ظلم در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
(←مقدمه) |
||
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = ظلم | |||
| عنوان مدخل = ظلم | |||
| مداخل مرتبط = [[ظلم در لغت]] - [[ظلم در قرآن]] - [[ظلم در حدیث]] - [[ظلم در نهج البلاغه]] - [[ظلم در اخلاق اسلامی]] - [[ظلم در فقه اسلامی]] - [[ظلم در معارف مهدویت]] - [[ظلم در فقه سیاسی]] - [[ظلم در معارف دعا و زیارات]] - [[نفی ظلم در معارف و سیره سجادی]] - [[نفی ظلم در معارف و سیره نبوی]] - [[ظلم در جامعهشناسی اسلامی]] - [[ظلم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[خروج]] از [[اعتدال]]<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۳۳۰.</ref>، جانبداری از یک طرف در [[داوری]]<ref>حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۶۶.</ref>. در اصل به معنای میل و [[تمایل]] پیدا کردن<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۱۲۵.</ref>. {{متن قرآن|أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ}}<ref>«آیا آنان به دل بیمارند یا تردید دارند یا میهراسند که خداوند و پیامبرش بر آنان بیداد روا دارند؟ (خیر)، بلکه آنان ستمگرند» سوره نور، آیه ۵۰.</ref>. این [[آیه شریفه]] متضمن [[برائت]] [[خدا]] و [[رسول]] از [[ظلم و جور]]، [[ستمکاری]] و [[قضاوت]] ناعادلانه است<ref>سید محمد حسین طباطبابی، المیزان، ج۱۵، ص۱۴۷.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۲۴۴.</ref>. | |||
[[حق]] دیگری را خوردن، [[ستمکاری]]<ref>بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۱۱.</ref>، [[جور]]، [[تجاوز]] از حد<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.</ref>. اصل آن به معنای قراردادن چیزی در غیر موضع آن به [[دشمنی]]<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۴۶۸.</ref>، اضاعه و ضایع کردن حق<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۷، ص۱۷۱.</ref>. | [[حق]] دیگری را خوردن، [[ستمکاری]]<ref>بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۱۱.</ref>، [[جور]]، [[تجاوز]] از حد<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.</ref>. اصل آن به معنای قراردادن چیزی در غیر موضع آن به [[دشمنی]]<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۴۶۸.</ref>، اضاعه و ضایع کردن حق<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۷، ص۱۷۱.</ref>. | ||
{{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم | {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند» سوره حج، آیه ۳۹.</ref>. | ||
در [[قرآن کریم]] [[ظلم]] از [[خدای تعالی]] [[نفی]] شده و [[ارتکاب ظلم]] از او محال است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمیدارد امّا این مردمند که به خویش ستم میورزند» سوره یونس، آیه ۴۴.</ref>؛ لذا ظلم صفت فعل [[انسان]] است و سه گونه است<ref>حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷-۵۳۸.</ref>: | در [[قرآن کریم]] [[ظلم]] از [[خدای تعالی]] [[نفی]] شده و [[ارتکاب ظلم]] از او محال است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمیدارد امّا این مردمند که به خویش ستم میورزند» سوره یونس، آیه ۴۴.</ref>؛ لذا ظلم صفت فعل [[انسان]] است و سه گونه است<ref>حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷-۵۳۸.</ref>: | ||
#ظلم انسان به خدای تعالی که بالاترین ظلم انسان در حق [[خداوند]]، [[شرک]]، [[کفر]] و [[نفاق]] است: {{متن قرآن|يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. | # ظلم انسان به خدای تعالی که بالاترین ظلم انسان در حق [[خداوند]]، [[شرک]]، [[کفر]] و [[نفاق]] است: {{متن قرآن|يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. | ||
#ظلم انسان به خود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}}<ref> | # ظلم انسان به خود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}}<ref>«و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref>. | ||
#ظلم انسان به همنوع خود: {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.</ref>. | # ظلم انسان به همنوع خود: {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.</ref>. | ||
همه انواع ظلم در قرآن کریم منهی و نکوهیده است و [[عقل]] همه [[انسانها]] نیز آن را [[قبیح]] میشمارد. از این سه نوع ظلم، نوع سوم یعنی ظلم انسان به انسانها بیشتر در [[نظامهای سیاسی]] و [[حکومتهای ظالم]] رخ داده است و [[حدیث]] {{متن حدیث| الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ}}<ref>شیخ مفید، امالی، ص۳۱۰.</ref> دلالت بر همین معنا دارد.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۴۰۵-۴۰۶.</ref> | همه انواع ظلم در قرآن کریم منهی و نکوهیده است و [[عقل]] همه [[انسانها]] نیز آن را [[قبیح]] میشمارد. از این سه نوع ظلم، نوع سوم یعنی ظلم انسان به انسانها بیشتر در [[نظامهای سیاسی]] و [[حکومتهای ظالم]] رخ داده است و [[حدیث]] {{متن حدیث| الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ}}<ref>شیخ مفید، امالی، ص۳۱۰.</ref> دلالت بر همین معنا دارد.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۴۰۵-۴۰۶.</ref> | ||
== | ==[[ستمگری]] و [[ستمپذیری]]== | ||
