آن‌قدر پیامبر اکرم (ص) روی پای مبارکشان به عبادت ایستاده بودند که پاهایشان ورم کرده بود. با اینکه تمام عمر مبارکش به خصوص در اوقات توقف در مدینه، در تلاش بود، از وقت عبادتش نمی‌کاست. با رهبانیت و گوشه‌گیری مخالف بود[۱۲].[۱۳]

سیره خانوادگی پیامبر خاتم

از جمله سیره‌های خانوادگی پیامبر اسلام (ص) چگونگی رفتار ایشان با همسران و فرزندان بیان شده است. رسول خدا (ص) بخشی از وقت خویش را به همسرانش اختصاص می‌داد. چون به خانه می‌رفت، با آنان گفتگو می‌کرد و اُنس می‌گرفت و نیازهای روحی و عاطفی ایشان را برآورده می‌ساخت[۱۴]. همچنین با فرزندان و با فرزندزادگان خود فوق‌العاده مهربان بود و به آنها محبت می‌کرد؛ آنها را روی دامن خویش می‌نشاند، بر دوش خویش سوار می‌کرد[۱۵].

سیره تربیتی پیامبر خاتم

سیره اجتماعی پیامبر خاتم

از جمله سیره‌های اجتماعی پیامبر اکرم (ص) می‌توان به دو مورد زیر اشاره کرد:

  1. مبارزه با نقاط ضعف: او از نقاط ضعف مردم و جهالت‌های آنان استفاده نمی‌کرد؛ برعکس، با آن نقاط ضعف مبارزه می‌کرد و مردم را به جهالتشان واقف می‌ساخت.
  2. با بردگان: نسبت به بردگان فوق‌العاده مهربان بود. به مردم می‌گفت: اینها برادران شمایند. از هر غذا که می‌خورید به آنها بخورانید و از هر نوع جامه که می‌پوشید آنها را بپوشانید[۱۶].[۱۷]

سیره علمی پیامبر خاتم

پیامبر اکرم (ص) به علم و سواد تشویق می‌کرد. کودکان اصحابش را وادار کرد که سواد بیاموزند. می‌گفت: دانش‌جویی بر هر مسلمان فرض و واجب است[۱۸]. این تأکید و تشویق‌ها درباره علم سبب شد که مسلمانان با همت و سرعت بی‌نظیری به جست‌وجوی علم در همه جهان پرداختند و از این راه یکی از شکوهمندترین تمدن‌ها و فرهنگ‌های تاریخ بشریت را آفریدند که به نام تمدن و فرهنگ اسلامی شناخته شده و می‌شود[۱۹].[۲۰]

سیره تبلیغی پیامبر خاتم

در تبلیغ اسلام سهل‌گیر بود نه سخت‌گیر. بیشتر بر بشارت و امید تکیه می‌کرد تا بر ترس و تهدید. به یکی از اصحابش که برای تبلیغ اسلام به یمن فرستاد دستور داد: آسان بگیر و سخت نگیر، نوید بده (میل‌ها را تحریک کن) و مردم را متنفر نساز[۲۱]. گروه فراوانی از یارانش را به حبشه فرستاد، آنها ضمن نجات از آزار مکیان، اسلام را تبلیغ کردند و زمینه اسلام نجاشی، پادشاه حبشه و نیمی از مردم حبشه را فراهم کردند[۲۲].[۲۳]

سیره سیاسی پیامبر خاتم

از مواردی که می‌توان به عنوان نمونه از سیره‌های سیاسی پیامبر خاتم (ص) نام برد موارد زیر است:

  1. واجد بودن شرایط رهبری: پیامبر (ص) تمام شرایط رهبری را در حد کمال داشت: حس تشخیص، قاطعیت، شهامت، اقدام و بیم نداشتن از عواقب احتمالی، علاقه شدید به سازمان و تشکیلات برای شکل دادن و انتظام دادن به نیروهای انسانی.
  2. رهبری و مدیریت و مشورت: در کارهایی که از طرف خدا دستور نرسیده بود، با اصحاب مشورت می‌کرد و نظر آنها را محترم می‌شمرد و از این راه به آنها شخصیت می‌داد.
  3. نظم و انضباط: نظم و انضباط بر کارهایش حکم‌فرما بود. اوقات خویش را تقسیم می‌کرد و به این عمل توصیه می‌کرد. اصحابش تحت تأثیر نفوذ او دقیقاً انضباط را رعایت می‌کردند[۲۴].

