احمد بن حنبل: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== # +==منابع== {{منابع}} # ))
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام رضا| عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[احمد بن حنبل در معارف و سیره رضوی]] - [[احمد بن حنبل در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
== آشنایی اجمالی ==
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[احمد بن حنبل در تراجم و رجال]] - [[احمد بن حنبل در تاریخ اسلامی]]</div>
[[ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل شیبانی مروزی ذهلی بغدادی]] در اصل [[اهل]] [[مرو]] بود و مشهور است که مادرش به سال ۱۶۴ هـ، در حالی که او را حامله بود، از آن [[شهر]] خارج شد و به [[بغداد]] آمد و در اینجا وی را به [[دنیا]] آورد و او در همین جا [[رشد]] و نمو کرد.<ref>تاریخ بغداد ۴/۴۱۲ و ۴۱۵.</ref> از همان آغاز [[جوانی]] به کسب [[علوم]] مختلف پرداخت و از محضر بیش از ۲۸۰ استاد استفاده برد که از جمله آنها افرادی چون [[هشیم بن بشیر]]، [[سفیان بن عیینه]]، [[یحیی القطان]] و [[ولید بن مسلم]] می‌‌باشند که علاوه بر استفاده [[علمی]]، از آنان [[روایت]] و [[حدیث]] نقل کرده است. [[ابن حنبل]] دارای [[شاگردان]] بسیاری بود که [[مروزی]]، اثرم، [[ابویحیی الناقد]] و [[فضل بن زیاد]] از جمله ایشان است. افرادی چون صالح و عبدالله (پسران وی)، [[مسلم بن حجاج نیشابوری]] و [[محمد بن اسماعیل بخاری]] از وی روایت کرده‌اند.<ref>سیر اعلام النبلاء ۱۱/۱۸۰، ۱۸۱ و ۳۳۰.</ref>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
ابوعبدالله برای به دست آوردن [[احادیث]] و [[تحصیل علم]] به بلاد مختلف بسیاری از جمله [[کوفه]]، [[بصره]]، [[مکه]]، [[مدینه]]، [[یمن]] و [[شام]] [[مسافرت]] کرد و [[علم]] آموخت. احمد بن حنبل از [[فقها]] و [[محدثان]] بزرگ [[اهل سنت]]<ref>تاریخ الاسلام ۱۸/۶۵ و ۷۳.</ref> و از شاگردان [[امام شافعی]] بود.<ref>وفیات الاعیان ۱/۶۴.</ref> او از [[ائمه]] چهارگانه اهل سنت و پیشوای [[حنبلیان]] می‌‌باشد.<ref>النجوم الزاهره ۲/۳۰۴.</ref> [[شیخ طوسی]] او را در زمره [[اصحاب امام رضا]] {{ع}} برشمرده است.<ref>رجال الطوسی ۳۶۷.</ref>
یکی از بزرگان [[اهل حدیث]] در [[مذهب عامه]] و پیشوای [[حنابله]] و از [[اصحاب امام رضا]]{{ع}}. [[کنیه]] و نام و [[نسب]] وی را [[ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل]] گفته‌اند<ref>تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۷۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۲۵۲.</ref>. هر چند اصلیت وی [[خراسانی]] است، در منابع نسبت وی به تیره بنی‌شیبان بن ذهل از [[قبیله]] بنی‌ربیعه از عرب‌های [[عدنانی]] می‌رسد و از این روست که وی را گاه “شیبانی” و “ذهلی” می‌خوانند<ref>مناقب الإمام أحمد، ص۱۶- ۲۱.</ref>. همچنین وی را “سدوسی” گفته‌اند، زیرا نسبتش را به سدوس فرزند شیبان دانسته‌اند، اما در نسب‌نامه‌ای که از او باقی است چنین نسبتی ملاحظه نمی‌شود<ref>تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۸۱؛ معرفة الثقات، ج۱، ص۱۹۴؛ جمهرة أنساب العرب، ص۳۱۹.</ref>. [[سال]] [[تولد]] وی را ۱۶۴ ق گفته‌اند<ref>مناقب الإمام أحمد، ص۱۲- ۱۳.</ref>. [[پدر]] و جدش در [[امور سیاسی]] و نظامی فعال بوده‌اند. جد وی، [[حنبل بن هلال]]، در دوره [[اموی]] [[حاکم]] [[سرخس]] بوده و از جمله داعیان [[عباسی]] به شمار می‌آمده است<ref>مناقب الإمام أحمد، ص۱۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۲۵۹؛ تاریخ بغداد، ج۵، دی ۱۸۹.</ref>. پدرش نیز سمت لشکری داشته و در [[مقام]] [[فرمانده سپاه]] بوده و گویا طی توطئه‌ای کشته می‌شود<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۳- ۱۸۴.</ref>. معلوم نیست که احمد بن حنبل در چه زمانی پدر را از دست داده است. برخی منابع فقدان پدر را مربوط به [[دوران کودکی]] وی دانسته‌اند و برخی آن را به ابتدای [[بلوغ]] او نسبت داده‌اند. اما این نکته معلوم است که [[مادر]] وی در [[مرو]] [[خراسان]] بدو حامله شد، اما وی را در [[بغداد]] به [[دنیا]] آورد<ref>تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۷۸؛ مناقب الإمام أحمد، ص۱۲-۱۴.</ref>. نام مادر وی را [[صفیه بنت میمونه]] بنت [[عبدالملک شیبانی]] گفته‌اند. احمد هر چند اصالتاً به اعتبار [[خاندان]] از اهالی رو به شمار می‌آمد، اما در بغداد تولد و نشو و نما یافت.