بر اساس دیدگاه [[اسلامی]] یکی از عوامل تهدیدکننده [[امنیت]]، ستمگری و ستمپذیری است که بیشک شرایط برانگیخته از این عامل همواره امنیت را به مخاطره میافکند و امکان [[برقراری صلح]] را سخت کاهش میدهد و [[زندگی]] بینالمللی و [[روابط]] [[ملتها]] را به صورت روابط گرگ و میش درمیآورد، و معنای [[صلح]] و امنیت در این شرایط چیزی جز [[قربانی]] شدن میشها در دست گرگها نیست. | |||
[[اسلام]] برای تضمین امنیت [[پایدار]]، ریشهکن کردن ستمگری و ستمپذیری را شرط اساسی میشمارد و به ملتهایی امنیت را نوید میدهد که همۀ ابعاد [[ستم]] را از زندگی و روابط بین خود و دیگران زدوده باشند: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ}}<ref>«آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref>. | |||
رابطۀ علت و معلولی بین ریشهکن کردن [[ظلم]] و استقرار امنیت، در حوزه مطالعه و بررسی عمیق است و نشاندهندۀ رمز ناکامی ملتها در رسیدن به تعریف جامع و کامل [[تجاوز]] است. | |||
بر اساس گزارش تاریخچۀ تعریف تجاوز توسط مجمع عمومی [[سازمان]] [[ملل]]، مشکل عمدۀ این تعریف آن بوده که مبادا تعریف به گونهای باشد که به وسیلهای برای توجیه اقدامات تجاوزکارانه دولتهای سلطهجو و یا بهانهای برای کاربرد [[زور]] و جنگهای تجاوزکارانه تبدیل شود. | |||
از این رو در تمامی مذاکرات مربوط به تعریف تجاوز همواره ابعاد خلأگونهای [[احساس]] میشد که از یک رو اقدامات تجاوزکارانه بود و از سوی دیگر قابل درج در تعریف تجاوز به نظر نمیرسید. | |||
این بنبست از آنجا ناشی شده بود که در [[ذهن]] تدوینکنندگان قطعنامه، این مطلب به عنوان پیش فرض پذیرفته شده بود که تجاوز تنها عامل تهدیدکنندۀ امنیت بینالمللی است؛ در حالی که آنها در تعریف تجاوز خود را [[قادر]] بر آن نمیدیدند که به [[راحتی]] بتوانند همۀ موارد [[تهدید]] امنیت را در تعریف تجاوز بگنجانند. | |||
موارد اشاره شده بیشتر به یکی از دو عنوان [[ستمگری]] و [[ستمپذیری]] مربوط میشود، و به این ترتیب ما در کنار تعریف [[تجاوز]] نیاز به تعریف دیگری داریم که [[ستم]] را در دو شکل ستمگری و ستمپذیری تعریف کند. | |||
درست است که در هر تجاوزی نوعی ستم رخ میدهد، ولی چنین نیست که در هر ستمی، تجاوزی نیز روی داده باشد. ابعاد گسترده ستم شامل همه مواردی میشود که تعریف تجاوز، [[قادر]] به فراگیری آنها نیست. | |||
ستم خود ابعاد وسیعی دارد که در ستم و [[تهاجم نظامی]] و یا گونههای دیگر تجاوز خلاصه نمیشود. [[دنیا]] اگر به تعریف جامعی از ستم، که شامل همۀ انواع ستمگری و ستمپذیری باشد، برسد و آن را از [[روابط]] [[ملتها]] دور کند و این آفت [[امنیت]] را از همۀ ابعاد [[زندگی]] بزداید، میتواند به استقرار [[امنیتی]] ایدهآل [[امیدوار]] شود و آن را به صورت یک [[واقعیت]] ملموس دریابد. | |||
تأکیدی که [[اسلام]] در زمینۀ هشدار بر آفت ستم دارد و به صورتهای متفاوت از آن به عنوان یک ضدارزش که کلید دیگر [[مشکلات]] و آفتهای فلجکننده [[زندگی بشری]] است، یاد کرده و در راه [[مبارزه]] با آن، افراد [[آلوده]] به آن را از [[تصدی]] مسئولیتهای کلیدی [[محروم]] کرده و بیشترین [[تهدیدها]] و بالاترین [[مجازاتها]] را برای مرتکبان به آن در نظر گرفته است، همه و همه نشاندهندۀ این [[حقیقت]] است که از دیدگاه اسلام رسیدن به شاخصهای اصلی [[جامعه]] و روابط ایدهآل، تنها زمانی میسر است که ستم در [[روابط انسانها]] ریشهکن شده باشد. | |||
قریب به یک دهم مجموعۀ [[آیات قرآن]] به طور مستقیم و غیرمستقیم به موضوع [[ظلم]] پرداخته و بالغ بر ۳۵۰ [[آیه]] به طور مستقیم و صریح در این زمینه به [[روشنگری]] پرداختهاند. | |||
{{ | [[قرآن]] طی [[آیات]] متعدد تأکید بر آن دارد که [[انسان]] را به این [[راز]] واقف کند که هر نوع ستمی بازتابی نسبت به خود ستمکننده و یا ستمپذیرنده دارد {{متن قرآن|فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ}}<ref>«و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا میداشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۹.</ref>، و [[ستمپذیری]] نیز چون [[ستمگری]]، گناهی است بزرگ، {{متن قرآن|لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ}}<ref>«نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.</ref> و راه [[ستم]]، راه نابودی است، و ستم سرانجام ارزشهای بشری را نابود میکند {{متن قرآن|وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا}}<ref>«و این شهرهاست که چون ستم ورزیدند نابودشان کردیم» سوره کهف، آیه ۵۹.</ref> و [[ملتها]] را از دستاوردهای [[تمدن]] و فرهنگشان [[محروم]] میکند {{متن قرآن|فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا}}<ref>«و این خانههای (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند» سوره نمل، آیه ۵۲.</ref> و راه بازگشت را به روی [[انسان]] میبندد {{متن قرآن|يَوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ}}<ref>«روزی که پوزش ستمکاران برای آنان سودی ندارد» سوره غافر، آیه ۵۲.</ref> و هیچ چیزی نمیتواند خلأهای ناشی از [[ظلم]] را پر کند {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ}}<ref>«و اگر همه آنچه در زمین است و با آن همچند آن، از آن ستمگران میبود آن را (برای رهایی) از عذاب ناگوار روز رستخیز سر بها میدادند و چیزی که گمان نمیبردهاند از سوی خداوند بر آنان آشکار میشود» سوره زمر، آیه ۴۷.</ref> و [[خداوند]] هرگز [[بدی]] و ستم به بندگانش روانمیدارد، این، خود انسان است که با ظلم زمینۀ پدیدههای نامطلوب و [[ستم به خویشتن]] را فراهم میآورد {{متن قرآن|فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم میورزیدند» سوره توبه، آیه ۷۰.