سیره اقتصادی پیامبر خاتم

سیره فرهنگی پیامبر خاتم

سیره مدیریتی پیامبر خاتم

هنگامی که پیامبر به مدینه هجرت کرد، با اقداماتی که انجام داد، نظم اجتماعی و اداری جدیدی را پدید آورد که بر اساس اصول اسلام پایه‌ریزی شده بود. آن حضرت کارها را به حسب نیاز به افرادی می‌داد و پس از انجام آن، آنان را از مسئولیت معاف می‌داشت. برخی از مناصب دولت رسول خدا (ص) به شرح زیر است:

  1. کارگزاران: رسول خدا (ص)، والیان و امیرانی را برای شهرهایی تعیین کرد، چنان که رؤسای قبایلی که اسلام می‌آوردند به عنوان رئیس منصوب از سوی رسول خدا (ص) در آن قبیله محسوب می‌شدند.
  2. قاضیان: در مورد قضاوت نیز رسول خدا (ص) خود این سمت را در مدینه عهده‌دار بود.
  3. عاملان صدقات: رسول خدا (ص) کسانی را به عنوان مأمور جمع‌آوری صدقات و زکات‌ها معین کرد.
  4. کُتّاب: آن حضرت نویسندگانی داشت که کارهای دبیری و دفتری به عهده آنان بود.
  5. مبلغان: دعوت و تبلیغات در سیره نبوی بسیار مهم بود و افرادی در این زمینه از سوی رسول خدا (ص) مشغول به فعالیت بودند[۲۵].

سیره نظامی پیامبر خاتم

در اسلام، صلح به عنوان یک قاعده ثابت محسوب می‌شود و جنگ استثناست[۲۶]. رسول خدا (ص) جنگ را جز هنگامی که قساوت دشمن و سخت‌گیری آنان بر مسلمانان زیاد شد، مورد توجه قرار نداد. هدف رسول خدا (ص) از جنگ‌ها بر اساس آیاتی چون: وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا[۲۷]، دفاع از خویشتن و تأمین دعوت اسلام و دفاع از آن در مقابل کسانی بود که سد راه آن می‌شدند. بنابراین، این نبردها جنبه کشورگشایی و تسلط بر منابع ثروت دیگران نداشت.

در سیره نظامی پیامبر اکرم (ص) در مقابله با دشمنان اسلام به مؤلفه‌های بسیاری توجه شده است که از آن جمله می‌توان به مواردی اشاره کرد مانند: فرماندهی؛ استفاده از نیروی کار آزموده و ماهر؛ گردآوری اطلاعات؛ تشکیل شورای نظامی‌؛ انتخاب بهترین نقطه برای استقرار نیروها؛ استفاده از جنگ روانی؛ روحیه دادن در مواقع بحرانی؛ جوانمردانه جنگیدن و...[۲۸].

سیره قضایی پیامبر خاتم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: محمدمرتضی زبیدی، تاج‌العروس من جواهر القاموس، ج۲، ص۵۴؛ جمال‌الدین محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۵۲.
  2. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور ص۲۷؛ ذاکری، علی اکبر، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص۷۰؛ پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، صفحه ۴۵ تا ۷۳.
  3. قطعاً برای شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقی نیکو است. برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‌کند؛ سوره احزاب، آیه ۲۱.
  4. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۴۸ و ۵۳.
  5. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۴۵ تا ۷۳.
  6. مطهری، مرتضی، وحی و نبوت، مجموعه آثار، ج ۲، ص۲۵۵.
  7. داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی، ج۱، ص۷۵؛ پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص۴۵ ـ ۷۳.
  8. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  9. « إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ اَلْأَخْلاَقِ»؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸.
  10. کان خلقه القرآن: بخاری، ادب مفرد. ص۷۴.
  11. داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی، ج۱، ص۷۲-۷۵.
  12. مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی، وحی و نبوت، مجموعه آثار، ج ۲، ص۲۵۷.
  13. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، صفحه ۴۵ تا ۷۳.
  14. ابن سیدالناس، ج۲، ص۴۰۲.
  15. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، صفحه ۴۵ تا ۷۳.
  16. مطهری، مرتضی، وحی و نبوت، مجموعه آثار، ج ۲، صص ۲۵۴، ۲۵۵ و ۲۶۰
  17. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص۴۵ تا ۷۳.
  18. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱، ص۱۷۷.
  19. مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی، وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت، مجموعه آثار، ج ۲، ص۲۶۳.
  20. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص۴۵ تا ۷۳.
  21. صحیح بخاری، ج ۵، ص۲۶۴.
  22. مطهری، مرتضی، وحی و نبوت، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۶۳.
  23. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، صفحه ۴۵ تا ۷۳.
  24. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، صفحه ۴۵ تا ۷۳.
  25. داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی، ج۱، ص۷۰.
  26. طباطبایی، ج۴، ص۱۶۴؛ برزنونی، ص۱۱۸.
  27. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  28. داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی، ج۱، ص۷۰-۷۲؛ ابراهیمی، زینب، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۰.