وی در بغداد که در آن ایام تازه تأسیس یافته بود و مرکز [[خلافت]] [[منصور عباسی]] به شمار می‌آمد، به تحصیل [[دانش]] مشغول شد و از چهارده سالگی در زمره طالبان [[علوم دینی]] در آمد<ref>مناقب الإمام أحمد، ص۲۳.</ref>. وی در این [[شهر]] از محضر [[دانشمندان]] بزرگی بهره جست. از جمله ایشان می‌توان به [[ابویوسف یعقوب بن ابراهیم]]، [[قاضی]] القضات [[بغداد]] و از [[نزدیکان]] [[ابوحنیفه]]، [[هشیم بن بشیر]]، از [[محدثان]] بزرگ و استاد [[مالک بن انس]]، [[سفیان ثوری]] و [[وکیع بن جراح]]، [[یحیی بن معین]]، [[ابراهیم سعد زهری]]، [[ابن‌شهاب زهری]] و [[محمد بن اسحاق]] اشاره کرد. او پس از [[آموختن]] مقدمات [[علوم]] ادبی و [[دینی]] بیش از همه به استماع [[حدیث]] مایل بود و از این رو هر کس از آگاهان این فن را می‌یافت که حدیث وی در خور [[اعتماد]] بود، در محضر وی به آموختن می‌پرداخت. به این [[جهت]] وی در بغداد از کسانی چون [[اسحاق بن راهویه]]، [[مظفر بن مدرک]]، [[هاشم بن قاسم]]، [[حماد بن خالد خیاط]]، [[هیثم بن جمیل]]، [[منصور بن سلمه]]، [[اسود بن شاذان]]، [[عفان بن مسلم]] و [[روح بن عباده]] استماع حدیث کرد و به طرق مختلف [[نقل حدیث]] آشنایی یافت. فضای بغداد و حضور در محضر محمد بن اسحاق در [[گرایش]] وی به [[زهد]]. تأثیر بسزایی گذاشت و موجب شد وی در باب برخی از امور از جمله موسیقی دیدگاه‌های معتدل‌تری را اتخاذ کند<ref>تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۲، ص۵۰۰، ۵۰۲؛ تهذیب الأسماء، ج۲، ص۱۷۹؛ التعدیل و التجریح، ج۱، ص۳۳۴؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۰۵؛ مناقب الإمام أحمد، ص۲۶.</ref>. احمد بن حنبل اندکی پس از [[مرگ]] [[هشیم بن بشیر]] در سال ۱۸۳ یا ۱۸۴ ق برای فراگیری بیشتر به [[کوفه]] [[سفر]] کرد و در آنجا از محضر [[وکیع بن جراح]] بهره برد. نخستین سفر وی به کوفه چندان طول نکشید و پس از مدت اندکی به بغداد بازگشت. او سپس به کوفه بازگشت و دوباره از محضر وکیع بهره‌مند شد و [[احادیث]] بسیاری را نزد وی آموخت<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۳.</ref>. وی پس از [[کوفه]] به [[مکه]] و [[بصره]] نیز [[مسافرت]] کرد. وی مجموعاً پنج بار به [[سفر]] [[حج]] رفت که سه سفر را با پای پیاده رفت و این بدان دلیل بود که از حیث [[مالی]] [[توانایی]] چندانی نداشت<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۲۶۵- ۲۶۶.</ref>. وی در سفرهایی که در طول سال‌های ۱۸۷ ق تا ۱۹۹ ق به مکه داشت در محضر حافظان و عالمانی چون [[معتمر بن سلیمان]]، [[ابن ابی‌عدی]]، [[ولید بن مسلم]]، [[سفیان بن عیینه]]، [[عمرو بن دینار]] و [[ابوسعید مولی بنی‌هاشم]] به استماع [[حدیث]] پرداخت<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۰۷.</ref>. او [[وسواس]] بسیار در [[نگارش]] حدیث داشت و اگر در می‌یافت که [[حافظ]] [[حدیثی]] در بیان [[روایات]] اشکالی دارد، روایات او را نمی‌نوشت و یا تنها به نگارش روایاتی می‌پرداخت که از نظر وی طریق صحیحی داشته باشد. برای نمونه، وی در مدتی که در مکه حضور داشت با آنکه در محضر [[یحیی بن سلیم طائفی]] حضور یافت، اما از آنجا که وی را در بیان روایات دچار مشکل می‌دانست، جز یک [[روایت]] از وی نقل نکرد<ref>تهذیب الکمال، ج۳۱، ص۳۶۶؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۸۴.</ref>. یا اینکه با [[ابوالبختری]] [[دیدار]] کرد، اما از وی به [[جهت]] [[ضعف]] روایاتش هیچ روایتی را ننوشت<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.</ref>. ابن‌حنبل سفرهایی نیز به [[مدینة النبی]]{{صل}} داشت و در آنجا نیز از برخی [[راویان حدیث پیامبر]]{{صل}} استماع حدیث کرد. [[شیخ طوسی]]، احمد بن حنبل را از [[اصحاب امام رضا]]{{ع}} می‌داند که از ایشان استماع حدیث کرده است<ref>رجال الطوسی، ص۳۵۱.</ref>.
در مورد [[اعتقادات]] وی آورده‌اند که وی [[قرآن]] را [[کلام خدا]] و [[ازلی]] می‌‌دانست و از اینکه مخلوق [[خدا]] پندارد، [[پرهیز]] می‌‌کرد و بر این [[عقیده]] [[استوار]] بود، <ref>البدایة و النهایه ۱۰/۳۲۷.</ref> به همین دلیل به دستور [[معتصم عباسی]] مدت زیادی به [[زندان]] افتاد و مورد ضرب و شتم بسیاری واقع شد و سرانجام [[آزاد]] گشت. در نهایت به سال ۲۴۱ﻫ در بغداد درگذشت و در [[مقبره]] باب [[حرب]] به [[خاک]] سپرده شد.<ref>وفیات الاعیان ۱/۶۴.</ref> مشهورترین اثر او کتاب المسند می‌‌باشد. دیگر آثار او عبارت‌اند از: الملل، الرد علی الجهمیه، التفسیر الناسخ و المنسوخ، الزهد، المسائل، الفضائل، الفرائض، المناسک، الایمان، الاشربة، طاعة الرسول<ref>الفهرست (الندیم) ۲۸۵.</ref> و کتاب مناقب الامام علی بن ابی طالب{{ع}}<ref>هدیة العارفین ۱/۴۸.</ref>.<ref>جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص ۱۱۰.</ref>


از آنجا که [[امام]] تا سال ۲۰۰۰ یا ۲۰۱ق در [[مدینه]] حضور داشته، می‌توان دانست که ابن‌حنبل در دو سفری که میان سالهای ۱۹۷ و ۱۹۹ ق به مدینه کرده، از ایشان بهره برده است. در مجامع [[روایی]] [[شیعی]] نیز حضور ابن‌حنبل در جمع برخی از [[اصحاب خاص]] [[امام رضا]]{{ع}} [[تأیید]] شده است. در یکی از این مجالس، ابن‌حنبل با اسحاق بن راهویه که از همسالان وی بود و در [[بغداد]] از وی [[حدیث]] استماع کرده بود و نیز [[اباصلت هروی]] یکی از [[یاران خاص]] [[امام]] دیده می‌شود. از [[محمد بن عبدالله بن طاهر]] چنین نقل شده است: من در نزد پدرم بودم. اباصلت هروی و [[اسحاق بن راهویه]] و [[احمد بن محمد بن حنبل]] نیز حضور داشتند. پدرم گفت: باید هر کدام یک حدیث نقل کنید. اباصلت هروی گفت: [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} از پدرش [[موسی بن جعفر]]{{ع}}، آن جناب از [[جعفر بن محمد]]{{ع}} و ایشان از [[محمد بن علی]]{{ع}} و آن جناب از پدرش [[علی بن حسین]]{{ع}}، آن [[حضرت]] از پدرش [[حسین بن علی]]{{ع}} و ایشان از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نقل کرد که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: [[ایمان]] گفتار و [[کردار]] است. وقتی بیرون آمدیم احمد بن محمد بن حنبل گفت: این چه نوع سندی در [[نقل حدیث]] بود؟ پدرم به او گفت: این اسناد، دوای [[بیماری]] [[جنون]] است که وقتی به مشام دیوانه برسد، بهبود حاصل می‌کند<ref>الخصال، ص۵۳؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۸.</ref>.
==احمد بن حنبل==
(متوفای سال ۲۴۱)
وی از [[امامان]] چهارگانۀ [[اهل سنت]] است و فرقۀ حنبلیه جمع کثیری از اهل سنت را تشکیل می‌دهد.


ابن‌حنبل در [[مدینه]] از [[محمد بن ادریس شافعی]] که پیش از آن در بغداد نیز از وی استفاده کرده بود، در زمینه [[دانش]] [[فقه]] بهره جست. وی برای [[شافعی]] [[ارزش]] بسیار قائل بود و او را از آگاه‌ترین [[عالمان]] به [[کتاب و سنت]] [[نبوی]] می‌دانست و همواره [[عقل]] و [[علم]] وی را [[ستایش]] می‌کرد<ref>مناقب الإمام أحمد، ص۱۰۸- ۱۰۹.</ref>. شافعی نیز برای ابن‌حنبل در [[علم حدیث]] جایگاه والایی قائل بود و او را در این زمینه داناتر از خود می‌دانست و در این زمینه از وی استفاده می‌کرد و او را به [[زهد]] و [[ورع]] می‌ستود<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۹۵؛ تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۴۳۲.</ref>.
===اعتبار «[[مسند احمد]]»===
احمد بن حنبل در فاصله همین سال‌ها چهار [[سفر]] نیز به [[بصره]] داشت و در آن [[شهر]] نیز از روایان و حافظان متعددی بهره برد<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.</ref>. از جمله این [[راویان حدیث]] می‌توان به [[بشر بن مفضل]]، مرحوم [[بن عبدالعزیز]]، [[زیاد بن ربیع]]، [[محمد بن ابی‌عدی]]، [[یحیی بن سعید قطان]]، [[عبدالصمد بن عبدالوارث]]، [[ابوداود طیالسی]]، [[محمد بن بکر برسانی]]، [[وهب بن جریر]]، [[عبدالرحمن بن مهدی]] و [[عثمان بن عمر]] اشاره کرد<ref>تهذیب الأسماء، ج۳، ص۱۸؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶، ج۱۹، ص۴۶۹، ج۳۱، ص۱۲۳؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۹، ۵۰۲؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۳، ص۶۶.</ref>. میل ابن‌حنبل به [[سفر]] و [[ملاقات]] حافظان و [[راویان حدیث]] پایان ناپذیر بود. وی در [[سال ۱۹۹ ق]] به رغم [[مشکلات]] فراوان [[مالی]] به [[یمن]] رفت و در آنجا از محضر [[عبدالرزاق بن همام]]، [[محدث]] [[شیعی]]، بهره‌مند شد. ابن‌حنبل در مقابل کسانی که عبدالرزاق را به [[غلو]] نسبت می‌دادند، [[سکوت]] پیشه می‌کرد و او را [[بهترین]] کسی می‌دانست که [[حدیث]] [[روایت]] می‌کند. البته وی را مایل به [[نقل روایات]] شایعه‌آمیز می‌دانست و از این حیث از او [[انتقاد]] می‌کرد<ref>فی معجم البلدان، ج۳، ص۴۲۸- ۴۲۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۰۷.</ref>. عبدالرزاق وی را گرامی می‌داشت و [[زهد]] و [[ورع]] و [[دانش]] وی را می‌ستود<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۲۶۵-۲۷۰.</ref>.
احمد بن حنبل کتابی به نام [[مسند]] دارد. دربارۀ اعتبار این کتاب بین [[علما]] [[اختلاف]] نظر وجود دارد. بر اساس [[روایت]] جمعی از علما، احمد گفته است که [[احادیث]] منقول در مسند خود را از بین هفتصد هزار [[حدیث]] [[انتخاب]] کرده است<ref>طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۳۱.</ref>. و در [[طبقات الشافعیه]] به نقل از احمد آمده:
{{عربی|عملت هذا الکتاب اماما؛ إذا اختلف الناس فی سنة عن رسول الله{{صل}} رجعوا إلیه}}<ref>طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۳۱.</ref>؛
این کتاب را [[مقتدا]] قرار دادم تا اگر [[مردم]] در سنتی از [[سنن]] [[رسول الله]]{{صل}} اختلاف کردند، به این کتاب [[رجوع]] کنند.
عده‌ای با استناد به سخنان احمد بن حنبل در مورد کتاب خودش، همه احادیث مسند وی را صحیح می‌دانند. در مقابل جمعی از [[عالمان]] بزرگ [[سنی]] معتقدند مسند احمد بن حنبل دارای [[احادیث ضعیف]] است.