</ref> و ستمدیده همواره این [[حق]] را دارد که با تمام [[قدرت]] برای [[رهایی]] خود و [[دادخواهی]] از [[ستمگر]] [[قیام]] نماید {{متن قرآن|لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ}}<ref>«خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمیدارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است» سوره نساء، آیه ۱۴۸.</ref> و برای [[انسان]] روزی فرا خواهد رسید که در آن ستمی نخواهد بود {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا}}<ref>«پس در آن روز به کسی هیچ ستمی نخواهد شد» سوره یس، آیه ۵۴.</ref> و [[خداوند]] از هر نوع ظلمی پیراسته است {{متن قرآن|وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ}}<ref>«و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.</ref> و [[ستمدیدگی]] از وسائل [[دفاع مشروع]] است {{متن قرآن|وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ}}<ref>«و بر آنانکه پس از ستم دیدن داد ستانند ایرادی نیست» سوره شوری، آیه ۴۱.</ref> و [[ستمگر]] هرگز به [[پیروزی]] سعادتمندانه نمیرسد {{متن قرآن|إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.</ref> و [[تجاوز]] به ستمگر از موارد تجاوز [[نامشروع]] نیست {{متن قرآن|فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ}}<ref>«جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.</ref> و سرانجام [[ستمگران]] تنها میمانند {{متن قرآن|وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ}}<ref>«و ستمگران را یاوری نیست» سوره بقره، آیه ۲۷۰.</ref> و سرانجام ستمپیشهگان عبرتانگیز است {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود» سوره یونس، آیه ۳۹.</ref> و خداوند هرگز از [[اعمال]] [[ستمکاران]] [[غافل]] نیست و {{متن قرآن|لَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و خداوند را از آنچه ستمگران به جای میآورند غافل مپندار» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.</ref>. | ||
{{ | واژۀ [[ظلم]] که در متون [[اسلامی]] به عنوان یک پدیده ضدارزشی کلیدی در [[زندگی]] [[انسانها]] یادشده، در لغت به معنای [[تاریکی]] و یا شکافی است که در [[زمین]] به وجود میآید<ref>مفردات راغب اصفهانی، ماده ظلم، ص۳۱۵. </ref>. | ||
ابنفارس در مقاییس اللغه میگوید ظلم به دو معنی گفته میشود، نخست به [[مفهوم مخالف]] [[نور]] و [[روشنایی]] و دوم به معنی چیزی را در جایگاهی که شایستۀ آن نیست قرار دادن<ref>مقاییس اللغه، ج۳، ص۴۶۸.</ref>. | |||
[[ظلم]] در مفهوم [[اسلامی]] ابعاد گستردهای دارد و رابطۀ [[انسان]] با [[خدا]]، و رابطۀ انسان با خویشتن، و رابطه انسان با انسانهای دیگر، و رابطه [[ملتها]] را نیز شامل میشود. | |||
هر دو معنای لغوی ظلم در موارد ذکر شده صادق است و از این رو ظلم مفهوم وسیعتری نسبت به [[تجاوز]] پیدا میکند و شامل هر نوع عملی میشود که به نحوی حقی را ضایع گرداند. | |||
ظلم و [[عدالت]] دو روی برخورد با [[حق]] است و در هر رابطهای حقی نهفته است که مراعات آن عدالت و نقض آن ظلم است. | |||
[[محروم]] کردن ملتها از استیفای حقوقشان ظلم است و کشانیدن آنها به راهی که موجب از دست دادن ارزشهایشان میشود، نوعی دیگر از ظلم. | |||
وقتی کشورهای بزرگ و [[مقتدر]] به دلیل داشتن [[قدرت]] بیشتر، حداکثر بهره را از مواهب موجود در [[جهان]] در جهت [[منافع ملی]] خود میبرند، به طور غیر مستقیم به ملتهای دیگر ظلم روا میدارند و آن نوع [[آزادی]] که به [[توانمند]] [[اجازه]] میدهد که چیزی برای بهرهوری برای ناتوانتر باقی نگذارد، ظلم است. | |||
[[علمی]] که راههای هرچه محرومتر کردن ملتهای [[ضعیف]] را باز میکند و نیز جهلی که [[ستمدیدگی]] و ستمزدگی را بر ملتهای [[مستضعف]] [[تحمیل]] میکند، ظلم است. | |||
تلاش بیشتر برای به یغما بردن آنچه که [[مال]] همگان است و یا متعلق به دیگران، و همچنین از پای نشستن و به [[حقوق]] خویش بیاعتنا بودن ظلم است و در تمامی این موارد و نظائر آن ظلم، [[تاریکی]] است و [[خاموشی]] [[نور]] و وضع لشیء فی غیر موصفه<ref>فقه سیاسی، ج۳، ص۳۹۹ – ۳۹۵.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۱۲۸.</ref> | |||
==ظلم== | |||
[[عدل]] یعنی: {{عربی|وضع الشيء في موضعه}}، در تعریف ظلم نیز گفته شده است: {{عربی|وضع الشيء في غير موضعه المختص به}}<ref>ابوجیب سعدی، القاموس الفقهی لغه و اصطلاحا، ص۲۳۸.</ref>: قرار دادن شیء در غیر از موضعش که به آن اختصاص دارد». [[شریف مرتضی]] در تعریف ظلم مینویسد: {{عربی|الظلم كل ضرر ليس بمستحق و لا نفع فيه و لا دفع ضرر أعظم منه معلوم أو مظنون، و لا يفعل على مجرى العادة و لا على جهة الدفع عن النفس}}<ref>شریف مرتضی، رسائل، ج۲، ص۲۷۶.</ref>: ظلم به هر ضرری که مستحق نیست، گفته میشود که در آن نفعی وجود ندارد. [[دفع ضرر]] معلوم یا مظنون بزرگتر از ظلم وجود ندارد. همچنین بر روال [[عادت]] انجام نمیشود و با [[هدف]] دفع از نفس و [[جان]] نیست. | |||