ابن‌حنبل در [[سال ۲۰۴ق]] در [[چهل سالگی]] با عباسه بنت [[فضل]] [[ازدواج]] کرد که از این وصلت [[فرزندی]] به نام [[صالح]] متولد شد<ref>تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۴۳۸؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۸، ص۹۴.</ref>. [[همسر]] وی پس از مدتی [[وفات]] یافت و او پس از [[مرگ]] وی با [[ریحانه]] ازدواج نمود و از او پسری به [[دنیا]] آمد که او را “عبدالله” نام نهادند<ref>تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۸، ص۹۵؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۵.</ref>. [[عبدالله]] اغلب آثار پدرش را روایت کرده است و در [[حفظ]] و انتقال [[میراث]] وی به نسل‌های بعد نقش مهمی را ایفا نموده است. این همسر نیز پس از مدتی از دنیا رفت و ابن‌حنبل با کنیزی [[نکاح]] کرد که از وی سه فرزند به نام‌های [[حسن]]، محمد و [[سعید]] متولد شدند<ref>تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۸، ص۹۵، ۹۶؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۵.</ref>. سفرهای او برای استماع [[روایات]] با [[سفر به شام]] و بلاد جزیره ادامه یافت<ref>مناقب الإمام أحمد، ص۲۶.</ref>. پس از آنکه ابن‌حنبل سال‌های بسیاری را برای استماع و [[نگارش]] [[حدیث]] صرف کرد، توانست [[شهرت]] بسزایی در میان [[اهل حدیث]] به دست آورد و به عنوان یکی از [[حدیث‌شناسان]] مهم معرفی شود. البته وی در سال‌های استماع و نگارش حدیث نزد استادان نیز به [[تعلیم]] و افتا [[اشتغال]] داشته است. گفته شده که وی را در حال [[فتوا]] دیده‌اند، در حالی که هنوز [[سفیان بن عیینه]] استاد وی زنده بوده است<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۹۱.</ref>.
[[حافظ ابن جوزی]] که عالمی [[حنبلی]] [[مذهب]] است کتاب [[امام]] خود را از احادیث ضعیف خالی نمی‌داند. همچنین حافظ عراقی و حافظ [[ذهبی]] و [[ابن تیمیه]] نیز قائل به وجود احادیث ضعیف در مسند احمد بن حنبل هستند<ref>ر.ک: منهاج السنة، ج۷، ص۳۶-۳۷، ۷۰، ۱۶۱، ۲۸۳، أضواء علی السنة المحمدیة: ۳۲۶، قواعد التحدیث، ص۲۶۰.</ref>.
علاوه بر این برخی بر این باورند که در کتاب احمد احادیث موضوعه نیز وجود دارد، اما حافظ [[ابن حجر عسقلانی]] این قول را رد می‌کند. [[ابن حجر]] از عالمان [[شافعی مذهب]] است با این [[حال]] ضمن پذیرش وجود احادیث ضعیف در مسند احمد این کتاب را از احادیث موضوعه خالی می‌داند. وی در کتاب القول المسدد فی الذب عن مسند أحمد احادیثی را که [[رمی]] به وضع شده جمع‌آوری کرده و به تصحیح آنها پرداخته است. ابن حجر [[معتقد]] است که اگرچه برخی احادیث مسند [[ضعیف]] باشند اما [[احادیث جعلی]] در این کتاب وجود ندارد.
حافظ [[جلال الدین سیوطی]]، یکی دیگر از [[عالمان]] [[شافعی]] است که راه [[ابن حجر عسقلانی]] را در این باب پیموده و کار او را تکمیل کرده است. به [[اعتقاد]] [[سیوطی]] علاوه بر آن چه ابن حجر ذکر کرده است، [[احادیث]] دیگری در [[مسند احمد]] آمده که مورد [[طعن]] و [[جرح]] قرار گرفته‌اند. از این‌رو برای کتاب ابن حجر عسقلانی تتمه‌ای با عنوان الذیل الممهد نوشته و چون او از کتاب [[مسند]] [[دفاع]] کرده است<ref>تدریب الراوی، ج۱، ص۱۷۱ و ۱۷۲، نیل الاوطار، ج۱، ص۱۲.</ref>.
در مجموع، [[صحت]] [[روایات]] مسند [[احمد بن حنبل]] همواره محل [[اختلاف]] بوده، و در این باره کشمکش‌هایی بین [[اتباع]] [[مذاهب]] مختلف وجود داشته است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۱۶.</ref>


عمده فعالیت‌های ابن‌حنبل تا [[سال ۲۱۸ق]] [[تعلیم و تعلم]] حدیث بود. در این سال واقعه‌ای پیش آمد که [[زندگی]] وی را دچار [[تحول]] کرد. این واقعه همان چیزی است که در [[تاریخ اسلام]] به “المحنة” مشهور است. [[مأمون عباسی]] که از حامیان [[کلام]] معتزلی به شمار می‌آمد، در بحث از [[حدوث و قدم]] [[قرآن]]، مانند [[معتزله]] جانب نظریه حدوث قرآن را گرفت و [[مخالفان]] این نظریه و قائلان به قدم قرآن را مورد تعقیب و [[تفتیش]] قرار داد. [[حاکم]] [[بغداد]] به [[دستور]] [[مأمون]] بسیاری از علمای سرشناس بغداد از جمله احمد بن حنبل را احضار کرد و از بابت نظریه مذکور بازجویی نمود<ref>المنتظم، ج۱۱، ص۲۰- ۲۱؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۶۳۷؛ البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۳۳۷؛ تاریخ الموصل، ج۱، ص۶۵۹.</ref>. ابن‌حنبل بر قدیم بودن قرآن تأکید بسیار داشت و به رغم تهدیدات مکرر به [[زندان]] و [[مرگ]] حاضر نشد که از دیدگاه خود باز گردد و قول به حدوث قرآن را بپذیرد. از این رو، همراه با دیگر کسانی که بر قدم قرآن [[اصرار]] ورزیده بودند به سمت طرسوس که محل اردوگاه [[خلیفه]] بود فرستاده شد. اما مأمون در این ایام از [[دنیا]] رفت و ابن‌حنبل و دیگر [[زندانیان]] به بغداد باز گردانده شدند<ref>تاریخ الطبری، ج۸، ص۶۴۰-۶۴۵.</ref>. او را در [[رمضان]] [[سال ۲۲۰ق]] [[آزاد]] کردند<ref>وفیات الأعیان، ج۱، ص۶۴.</ref> و چنان که [[ذهبی]] ذکر کرده، بیش از دو سال در [[حبس]] [[عباسیان]] بود<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۵۲.</ref>. البته ابن‌خلکان این [[زمان]] را ۲۸ [[روز]] می‌داند<ref>وفیات الأعیان، ج۱، ص۶۴.</ref>. ابن‌حنبل این مشکل را در [[عهد]] [[معتصم]] [[عباسی]] نیز داشت و در زمان [[خلافت]] وی نیز مورد [[تفتیش عقیده]] در باب [[حدوث و قدم]] [[قرآن]] قرار گرفت. او در مواجهه با معتصم نیز سرسختی نشان داد و حاضر نشد قول به حدوث قرآن را بپذیرد و به [[جهت]] همین سرسختی نیز به شدت [[مجازات]] شد و محکوم به تازیانه شد<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۴۶۴.</ref>. البته [[یعقوبی]] [[معتقد]] است که احمد پس از مناظره‌ای که با [[اسحاق بن ابراهیم]] داشته، قول به حدوث قرآن را پذیرفته است<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۷۲.</ref>.
===اعتبار [[شخصیت]] احمد===
خود احمد بن حنبل نیز مورد [[وثوق]] نیست. براساس نقل [[ابن تیمیه]] در کتاب [[منهاج السنة]] احمد بن حنبل [[معتقد]] بوده که [[جنگ]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر ضد معاویه در [[صفین]] [[حق]] نبوده است. احمد بن حنبل این جنگ را [[فتنه انگیزی]] امیرالمؤمنین{{ع}} معرفی کرده است<ref>منهاج السنة، ج۴، ص۲۲۵ و ج۸، ص۱۶۵.</ref>.
اظهار [[عداوت]] [[ابن حنبل]] نسبت به [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} به همین یک مورد منحصر نیست. وی در موارد متعددی [[بغض]] خود را نسبت به امیرالمؤمنین{{ع}} آشکار ساخته است. از جمله می‌توان به [[توثیق]] «[[حریز بن عثمان حمصی]]» از سوی احمد بن حنبل اشاره کرد. حریز بن عثمان آشکارا با امیرالمؤمنین{{ع}} [[دشمنی]] داشته و بغض خود را نسبت به ایشان [[اعلان]] می‌کرده است. بنابر نقل حافظ ذهبی، احمد از باب تأکید بر توثیق حریز لفظ «ثقة» را دو مرتبه در مورد وی تکرار می‌کند<ref>تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۳۳.</ref> و طبق نقل جامع المسانید وی سه مرتبه در مورد حریز بن عثمان گفته است:
{{عربی|ثقة. ثقة، ثقة!}}<ref>ر.ک: تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۶۹، ۴۳۶۵، تاریخ دمشق، ج۱۲، ص۳۴۵، تهذیب الکمال، ج۵، ص۵۷۳، ۱۱۷۵.</ref>.


قول مشهور آن است که وی تا پایان [[زمامداری]] معتصم و [[واثق]] همچنان بر موضع خود پافشاری کرده و نظریه حدوث قرآن را نپذیرفته است. گویا وی به این جهت دوران چهارده ساله خلافت معتصم و واثق را در حبس خانگی به سر می‌برده و در این مدت اجازه [[تعلیم]] و افتا نداشته است<ref>وفیات الأعیان، ج۱، ص۶۴ ۸۴؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۳۹.</ref>. درباره آزاری که وی در زمان معتصم دید برخی سخنان شگفت‌انگیزی بیان کرده‌اند. نوشته‌اند که چون ابن‌حنبل زیر تازیانه‌ها از هوش می‌رفت، جلادها دست می‌کشیدند و چون به هوش می‌آمد، به [[شکنجه]] ادامه می‌دادند. معتصم از این حال بسیار ناراحت می‌شد و [[احساس]] [[گناه]] می‌کرد اما برخی از [[معتزله]] از جمله ابن ابی‌داود می‌گفتند که او [[مشرک]] است، زجرش کم نمی‌شود تا هر آنچه را ما می‌خواهیم انجام دهد<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۵۳.</ref>. برخی گفته‌اند که چون معتصم خواست احمد را [[امتحان]] کند، [[تاریکی]] شدیدی پدیدار شد و نیز [[زمین]] لرزه شدیدی واقع شد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۳۱۳.</ref>. در باب وضعیت ابن‌حنبل در عصر معتصم قول مشهور، [[آزار]] شدید است، اما در کنار منابعی چون یعقوبی که منکر این چنین آزار و اذیتی‌اند، برخی منابع [[آگاه]] مانند [[طبری]] که مطالب را به نحو جزئی نقل می‌کنند، نیز [[سکوت]] پیشه کرده‌اند. به نظر می‌آید که [[اهل حدیث]] می‌خواسته‌اند از [[رهبر]] خود [[اسطوره]] [[مقاومت]] در برابر دستگاه [[حاکم]] را بسازند که چنین آزارهایی را برای وی ذکر کرده‌اند و از تغیر [[زمین]] و [[آسمان]] سخن گفته‌اند. البته [[تفتیش]] [[عقاید]] در عصر [[مأمون]]، [[معتصم]] و [[واثق]] واقعیتی [[انکار]] نشدنی است. پس از واثق<ref>تاریخ گزیده، ص۶۲۷.</ref>، [[متوکل]] [[خلیفه]] [[مسلمانان]] شد و این فرصتی را برای [[مخالفان]] [[معتزله]] فراهم آورد تا نه تنها از آزارهای پیشین [[رهایی]] یابند، بلکه آزادانه بتوانند از مواضع خود [[دفاع]] نمایند. ابن‌حنبل نیز از این [[فرصت]] پیش آمده برای مدتی استفاده کرد و از آنجا که [[معتقد]] بود واجب‌ترین کار برای [[مردم]] [[آموختن]] [[علم]] و [[حدیث]] است، مدتی را به امر [[تعلیم]] [[خلق]] پرداخت<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۶۲.</ref>. اما دستگاه تفتیش عقاید در عصر متوکل نیز [[قدرت]] پیشین خود را [[حفظ]] کرد. متوکل، ابن‌حنبل را به [[عسکر]] [[سامرا]] احضار کرد و از وی درباره اعتقادش در باب [[حدوث و قدم]] [[قرآن]] پرسید. او سخنان پیشین را بیان کرد. از وی پرسیده شد: این سخنان را از قول چه کسی می‌گویی؟ او پاسخ داد: از [[جعفر بن محمد صادق]]{{ع}} شنیدم که گفت: قرآن نه [[خالق]] است و نه مخلوق. متوکل از این سخن بر آشفت و او را به سکوت امر کرد<ref>مناقب الإمام أحمد، ص۴۸۵.</ref>. پس از مدتی به متوکل خبر رسید که ابن‌حنبل در خانه‌اش به مردی [[علوی]] [[پناه]] داده است. مأموران به خانه‌اش ریختند و از او بازجویی کردند، اما او از وجود چنین شخصی اظهار بی‌اطلاعی کرد. پس از آنکه [[خانه]] وی را به دقت بررسی کردند و کسی را در آنجا نیافتند، دانستند که علیه وی توطئه‌ای صورت گرفته است<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۶۷؛ مناقب الإمام أحمد، ص۴۸۶.</ref>. متوکل می‌کوشید از طریق دادن [[پول]] و [[پذیرایی]] شاهانه از ابن‌حنبل [[دلجویی]] کند و او را به خود نزدیک کند، اما با توجه به زهدی که وی در [[زندگی]] پیش گرفته بود و بدبینی‌ای که به [[عباسیان]] داشت، در همه موارد هدیه‌ها و پذیرایی‌های آنان را نمی‌پذیرفت. این مسأله و نیز نزدیکی وی با [[مردم]] موجب شد [[متوکل]] نیز در پی آن بر آید که او را در [[حبس]] خانگی نگاه دارد<ref>مناقب الإمام أحمد، ص۴۸۶.</ref>. ابن‌حنبل حتی پیشنهاد [[تعلیم]] [[فرزندان]] متوکل را که خواست وی بود، نپذیرفت و [[سوگند]] یاد کرد که بر آن است که تا پایان [[عمر]] [[حدیث]] نگوید و تا هنگام [[مرگ]] نیز بر این [[عهد]] [[استوار]] بود<ref>المنتظم، ج۱۱، ص۲۸۸.</ref>. او از [[تحمل]] [[گرسنگی]] بسیار به شدت [[ضعیف]] شده بود و چون دوستانش غذایی را برایش تهیه کرده‌اند که [[شبهه]] وجود [[صله]] متوکل در آن بود، از خوردنش [[امتناع]] کرد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۳۲۲.</ref>. او در سال ۲۴۱ یا ۲۴۲ق پس از یک دوره [[بیماری]] طولانی از [[دنیا]] رفت<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۳۲۹- ۳۳۰؛ تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۸۸؛ مناقب الإمام أحمد، ص۵۴۹-۵۵۱.</ref>. منابع [[تشییع جنازه]] بسیار شکوهمندی را در [[بغداد]] برای وی ذکر کرده‌اند و در بیان شمار [[تشییع]] کنندگان ارقام عجیبی را آورده‌اند<ref>مناقب الإمام أحمد، ص۵۶۰-۵۵۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۳۳۱.</ref>. وی را در باب الحرب بالای [[قبر]] [[ابوحنیفه]] به [[خاک]] سپردند<ref>التعدیل و التجریح، ج۱، ص۳۲۰؛ أحسن التقاسیم، ص۱۳۰؛ تاریخ گزیده، ص۶۲۷.</ref>.
[[حافظ خطیب بغدادی]] یکی از [[محدثان]] بزرگ [[سنی]] است. وی بعد از نقل توثیق حریز بن عثمان توسط احمد بن حنبل در [[مقام]] طعن بر احمد برآمده و به وی [[اعتراض]] کرده است<ref>جامع مسانید أبی حنیفه، ج۱، ص۶۷-۶۸، استخراج المرام، ج۳، ص۲۷۴.</ref>.
[[حال]] چگونه احمد کسی را [[توثیق]] می‌کند که [[بغض]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در [[دل]] داشته و آشکارا با ایشان [[دشمنی]] می‌کرده است؟!
پس [[شخصیت]] [[احمد بن حنبل]] نیز مورد [[قدح]] و [[طعن]] بوده، و دربارۀ آراء او در [[جرح و تعدیل]] [[رجال]] [[اختلاف]] وجود دارد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۱۸.</ref>