[[قبح ظلم]] از احکام [[فطری]] بشری است و هر فطرتی آن را [[قبیح]] میداند و [[ظالم]] را [[نکوهش]] میکند. [[آیات]]<ref>{{متن قرآن|فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ}} «امّا ستمکاران گفتاری دیگر را جایگزین آنچه به آنان گفته شده بود، کردند آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که میکردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹؛ {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ {{متن قرآن|أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}} «یا میگویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بودند؛ بگو: شما داناترید یا خداوند؟ و کیست ستمکارتر از کسی که گواهییی را که از خداوند نزد اوست پنهان میدارد؟ و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۰؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶؛ {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}} «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷؛ {{متن قرآن|مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}} «داستان آنچه در زندگی این جهان میبخشند همچون داستان بادی است دارای سوز سرما که بر کشتگاه گروهی بر خویش ستم کرده بوزد و آن را نابود سازد و خداوند به آنان ستم نکرده است بلکه آنان خود به خویش ستم میورزند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۷؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ}} «و کسانی که چون (کار) ناشایستهای میکنند یا به خویش ستم روا میدارند خداوند را به یاد میآورند و از گناهان خود آمرزش میخواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را میآمرزد؟- و (آن کسان که) بر آنچه کردهاند دانسته پافشاری نمیکنند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا}} «آنان که داراییهای یتیمان را به ستم میخورند جز این نیست که در شکم خود آتش میانبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰؛ {{متن قرآن|وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا}} «و هر کس به تجاوز و ستم آن را انجام دهد او را در آتشی (دردناک) درخواهیم آورد و این بر خداوند آسان است» سوره نساء، آیه ۳۰؛ {{متن قرآن|لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا}} «خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمیدارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است و خداوند شنوایی داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۸؛ {{متن قرآن|فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا}} «آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز میداشتند چیزهای پاکیزهای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم» سوره نساء، آیه ۱۶۰؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا}} «خداوند بر آن نبوده است که کافران و ستمبارگان را ببخشاید و یا راهی به آنان بنماید؛» سوره نساء، آیه ۱۶۸؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ}} «و بیگمان ما مردم دورههای پیش از شما را چون ستم کردند نابود کردیم در حالی که پیامبرانشان برای آنها برهانها (ی روشن) آوردند و آنان بر آن نبودند که ایمان آورند؛ بدین گونه ما گروهی را که گنهکارند کیفر میدهیم» سوره یونس، آیه ۱۳؛ {{متن قرآن|وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِدًا}} «و این شهرهاست که چون ستم ورزیدند نابودشان کردیم و برای نابودی آنها موعدی نهادیم» سوره کهف، آیه ۵۹.</ref> و [[روایات]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۳؛ محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۹، ص۳۵۸؛ محسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱، ص۷۱۷.</ref> بسیاری بر [[قبح ظلم]] دلالت میکنند و به تبع در [[فقه]] استفاده شده است. | |||
در [[قرآن کریم]] [[ظلم]] با شدیدترین کلمات تقبیح شده است؛ از جمله یکی از موانع رسیدن به [[مقام امامت]] را ظلم خوانده است، آنجا که [[حضرت ابراهیم]] از [[خداوند]] مسئلت کرد که مقام امامت در [[ذریه]] ایشان بماند، خداوند میفرماید: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> این [[آیه شریفه]] بر این دلالت دارد که شخص [[ستمگر]] به [[رهبری]] [[مردم]] که [[عهد خداوند]] است، گماشته نمیشود و اطلاق [[آیه]]، هم عدم [[صحت]] [[ایجاد حکومت]] ظلم و هم عدم صحت تداوم آن را شامل میشود؛ به بیان دیگر لازمه مفهوم این آیه، [[ضرورت]] [[مبارزه]] با کسانی است که بر خلاف [[مقررات الهی]] و بر اساس [[ستم]] بر مردم [[حکومت]] میکنند<ref>حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۲، ص۳۹۰.</ref>. | |||
خداوند در قرآن کریم درباره موضوعاتی مانند [[نفی]] [[تعدی]] و [[تجاوز به حقوق]] فردی و عمومی فرد و افراد [[جامعه]] بارها بیان کرده است که این امر ناظر بر [[تقابل]] [[ظلم]] و تعدی با [[امنیت]] در جامعه در ابعاد گوناگون از جمله [[امنیت اقتصادی]] است و از علل [[هلاکت]] و نابودی [[اقوام]] و [[ملتها]] بوده است. به این نکته باید به عنوان یک [[سنت الهی]] در [[تاریخ]] نگریست. [[خداوند]] در این باره میفرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ}}<ref>«و بیگمان ما مردم دورههای پیش از شما را چون ستم کردند نابود کردیم در حالی که پیامبرانشان برای آنها برهانها (ی روشن) آوردند و آنان بر آن نبودند که ایمان آورند؛ بدین گونه ما گروهی را که گنهکارند کیفر میدهیم» سوره یونس، آیه ۱۳.</ref> و {{متن قرآن|وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِدًا}}<ref>«و این شهرهاست که چون ستم ورزیدند نابودشان کردیم و برای نابودی آنها موعدی نهادیم» سوره کهف، آیه ۵۹.</ref> | |||
همچنین خداوند در [[آیه]] دیگری از تکیه بر [[ستمکاران]] باز میدارد و میفرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref> بر این اساس تکیه بر [[ستمگران]] در [[روابط اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] که سبب [[تشییع]] ظلم و به تبع آن، ایجاد [[مفاسد]] و [[بسترسازی]] [[تهدیدات امنیتی]] در جامعه میشود، موجب پیامدهای سخت [[اخروی]] یعنی [[آتش]] میشود. خداوند با [[تهدید]] تکیهکنندگان به ستمکاران، زمینه [[فراگیری ظلم]] در جامعه را از بین میبرد و از تشییع آن [[پیشگیری]] میکند. | |||
اساساً در روایاتی، ظلم معیار و عامل [[سقوط]] [[حکومت]] شمرده شده است؛ یعنی اگر حکومت حتی [[دینی]] باشد، ولی مرتکب ظلم شود، محکوم به سقوط است و در مقابل اگر حکومت [[کافر]] باشد، اما ظلم نکند، ممکن است [[پایدار]] بماند؛ همانگونه که [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|الحكم يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم}}<ref>محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۹، ص۲۸۵.</ref>: «[[حکومت]] با [[کفر]] [[پایدار]] میماند؛ اما با [[ظلم]] پایدار نمیماند». این [[سنت الهی]] است که ظلم به دست هر کسی که انجام شود، موج نابودی او میگردد. | |||
[[سید بن طاوس]] در الاقبال بالأعمال با بیان روایتی [[نبوی]]، پیامدهای [[کمک به ستمکاران]] را چنین تشریح میکند: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً أَوْ رَبَطَ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّةَ قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ}}<ref>سید بن طاوس حلی، الإقبال بالأعمال الحسنه، ص۲۶۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۸۰، حدیث ۱۱.</ref>: «[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: هنگامی که [[روز قیامت]] فرا رسد، منادی ندا دهد که [[یاران]] [[ستمکاران]] کجایند؟ و کسی که برای دوات [[ظالم]] لیقه فراهم کرده یا کیسهاش را بافته یا مدادش را تراشیده، با آن ظالم [[محشور]] میشوند». | |||
[[حضرت علی]]{{ع}} در [[نکوهش]] ظلم و پیامد آن در [[نامه]] به [[مالک اشتر]] مینویسد: {{متن حدیث|أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّةً أَهْلِكَ...}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>: نسبت به [[خداوند]] و نسبت به [[مردم]] از جانب خود و از جانب افراد خاص خاندانت و از جانب رعایایی که به آنها علاقهمندی، [[انصاف]] به [[خرج]] ده! که اگر چنین نکنی، [[ستم]] کردهای و کسی که به [[بندگان خدا]] ستم کند، خداوند پیش از بندگانش [[دشمن]] او خواهد بود و کسی که خداوند دشمن او باشد، دلیلش را [[باطل]] میسازد و با او به [[جنگ]] میپردازد تا دست از ظلم بردارد یا [[توبه]] کند.<ref>[[محمد اسماعیل نباتیان|نباتیان، محمد اسماعیل]]، [[فقه و امنیت (کتاب)|فقه و امنیت]] ص ۸۸.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']] | |||
# [[پرونده:1100701.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۲''']] | |||
# [[پرونده:IM010643.jpg|22px]] [[محمد اسماعیل نباتیان|نباتیان، محمد اسماعیل]]، [[فقه و امنیت (کتاب)|'''فقه و امنیت''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده: مدخل]] | [[رده: مدخل]] | ||
[[رده: ظلم]] | [[رده: ظلم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۵
مقدمه
خروج از اعتدال[۱]، جانبداری از یک طرف در داوری[۲]. در اصل به معنای میل و تمایل پیدا کردن[۳]. ﴿أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ﴾[۴]. این آیه شریفه متضمن برائت خدا و رسول از ظلم و جور، ستمکاری و قضاوت ناعادلانه است[۵].[۶].
حق دیگری را خوردن، ستمکاری[۷]، جور، تجاوز از حد[۸]. اصل آن به معنای قراردادن چیزی در غیر موضع آن به دشمنی[۹]، اضاعه و ضایع کردن حق[۱۰].
﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾[۱۱].
در قرآن کریم ظلم از خدای تعالی نفی شده و ارتکاب ظلم از او محال است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۱۲]؛ لذا ظلم صفت فعل انسان است و سه گونه است[۱۳]:
- ظلم انسان به خدای تعالی که بالاترین ظلم انسان در حق خداوند، شرک، کفر و نفاق است: ﴿يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۱۴].
- ظلم انسان به خود: ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾[۱۵].
- ظلم انسان به همنوع خود: ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ﴾[۱۶].
همه انواع ظلم در قرآن کریم منهی و نکوهیده است و عقل همه انسانها نیز آن را قبیح میشمارد. از این سه نوع ظلم، نوع سوم یعنی ظلم انسان به انسانها بیشتر در نظامهای سیاسی و حکومتهای ظالم رخ داده است و حدیث « الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ»[۱۷] دلالت بر همین معنا دارد.[۱۸]
ستمگری و ستمپذیری