[[شهرت]] اصلی ابن‌حنبل در [[دانش]] حدیث و نقل آن است، اما وی را در حوزه‌های مختلف از جمله [[فقه]]، [[تفسیر قرآن]] و [[علم]] اللغه صاحب [[اندیشه]] و دانشمند توصیف کرده‌اند<ref>طبقات الحنابلة، ص۳- ۴.</ref>. گویا وی علاوه بر علم قال، در [[علم حال]] نیز دستی داشته است و او را [[اهل]] [[فقر]]، [[زهد]] و [[ورع]] دانسته‌اند<ref>طبقات الحنابلة، ص۵-۶.</ref>. [[عطار نیشابوری]] در تذکرة الأولیاء، وی را در شمار [[اولیای الهی]] ذکر کرده و علاوه بر [[نقل حدیث]] زهد و ورع وی، به [[مراقبت]] و مواظبت وی بر [[حدود الهی]] تأکید می‌کند و کراماتی چند برای وی می‌آورد<ref>تذکرة الأولیاء، ص۲۲۱-۲۲۵.</ref>. او [[شاگردان]] بسیاری نیز [[تربیت]] کرد که بعدها تأثیرات مهمی در [[تاریخ]] [[فرهنگ اسلامی]] به جا گذاشتند. از این شمار می‌توان به فرزندش [[عبدالله بن احمد]]، [[بخاری]]، مسلم و [[ابوداود]] نویسندگان سه کتاب از [[صحاح سته]] اشاره کرد.
== منابع ==
از وی آثار متعددی بر جا مانده است که برخی شمار آنها را تا پنجاه کتاب و رساله رسانده‌اند<ref>المسائل و الرسائل المرویة، ج۱، ص۱۴-۱۸.</ref>. ابن‌ندیم سیزده کتاب از آثار وی برشمرده است که عبارت‌اند از: کتاب العلل، کتاب التفسیر؛ کتاب الناسخ و المنسوخ، کتاب الزهد؛ کتاب المسائل؛ کتاب الفضائل؛ کتاب الفرائض، کتاب المناسک، کتاب الایمان؛ کتاب الأشربة؛ کتاب [[طاعة]] الرسول{{صل}}، کتاب الرد [[علی]] الجهمیة و کتاب المسند<ref>الفهرست، ابن ندیم، ص۲۸۵.</ref>. مهم‌ترین اثر وی، کتاب المسند، مجموعه‌ای از [[روایات]] در حوزه‌های مختلف است. در مورد تعداد روایات آن [[اختلاف]] نظر وجود دارد. برخی معتقدند که این کتاب در بر گیرنده چهل هزار [[روایت]] بوده که با حذف مکررات به سی هزار رسیده است<ref>أصول الحدیث، علومه و مصطلحه، ص۳۲۸.</ref>. برخی نیز تعداد روایات آن را ۲۶۳۰۰ روایت دانسته‌اند<ref>بررسی مسند احمد بن حنبل، ص۷۳.</ref>. روایت‌هایی که در این کتاب آمده شامل روایات [[عقیدتی]]، [[تفسیری]]، [[فقهی]]، [[اخلاقی]]، [[فضائل]]، [[سیره]] و... می‌شود. برخی از [[حدیث]] شناسان با دیدی انتقادی در این اثر نگریسته‌اند و آن را در بردارنده سره و ناسره دانسته‌اند<ref>القول المسدد، ص۵؛ أضواء علی السنة المحمدیة، ص۳۲۶.</ref>. این کتاب ده‌ها ویژگی صوری و محتوایی دارد که در کتب مفصل بدان پرداخته شده است، اما یکی از ویژگی‌های او [[نقل روایات]] فراوان در فضائل [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[حضرت فاطمه]]{{س}} است. حتی ابن‌طاووس به وی [[کتابی]] را نسبت می‌دهد که در آن روایات متعددی درباره [[امام علی]]{{ع}} و [[امامت]] و [[خلافت]] ایشان ذکر شده و نامش [[مناقب]] [[اهل البیت]]{{عم}} است<ref>کتابخانه ابن‌طاووس، ص۳۹۶.</ref>. از آنجا که چنین کتابی در میان فهرست‌های موجود آثار ابن‌حنبل وجود ندارد، محتمل است که این اثر بخشی از کتاب حجیم [[فضائل]] الصحابة باشد که باب مفصلی از آن به [[امام علی]]{{ع}} اختصاص دارد. گفتنی است که در کتاب فضائل الصحابة حجمی نزدیک به دویست صفحه را به [[نقل احادیث]] [[فضائل امام علی]]{{ع}} اختصاص داده است<ref>فضائل الصحابة، ابن‌حنبل، ص۷۲۷- ۵۲۸.</ref> که با توجه به جو [[ستیزه]] با [[شیعیان]] و امامانشان بسیار قابل توجه است. همچنین این کتاب می‌تواند اثری باشد که فرزند ابن‌حنبل آن را تحت عنوان جزء فیه [[مسند]] [[اهل بیت]]{{عم}} از [[پدر]] [[روایت]] نموده و [[عبدالله لیثی انصاری]] آن را تصحیح کرده است<ref>معجم ما کتب عن الرسول{{صل}} و اهل بیته{{عم}}، ج۱۰، ص۳۸۵.</ref>. هر چه باشد، این نکته آشکار است که [[ابن حنبل]] اندکی موضعی متفاوت درباره اهل بیت{{عم}} و فضائل ایشان داشته است و در عصر [[عباسی]] که بیشترین [[خفقان]] در این باب وجود داشته، بی‌پروا از فضائل ایشان سخن می‌گفته است، درحالی که بسیاری از آشنایان به [[روایت نبوی]] از چنین خطری دوری می‌کرده‌اند<ref>ضحی الاسلام، ج۲، ص۱۲۲.</ref>. ابن‌حنبل با [[درک]] [[جایگاه امام علی]]{{ع}} در [[تاریخ اسلام]] کوشید تا [[عقیده]] انحصار [[خلفا]] در سه شخص در [[عقاید]] [[اهل سنت]] را که تا [[زمان]] وی مرسوم بود، از میان ببرد و [[امام]] را به عنوان [[خلیفه]] [[راستین]] [[رسول اکرم]]{{صل}} در میان سنیان [[متعصب]] مطرح کند.
 
ابن‌حنبل به [[جهت]] این [[باور]] مکرر مورد [[انکار]] و [[پرسش]] قرار گرفت و در پاسخ کوشید ضمن بیان جایگاه رفیع امام در میان [[صحابه پیامبر]]{{صل}}، [[دلایل]] خود را برای این چنین [[اعتقادی]] نشان دهد<ref>السنه، خلال، ج۲، ص۴۱۱.</ref>. البته وی در این باب کاملاً محتاطانه و با توجه به [[اعتقادات]] مذهبی اهل سنت سخن می‌گوید. از این رو، در کنار بیان [[فضایل امام علی]]{{ع}} به [[فضایل]] دیگر خلفا نیز می‌پردازد و گاه نیز به [[برتری]] آنان بر امام [[حکم]] می‌کند و [[تفضیل]] امام بر سه [[خلیفه نخست]] (به ویژه دو [[خلیفه اول]]) را نمی‌پذیرد<ref>السنه، خلال، ج۲، ص۳۷۱.</ref>. امام همین [[میزان]] [[انصاف]] در نقل [[فضائل اهل بیت]]{{عم}} و به ویژه [[امام علی]]{{ع}} در بستر تاریخی‌ای که وی در آن به سر می‌برد، قابل توجه است.
 