بر اساس دیدگاه اسلامی یکی از عوامل تهدیدکننده امنیت، ستمگری و ستمپذیری است که بیشک شرایط برانگیخته از این عامل همواره امنیت را به مخاطره میافکند و امکان برقراری صلح را سخت کاهش میدهد و زندگی بینالمللی و روابط ملتها را به صورت روابط گرگ و میش درمیآورد، و معنای صلح و امنیت در این شرایط چیزی جز قربانی شدن میشها در دست گرگها نیست. اسلام برای تضمین امنیت پایدار، ریشهکن کردن ستمگری و ستمپذیری را شرط اساسی میشمارد و به ملتهایی امنیت را نوید میدهد که همۀ ابعاد ستم را از زندگی و روابط بین خود و دیگران زدوده باشند: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ﴾[۱۹]. رابطۀ علت و معلولی بین ریشهکن کردن ظلم و استقرار امنیت، در حوزه مطالعه و بررسی عمیق است و نشاندهندۀ رمز ناکامی ملتها در رسیدن به تعریف جامع و کامل تجاوز است. بر اساس گزارش تاریخچۀ تعریف تجاوز توسط مجمع عمومی سازمان ملل، مشکل عمدۀ این تعریف آن بوده که مبادا تعریف به گونهای باشد که به وسیلهای برای توجیه اقدامات تجاوزکارانه دولتهای سلطهجو و یا بهانهای برای کاربرد زور و جنگهای تجاوزکارانه تبدیل شود. از این رو در تمامی مذاکرات مربوط به تعریف تجاوز همواره ابعاد خلأگونهای احساس میشد که از یک رو اقدامات تجاوزکارانه بود و از سوی دیگر قابل درج در تعریف تجاوز به نظر نمیرسید. این بنبست از آنجا ناشی شده بود که در ذهن تدوینکنندگان قطعنامه، این مطلب به عنوان پیش فرض پذیرفته شده بود که تجاوز تنها عامل تهدیدکنندۀ امنیت بینالمللی است؛ در حالی که آنها در تعریف تجاوز خود را قادر بر آن نمیدیدند که به راحتی بتوانند همۀ موارد تهدید امنیت را در تعریف تجاوز بگنجانند. موارد اشاره شده بیشتر به یکی از دو عنوان ستمگری و ستمپذیری مربوط میشود، و به این ترتیب ما در کنار تعریف تجاوز نیاز به تعریف دیگری داریم که ستم را در دو شکل ستمگری و ستمپذیری تعریف کند. درست است که در هر تجاوزی نوعی ستم رخ میدهد، ولی چنین نیست که در هر ستمی، تجاوزی نیز روی داده باشد. ابعاد گسترده ستم شامل همه مواردی میشود که تعریف تجاوز، قادر به فراگیری آنها نیست. ستم خود ابعاد وسیعی دارد که در ستم و تهاجم نظامی و یا گونههای دیگر تجاوز خلاصه نمیشود. دنیا اگر به تعریف جامعی از ستم، که شامل همۀ انواع ستمگری و ستمپذیری باشد، برسد و آن را از روابط ملتها دور کند و این آفت امنیت را از همۀ ابعاد زندگی بزداید، میتواند به استقرار امنیتی ایدهآل امیدوار شود و آن را به صورت یک واقعیت ملموس دریابد. تأکیدی که اسلام در زمینۀ هشدار بر آفت ستم دارد و به صورتهای متفاوت از آن به عنوان یک ضدارزش که کلید دیگر مشکلات و آفتهای فلجکننده زندگی بشری است، یاد کرده و در راه مبارزه با آن، افراد آلوده به آن را از تصدی مسئولیتهای کلیدی محروم کرده و بیشترین تهدیدها و بالاترین مجازاتها را برای مرتکبان به آن در نظر گرفته است، همه و همه نشاندهندۀ این حقیقت است که از دیدگاه اسلام رسیدن به شاخصهای اصلی جامعه و روابط ایدهآل، تنها زمانی میسر است که ستم در روابط انسانها ریشهکن شده باشد.
قریب به یک دهم مجموعۀ آیات قرآن به طور مستقیم و غیرمستقیم به موضوع ظلم پرداخته و بالغ بر ۳۵۰ آیه به طور مستقیم و صریح در این زمینه به روشنگری پرداختهاند. قرآن طی آیات متعدد تأکید بر آن دارد که انسان را به این راز واقف کند که هر نوع ستمی بازتابی نسبت به خود ستمکننده و یا ستمپذیرنده دارد ﴿فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ﴾[۲۰]، و ستمپذیری نیز چون ستمگری، گناهی است بزرگ، ﴿لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ﴾[۲۱] و راه ستم، راه نابودی است، و ستم سرانجام ارزشهای بشری را نابود میکند ﴿وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا﴾[۲۲] و ملتها را از دستاوردهای تمدن و فرهنگشان محروم میکند ﴿فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا﴾[۲۳] و راه بازگشت را به روی انسان میبندد ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ﴾[۲۴] و هیچ چیزی نمیتواند خلأهای ناشی از ظلم را پر کند ﴿وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ﴾[۲۵] و خداوند هرگز بدی و ستم به بندگانش روانمیدارد، این، خود انسان است که با ظلم زمینۀ پدیدههای نامطلوب و ستم به خویشتن را فراهم میآورد ﴿فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۲۶] و ستمدیده همواره این حق را دارد که با تمام قدرت برای رهایی خود و دادخواهی از ستمگر قیام نماید ﴿لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ﴾[۲۷] و برای انسان روزی فرا خواهد رسید که در آن ستمی نخواهد بود ﴿فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا﴾[۲۸] و خداوند از هر نوع ظلمی پیراسته است ﴿وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ﴾[۲۹] و ستمدیدگی از وسائل دفاع مشروع است ﴿وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ﴾[۳۰] و ستمگر هرگز به پیروزی سعادتمندانه نمیرسد ﴿إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ﴾[۳۱] و تجاوز به ستمگر از موارد تجاوز نامشروع نیست ﴿فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ﴾[۳۲] و سرانجام ستمگران تنها میمانند ﴿وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ﴾[۳۳] و سرانجام ستمپیشهگان عبرتانگیز است ﴿فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ﴾[۳۴] و خداوند هرگز از اعمال ستمکاران غافل نیست و ﴿لَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ﴾[۳۵]. واژۀ ظلم که در متون اسلامی به عنوان یک پدیده ضدارزشی کلیدی در زندگی انسانها یادشده، در لغت به معنای تاریکی و یا شکافی است که در زمین به وجود میآید[۳۶]. ابنفارس در مقاییس اللغه میگوید ظلم به دو معنی گفته میشود، نخست به مفهوم مخالف نور و روشنایی و دوم به معنی چیزی را در جایگاهی که شایستۀ آن نیست قرار دادن[۳۷]. ظلم در مفهوم اسلامی ابعاد گستردهای دارد و رابطۀ انسان با خدا، و رابطۀ انسان با خویشتن، و رابطه انسان با انسانهای دیگر، و رابطه ملتها را نیز شامل میشود. هر دو معنای لغوی ظلم در موارد ذکر شده صادق است و از این رو ظلم مفهوم وسیعتری نسبت به تجاوز پیدا میکند و شامل هر نوع عملی میشود که به نحوی حقی را ضایع گرداند. ظلم و عدالت دو روی برخورد با حق است و در هر رابطهای حقی نهفته است که مراعات آن عدالت و نقض آن ظلم است. محروم کردن ملتها از استیفای حقوقشان ظلم است و کشانیدن آنها به راهی که موجب از دست دادن ارزشهایشان میشود، نوعی دیگر از ظلم. وقتی کشورهای بزرگ و مقتدر به دلیل داشتن قدرت بیشتر، حداکثر بهره را از مواهب موجود در جهان در جهت منافع ملی خود میبرند، به طور غیر مستقیم به ملتهای دیگر ظلم روا میدارند و آن نوع آزادی که به توانمند اجازه میدهد که چیزی برای بهرهوری برای ناتوانتر باقی نگذارد، ظلم است. علمی که راههای هرچه محرومتر کردن ملتهای ضعیف را باز میکند و نیز جهلی که ستمدیدگی و ستمزدگی را بر ملتهای مستضعف تحمیل میکند، ظلم است. تلاش بیشتر برای به یغما بردن آنچه که مال همگان است و یا متعلق به دیگران، و همچنین از پای نشستن و به حقوق خویش بیاعتنا بودن ظلم است و در تمامی این موارد و نظائر آن ظلم، تاریکی است و خاموشی نور و وضع لشیء فی غیر موصفه[۳۸].[۳۹]
ظلم
عدل یعنی: وضع الشيء في موضعه، در تعریف ظلم نیز گفته شده است: وضع الشيء في غير موضعه المختص به[۴۰]: قرار دادن شیء در غیر از موضعش که به آن اختصاص دارد». شریف مرتضی در تعریف ظلم مینویسد: الظلم كل ضرر ليس بمستحق و لا نفع فيه و لا دفع ضرر أعظم منه معلوم أو مظنون، و لا يفعل على مجرى العادة و لا على جهة الدفع عن النفس[۴۱]: ظلم به هر ضرری که مستحق نیست، گفته میشود که در آن نفعی وجود ندارد. دفع ضرر معلوم یا مظنون بزرگتر از ظلم وجود ندارد. همچنین بر روال عادت انجام نمیشود و با هدف دفع از نفس و جان نیست. قبح ظلم از احکام فطری بشری است و هر فطرتی آن را قبیح میداند و ظالم را نکوهش میکند. آیات[۴۲] و روایات[۴۳] بسیاری بر قبح ظلم دلالت میکنند و به تبع در فقه استفاده شده است.
در قرآن کریم ظلم با شدیدترین کلمات تقبیح شده است؛ از جمله یکی از موانع رسیدن به مقام امامت را ظلم خوانده است، آنجا که حضرت ابراهیم از خداوند مسئلت کرد که مقام امامت در ذریه ایشان بماند، خداوند میفرماید: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۴۴] این آیه شریفه بر این دلالت دارد که شخص ستمگر به رهبری مردم که عهد خداوند است، گماشته نمیشود و اطلاق آیه، هم عدم صحت ایجاد حکومت ظلم و هم عدم صحت تداوم آن را شامل میشود؛ به بیان دیگر لازمه مفهوم این آیه، ضرورت مبارزه با کسانی است که بر خلاف مقررات الهی و بر اساس ستم بر مردم حکومت میکنند[۴۵]. خداوند در قرآن کریم درباره موضوعاتی مانند نفی تعدی و تجاوز به حقوق فردی و عمومی فرد و افراد جامعه بارها بیان کرده است که این امر ناظر بر تقابل ظلم و تعدی با امنیت در جامعه در ابعاد گوناگون از جمله امنیت اقتصادی است و از علل هلاکت و نابودی اقوام و ملتها بوده است. به این نکته باید به عنوان یک سنت الهی در تاریخ نگریست. خداوند در این باره میفرماید: ﴿وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ﴾[۴۶] و ﴿وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِدًا﴾[۴۷] همچنین خداوند در آیه دیگری از تکیه بر ستمکاران باز میدارد و میفرماید: ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾[۴۸] بر این اساس تکیه بر ستمگران در روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که سبب تشییع ظلم و به تبع آن، ایجاد مفاسد و بسترسازی تهدیدات امنیتی در جامعه میشود، موجب پیامدهای سخت اخروی یعنی آتش میشود. خداوند با تهدید تکیهکنندگان به ستمکاران، زمینه فراگیری ظلم در جامعه را از بین میبرد و از تشییع آن پیشگیری میکند.
اساساً در روایاتی، ظلم معیار و عامل سقوط حکومت شمرده شده است؛ یعنی اگر حکومت حتی دینی باشد، ولی مرتکب ظلم شود، محکوم به سقوط است و در مقابل اگر حکومت کافر باشد، اما ظلم نکند، ممکن است پایدار بماند؛ همانگونه که رسول خدا(ص) میفرماید: «الحكم يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم»[۴۹]: «حکومت با کفر پایدار میماند؛ اما با ظلم پایدار نمیماند». این سنت الهی است که ظلم به دست هر کسی که انجام شود، موج نابودی او میگردد.
سید بن طاوس در الاقبال بالأعمال با بیان روایتی نبوی، پیامدهای کمک به ستمکاران را چنین تشریح میکند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً أَوْ رَبَطَ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّةَ قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ»[۵۰]: «رسول خدا(ص) فرمود: هنگامی که روز قیامت فرا رسد، منادی ندا دهد که یاران ستمکاران کجایند؟ و کسی که برای دوات ظالم لیقه فراهم کرده یا کیسهاش را بافته یا مدادش را تراشیده، با آن ظالم محشور میشوند». حضرت علی(ع) در نکوهش ظلم و پیامد آن در نامه به مالک اشتر مینویسد: «أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّةً أَهْلِكَ...»[۵۱]: نسبت به خداوند و نسبت به مردم از جانب خود و از جانب افراد خاص خاندانت و از جانب رعایایی که به آنها علاقهمندی، انصاف به خرج ده! که اگر چنین نکنی، ستم کردهای و کسی که به بندگان خدا ستم کند، خداوند پیش از بندگانش دشمن او خواهد بود و کسی که خداوند دشمن او باشد، دلیلش را باطل میسازد و با او به جنگ میپردازد تا دست از ظلم بردارد یا توبه کند.[۵۲]
منابع
پانویس
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۳۳۰.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۶۶.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۱۲۵.