آنچه بر اساس آثار ابن‌حنبل و [[پیروان]] گفته شد، با برخی اقوال منابع [[شیعی]] درباره وی چندان [[هماهنگی]] ندارد. در [[علل الشرایع]]، [[شیخ صدوق]] از [[علی بن حشرم]] نقل می‌کند که احمد بن حنبل در [[مجلسی]] گفت: شخص [[مجرم]] و [[گناهکار]] نیست، مگر وقتی که [[بغض]] و عداوتش به علی{{ع}} کم باشد<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. در همین منبع به نقل از [[ابراهیم بن محمد بن سفیان]] آمده است: [[مخاصمه]] احمد بن حنبل با [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} به [[جهت]] این بود که ایشان در [[نبرد نهروان]] جد وی یعنی ذوالثدیة را که [[رئیس]] [[خوارج]] بود، کشت<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. آنچه از آثار ابن‌حنبل بر می‌آید، نه تنها [[عداوت]] و [[دشمنی]] نیست، بلکه وی چنان که گذشت، در تعدیل نگاه [[متعصبان]] [[اهل سنت]] به [[اهل بیت]]{{عم}} و به ویژه امام علی{{ع}} نقش مهمی داشته است. او بر خلاف برخی از [[دانشمندان]] [[متعصب]] [[عامه]] نه تنها از [[راویان]] شیعی [[روایت]] نقل می‌کرد، بلکه سال‌ها [[مصاحبت]] و شاگردی آنان را داشت. کسانی چون [[علی بن هاشم بن برید]]، [[وکیع بن جراح]]، [[سفیان بن عیینه]] و [[عبدالرزاق بن همام]] که ابن‌حنبل سال‌ها از ایشان استماع [[حدیث]] می‌کرد، از جمله دانشمندان مشهور به [[تشیع]] بودند<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۲۷۹؛ ج۲، ص۴۹۰، ۵۴۵.</ref>. او [[محبت]] [[شیعیان]] به [[اهل]] بیت‌{{عم}} را نه تنها مردود نمی‌دانست، بلکه آن را از [[فضائل]] [[دینی]] و مذهبی به شمار می‌آورد که هیچ خللی در [[وثاقت]] [[راوی حدیث]] ایجاد نمی‌کند<ref>تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۶۱؛ تهذیب الکمال، ج۱۷، ص۱۸۰.</ref>. البته وی [[معتقد]] بود کسانی که به [[صحابه]] [[دشنام]] می‌دهند از [[درجه]] وثاقت ساقط‌اند و [[رافضی]] به شمار می‌آیند<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۶۰۱.</ref>. به جهت فعالیت‌های گسترده‌ای که ابن‌حنبل در حوزه [[احادیث]] انجام داده، وی بیشتر به عنوان [[محدث]] و [[حدیث‌شناس]] شناخته می‌شود. حتی بسیاری از [[دانشمندان اهل سنت]] تا سال‌ها پس از [[وفات]] وی، او را در شمار [[فقها]] نمی‌شناخته‌اند. ابن‌قتیبه دینوری در المعارف و [[طبری]] در [[اختلاف]] الفقهاء از ابن‌حنبل به عنوان [[فقیه]] یاد نکرده‌اند. حتی وقتی از طبری پرسیدند که چرا نام وی را نیاوده، اظهار کرد که وی ابن‌حنبل را [[محدث]] می‌داند و نه فقیه. همین مطلب نیز موجب برخورد شدید [[پیروان]] وی با طبری شد<ref>تاریخ بخارا، ص۲۸۱.</ref>. حتی ابن [[عبدالبر اندلسی]] نیز [[کتابی]] با عنوان الاتقاء [[علی]] الأئمة الثلاثة نگاشت و در آن تنها به ذکر [[ابوحنیفه]]، [[شافعی]] و [[مالک بن انس]] پرداخت و ابن‌حنبل را در شمار [[پیشوایان]] فقیه [[اهل سنت]] ذکر نکرد.
 