- ↑ «آیا آنان به دل بیمارند یا تردید دارند یا میهراسند که خداوند و پیامبرش بر آنان بیداد روا دارند؟ (خیر)، بلکه آنان ستمگرند» سوره نور، آیه ۵۰.
- ↑ سید محمد حسین طباطبابی، المیزان، ج۱۵، ص۱۴۷.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۴۴.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۱۱.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۴۶۸.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۷، ص۱۷۱.
- ↑ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند» سوره حج، آیه ۳۹.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمیدارد امّا این مردمند که به خویش ستم میورزند» سوره یونس، آیه ۴۴.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷-۵۳۸.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.
- ↑ شیخ مفید، امالی، ص۳۱۰.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۴۰۵-۴۰۶.
- ↑ «آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.
- ↑ «و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا میداشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۹.
- ↑ «نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.
- ↑ «و این شهرهاست که چون ستم ورزیدند نابودشان کردیم» سوره کهف، آیه ۵۹.
- ↑ «و این خانههای (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند» سوره نمل، آیه ۵۲.
- ↑ «روزی که پوزش ستمکاران برای آنان سودی ندارد» سوره غافر، آیه ۵۲.
- ↑ «و اگر همه آنچه در زمین است و با آن همچند آن، از آن ستمگران میبود آن را (برای رهایی) از عذاب ناگوار روز رستخیز سر بها میدادند و چیزی که گمان نمیبردهاند از سوی خداوند بر آنان آشکار میشود» سوره زمر، آیه ۴۷.
- ↑ «خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم میورزیدند» سوره توبه، آیه ۷۰.
- ↑ «خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمیدارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است» سوره نساء، آیه ۱۴۸.
- ↑ «پس در آن روز به کسی هیچ ستمی نخواهد شد» سوره یس، آیه ۵۴.
- ↑ «و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.
- ↑ «و بر آنانکه پس از ستم دیدن داد ستانند ایرادی نیست» سوره شوری، آیه ۴۱.
- ↑ «و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.
- ↑ «جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
- ↑ «و ستمگران را یاوری نیست» سوره بقره، آیه ۲۷۰.
- ↑ «و بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود» سوره یونس، آیه ۳۹.
- ↑ «و خداوند را از آنچه ستمگران به جای میآورند غافل مپندار» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.
- ↑ مفردات راغب اصفهانی، ماده ظلم، ص۳۱۵.
- ↑ مقاییس اللغه، ج۳، ص۴۶۸.
- ↑ فقه سیاسی، ج۳، ص۳۹۹ – ۳۹۵.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۱۲۸.
- ↑ ابوجیب سعدی، القاموس الفقهی لغه و اصطلاحا، ص۲۳۸.
- ↑ شریف مرتضی، رسائل، ج۲، ص۲۷۶.
- ↑ ﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «امّا ستمکاران گفتاری دیگر را جایگزین آنچه به آنان گفته شده بود، کردند آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که میکردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹؛ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ ﴿أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾ «یا میگویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بودند؛ بگو: شما داناترید یا خداوند؟ و کیست ستمکارتر از کسی که گواهییی را که از خداوند نزد اوست پنهان میدارد؟ و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۰؛ ﴿الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶؛ ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷؛ ﴿مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾ «داستان آنچه در زندگی این جهان میبخشند همچون داستان بادی است دارای سوز سرما که بر کشتگاه گروهی بر خویش ستم کرده بوزد و آن را نابود سازد و خداوند به آنان ستم نکرده است بلکه آنان خود به خویش ستم میورزند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۷؛ ﴿وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ «و کسانی که چون (کار) ناشایستهای میکنند یا به خویش ستم روا میدارند خداوند را به یاد میآورند و از گناهان خود آمرزش میخواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را میآمرزد؟- و (آن کسان که) بر آنچه کردهاند دانسته پافشاری نمیکنند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا﴾ «آنان که داراییهای یتیمان را به ستم میخورند جز این نیست که در شکم خود آتش میانبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰؛ ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا﴾ «و هر کس به تجاوز و ستم آن را انجام دهد او را در آتشی (دردناک) درخواهیم آورد و این بر خداوند آسان است» سوره نساء، آیه ۳۰؛ ﴿لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا﴾ «خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمیدارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است و خداوند شنوایی داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۸؛ ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا﴾ «آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز میداشتند چیزهای پاکیزهای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم» سوره نساء، آیه ۱۶۰؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا﴾ «خداوند بر آن نبوده است که کافران و ستمبارگان را ببخشاید و یا راهی به آنان بنماید؛» سوره نساء، آیه ۱۶۸؛ ﴿وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ﴾ «و بیگمان ما مردم دورههای پیش از شما را چون ستم کردند نابود کردیم در حالی که پیامبرانشان برای آنها برهانها (ی روشن) آوردند و آنان بر آن نبودند که ایمان آورند؛ بدین گونه ما گروهی را که گنهکارند کیفر میدهیم» سوره یونس، آیه ۱۳؛ ﴿وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِدًا﴾ «و این شهرهاست که چون ستم ورزیدند نابودشان کردیم و برای نابودی آنها موعدی نهادیم» سوره کهف، آیه ۵۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۳؛ محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۹، ص۳۵۸؛ محسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱، ص۷۱۷.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۲، ص۳۹۰.
- ↑ «و بیگمان ما مردم دورههای پیش از شما را چون ستم کردند نابود کردیم در حالی که پیامبرانشان برای آنها برهانها (ی روشن) آوردند و آنان بر آن نبودند که ایمان آورند؛ بدین گونه ما گروهی را که گنهکارند کیفر میدهیم» سوره یونس، آیه ۱۳.
- ↑ «و این شهرهاست که چون ستم ورزیدند نابودشان کردیم و برای نابودی آنها موعدی نهادیم» سوره کهف، آیه ۵۹.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۹، ص۲۸۵.
- ↑ سید بن طاوس حلی، الإقبال بالأعمال الحسنه، ص۲۶۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۸۰، حدیث ۱۱.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت ص ۸۸.