ابن‌حنبل بدون تردید دیدگاه‌های [[فقهی]] خاصی داشت، اما هیچ‌گاه آنها را به نحو مدون و منقح ارائه نکرد. قرن‌ها طول کشید که پیروان وی به گردآوری آرای وی در این زمینه بپردازند. البته [[دشمنی]] [[دستگاه خلافت]] [[عباسی]] نیز در اینکه وی تا قرن‌ها به عنوان فقیه شناخته نمی‌شد، نقش بسزایی داشت. خلفای معاصر ابن‌حنبل مایل نبودند که وی از قدرتی بهره‌مند شود که [[فقیهان]] در [[جامعه اسلامی]] برخوردار بودند. با این همه، پیروان وی با استناد به گزارش‌هایی که از [[احتیاط]] ابن‌حنبل در [[نقل احادیث]] فقهی ذکر شده، [[روایات فقهی]] کتاب المسند را در [[حکم]] آرای فقهی وی می‌دانند و از فقیه دانستن وی ابایی ندارند<ref>المدخل إلی مذهب الإمام أحمد، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۸.</ref>. تأکید وی بر جمع [[حدیث]] به [[جهت]] موضعی بود که در مواجهه با [[اهل]] [[اجتهاد]] به [[رأی]] داشت و این موضع مقتضی روش خاصی در [[بیان احکام]] فقهی بود<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ص۷۲۵-۷۳۰.</ref>. با اینکه برخی از جماعات اهل سنت به ویژه در چند قرن اخیر ابن‌حنبل را از مصادر فقهی خود می‌دانند، در برخی مسائل مهم مانند [[احکام]] [[زیارت قبور]]، تفاوت‌های آشکاری میان مواضع ایشان با ابن‌حنبل وجود دارد<ref>المغنی، ابن‌قدامه، ج۲، ص۴۲۶.</ref>. وی در باب [[خلافت]] و و [[حکومت]] نیز بر آن بود که [[خلافت]] تنها [[حق]] [[قریشیان]] است. او [[معتقد]] بود که [[حاکم]] [[مسلمان]] مادامی که آشکارا مرتکب فعل [[حرام]] نشود، باید [[اطاعت]] شود و [[قیام]] و [[شورش]] علیه وی جائز نیست<ref>العقیدة، ص۶۵-۷۵.</ref>. وی در اصول [[اعتقادات]] نیز دیدگاه‌های خاص و مهمی داشت. وی با نگاه تأویل‌گرای [[معتزله]] و [[مذاهب]] نزدیک آن [[مخالف]] بود و ظاهر [[آیات]] و [[روایات]] را در بیان [[اصول اعتقادی]] کافی می‌دانست<ref>أصول السنة، ص۱۶.</ref>. او با دیدگاه‌های [[جهمیه]] نیز مخالف بود و به دیدگاه‌های ایشان در باب عدم [[محدودیت]] [[خداوند]] و نیز عینیت ذات و صفات [[اعتراض]] کرد<ref>الرد علی الزنادقة، ص۱۹.</ref>. او در باب [[اسما]] و [[صفات الهی]] معتقد به توقیفیت بود<ref>العقیدة، ص۱۰۱- ۱۰۲.</ref>. نیز بر این [[باور]] بود که او صافی چون [[سمیع]] و [[بصیر]]، اگرچه مستلزم وجود [[سمع]] و [[بصر]] در خداوند می‌شوند، به هیچ وجه مستلزم جسمانیت و ترکیب در ذات باری نیستند<ref>العقیدة، ص۱۰۲.</ref>. او اساساً به جزءناپذیری [[الهی]] معتقد بود<ref>العقیدة، ص۱۰۱.</ref>. از سوی دیگر، [[رؤیت خداوند]] در [[بهشت]] را باور داشت و معتقد بود که این پاداشی است که خداوند علاوه بر دیگر پاداش‌ها، به [[مؤمنان]] [[عنایت]] می‌کند. او برای [[اثبات]] این دیدگاه خود روایتی را از [[پیامبر]]{{صل}} نقل می‌کرد که در کتاب المسند به طرق مختلف نقل شده است<ref>أصول السنة، ص۲۳؛ الرد علی الزنادقة، ص۳۳؛ المسند، ابن حنبل، ج۳، ص۱۶- ۱۷.</ref>. وی همچنین قول به [[حسن و قبح عقلی]] را که محور [[اندیشه]] معتزلیان بود، قبول نداشت و، چنان که از دیدگاه‌های وی بر می‌آید، قائل به [[حسن و قبح شرعی]] [[افعال]] بود<ref>العقیدة، ص۶۲- ۶۳.</ref>.<ref>منابع: أحسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، محمد بن احمد مقدسی (قرن ۴ق)، قاهره، مکتبة مدبولی، سوم، ۱۴۱۱ق؛ أصول الحدیث، محمد عجاج خطیب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ أصول السنة، احمد بن محماد معروف به ابن حنبل (۲۴۱ق)، ریاض، دار المنار، اول، ۱۴۱۱ق، أضواء علی السنة المحمدیة، محمود ابوریه، بیروت، مؤسسة الأعلمی، بی تا؛ البدایة و النهایة، اسماعیل بن عمر معروف به ابن کثیر (۷۷۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۹۸۶م؛ بررسی مسند احمد بن حنبل، احمد خدایی - محمود موسوی نژاد (معاصر)، قم، دار التبلیغ الإسلامی، ۱۳۵۳ق؛ تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، محمد بن احمد معروف به ذهبی (۷۴۸ق)، تحقیق: عمر عبد السلام تدمری، بیروت، دار الکتاب العربی، دوم، ۱۴۱۳ق؛ تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبری (۳۱۰ق)، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم، ۱۳۸۷ق؛ تاریخ الموصل، یزید بن محمد ازدی (۳۳۴ق)، تحقیق: احمد عبدالله محمود، بیروت، دار الکتب العلمیة ۱۴۲۷ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن اسحاق معروف به یعقوبی (۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، بی تا، تاریخ بخارا، محمد بن جعفر نرشخی (۳۴۸ق)، ترجمه: احمد قباوی، تحقیق: محمدتقی مدرس رضوی، تهران، توس، دوم، ۱۳۶۲ش؛ تاریخ بغداد أو مدینة السلام، احمد بن علی معروف به خطیب بغدادی (۴۶۳ق)، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۷ق؛ تاریخ گزیده، حماد بن ابی بکر قزوینی معروف به حمدالله مستوفی (۷۵۰ق)، به کوشش: عبدالحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، سوم، ۱۳۶۴ ش؛ تاریخ مدینة دمشق، علی بن حسن معروف به ابن عساکر (۵۷۱ق)، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الفکر، اول، ۱۴۱۵ق؛ تذکرة الأولیاء، محمد بن ابراهیم معروف به عطار نیشابوری (۶۱۸ق)، تصحیح: رینولد نیکلسن، تهران، صفی علیشاه، دوم، ۱۳۷۴ش؛ تذکرة الحفاظ، محمد بن احمد معروف به ذهبی (۷۴۸ق)، حیدر آباد، دائرة المعارف العثمانیة، ۱۳۷۴ق، التعدیل و التجریح لمن خرج له البخاری، سلیمان بن خلف باجی (۴۷۴ق)، ریاض، دار اللواء، ۱۴۰۶ق؛ تهذیب الأسماء و اللغات، یحیی بن شرف نووی (۶۷۶ق)، بیروت، دار الکتب العلمیة، بی تا؛ تهذیب التهذیب، احمد بن علی معروف به ابن حجر عسقلانی (۸۵۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، یوسف بن عبدالرحمن حافظ مزی (۷۴۲ق)، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسالة، چهارم، ۱۴۰۶ق؛ جمهرة أنساب العرب، علی بن احمد معروف به ابن حزم (۴۵۶ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۰۳ق، الخصال، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۰۳ق؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر: سید محمد کاظم موسوی بجنوردی (معاصر)، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۳ش؛ رجال الطوسی، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، اول، ۱۴۱۵ق، الرد علی الزنادقة و الجهمیة، احمد بن محمد معروف به ابن حنبل (۲۴۱ق)، قاهره، المطبعة السلفیة، ۱۳۹۳ق؛ السنة، احمد بن محمد خلال (۳۱۱ق)، تحقیق: عطیه زهرانی، ریاض، دار الرایة، اول، ۱۴۱۰ق؛ سیر أعلام النبلاء، محمد بن احمد معروف به ذهبی (۷۴۸ق)، تحقیق: شعیب ارنؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، نهم، ۱۴۱۳ق؛ ضحی الإسلام، احمار امین بن ابراهیم مصری (۱۹۵۴م)، قاهره، المکتبة المصریة، ششم، ۱۹۱۶م؛ طبقات الحنابلة، محمد بن ابی یعلی (۵۲۶ق)، دمشق، مکتبة العربیة، ۱۳۵۰ق؛ العقیدة، احمد بن محماد خلال (۳۱۱ق)، تحقیق: عبد العزیز عزالدین، دمشق، دار قتیبة، ۱۴۰۸ق؛ علل الشرایع، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سید محمدصادق بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریة، دوم، ۱۳۸۵ق؛ العلل و معرفة الرجال، احمد بن محمد معروف به ابن حنبل (۲۴۱ق)، بیروت - ریاض، دار المکتب، دار الخانی، دوم، بی تا، عیون أخبار الرضا{{ع}}، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سیدمهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، اول، ۱۳۷۸ق؛ فضائل الصحابة، احمد بن محمد معروف به ابن حنبل (۲۴۱ق)، تحقیق: وصی الله محمد عباس، ریاض، جامعة أم القری، ۱۴۰۳ق، الفهرست، محمد بن اسحاق معروف به ابن ندیم (۳۸۵ق)، تحقیق: رضا تجدد، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، اول، ۱۴۲۷ق، القول المسدد فی الذب عن مسند أحمد، احمد بن علی معروف به ابن حجر عسقلانی (۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفة، بی تا، الکامل فی التاریخ، علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر جزری (۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛ کتابخانه سیدبن طاووس و أحوال و آثار او، اتان گلبرگ (معاصر)، تحقیق و ترجمه: سید علی قرایی - رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۳۷۱ش، المدخل إلی مذهب الإمام أحمد بن حنبل، عبدالقادر بن بدران دمشقی (۱۳۴۶ق)، تحقیق: عبدالله ترکی، بیروت، دار الرسالة، ۱۴۰۱ق؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن حسین معروف به مسعودی (۳۴۶ق)، تحقیق: اسعد داغر، قم، دار الهجرة، دوم، ۱۴۰۹ق؛ المسائل و الرسائل المرویة عن الإمام احمد بن حنبل فی العقیدة، احمد بن محمد معروف به ابن حنبل (۲۴۱ق)، تحقیق: عبدالله سلمان، مکه، دار الطیبة، ۱۴۱۲ق، المسند، احمد بن محمار معروف به ابن حنبل (۲۴۱ق)، بیروت، دار صادر، بی تا: معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله رومی حموی (۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ معجم ما کتب عن الرسول: و اهل بیته علان، عبدالجبار رفاعی معاصر)، تهران، وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، ۱۳۷۱ش؛ معرفة الثقات، احمد بن عبدالله عجلی (۲۶۱ق)، تحقیق: عبد العظیم بستوی، مدینه، مکتبة الدار، اول، ۱۴۰۵ق؛ المغنی، عبدالله بن احمد معروف به ابن قدامه (۶۲۰ق)، قاهره، دار المنار، ۱۳۶۷ق؛ مناقب الإمام أحمد بن حنبل، عبدالرحمن بن علی معروف به ابن جوزی (۵۹۷ق)، تحقیق: عبدالله عبدالمحسن ترکی، مصر، مکتبة الخانجی، ۱۳۹۹ق؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، عبدالرحمن بن علی معروف به ابن جوزی (۵۹۷ق)، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا - مصطفی عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۲ق؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، محمد بن احمد معروف به ذهبی (۷۴۸ق)، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دار المعرفة، اول، ۱۳۸۲ق؛ وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، احمد بن محمد برمکی اربلی معروف به ابن خلکان (۶۸۱ق)، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دار الثقافة، ۱۹۷۱م.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[احمد بن حنبل - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «احمد بن حنبل»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۶۸۰-۶۸۹.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
 
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده: 1100514.jpg|22px]] [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[احمد بن حنبل - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «احمد بن حنبل»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۱''']]
# [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱''']]
{{اصحاب امام رضا}}
# [[پرونده:Jawahir-kalam-1.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱]]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:احمد بن حنبل]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:راویان امام رضا]]
[[رده:اصحاب امام رضا]]
[[رده:اصحاب امام رضا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۷

آشنایی اجمالی

ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل شیبانی مروزی ذهلی بغدادی در اصل اهل مرو بود و مشهور است که مادرش به سال ۱۶۴ هـ، در حالی که او را حامله بود، از آن شهر خارج شد و به بغداد آمد و در اینجا وی را به دنیا آورد و او در همین جا رشد و نمو کرد.[۱] از همان آغاز جوانی به کسب علوم مختلف پرداخت و از محضر بیش از ۲۸۰ استاد استفاده برد که از جمله آنها افرادی چون هشیم بن بشیر، سفیان بن عیینه، یحیی القطان و ولید بن مسلم می‌‌باشند که علاوه بر استفاده علمی، از آنان روایت و حدیث نقل کرده است. ابن حنبل دارای شاگردان بسیاری بود که مروزی، اثرم، ابویحیی الناقد و فضل بن زیاد از جمله ایشان است. افرادی چون صالح و عبدالله (پسران وی)، مسلم بن حجاج نیشابوری و محمد بن اسماعیل بخاری از وی روایت کرده‌اند.[۲]

ابوعبدالله برای به دست آوردن احادیث و تحصیل علم به بلاد مختلف بسیاری از جمله کوفه، بصره، مکه، مدینه، یمن و شام مسافرت کرد و علم آموخت. احمد بن حنبل از فقها و محدثان بزرگ اهل سنت[۳] و از شاگردان امام شافعی بود.[۴] او از ائمه چهارگانه اهل سنت و پیشوای حنبلیان می‌‌باشد.[۵] شیخ طوسی او را در زمره اصحاب امام رضا (ع) برشمرده است.[۶]

در مورد اعتقادات وی آورده‌اند که وی قرآن را کلام خدا و ازلی می‌‌دانست و از اینکه مخلوق خدا پندارد، پرهیز می‌‌کرد و بر این عقیده استوار بود، [۷] به همین دلیل به دستور معتصم عباسی مدت زیادی به زندان افتاد و مورد ضرب و شتم بسیاری واقع شد و سرانجام آزاد گشت. در نهایت به سال ۲۴۱ﻫ در بغداد درگذشت و در مقبره باب حرب به خاک سپرده شد.[۸] مشهورترین اثر او کتاب المسند می‌‌باشد. دیگر آثار او عبارت‌اند از: الملل، الرد علی الجهمیه، التفسیر الناسخ و المنسوخ، الزهد، المسائل، الفضائل، الفرائض، المناسک، الایمان، الاشربة، طاعة الرسول[۹] و کتاب مناقب الامام علی بن ابی طالب(ع)[۱۰].[۱۱]

احمد بن حنبل

(متوفای سال ۲۴۱) وی از امامان چهارگانۀ اهل سنت است و فرقۀ حنبلیه جمع کثیری از اهل سنت را تشکیل می‌دهد.

اعتبار «مسند احمد»

احمد بن حنبل کتابی به نام مسند دارد. دربارۀ اعتبار این کتاب بین علما اختلاف نظر وجود دارد. بر اساس روایت جمعی از علما، احمد گفته است که احادیث منقول در مسند خود را از بین هفتصد هزار حدیث انتخاب کرده است[۱۲]. و در طبقات الشافعیه به نقل از احمد آمده: عملت هذا الکتاب اماما؛ إذا اختلف الناس فی سنة عن رسول الله(ص) رجعوا إلیه[۱۳]؛ این کتاب را مقتدا قرار دادم تا اگر مردم در سنتی از سنن رسول الله(ص) اختلاف کردند، به این کتاب رجوع کنند. عده‌ای با استناد به سخنان احمد بن حنبل در مورد کتاب خودش، همه احادیث مسند وی را صحیح می‌دانند. در مقابل جمعی از عالمان بزرگ سنی معتقدند مسند احمد بن حنبل دارای احادیث ضعیف است.

حافظ ابن جوزی که عالمی حنبلی مذهب است کتاب امام خود را از احادیث ضعیف خالی نمی‌داند. همچنین حافظ عراقی و حافظ ذهبی و ابن تیمیه نیز قائل به وجود احادیث ضعیف در مسند احمد بن حنبل هستند[۱۴]. علاوه بر این برخی بر این باورند که در کتاب احمد احادیث موضوعه نیز وجود دارد، اما حافظ ابن حجر عسقلانی این قول را رد می‌کند. ابن حجر از عالمان شافعی مذهب است با این حال ضمن پذیرش وجود احادیث ضعیف در مسند احمد این کتاب را از احادیث موضوعه خالی می‌داند. وی در کتاب القول المسدد فی الذب عن مسند أحمد احادیثی را که رمی به وضع شده جمع‌آوری کرده و به تصحیح آنها پرداخته است. ابن حجر معتقد است که اگرچه برخی احادیث مسند ضعیف باشند اما احادیث جعلی در این کتاب وجود ندارد. حافظ جلال الدین سیوطی، یکی دیگر از عالمان شافعی است که راه ابن حجر عسقلانی را در این باب پیموده و کار او را تکمیل کرده است. به اعتقاد سیوطی علاوه بر آن چه ابن حجر ذکر کرده است، احادیث دیگری در مسند احمد آمده که مورد طعن و جرح قرار گرفته‌اند. از این‌رو برای کتاب ابن حجر عسقلانی تتمه‌ای با عنوان الذیل الممهد نوشته و چون او از کتاب مسند دفاع کرده است[۱۵]. در مجموع، صحت روایات مسند احمد بن حنبل همواره محل اختلاف بوده، و در این باره کشمکش‌هایی بین اتباع مذاهب مختلف وجود داشته است.[۱۶]

اعتبار شخصیت احمد

خود احمد بن حنبل نیز مورد وثوق نیست. براساس نقل ابن تیمیه در کتاب منهاج السنة احمد بن حنبل معتقد بوده که جنگ امیرالمؤمنین(ع) بر ضد معاویه در صفین حق نبوده است. احمد بن حنبل این جنگ را فتنه انگیزی امیرالمؤمنین(ع) معرفی کرده است[۱۷]. اظهار عداوت ابن حنبل نسبت به اهل بیت پیامبر(ع) به همین یک مورد منحصر نیست. وی در موارد متعددی بغض خود را نسبت به امیرالمؤمنین(ع) آشکار ساخته است. از جمله می‌توان به توثیق «حریز بن عثمان حمصی» از سوی احمد بن حنبل اشاره کرد. حریز بن عثمان آشکارا با امیرالمؤمنین(ع) دشمنی داشته و بغض خود را نسبت به ایشان اعلان می‌کرده است. بنابر نقل حافظ ذهبی، احمد از باب تأکید بر توثیق حریز لفظ «ثقة» را دو مرتبه در مورد وی تکرار می‌کند[۱۸] و طبق نقل جامع المسانید وی سه مرتبه در مورد حریز بن عثمان گفته است: ثقة. ثقة، ثقة![۱۹].

حافظ خطیب بغدادی یکی از محدثان بزرگ سنی است. وی بعد از نقل توثیق حریز بن عثمان توسط احمد بن حنبل در مقام طعن بر احمد برآمده و به وی اعتراض کرده است[۲۰]. حال چگونه احمد کسی را توثیق می‌کند که بغض امیرالمؤمنین(ع) را در دل داشته و آشکارا با ایشان دشمنی می‌کرده است؟! پس شخصیت احمد بن حنبل نیز مورد قدح و طعن بوده، و دربارۀ آراء او در جرح و تعدیل رجال اختلاف وجود دارد.[۲۱]

منابع

پانویس

  1. تاریخ بغداد ۴/۴۱۲ و ۴۱۵.
  2. سیر اعلام النبلاء ۱۱/۱۸۰، ۱۸۱ و ۳۳۰.
  3. تاریخ الاسلام ۱۸/۶۵ و ۷۳.
  4. وفیات الاعیان ۱/۶۴.
  5. النجوم الزاهره ۲/۳۰۴.
  6. رجال الطوسی ۳۶۷.
  7. البدایة و النهایه ۱۰/۳۲۷.
  8. وفیات الاعیان ۱/۶۴.
  9. الفهرست (الندیم) ۲۸۵.
  10. هدیة العارفین ۱/۴۸.
  11. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص ۱۱۰.
  12. طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۳۱.
  13. طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۳۱.
  14. ر.ک: منهاج السنة، ج۷، ص۳۶-۳۷، ۷۰، ۱۶۱، ۲۸۳، أضواء علی السنة المحمدیة: ۳۲۶، قواعد التحدیث، ص۲۶۰.
  15. تدریب الراوی، ج۱، ص۱۷۱ و ۱۷۲، نیل الاوطار، ج۱، ص۱۲.
  16. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۱۱۶.
  17. منهاج السنة، ج۴، ص۲۲۵ و ج۸، ص۱۶۵.
  18. تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۳۳.
  19. ر.ک: تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۶۹، ۴۳۶۵، تاریخ دمشق، ج۱۲، ص۳۴۵، تهذیب الکمال، ج۵، ص۵۷۳، ۱۱۷۵.
  20. جامع مسانید أبی حنیفه، ج۱، ص۶۷-۶۸، استخراج المرام، ج۳، ص۲۷۴.
  21. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۱۱۸.